Leon
Sunday 3 February 2008, 08:18 PM
موضوع : نگاهی به موسیقی ملی ایران
نویسنده : محمدرضا کاکاوند
You can see links before reply
پيش از اين از موسيقي ايراني سخن گفتهام و بر اين موضوع كه شناخت آن ميتواند سليقهي موسيقايي ما را تغيير دهد تاكيد كردهام.جاي بسي تأسف است كه نسل امروز ما از موسيقي سرزمين خود تقريباً بي اطّلاع است نسلي تحصيلكرده كه همه نوع موسيقي گوش ميكند اما گاه برايش حتي صحبت از موسيقي اصيل كشورش چه ملال انگيز مينمايد. چرا كه عدم شناخت صحيح و سمع نادرست اين موسيقي جز ملالت و خستگي چيزي برايش نداشته است. موسيقي پرمحتوي وعميق ايراني در دنياي بيعمق امّا وسيع امروزي به نوشداروي آرامش ميماند كه همهي ذهن و گوشها را به خود ميربايد. نكتهي جالب آنجاست كه معمولاً هرگز اطلاعرساني درستي براي شناسايي آن انجام نميگيرد. لذا پس از مدتي كلنجار رفتن با چند تن دوستان صاحب [به اصطلاح] وبلاگ موسيقي كه جز پرداختن به حواشي كار هنرمندي خاص و خراب كردن چهرهي ديگري كاري بلد نيستند؛ بر آن شدم تا خود مطلبي را به اختصار براي شناساندن هر چه بهتر موسيقي ايراني به مخاطب عام آن كه همانا مردم و بالأخص جوانان هستند تهيّه كنم. از آنجا كه براي جمع آوري اين مقاله از چند مطلب و همچنين اينترنت بهره گرفتهام و مـدّتي طولاني از آغاز انشاي آن ميگذرد و نيز نام صحيح بسياري از منابع را نميدانم بنابراين از ذكر دقيق آنها معذورم.
بديهي است جمع آوري اين مطلب كه توسط يك مخاطب بدون تحصيلات عالي [آكادميك] موسيقايي انجام پذيرفته قطعاً خالي از اشكال نخواهد بود. لذا پيشاپيش ضمن عذرخواهي اميدوارم ايرادات را متذكر شويد تا در صدد رفع آن برآيم.
موسيقي ملي ايران، مجـموعهاي است از نواهـا و آهـنگهايي که در طول قـرنهـا، در اين سرزمين به وجود آمده و پـا به پاي ساير مظاهـر زندگي مردم ايران تحول و تکامل يافتـه، و بازتابي از خصوصيات اخلاقي، وقايع سياسي، اجـتماعـي و جـغـرافـيايي ملّتي است که تاريخش به زمانهاي بسيار دور ميرسد. ظرافت و حالت تعـمق ويـژه موسيقي ايراني انسان را به تـفـکّر و تعـقّل و رسيدن به جـهـاني غـير مادي رهـنمون ميسازد.
موسيقي ملي ايران، که مبـدأ و سابقهاي بسيار کـهـن دارد، شامل شاخههاي مختـلفي به شرح زير است:
1 - قـبل از اسلام: موسيقيهاي اقوام کهـن ايران شامل : بـختياري، کردي، لري و...
2 - بعـد از اسلام:
الف - موسيقي مقامي ( حماسي، تعـزيه، عـزا )
ب - رديفـي ( دستگـاه هاي موسيقي سنـتي )
توضيح آنكه اصطلاح «موسيقي سنتي» به صورت نابهجا وارد زبان مردم شدهاست چرا كه غرض از آن موسيقي آئيني و مراسمي ميبوده اما امروزه كل موسيقي ايراني را بدان نام ميخوانند لذا به ذكر اين نكته، و اينكه از استعمال آن در اين مقاله ناگزير بوديم بسنده ميكنيم.
ج - موسيقيهاي محـلي ايران و نغـمههاي سنـتي ( ملوديهاي دو گـروه قـبل ) و تـنـظيم و تهـيه کلاسيک آنهـا.
طبق روش طبقه بـندي جـديد در آواز و مقامات، که از حدود صد سال پـيش برقـرار شده، آواز و موسيقي سنـتي ايران را در دوازده مجـموعه قرار دادهاند.
از دوازده مجـموعـه تـقـسيم بـندي شده، هـفت مجموعـه که وسعـت و استـقـلال بـيـشـتري داشتـه اند، «دستگـاه» ناميده شده و پـنج مجموعـه ديگـر را که مستـقل نـبوده و از دستگـاههاي مزبور منشعـب شده اند، «آواز» ناميده اند. بنابراين موسيقي سـنتي امروز ايران، که باقي مانده مقامات دوازده گـانه قـديم است، قـبلاً مفـصلتر بوده و امروز جـزئي از آن در دستـرس است. بر هـفت دستگـاه اصلي و پـنج آواز، تعـدادي گوشه استواري و الگـوي نوازندگـان و خوانـندگـان امروزي است. شمار اين گـوشهها را 228 عدد ذکـر کردهاند، رديفهاي مخـتـلف و مشهـور استادان موسيقي سنـتي صد ساله اخـير مانـند آقا حسيـنـقـلي، ميرزا عـبدالله، درويشخان و صـبا نـيـز از هـمين نـظم پـيـروي ميکـند.
نام هـفت دستـگـاه اصلي عـبارت است از: شور، ماهـور، هـمايون، سه گـاه، چـهـارگـاه، نوا و راست پـنجـگـاه؛ نام پـنج آواز بدين شرح است: اصفـهـان، ابوعـطا، بـيات ترک، افـشاري و دشتـي.
اصولاً مي توان گوشه را به سه دسته تقسيم کرد :
1- گوشههاي اصلي : که بر يک نت ويژه تاکيد ميکنند.
از آنجا که گام هر دستگاهي طبيعتا از هفت نت تشکيل ميشود هر دستگاهي ميتواند داراي هفت گوشه اصلي نيز باشد که هميشه اولين گوشه را که تاکيد بر اولين نت گام ميکند «درآمد» مينامند و گوشههاي ديگر را گذشتگان بر اساسي که علت بسياري از آنها متاسفانه امروزه بر ما نامعلوم است نامگذاري کردهاند . براي مثال نت دوم گام ماهور گوشه "داد" ناميده شده است .
ولي البته جاي بعضي گوشهها نيز مانند جدول تناوبي مندليف که نخست بسياري از خانههاي آن خالي بود و سپس کشف شد اکنون خالي است براي نمونه استاد وزيري براي نت دوم گام چهارگاه گوشهاي اختراع کرده اند ( نقل قول و اجرا از آقاي کيوان ساکت در برنامه نيستان راديو فرهنگ ) وبژگي گوشههاي اصلي اين است که خود داراي گوشههاي فرعي مي باشند مثلا : گوشه چکاوک در همايون شامل ني داوود، گوشه حجار در ابوعطا شامل چهار پاره.
2- گوشههاي مرکب نوازي :
از اين گوشهها براي تغيير دستگاه استفاده ميشود ، مانند :
گوشه دلکش در ماهور براي رفتن به شور
گوشه شکسته در ماهور و بيات ترک براي رفتن به افشار
گوشه راک در ماهور براي رفتن به بيات اصفهان
گوشه عشّاق در اصفهان براي رفتن به شور
3- گوشههاي ريتميک :
اين گوشهها خود بر دو نوع هستند :
الف - گوشههائي که داراي ساختار ملوديک و ريتم هستند و مي توان آنها را در غالب بسياري از دستگاهها و گوشههاي اصلي ديگر اجرا کرد مانند گوشههاي : کرشمه و چهار پاره و زنگوله و مثنوي و ساقي نامه و عراق و ...
ب – گوشههائي که داراي ريتم هستند ولي فقط در يک دستگاه و گوشه خاص اجرا مي شوند ، مانند : رامکلي در ابوعطا ، ليلي مجنون و بختياري در همايون ، سوز و گداز در اصفهان ، شهابي و مهرباني در بيات ترک و ...
- گوشه كرشمه :
بطور ساده اين گوشه داراي وزن شعري " مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات " است
که مثلا اين اشعار را ميتوان براي آن در نظر گرفت :
کهن شود همه کس را به روزگار ارادت / مگر مرا که همان مهر اول است و زبادت
ويا
چو بشنوي سخن اهل دل مگو که خطاست / سخن شناس نئي جان من خطا اينجاست
که ميتوان آن را در همه دستگاهها و همه گوشهها اجرا کرد
اجـراي دستـگـاه و آواز
براي اجراي يک دستگـاه با يک آواز تـرتـيـبِ درآمد، آواز، تصنـيف و رنگ را بايد رعـايت کرد. از زمان مرحوم درويش خان و به ابـتکـار وي پـيش درآمد و چـهار مضراب نيـز به اين سلسله مراتـب اضافه شده است.
ترانههاي فـولکـوريک ايران
زنده ياد خالـقي، در اين باره چـنـين مينويـسد: «يکي از منابع ذيقـيمت موسيقي هـر کشور آهـنگهـا و نغـمات و ترانههايي است که در نقاط مختـلف آن مملکـت، خاصه در دهـات، قصبات دور از شهـر به وسيله مردم بومي و روستايي خوانده مي شود و چون اين نوع موسيقي کـمتـر تحـت تاثـير افـکار مردم شهـر نـشـين واقع شده، طبـيعيتر و به موسيقي حقيقي و اصيل و قديمي آن کشور نزديکتر است؛ جمع آوري آنهـا عـلاوه بر اينکـه باعـث حـفـظ و نگـهـداري آنهـا است، کمکي هـم به تحـقـيق درباره مخـتصات آن مـمـلکـت مي کـند، و چـگـونگي و کـيفـيت آن را معـلوم مي نمايد.»
چـون در ايران اقوام مخـتـلفي ساکـنـند که از نظر فرهـنگ و قـومي تـفاوت هاي بـسياري با يکـديگـر دارند، بنابراين موسيقي فولکوريک ايران داراي خصوصيات بسيار متـنوعي از نظر طرز بـيان و لحـن موسيقي است. مثـلاً موسيقي آذربايجـاني، گـيلاني، خراساني، بـخـتـياري، کردي، شـيرازي و بلوچي نـه تـنـها ملوديهـا، که در گـويش نـيز با يکـديگـر بـسيار متـفاوتـند، از نظر فرم موسيقي مي توان از دو نوع موسيقي بومي در ايران نام برد:
1 - تـرانههاي بومي آوازي که به صورت انـفرادي يا دسته جمعـي خوانده مي شود.
2 - رقصهاي محلي سازي که با سازهـاي محلي به اجرا در مي آيد.
ترانههاي محلّي ايراني از نظر ملودي بـسيار غـني و پـر مايه است که از اين نـظر يـکي از غـنيترين، زيـباترين و متـنوعترين تـرانههاي فـولکوريک دنـيا هـستـند. اين ترانهها که نشانهي طرز فکر و تـمدن و فرهـنگ کـشور هـستـند، سينه به سينه نقـل شده و از نسلي به نسل ديگر ميرسد و آئينه تمام نماي افکـار و انديشه هاي مردمياند که خود خالق و آفـريـنـنده آن بـشمار ميرونـد. اين تـرانهها از وضع اجـتماع، طرز فکر، نوع زندگي و طبـيعـت که در سرزميـن ايران وجود دارد، يکي از غـنيترين منابع فـرهـنگي ايران به شمار ميآيـند. اين تـرانهها نمايانـندهي ملت و گـذشته ايران هـستـند و ميتوانـند بهـترين الهام بخـش موسيقيدانان در پـديد آمدن آثار موسيقي عـلمي قرار گـيرند.
براي نمونههايي از موسيقي فـولکوريک ايران ميتوان به موسيقي موارد زير اشاره كرد:
موسيقي بـخـتـياري، لرستان و فارس، موسيقي گـيلان و تالش، موسيقي کردستان، موسيقي سواحل جنوب ايران، موسيقي سيستان و بلوچستان، موسيقي خراسان، موسيقي ترکمن، موسيقي آذربايجان.
موسـيـقـي سـازي
موسيقي ايراني از زمان هاي بسيار قديم عـمدتا با ساز و آواز توام بوده است و در کـتب تاريخي نيز هـرگـاه به موسيقي اشاره شده بـيـشتر نام الحان و ترانهها بر جاي مانده است. ولي شکي نيست که موسيقي سازي نيز داراي اهـميت بوده است.
در حدود صد سال قـبل موسيقي سازي به تـدريج راهـي مشخص در پـيش گـرفـت، و در اين رشته نوازندگـان و آهـنگـسازاني به وجود آمده و نوآوري هايي در اين زمينه انجام دادند. به طور کلي موسيقي سازي ايراني داراي دو بخش اساس است:
الف - تکـنوازي که بر پايه موسيقي سنـتي و بداهـه نوازي قـرار دارد. تکـنوازي در موسيقي مشرق زمين از اعـتبار و اهـميت فراواني برخوردار است. به تعـبـيري مي توان آن را مربوط به فـلسفه و عـرفان شرق و ايجاد ارتـباط معـنوي با عالم بالا دانست. چـرا که نوازنده شرق با ساز و موسيقي خود به نوعي عبادت خصوصاً در کـنج خلوت و تـنهـايي خود ميپـردازد.
ب - هـمنوازي که بر پـايه کارهـاي جمعـي اعـم از گـروههـاي کوچک يا بـزرگ يک صدايي و يا چـند صدايي استوار است.
از دورهي ناصرالدين شاه قاجار کار گـروه نوازي چـه در زمينه موسيقي و سازهاي سنتي و چه با رعايت اصول و قواعـد موسيقي ارکستر غربي که به وسيله مسيو لومر ( معـلم موسيقي فرانسوي که براي تـدريس در دارالفـنون آن زمان و رشتـه موسيقي نظام به ايران دعـوت شده بود) در قالب موسيقي نظام و سازهاي غـربي به ايران آورده شد، بـيشتر معـمول گـرديد. بعـدهـا کم کم کار گـروهي رونق بـيـشتري گـرفت، و با اضافه شدن سازهاي غـربي به جـمع سازهاي ايراني و اجراي قطعـات ايراني بر روي آنهـا با فـرم تازه معـمول شد.
ايرانيان در مقاطع مختـلف تاريخي از آلات متعـدد موسيقي، به ويژه قـديمي ترين آنهـا يعـني ني و دايره استـفاده مي نمودند. انواع آلات موسيقي که مورد استـفاده قـرار مي گـرفته و هـنوز هـم در گـوشه و کـنار اين کشور پـهـناور استـفاده مي شود به هـمراه يک تـقـسيم بـندي کـلي به اين شرح است:
آلات موسيقي بادي
ني
ني از قـديمي ترين اين نوع است و شامل يک لوله استوانه اي از جـنس ني بوده که داراي هـفت بـند و شش گـره است. ني از دسته سازهـاي محـلي است و تـقـريـبا در تمام نقاط ايران معـمول و رايج است.
سرنا
سرنا ساز ديگـري از خانواده آلات موسيقي بادي است که در تـمان نقاط ايران معـمول است و شامل سرناي بـخـتـيـاري و آذربايـجاني است. در ايران اين ساز به هـمراه دهـل و يا نقاره نواخـته مي شود. لازم به ذکر است که نواخـتن اين ساز در نقاط مخـتـلف کشور در مواقع خاصي و به منظورهاي مخـتـلف انجام مي شود. در کردستان با نواخـتن دهـل و سرنا مرگ کسي را خبر مي دهـند و در شمال ب هـمراهي طناب بازهـا سرنا نواخـته مي شود و در آذربايجان غـربي، روستائيان در عـروسي ها حين رقص چوبي، سرنا مي نوازند.
کـرنا
کرنا سازي قديمي و تاريخي است که در استان هاي مخـتـلف ايران به شکـل هاي متـفاوت ساخـته و اجرا مي شود. مهـمترين کرناهـا، کرناي شمال، گـيلان و کرناي مشهـد است. اين ساز بـيـشتر در کردستان و آذربايجان مورد استـعـمال قرار مي گـيرد.
ني انبان
ني انبان بـيـشتر در جنوب ايران مورد استـفاده قـرار مي گيرد و در بعـضي نقاط ايران آن را " خـيک ناي " نـيز مي نامند و در نقاطي از آذربايجان نيز نواخته مي شود.
آلات موسيقي زهـي
کمانچـه
يکي از قـديمي ترين سازهاي زهـي، کمانچه است که اولين شکل ويولون امروزي است. اين ساز نـقـش تک نواز و هـمـنواز، هـر دو را به خوبي اجرا مي کند. کمانچه سازي ملي است. در تمام استان هاي ايران نواخـتن آن متداول است و بـيشتر در ميان طوايف ترک و ترکـمن رواج دارد.
بربط
سازي از خانواده سازهاي رشته اي مفـيد که به آن " ال عـود يا لوت " نيز مي گـويـند. ساخـتمان اين ساز شـبـيه گـلابي است که از درازا به دو نـيم شده است. داراي کاسه اي بـزرگ و دسته اي کوتاه که در آغاز سه رشته سيم داشته است.
رباب
اين سازي زهـي است از چـهـار قـسمت شامل شکم خـربزه مانـند، سينه، دسته و سر تـشـکـيل شده است. سيم هاي رباب در قديم از روده و امروز از نخ نايلون ساخـته مي شود و مضراب رباب از پـر مرغ ساخـته شده است. اين ساز اساساً سازي محلي است و بـيـشتر در نواحي خراسان معـمول است و هـمچـنـين در نواحي سيستان نيز نواخـته مي شود.
تار
تار يکي از سازهاي زهي اصيل ايران است که يک شـکم چـند قـسمتي دارد و داراي شش تار مي باشد. از اين گـروه ســــازهــا، سـه تار و دو تار را مي توان نام برد که نوازندگي دوتار در تـرکـمن صحرا و نواحي خراسان بـسيار معـمول مي باشد.
آلات موسيقي ضـربي
دهـل
اين ساز از استوانه کوتاهي از جـنس چـوب که قـطر دايره آن حـدود يک مـتر و ارتـفاع آن 25 تا 30 سانتي متر است تـشکـيل شده و بر دو سطح دايره اي شکـل آن پـوست کـشـيده شده است. مضرابـش دو چـوب يکي به شکـل عـصا و ديگـري ترکه اي نازک مي باشد. دهـل سازي کاملا محـلي و بـيـشـتر هـمراهـي کـنـنده با سرنا است. در مناطق فارس، بلوچستان و کـردستان بـيش از ساير جاها مورد استـفاده قـرار مي گـيرد.
دايـره
اين ساز ضربي که از حلقه اي چوبي تـشـکيل گـرديده که بر يکي از سطوح جانبي دايره اي شکل آن پـوست کشـيده شده است، اين ساز را با ضرب سر انگـشتان هـر دو دست مي نوازند و بـيـشتر شهـري است تا محـلي. سازي است هـمراهي کـنـنده با ساير سازهـا. دايره در حال حاضر در آذربايجان بـيـشـتر از ساير جاهـا رواج دارد.
طبل
يکي ديگر از سازهاي ضربي که کوچکـتر از دهـل مي باشد و مضراب آن دو کوبه چوبي است و آن را در مراسم عـزاداري در اکثـر مناطق ايران مي نوازند.
تـنـبک
سازي است از پوست و چوب ( معـمولا گـردو ) و از دو قسمت گـلويي و استوانه اي تـشکـيل يافـته، سطح بالايي آن از پوست و قسمت گلويي آن که با دهانه اي گـشاد دارد باز مي باشد.
سازهاي مضرابي ( زهـي - کوبي )
ساز منحصر بفرد ايراني که در اين تـقـسيم بـندي قـرار مي گـيرد سنـتور است. اين ساز شامل جـعـبه اي ذوزنقه اي است و هـفـتاد و دو رشته سيم سفـيد و زرد تـشکـيل يافـته است.
سنـتور اساساً سازي است که قابـليت تـکـنوازي و هـمنوازي را داراست و نواخـتن آن در تمام استان هاي ايران متـداول است.
آنچه گفته شد شرح مختصري بود از موسيقي اين مرز بوم كه هزار نكتهي باريكتر ز مو اينجاست. باشد كه يك بار ديگر به داشتههامان بنگريم و طردشان نكنيم.
نویسنده : محمدرضا کاکاوند
You can see links before reply
پيش از اين از موسيقي ايراني سخن گفتهام و بر اين موضوع كه شناخت آن ميتواند سليقهي موسيقايي ما را تغيير دهد تاكيد كردهام.جاي بسي تأسف است كه نسل امروز ما از موسيقي سرزمين خود تقريباً بي اطّلاع است نسلي تحصيلكرده كه همه نوع موسيقي گوش ميكند اما گاه برايش حتي صحبت از موسيقي اصيل كشورش چه ملال انگيز مينمايد. چرا كه عدم شناخت صحيح و سمع نادرست اين موسيقي جز ملالت و خستگي چيزي برايش نداشته است. موسيقي پرمحتوي وعميق ايراني در دنياي بيعمق امّا وسيع امروزي به نوشداروي آرامش ميماند كه همهي ذهن و گوشها را به خود ميربايد. نكتهي جالب آنجاست كه معمولاً هرگز اطلاعرساني درستي براي شناسايي آن انجام نميگيرد. لذا پس از مدتي كلنجار رفتن با چند تن دوستان صاحب [به اصطلاح] وبلاگ موسيقي كه جز پرداختن به حواشي كار هنرمندي خاص و خراب كردن چهرهي ديگري كاري بلد نيستند؛ بر آن شدم تا خود مطلبي را به اختصار براي شناساندن هر چه بهتر موسيقي ايراني به مخاطب عام آن كه همانا مردم و بالأخص جوانان هستند تهيّه كنم. از آنجا كه براي جمع آوري اين مقاله از چند مطلب و همچنين اينترنت بهره گرفتهام و مـدّتي طولاني از آغاز انشاي آن ميگذرد و نيز نام صحيح بسياري از منابع را نميدانم بنابراين از ذكر دقيق آنها معذورم.
بديهي است جمع آوري اين مطلب كه توسط يك مخاطب بدون تحصيلات عالي [آكادميك] موسيقايي انجام پذيرفته قطعاً خالي از اشكال نخواهد بود. لذا پيشاپيش ضمن عذرخواهي اميدوارم ايرادات را متذكر شويد تا در صدد رفع آن برآيم.
موسيقي ملي ايران، مجـموعهاي است از نواهـا و آهـنگهايي که در طول قـرنهـا، در اين سرزمين به وجود آمده و پـا به پاي ساير مظاهـر زندگي مردم ايران تحول و تکامل يافتـه، و بازتابي از خصوصيات اخلاقي، وقايع سياسي، اجـتماعـي و جـغـرافـيايي ملّتي است که تاريخش به زمانهاي بسيار دور ميرسد. ظرافت و حالت تعـمق ويـژه موسيقي ايراني انسان را به تـفـکّر و تعـقّل و رسيدن به جـهـاني غـير مادي رهـنمون ميسازد.
موسيقي ملي ايران، که مبـدأ و سابقهاي بسيار کـهـن دارد، شامل شاخههاي مختـلفي به شرح زير است:
1 - قـبل از اسلام: موسيقيهاي اقوام کهـن ايران شامل : بـختياري، کردي، لري و...
2 - بعـد از اسلام:
الف - موسيقي مقامي ( حماسي، تعـزيه، عـزا )
ب - رديفـي ( دستگـاه هاي موسيقي سنـتي )
توضيح آنكه اصطلاح «موسيقي سنتي» به صورت نابهجا وارد زبان مردم شدهاست چرا كه غرض از آن موسيقي آئيني و مراسمي ميبوده اما امروزه كل موسيقي ايراني را بدان نام ميخوانند لذا به ذكر اين نكته، و اينكه از استعمال آن در اين مقاله ناگزير بوديم بسنده ميكنيم.
ج - موسيقيهاي محـلي ايران و نغـمههاي سنـتي ( ملوديهاي دو گـروه قـبل ) و تـنـظيم و تهـيه کلاسيک آنهـا.
طبق روش طبقه بـندي جـديد در آواز و مقامات، که از حدود صد سال پـيش برقـرار شده، آواز و موسيقي سنـتي ايران را در دوازده مجـموعه قرار دادهاند.
از دوازده مجـموعـه تـقـسيم بـندي شده، هـفت مجموعـه که وسعـت و استـقـلال بـيـشـتري داشتـه اند، «دستگـاه» ناميده شده و پـنج مجموعـه ديگـر را که مستـقل نـبوده و از دستگـاههاي مزبور منشعـب شده اند، «آواز» ناميده اند. بنابراين موسيقي سـنتي امروز ايران، که باقي مانده مقامات دوازده گـانه قـديم است، قـبلاً مفـصلتر بوده و امروز جـزئي از آن در دستـرس است. بر هـفت دستگـاه اصلي و پـنج آواز، تعـدادي گوشه استواري و الگـوي نوازندگـان و خوانـندگـان امروزي است. شمار اين گـوشهها را 228 عدد ذکـر کردهاند، رديفهاي مخـتـلف و مشهـور استادان موسيقي سنـتي صد ساله اخـير مانـند آقا حسيـنـقـلي، ميرزا عـبدالله، درويشخان و صـبا نـيـز از هـمين نـظم پـيـروي ميکـند.
نام هـفت دستـگـاه اصلي عـبارت است از: شور، ماهـور، هـمايون، سه گـاه، چـهـارگـاه، نوا و راست پـنجـگـاه؛ نام پـنج آواز بدين شرح است: اصفـهـان، ابوعـطا، بـيات ترک، افـشاري و دشتـي.
اصولاً مي توان گوشه را به سه دسته تقسيم کرد :
1- گوشههاي اصلي : که بر يک نت ويژه تاکيد ميکنند.
از آنجا که گام هر دستگاهي طبيعتا از هفت نت تشکيل ميشود هر دستگاهي ميتواند داراي هفت گوشه اصلي نيز باشد که هميشه اولين گوشه را که تاکيد بر اولين نت گام ميکند «درآمد» مينامند و گوشههاي ديگر را گذشتگان بر اساسي که علت بسياري از آنها متاسفانه امروزه بر ما نامعلوم است نامگذاري کردهاند . براي مثال نت دوم گام ماهور گوشه "داد" ناميده شده است .
ولي البته جاي بعضي گوشهها نيز مانند جدول تناوبي مندليف که نخست بسياري از خانههاي آن خالي بود و سپس کشف شد اکنون خالي است براي نمونه استاد وزيري براي نت دوم گام چهارگاه گوشهاي اختراع کرده اند ( نقل قول و اجرا از آقاي کيوان ساکت در برنامه نيستان راديو فرهنگ ) وبژگي گوشههاي اصلي اين است که خود داراي گوشههاي فرعي مي باشند مثلا : گوشه چکاوک در همايون شامل ني داوود، گوشه حجار در ابوعطا شامل چهار پاره.
2- گوشههاي مرکب نوازي :
از اين گوشهها براي تغيير دستگاه استفاده ميشود ، مانند :
گوشه دلکش در ماهور براي رفتن به شور
گوشه شکسته در ماهور و بيات ترک براي رفتن به افشار
گوشه راک در ماهور براي رفتن به بيات اصفهان
گوشه عشّاق در اصفهان براي رفتن به شور
3- گوشههاي ريتميک :
اين گوشهها خود بر دو نوع هستند :
الف - گوشههائي که داراي ساختار ملوديک و ريتم هستند و مي توان آنها را در غالب بسياري از دستگاهها و گوشههاي اصلي ديگر اجرا کرد مانند گوشههاي : کرشمه و چهار پاره و زنگوله و مثنوي و ساقي نامه و عراق و ...
ب – گوشههائي که داراي ريتم هستند ولي فقط در يک دستگاه و گوشه خاص اجرا مي شوند ، مانند : رامکلي در ابوعطا ، ليلي مجنون و بختياري در همايون ، سوز و گداز در اصفهان ، شهابي و مهرباني در بيات ترک و ...
- گوشه كرشمه :
بطور ساده اين گوشه داراي وزن شعري " مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات " است
که مثلا اين اشعار را ميتوان براي آن در نظر گرفت :
کهن شود همه کس را به روزگار ارادت / مگر مرا که همان مهر اول است و زبادت
ويا
چو بشنوي سخن اهل دل مگو که خطاست / سخن شناس نئي جان من خطا اينجاست
که ميتوان آن را در همه دستگاهها و همه گوشهها اجرا کرد
اجـراي دستـگـاه و آواز
براي اجراي يک دستگـاه با يک آواز تـرتـيـبِ درآمد، آواز، تصنـيف و رنگ را بايد رعـايت کرد. از زمان مرحوم درويش خان و به ابـتکـار وي پـيش درآمد و چـهار مضراب نيـز به اين سلسله مراتـب اضافه شده است.
ترانههاي فـولکـوريک ايران
زنده ياد خالـقي، در اين باره چـنـين مينويـسد: «يکي از منابع ذيقـيمت موسيقي هـر کشور آهـنگهـا و نغـمات و ترانههايي است که در نقاط مختـلف آن مملکـت، خاصه در دهـات، قصبات دور از شهـر به وسيله مردم بومي و روستايي خوانده مي شود و چون اين نوع موسيقي کـمتـر تحـت تاثـير افـکار مردم شهـر نـشـين واقع شده، طبـيعيتر و به موسيقي حقيقي و اصيل و قديمي آن کشور نزديکتر است؛ جمع آوري آنهـا عـلاوه بر اينکـه باعـث حـفـظ و نگـهـداري آنهـا است، کمکي هـم به تحـقـيق درباره مخـتصات آن مـمـلکـت مي کـند، و چـگـونگي و کـيفـيت آن را معـلوم مي نمايد.»
چـون در ايران اقوام مخـتـلفي ساکـنـند که از نظر فرهـنگ و قـومي تـفاوت هاي بـسياري با يکـديگـر دارند، بنابراين موسيقي فولکوريک ايران داراي خصوصيات بسيار متـنوعي از نظر طرز بـيان و لحـن موسيقي است. مثـلاً موسيقي آذربايجـاني، گـيلاني، خراساني، بـخـتـياري، کردي، شـيرازي و بلوچي نـه تـنـها ملوديهـا، که در گـويش نـيز با يکـديگـر بـسيار متـفاوتـند، از نظر فرم موسيقي مي توان از دو نوع موسيقي بومي در ايران نام برد:
1 - تـرانههاي بومي آوازي که به صورت انـفرادي يا دسته جمعـي خوانده مي شود.
2 - رقصهاي محلي سازي که با سازهـاي محلي به اجرا در مي آيد.
ترانههاي محلّي ايراني از نظر ملودي بـسيار غـني و پـر مايه است که از اين نـظر يـکي از غـنيترين، زيـباترين و متـنوعترين تـرانههاي فـولکوريک دنـيا هـستـند. اين ترانهها که نشانهي طرز فکر و تـمدن و فرهـنگ کـشور هـستـند، سينه به سينه نقـل شده و از نسلي به نسل ديگر ميرسد و آئينه تمام نماي افکـار و انديشه هاي مردمياند که خود خالق و آفـريـنـنده آن بـشمار ميرونـد. اين تـرانهها از وضع اجـتماع، طرز فکر، نوع زندگي و طبـيعـت که در سرزميـن ايران وجود دارد، يکي از غـنيترين منابع فـرهـنگي ايران به شمار ميآيـند. اين تـرانهها نمايانـندهي ملت و گـذشته ايران هـستـند و ميتوانـند بهـترين الهام بخـش موسيقيدانان در پـديد آمدن آثار موسيقي عـلمي قرار گـيرند.
براي نمونههايي از موسيقي فـولکوريک ايران ميتوان به موسيقي موارد زير اشاره كرد:
موسيقي بـخـتـياري، لرستان و فارس، موسيقي گـيلان و تالش، موسيقي کردستان، موسيقي سواحل جنوب ايران، موسيقي سيستان و بلوچستان، موسيقي خراسان، موسيقي ترکمن، موسيقي آذربايجان.
موسـيـقـي سـازي
موسيقي ايراني از زمان هاي بسيار قديم عـمدتا با ساز و آواز توام بوده است و در کـتب تاريخي نيز هـرگـاه به موسيقي اشاره شده بـيـشتر نام الحان و ترانهها بر جاي مانده است. ولي شکي نيست که موسيقي سازي نيز داراي اهـميت بوده است.
در حدود صد سال قـبل موسيقي سازي به تـدريج راهـي مشخص در پـيش گـرفـت، و در اين رشته نوازندگـان و آهـنگـسازاني به وجود آمده و نوآوري هايي در اين زمينه انجام دادند. به طور کلي موسيقي سازي ايراني داراي دو بخش اساس است:
الف - تکـنوازي که بر پايه موسيقي سنـتي و بداهـه نوازي قـرار دارد. تکـنوازي در موسيقي مشرق زمين از اعـتبار و اهـميت فراواني برخوردار است. به تعـبـيري مي توان آن را مربوط به فـلسفه و عـرفان شرق و ايجاد ارتـباط معـنوي با عالم بالا دانست. چـرا که نوازنده شرق با ساز و موسيقي خود به نوعي عبادت خصوصاً در کـنج خلوت و تـنهـايي خود ميپـردازد.
ب - هـمنوازي که بر پـايه کارهـاي جمعـي اعـم از گـروههـاي کوچک يا بـزرگ يک صدايي و يا چـند صدايي استوار است.
از دورهي ناصرالدين شاه قاجار کار گـروه نوازي چـه در زمينه موسيقي و سازهاي سنتي و چه با رعايت اصول و قواعـد موسيقي ارکستر غربي که به وسيله مسيو لومر ( معـلم موسيقي فرانسوي که براي تـدريس در دارالفـنون آن زمان و رشتـه موسيقي نظام به ايران دعـوت شده بود) در قالب موسيقي نظام و سازهاي غـربي به ايران آورده شد، بـيشتر معـمول گـرديد. بعـدهـا کم کم کار گـروهي رونق بـيـشتري گـرفت، و با اضافه شدن سازهاي غـربي به جـمع سازهاي ايراني و اجراي قطعـات ايراني بر روي آنهـا با فـرم تازه معـمول شد.
ايرانيان در مقاطع مختـلف تاريخي از آلات متعـدد موسيقي، به ويژه قـديمي ترين آنهـا يعـني ني و دايره استـفاده مي نمودند. انواع آلات موسيقي که مورد استـفاده قـرار مي گـرفته و هـنوز هـم در گـوشه و کـنار اين کشور پـهـناور استـفاده مي شود به هـمراه يک تـقـسيم بـندي کـلي به اين شرح است:
آلات موسيقي بادي
ني
ني از قـديمي ترين اين نوع است و شامل يک لوله استوانه اي از جـنس ني بوده که داراي هـفت بـند و شش گـره است. ني از دسته سازهـاي محـلي است و تـقـريـبا در تمام نقاط ايران معـمول و رايج است.
سرنا
سرنا ساز ديگـري از خانواده آلات موسيقي بادي است که در تـمان نقاط ايران معـمول است و شامل سرناي بـخـتـيـاري و آذربايـجاني است. در ايران اين ساز به هـمراه دهـل و يا نقاره نواخـته مي شود. لازم به ذکر است که نواخـتن اين ساز در نقاط مخـتـلف کشور در مواقع خاصي و به منظورهاي مخـتـلف انجام مي شود. در کردستان با نواخـتن دهـل و سرنا مرگ کسي را خبر مي دهـند و در شمال ب هـمراهي طناب بازهـا سرنا نواخـته مي شود و در آذربايجان غـربي، روستائيان در عـروسي ها حين رقص چوبي، سرنا مي نوازند.
کـرنا
کرنا سازي قديمي و تاريخي است که در استان هاي مخـتـلف ايران به شکـل هاي متـفاوت ساخـته و اجرا مي شود. مهـمترين کرناهـا، کرناي شمال، گـيلان و کرناي مشهـد است. اين ساز بـيـشتر در کردستان و آذربايجان مورد استـعـمال قرار مي گـيرد.
ني انبان
ني انبان بـيـشتر در جنوب ايران مورد استـفاده قـرار مي گيرد و در بعـضي نقاط ايران آن را " خـيک ناي " نـيز مي نامند و در نقاطي از آذربايجان نيز نواخته مي شود.
آلات موسيقي زهـي
کمانچـه
يکي از قـديمي ترين سازهاي زهـي، کمانچه است که اولين شکل ويولون امروزي است. اين ساز نـقـش تک نواز و هـمـنواز، هـر دو را به خوبي اجرا مي کند. کمانچه سازي ملي است. در تمام استان هاي ايران نواخـتن آن متداول است و بـيشتر در ميان طوايف ترک و ترکـمن رواج دارد.
بربط
سازي از خانواده سازهاي رشته اي مفـيد که به آن " ال عـود يا لوت " نيز مي گـويـند. ساخـتمان اين ساز شـبـيه گـلابي است که از درازا به دو نـيم شده است. داراي کاسه اي بـزرگ و دسته اي کوتاه که در آغاز سه رشته سيم داشته است.
رباب
اين سازي زهـي است از چـهـار قـسمت شامل شکم خـربزه مانـند، سينه، دسته و سر تـشـکـيل شده است. سيم هاي رباب در قديم از روده و امروز از نخ نايلون ساخـته مي شود و مضراب رباب از پـر مرغ ساخـته شده است. اين ساز اساساً سازي محلي است و بـيـشتر در نواحي خراسان معـمول است و هـمچـنـين در نواحي سيستان نيز نواخـته مي شود.
تار
تار يکي از سازهاي زهي اصيل ايران است که يک شـکم چـند قـسمتي دارد و داراي شش تار مي باشد. از اين گـروه ســــازهــا، سـه تار و دو تار را مي توان نام برد که نوازندگي دوتار در تـرکـمن صحرا و نواحي خراسان بـسيار معـمول مي باشد.
آلات موسيقي ضـربي
دهـل
اين ساز از استوانه کوتاهي از جـنس چـوب که قـطر دايره آن حـدود يک مـتر و ارتـفاع آن 25 تا 30 سانتي متر است تـشکـيل شده و بر دو سطح دايره اي شکـل آن پـوست کـشـيده شده است. مضرابـش دو چـوب يکي به شکـل عـصا و ديگـري ترکه اي نازک مي باشد. دهـل سازي کاملا محـلي و بـيـشـتر هـمراهـي کـنـنده با سرنا است. در مناطق فارس، بلوچستان و کـردستان بـيش از ساير جاها مورد استـفاده قـرار مي گـيرد.
دايـره
اين ساز ضربي که از حلقه اي چوبي تـشـکيل گـرديده که بر يکي از سطوح جانبي دايره اي شکل آن پـوست کشـيده شده است، اين ساز را با ضرب سر انگـشتان هـر دو دست مي نوازند و بـيـشتر شهـري است تا محـلي. سازي است هـمراهي کـنـنده با ساير سازهـا. دايره در حال حاضر در آذربايجان بـيـشـتر از ساير جاهـا رواج دارد.
طبل
يکي ديگر از سازهاي ضربي که کوچکـتر از دهـل مي باشد و مضراب آن دو کوبه چوبي است و آن را در مراسم عـزاداري در اکثـر مناطق ايران مي نوازند.
تـنـبک
سازي است از پوست و چوب ( معـمولا گـردو ) و از دو قسمت گـلويي و استوانه اي تـشکـيل يافـته، سطح بالايي آن از پوست و قسمت گلويي آن که با دهانه اي گـشاد دارد باز مي باشد.
سازهاي مضرابي ( زهـي - کوبي )
ساز منحصر بفرد ايراني که در اين تـقـسيم بـندي قـرار مي گـيرد سنـتور است. اين ساز شامل جـعـبه اي ذوزنقه اي است و هـفـتاد و دو رشته سيم سفـيد و زرد تـشکـيل يافـته است.
سنـتور اساساً سازي است که قابـليت تـکـنوازي و هـمنوازي را داراست و نواخـتن آن در تمام استان هاي ايران متـداول است.
آنچه گفته شد شرح مختصري بود از موسيقي اين مرز بوم كه هزار نكتهي باريكتر ز مو اينجاست. باشد كه يك بار ديگر به داشتههامان بنگريم و طردشان نكنيم.