PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مصاحبه با همايون خرم



arian
Monday 4 February 2008, 09:07 AM
همايون خرم در 12 سالگي به مكتب صبا راه يافت و به علت استعداد شگرفي كه داشت پس از سه سال و نيم به عنوان تك نواز در راديو آغاز به كار كرد. ‌ بعد‌ها در بسياري از برنامه‌هاي موسيقي رايو به خصوص <گل‌ها> به عنوان آهنگساز، سوليست ويولن و رهبر اركستر، آثار با ارزشي را ارائه داد. همايون به موازات فعاليت عاشقانه و در عين حال محققانه در موسيقي ايران از كسب علم نيز غافل نبود. وي در بيشتر مراحل تحصيلي از شاگردان ممتاز بود و تحصيلا‌ت عاليه خود را با اخذ دانشنامه در رشته مهندسي برق به پايان رساند.


استاد خرم در عين خلا‌قيت بالا‌ در بداهه‌نوازي، دقت و وسواس زيادي هم در رعايت رديف و توجه به گوشه‌هاي موسيقي اصيل ايراني داشت. وي علا‌وه بر آهنگسازي و نوازندگي به عنوان عضو شوراي عالي موسيقي راديو، رهبر اركستر سازهاي ملي، سرپرست‌اركستر سازهاي ملي، استاد دانشكده موسيقي ملي (هنركده) و هنرستان شبانه، آهنگساز برنامه‌هاي مختلف موسيقي ايراني و خصوصا برنامه گل‌ها نيز فعاليت داشته است. ‌ آثار موسيقايي او مي‌توان به برنامه گل‌ها، برنامه ‌FM ، بداهه‌نوازي در راديو، برنامه تك‌نوازان، همنوازي با هنرمنداني نظير جليل شهناز، فرهنگ شريف، شادروان منصور صارمي همراه با ضرب جهانگير ملك، امير ناصر افتتاح و جواد معروفي به صورت كاست و سي‌دي. اشاره كرد. ‌ از آثار مكتوب ايشان مي‌توان به رديف اول چپ كوك <نواي مهر>، رديف دوم راست كوك به نام <نواي مهر2>، كه شامل آواز‌ها، چهار مضراب‌ها و آهنگ‌هايي از ساخته‌هاي ايشان است اشاره كرد. تعدادي آهنگ‌هاي بدون كلا‌م به صورت پيش درآمد، رنگ و قطعات ضربي ‌آهنگ‌هاي زيادي كه برخي از مشهورترينشان عبارتند از: تو اي پري كجايي، با شعر هوشنگ ابتهاج، ميناي شكسته با شعر معيني كرمانشاهي، امشب در سر شوري دارم با شعر كريم فكور، اشك من هويدا شد و ... ‌


***



آيا آنچه امروزه به نام موسيقي اصيل ايراني يا دستگاهي وجود دارد نسبت به گذشته 100-50 سال پيش يا حتي بيشتر چه تغييراتي كرده است؟ ‌



بزرگاني نظير، آقاي علي اكبر و دو فرزندشان و ميرزا عبدا... و آقا حسينعلي و شاگردان آنها همچون، علينقي خان وزيري و صبا تغييراتي در طول زمان در موسيقي رديفي ما داده‌اند كه كاملا‌ صحيح بوده و موجب پيشرفت آن شده است. كمااينكه علينقي‌خان وزيري علا‌وه بر رديف موسيقي اصيل ايراني، موسيقي غرب را هم آموخته بود تا بتواند اركستر نيز تشكيل دهد و قطعه‌اي را كه مثلا‌ در دستگاه افشاري است با عظمت‌تر و زيباتر اجرا كند يا صبا كه رديف موسيقي اصيل را نزد استاداني نظير: ميرزا عبدا...، آقا حسينقلي و درويش خان آموخته بود شخصا رديف‌هايي را نوشت و شاگرداني تربيت كرد كه بعدها با نظارت خودش برنامه <گل‌ها> را ساختند كه آقاي پيرنيا مدير آن بود. آقاي پيرنيا سليقه خوبي در شعر و موسيقي داشت و از استاد صبا و شاگردانش و تعدادي ديگر از استادان برجسته آن زمان مثل: مرتضي محجوبي، حسين تهراني و وزيري‌تبار استفاده كرد و توانست برنامه گل‌ها را بسازد. همه اينها در موسيقي ما تغيير است و امروز هم شاهد اين تغييرات از طريق استادان ديگر هستيم. ‌



در اين صورت آيا در تمام اين سال‌ها مثلا‌ هيچ گوشه جديدي به دستگاه‌هاي آوازي ايران اضافه شده يا همه همان‌هايي هستند كه از قديم وجود داشته است؟ ‌



در ابتدا بهتر است كه گوشه را تعريف كنيم. در هر دستگاه و مقامي، قطعاتي نواخته مي‌شود كه انطباقي با آن دستگاه يا مقام دارند و آنها را گوشه مي‌نامند. چه بسا افرادي كه به صورت بداهه‌نوازي قطعاتي را ساخته‌اند اما اسم آن را گوشه نگذاشته‌اند در صورتي‌كه تمام اينها به عنوان قطعات و گوشه‌هاي جديد وارد موسيقي ما شده است. ‌



خواهش مي‌كنم كه در مورد <تحرير> صحبت كنيد. آيا در موسيقي كشور‌هاي ديگر هم هست يا تنها اختصاص به موسيقي ما دارد؟



تحرير جزو مواد اوليه آواز و همان <تكيه> در موسيقي است كه در ساز‌هاي مختلف هم وجود دارد. اگر آوازه‌خوان تحرير نداشته باشد اهل موسيقي آوازي نيست. البته در برخي موسيقي‌هاي ملل ديگر هم يك نوع تحرير خاصي وجود دارد اما با آنچه در موسيقي ما هست تفاوت فاحشي دارد. ‌



چرا موسيقي اصيل ما شور و تحرك لا‌زم را براي جذب جوانان ندارد و بنابراين بيشتر آنها به موسيقي پاپ يا موسيقي غربي روي مي‌آورند؟



اگر بخواهيم به موسيقي اصيل‌مان در همان احوالي كه ارائه مي‌شود نگاه كنيم امكان دارد كه در شنونده ايجاد يكنواختي كند و چه بسا گرايشي به موسيقي ايراني را در جوانان كه پرتحرك‌تر هستند كم‌كند. البته اين حزن كه به آن اشاره فرموديد خاصيت هميشگي موسيقي ما نيست بلكه به نوع سازندگي‌ها و اجراها بستگي دارد. در يكي از سخنراني‌هايم به مقايسه‌اي بين موسيقي غرب و ايران دست زده‌ام و به اين نتيجه رسيدم كه توانايي‌هاي ذاتي موسيقي ما خيلي بيشتر از موسيقي غربي است اما در عوض آنها خيلي بيشتر روي موسيقي كار كرده‌اند. بنابراين ما بايد كارهاي بسياري در زمينه‌هاي گوناگوني صورت دهيم از جمله: زمينه‌هاي عرفاني، نشاط، شادي كودكانه، شادي عارفانه، غم، غم سوگوارانه و ... پس مهم سازندگي زياد است كه متاسفانه اغلب مطلوب نيست. ‌



چرا آموزش در كشور ما به‌خصوص شهرستان‌ها در حد مطلوب نيست؟



اين مساله به نوبه خود يك مشكل است. البته از كساني كه مي‌خواهند تدريس كنند امتحاني در مراتب متفاوت گرفته و در صورت قبولي به آنها مجوز تدريس در همان مرتبه قبولي داده مي‌شود. در غير اين صورت اشكالا‌ت كارشان را مي‌گوييم تا با برطرف كردن آنها دوباره در امتحان شركت كنند، حتي در برخي شهرستان‌ها، هنرستان‌ها، هنرستان و دانشكده موسيقي و آموزشگاه هم تاسيس شده است كه اميدوارم در آنجا هم درجه قبولي را به هر كسي ندهند و اين موضوع را جدي‌تر بگيرند تا جوانان ما به نتيجه مطلوب برسند. با اين حال انكار نمي‌كنم كه ممكن است چنين مشكلا‌تي در برخي مكان‌ها وجود داشته باشد. ‌



به نظر شما آنچه به هنرجويان موسيقي(چه در دانشگاه يا آموزشگاه‌هاي آزاد) آموخته مي‌شود تكنيك‌است يا هنرنوازندگي؟



مرحله تكنيك و مرحله هنرمند شدن دو مقوله كاملا‌ جدا در موسيقي هستند. به عنوان مثال علي تجويدي كه در اركستر صبا حضور داشت نه‌تنها هنرمند بلكه استاد بسيار توانمند برجسته‌اي هم بود و اين جاي افتخار دارد. خيلي‌ها ممكن است به درجه استادي برسند و خوب تدريس كنند اما هنرمند خوبي نباشند، چون براي هنرمند شدن نيروي ديگري لا‌زم است و آن هم عشق است كه بايد در ذات فرد باشد. عشق در عرصه موسيقي مي‌تواند چيز‌هاي ديگر را به وجود‌آورد، آموخته‌ها را آميخته به ذوق و شوق كند و باعث سازندگي شود. من گاهي كه اين عشق را در هنرجو‌هاي خودم مي‌بينم بسيار خوشحال مي‌شوم و نيروي بيشتري براي تربيت آنها مي‌گذارم. البته اين عشق هم در نتيجه معرفت به حقيقت موسيقي ايراني ايجاد مي‌شود و از اينجاست كه مي‌بينم از انبوه داوطلباني كه به موسيقي روي مي‌آورند تعدادي بسيار انگشت‌شمار با عنوان <استاد هنرمند> مطرح مي‌شوند كه صاحب سبك و دارنده آثار مي‌شوند و گذشت زمان نيز خاكستر فراموشي بر آنها نمي‌پاشد. ‌



آيا دوره آموزشي ويولن تفاوتي با قديم كرده است و اگر تفاوت كرده هنرجو بر اساس كدام روش تحت آموزش قرار مي‌گيرد؟



دوره‌آموزشي ويولن نسبت به گذشته (زمان ما) اين تغييرات را كرده است كه در حال حاضر هنرجو بايد چهار كتاب هنرستان موسيقي ملي (روح‌ا... خالقي) را نزد استاد بياموزد و در اواسط كتاب سوم با تشخيص او مي‌تواند رديف اول صبا را شروع كند. در ضمن آموزش اين كتاب‌ها بايد با موارد نظري موسيقي ايراني هم آشنا شود. هنرجو در ياد گرفتن رديف آواز، بعضي از آهنگ‌هاي با ارزشي را كه با مقام يا دستگاه مربوطه تناسب داشته باشد خواهد آموخت كه البته استاد در انتخاب اين آهنگ‌ها بايد دقت لا‌زم را بنمايد همچنين مطالب ديگري در ارتباط با ادامه رديف صبا و يادگيري رديف يكي دو نفر از شاگردان مستقيم‌شان و موارد ديگر نيز وجود دارد كه هنرجو بايد بياموزد. ‌



ويولني كه در ايران ساخته مي‌شود با ويولن غربي از نظر ساختمان تفاوتي هم دارد؟ ‌



ويولني كه در ايران توسط آقاي قنبري مهر از شاگردان خوب صبا ساخته شده به نظر اهل فن از بهترين‌هاست. استاد صبا به اين دليل ويولن را به او آموخت تا با صداي ويولن به خوبي آشنا شود و در نتيجه بتواند سازهاي بهتري بسازد. البته ايشان هنور هم مشغول به ساخت اين ساز (بر مبناي ويلن‌هاي غربي) هستند. در غرب هم بهترين ويولن توسط <استرادي واريوس> ايتاليايي و <آماتي> و ... ساخته شده و بسيار هم معروف هستند. ‌



در پايان اين گفت‌وگو از استاد صبا هم خاطره‌اي داريد، بفرماييد؟ ‌



زماني كه پيش صبا مي‌رفتم 12 ساله بودم. در منزل ايشان ديواري مابين استاد و شاگردان وجود داشت كه روي آن نوشته بود: <آنجا كه سخن باز مي‌ماند، موسيقي آغاز مي‌شود.> من فكر مي‌كردم معني اين جمله يعني: وقتي كسي حرف بزند موسيقي آغاز مي‌شود ولي بعدها متوجه شدم جمله بسيار عميقي است. يعني آنجا كه بيان و واژه عاجز مي‌شوند موسيقي مي‌تواند احساسات انسان را بيان كند. ‌



حزن خاصيت هميشگي موسيقي ما نيست بلكه به نوع سازندگي‌ها و اجراها بستگي دارد ‌



توانايي‌هاي ذاتي موسيقي ما خيلي بيشتر از موسيقي غربي است اما در عوض آنها خيلي بيشتر روي موسيقي كار كرده‌اند
منبع : اعتماد ملي

maryam.w
Thursday 10 April 2008, 12:22 AM
خيلي علافه مند بودم درباره ي ايشان بدانم.متشكرم.