PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نگرش دانشگاههای آمریکا نسبت به موسیقی ایرانی



Leon
Tuesday 5 February 2008, 10:20 AM
حدود هشت سال پیش که به آمریکا سفر کردم،‌ تصمیم گرفتم که به جای مهندس و دکتر شدن، راه خود را در زمینه موسیقی ادامه دهم. البته این راه فرقی با هفت خان رستم ندارد، مخصوصا اگر بخواهید موسیقی ایرانی را پیشه کنیدو آن هم بدون عشق غیر ممکن است.

پس از مطالعه رشته های مختلف در دانشگاه های آمریکا متوجه شدم که برای مطالعه موسیقی ایرانی و ساز تخصصی ام سنتور، یا باید رشته اتنو میوزیکولوژی بخوانم یا موسیقی غربی. این راهیست که اصولا دوستداران موسیقی ایرانی در آمریکا طی میکنند. یعنی اگر ساز ایرانی بدانند و بخواهند به دانشگاه های آمریکا راهی پیدا کنند و ادامه تحصیل بدهند، یا باید به ناچار غرق در مسائل تئوری اتنومیوزیکولوژی شوند یا موسیقی غربی کار کنند. اما گویا با انقلاب های فرهنگی مختلفی که آمریکا در دوران گذشته پشت سر گذاشته به ارزش موسیقی ایرانی پی برده. اکثر دوستان موسیقیدانم که ایرانی نیستند، زدن آرپژ و غربی زدن را با سازهای ایرانی خنده دار، و بلکه گریه دار میدانند. میگویند: ما این کار را ۴۰۰ سال پیش انجام دادیم، نوازنده ای که از ایران آمده از ایران چه میداند؟ آن موسیقی با ارزش است، نه تقلید شما از ما. ما چه بودیم یا هستیم که شما بخواهید تقلید ما را کنید. اگرآنچه ما داشتیم در تمام زمانها کامل و بی نقص بود،
اساس آن را در قرن ۲۰ بهم نمی پاشیدیم.

در سال ۲۰۰۳ من توانستم با راهنمائی معلم خوبم ، دکتر حافظ مدیرزاده، با ساز سنتور وارد دانشگاه ایالتی سان فرانسیسکو شوم. برای وی نیز عجیب بود که چگونه برای اولین بار در تاریخ این دانشگاه کسی با گرفتن بورس درسی کامل ، سنتور را ساز اصلی خود انتخاب کند. در طول این زمان من مانند بقیه دانشجویان تمام درسهای مربوطه را می خواندم، و با سازم کارهای عملی را انجام میدادم. گاهی در زمان اجرا دوستی با پیانو از باخ میزد و نوبت من که میرسید، کفشهای خود را درآورده، روی قالی کوچکی از میرزا عبدالله میزدم. پس از دریافت مدرک تحصیلی به نظرم آمد که این دیگر تکرار نمی شود تا اینکه دوست هنر مندم خانم نسیم گرگانی خواهان ادامه تحصیل در همین راه شدند. ایشان با ساز دف وارد دانشگاه سانفرانسیسکو شده و در رشته موسیقی مشغول به ادامه تحصیل هستند.

در همین ایام نیز پس از ملاقات با اساتید دانشگاه یو سی ارواین برایم جالب بود که بار دیگر این دانشگاه من را به عنوان سنتور نواز ایرانی برای رشته آهنگسازی، بداهه نوازی و تکنولوژی در مقطع فوق لیسانس واجد شرایط دانسته و خواهان ادامه تحصیل من در آنجا
شدند. این در صورتی است که این دانشگاه به من بورس کامل میدهد.

چنین به نظرم آمد که گویا راه ورود به داشگاه های آمریکا برای ادامه تحصیل در رشته های مختلف با ساز تخصصی ایرانی هموار میشود. شاید اگر جامعه ایرانی خود قدر آنچه را که داشت میدانست، ومانند دانشگاه شریف که سالیانه بسیاری از دانشجویان خود را تحت عنوان مهندس برای ادامه تحصیل به آمریکا میفرستد، دانشگاه پر قدرتی در رشته انسان شناسی، فلسفه یا موسیقی داشتیم، میتوانستیم کشور خود را هر چه بهتر بسازیم.

سالها دل طلب جام جم از ما ميكرد
وان چه خود داشت ز بيگانه تمنا ميكرد
بی مقدار، فراز مینوئی
۲۰۰۸
سن حوزه
You can see links before reply (You can see links before reply)


You can see links before reply

sina_sb2008
Friday 8 February 2008, 01:17 PM
سلام دوستان

اگر ترتیب اجرای موسیقی سنتی را درک کرده باشیم می توانیم
منتقدی تیزبین برای اجرای موسیقی باشیم.
۱ـ پیش در آمد
یک قطعه سازی یا ریتمی ثابت وتصنیف شده است که اغلب در آغاز
یک دستگاه اجرا می شود.
۲ـ درآمد
قطعه یا گروهی از قطعات در یک مقام یکسان است که توسط آنها
دستگاه آغاز می شود.هویت هر دو دستگاه در درآمد آن ظاهر میگردد.
۳ـ چهار مضراب
قطعه ای است که به منظور نمایش مهارت تکنواز ساخته می شود.
نقش وجای چهار مضراب اصلا مشخص نیست ومیتواند در آغازاجرا/
قبل از در آمد /بعد از درآمد/یا بعدازپیش درآمد اجرا شود.
۴ـ ساز وآواز
خواننده در چارچوب ردیف گوشه های دستگاه را به همراهی اشعار
مناسب وبا همنوازی یک ساز بداهه خوانی میکند.همچنین ممکن
است در خلال آن با شروع هر گوشه چهار مضرابهای مناسب نیز
نواخته شود.
۵ـ تصنیف
یک آواز ساخته شده با وزن آهسته است.تصنیفهای کلاسیک روی
آثار شعرای بزرگ قدیم یا شعرای برجسته معاصر ساخته شده اند.
گونه دیگری از تصنیفها با اشعار سبکتر وجود دارند وگرچه بر اساس
مقام های موسیقی اصیل ساخته شده اند اما کم اعتبارترند.این
سبک مدرن وعامیانه تصنیفها را ترانه می نامند.
۶ـ رنگ(reng)
قطعه ای سازی است که بواسطه آن معمولا اجرای دستگاه به
پایان می رسد.جالب آنکه واژه رنگ معرف رقص ایرانی به سبک
کلاسیک است.
در پایان یک دوبیتی از افتخار شعر دیار
جنوب (زنده یاد استاد منوچهر آتشی)
تقدیم به شما صاحبدلان
یکی بر سنگ خارا تیشه می زد
یکی در بزم شیرین شیشه می زد
به کوه وکاخ کار از تیشه می رفت
یکی بر سر یکی برتیشه می زد:ak

arian
Saturday 9 February 2008, 08:30 AM
گفت‌و‌گو با دکتر حسين عمومي، نوازنده ني و معمار / گفت‌وگو از: آمنه خادمي‌




دکتر حسين عمومي ‌را به عنوان نوازنده ني مي‌شناسيم که فعاليت‌هاي برون‌مرزي‌اش به واسطه شرايط زندگي‌ در خارج از کشور بيشتر است. عمومي‌ مهندس معمار است و دکتراي خود را پس از اخذ فوق ليسانس دانشگاه شهيد بهشتي از دانشگاه فلورانس ايتاليا دريافت کرده است. به مدت د‌َه سال هم در رشته معماري در دانشگاه شهيد بهشتي به تدريس مشغول بوده‌اند. علاقه‌مندان موسيقي کلاسيک وي را به عنوان يکي از نوازندگان خوب ني مي‌شناسند. دکتر عمومي ‌در ني شاگرد استاد حسن کسايي و در آواز شاگرد زنده‌ياد محمود کريمي ‌بوده‌اند. اين هنرمند در دانشکده هنرهاي زيبا دانشگاه تهران، مرکز حفظ اشاعه موسيقي و هنرستان عالي موسيقي ملي، موسيقي را به مدت چند سال تدريس کرده است. از سال 1363 در خارج از کشور زندگي مي‌کند و در بخش مطالعاتي دانشگاه شرقي وابسته به دانشگاه «‌سوربن» فرانسه، UCLA و در دانشگاه واشنگتن در آمريکا نيز به تدريس موسيقي پرداخته‌اند. حسين عمومي ‌به عنوان سازنده ني کليددار نيز در ايران مطرح است. ايده اين کار را با حسين دهلوي در ميان مي‌گذارد و او را تشويق مي‌کند که اگر تو انجام ندهي چه کسي انجام مي‌دهد. با اين کار ني شش دانگ را ساخته است. در اين ميان شايعاتي هم به وجود آمده که گذاشتن کليد روي ني، اين ساز را به يک فلوت ناقص تبديل مي‌کند! و اين از ديدگاهي غيرحرفه‌اي و غلط است؛ چرا که اگر براي تمام نتهاي ني هم کليد بگذاريم اين ساز با دندان نواخته مي‌شود و بالاخره رنگ صدايي ني توليد مي‌شود. البته شايد دليل مطرح کردن چنين مسائل غير علمي‌، علاقه بعضي از اساتيد به ساز تخصصي‌شان باشد که اين علاقه حالت تعصب پيدا کرده و ساز را از وسيله موسيقي به هدف موسيقيدان تبديل کرده است. وي طرح تمبک کوکي را از شش سال پيش به صورت ناپيوسته دنبال کرده و آن را به سرانجام رساند. اکنون اين ساز مانند ديگر سازها قابليت ارکسترال بيشتري دارد و ديگر مشکلاتي مانند شل و سفت شدن گريبانگير نوازندگان اين ساز کوبه‌اي نيست. اين هنرمند در حال حاضر شروع به ساختن دف کوکي کرده است که هنوز به مرحله بهره‌برداري و توليد انبوه نرسيده است. نگاه دقيق و مهندس‌گونه دکتر حسين عمومي‌ براي به صدا در آوردن هر نت به نحو احسن و فعاليت‌هاي وي در ترويج موسيقي اصيل ايراني در خارج از مرزهاي ايران، و نيز مصاحبه راديويي اش با مجري برنامه چهار مضراب رضا مهدوي، ما را ترغيب به مصاحبه‌اي کرد که مي‌خوانيد:
اجازه بدهيد مصاحبه را با خبري از فعاليت‌هاي آينده شما شروع کنيم!
مهم‌ترين خبر اينکه من امسال تدريس موسيقي ايراني را در دانشگاه IRVINE شروع مي‌کنم. اين اولين باري است که در خارج از ايران دانشگاه معتبري مانند UCI مي‌خواهد موسيقي ايراني را به طور رسمي ‌جزء مواد درسي‌اش قرار دهد. يعني دانشجويان رشته موسيقي يا دانشجوهايي از دانشکده‌هاي مختلف واحد اختياري مي‌گيرند و موسيقي ايراني کار مي‌کنند. اين يک برنامه دائمي ‌است و از سال تحصيلي 2007ـ 2006 موسيقي ايراني در ليست دروس رسمي‌ دانشگاه ارواين قرار مي‌گيرد.
رشته موسيقي يک رشته جداگانه است يا نه مانند دروس عمومي ‌تدريس مي‌شود؟ درباره اينکه دانشگاه دولتي است يا آزاد نيز توضيحي بفرماييد!
در کاليفرنيا چند دانشگاه ايالتي مثل UCLA در لس‌آنجلس و UCSF در سانفرانسيسکو و UCI در ارواين است که جزء بزرگ‌ترين دانشگاه‌هاي آمريکا محسوب مي‌شوند. در دانشکده هنرهاي دانشگاه ارواين انواع هنرها تدريس مي‌شود که در بخش موسيقي آن، موسيقي ايراني گنجانيده شده است. بيشتر دانشگاه‌هاي دولتي علاوه بر بودجه‌هاي دولت با کمک‌هاي مالي مردم اداره و حمايت مي‌شوند. مثلا يک شخص پولدار سرمايه‌گذاري مي‌کند تا يک دانشکده براي تحقيق و تدريس در رشته فيزيک داير کنند. يا شخص متمول ديگري وصيت مي‌کند با پول وي بخشي از يک دانشگاه را بسازند، مانند کساني که ثروتي را وقف مسجد و سقاخانه مي‌کنند. بر سردر اين دانشکده نيز نوشته شده که اين مکان را فلان شخص وقف تأسيس اين دانشکده کرده است. يا برخي از دروس با بودجه مردم تدريس مي‌شود. در سال‌هاي اخير ميان ايراني‌هاي ثروتمند مقيم آمريکا مرسوم شده که به دانشگاه‌ها کمک مالي کنند. يکي از اين افراد ثروتمند بودجه‌اي در اختيار دانشگاه ارواين قرار داده تا مطالعات ايراني (PERSIAN STUDIES) را در رديف مباحث تعليمي‌خود قرار دهند که با هنر موسيقي شروع کردند؛ البته قرار است که رشته‌هاي ديگر نظير ادبيات و تاريخ، خط، حرکات موزون و انواع هنرهاي ايراني در اين دانشگاه‌، که يکي از معتبرترين دانشگاه‌هاي آمريکا است،‌ تدريس شود.
جزئيات مواد درسي که قرار است به دانشجويان درس بدهيد چه مقوله‌هايي را در بر مي‌گيرد؟
من پس از بيست سال تدريس به دانشجويان غير ايراني به اين نتيجه رسيدم که بايد يک خوراک درسي مناسب براي اين دسته از دانشجوها آماده کنم. نمي‌توانم بروم سر کلاسي که دانشجو بدون اطلاع از موسيقي ايراني نشسته است و بگويم درآمد «شور» را بزنيد يا بخوانيد. اين درآمد اول بود. هفته ديگر درآمد دوم، هفته بعد درآمد سوم. تا بياييد چشم به هم بزنيد يک کوارتر تمام شده و در اين مدت چهارگوشه از شور را ياد گرفتند و بعد اصلا‌ً نمي‌فهمند چه شد. در ضمن اجراي اين فرم‌ها براي آن‌ها بسيار دشوار خواهد بود. بنابراين من درس مخصوص اين نوع دانشجويان را تدوين کردم و عنوان آن را «پيش‌رديف» گذاشته‌ام؛ در حقيقت اين دروس مقدمه‌اي است براي کار کردن روي رديف.
من شاگرداني هم دارم که رديف کار مي‌کنند. زماني که در سياتل قرارداد من با دانشگاه واشنگتن تمام شد بعضي از دانشجوياني که با من کار مي‌کردند مي‌آمدند سر کلاس‌هاي خصوصي و کارشان را با علاقه فراوان دنبال مي‌کردند. آنها خيلي جدي کار مي‌کنند. يکي ني مي‌زند‌، ديگري خانمي‌ است که آواز مي‌خواند که حتي کنسرت‌هايي هم داده‌اند.
اين کتاب تهيه شده يا در دست تهيه است؟ چه مطالبي در آن گنجانده‌ايد؟
در اين کتاب که در دست تهيه است من با توضيح و نگارش نت و ضبط سي‌دي به تشريح و اجراي اين دروس در موسيقي کلاسيک ايراني پرداخته‌ام. در آن بعد از تعاريف اوليه و يک مقدمه تاريخي سعي کرده‌ام توضيح بدهم، دستگاه چيست. آواز چيست. بعد با يک منطق سيستماتيک بر اساس تئوري عمومي ‌سيستم‌ها موسيقي ايراني را تجزيه و تحليل کرده‌ام. در حقيقت با توجه به اينکه رشته تخصصي‌ام معماري صنعتي بود تجربياتي را که در اين رشته داشتم، در موسيقي ايراني پياده و آن را به شکل سيستماتيک تجزيه و تحليل کرده‌ام و راهي براي دسته‌بندي آن پيدا کردم. مثلا‌ً شما به رديف که مي‌رسيد، به فرض مثال رديف استاد کريمي‌، همان‌ گونه که مي‌دانيد 147 گوشه دارد. اگر دانشجو بخواهد موسيقي ايراني را ياد بگيرد بايد حدود 150 گوشه را بياموزد. يا رديف حاج علي‌اکبر خان شهنازي 250 گوشه دارد. بعضي رديفها هم وجود دارد که داراي 400 گوشه است. يا مثلا‌ً در جايي مي‌گويند دستگاه نوا به تنهايي 110 گوشه دارد. اين مسئله فقط شاگرد مبتدي را گيج مي‌کند و او را در مقابل موضوعي عجيب قرار مي‌دهد که شاگرد در مقابل آن احساس ناتواني مي‌کند و نمي‌داند با آن چگونه روبه‌رو شود.
استاد کسايي مي‌گفتند: اين رديف به اين شکل براي کساني که علاقه‌مند هستند با آن آشنا شوند مانند يک آدم گرسنه‌اي است که يک شتر کباب‌شده در مقابلش قرار دهند. عظمت شتر کباب‌شده فرد گرسنه را مي‌ترساند و اشتهايش را کور مي‌کند؛ چرا‌که نمي‌داند از کجاي آن شروع به خوردن کند. موسيقي هم همين‌طور است و کساني که دائما‌ً از رديف حرف مي‌زنند و کميت را مطرح مي‌کنند در اشتباه هستند؛ زيرا با يک قطعه کوچک هم مي‌توان موسيقي ايراني را شناساند و به اصطلاح طعم اين موسيقي را به هنرجويان چشاند و خصوصيات آن را به آن‌ها معرفي کرد. به خصوص اگر دانشجوي رشته موسيقي باشند که گوششان به موسيقي آشناست و زماني که از فواصل و نت‌ها صحبت مي‌شود به راحتي آن را مي‌فهمند در نتيجه کار با آن‌ها ساده‌تر است.
دانشجوهاي شما ايراني هستند يا خارجي؟ آيا تفاوتي براي دانشجويان ايراني و خارجي در نوع مواد درسي قائل مي‌شويد؟
تجربه روز اول من در سال 2000 در UCLA اين بود که رسم بر اين است که رئيس دانشکده جلسه اول با استاد به سرکلاس مي‌آيد. استاد را به دانشجويان معرفي مي‌کند و خود رئيس هم جلسه اول سر کلاس مي‌نشيند و به درس گوش مي‌دهد. در اين جلسه و در ميان چهره‌ها هم دانشجويان ايراني ديدم و هم خارجي. از تک‌تک آن‌ها پرسيدم تا معلوم شد که از ميان پانزده نفر، هشت نفر ايراني و هفت نفر آمريکايي هستند. آمريکايي‌ها رشته‌شان موسيقي بود ولي ايراني‌ها از رشته پزشکي، جامعه‌شناسي، زمين‌شناسي، زبان و ... آمده بودند. از آن‌ها مي‌پرسيدم از موسيقي چه مي‌دانيد و جواب مي‌گرفتم هيچ چيز. جلسه اول را درس مشترک براي همه شروع کردم و يادم هست که گوشه «نصيرخاني» را در ماهور کار کرديم. اول با خواندن شعر و تلفظ صحيح لغات شروع کردم و سپس با ملودي مخصوص گوشه «نصيرخاني» را خواندم و شاگردان هم هر کدام در حد خود سعي کردند. جلسه اول اين‌گونه برگزارشد.
جلسه اول را اجبارا‌ً با هم انگليسي صحبت کرديم. ولي قرار شد از جلسه بعد اعلام کنيم ايراني‌ها روز ديگري بيايند. اين فرصتي بود که دانشجويان ايراني با فرهنگ زبان فارسي و شعر آشنا شوند. براي آمريکايي‌ها به شکل ديگري شروع کردم. بيشتر با خود موسيقي که مي‌نواختم برايشان توضيح مي‌دادم، اما براي ايرانيها الزاما‌ً با تاريخ شروع کردم؛ چون چيزي از موسيقي نمي‌دانستند. به اغلب آن‌ها وقتي مي‌گفتم بخوان. مي‌گفت صدا ندارم ولي من همه را به خواندن وادار کردم و در پايان سال هم کنسرتي برگزار کرديم.
مگر شما آواز ايراني هم تدريس مي‌کنيد؟
بله، همان‌طور که اشاره کردم کلاس آشنايي با موسيقي ايراني را با آشنايي با شعر و از طريق خواندن انجام مي‌دادم‌. صداي يکي از خانم‌هاي آمريکايي را دارم که اگر برايتان بگذارم باورتان نمي‌شود که اين شخص آمريکايي باشد. بسيار خوب مي‌خواند؛ هم از لحاظ فواصل و هم از نظر تلفظ لغات فارسي. من با دانشجويان ايراني با خواندن يک شعر و توضيح آن و بعد کار کردن روي خواندن شعر بدون موسيقي و پي ‌بردن به معاني آن شروع مي‌کردم و آهسته‌آهسته وارد موسيقي مي‌شديم. مثلا‌ً شعر بابا طاهر «يکي درد و يکي درمان پسندد/ يکي وصل و يکي هجران پسند‌د» را در گوشه «بختياري» مي‌خوانديم. رفته‌رفته به اين ترتيب صداي دانشجويان را با خواندن اين شعر در مي‌آوردم و همه شروع مي‌کردند به خواندن. چيزهاي ساده از اين دست و چند تصنيف ياد گرفتند. اگر يادتان باشد گفتم 8 دانشجوي ايراني در کلاس بودند. اين تعداد به 43 نفر رسيد؛ چون دانشجويان دوستانشان را هم دعوت مي‌کردند. يعني به جايي رسيد که من ديگر فرصت و وقت براي دانشجويان بيشتر نداشتم. قرار‌داد من براي 15 ساعت در هفته بود که به 25 ساعت رسيده بود و هنوز دانشجوي جديد مي‌آمد و من هم علاقه‌مند بودم که با آن‌ها کار کنم و وقت اضافه هم مي‌گذاشتم و مي‌نشستم و با آن‌ها صحبت مي‌کردم و کار مي‌کردم و بچه‌ها اين کلاس را خيلي دوست داشتند. دانشجوياني بودند که تازه از ايران آمده بودند. آن‌هايي که دو يا سه سال بود که آمده بودند، آمادگي بيشتري داشتند و راحت‌تر و سريع‌تر مشارکت مي‌کردند.
هدف اغلب دانشجويان از انتخاب اين درس چه بود؟ شناخت و علاقه آن‌ها به موسيقي ايراني آن‌ها را به کلاس شما مي‌کشاند يا مانند اغلب دانشجويان فکر پاس کردن دروس انتخابي آن‌ها را وادار مي‌کرد؟
طبيعي است در وهله اول دانشجويان مي‌خواهند واحدهايشان را پاس کنند، ولي اين کلاس‌ها برايشان فضاي ديگري را مطرح کرده بود که قبلاً هيچ‌گاه تجربه نکرده بودند. در حقيقت اين کلاس‌ها را مي‌توانم بگويم آشنايي با فرهنگ و ادب فارسي بود به بهانه موسيقي ايراني. تنها راه خواندن بود چون آشنايي با هر سازي مخصوصا‌ً ني زمان زيادي مي‌برد و دانشجويان تنها به مدت يک ترم مي‌توانستند اين درس را انتخاب کنند. بعضي از آن‌ها هيچ وقت سعي در خواندن به خصوص آواز ايراني نکرده بودند. اين کار برايشان خيلي دشوار بود ولي رفته‌رفته جرئت پيدا کردند. من تدريجا‌ً آن‌ها را به وسيله موسيقي با شعر فارسي آشنا مي‌کردم. از تاريخ موسيقي ايراني و ادبيات فارسي صحبت مي‌کردم که براي آن‌ها لذت‌بخش و آموزنده بود. قرار نبود که اين دانشجويان خواننده شوند ولي فرصت خوبي بود تا اين جوانان که متولد خارج از ايران بودند با تاريخ و شخصيت‌هاي مهم و سازهاي موسيقي ايراني آشنا شوند.
در واقع اطلاعات عمومي ‌فرهنگي و موسيقي به آن‌ها ياد مي‌دهيد؟
بله. در اين حد که با تاريخ و فرهنگ موسيقي ايراني قدري آشنا شوند. دانشجويان با سازهاي ايراني آشنا شوند و نام نوازندگان و خوانندگان را بدانند. به تدريج تفاوت بين صداي سنتور، تار و سه‌تار را تشخيص بدهند و بدانند هر کدام چگونه نواخته مي‌شود. در جلساتي از نوازندگان سازهاي مختلف دعوت مي‌کردم که بيايند سر کلاس و توضيح دهند تار چه سازي يا کمانچه چيست؟ به طور کلي سازهاي ايراني را برايشان توضيح مي‌دادم‌. از همه مهم‌تر اينکه از طريق موسيقي من به آن‌ها مي‌گفتم که موسيقي محمل شعر است، شعر ما هم يعني ادبيات فارسي. تمام فلاسفه ايراني و همه اهل ادب در ايران صحبت‌هايشان را با شعر مي‌گفتند. مولانا يک فيلسوف است. رودکي، سعدي، عطار، حافظ اين‌ها همه فيلسوف هستند منتهي بيان آن‌ها با شعر است. بخش عمده ادبيات فارسي، کلام اين بزرگان است. کلامشان شعر‌گونه است و بر خلاف فرهنگ‌هاي زبان ريشه لاتين که ادبيات از لغت‌نامه و نوشتن مي‌آيد، لغت ادبيات در فارسي از لغت ادب گرفته مي‌شود و کسي که با ادبيات آشنا شود در حقيقت با ادب و آداب زندگي آشنا مي‌شود. به خاطر دارم من سر همين کلاس‌ها با دانشجوياني برخورد کردم که رفتار آن‌ها با معيارهاي ايراني و تربيت ايراني جور نبود ولي پس از طي اين دوره کوتاه، رفتار آن‌ها عوض شد و حتي از طرف اولياي آن‌ها با من تماس گرفتند و در مصاحبه‌هاي راديويي اين موضوع را بيان کردند که پس از طي اين دوره رفتار فرزندانشان تغيير کرده. در حقيقت اين موضوع را بايد به حساب معجزه شعر ادبيات فارسي گذاشت. ضمناً روي اين نکته تأکيد مي‌شد که هر ايراني با ارائه هنر و ادبيات و ميراث‌هاي غني فرهنگي خودش مي‌تواند از هويت ملي خودش در کشور چند مليتي مثل آمريکا و کانادا صحبت کند. تکنولوژي غرب و ثروت‌هاي مادي در اختيار همه ملل مي‌تواند قرار گيرد. ولي آنجا که شما از ادبيات فارسي صحبت مي‌کنيد، فارسي را مي‌خوانيد و آنجا که موسيقي ايراني اجرا مي‌شود مي‌توانيد سرتان را بالا بگيريد و بگوييد هويت فرهنگ ملي من اين است. من از يک کشوري مي‌آيم که هنر و شعرش اين است و اين را دانشجويان به خوبي درک مي‌کردند و باور داشتند.
اين تجربه من بود در سال 2000 در دانشگاه UCLA. اما در دانشگاه واشنگتن که در شهر سياتل در ايالت واشنگتن است و يک دانشکده ايالتي است‌، دو سال تدريس کردم که از سال 2003 شروع شد. در اين دانشگاه در رشته موسيقي ملل که جزئي است از دانشکده موسيقي، از من دعوت شد که موسيقي ايراني تدريس کنم. اين تجربه کاملا‌ً با تجربه دانشگاه UCLA متفاوت است‌؛ چرا که تمام دانشجويان من غير ايراني و از دانشجويان رشته موسيقي بودند. در طي اين دو سال من تمام يازده درس پيش‌رديف را با آن‌ها کار کردم. و تقريبا‌ً ده نفر از اين دانشجويان هر دو سال را ادامه دادند حتي پس از طي اين دوره به کلاس‌هاي خصوصي من مي‌آيند. چون من ساکن شهر سياتل شده بودم و کلاس‌هايي خارج از دانشگاه داير کردم که به اين کلاس‌ها مي‌آيند و روي رديف کار مي‌کنند.
اين تجربه بسيار جالب بود و بعد از دو سال کار (يعني چهار ساعت در هفته) دانشجويان آمريکايي من تمام دستگاه‌ها و آوازها را تشخيص مي‌دادند و نام بسياري از گوشه‌ها و طبقات مختلف دستگاه‌ها را با شنيدن چند جمله از آن به زبان مي‌آوردند. اين تجربه موفقيت‌آميز واقعا‌ً باعث خوشحالي و اميدواري من به اثر دروس پيش‌رديف در امر آموزش موسيقي ايراني شد.
ارتباط و نظرشان درباره ربع پرده‌ها در موسيقي ايراني چه بود؟ مي‌فهميدند يا اينکه اصلا‌ً کارشان به آن درجه از شناخت نرسيد که بخواهند با ربع پرده‌هاي ايراني آشنا شوند؟
يادتان باشد که در موسيقي ما هميشه از فاصله‌ها صحبت مي‌کنيم و جمع فاصله‌ها است که براي اجراي ملودي‌ها به کار مي‌رود. زماني که مي‌گوييم ربع پرده يعني فاصله ربع پرده. ما در موسيقي فاصله‌اي کوچک‌تر از نيم‌پرده نداريم پس اين اصطلاح ربع پرده را بايد دقيقا‌ً توضيح داد. ما در موسيقي اروپايي دو فاصله دوم داريم، فاصله يعني نسبت فرکانس يک نت به نت پايين‌تر از خودش. مثلا‌ً «مي» ‌و «فا» دو نت پشت سر هم هستند که فاصلة اين دو از هم نيم‌پرده است و يا فاصله نت ‌DO تا R يک پرده است. در موسيقي ايراني علاوه بر فواصل دوم موسيقي غربي‌، سه چهارم پرده و پنج چهارم پرده نيز داريم ولي فاصلة ربع پرده نداريم.

Majed
Saturday 9 February 2008, 10:32 AM
سلام دوستان

اگر ترتیب اجرای موسیقی سنتی را درک کرده باشیم می توانیم
منتقدی تیزبین برای اجرای موسیقی باشیم.
۱ـ پیش در آمد
یک قطعه سازی یا ریتمی ثابت وتصنیف شده است که اغلب در آغاز
یک دستگاه اجرا می شود.



دوست عزیز لطفا به عنوان تاپیک دقت کن... مطالب رو در تاپیک های مربوطه بزن.. ممنون از همکاریت

arian
Tuesday 30 September 2008, 04:06 PM
البته حميد رضا خان حتما داستان حاج قربان سليماني و اجراش توي فرانسه را هم شنيده ايد كه پس از تمام شدن نوازندگي ايشون ، مردم ايشون رو دوش خودشون گذاشته بودند و چرخونده بودند و مورد ديگه اي هم شبيه همين موردي كه در مورد مرحوم عبادي فرموديد اتفاق افتاده بود . كه بعد از كنسرت ايشون خواسته بودند كه ساز ايشون را ببينند و ايشون هم به دلايل اينكه آنها نجس هستند از اين كار پرهيز ميكرد و پسر ايشان ساز را به مردم نشون ميداده كه آقا فقط همين است به خدا . چيز ديگري نيست .
مرحوم تهراني هم كه حتما ميدونيد كسي ساز را بعد از اجراي كنسرت ايشان از شون گرفته بود و توي تمبك را نگاه كرده بود و خلاصه زير و رو كرده بود و با تعجب گفته بود اين همه صدا فقط از اين در مياد .
نقل قولهاي بسياري از استادان موسيقي كشور است . اتفاقا داشتم مصاحبه ي از مرحوم حسين ملك را توي بخش سنتور ميگذاشتم . ايشون هم در مصاحبه قبل از انقلاب خود ميگويند كه : فرنگي ها موسيقي ما را بهتر ميفهمند!

tarooneh
Sunday 2 November 2008, 08:41 PM
حالا بی ریط به موضوع نباشه منم یه چیز جالب بگم حدود 1 سال و خرده ای پیش یکی از دوستان عزیزمون که سنتور نواز خوبی بود و از هنرسات ما با هم درس می خواندی و ساز می زدیم البته نا گفته نماند که در موسیقی کلاسیک هم توی هنرستان ما از لحاظ اطلاعات بسار خوب بود و سلفژ غربی رو خیلی خوب می دونست و سبک های موسیقی غربی رو خوب درک می کرد و یه مقداری هم پیانو می زد . همین علاقه به مسیقی کلاسیک حالا نمی دونم بگم خوشبختانه یا بدبختان باعث شد که برای ادامه ی تحصیل راهی کشور مالزی بشه و شد . اونجا بعد از گذراندن کلاس های زبان قرار بود برای رشته ی آهنگ سازی که لازمش ساز پیانو بود بره و امتحان بده و خوب ساز پیانو به اون خوبی بلد نبود .
حالا نمی دونم چی شد که سر جلسه ی امتحان سنتورش هم برده بود و سنتور زد و با همون سنتو برای تحصیل توی دانشگاه قبول شد و می گفت خیلی هم خوششون اومده بود از این ساز البته نا گفته نماند که خلاف کشورش که کشور ضعیفی هستش دانشگاه موسیقی مالزی بسیار معتبر هستن . :)
من که این ماجرا رو شنیدم خیلی خوشم اومد.
یه ماجرا دیگه هم تعریف کنم واستون در این زمینه :
یکی از نوازندگان سه تار که فکر کنا استاد احمد عبادی بودن رفته بودن خارج از کشور های اروپایی و اجرای تک نوازی سه تار داشتند برای موزیسین های یه کشوری می گفت همه فکر می کردیم نکنه یه آخر قطعه استقبال نکنن چون موقع اجرا چهره هاشون خوب به نظر نمی رسید . اجرا که تموم شد می گفت اینا اومده بودن ساز استاد رو گرفته بود و زیرو روش رو نگاه می کردند و می گفتن چجوری از یه همچین چیزی این صدا بیرون میاد (دنبال تقویت کننده ی صدا می گشتند )
واقعا موسیقی ما غنی و کامل هستش و باید قدرش رو بیشتر از این ها بدونیم
ایشون در کدام دانشگاه امتحان ورودی دادند؟