Kamanche
Saturday 9 February 2008, 02:40 AM
گفتوگو با نويد دهقان، نوازنده كمانچه و آهنگساز
همهچيز به نگاه آهنگساز بستگي دارد
محمود امین:موسيقي رديف دستگاهي ما در سالهاي اخير جوانهاي بااستعدادي به خود ديده است كه نويد دهقان يكي از آنهاست.
با وجود اينكه بسيار جوان است، آثارش گوياي شناخت وي از موسيقي ايراني است و كاملاً پخته بهنظر ميرسد. اين نوازنده كمانچه آموزش كمانچه نوازي را نزد سعيد فرجپوري آغاز كرد و در سال 1379 يعني در 19 سالگي عضو گروه عارف به سرپرستي استاد پرويز مشكاتيان شد. اينكه يك نوازنده جوان در آن سن و سال عضو گروه شناختهشدهاي مانند عارف شود، گوياي تواناييهاي بسيار اوست. او تاكنون عضو گروههاي متعددي بوده است. ازجمله گروه وزيري به سرپرستي كيوان ساكت و گروه داوود آزاد. اما از سال 1382 گروه قمر را تاسيس كرد كه آلبومهاي «سبز جاودان» و «راه و ماه» حاصل تلاشهاي اين گروه است. او چندي پيش با سالار عقيلي «هواي آفتاب» را اجرا كرد.
ما به مناسبت انتشار «راه و ماه» با وي گفتوگويي كردهايم كه ميخوانيد:
موسيقي ايراني معمولا از فرمهاي خاصي تبعيت ميكند و آهنگسازان اغلب در چيدمان اين فرمها از يك الگوي اصلي پيروي ميكنند. با توجه به اينكه آلبوم شما موسيقي رديف دستگاهي محض است، چيدمانش در فرم كلاسيك نيست. آيا دليل خاصي براي اين كار داشتيد كه در آلبوم «راه و ماه» چيدمان را تغيير داديد؟
اين چيدمان كلاسيك كه شما از آن صحبت ميكنيد، در طول ساليان دراز به اثبات رسيده و معمولا ما در كنسرتها سعي ميكنيم آن را رعايت كنيم. مثلا وقتي در گذشته يك كنسرت يا نوار با پيش درآمد شروع ميشد، ميخواستند كه شنونده را به تدريج وارد فضاي موسيقي كنند. يعني موسيقي از ريتم كند آغاز ميشده و پس از يك گردش موسيقايي زيبا به تصنيف و رنگ ميرسيده است. ما هم در كنسرت همين كار را ميكنيم. كمااينكه وقتي «راه و ماه» را در قالب كنسرت ارائه داديم، اول پيشدرآمد زديم. بعد ساز و آواز بود، بعد چهارمضراب، در پايان هم تصنيف. منتها در سيدي يا نوار قضيه فرق ميكند. الان حجم آثار صوتي بالارفته و حوصله مخاطبان نسبت به گذشته دستخوش تغيير شده است. بنابراين شما نياز داريد در سيدي، با تصنيف اول شنونده را جذب كنيد تا در ادامه بتوانيد ساير مطالب را ارائه دهيد. به همين دليل سعي كرديم اين كار را روي دوم نوار انجام دهيم و قطعات را طوري كنار هم قرار دهيم كه در بخش دوم تا حدودي فرم چيدمان موسيقي رديف دستگاهي را رعايت كرده باشيم. استاد مشكاتيان در «وطن من» همين كار را كرده است، در حالي كه آن اثر يك رپرتوار كامل در دستگاه سهگاه است. از طرفي فراموش نكنيد كه در سيدي قطعات را ميتوان بهطور مجزا گوش داد.
رنگ و حال و هواي رپرتوار شما در آلبوم «راه و ماه» بسيار شبيه متاخرين موسيقي ايراني به خصوص استاد مشكاتيان است. چقدر اين اتفاق عمدي است؟
در من هيچچيز عمدي نيست. اين كار پاسخ به يك نياز است كه من آن را درون خودم احساس كردم. موسيقي استاد مشكاتيان يادآور تمام خاطرات كودكيام است. آن موسيقي چيزي است كه من شب و روزم را با آن سپري كردم و به شدت به آن علاقهمندم. از طرفي پرويز مشكاتيان براي من خداوندگار موسيقي ايراني است. موسيقي او به قدري زيباست كه به شكل ناخودآگاه در وجود من رسوب كرده و تهنشين شده است. البته فراموش نكنيد كه من از سال 1379 در خدمت استاد مشكاتيان بودم و در اغلب كنسرتها و برنامههاي ايشان حضور داشتم.
البته به نظر من اينطور نيست كه تمام اين آثار به شكل غير عامدانه خلق شده باشد. حداقل در بحث تنظيم كه خيلي آگاهانه رخ ميدهد، شما هم به عمد سراغ مشكاتيان رفتيد؟
كاري نميتوانم بكنم. اين سليقه من است كه تحت تاثير افرادي مثل استادان مشكاتيان، عليزاده، لطفي و ... شكل گرفته است. اين قياس درستي نيست كه من ميخواهم مثل مشكاتيان كار كنم. اين تاثيرات در ذهن من وجود دارد و موج ميزند. نكته ديگري كه نميخواهم آن را پنهان كنم، اين است كه وقتي شما و ساير مخاطبان متوجه اين موضوع ميشويد، من خوشحالم.
منتها تفاوتي ميان قطعات شما و انبوه آثار استاد مشكاتيان وجود دارد. در آلبوم «راه و ماه» ما شنواي يك تفكر فانتزي هستيم كه آن را بهخصوص در تكنوازيها ميبينيم.
«راه و ماه» در دستگاه نوا اجرا شده است و هنگامي كه قرار ميشود 50 دقيقه موسيقي در دستگاه نوا ارائه شود، كار بسيار دشواری خواهد بود. پس مهم است كه شما به تكرار نرسيد. فرض كنيد ما 14 دقيقه ساز و آواز داشتيم كه در اين 14 دقيقه گوشههاي مهم دستگاه نوا خوانده شد. بايد كاري ميكرديم كه مخاطب خسته نشود. اگر ميخواستيم در فرم سنتي حركت كنيم، كار ملالتآور ميشد، از طرفي ما در يك جامعه در حال تحول زندگي ميكنيم كه براي خود ملزوماتي دارد. اگر شما يك تفكر و اجراي نسبتاً فانتزي را ميبينيد محصول جامعه امروز است. جالب اين است كه بدانيد بسياري از كساني كه اين آلبوم را گوش كردهاند، تكنوازي سنتور و دونوازي تار و كمانچه را از همه قطعات بيشتر دوست داشتهاند.
اين مساله نشاندهنده اين است كه سليقه مخاطبان موسيقي ايراني تغيير كرده و ساز بدون آواز و قطعات بيكلام هم وارد محدوده شخصي و مورد علاقه مردم شده است؟
بله، من هم نظر شما را قبول دارم و اين مساله را به فال نيك ميگيرم.
نكته تازهاي كه در آلبوم «راه و ماه» وجود دارد، استفاده شما از يك غزل با وزن دوري در آواز است و معمولاً در موسيقي ما از اشعاري كه اوزان دوري دارند براي ساخت تضعيف استفاده ميشود تا در خواندن آواز.
بد نيست بدانيد كه آوازهاي «راه و ماه» تركيبي از دو غزل حضرت مولاناست در يك وزن با مطلع «آن سو مرو اين سو بيا اي گلبن خندان من» و بعد غزل «پوشيده چون جان ميروي اندر ميان جان من» در آن تركيب ميشود. منتها سعي كردم از ابياتي استفاده كنم كه زياد تكراري نشده باشد چون به اين موضوع حساسيت دارم و ابياتي كه قبل از اين توسط خوانندهها، خوانده شده بود را كنار گذاشتم. از سوي ديگر سال مولانا بود و آقاي مهدوي پيشنهاد دادند كه غزلهاي آواز از مولانا باشد. من هم حدود دو، سه هفتهاي مطالعه كردم و در نهايت اين دو غزل را پيدا كردم كه مفهومش به اشعار تصنيفها نزديك باشد. استفاده از اين دو غزل با وزن چرخشي و تكرار شونده اين اجازه را به خواننده ميداد كه در اجرا دستش بازتر باشد و بتواند تكنيكهاي خودش را روي آن پياده كند.
و انصافاً سينا سرلك هم به خوبي از عهده اجراي كارها برآمده و نشان داد كه صدايش از كاراكتري مستقل برخوردار است؟
بله، خوشبختانه او به خوبي توانست آنچه كه من ميخواهم اجرا كند و نشان داد كه خواننده توانايي است كه آينده درخشاني پيشرو دارد. ما قبل از اينكه «راه و ماه» را ضبط كنيم به صورت كنسرت آن را اجرا كرده بوديم.
تلفيق شعر و موسيقي يكي از اركان موسيقي رديف دستگاهي است كه اغلب مورد غفلت قرار ميگيرد. بهخصوص در زمينه شعر معاصر. اما شما گرايش زيادي به اين مقوله داريد؟ علت استفاده از اشعار شاعران معاصر در آلبوم اخيرتان چيست؟
بهطور كلي ارتباط من با شعر معاصر بسيار زياد است و تلاش ميكنم در اين زمينه مطالعه فراوان داشته باشم شعر معاصر براي من ملموستر است و در آلبوم اولم بهنام «سبز جاودان» كلاً روي شعر نو كار كردهام. رپرتوار جديدي هم كه با سالار عقيلي مشغول ضبط آن هستيم بيشتر روي محور شعر معاصر بهخصوص قالب شعر نو ساخته شده است به عنوان مثال در كنسرت اخيرمان با سالار عقيلي كه «هواي آفتاب» نام داشت. از اشعار سياوش كسرايي (هواي آفتاب) و هوشنگ ابتهاج (شبگير) و... استفاده كرده بودم.
با وجود اينكه بسياري اوقات از شعر نو به عنوان قالبي ناهمگون با موسيقي سنتي ياد ميشود، شما چطور دست به اين كار ميزنيد.
اين كار نشدني نيست. همه چيز به نگاه آهنگساز بستگي دارد. اگر قرار باشد شما بخواهيد به زور آهنگ بسازيد، مسلماً شعر نو برايتان خيلي دشوار خواهد بود. اين كار به تجربه احتياج دارد و خيلي اوقات شبيه دكلمه ميشود. بايد با گردشهاي ملوديك اين تفاوت هجايي ابيات را جبران كنيد.
منبع سایت اینترنتی روزنامه تهران امروز
همهچيز به نگاه آهنگساز بستگي دارد
محمود امین:موسيقي رديف دستگاهي ما در سالهاي اخير جوانهاي بااستعدادي به خود ديده است كه نويد دهقان يكي از آنهاست.
با وجود اينكه بسيار جوان است، آثارش گوياي شناخت وي از موسيقي ايراني است و كاملاً پخته بهنظر ميرسد. اين نوازنده كمانچه آموزش كمانچه نوازي را نزد سعيد فرجپوري آغاز كرد و در سال 1379 يعني در 19 سالگي عضو گروه عارف به سرپرستي استاد پرويز مشكاتيان شد. اينكه يك نوازنده جوان در آن سن و سال عضو گروه شناختهشدهاي مانند عارف شود، گوياي تواناييهاي بسيار اوست. او تاكنون عضو گروههاي متعددي بوده است. ازجمله گروه وزيري به سرپرستي كيوان ساكت و گروه داوود آزاد. اما از سال 1382 گروه قمر را تاسيس كرد كه آلبومهاي «سبز جاودان» و «راه و ماه» حاصل تلاشهاي اين گروه است. او چندي پيش با سالار عقيلي «هواي آفتاب» را اجرا كرد.
ما به مناسبت انتشار «راه و ماه» با وي گفتوگويي كردهايم كه ميخوانيد:
موسيقي ايراني معمولا از فرمهاي خاصي تبعيت ميكند و آهنگسازان اغلب در چيدمان اين فرمها از يك الگوي اصلي پيروي ميكنند. با توجه به اينكه آلبوم شما موسيقي رديف دستگاهي محض است، چيدمانش در فرم كلاسيك نيست. آيا دليل خاصي براي اين كار داشتيد كه در آلبوم «راه و ماه» چيدمان را تغيير داديد؟
اين چيدمان كلاسيك كه شما از آن صحبت ميكنيد، در طول ساليان دراز به اثبات رسيده و معمولا ما در كنسرتها سعي ميكنيم آن را رعايت كنيم. مثلا وقتي در گذشته يك كنسرت يا نوار با پيش درآمد شروع ميشد، ميخواستند كه شنونده را به تدريج وارد فضاي موسيقي كنند. يعني موسيقي از ريتم كند آغاز ميشده و پس از يك گردش موسيقايي زيبا به تصنيف و رنگ ميرسيده است. ما هم در كنسرت همين كار را ميكنيم. كمااينكه وقتي «راه و ماه» را در قالب كنسرت ارائه داديم، اول پيشدرآمد زديم. بعد ساز و آواز بود، بعد چهارمضراب، در پايان هم تصنيف. منتها در سيدي يا نوار قضيه فرق ميكند. الان حجم آثار صوتي بالارفته و حوصله مخاطبان نسبت به گذشته دستخوش تغيير شده است. بنابراين شما نياز داريد در سيدي، با تصنيف اول شنونده را جذب كنيد تا در ادامه بتوانيد ساير مطالب را ارائه دهيد. به همين دليل سعي كرديم اين كار را روي دوم نوار انجام دهيم و قطعات را طوري كنار هم قرار دهيم كه در بخش دوم تا حدودي فرم چيدمان موسيقي رديف دستگاهي را رعايت كرده باشيم. استاد مشكاتيان در «وطن من» همين كار را كرده است، در حالي كه آن اثر يك رپرتوار كامل در دستگاه سهگاه است. از طرفي فراموش نكنيد كه در سيدي قطعات را ميتوان بهطور مجزا گوش داد.
رنگ و حال و هواي رپرتوار شما در آلبوم «راه و ماه» بسيار شبيه متاخرين موسيقي ايراني به خصوص استاد مشكاتيان است. چقدر اين اتفاق عمدي است؟
در من هيچچيز عمدي نيست. اين كار پاسخ به يك نياز است كه من آن را درون خودم احساس كردم. موسيقي استاد مشكاتيان يادآور تمام خاطرات كودكيام است. آن موسيقي چيزي است كه من شب و روزم را با آن سپري كردم و به شدت به آن علاقهمندم. از طرفي پرويز مشكاتيان براي من خداوندگار موسيقي ايراني است. موسيقي او به قدري زيباست كه به شكل ناخودآگاه در وجود من رسوب كرده و تهنشين شده است. البته فراموش نكنيد كه من از سال 1379 در خدمت استاد مشكاتيان بودم و در اغلب كنسرتها و برنامههاي ايشان حضور داشتم.
البته به نظر من اينطور نيست كه تمام اين آثار به شكل غير عامدانه خلق شده باشد. حداقل در بحث تنظيم كه خيلي آگاهانه رخ ميدهد، شما هم به عمد سراغ مشكاتيان رفتيد؟
كاري نميتوانم بكنم. اين سليقه من است كه تحت تاثير افرادي مثل استادان مشكاتيان، عليزاده، لطفي و ... شكل گرفته است. اين قياس درستي نيست كه من ميخواهم مثل مشكاتيان كار كنم. اين تاثيرات در ذهن من وجود دارد و موج ميزند. نكته ديگري كه نميخواهم آن را پنهان كنم، اين است كه وقتي شما و ساير مخاطبان متوجه اين موضوع ميشويد، من خوشحالم.
منتها تفاوتي ميان قطعات شما و انبوه آثار استاد مشكاتيان وجود دارد. در آلبوم «راه و ماه» ما شنواي يك تفكر فانتزي هستيم كه آن را بهخصوص در تكنوازيها ميبينيم.
«راه و ماه» در دستگاه نوا اجرا شده است و هنگامي كه قرار ميشود 50 دقيقه موسيقي در دستگاه نوا ارائه شود، كار بسيار دشواری خواهد بود. پس مهم است كه شما به تكرار نرسيد. فرض كنيد ما 14 دقيقه ساز و آواز داشتيم كه در اين 14 دقيقه گوشههاي مهم دستگاه نوا خوانده شد. بايد كاري ميكرديم كه مخاطب خسته نشود. اگر ميخواستيم در فرم سنتي حركت كنيم، كار ملالتآور ميشد، از طرفي ما در يك جامعه در حال تحول زندگي ميكنيم كه براي خود ملزوماتي دارد. اگر شما يك تفكر و اجراي نسبتاً فانتزي را ميبينيد محصول جامعه امروز است. جالب اين است كه بدانيد بسياري از كساني كه اين آلبوم را گوش كردهاند، تكنوازي سنتور و دونوازي تار و كمانچه را از همه قطعات بيشتر دوست داشتهاند.
اين مساله نشاندهنده اين است كه سليقه مخاطبان موسيقي ايراني تغيير كرده و ساز بدون آواز و قطعات بيكلام هم وارد محدوده شخصي و مورد علاقه مردم شده است؟
بله، من هم نظر شما را قبول دارم و اين مساله را به فال نيك ميگيرم.
نكته تازهاي كه در آلبوم «راه و ماه» وجود دارد، استفاده شما از يك غزل با وزن دوري در آواز است و معمولاً در موسيقي ما از اشعاري كه اوزان دوري دارند براي ساخت تضعيف استفاده ميشود تا در خواندن آواز.
بد نيست بدانيد كه آوازهاي «راه و ماه» تركيبي از دو غزل حضرت مولاناست در يك وزن با مطلع «آن سو مرو اين سو بيا اي گلبن خندان من» و بعد غزل «پوشيده چون جان ميروي اندر ميان جان من» در آن تركيب ميشود. منتها سعي كردم از ابياتي استفاده كنم كه زياد تكراري نشده باشد چون به اين موضوع حساسيت دارم و ابياتي كه قبل از اين توسط خوانندهها، خوانده شده بود را كنار گذاشتم. از سوي ديگر سال مولانا بود و آقاي مهدوي پيشنهاد دادند كه غزلهاي آواز از مولانا باشد. من هم حدود دو، سه هفتهاي مطالعه كردم و در نهايت اين دو غزل را پيدا كردم كه مفهومش به اشعار تصنيفها نزديك باشد. استفاده از اين دو غزل با وزن چرخشي و تكرار شونده اين اجازه را به خواننده ميداد كه در اجرا دستش بازتر باشد و بتواند تكنيكهاي خودش را روي آن پياده كند.
و انصافاً سينا سرلك هم به خوبي از عهده اجراي كارها برآمده و نشان داد كه صدايش از كاراكتري مستقل برخوردار است؟
بله، خوشبختانه او به خوبي توانست آنچه كه من ميخواهم اجرا كند و نشان داد كه خواننده توانايي است كه آينده درخشاني پيشرو دارد. ما قبل از اينكه «راه و ماه» را ضبط كنيم به صورت كنسرت آن را اجرا كرده بوديم.
تلفيق شعر و موسيقي يكي از اركان موسيقي رديف دستگاهي است كه اغلب مورد غفلت قرار ميگيرد. بهخصوص در زمينه شعر معاصر. اما شما گرايش زيادي به اين مقوله داريد؟ علت استفاده از اشعار شاعران معاصر در آلبوم اخيرتان چيست؟
بهطور كلي ارتباط من با شعر معاصر بسيار زياد است و تلاش ميكنم در اين زمينه مطالعه فراوان داشته باشم شعر معاصر براي من ملموستر است و در آلبوم اولم بهنام «سبز جاودان» كلاً روي شعر نو كار كردهام. رپرتوار جديدي هم كه با سالار عقيلي مشغول ضبط آن هستيم بيشتر روي محور شعر معاصر بهخصوص قالب شعر نو ساخته شده است به عنوان مثال در كنسرت اخيرمان با سالار عقيلي كه «هواي آفتاب» نام داشت. از اشعار سياوش كسرايي (هواي آفتاب) و هوشنگ ابتهاج (شبگير) و... استفاده كرده بودم.
با وجود اينكه بسياري اوقات از شعر نو به عنوان قالبي ناهمگون با موسيقي سنتي ياد ميشود، شما چطور دست به اين كار ميزنيد.
اين كار نشدني نيست. همه چيز به نگاه آهنگساز بستگي دارد. اگر قرار باشد شما بخواهيد به زور آهنگ بسازيد، مسلماً شعر نو برايتان خيلي دشوار خواهد بود. اين كار به تجربه احتياج دارد و خيلي اوقات شبيه دكلمه ميشود. بايد با گردشهاي ملوديك اين تفاوت هجايي ابيات را جبران كنيد.
منبع سایت اینترنتی روزنامه تهران امروز