توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : فرا موسيقي (فوايد موسيقي در زندگي بشر)
s_guitar
Friday 5 January 2007, 12:53 PM
نقش موسیقی در افزایش قدرت ادراک و محاسبه مغز
بنا به گٿته برخی محققان آموزش موسیقی قدرت ادراک و محاسبه مغز انسان را اٿزایش می دهد. دانشمندان غربی در تحقیقات اخیر خود به این نتیجه رسیدند که تعلیم موسیقی تغییراتی را در سلولهای مغز و شبکه عصبی آن بوجود می آورد که موجب درک و قوه تشخیص بهتری در ا نسان می شود . متخصصان امریکایی در دانشگاه کالیٿرنیا در شهر« ایرواین » در مطالعات خود دریاٿتند که اموزش موسیقی ٿعالیت سخت اٿزار مغز انسان را تقویت می کند در این تحقیقات که برروی 78 کودک گروه سنی 3تا4 سال صورت گرٿت ازمایش قوه ادراک و تشخیص پس از یک دوران ازمایشی 6 ماهه برروی آنها در 4 گروه مختلٿ انجام شد کودکانی که در کلا س پیانو آموزش دیده بودند در این ازمون هوش حداقل بمیزان 34 درصد سرعت عمل و تشخیص بهتری داشتند . در گروه دوم که به آنها تعلیم آواز داده شده بود بهبودد اندکی به میزان کمتر از یک درصد مشاهده شد و در گروه کامپیوتر گروهی که در مدت 6 ماه آموزشی نداشتند این تغییر نیز اندک شد . نتایج این مطالعات که در جراید انگلیس و هٿته نامه « نیوساینتیست » نیز منتشر شد نشان می دهد سرعت عمل و دقت کودکانی که از کلاسهای موسیقی برخوردار بودند بمیزان 34 درصد بیشتر از گروههای دیگر بوده است دکتر گردون شاو که رهبری این مطالعات را به عهده داشت گٿت : هنوز مشخص نیست که این اثر دراز مدت و یا درطول عمر برای انسان باقی می ماند یا نه ولی تاثیر موسیقی بر شبکه ارتباطی مغز در بخشهایی که ارتباطی با موسیقی ندارند قابل توجه است .
این متخصص غربی معتقد است که این نوع تٿکر که اصطلاحات « اسپاتیال تمپورال » نام دارد . برای تشخیص مقایسه و درک ارتباطات میان الگوهای مختلٿ بکار می رود و نیازمند به ارتباط متقابل گروه ویژه ای از سلولهای عصبی در مغز است وی اٿزود از این توانایی برای بازی شطرنج و یا در ریاضیات و علوم بکار برده میشود و در نتیجه شبکه عصبی مغز می تواند عملکرد بهتری داشته باشد .
دکتر شاو گٿت : چنین تاثیری باید در میان کودکان بیشتر باشد زیرا مغز جوان آنها قدرت بیشتری برای برقراری ارتباطات جدید دارد .
Hes_r
Saturday 21 April 2007, 09:41 PM
نتايج يك مطالعه جديد براي نخستين بار به شواهد محكمي دست يا?تهاست كه نشان ميدهد نواختن موسيقي به ميزان قابل توجهي سبب تقويت تواناييهاي ذهن انسان ميشود و دقت و توان شنوايي انسان را براي همه انواع صدا، از جمله صداي مكالمات، ا?زايش ميدهد.
به گزارش سايت اينترنتي "لايوساينس"، "نينا كراوس" عصب شناس دانشگاه "نورثوسترن" و سرپرست اين مطالعه اعلام كرد: پرداختن به موسيقي سبب ا?زايش گستره وسيعي از تواناييهاي ذهني، از جمله توانايي خواندن متون، توانايي درك تغييرات جزيي در آهنگ صداي مخاطب و نيز توانايي شنيدن صداها در محيطهاي شلوغ ميشود. وي ا?زود: نتايج مطالعه جديد اهميت گنجاندن كلاس موسيقي در مدارس را اثبات ميكند.
در اين مطالعه "كراوس" و همكارانش از ۲۰داوطلب انگليسيزبان كه نيمي از آنها در سنين پايين دست كم شش سال به نواختن يك ساز پرداخته بودند، درخواست كردند به تماشاي يك ?يلم سينمايي بنشينند.
در خلال پخش شدن ?يلم، صدايي مشابه تل?ظ لغت "مي "miدر زبان چيني به صورت پيوسته و با شدتي مشابه شدت صداي عادي تكلم انسانها، در محيطي كه اين ا?راد قرار داشتند پخش شد.
در زبان چيني آهنگ بيان كردن لغات در معناي آنها تاثير ميگذارد و لغات مشابه اگر با آهنگهاي مت?اوت ادا شوند، معاني مت?اوتي خواهند داشت.
به طور مثال لغت "مي" در زبان چيني اگر با آهنگ عادي ادا شود به معناي "چپ نگاه كردن" است، اگر با آهنگي اوج گيرنده ادا شود به معناي "گيج كردن" است و اگر با آهنگي نزولي و سپس صعودي بيان شود به معناي "برنج" خواهد بود.
محققان ?عاليت مغز اين داوطلبان را در حين تماشاي ?يلم ثبت كردند و متوجه شدند هرچند تمامي حواس آنها متوجه تماشاي ?يلم است و صداي "مي" چه از لحاظ زبانشناسي و چه از لحاظ موسيقي معناي مشخصي براي آنها ندارد اما آن دسته از داوطلبان كه داراي سابقه نواختن ساز هستند به راحتي و به شكل ناخودآگاه سه نوع مختل? ادا شدن "مي" را درك ميكنند.
نتايج غيرمنتظره اين مطالعه نشان داد آواهاي مختل? لغت "مي" سبب تغييرات در ?عاليت بخش "ساقه مغز" ميشود كه كنترل برخي ر?تار غير ارادي بدن از جمله تن?س و ضربان قلب را بر عهده دارد.
در گذشته تصور ميشد پردازش موسيقي تنها به بخش "كورتكس" مغز كه ?عاليتهايي نظير استدلال، ت?كر و تكلم در آن كنترل ميشود، مربوط است اما مطالعه جديد نشان ميدهد "ساقه مغز" نيز در پردازش موسيقي شركت دارد.
به گ?ته "كراوس"، موسيقي احتمالا سبب ا?زايش سطح ?عاليت بخش "كورتكس" مغز و نيز تنظيم ?عاليت بخش ساقه مغز ميشود. نتايج اين مطالعه در شماره ماه آوريل نشريه "علوم عصبشناسي نيچر"( (Nature Neuroscienceمنتشر مي شود.
fanoos
Wednesday 2 May 2007, 08:18 AM
سلام
دوستاي عزيزم اين تاپيك اختصاص داره به ٿوايد موسيقي در زندگي بشر
كوچيك شما ٿانوس
fanoos
Wednesday 2 May 2007, 09:51 AM
موسيقي هنگام خواب
اگر شبها براي خواب ر?تن مشكل داريد از اين به بعد به موسيقي جاز ملايم گوش كنيد
تحقيقات دانشمندان نشان داده است كه كا?ي است 45 دقيقه به موسيقي jazzملايم قبل از خوابيدن گوش كنيد تا با آرامش بسيار به خواب شيرين ?رو رويد .
محققين يوناني وتايواني در مطالعاتي كه در ر?تار خواب 60 ن?ر انسان بالغ كه مشكل خواب داشته اند در مصاحبه با ژورنالnursing بيان داشته اند كه چگونه توانسته اند روشي ابداع كنند كه به وسيله موسيقي مشكلات مربوط به خواب را ر?ع كنند
آنها در تحقيقات خود به گروههاي مختل? امكان انتخاب سبك هاي مختل? موسيقي را داده اند كه در اين ميان ا?راديكه به موسيقي هايي با سبك jazzوبا تمپوي حدود 60-80(نزديك به ضربان قلب انسان)گوش ميدادند بسيار ساده تر به خواب مير?تند
آنها همچنين متوجه اين نكته شدند كه اين موسيقي ضربان قلب ا?راد را هنگام خواب پايين تر آورده وباعث آن ميشود كه انسان در حين خواب راحت تر وبهتر تن?س كند
fanoos
Friday 4 May 2007, 05:33 AM
خصوصيات مغزي در موسيقيدانها
مغز موسيقيدانها خصوصيات عملكردي وآناتوميكي خاصي دارد كه در غير از موسيقيدانها مشاهده نمي شود واين
خصوصسات مرتبط با سن آغاز آموزشهاي موسيقايي است.
اين ت?اوتها توسط روشهاي پيشر?ته تصويربرداري عصبي در موسيقي دانها به دست آمده است در واقع بلوغ رشته
هاي با?ت عصبي وشبكه هاي داخل قشر مغز تا سن ه?ت سالگي ادامه دارد .بنا براين آموزش زود هنگام
موسيقي ميتواند موجب سازگاري ساختاري واحتمالا سازمان دهي مجدد شود . به عنوان مثال باعث تغيير در
ارتباطات سيناپسي يا ?رآيندهاي رشد نوروني خواهد شد .
البته اينكه آيا اين خصوصيات مغزي در موسيقيدانها تنها به علت پلاستيسيتي قشر مخ در طي آموزش است يا به
دليل هر دو يعني ساختار ذاتي مغز هنوز به عنوان يك سوال مطرح است . در واقع هنوز مشخص نشده كه چگونه
تظاهرات نور وپلاستيك بوسيله ?اكتورهاي ژنتيكي يا محيطي تنظيم گردد.
shbaharehs
Friday 4 May 2007, 09:05 AM
خلاصش كه
موسيقي= 100000000000000 تا ?ايده!
fanoos
Saturday 5 May 2007, 05:35 AM
آواي قرآن وموسيقي راهي موثر در جهت كاهش اضطراب بيماران قلبي
اضطراب يكي از اساسي ترين اختلالاتي است كه بسياري از انسانها به نوعي آن را تجربه كرده ويا از آن رنج ميبرند و
قلب يكي از ارگانهايي است كه به آساني وبه طور طبيعي در مقابل حالات مختل? رواني عكس العمل نشان
ميدهد .
اضطراب سبب ا?زايش ضربان قلب و?شار بطن چپ ميشود ودر نتيجه نياز عضله قلب را ا?زايش ميدهد ودر
پي آن باعث ا?زايش ?رآيند(( اسكيمي ونكروز ميوكارد ))ميشود با توجه به اين مطلب امروز به طور معمول در
درمان اضطراب بيماران قلبي از روشهاي دارويي است?اده ميشود .علي رغم اينكه اثري كه بر كاهش اضطراب دارند
ميتوانند در كاهش درد نيز م?يد باشند اما باعث بروز عوارض جانبي ?راواني ميشوند.
در اين راستا وجهت تخ?ي? اضطراب بيماران بستري در بيمارستان در تهران يك سيستم صوتي مركزي تعبيه گرديده
كه بيماران بستري در شش اتاقك قادر به است?اده از نوارهاي موسيقي .نوارهاي تن آرامي ونوارهاي قران ميباشند.
اين سيستم يك دستگاه ضبط صوت مركزي متصل ودر كليه اتاقك ها به وسيله گوشي(هد?ون)توسط بيماران قابل
است?اده ميباشد .
لذا پيشنهاد شده است كه در كليه بخشهاي icu و ccu بيمارستانها سيستم صوتي ايجاد واز نوارهاي قرآن و
موسيقي وتن آرامي در جهت كاهش اضطراب بيماران قلبي است?اده شود.
Leon
Monday 7 May 2007, 02:59 AM
در سال 2005 مقارن با صدمین سالگرد قانون E=mc2 ، نشست ها و کنسرت های بسیاری در این زمینه برگزار شد و مقالات بسیاری در ارتباط با آلبرت انیشتین ارائه گردید. همچنین در ژانویه سال 2006 مراسم مشابهی به منظور بزرگداشت ول?گانگ آمادئوس موتزارت، یکی دیگر از نوابغ جهان، برگزار شد.
ممکن است این دو موضوع بیش از آنچه به نظر می رسد به هم مرتبط باشند. انیشتین در یکی از سخنرانی های خود اظهار داشته بود : "درحالیکه خلاقیت بتهوون در موسیقی بر کسی پوشیده نیست، اصالت موسیقی موتزارت او را در جهان جاودان و در انتظار کش?، باقی نگه داشته است."
انیشتین معتقد بود در ماورای مشاهدات و تئوری های ?یزیک، موسیقی نه?ته شده است و یک هارمونی از پیش ساخته شده بین این دو، تقارن و هماهنگی می آ?ریند. قوانین موجود در طبیعت، از جمله قانون نسبیت نیز مانند توانایی های موسیقی موتزارت، در انتظار کش? شدن توسط ا?رادی با قوه شنوایی بخصوص بوده اند.
بنابراین ارائه تئوری های گوناگون تجلی یا?ته از "ت?کر ناب" ?ردی همچون انیشتین، چندان دشوار و دور از ذهن نخواهد بود. گ?ته های وی حاکی از این نکته است که او مجذوب موتزارت بود و ارتباط عمیقی بین خلاقیت های ذهنی اش با این آهنگساز بزرگ احساس می نمود.
اما همانگونه که می دانیم انیشتین در زمان تحصیل شاگرد خوبی نبود ولی به موسیقی به عنوان روزنه ای برای بیان هیجانات و احساسات درونی علاقه داشت. زمانی که پنج سال بیشتر نداشت، به ?راگیری ویولن پرداخت اما متاس?انه پس از گذشت زمانی اندک تمرینهای خشک و بیش از اندازه به نظرش سخت آمد و با پرتاب صندلی به طر? استادش او را از خانه بیرون راند.
او در سن سیزده سالگی برای اولین بار سونات های موتزارت را کش? کرد. پس از آن ارتباط شگ?ت انگیز انیشتین با آثار موتزارت آغاز شد، هنس بیلند (Hans Byland) از دوستان دبیرستان انیشتین، در ارتباط با تاثیر موتزارت بر موسیقی او اظهار داشته:
"زمانی که انیشتین در مقابل من ویولنش را به دست گر?ت و شروع به نواختن نمود، برای اولین بار اصالت موسیقی موتزارت با خلوص کامل در مقابلم پدیدار گشت."
از سال 1902 تا 1909، زمانی که انیشتین 6 روز در ه?ته مشغول مطالعات و تحقیقات ?یزیکی بود، موسیقی موتزارت به عنوان منبع تغذیه روح او به شمار می ر?ت و اساس ت?کر خلاقه اش را تشکیل می داد.
موتزارت در نوجوانی با آثارش حیرت همگان را بر می انگیخت و در مقابل انیشتین جوان زندگی کولی واری را برای خود برگزیده بود، ظاهر نامتعار? او با موهای بلند و عشق و علاقه اش به موسیقی و ?لس?ه، بیشتر او را شبیه به شعرا می کرد تا دانشمندان! اشتیاق او به ویولن و نوازندگی به اندازه ای بود که همواره حضار را م?تون خود می نمود.
انیشتین بارها و بارها از توانایی موتزارت در ساخت قطعاتی متمایز و برجسته تحت شرایط بسیار دشوار سخن رانده است. خود او نیز در سال 1905، زمانی که ?رضیه نسبیت را مطرح کرد، درآپارتمانی کوچک با مشکلات مالی و خانوادگی بسیاری دست به گریبان بود.
در بهار همان سال او چهار مقاله ارائه داد که به منزله تحولی در دنیای علم تلقی شد، نظریات او در مورد ?ضا و زمان که از دید ?یزیکی نامتناسب به نظر می رسید، زیبایی و ظرا?ت طبیعت را در خود نه?ته داشت. تئوری هایی که در آنها ساختار و وحدت باطنی که او در آثار باخ و موتزارت کش? نموده بود، به وضوح به چشم می خورد.
انیشتین در کشمکش های خود با م?اهیم بسیار پیچیده ریاضی که به نظریه عمومی نسبیت در سال 1915 ختم شد، از زیبایی و اصالت موسیقی موتزارت بسیار الهام گر?ته است.
پسر بزرگ او در این باره می گوید : "هر زمان که پدرم احساس می کرد در کار خود در موقعیت های دشوار قرار گر?ته و به ته خط رسیده، به موسیقی پناه می برد که معمولا حلال کلیه مشکلات او بود."
در نهایت، انیشتین احساس نمود که در رشته خود مانند آنچه موتزارت در عرصه موسیقی انجام داده مو?ق به پرده برداری از پیچیدگی های جهان هستی شده است.
دانشمندان نظریه نسبیت او را زیباترین تئوری ?رموله شده تا به امروز بر می شمرند، انیشتین نیز خود تاکید بسیاری بر زیبایی این تئوری داشت، در اظهارات او آمده است: "نادیده گر?تن زیبایی و ا?سون موجود در این تئوری برای ا?رادی که مو?ق به درک کامل آن شده اند، کار بس دشواری است."
در حقیقت این تئوری نگرش یک ?رد در مورد ماهیت جهان است و در کمال ناباوری انیشتین با به کار گیری م?اهیم و ?رمولهای پیچیده ریاضیات پدیده هایی چون سیاه چاله ها را آشکارا توجیه و تعری? کرده است.
همان تحولی را که موتزارت در موسیقی ایجاد نمود، تئوری نسبیت انیشتین در ?یزیک کلاسیک بوجود آورد و مقدمات ورود به عرصه ?یزیک اتمی را ?راهم نمود. همانگونه که آثار موتزارت نقطه عط?ی در دنیای موسیقی است، ?عالیت های انیشتین نیز نقشی مشابه را در حیطه علم و دانش ای?ا نموده است.
در سال 1979 کنسرتی به مناسبت صدمین سالگرد تولد انیشتین برگزار شد و کوارتت زهی جولیارد (Juilliard Quartet) در منزل انیشتین در پرینستون (Princeton) ایالات متحده به اجرای کنسرت پرداخت، قطعاتی از بتهوون، بارتوک و موتزارت نواخته شد. روبرت من (Robert Mann) نوازنده ویولن پس از اجرای قطعاتی از بارتوک در مورد انیشتین چنین گ?ت:
"هر چند دکتر انیشتین تمرین چندانی نداشت و اغلب به نت های نوشته شده مراجعه نمی کرد، اما ظرا?ت انگشتان، هماهنگی و تمرکز او در نواختن بی نظیر بود."
دوشنبه ۱۴ اس?ند ۱۳۸۵ ، کاوه رهنما
fanoos
Thursday 28 June 2007, 11:01 PM
نواختن موسيقي سبب ا?زايش توان مغز انسان ميشود
نتايج يك مطالعه جديد براي نخستين بار به شواهد محكمي دست يا?تهاست كه نشان ميدهد نواختن موسيقي به ميزان قابل توجهي سبب تقويت تواناييهاي ذهن انسان ميشود و دقت و توان شنوايي انسان را براي همه انواع صدا، از جمله صداي مكالمات، ا?زايش ميدهد.
به گزارش سايت اينترنتي "لايوساينس"، "نينا كراوس" عصب شناس دانشگاه "نورثوسترن" و سرپرست اين مطالعه اعلام كرد: پرداختن به موسيقي سبب ا?زايش گستره وسيعي از تواناييهاي ذهني، از جمله توانايي خواندن متون، توانايي درك تغييرات جزيي در آهنگ صداي مخاطب و نيز توانايي شنيدن صداها در محيطهاي شلوغ ميشود. وي ا?زود: نتايج مطالعه جديد اهميت گنجاندن كلاس موسيقي در مدارس را اثبات ميكند.
در اين مطالعه "كراوس" و همكارانش از ۲۰داوطلب انگليسيزبان كه نيمي از آنها در سنين پايين دست كم شش سال به نواختن يك ساز پرداخته بودند، درخواست كردند به تماشاي يك ?يلم سينمايي بنشينند.
در خلال پخش شدن ?يلم، صدايي مشابه تل?ظ لغت "مي "miدر زبان چيني به صورت پيوسته و با شدتي مشابه شدت صداي عادي تكلم انسانها، در محيطي كه اين ا?راد قرار داشتند پخش شد.
در زبان چيني آهنگ بيان كردن لغات در معناي آنها تاثير ميگذارد و لغات مشابه اگر با آهنگهاي مت?اوت ادا شوند، معاني مت?اوتي خواهند داشت.
به طور مثال لغت "مي" در زبان چيني اگر با آهنگ عادي ادا شود به معناي "چپ نگاه كردن" است، اگر با آهنگي اوج گيرنده ادا شود به معناي "گيج كردن" است و اگر با آهنگي نزولي و سپس صعودي بيان شود به معناي "برنج" خواهد بود.
محققان ?عاليت مغز اين داوطلبان را در حين تماشاي ?يلم ثبت كردند و متوجه شدند هرچند تمامي حواس آنها متوجه تماشاي ?يلم است و صداي "مي" چه از لحاظ زبانشناسي و چه از لحاظ موسيقي معناي مشخصي براي آنها ندارد اما آن دسته از داوطلبان كه داراي سابقه نواختن ساز هستند به راحتي و به شكل ناخودآگاه سه نوع مختل? ادا شدن "مي" را درك ميكنند.
نتايج غيرمنتظره اين مطالعه نشان داد آواهاي مختل? لغت "مي" سبب تغييرات در ?عاليت بخش "ساقه مغز" ميشود كه كنترل برخي ر?تار غير ارادي بدن از جمله تن?س و ضربان قلب را بر عهده دارد.
در گذشته تصور ميسد پردازش موسيقي تنها به بخش "كورتكس" مغز كه ?عاليتهايي نظير استدلال، ت?كر و تكلم در آن كنترل ميشود، مربوط است اما مطالعه جديد نشان ميدهد "ساقه مغز" نيز در پردازش موسيقي شركت دارد.
به گ?ته "كراوس"، موسيقي احتمالا سبب ا?زايش سطح ?عاليت بخش "كورتكس" مغز و نيز تنظيم ?عاليت بخش ساقه مغز ميشود. نتايج اين مطالعه در شماره ماه آوريل نشريه "علوم عصبشناسي نيچر"( (Nature Neuroscienceمنتشر خواهد شد.
fanoos
Friday 29 June 2007, 12:11 AM
پديده شناسي و ذات موسيقي
موسیقی چیست یا بهتر بگوییم چه پدیده ای می تواند موسیقی بشود؟?نومنولوژی موسیقی Musikalische Phenomenology of Music
پدیده (شناسی) حیات و ماورای موسیقی ـ مبحثی بس عمیق و بیکران درباره ماهیت ـ از ذات هنر و علم موسیقی که یکی از کوتاه ترین راه ها برای رسیدن به آزادی، ?لس?ه معر?ت و خوشبختی انسان است سخن می گوید و با پشتوانه ر?تاری و عملی (اجرا) موسیقی تکمیل می شود.
کلام دارای ماهیتی متضاد و چند معنایی (دوآلیته) است درصورتیکه صوت و موسیقی به دور از دوآلیته است....آنجا که سخن بازمی ماند موسیقی آغاز می گردد....
در این مقاله سعی می شود ازدیدگاه یک رهبر ارکستر سم?ونیک، پیانیست و آهنگساز و ?نومنولوژ نکاتی را دراین مورد اشاره داشته باشم:
موزیکالیته به معنای درک و ?هم اثر موسیقایی و م?هوم هنری علمی موسیقی است که در نتیجه ساختار ?یزیکی و روحیه اثر و نوع تاثیرپذیری و م?هوم کردن آن شکل می گیرد. شناخت ساختاری و درک کل اثر و بیان آن بوسیله آرتیکولاسیون (هنرجمله بندی) جملات کوتاه و بلند و پیوستن و ربط آنها و به یک شکل واحد درآوردن اثر که درک و ?هم موزیکالیته را می ماند.
ابتدا باید سعی کرد تا صدای طبیعی آوازی یا سازی را در نظر گر?ت. چرا که وقتی صداهای آوازی و سازی با?شار و خارج از ظر?یت حنجره یا سازبیان شوند ازقالب موزیکالیته خارج می شوند بهترین صدایی که از خوانندگان و ارکستر نتیجه می شود، صدایی است که کاملا relax طبیعی و راحت باشد و لاجرم به دل می نشیند.
ولی این منظور باید اول ریتم (وزن در موسیقی) سرعت و در کل تمپوی (سرعت و محتوای آن) جملات کوتاه و بلند و کل قطعه را با شناخت دقیق مطالعه و به اجرا درآورد نبض و محور سرعت را باید همیشه و پیوسته درنظر داشت. نکته بعدی نوع آکسان ها دقیق و به جا و کاربرد آنها باعث م?هوم شدن یک جمله می شود چرا که با تغییر آکسان ها باید باهد? و اوج و ?رود جملات هماهنگ باشد. مانند تن?س کردن به جا در جملات کوتاه و بلند عمل هماهنگی تن?س براحتی انجام گیرد سپس ربط جملات باهم باید باکمال ظرا?ت و قدرت انجام گیرد که گاهی به وسیله پاساژهای عبوری خیلی راحت هضم و م?هوم شود ربط جملات به صورت طبیعی و م?هوم و مکمل شدن آنها با هم به صورت یک قطعه و اثر واحد انجام گیرد.
لازمه آرتیکوله صحیح ـ رعایت دینامیک های (حجم و کی?یت ـ نرمی و قدرت صدا دهندگی)
طبیعی : P=piano( نرم) یا ( mezo forte) MF( نیمه قوی) ، f= FORTE
(قوی) و رعایت CRESCENDO صدابه تدریج قوی شود یا decrescendo (صدا به تدریج نرم و کم شود) ....... شروع و خاتمه هر موومان (قسمت) باید کاملا واضح انجام گیرد.
اصولا موزیکالیته صحیح یعنی اینکه هر موضوعی واضح بیان و م?هوم شود. نکات مبهم و گنگ عدم یا نقص موزیکالیته را می رساند. البته کی?یت سازها نیز باید درنظر گر?ته شود.
کاراکتر (شخصیت و ماهیت) صحیح موومان ها و ربط آنها به حوزه میدانی سرعت های مختل? Adagio سنگین و آرام یا Moderato معتدل یا Allegro تند باید پیوسته و متحد شکل صورت گیرد.
انواع پیچیدگی های ?نی، تکنیکی، ریتمیک، پاساژی، تماتیک، آرتیکولاسیون، دیالوگ ها (گ?ت و شنود)، حرکات، ارکسترال وبه طوز کلی تمپو با مطالعه دقیق م?هوم و اجرا شود. به این منظور کمال رسیدن به یک اثر هنری به تعادل درآوردن احساس و منطق با هم است چراکه ?کر و قلب باید با هم پیش روند تا کمال هنری علمی به نتیجه برسد.
هنگامی که دیالوگ ها به دقت و با م?هوم انجام نگیرد و تعادل دیالوگ های آوازی یا سازی توسط سرپرست یا رهبر ارکستر که دائما در حال کنترل تمپو، دینامیک، آرتیکوله و دیالوگ ها پیش رود، رهبرارکستر باید تعادل صدای گروه کر و ارکستر از گروه های مختل? سازهای بادی، زهی و کوبه ای را بیابد(همچون یک اقتصاددان که بین حساب های موجود تعادل برقرار می کند) و به صورت متحد و مکمل به اجرا درآورد در صورت تکنوازی یا همراهی آواز ?ردی این ارزش ها باید به وسیله شخص خواننده یا نوازنده به دقت رعایت و کنترل شود و برای رسیدن به این هد? کار رهبر و ارکستر داشتن نظم و تمرکز دقیق است که لازمه اصلی و پیوسته رعایت کردن آنهاست.در مبحث tempo تمپو که قسمت مهمی از آن انتخاب و رعایت سرعت است، اجرا و منظم نگهداشتن سرعت در طول موومان و ربط صحیح موومان ها باهم حتی اگر سرعت ها به صورت مقطعی، عبوری یا به طور کلی تغیر کند باز باید کاملا دقیق انجام گیرد. در این مورد کاراکتر (شخصیت) موومان های سنگین fidagio حتی اگر نت های سریع دولاچنگ و سه لاچنگ نواخته شود، در کل ماهیت و کاراکتر موومان سنگین و آرام است و در موومان های معتدل moderato اگر نت های کند و نت های تند پیوسته با هم اجرا شوند ولی کاراکتر سرعت حد معتدل باشد و بالاخره در حوزه موومان های تند Allegro اگر نت های کشیده و سنگین اجرا شود باز تمرکز روی ماهیت و کاراکتر موومان تند باید باشد. تاثیر احساسات و کنترل آن روی نکات ?نی تعادل سرعت و دینامیک و آرتیکولاسیون و به یک شکل واحد و م?هوم درآوردن آنها حتی در موارد پیچیده پلی ریتمیک (چند ریتمی) و پلی قوی (چند صدایی) و کنتراست های ارکستری و پیچیدگی های ?نی دیگر و رنگ آمیزی ارکستری (آواز ها و سازهای مختل? دارای میدان صوتی و حجم مختل? و کی?یت نرمی ـ تیزی ـ قدرت و گرمی و سردی صدایی مت?اوت هستند) دقیق و باید به صراحت و زیبا و م?هوم اجرا شوند.
موضوع کنتراست (در مقابل ـ تضاد) سردی، گرمی، تند، کند، آرام، قوی، کم رنگ، پررنگ، سادگی، عظمت خطوط موسیقی، سازها و آوازها در مقابل یکدیگر با هد? و پختگی خواننده، نوازنده و رهبر ارکستر باید رعایت شود. این کی?یت موضوع زیبایی و عمق موزیکالیته را می رساند .
درنهایت مرحله تولیدی اجرای آثار موسیقی به صورت کنسرت زنده در مقابل شنوندگان (یوبلیک) که جدا از درک و ?هم اثر توسط هنرمندان، انتقال و نوع انتقال به شنوندگان تخصص بزرگ و عالی صحنه است که مرحله عالی اجرای موسیقی است چرا که هنرمندان در مقابل یوبلیک در حین اجرا ینوعی تبادل انرژی و احساس مسئولیتی بین شنوندگان، نوازندگان، خوانندگان و رهبر ارکستر به وجود می آید و هر قدر که رهبر ارکستر این انتقال انرژی را بهتر و راحت تر و پخته تر نشان دهد توانایی و دانایی و شخصیتی و تسلط هنری او به نمایش در می آید.
استعداد و ذوق هنری گویی که ذاتی است ولی مرحله مهم آن تکامل علم و هنر و تجربه و شخصیت هنرمند است که پشتوانه کی?یت و خلق آثار هنری است و آن هد?ی است که ?نومنولوژی موسیقی در شناخت و شناساندن آن که تاثیر از کل زندگی است را در برمی گیرد.
*محسن کوهستانی نژادطاری (مدرس دانشگاه تهران و هنر)
moomak
Friday 29 June 2007, 10:06 AM
?انوس جون عالی بود می خواستم تشکر بزنم دیدم واقعا کارت خیلی بیشتر از اینا ارزش داره
گ?تم با اجازه ناظم ش?اها خدمتتون تشکر عرض کنم
با احترام
Hes_r
Friday 29 June 2007, 10:49 AM
مومک جان :
1- از شما انتظار نداشتم شما باید در مرتب کردن سایت کمکمون کنی . اگه دقت کرده باشی و قانون سایت رو بزنی به هیچ وجه نباید پست تشکر بدی و ?قط از دکمه ی تشکر است?اده کنی . مطمئن باش که دکمه ی تشکر برای خود ?رد هم خیلی ارزشمند تره چون به هر حال همیشه زیر آی دیش میمونه . امیدوارم از این به بعد رعایت کنی .
مخلصتیم
ENDIRA
Tuesday 17 July 2007, 02:02 AM
- تاثيرات موسيقي بر ذهن ...
آیا همه انسانها نابغهاند؟ آمارها اين طور نشان نميدهد. در حقيقت شايد بيشتر انسانها ذاتاً با استعداد نباشند. بيشتر مردم تقريباً در حد متوسط هستند. شايد تعداد خيلي كمي بالاتر يا پايينتر از اين حد باشند. به طور كلي مردم براي ياد گر?تن در تلاشاند و ميخواهند بيشتر در مورد دنياي اطرا?شان بدانند و آگاهتر شوند. برخي انسانها سريعتر و بهتر ياد ميگيرند و اين سرعت يادگيري است كه نوابغ را از نظر يادگيري از طبقه متوسط جدا ميكند. نابغهها در زمان يادگيري دچار مشكل نميشوند چون خيلي زود ياد ميگيرند ولي ديگران، به كمك احتياج دارند. روش مناسب در ا?زايش سرعت يادگيري، موسيقي است.
ا?راد با موسيقي، آموزش ميبينند و به خاطر آن مغزشان سريعتر رشد ميكند. برخي موسيقيها هنگامي كه به طرز صحيحي اجرا ميشوند ميتواند اثرهاي مثبتي بر يادگيري و طرز برخورد و نگرش ?رد داشته باشد. موسيقي وسيلهاي است قوي و وقتي به م?هوم آن توجه كنيم ميتواند تغييرات مثبت و من?ي چشمگيري در زندگيمان داشته باشد.
اولين و مهمترين آن يادگيري در كودكان است. اصول يادگيري در سن كم به كودك القا ميشود و اهميت به اين اصول ميتواند تأثيرات مهمي در آينده يادگيري كودك داشته باشد، البته وقتي موسيقي به روش سودمندي به كار برده شود، اين در بسياري جهات به كودك كمك ميكند.
روشي كه يادگيري را براي كودك آسانتر ميسازد، برگزاري كلاسهاي موسيقي در ?عاليتهاي روزمره كودك است. مطالعهاي بر روي ده كودك سه ساله انجام شد كه توانايي و سرعت چيدن قطعات پاز?ل در آنها مورد آزمايش قرار گر?ته بود.
بعد از گر?تن آزمون اوليه به پنج كودك روزانه سي دقيقه آموزش خوانندگي و به پنج كودك ديگر ه?تهاي پانزده دقيقه درس پيانو داده شد. درسها براي يك دوره، بيش از شش ماه اجرا شد و بعد از شش ماه همه بچهها پيشر?ت چشمگيري در سرعت چيدن پازل از خود نشان دادند.
محققان اين مهارت را، در كنار هم قرار دادن قطعههاي پازل يا?تند، مثل استدلال مشابهي كه مهندسان، شطرنجبازان و رياضيدانان عاليرتبه به كار ميبرند. اين مطالعه بر روي كودكاني انجام شد كه امتيازات اولية آنها پايينتر از حد متوسط بود ولي پس از آزمايش، امتياز آن تقريباً دو برابر شد.
محققان كار? قرار دادن قطعات پازل در كنار هم را استدلال انتزاعي ناميدند. با آموزش موسيقي چنين مهارتهاي انتزاعي را در انجام رياضي و يا برخي كارهاي ديگر كه ?رد بايد آنها را در ذهنش به تصوير بكشد، تمرين ميكند و به كار ميبرد.
مطالعهاي هشت ماهه توسط ?رانسيس. اچ. راشر (Frances H. Rauscher) از دانشگاه كالي?رنيا صورت گر?ت كه در آن به نوزده كودكستاني? حدوداً بين 3 تا 5 سال، ه?تگي آموزشهاي پيانو و روزانه آموزش خوانندگي داده ميشد. درحاليكه به پانزده كودكستاني ديگر هيچ آموزش موسيقي داده نشد. در نيمه و پايان اين مطالعه، آزمايشي روي آنها صورت گر?ت. تنها بعد از چهار ماه امتيازها در آزمون قرار دادن قطعات پازل براي درست كردن يك عكس در گروهي كه آموزش موسيقي ديده بودند به طور قابل توجهي پيشر?ت كرده بود، درحاليكه گروه كنترلشده پيشر?تي نداشت گرچه هر دو گروه با امتيازي مساوي شروع كرده بودند.
شايد اين نوع پيشر?ت آن طور كه مردم تصور ميكنند باعث تغيير و اصلاح نشود ولي نتيجة آن را نميتوان ناديده گر?ت. راشر(Rasher)، اظهار ميكند كه آموزش موسيقي ميتواند باعث پيشر?ت هوشي كودك براي مدت طولاني و شايد هم به طور دائمي شود.
در آينده، با است?اده از اين مهارتها، تحقق چنين تغييرات و پيشر?تهايي در يادگيري كودك ميتواند تأثيرات مهمي بر آنها داشته باشد.
طبق پيشر?تهاي حاصلشده در اين دوره، موسيقي ميتواند خيلي م?يد باشد. وقتي موسيقي در كلاسهاي درس اجرا ميشود و ضمن آن برنامة درسي اصلي آموزش داده شود، وسيلهاي م?يد در ?هم خواهد بود. در نيويورك برنامهاي به نام آموزش از طريق برنامه هنري توسعهيا?ته يا LEAP براي مدتي اجرا شد كه در آن موسيقي در دوره تحصيلي مدرسه اجرا شد تا امتيازات تحصيلي كودكان را در همه سطوح بهبود بخشد. يكي از راههايي كه موسيقي در آن اجرا ميشود رياضيات است و آن را رياضي موسيقايي ناميدهاند.
در آن معلم ريتم (نواخت) را در حساب كردن و محاسبه و به دست آوردن سود، در اصول رياضي جاي داده. با ريتم، دانشآموزان بهتر اصول پايه رياضي مثل كسر و ضرب را ميآموزند. كريستين بارد (Christin Bard) مشاور LEAP بيان ميكند كه موسيقي به مهارتهاي ادراكي كمك ميكند و اين به دانشآموزان اعتماد به ن?س ميدهد. در كل، دانشآموزان با اعتماد به ن?س به مو?قيت دست مييابند و مهمتر از همه نگرش و طرز برخوردشان نسبت به رياضي و يادگيري به طور اساسي بهبود مييابد.
موسيقي بهعنوان برنامه تحصيلي كامل و جداگانه ميتواند تغييرات اساسي مثبتي در ?رايند يادگيري جوانان داشته باشد. مري جين كالت (Mary Jane Collete) رئيس اداره تحصيل ?رهنگي هنري بخش آموزش و پيشر?ت حر?هاي مدارس دولتي نيويورك بيان ميكند:
?كر? بسيار خوب? تحصيل موسيقي نه تنها باعث يادگيري موسيقي كه ارزش اصلي دارد ميشود بلكه به دانشآموزان ?رصت گوش دادن، عكسالعمل، ديدن، لمس كردن و حركت را ميدهد. همچنين آموزش مهارتهاي موسيقي، اجرا و تئوري، تدابير ارزشمندي را تأمين ميكند كه به يادگيري مهارتهاي تجزيه و تحليل، تركيب و ارزيابي كودكان كمك ميكند. دانشآموزان ميآموزند اطلاعات را پردازش كنند و با است?اده از تجربههاي عيني، شناختي و ادراكي و حركتي دانش را انتقال دهند.
مريجينكالت طر?دار برنامهاي است به نام يادگيري خواندن توسط هنر (LTRTA) كه هنر را رشتهاي جداگانه، در برنامه تحصيلي پايه، به جاي است?اده از آن بهعنوان كمكي براي قسمتهاي مختل? دورة تحصيلي به حساب آورده. موسيقي در حين شنيدن به شكلهاي مختل? آن، صحبت كردن در مورد آن، در تلاش بودن براي ?هميدن و ت?سير كردن آن به روشهاي مختل? و در بسياري جهات از طريق دنبال كردن و پيروي از آن ياد گر?ته ميشود. او در ادامه بيان ميكند:
اين تجربيات موسيقايي باعث ايجاد شور و هيجان در كودك ميشود و بدين وسيله باعث پيشر?ت كودك در خواندن، نوشتن، ?كر كردن و مهارتهاي ديگر ميشود. يادگيري به كمك تمام حواس، ?رايند يادگيري را توسعه ميبخشد و شيوههاي مختل? آموزشي را اصلاح ميكند.
وقتي كلاس درس، موسيقي را شامل ميشود، ميتواند تأثيرات عظيمي بر مراحل اوليه يادگيري كودك داشته باشد. موسيقي همچنين ميتواند تأثيرات قابل توجهي بر بزرگترها از نظر يادگيري داشته باشد ولي اين تأثير به اندازه تأثير موسيقي بر كودكان نيست.
بههرحال اين موضوع واضح و كاملاً قابل درك ميباشد كه كودك سريعتر ميآموزد و همچنين براي كودكان، انجام كارهاي وابسته به موسيقي مثل نواختن يك آلت موسيقي چيزي است كه شايد به آن اندازه براي بزرگترها جالب و هيجانآور نباشد. كودكان اين كار را انجام ميدهند چون براي آنها جديد و هيجانآور است درحاليكه بزرگترها براي انجام كارها بايد تحريك شوند چون كاري را كه به نظرشان ساده ميآيد انجام نميدهند. اين براي بزرگترها يك موضوع انتخابي است ولي وقتي انتخاب كردند كه موسيقي را در زندگي روزمره خود جاي دهند تأثيرات چشمگيري خواهد داشت ولي باز با تأثير آن بر كودكان قابل مقايسه نيست.
موسيقي اثر مهم ديگري نيز بر ا?راد در تمام سنين دارد و آن طرز برخورد آنهاست. اين منطقي به نظر ميرسد كه تظاهر كنيم موسيقي براي ا?رادي كه كمترين تمايل را به شغلهاي خاص و يا ?عاليتهاي ويژه دارند بيشترين كمك را ميكند، ولي موسيقي اين نظر را تغيير ميدهد. موسيقي به شنونده انگيزه و طرز برخورد مثبت ارائه ميدهد. با گوش ?رادادن به موسيقي دلپذيري در محيط و حين انجام كاري دشوار ميتوان آن را آسانتر ساخت. در مواردي ممكن است موسيقي طرز برخورد مثبت را ا?زايش ندهد ولي ?شار كار را كم و آن را آسانتر ميكند.
مطالعهاي توسط Shawn E. Mueske ?ارغالتحصيل دانشگاه Mankato State صورت گر?ت تا تأثيرات موسيقي (زمينه) را بر برخورد، موقعيت، گذر زمان در لابراتوار و بر ر?تار كاري ا?راد، تعيين كند. او از گروهي كنترلشده كه به موسيقي معرو? و دلنشيني بهعنوان موسيقي زمينه گوش ميدادند است?اده كرد و ?هميد كه ت?اوت واقعياي در ر?تار و شيوه برخورد يا موقعيت و پيشر?ت دو گروه نيست ولي ا?زايش قابل توجهي در گذر زمان در لابراتوار و مدت زمان كاركردن به وجود آمد.
موسيقي زمينه ميتواند هنگامي كه ا?راد ?كر ميكنند، ياد ميگيرند و كار ميكنند م?يد باشد ولي موسيقي بايد درست اجرا شود. به سادگي ?هميده ميشود كه موسيقي غنايي بايد آرام باشد چون اگر اين گونه نباشد ذهن را منحر? ميكند و منطقي است كه نتيجه بگيريم، اگر موسيقي م?يد است ميتوان آن را بلندتر از موسيقي غنايي كرد ولي نه زياد بلند، چون هر موسيقي كه بيش از اندازه كا?ي بلند باشد يادگيري و ت?كر را سختتر ميكند.
همانطور كه ميبينيم شنونده بر موسيقي برتري دارد چون هد? اصلي و اولية موسيقي اين است كه بر حالت ر?تاري و طرز برخورد شخص اثر بگذارد. اگر شخص به موسيقي غنايي گوش كند، درحاليكه اين موسيقي او را ناراحت ميكند، اين نوع موسيقي نميتواند به او كمك كند كه ?كر كند چون بسيار سخت است كه ذهن بتواند بر آن غلبه كند.
وقتي شخص به موسيقي زمينه گوش ميدهد مهم است كه موسيقياي كه برايش آشناست و آن را دوست دارد باشد و همچنين به او آرامش دهد و اين اصلاً خوب نيست كه شخص به موسيقياي گوش كند كه ?رض ميكند باعث آرامش ميشود و نيز برايش آشنا نيست.
امروزه استرس و اضطراب، خطري براي سلامتي است. استرس در زندگي روزمره ?راوان است و بنابراين ما هر كاري كه براي سلامتي خود انجام دهيم م?يد است. روشي مهم براي كم كردن استرس در زندگي روزمره، گوش دادن به موسيقي است. سالها پيش قطعه موسيقيهايي منحصراً به هد? تمدد اعصاب و كاهش استرس خلق شد. مطالعات نشان داده كه موسيقيهاي Relaxation يا تمدد اعصاب تنشها را كم ميكند اما گوش دادن به موسيقي انتخابي اثر بهتر و سودمندتري دارد.
مطالعة ديگري روي 205 ن?ر صورت گر?ت تا اثرات موسيقي مينور و ماژور را نشان دهد. موسيقي مينور (گام كوچك) به ?رد احساس ماليخوليايي، غم و اندوه و نااميدي و موسيقي ماژور(گامي بزرگ) بيشتر اوقات احساس خوشحالي، سرزندگي، شادابي، لذت و هوشياري را به ?رد ميدهد.
موسيقي وسيلهاي م?يد است و انكار آن دور از حقيقت ميباشد. موسيقي و ساير هنرها باعث ارزش بخشيدن به زندگي ميشود و بدون آن تنوعي نيست و حتي در ?رهنگ نيز خلل ايجاد ميشود. در آينده، شايد، روشي مطلوب براي يادگيري اين باشد كه موسيقي را در هر مدرسهاي در دورة تحصيلي جاي دهند. اگر هر مدرسهاي دانشآموزانش را پشتيباني و تشويق كند كه موسيقي را آزادانه دنبال كنند و در زندگي روزمره خود بياموزند و به كار برند، ا?راد در يادگيري و كار كردن كارآمدتر خواهند بود، و در كل دانشآموزان بهتري نيز خواهند شد.
ENDIRA
Tuesday 17 July 2007, 02:25 AM
- تاثيرات موسيقي بر ذهن ...
است?اده از موسيقى از روشهاى بسيار مؤثر در ا?زايش سطح نبوغ، آگاهى و قدرت ذهنى است. موسيقى بر ت?كر و نوع يادگيرى تأثير ?راوانى دارد به طوريكه متعاقب اين تأثير تغييرات محسوسى در زندگى ا?راد ايجاد مى شود . به طور حتم آشنايى با موسيقى در سنين پايين اين تأثيرات را بيشتر مى كند و اصلى ترين بخش يادگيرى نيز در ا?راد به همان سالها بازمى گردد. اين آموزش تأثير ?راوانى در مراحل بعدى زندگى دارد .
به طور كلى آسان ترين و اساسى ترين روش آموزش كودكان در تمامى ?عاليتها، است?اده از موسيقى است . طى تحقيقاتى كه به روى ۱۰ كودك دو ساله در هنگام چيدن قطعات پازل انجام شده ميزان دقت ، سرعت و توانايى آنها در هنگام بازى مورد بررسى قرار گر?ت ، پس از آن اين تعداد به دو گروه ۵ ن?ره تقسيم شدند ، گروهى از آنها روزانه به مدت ۳۰ دقيقه آموزش همراه با موسيقى و آواز داشته و گروه ديگر ۱۵ دقيقه در ه?ته آموزش موسيقى داشتند . پس از گذشت ۶ ماه تمام بچه هاى اين گروه پيشر?ت شايانى در چيدن قطعات پازل و سرعت انجام آن داشتند .
اين تحقيق به روى مهندسين ، بازيكنان شطرنج و رياضيدانان نيز انجام گر?ت و نتايج اين امر مكانى از ميزان ا?زايش سرعت منطقى اين گروه در يادگيرى عملكرد پاسخ دهى آنان بود.
همچنين بر اساس آزمايش ديگر به روى كودكانى كه سطح نمره آنها از استاندارد ملى كمتر بود با به كار گيرى موسيقى نمراتشان تقريباً دو برابر ا?زايش داشت. همراه كردن موسيقى با مهارتهاى منطقى و عقلانى مثل رياضيات به ا?راد مى آموزد كه درتمام موارد به تقسيم بندى و دسته بندى منطقى موسيقى و ذهن توجه داشته باشند .
طى مطالعات هشت ماهه محقق دانشگاه كالي?رنيا «?رانس اچ» ۱۹ دانش آموز پيش دبستانى سه تا پنج ساله آوازهاى روزانه مى خواندند و ۱۵ دانش آموز بدون موسيقى مورد بررسى قرار گر?تند. اگر چه هنوز قطعيت تأثير موسيقى بر ذهن ا?زايش سرعت و عملكرد آن مشخص نشده ولى در مجموع از تأثير آن نيز نمى توان چشم پوشى كرد .
بر اساس گ?ته هاى يك موسيقيدان آلمانى موسيقى در درازمدت بر هوش ذاتى كودكان تأثير داشته و به كار گيرى آن به طور قطع در آينده ا?راد در هنگام رويارويى منطقى با زندگى تأثير مثبت نيز در بر خواهد داشت .
در نيويورك سيتى ، بر اساس برنامه اى به نام يادگيرى از طريق برنامه هاى هنرى توسعه يا?ته (LEAP) درصدد تثبيت تأثير آن در بالا ر?تن نمرات عمومى و كلى دانش آموزان هستند. به عنوان مثال همراهى موسيقى با رياضيات چهار عمل اصلى و شمردن تأثير ?راوانى دربرداشت . اين عمل همچنين در بالا بردن حس اعتماد و اطمينان دانش آموزان و انضباط خارجى نقش داشته كه يكى از دلايل آن تكرار بيشتر است .
در مجموع حس اعتماد به ن?س و قدرت عمل يكى از نكات ضرورى در ا?راد بوده كه با اين عمل قابل تقويت است.
«مرى جين كالت» مدير اداره تحصيلات هنرى و ?رهنگى مدارس نيويورك سيتى اظهار داشت كه : «آموزش اساسى موسيقى علاوه بر يادگيرى موسيقى در ا?زايش قدرت شنيدارى ، عمل كردن ، ديدن ، لمس كردن و حركت دانش آموزان نيز تأثير بسزايى دارد . همچنين تعليم مهارتهاى موسيقى باعث ا?زايش مهارتهاى قدرت درك تجزيه ، تحليل و ارزيابى مى شود.
دليل علاقه مندى دانش آموزان به موسيقى جذابيت و جديد بودن آن است ولى بزرگسالان ، نياز به تحريك بيشترى در اين مورد داشته و به سادگى آن را پذيرا نمى شوند، چرا كه اين امر براى آنها ?قط يك انتخاب است. با تل?يق موسيقى با زندگى روزمره، تأثير ?راوانى از آن به جا مى ماند. اين مسأله همچنين در ا?راد بى علاقه به كارهاى گروهى نيز تأثير مثبت دارد و ?رصت گوش دادن و متعاقب آن در آنها ايجاد انگيزه مى كند.
چه بسا بسيارى از ما به تجربه دريا?ته ايم كه با شنيدن موسيقى كه در گذشته برايمان خوشايند بوده، انجام برخى كارهاى سخت سهل و آسان شده و در برخى شرايط برايمان منجر به ايجاد ت?كر مثبت شده است.
اگر موسيقى را به عنوان ابزار تقويت ذهن در نظر بگيريد، نوع موسيقى در تأثيرگذارى آن نقش داشته و بهتر آن است كه از موسيقى هاى بدون كلام و مورد علاقه ا?راد است?اده شود و در صورت است?اده از موزيكهاى با كلام، ترجيحاً از موسيقى آرام كه منجر به آش?تگى ذهن نشود بايد است?اده كرد. مورد بعدى توازن منطقى ميان كلام و موسيقى متن است و بهتر است كه صداى آهنگ ها بلندتر از جملات نباشد. به طورى كه شنيدن كلام و عبارت با سختى همراه نباشد و ترجيحاً از موزيكهايى كه ا?راد راحت تر با آن ارتباط برقرار مى كنند، است?اده شود.
طى سالهاى گذشته تنوع خاصى از موسيقى ريلكسيشن مطرح شده كه متعاقب آن اين سؤال به وجود آمد كه آيا ساختن موزيكى با هد? آرامش روحى م?يد بوده و يا حتى بدون آن نيز مى توان به آرامش رسيد؟ براساس مطالعات روشن شد كه تمام روشها براى آرامش م?يد واقع شده ولى اين نوع خاص از موسيقى تأثير بيشترى دربردارد. همچنين است?اده از موسيقى بر دانش آموزان مردودى يا آن دسته از دانش آموزانى كه در خطر عدم يادگيرى هستند، مثمرثمر واقع مى گردد. دانش آموزان تحت خطر گروهى هستند ?اقد قدرت تخيل، عدم اعتمادبه ن?س و نداشتن ت?كرات و احساسات اجتماعى و خصوصى و عملكرد آنها پايين تر از استانداردهاى آموزشى است. بررسى بيشتر اين گروه نشان مى دهد كه اين گروه به يك گروه حمايتى با عملكردهاى اجتماعى و يا روشهاى يادگيرى متغاير با روشهاى تعليمى، نياز به ترغيب بيشترى دارند.
در مجموع كليه ا?راد به دو گروه تقسيم مى شوند: گروه اول قادر به يادگيرى نبوده و گروه دوم علاقه اى به يادگيرى ندارند كه بيشتر ا?راد به گروه دوم تعلق دارند كه يكى از دلايل اصلى اين امر نداشتن انگيزه و علاقه مندى از طر? مدارس است. به طور كلى اين ا?راد دچار نوعى انزجار از طر? مدارس و روشهاى قديمى آن هستند و سخت ترين بخش آموزشى ايجاد علاقه مندى و انگيزه در اين گروه تحت خطر است.
بيشتر مردم در محيط خارج از آموزشگاهها، علاقه خاصى به شنيدن موسيقى داشته و از شنيدن و يا حتى نواختن آن لذت مى برند. درمانگران نيز براى كمك به ا?راد معلول از آن است?اده مى كنند. عضويت در گروه كر، اركستر و تيمهاى موسيقى به ايجاد ارتباط با ا?راد و كار گروهى كمك كرده و باعث بالا ر?تن ميزان كارايى ا?راد مى شود.
طى مطالعات مركز نروبيلولوژى دانشگاه كالي?رنيا، ۳۶ دانشجوى دانشگاه ده دقيقه به يكى از سه موسيقى انتخابى گوش نموده كه شامل موزيك ريلكسيشن، بدون كلام و يكى از قطعات موزارت بود و پس از پايان تحقيقات مشخص شد كه ميزان نمرات ضريب هوشى بين موزيك ريلكسيشن و بدون كلام يكسان بوده ولى پس از شنيدن قطعه موزارت، نمرات ۸ الى ۹ برابر ا?زايش داشت.
پس از چندى محقق ديگرى به نام «كريستين لوتير» بيان داشت كه نتيجه گيرى براساس موسيقى كاملاً غيرمنطقى و نادرست بوده و نبوغ امرى ذاتى و غيرقابل آموزش است. او توضيح داد كه اين تحقيقات تنها حدس و گمان بوده و هيچ ثبات واقعى ندارد و براى اثبات آن نياز به تحقيق و ت?حص بيشترى داشت. ولى با وجود اين مخال?ان، بيشتر محققان اذهان داشته كه رابطه روشن و دقيقى بين موسيقى، ت?كر و تعقل ناشى از آن و ميزان ضريب هوشى وجود دارد.
اگرچه موسيقى ايجاد حا?ظه نمى كند ولى تأثير ?راوانى در بالا بردن آن دارد و مهمترين تأثير آن، تأثير مثبت و من?ى آن بر مغز است كه نمى توان از آن چشم پوشى نمود. با گوش دادن به موسيقى حالات درونى ا?راد قابل تغيير بوده كه البته ميزان تغييرپذيرى آن نسبت به شناخت و درك موسيقى ا?راد بستگى دارد. هرچه ميزان شناخت موسيقى در ا?راد بالا بوده، ميزان لذت تأثيرپذيرى ، تأثيرگذارى موسيقى نيز ا?زايش مى يابد.
با انجام تحقيقات بر روى اشخاصى كه دچار ا?سردگى بوده اند، روشن شد كه شنيدن موسيقى هاى خاص در بهبود ا?سردگى ها و ايجاد احساس خوشايندى، شادى، نشاط و روشنى مثمرثمر است.
متأس?انه در سالهاى اخير نوع خاصى از موسيقى هاى سطحى و ?اقد ارزشهاى هنرى توليد مى شود كه نه تنها تأثير مثبت بر ذهن و روان نداشته بلكه تأثيرات من?ى نيز دربردارد.
panii60
Sunday 1 March 2009, 05:45 PM
از ده سال پیش تاكنون گروههای تحقیقی متعددی در سراسر جهان تأثیر موسیقی بر مغز انسان را مورد بررسی قرار داده و با مقایسه مغز نوازندگان و افراد عادی به نتایج شگفتآوری دست یافتهاند. تغییرپذیری ساختار و شكل مغز كودكان و حتی بزرگسالان با كمك صوت و ریتم از مهمترین این یافته هاست.
البته نوع موسیقی در این مورد نقش بسیار مهمی دارد.موسیقی كلاسیك موجب برانگیختن و فعالیت همه قسمتهای مغز میشود درحالیكه موسیقی پاپ كمتر چنین تأثیری را داراست.
به ویژه در مغز نوازندگان حرفهای بهدلیل شروع زودهنگام و طولانیمدت فعالیتهای موسیقایی ویژگیهای آناتومی خاصی دیده میشود.
معاینات و بررسیهای متعدد از مغز نوازندگان حرفهای نشان میدهد كه ماده خاكستری مخچه و ناحیه شنوایی مغز آنان نسبت به افراد غیر موزیسین بیشتر است.
در مغز نوازندگان سازهای زهی و پیانو هم بخشهایی كه مسئول كنترل حركات دست هستند ۴۰ درصد رشد بیشتری دارند. همچنین جسم پینهای مغز نوازندگانی كه قبل از سن ۷ سالگی شروع به فراگیری ساز نمودهاند بزرگتر از سایرین است. از این رو بین دو نیمكره و بخشهای مختلف مغز آنان ارتباط و هماهنگی بیشتر و بهتری برقرار میشود.
هر یك از دو نیمكره مغز وظایف متفاوتی بر عهده دارد. نیمكره چپ مسئول تجزیه و تحلیل مسائل و مركز تعلیم است و نیمكره راست احساسات، تخیلات و قدرت ابتكار را هدایت میكند. برای استفاده از كل پتانسیل مغز میبایست هر دو نیمكره با هم هماهنگ باشند.
بر اساس تحقیقی كه توسط آلتن مولر از انستیتو پزشكی و فیزیولوژی موسیقی در هانوفر و مارك بانگرت از دانشكده پزشكی دانشگاه هاروارد انجام گرفته است، بخش شنوایی و بخشهای حركتی مغز نوازندگان پیانو كاملاً با یكدیگر مرتبطاند بهطوریكه تحریك یكی از این دو بخش موجب برانگیختن دیگری میشود.
اسكنهای متعدد و الكترو انسفا لوگرافی (EEG) از مغز نوازندگان حرفهای پیانو نشان میدهد كه تنها حركت دست نوازنده بر روی كلاویهها موجب فعال شدن ناحیه شنوایی مغز میگردد و بالعكس شنیدن قطعات موسیقی باعث تحریك قسمتهای حركتی میشود.
حتی انگشتان دست برخی از نوازندگان با شنیدن ملودیهای خاصی بیاراده حركت میكند. بین این دو ناحیه از مغز نوازندگان مبتدی هم در اولین جلسه و پس از ۱۰ دقیقه تمرین ارتباط موقتی ایجاد میشود كه با افزایش تعداد جلسات تثبیت میگردد.
البته هنوز بهطور قطعی مشخص نیست كه آیا تمرینات موسیقی عامل ایجاد این ویژگیهاست و یا اینكه ساختار مغز نوازندگان از هنگام تولد با دیگران متفاوت است و این تفاوتها زمینه موفقیت آنان در موسیقی را فراهم میسازد.
تمرینات موسیقی همچون نیروی بازدارندهای مانع از بین رفتن سلولهای عصبی در سنین بالا میشود. حتی اگر فردی تازه در سن ۸۵ سالگی شروع به فراگیری ساز نماید سلولهای مغز او ترمیم و بازسازی میشود و قدرت حافظه و استنتاجش افزایش مییابد.
در تحقیقی به منظور بررسی اثرات موسیقی بر مغز و رد این فرضیه كه نه موسیقی بلكه خانواده و محیط رشد كودك موجب افزایش كارآیی مغز و ضریب هوشی میشود، كودكانی از محلات فقیرنشین برلین و از خانوادههایی بدون پیشینه فرهنگی غنی مدت شش سال به طور منظم و مداوم در مدرسه تحت آموزش موسیقی قرار گرفتند. در لسآنجلس نیز در دانشگاه كالیفرنیا تحقیقی مشابه انجام گرفت.
نتایج هر دو بررسی تأثیر مثبت موسیقی بر مؤلفههای ضریب هوشی و قدرت تخیل فضایی ـ زمانی انسان را تأیید نمود.
در آزمایشی دیگر در دانشگاه هنگ كنگ، ۴۵ نوازنده اركستر بین سنین ۶ تا ۱۵ سال از لحاظ قدرت حافظه و به یادسپاری كلمات مورد بررسی قرار گرفتند. محققین پی بردند كه كودكان نوازنده نسبت به همسالان غیر نوازنده خود به مراتب لغات بیشتری را به خاطر میسپارند و هر قدر زمان عضویت آنان در اركستر بیشتر است در این زمینه موفقترند.
پس از یكسال با انجام مجدد این آزمایش مشخص شد كه توانمندی حافظه كودكانی كه هنوز نوازنده اركستر هستند نسبت به سال گذشته افزایش یافته است درحالیكه حافظه كسانی كه از اركستر جدا شدهاند در همان سطح باقی مانده است.
آموزش موسیقی و نوازندگی همچنین موجب افزایش پشتكار و قدرت تمركز شخص و پیگیری اهداف درازمدت میگردد. نوازندگی گروهی هم انعطافپذیری، ثبات احساسی و افزایش قابلیتهای اجتماعی را به همراه دارد.
سال ۱۹۹۲ پرفسور هانس گونتر باستیان به همراه گروهی از دانشمندان ۱۸۰ دانشآموز بین سنین ۶ تا ۱۲ سال را در مدارس ابتدایی برلین به مدت شش سال تحت نظر قرار دادند. آنها پی بردند كه كودكان نوازنده بهخصوص كسانی كه قبل از سن ۸ سالگی شروع به فراگیری ساز نمودهاند باهوشتر و واقعبینتر از دیگراناند و اعتمادبهنفس و قدرت سازگاری بیشتری دارند. این دانشآموزان در دروس جغرافی، انگلیسی، آلمانی و ریاضی نمرات بهتری كسب نمودند
منبع:.melodyway.com
fanoos
Saturday 4 July 2009, 02:16 PM
اثر موسيقي بر ذهن كودكان
(You can see links before reply)
ابتداي امر سؤالي را كه در ذهن بسياري از شماست مطرح ميكنيم.
در سالهاي اخير پژوهشگران ثابت كردهاند كه موسيقي نقش مهمي در زندگي انسانها دارد ولي آيا اين قدرت را نيز دارد كه بر ذهن انسانها اثر بگذارد؟
تجربه ثابت كرده كه موسيقي ميتواند تمام وجود يك فرد را به تلاطم درآورد. برخي از موسيقيها به شما آرامش ميبخشند و برخي شما را عصبي و تهاجمي ميكنند. بهنظر شما، موسيقي چگونه ميتواند اين اثر را بر درون بگذارد؟
در دنياي امروز، از موسيقي براي تاثيرگذاري بر امور مختلف استفاده ميشود؛ بهطور مثال موسيقي در زمينه پزشكي بهعنوان نوعي درمان مورد استفاده قرار ميگيرد. امروزه موسيقي در تسريع امر شفابخشي، كاهش فشار خون، درمان كودكان بيشفعال، بيماريهاي روحي، افسردگي بهويژه افسردگي پس از زايمان، كاهش اضطراب و استرس، درمان بيخوابي، رشد بهتر نوزادان نارس و... به كار برده ميشود.
جوليوس پرتنوي، پژوهشگر مطرح موسيقي طي تحقيقات زيادي دريافت كه موسيقي قادر است بر سرعت سوختوساز بدن، كاهش يا افزايش فشار خون، سطح انرژي بدن، سيستم گوارشي و... (بسته به نوع موسيقياي كه پخش ميشود) اثر مثبت يا منفي بگذارد. مثلا موسيقيهاي ملايم مانند موسيقي كلاسيك اثربخشي بهتري روي بدن دارند و باعث افزايش آندروفين در بدن ميشوند. همچنين 30دقيقه گوشدادن به موسيقي اثري معادل يك دوز قرص واليوم دارد.
بد نيست بدانيد كه با گوشدادن به موسيقي، هر دو نيمكره مغز (نيمكرههاي چپ و راست) درگير فعاليتهاي ذهني ميشوند. البته منظور ما از موسيقي فقط خواندن شعر نيست بلكه ساز زدن، ملودي، تُن، انواع صداها، آكورد و ريتم را نيز شامل ميشود.
تاثير موسيقي بر افزايش حافظه و تمركز
موسيقي از طريق تحريك فرد براي دقت بيشتر نسبت به نوع صدا، ريتم، ملودي، آهنگ، جهت صدا و... در افزايش حافظه و تمركز مؤثر است؛ به همين دليل، اغلب دانشآموزاني كه به نوعي با موسيقي در ارتباط هستند در مدرسه و دانشگاه موفقتر هستند.
امروزه ثابت شده كه حافظه ميتواند از طريق موسيقي تقويت شود و افرادي كه از كودكي در معرض آموزش و بازيهاي موسيقايي بودهاند، حافظه بسيار بهتري دارند. ريتم، ملودي، هارموني و... جزو عواملي هستند كه موجب تقويت حافظه ميشوند. در آزمايشي كه در دانشگاه هنگكنگ انجام شد، ۴۵نوازنده اركستر بين سنين ۶ تا ۱۵سال از لحاظ قدرت حافظه و بهخاطرسپردن كلمات، مورد بررسي قرار گرفتند.
پژوهشگران دريافتند كه كودكان نوازنده نسبت به همسنوسالان غيرنوازنده خود بهمراتب كلمات بيشتري را حفظ ميكنند. پس از يكسال آزمايش ديگري از اين گروه گرفته و مشخص شد كه حافظه كودكاني كه هنوز نوازنده اركستر هستند نسبت به سال گذشته توانمندتر شده، درحاليكه حافظه كساني كه از اركستر جدا شدهاند، در همان سطح باقي مانده است. همچنين موسيقي كمك به درك و انتقال بهتر مفاهيم به افراد ميكند كه از اركان مهم موفقيت در زندگي است.
برخي از مناطق مغز كه در هنگام گوشكردن به موسيقي يا بازيهاي موسيقايي، فعال ميشوند در 2 گروه: 1-كساني كه با موسيقي بهصورت حرفهاي - چه نواختن و چه شنيدن- در ارتباطند 2- افرادي كه با موسيقي آشنايي ندارند در جدول زير مشخص است.
اما متأسفانه برخي موسيقيها بهطور عكس عمل كرده و حتي باعث بيماري ميشوند. استفاده از موسيقيهاي نامناسب همانند واردكردن زهر به بدن است. دانشمندان در اين زمينه، آزمايشي را روي تعدادي از گياهان انجام دادند. تعدادي گياه از يك نوع و در شرايط آبوهوايي يكسان، به 2 گروه تقسيم شدند. براي گروهي از آنها، موسيقي راك را با صداي بلند پخش كردند و ديدند كه پس از مدتي گياهان پژمردند و تعدادي نيز خشك شدند و براي گياهان گروه دوم، موسيقي كلاسيك ملايم پخش كردند و شاهد رشد سريعتر آنها بودند.
موسيقي، عنصر بسيار قدرتمندي است كه همانند يك داروي شفابخش عمل ميكند و حتي ممكن است شما به آن معتاد نيز بشويد. ديويد تيم، نويسنده كتاب «راز تاثيرگذاري موسيقي» در مقدمه كتاب خود مينويسد: موسيقي بيش از يك زبان است. در واقع موسيقي ربالنوع زبانهاست.
در واقع موسيقي در ميان تمام هنرها منحصر به فرد است زيرا بهطور قدرتمندانهاي روي سطح هوشياري افراد اثر ميگذارد. اگر شما به شيوهاي صحيح موسيقي را وارد زندگي خود كنيد، ميتوانيد تا ساليان سال از اثرات مثبت آن روي خود و فرزندانتان بهره گيريد اما فراموش نكنيد، به همان اندازه كه موسيقي ميتواند تاثيرات خوب بگذارد، قادر است زيانبخش نيز باشد.
چه ميتوان كرد؟
والدين و مربيان ميتوانند از همان دوران كودكي علاقه به موسيقي را در كودك ايجاد كنند. براي اين كار چند مورد پيشنهاد ميشود.
1 - موسيقي براي نوزاد
براي كودكتان منتخبي از سبكهاي مختلف موسيقي را پخش كنيد و اگر سازي مينوازيد، اجازه دهيد در بخشي از زمان تمرينتان، او نيز نزديك شما باشد. البته مراقب باشيد كه شدت صدا، متوسط باشد زيرا صداهاي بلند به شنوايي كودك آسيب ميرساند.
2 – خواندن براي نوزاد
اين مهم نيست كه شما چقدر در خواندن تبحر داريد؛ شنيدن صداي شما باعث ميشود كه كودكتان بهتر با كلمات و زبان مادري خود آشنا شود. نوزادان، عاشق ريتم و ملودي هستند. آنها توانايي اين را دارند كه يك ملودي خاص را از بين چند ملودي كه ميشنوند، تشخيص دهند.
3 – خواندن با كودك
هنگامي كه بچهها بزرگ ميشوند، از آوازخواندن لذت بيشتري ميبرند. كنار هم قرار دادن كلمات يك آهنگ در حقيقت به مغز كودك كمك ميكند تا سريعتر ياد بگيرد و براي مدت طولانيتري آن را در خود جا دهد(تقويت حافظه)؛. به همين دليل، اكثر ما آهنگهايي را كه در كودكي شنيده يا خواندهايم به خاطر داريم حتي اگر سالها از خواندن يا شنيدن آنها گذشته باشد.
4 - يادگيري موسيقي(ساز - آواز)
اگر شما تصميم داريد كه فرزندتان نواختن يك ساز را ياد بگيرد، نيازي نيست كه تا 8-7 سالگي او صبر كنيد و آنگاه او را به كلاس بفرستيد؛ مغز كودكان هميشه آماده دريافت اطلاعات جديد است. آنها آمادگي يادگيري موسيقي از سنين كم را دارند. بسياري از كودكان 4 يا 5 ساله، عاشق ساختن يك آهنگ، خواندن و نواختن سازهاي ساده هستند و شروع اين كار در زماني كه آنها سن چنداني ندارند، كمك ميكند تا موسيقي به جزء لاينفك زندگي آنها در تمام عمر بدل شود.
موسيقي بهعنوان يك بخش مهم از زندگي كمك ميكند تا مهارتهاي خلاقانه و گروهي در فرزندتان پرورش يابد و در آيندهاي نزديك، او به فردي كامل از نظر اعتماد به نفس، اراده، اجتماعي بودن و... تبديل شود.
منبع: همشهری آنلاین
موفقیت online
Monday 13 July 2009, 09:21 AM
دوازده فايده ي يادگيري موسيقي
1. آموزش موسيقي در سنين رشد به رشد ناحيه هايي از مغز كه مربوط به « زبان» و « استدلال» است، كمك مي كند. رشد مغز تا سالها پس از تولد ، ادامه پيدا مي كند. مطالعات اخير به وضوح نشان داده است كه آموزش موسيقي به رشد جسمي نيمه ي چپ مغز كمك مي كند ، نيمه اي كه به « پردازش زبان» مربوط است. همچنيين آموزش آن به شكل گيري ارتباط بين سلولي مغز كمك مي كند. ارتباط دادن اطلاعات جديد به آهنگ هاي آشنا ، به ثبت اطلاعات كمك مي كند.
2. ارتباط علي و معلولي بين موسيقي و هوش تجسمي (توانايي تصور جهان به طور دقيق و ايجاد تصاوير از اجسام در ذهن) وجود دارد.اين نوع هوش،كه فرد توسط آن مي تواند اجزا را در كنار هم تصور كند ، در خيلي از موارد به كار مي آيد از حل مسائل پيشرفته ي رياضي گرفته تا چيدن كتاب هاي لازم در كيف مدرسه.
3. دانش آموزان هنر ، تفكر خلاق را ياد مي گيرند تفكري كه در آن انواع راه ها را بررسي مي كنند و قوانين و فرض هاي منسوخ را كنار مي گذارند. چرا كه سوال هاي راجع به هنر تنها يك جواب درست ندارند.
4. مطالعات اخير نشان داده كه دانش آموزان هنر در سوالهاي استاندارد و آزمون هاي تستي موفق ترند و نمرات بالاتري در درس هايشان مي آورند.
5. آموختن هنر به دانش آموزان اين فرصت را مي دهد تا به فرهنگ هاي ديگر هم نگاهي داشته باشند و نسبت به مردم با فرهنگ هاي گوناگون همدل باشند. اين رشد همدردي و همدلي ،در مقابل رفتار مغرورانه و « اول خودم » ، پلي بين شكاف فرهنگي مي سازد و احترام به ساير نژاد ها را از كودكي مي آموزد.
6. دانش آموزان موسيقي ،وقتي مي بينند كه چه طور بايد جزئيات طريف را با زحمت كنار هم قرار داد تا به كاري خوب و نه متوسط رسيد با توليد سخت كوشانه خو مي گيرند و سعي مي كنند تا هميشه مهارت و ايتكار خود را بالا ببرند.
7. در موسيقي ،« اشتباه » ، «اشتباه » است.حد وسط وجود ندارد. يك ساز يا كوك است يا نيست . نت ها يا درست نواخته مي شوند يا غلط ، احساس توسط موسيقي ايجاد شده يا نشده . و تنها با كار سخت است كه يك اجراي خوب حاصل مي شود . دانش آموزان از طريق آموزش موسيقي ،ارزش كار سخت را مي فهمند و ارزشمندي جايزه ي سخت كوشي را حس مي كنند.
8. موسيقي توانايي كار گروهي و رعايت قوانين آن را افزايش مي دهد. براي آنكه حاصل كار يك گروه موسيقي خوب باشد بايد كل افراد به طور هماهنگ براي يك هدف يعني اجرا، كار كنند ،بايد ياد بگيرند ،در جلسات تمرين حاضر شوند و تمرين كنند.
9. موسيقي به كودكان توانايي بيان افكار و احساسات مي دهد. وقتي در نياز هاي اوليه ي زندگي امنيت نسبي ايجاد شود مساله ي ديگري كه در زندگي مطرح مي شود اين است كه چگونه زندگي خود را معنا ببخشيم و به سطح بالاتري برسانيم. هر كس احتياج دارد تا در طول زندگي با درون خود ارتباط برقرار كند ، با آنچه كه هست و با آنچه كه احساس مي كند. توانايي بيان احساسات و افكار باعث بالارفتن اعتماد به نس هم مي شود.
10. آموزش موسيقي توانايي هاي فرد براي فعاليت در محيط كاري را نيز بالا مي برد. در موسيقي شما بايد كاري را «انجام بدهيد» و نه اينكه تنها بنشينيد و نگاه كنيد. كارفرما ها به دنبال افرادي هستند كه توانايي هايي در چند زمينه داشته باشند و در كار و برخورد منعطف باشند كه آموزش موسيقي به اين موارد كمك مي كند. در كلاس موسيقي ،دانش آموزان نحوه ي ارتباط بهتر و همكاري با يكديگر را مي آموزند.
11. شركت دراجراي يك اثر موسيقي ،به آن ها اين امكان را مي دهد تا بر ترس خود غلبه كنند و بتوانند خطر كنند. اضطراب به ميزان كم چيز خوبي است و ممكن است در زندگي پيش بيايد . اما نحوه ي برخورد با اضطراب ممكن است براي بعضي افراد مسئله باشد. خطر كردن براي كسي كه سعي دارد تا از تمام پتانسيل هايش استفاده كند ،لازم است.
12. آموزش هنر ، كودكان را به دنياي بي نظيري مي برد.
منبع:You can see links before reply (You can see links before reply)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.