PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : صد سال ترانه، از مشروطيت تا اکنون



Leon
Monday 18 February 2008, 03:12 PM
بعد از مراسم بزرگداشت خانم لعبت والا، اين بار بررسي صد سال ترانه ايراني بود که بنياد توس را بر آن داشت ‏تا علاقه مندان به هنر و ادبيات ايران را گرد هم آورد.‏

صد سال ترانه، از مشروطيت تا اکنون

‎‎جاي خالي ترانه در مبارزه براي آزادي‎‎

You can see links before reply

برنامه "صد سال ترانه ايراني، از مشروطيت تا امروز" در روز يکشنبه بيست و يکم اکتبر، هنر دوستان و علاقه ‏مندان به فرهنگ و موسيقي ايراني را به سالن مجلل لوگان هال کشانده بود، براي مرور خاطره و تاريخ ترانه ‏سرايي فارسي.‏
ترانه "سيمين بري" اولين ترانه اي بود که با صداي حسن ستار وپيانوي دلنشين منوچهر چشم آذر، اجرا شد و پس ‏از آن خانم فخري نيکزاد با خوش آمد گويي به حاضرين برنامه را آغاز کرد.‏
‏"اکنون بيش از صد سال از جنبش مشروطيت و باز آفريني ترانه در سرزمين ما ميگذرد. در اين نگاه گذرا، ما به ‏هنري مي پردازيم که در راه بالندگي آن کوششهاي فراواني شده است.پيش از پرداختن به فراز و نشيب هاي ترانه ‏جا دارد، يادي بکنم از دست اندر کاران ترانه و موسيقي که در سال گذشته از ميان ما رفتند. بابک بيات، مهستي، ‏مريم ساوجي، ناصر عبدالهي، پرويز ياحقي الهه و حميد قنبري. به ياد اين از دست رفتگان يک دقيقه سکوت مي ‏کنيم..."‏
پس از سکوت و به دنبال آن پخش ترانه دل به تو دادم با صداي حميد قنبري، فخري نيکزاد برنامه را با بيان اين ‏جملات پي گرفت: "پيشينه ترانه را مي توان در صده هاي گذشته جست وجو کرد و حتي آن را به ترانک هاي ‏باربد در دوره ساسانيان رسانيد. در معناي امروزي اما و در شکل ترانه هاي امروز مصرفي شهري، سابقه اين ‏هنر به زمان شيدا و عارف قزويني باز مي گردد...در سالهاي پس از مشروطيت، آهنگ سازان و شاعران برجسته ‏اي، چون علينقي وزيري، محمد علي امير جاهد، ملک الشعرا بهار، وحيد دستگردي و حسن گل گلاب، به کار ‏ترانه پردازي پرداختند و دگرگوني هايي در عرصه آن پديد آوردند. از سالهاي بيست به بعد باز هم روند ترانه ‏ديگرگون شد. زبان فاخر و سنگين و محتواي جدي، مي رفت که ترانه را از رونق بياندازد، ترانه زبان سهل و ‏ساده مي طلبد، از نظر موسيقي نيز شور و حال مي خواهد، نسل جواني که سر بر آورده بود در جست وجوي ‏ترانه نو بود، همين نياز جوانان را وارد ميدان کرد، و با حفظ وابستگي به سنت، پاي نو آوري را به اين راه گشود. ‏عاشقانه ها سليس و روان شد. جواد بديع زاده که او را ازبنيان گذاران موسيقي پاپ ايراني در معناي گسترده اي به ‏شمار مي آورند به راه پدر واعظ نرفت و به خواندن براي مردم و ترانه هاي کوچه و بازار دل بست... در ميان ‏نمونه هاي موسيقي بديع زاده، گاه به نمونه هايي بر مي خوريم که از نظر فورم و محتوا، با ترانه هاي پاپ ‏امروزي رقابت مي کند.‏
پس از پخش ترانه "يکي يه پول خروس" نوبت به جمشيد شيباني رسيد که به عنوان اولين ميهمان برنامه به روي ‏صحته بيايد. شيباني سخنانش را با تشکر از دست اندرکاران بنياد طوس آغاز کرد و سپس چنين ادامه داد:‏
‏"ترانه و موسيقي چندين دوره داشته است. پدر بزرگ من ميرزا عبداله پدر موسيقي ايران است که شيدا و درويش ‏خان و عارف در خدمت ايشان بوده اند..." وي سپس به سير تکاملي ترانه پرداخت و با بيان چند خاطره از ملوک ‏ضرابي و استاد بنان، سخانانش را با اين جملات به انجام رسانيد: "بسيار خوشحالم که ميبينم امروزتمام هنرمندان ‏جوان ما، از همان ضرب هايي که من شروع کردم استفاده مي کنند."‏
آذر پژوهش، گوينده پر آوازه راديو، دومين مهمان برنامه بود که در وقت اندک تعيين شده به بيان گذشته کوتاهي ‏از دوران کاري خويش پرداخت.‏
گرداننده برنامه، سپس به سراغ اثرپذيري ترانه و موسيقي ايراني از موسيقي پاپ و جاز غرب رفت و در نگاهي ‏بسيار گذرا دلايل دگرگوني موسيقي و شعر را در سالهاي دهه چهل برشمرد.‏
و بعد آز آن، ناصر رستگار نژاد در فيلمي ضبط شده از روزهاي آشنايي اش با ويگن سخن گفت و چگونگي خلق ‏شدن ترانه مشهور مهتاب.‏
تا اينجا صحبت از کساني است که آغازگر و راه گشاي ترانه نو بوده اند. جوانترها، پشت در به انتظار نوبت ‏ايستاده اند. وارد گود شدن البته کار آساني نيست.دستگاههاي توليد و پخش يکسره تحت فرمان کهنه کارهاست که ‏در برابر جوانها، راه بندان هاي گوناگون ايجاد مي کنند.‏
در سال 1348 جوانان در زير زمين خانه اي در خيابان رامسر، مکان مستقل کوچکي به نام استوديوي طنين، ‏براي ضبظ برنامه هاي خود بنيان ميکنند. بسياري ار ترانه سازان جوان از وابستگان استوديوي طنين هستند. ‏تورج نگهبان، پرويز اتابکي، اسفنديار منفرد زاده، ايرج جنتي عطايي، پرويز مقصدي، بابک افشار، شهريار ‏قنبري، اردلان سرفراز، واروژان، بابک بيات و مجريان برجسته ترانه هاي نو فرهاد و گوگوش.‏
فخري نيکزاد با قرائت اين جملات ازتورج نگهبان ديگر ميهمان برنامه دعوت کرد تا به روي صحنه بيايد و در ‏باره تاريخچه استوديوي طنين و دستاوردهاي آن توضيحاتي ارائه دهد.‏
تورج نگهبان گفت: "آنچه که عيان است، اين که احساس در اين برنامه بيشتر از واقعيت است. مضاف به اينکه ‏سير تقدم و تاخر تاريخهاي ارائه شده نيز در بعضي مواقع نادرست بوده است. خانم پژوهش[منظورشان البته خانم ‏نيکزاد بود] من دو سال قبل از بيژن ترقي ترانه سرايي مي کردم و شما من را جوان کرديد. گويا آقاي خوشنام، ‏پژوهشگري که متن برنامه را نوشته اند، به منابع اطلاعاتي درست و قابل اعتماد دسترسي نداشته اند. و در ضمن ‏استوديوي طنين در سال 1342 تاسيس شد نه 1348. و در واقع ايده تاسيس استوديو از زماني شکل گرفت که ‏راديو تصميم گرفت زان پس خريدار برنامه باشد نه توليد کننده آن." نگهبان در ادامه، از ساخت يک برنامه به نام ‏سيري در ادبيات آهنگين ايران خبر داد که توسط خودش تهيه مي شود. وي سپس از وقت کمي که در اختيار داشت ‏گله کرد و سخنانش را با بيان خاطره اي از شادروان فريدون فرخزاد به پايان برد.‏
ايرج جنتي عطايي، ميهمان بعدي قرار بود پيرامون تعهد سخن بگويد: "سخن از تعهد گفتن در اين زمان کوتاه و ‏آن هم در يک چنين نشستي بيشتر به نوک زدن ميماند. به هر روي با افت و خيزهايي که در جهان صورت ‏ميگرفت و دامنه و امواجش به زادگاه ما هم رسيده بود، در کنار تحولاتي که در شعر پديد آمده بود- به ويژه در ‏ايران که فرهنگ شعر سالاري دارد- تاثير شاعران بزرگي که در ايران آن زمان کار ميکردند همچون شاملو و ‏اخوان ثالث و اسماعيل خويي و اتفاقاتي که در کوچه و بازار مي افتاد، به وجود آمدن جنبشهاي چريکي و ‏فعاليتهاي آزادي خواهانه و فرصتي که استوديوي طنين در اختيار جوانهايي گذاشته بود که در آنجا سانسور و ‏توقيف نشوند، باعث شد که ترانه صداي محيط پيرامونش شود و تعهد با ترانه هم خون و هم ريتم شود.اما آنچه ‏ميخواهم بدان اشاره کنم، اينک ترانه است که به هر روي با سرکوب عرياني که از زمان حکومت ولايت فقيه بر ‏ترانه اعمال شده است و ترانه را از خانه تبعيد کرده است و با آنکه جاي آن دارد که ترانه در مبارزان آزادي ‏خواهانه و برابري خواهانه ملت شرکت کند، به دليل پراکندگي هم ميهنان سابق در اقصي نقاط جهان و به دليل ‏سليقه هاي ويژه اي که در رسانه هاي گروهي وجود دارد دست ترانه از مبارزه کوتاه شده است. در ايران مميزي ‏حکومتي بيداد ميکند و در خارج اپوزوسيون که بنا بود بار و همراه مبارزه براي آزادي و برابري باشد، بيشتر از ‏آن جلوگيري مي کند." وي در انتها، تورج نگهبان، بهمن فرسي و اسماعيل خويي را، سه استاد موسيقي، تاترو ‏شعر خود دانست و از آنان قدر داني کرد.‏
بعد از جنتي عطايي نوبت به اسفنديار منفرد زاده رسيد که با ترانه هايش براي چند نسل خاطره قومي و همگاني ‏ساخته است. منفرد زاده در باب ترانه اجتماعي و راه يافتن ترانه به حوزه سينما چنين گفت: "من يک ياغي هستم ‏براي راديو. با اين وجود که از شانزده سالگي با راديو شروع کرده بودم. کار به جايي رسيد که فشار مميزي براي ‏متن ترانه در راديو آنقدر شديد شد که ديگر با راديو کار نکردم. من از سال 1346 ديگر به راديو نرفتم و مميزي ‏و سانسور را بر نتابيدم. من استوديوي طنين را سکوي پرتابي دانستم بر آمده از دل کوچه و خيابان، رو به راديو. ‏و يک تنه با رسانه دولتي جنگيدم. ومي خواهم اگر کس ديگري در آن روز اين کار را کرده بود، بيايد و بگويد که ‏من نيز بوده ام.من از طريق سينما که در آن ترانه اش سانسور و مميزي نميشد کارم را ادامه دادم. در فيلم ‏خداحافظ رفيق ترانه جمعه را در اعتراض به آن اتفاق گنجانديم و در فيلم رضا موتوري و..."‏
من به آنها که به هر دليلي با دولت وقت همکاري ميکنند، کاري ندارم. اما هنر دولتي هيچگاه نتوانسته است ‏ماندگار شود.شايد در زمان کوتاه کاري ساخته شود و شنيده هم بشود اما دست زمان بي رحم است و يقينا آن را از ‏بين ميبرد. به عنوان مثال ترانه از خون جوانان وطن، زماني ساخته شده است که هيچ رسانه و ابزار ضبطي ‏وجود نداشته است، پس چگونه است که ماندگار شده است؟ و تا به امروز در يادها مانده است؟
وي با مطرح کردن چند اميد و آرزوي به هم پيوسته کلامش را به آخر برد: "اميدوارم روزي ديگر اين ترانه از ‏خاک جوانان وطن، سمبل سرکوب، نباشد. اميدوارم روزي آنقدر گروههاي سياسي و رسانه ها آزاد باشند که هنر ‏مند به راحتي حرفش را بزندو ديگر اين واژه جا افتاده تعهد، سربار هنرمندان و فرهنگ سازان جامعه ما نشود تا ‏هنرمند به دور از اين هياهوها بتواند واقعاً آن کاري را انجام دهد که مي خواهد، که دوست دارد.اما تا آن روز ‏نيامده هر کس به ويژه در اين حکومت، اشعارش را با اسم مستعاريا بدون هويت يا حالا به هر گونه ديگرچاپ ‏کند، کاري جز خلط مطلب و شکستن مرزها انجام نداده است. يعني آيا فقط حضور جسم ما در ايران ممنوع است؟ ‏در روزگاري که نميتوانيم در خانه باشيم بايد کتابهايمان در ايران چاپ شود؟ آيا اين از هوش حاکميت نيست؟"‏
پس از سخنان منفرد زاده فخري نيکزاد به معرفي نسل بعدي خوانندگان ايراني پرداخت و کلاژي از صداي رامش ‏و آغاسي، پخش شد.‏
بخش بعدي برنامه به تغيير و تحولات موسيقي در سالهاي پس از انقلاب اسلامي اختصاص داشت و روزنه هاي ‏حيات ترانه در سالهاي اوليه تبعيد. در واقع همان موسيقي اي که بعدها با نام موسيقي لوس انجلسي در نزد ايرانيان ‏صاحب هويت شد، سوژه بحث آخرين است.‏
شهبال شپره که تصوير و صداي ضبط شده اش را براي برنامه فرستاده بود، در سخناني کوتاه از سختي اغاز راه ‏موسيقي لوس انجلسي گفت و آنچه تبعيد و شرايط جديد براي خواننده هايي به ارمغان آورده است که تا چند وقت ‏قبل آز آن در اوج شهرت و رفاه در کشور خودشان زندگي مي کرده اند.‏
نازنين انصاري آخرين نفري بود که به روي صحنه آمدو بيانيه پاياني را به نمايندگي از روزنامه کيهان لندن ‏قرائت کرد.‏
وي در طوماري طويل، نامهايي را به گزينش رندوم انتخاب کرده بود و آنان را سازندگان هويت فرهنگي- ملي ‏ايران مي دانست و چه عجيب که در اين ليست بلند و بالا نه نشاني از زرتشت بود نه رد پايي از مزدک و ماني و ‏فردوسي که انديشه و زبان فارسي را مديون بودن و آينده نگري شان هستيم.‏
صداي عارف با ترانه معروف سلطان قلبها و ستار با ترانه خاطره انگيز گل سنگم، پايان بخش برنامه صد سال ‏ترانه ايراني بود که در زماني بسيار کوتاه و حالتي شتاب زده، سر شکافتن قصه زندگي فرزندان باربد و نکيسا ‏داشت.‏

/You can see links before reply