PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پورتراب و ارزيابي‌انتقادي از كنسرت همنوايان صلح



akanani
Wednesday 20 February 2008, 08:38 AM
دكتر مصطفي كمال پورتراب در نقد كنسرت همنوايان صلح كه با همكاري آقاي ذوالفنون و خواجه نوري اجرا شد، گفت اين كنسرت چيزي شبيه قرقره و شعبده بازي بود.
به گزارش همشهري آنلاين دكتر مصطفي كمال پوتراب (You can see links before reply) كه در دوازدهمين نشست نقد نغمه سخن مي‌گفت ضمن اشاره به بخش‌هاي مختلف اين كنسرت گفت: اینها متأسفانه از مجموعه قالب هایی استفاده می کنند که از این طرف و آن طرف گرفته اند. در نقاشی به این عمل کولاژ می گویند. یعنی سر هم کردن مجموعه ای از عناصر همگون و ناهمگون. الان دنیا در حال پیشرفت است و فن آوری های نوینی هر روز بوجود می آید. ما اگر می خواهیم در هنر پیشرفت بکنیم باید کار خلاقه انجام دهیم. نه اینکه کارهای دیگران را قرقره کنیم و شعبده بازی انجام دهیم.
پورتراب با اشاره به خاستگاه موسیقی فلامنکو افزود: موسیقی فلامنکو در حالت ابتدایی اش گویا از ایران به اسپانیا رفته و استادش زریاب موسیقیدان ایرانی بوده است. الان همین فلامنکو را از اسپانیا اقتباس می کنند و چنین به نظر می آید که کار جدیدی انجام می شود. در حالی که همان است و فقط شکل عوض می کند. الگوبرداری از هنر دیگر سرزمین ها زمانی می تواند به یک کار خلاقه منتهی شود که با ضابطه هایی همراه باشد. در آن صورت می توانیم شاهد نوآوری های به واقع هنری باشیم.
پورتراب در بخش دیگری از صحبت‌های خود، کنار هم قرار گرفتن سه تارجلال ذوالفنون (You can see links before reply) و گیتار خواجه نوری را مورد نقد فنی قرار داد و گفت: درست است که در هنر هیچ پیش شرطی را نباید قائل شد. ولی نباید از نظر دور داشت که تجربه های گذشتگان به راحتی حاصل نشده اند. رنج های زیادی بردند تا به یک مجموعه قواعد زیبایی شناسی دست پیدا کردند. الان نمی توانیم ازكنار تجربه گذشتگان بی تفاوت بگذریم. نیازی نیست تک تک مردم دست خود را در آتش ببرند تا معنی سوختن را بفهمند. وقتی یک نفر که این کار را کرد، تجربه ای برای دیگران حاصل می شود که نباید دست خود را درون آتش بگذارند.
در موسیقی هم قرار نیست ما همه راه های رفته را دوباره برویم. برخی ترکیب های صوتی از گذشته مورد آزمایش قرار گرفتند و معلوم شده است که خوشایند نیستند. بنابراین تکرار تجربه آنها هیچ منفعتی ندارد. سه تار و گیتار هر دو ساز مضرابی اند که از نظر پرده بندی تفاوت زیادی با هم دارند و در برخی موارد هیچ سنخیتی با هم ندارند. از جمله وقتی سه تار دستگاه شور و یا نوا را می نوازد، گیتار غالباً قادر نیست آن را همراهی کند و چون اصرار دارد که این کار بشود، ناچار صداهایی را ایجاد می کند که با صدای خاص سه تار همخوانی ندارد.
سه تار در نواختن دستگاه شور و نوا و غیره از فواصل به اصطلاح ربع پرده‌ای بهره می‌گیرد. ولی گیتار اصولاً چنین امکانی را ندارد و همراهی اش با سه تار منجر به تولید صداهای مزاحم می شود.
گفتنی است دوازدهمین نشست نقد نغمه که با اعلام قبلی به نقد و بررسی کار مشترک جلال ذوالفنون و داریوش خواجه‌نوری اختصاص داشت، بدون حضور این دو برگزار شد و این مسئله بارها از سوی فاضل جمشیدی مجری برنامه، میهمانان و همچنین پورتراب مورد نکوهش قرار گرفت.

You can see links before reply (You can see links before reply)

AliB
Wednesday 20 February 2008, 12:37 PM
آکانینی جان مطلب خیلی عالی بود . استاد پورتراب حرف دل ما را زد .
بسیار منطقی و علمی و صحیح می فرمایند.

خسروانی
Thursday 21 February 2008, 01:49 AM
دكتر مصطفي كمال پورتراب در نقد كنسرت همنوايان صلح كه با همكاري آقاي ذوالفنون و خواجه نوري اجرا شد، گفت اين كنسرت چيزي شبيه قرقره و شعبده بازي بود.
به گزارش همشهري آنلاين دكتر مصطفي كمال پوتراب (You can see links before reply) كه در دوازدهمين نشست نقد نغمه سخن مي‌گفت ضمن اشاره به بخش‌هاي مختلف اين كنسرت گفت: اینها متأسفانه از مجموعه قالب هایی استفاده می کنند که از این طرف و آن طرف گرفته اند. در نقاشی به این عمل کولاژ می گویند. یعنی سر هم کردن مجموعه ای از عناصر همگون و ناهمگون. الان دنیا در حال پیشرفت است و فن آوری های نوینی هر روز بوجود می آید. ما اگر می خواهیم در هنر پیشرفت بکنیم باید کار خلاقه انجام دهیم. نه اینکه کارهای دیگران را قرقره کنیم و شعبده بازی انجام دهیم.
پورتراب با اشاره به خاستگاه موسیقی فلامنکو افزود:موسیقی فلامنکو در حالت ابتدایی اش گویا از ایران به اسپانیا رفته و استادش زریاب موسیقیدان ایرانی بوده است. الان همین فلامنکو را از اسپانیا اقتباس می کنند و چنین به نظر می آید که کار جدیدی انجام می شود. در حالی که همان است و فقط شکل عوض می کند. الگوبرداری از هنر دیگر سرزمین ها زمانی می تواند به یک کار خلاقه منتهی شود که با ضابطه هایی همراه باشد. در آن صورت می توانیم شاهد نوآوری های به واقع هنری باشیم.
پورتراب در بخش دیگری از صحبت‌های خود، کنار هم قرار گرفتن سه تارجلال ذوالفنون (You can see links before reply) و گیتار خواجه نوری را مورد نقد فنی قرار داد و گفت: درست است که در هنر هیچ پیش شرطی را نباید قائل شد. ولی نباید از نظر دور داشت که تجربه های گذشتگان به راحتی حاصل نشده اند. رنج های زیادی بردند تا به یک مجموعه قواعد زیبایی شناسی دست پیدا کردند. الان نمی توانیم ازكنار تجربه گذشتگان بی تفاوت بگذریم. نیازی نیست تک تک مردم دست خود را در آتش ببرند تا معنی سوختن را بفهمند. وقتی یک نفر که این کار را کرد، تجربه ای برای دیگران حاصل می شود که نباید دست خود را درون آتش بگذارند.
در موسیقی هم قرار نیست ما همه راه های رفته را دوباره برویم. برخی ترکیب های صوتی از گذشته مورد آزمایش قرار گرفتند و معلوم شده است که خوشایند نیستند. بنابراین تکرار تجربه آنها هیچ منفعتی ندارد. سه تار و گیتار هر دو ساز مضرابی اند که از نظر پرده بندی تفاوت زیادی با هم دارند و در برخی موارد هیچ سنخیتی با هم ندارند. از جمله وقتی سه تار دستگاه شور و یا نوا را می نوازد، گیتار غالباً قادر نیست آن را همراهی کند و چون اصرار دارد که این کار بشود، ناچار صداهایی را ایجاد می کند که با صدای خاص سه تار همخوانی ندارد.
سه تار در نواختن دستگاه شور و نوا و غیره از فواصل به اصطلاح ربع پرده‌ای بهره می‌گیرد. ولی گیتار اصولاً چنین امکانی را ندارد و همراهی اش با سه تار منجر به تولید صداهای مزاحم می شود.
گفتنی است دوازدهمین نشست نقد نغمه که با اعلام قبلی به نقد و بررسی کار مشترک جلال ذوالفنون و داریوش خواجه‌نوری اختصاص داشت، بدون حضور این دو برگزار شد و این مسئله بارها از سوی فاضل جمشیدی مجری برنامه، میهمانان و همچنین پورتراب مورد نکوهش قرار گرفت.

You can see links before reply (You can see links before reply)


درود بر شما دوستان گرامی
من خودم شخصا" نه کارای این گروه آقای خواجه نوری رو شنیدم نه نظری میتونم بدم،ولی استدلالهای آقای پورتراب یه کم بحث بر انگیزه :
اولا در زمان زریاب و حکومت خلفای عباسی کشور مستقلی به نام ایران وجود نداشت و ایران جزء امپراتوری خلفای عباسی بود و درسته که زریاب زادهء محدوده ایران فرضی آن زمان بوده است ولی موسیقی ای که در دربار خلیفه به کار برده میشده و در حقیقت موسیقی ای که به مزاج خلیفهء عربی هم خوشایند میامده موسیقی عربی بوده و زریاب هم یک نوازندهء درباری بوده و موسیقی را از استادش اسحاق موصلی آموخته بود.درسته که این ها در اصل ایرانی بوده اند ولی ماهیت موسیقی ای که مینواختند عرب بوده و درست است که موسیقی عرب اقتباس شده از موسیقی قدیم ایران و دوران ساسانی است ولی اعراب به اصتلاح لباسی دیگر به تن این موسیقی میکند و آن را به نام خودشان مصادره میکنند .و خلاصهء کلام اگر اعراب ادعا کنند موسیقی فلامینگو از ریشهء موسیقی ماست بیراه نگفته اند و نزدیکتر از این است که ما بگوییم ...


دوما زیبا شناسی یک مقوله و کارکتری است کاملا" نسبی و وابسته به شرایط و زمان نه قواعد از پیش تعیین شده(برای مثال:موسیقی رایج و کلا" علایق مورد پسند مردم زمان حال با مردم 50 سال پیش و صد سال پیش فرق میکند).و مثالی هم که آقای پورتراب آوردند بیربط بود.(به نظر من)


سوما" حتما لازم نیست که گیتار شور یا نوا بزند .با سه تار میشود هم ماژور زد و هم مینور

دیگه صحبتی ندارم
بدرود