PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چالش های جدید.



خان
Thursday 21 February 2008, 04:28 PM
سلام خدمت همه عزیزان .
یه مطلبی بود که مدت ها ذهن من رو به خودش مشغول کرده بود می خواستم با شما اساتید در میان بزارم تا شاید برام کمی شفاف تر بشه شاید سوال شما هم باشه.اگه زیاد توش جسارت هست از قبل طلبه بخشش میکنم.

به نظر من هیچ حرکتی در هیچ سازی اشتباه نیست . نمیتونیم از اون حرکت اشتباه بگیریم و با نوازندش بر خورد کنیم.می خوام بگم که از ابتدای ساخت هر ساز طرز استفاده و روش کارو نحوه صحیح اجرا با اون ساز توسط ابداع کننده گفته شده بود.از قدیم همه میدونن که چه جوری باید تنبک رو به دست بگیرن و شکل کلی نواختنش رو میدونستن همه دیدن که نوازنده ها و در درجه اول اساتید چه جوری ویولن میزنن همه دیدیم که چه جوری کمانچه و تارو به دست میگیرن.اغلب مردم و بهتر از اونا کسانی که با یک ساز سرو کار دارن تکنیک های ساز ها شون رو میدونن.این روش ها از ایام قدیم بوده و همه هم استفاده میکردن ولی همه میدونیم که در شیوه نوازندگی فرق زیادی هست و همه با هم یه جور نیستن .
در فیلمی دیدم که هنر مندانه ترک بسیار زیبا ویولن میزدن ولی وقتی دقیق شدم دیدم دستی که روی ساز قرار میگیره با روشهایی که من دیدم فرق داره خیالتون رو راحت کنم شیوه نوازندگیشون با ما فرق داشت.دستشون از مچ یه خم شدگی شدیدی داشت_شاید اگه این حرکت رو تو ایران یه شاگردی جلوی استادش بزنه استاد با ساز بزنه تو سرش که این چه وضع ساز زدنه_ ولی فوق العاده خوب و زیبا ساز میزدن.
در عکسای قدیمی دیدیم که نوازندگان تار همه ایستاده بودن و تار رو بغل کردن و مضراب رو گرفتن دستشون و آماده زدن هستن .واقعیت اینه که این هنر مندان برای عکس گرفتن واینستادن بلکه در قدیم ایستاده تار میزدن و این شیوه عادی تار نوازی بوده و الان ماها برای تار زدن میشینیم(این حرف رو از دهان اساتید بزرگ تار میزنم و حرفی بی دلیل نیست)
یا مثال ساده تر اینکه در تنبک نوازی دیدیم که بعضی ها با کف دست محکم میزنن روی پوست که در هیچ نتی این حرکت توسط هیچ استادی نوشته نشده.

منظورم اینه که در هر سازی به هر روشی که میخواهیم میتونیم ساز بزنیم و نمیشه ایرادی گرفت.
در زدنه تنبک یه حرکتی داریم به نامه تم که انگشتا رو جمع میکنیم و رو پوست میزنیم حالا اگه بیایم و انگشتا رو جمع نکنیم و ضربه محکمی هم بزنیم نمیشه گفت که این حرکت اشتباهه و چون تا حالا هیچ کسی این طوری تمبک نزده و تو هیچ کتابی نیست پس غلطه.ولی قبول دارم که دیگه نمیشه بهش گفت تم این یه حرکت تازه هستش که داره زده میشه.
به نظر شما در ساز های دیگه هم میشه این طوری حرف زد.یکی پیدا شه که با پشت انگشتا پیانو بزنه یا مثل کسی آرشه رو ثابت نگه داره_با هر چیزی _ و ویولن رو حرکت بده و به آرشه بکشه(میدونم که خنده دار به نطر میرسه ولی میدونین که چنین کاری قابل اجرا هست به طوری که پس از مدت زمانی میشه به خوبی ساز زد).این قبیل حرکات اشتباه هست و باید باهاش برخورد شه یا نه ؟
این قبیل حرکات اصالت سازو از بین میبره و مارو از اصل ساز دور میکنه و یا نه باید ساز رو به چالش کشید باید تمامه پتانسیل های سازو در نظر گرفتو خیلی از حرکات رو روی ساز امتحان کرد .و خودمون رو در بند حرکاتی که برامون به ارث گذاشتن نزاریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نظر شما چیه؟
با تشکر از توجه شما.

Hes_r
Thursday 21 February 2008, 04:56 PM
سلام

واقعا بحث جالبی راه انداختی امیدوارم با همکاری دوستان بتونیم چیز یاد بگیریم .

بذار اول یه مقدمه در این مورد برات بگم :

من پیش یکی از اساتید شهرمون رفته بودم که بسیار مسن بودند و خیلی هم از خودشون تعریف میکردند که نمیدونم صبا رو دیدم و ... . ایشون وقتی برای بنده شروع کرد به صحبت کردن به یک چیزایی گیر میداد که واسه من عجیب بود . چیزی مثل اینکه انگشت باید رو آرشه دقیقا دو سانت با پایین فاصله داشته باشه ( مثلا ) . یا مچت باید فلان قدر دقیقا زاویه داشته باشه . که من میدیدم شاگردی میزد و واقعا دستش و مچش عالی بود ولی اون استاد مثلا نیم سانت دستش رو بالا پایین میکرد . ولی بنده این رو قبول ندارم . ببین دوست من همه این رو قبول دارن که صحیح ساز گرفتن ( از لحاظ استیل ساز گرفتن ) همیشه موجب راحت تر شدن ساز زدن و چیزایی مثل انگشت گذاری و ... میشه . و اگر میگن آرشه رو فلان جور بگیر برای این که حرکت دادن و ... راحت تر بشه و فرد خودش راحت تر باشه . ولی میدونیم استیل بدن همه یکی نیست . همه که از لحاظ استخون بندی و قد و وزن و توان و ... که مثلا صبا نمیشن یا همه که اینه استادشون نیستن از لحاظ هیکل که بخوان اینه اون ساز بزنن . به خاطر همین هم نمیشه گفت همه باید فلان جوری دقیقا ساز بزنن .

به نظر من فرد باید با حفظ و رعایت اصول و مبانی ساز زدن بعضی از چیزا رو با توجه به استخون بندی و استیل خودش تغییر بده . و ببینه که چه کارایی میتونه باعث راحت تر بودنش در نوازندگی بشه . به نظر من فرد باید بتونه صدای زیبا از سازش در بیاره . حالا درست ساز گرفتن نباید حواسش رو از خوش صدا ساز زدن پرت کنه . به نظر من استیل نوازنده نباید یه طوری باشه که تو ذوق بزنه . یعنی زشت ساز رو دست بگیره . ولی این که دقیقا فلان مدل بگیر رو قبول ندارم . بلکه باید اصول ساز زدن رعایت بشه .

مثلا ما توی ویولن میدونیم که بهتره از تمام آرشه استفاده بشه . در حالی خیلی اوقات استاد ملک آرشه رو کامل استفاده نمیکردند . ولی خیلی ها از جمله بنده ایشون رو بهترین نوازنده ی ویولن سنتی میدونن .

ببخشید زیاد حرف زدم

یا علی

خان
Thursday 21 February 2008, 05:13 PM
مرسی حسام عزیز.
من هم از این که بعضی ها دگم هستن خیلی ناراحت میشم و استقبال نمیکنم.
مطالب رو به خوبی شرح دادی و گفتی ولی این مطالبی رو که در بالا گفتم رو قبول داری و میپسندی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مرسی

AliB
Thursday 21 February 2008, 08:15 PM
سلام به دوستان عزیز محمد گرامی و حسام جان.
با اجازه من هم در این بحث شرکت می کنم.
من مطالبی که محمد عزیز نوشتند رو مطالعه کردم به نظر من مطلب قابل توجهی هست و قابل تامل و بحث و مواردی که مطرح شد موارد بد و نادرستی نیست . حسام عزیز به درستی به نظر من به مواردی در مورد استیل و محدودیت ها و مانورهایی که میشود انجام داد اشاره کردند و من صد در صد موافقم با صحبت های حسام جان.
اما در مورد مواردی که محمد عزیز بیان کردند من می خواهم از زاویه ی دیگری به ماجرا نگاه کنم. اساسا هدف از در دست گرفتن ساز چیست؟ آیا غیر از تولید و نواختن اصواتی موسیقایی و خوش است که در نهایت شنونده را به لذت و خوشی برساند؟ و در این راستا و با این دید که هدف نهایی توانایی و تسلط هر چه بیشتر بر امکانات صدادهی یک ساز است پی می بریم که گاها الگوی ساز استایلی را به نوازنده تحمیل می کند . از این که بگذریم خوب هدف مثلا از نواختن تنبک چیست؟ ایا غیر از ایجاد و بیان ریتم است؟ حال شما به هر طریقی که بیشترین تسلط را در این کار بیابید می توانید اقدام کنید ! آیا می توان با پاها تنبک زد و این توانایی را داشت؟ خوب اگر فرد خارق العاده ای پیدا بشود که این کار را انجام بدهد بسیار عالی ! اما در نهایت او چه کرده ؟ با زحمت فراوان همان صدایی را که با دست و با شیوه ی معمول می توان ایجاد کرد با پا(به طور مثال و فرضی عرض کردم) ایجاد کرده که کار خارق العاده ای نیست و هنگامی که شنونده بدون دیدن وی صدای ساز را بشنود اهمیتی نخواهد داشت(تازه که شنونده ببیند هم پیشرفت و تحولی در تکنیک تنبک نوازی نخواهد بود) مثالی دیگر : خطاطی در شهر ماست که ایشون ابداع کرده اند که با پشت قلم خط بنویسند و کتاب هم نوشتند و کارشون هم خوبه . اما آیا این یک پیشرفت است؟ کارهای ایشون چیز خارق اعادی ای نیست و فراتر از خیلی خط نویسهایی هم که به صورت عادی قلم رو می گیرند نیست پس چه ضرورتیست که چنین تغییری ایجاد کنیم؟ اگر کسی با پشت قلم نوشت و به گونه ای نوشت که قبلا کسی ننوشته آنوقت می توان گفت بداعتی نو صورت گرفته در غیر اینصورت آکروبات بازی بیش نیست.
در مورد ساز هم همینطور اگر کسی با تفکر و تامل در نحوه و شیوه و تکنیک معمول نوازندگی یک ساز و در اثر سالیان سال تجربه ی این استیل معمول به این نتیجه رسید که با تغییری می تواند پا را از مرزهای تکنینکی موجود در نوازندگی آن ساز فراتر بگذارد آنگاه می توان گفت کار او واجد ارزش است .
البته همانطور که گفتم هیچ تلاش و حرکتی در این راستا مطرود و نکوهیده نیست اما اگر نتیجه بخش نباشد به صرف اینکه حرکتیست که قبلا کسی انجام نداده نمی تواند پسندیده باشد.
مثالی به ذهنم می رسد . در کنسرت ها و اجرا های موسیقی های ساز های مدرن دیده ام که نوعی گیتار هست که بر روی پا قرار می گیرد و نوازنده با لوله ای فلزی با حرکت دادن آن در راستای دسته پرده ها را گرفته و با دست دیگر سیمها را مرتعش می کند و نتها را تولید میکند که حالتی خاص و متفاوت با گیتار دارد (فکر می کنم اسم آن گیتار باکس است مطمئن نیستم دوستان اصلاح کنند) خوب می توان گفت این نمونه ی تغییریست که مثلا محمد عزیز ذکر کرند روزی یک فردی به ذهنش رسیده که این ساز را از روی دوش برداشته و بر روی پا بگذارد و با شیوه ای متفاوت این ساز را بنوازد و نتیجه ای متفاوت و قابل توجه هم حاصل شده .
بنابراین من هم با تعصب و یکسو نگری در هر کاری از جمله در موسیقی مخالفم اما آنچه که یک کار را موفق و قابل قبول می کند نتیجه ی آن است . اگر تغییر در اصول منجر به ایجاد ساختاری جدید و مطبوع شود قابل قبول خواهد بود و در غیر اینصورت به نظر من واجد ارزش خاصی نیست.

Hes_r
Thursday 21 February 2008, 08:54 PM
مرسی حسام عزیز.
من هم از این که بعضی ها دگم هستن خیلی ناراحت میشم و استقبال نمیکنم.
مطالب رو به خوبی شرح دادی و گفتی ولی این مطالبی رو که در بالا گفتم رو قبول داری و میپسندی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مرسی


محمد جان کدومشو ؟؟؟

خان
Friday 22 February 2008, 11:28 AM
علی مرسی که نظرت رو گفتی .بله من هم باهات موافق هستم و با انجام کار های بیهوده ای که روی ساز انجام میشه مخالف هستم.
ولی عزیز کار به اینجا ختم نمیشه.شما گفتی که کسی با پا ضرب بزنه حالا من اینو نمیگم(بابا خداییش سخته دیگه)ولی یکی پیدا بشه با ناخن هاش ریزبزنه_کف دست ها رو به سمت بالا بگیره و با ناخن بزنه_هیچ کس نمیتونه بهش ایراد بگیره که آقا این چه وضع ضرب زدنه ولی اون طرف داره ریز میزنه هم نمیتونه بگه که نه آقا این جور ریز زدن درسته و از اول باید این طوری ریز میزدیم این هم یه روش جدیده که من به عنوان یه نوازنده اورده ام.من میخوام بگم که هیچ حرکتی مثلا در همین ساز تنبک اشتباه نیست.به نظر من همین ظرز تفکر باعث شده که تنبک نسبت به ساز های دیگه ایرانی پیشرفت بیشتری داشته باشه چرا؟؟چون نسبت به ده سال پیش حرکات و تکنیک هایی اضافه شده که در قدیم حتی به فکر اساتید اون موقع نمیرسیده.آنقدر تکنیک در طی این ایام افزایش یافته که نمیشه با قبل مقایسه کرد و شما به راحتی شیوه تنبک زدن رو میتونید به روشهای قدیم و جدید تقسیم کنید.بسیاری از اساتید که خودشون رو میراث داره تنبک میدونن و به عنوان یه قطب از تنبک ازشون یاد میشه وقتی که این تکنیک ها رو مینینن میگن مرده حسابی این دیگه چه جور ساز زدنه_مثلا من خودم پیشه یکی از آقایون تنبک زدم خوشش هم اومد بعد از این که تموم شد گفت آفرین خوب ساز زدی حالا یه کمی هم تنبک بزن_چرا این حرفو زد چون یه چیزایی زده بودم که آقا تا حالا ندیده بود و فکر میکنه که فقط هر چی که آقای تهرانی گفته همونه.ببخشین که من همش تنبک رو مثال میزنم_ولی منظورم کل ساز ها بود_در تنبک نوازی شما دو تا دستتون کاملا آزاده و ده تا هم انگشت دارین و یه دامنه بزرگ به نامه پوست پس آزادی عملی قابل ملاحظه ای داری و هر کاری که میخوای میتونی بکنی.حتم دارم که در طی سال های آتی حرکاته دیگه ای به این ساز اضافه میشه که ما تا الان ندیدیم.
به عقیده من این حرفها در مورده دیگر ساز ها هم صدق میکنه........

خان
Friday 22 February 2008, 11:36 AM
محمد جان کدومشو ؟؟؟

هیچ حرکتی در هیچ سازی اشتباه نیست.:drumsplay3::guitarplay4::drumplay1::dw26 i1::connie_24::Laie_28:

منظورم حرکاتی نیست که ساز رو از قالب اصلی و کلی خودش خارج کنه تکنیک هایی که تا حالا ندیدیم و باید به کلی رد کرد؟؟؟؟؟
مثلا همین مثال هایی که در پست های اول زدم.اگه باید تار رو به صورت ایستاده میزدیم پس ما دارین اشتباه میکنیم چون از قدیم وایساده تار میزدن و حالا ماها میشینیم.

Hes_r
Friday 22 February 2008, 12:29 PM
بله بنده باهات موافقم .

ببین موسیقی چیه ؟؟؟ از هر صدایی که دارای اشتعاشات منظم باشه . و گوش رو بنوازه . حالا آیا این که کسی قبلا نتونسته چنین صدایی رو در بیاره . یا چنین تکنیکی رو بزنه مشکل داره ؟؟؟

به نظرت اگه افراد از ابتدا میخواستن این قاعده رو اجزا کنن الان موسیقی هیچ حرکتی داشت ؟؟؟ میبینیم که ملک ، یا حقی هر کدم یه سری ابداعات و تکنیک های جدیدی دارن . چرا ما نباید بتونیم حرکت و استیل جدیدی در سازمون ایجاد کنیم ؟؟

خلاقیت همیشه موجب بهتر بودن است .

Leon
Friday 22 February 2008, 01:04 PM
گرفتن صحيح ساز،و Position صحيح بدن،يکی از قدم های خيلی مثبت برای يه نو اموز هست که بتونه به درجات بالا ،در ساز خودش برسه،به همين خاطر برای مبتدی ،اموزش صحيح استفاده کردن از ساز که شامل موارد کاملاً مختلفی ميشه کاملاً واجبه،
حالا به نکته ايی که خان فرمودند،ميرسيم،بله درسته،اصلاً اشتباه نيست اگه کسی ساز رو به شيوه و سليقه خودش استفاده کنه،ولی من ميگم اين برای کسانی خوبه که دوره مقدماتی رو گزروندن،و به هدی رسيدن که از لحاظ احساسی،و فيزيکی به ساز تسلط دارن،و ميتونن به سليقه خودشون برای اجرای بهتر ،اون رو هر طور که ميخوان استفاده کنن.
برای مثال،کسی که ميخواد رانندگی ياد بگيره،100 تا مورد رو بايد مورد توجه قرار بده،ولی بعداً که ياد گرفت چی؟ديگه بدون فکر کردن هر طور که ميخواد رانندگی ميکنه!


You can see links before reply

خان
Friday 22 February 2008, 02:38 PM
آره leon منظوره من هم همینه .
در نوازندگی سنتور دیدم که بعضی از هنرمندان در بعضی جاها که میطلبه با یه دست مضراب میزده و با دست دیگه به ساز ضربه میزده(با پهلوی دست به قسمت سیم دار ساز میزده)اتفاقا یه چیزه جالبی بود.ولی هیچ جایی ننوشته که سنتور رو با غیر وضراب هم میشه زد یا همین مثال برای تار هم صدق میکنه.ولی به تمامه این موارد برای کسانی به کار میره که مدت زمانه زیادی هست که ساز میزنن و اسلوب درست ساز و بلد هستن.همان طور کهleon گفت.

E_h_s_a_n
Saturday 23 February 2008, 12:24 AM
سلام دوستان عزیز بنده هم مواردی به ذهنم رسید با اجازه همه بگم


جناب خان عزیز ضمن تشکر فراوان از تاپیک خیلی جالبی که زدید من با این جمله "هیچ حرکتی در هیچ سازی اشتباه نیست " خیییلی موافق نیستم بهتر بگم به نظر من این جمله به طور مطلق قابل تعمیم نیست و مثالهای نقضی هم براش وجود داره
مثلا تو ساز ویلن شما اگه بیاید و آرشه رو خیلی با فشار روی سیم بکشید:ax میبینید که یک صدای بسیار گوشخراش ایجاد میشه و این قانون میگه این حرکت اشتباه نیست ولی اگه هدفمون از نواختن ساز ( که تولید صدایی دلنشین و زیباست) رو در نظر بگیریم و همچنین با توجه به اینکه صداهای خیلی زیباتری از این ساز میشه درآورد اونوقت عقل حکم میکنه که این حرکت رو اشتباه تلقی کنیم
و حالا گذشته از ویلن سازهای دیگه ای هم هستن که میشه صداهای گوشخراشی هم با اونها تولید کرد که من میگم باید این حرکات رو اشتباه تلقی کنیم

به نظر من این جمله رو اینطور بگیم بهتره "هیچ حرکتی در هیچ سازی اشتباه نیست در صورتی که منجر به تولید صوتی موسیقیایی و قابل قبول شود "

که شاید منظور شما هم همین بود که در این صورت کاملا موافقم و به نظر من پیروی از همین جمله در طول زمان موجب تکامل یک ساز شده و خواهد شد

قربان همگی:ak

bardyaa
Saturday 23 February 2008, 01:28 AM
ببخشید! من به طرز بدی به شفاف کردن بحث علاقه دارم!

فکر می‌کنم که استدلالایی که له و علیه می‌کنیم، یه مشکلای کوچولویی دارن؛ مثلاً، اون صدایی که «ارتعاش منظم» داره، حتی اگه بحثی در معنای فیزیکی «منظم» نداشته باشیم، تو بهترین شرایط می‌شه چیزی که به‌ش می‌گن «صوت موسیقی». اما هیچ دلیلی درکار نیست که دنبالهٔ مشخصی از صوتهای موسیقی و یا ترکیبهای اونا باز همین خاصیتها رو داشته باشن. دلیل این که تارنوازی آقای ساکت (مثلاً) برای من آزاردهنده‌ست، به‌هیچ‌وجه این نیست که ایشون تک‌صداهای بدی از تارشون در می‌آرن (درواقع، تک‌صداها فوق‌العاده شفاف و تمیزن). پس اگه این حرکتشون که از یه نت تا یه نت دیگه پیوسته ریز می‌گیرن مو بر تن من راست می‌کنه، مشکل این نیست که صوت موسیقی بدی در می‌آرن. بدترش این که این کار برا من ناخوشاینده، اما لابد خودشون خوششون می‌آد که این کار رو می‌کنن، و لابد خیلیای دیگه هم خوششون می‌آد. پس، این خوشایندی و گوش‌نوازی و اینا کلاً به‌کارمون نمی‌آن (تازه از هارمونی آتونال و کارای کورساکف و علیرضای مشایخی کلاً صرف‌نظر می‌کنم!). به علاوه، «هر»کاری رو مجاز شمردن هم خطرناکه. من می‌تونم با فحاشی توجه جلب کنم، اما این کار به دلایل دیگری روش ناپسندی‌ه برا جلب توجه!

به‌نظرم، صورت‌بندی دقیق سؤال اصلی این‌ه: آیا معقول‌ه که امکانات اجرایی سازها رو به «میراث»شون محدود کنیم؟ و انگار جوابش این‌ه که «نه!». مثال استاندارد موازی، مثلاً «زبان»ه: زبان فارسی تاجیکی خیلی به «میراث» زبانی نزدیک‌ه، اما آدم بیچاره می‌شه تو تلفظاش حتی (مثلاً، تلفظ دقیق «آ» چیزی‌ه غلیظ بین «آ»ی معمول ما و «اُ» ـــ مثل o در boss یا God)، و ما تو تلفظ «آ» اون گرد کردن دهن رو که برای تلفظ «اصیل» لازم‌ه ریختیم دور. چرا؟ به‌ضرورت کاربری: وقتی زبان شی‌ء تشریفاتی‌ه (مثل تاجیکا که روزمره‌شون فارسی نبوده) چندان مهم نیست که «روون» باشه. اما اگه شد یه ابزار روزمره، باید بشه حداقل زحمت رو برا استفاده ازش کشید. به همچو دلیلی‌ه که مثلاً تلفظ خاص «واو معدوله» رو در «خواستن» کنار گذاشتیم و حاضر شدیم زحمت درک فرق معناییش با «خاستن» رو بکشیم. اون وقت، اگه زبان شد اینجوری، دیگه غزلش نمی‌شه غزل «میراثی» و اون هم تغییر می‌کنه و این زنجیره ادامه پیدا می‌کنه.

مثال موسیقایی‌ش رو از آقای طلایی نقل می‌کنم. ایشون معتقدن که شنوندهٔ تار میرزا حسینقلی، کسی‌ه که به‌طور خاص می‌اومده که ساز گوش کنه؛ پس همهٔ توجهش به ساز استاد بوده. تو این وضع، نوازنده نمی‌تونسته «کشدار» (یا «بازی‌بازی») اجرا کنه؛ چون مخاطبش خوابش می‌برده! پس یه سبک پرکار درست می‌شه که مضرابای سریع داره و جمله‌بندیهای پیچیده، و لازمهٔ همچو شیوه‌ای تاری‌ه که کاسهٔ کم‌عمق داره که طنین اضافی کار رو خراب نکنه. اما وقتی قرار می‌شه تار بره تو رادیو، دیگه مخاطبش می‌شده آدمی که داره ظرف می‌شوره یا روزنامه می‌خونه؛ پس اگه همون موسیقی قبلی تحویل ملت داده بشه، ویزویز به‌گوش می‌آد. پس سبکی درست می‌شه که خیلی آروم‌تره و جمله‌های کوتاه داره و مضرابهای تک، و درنتیجه کاسهٔ تاری که بناست این کار رو باهاش بکنن باید بزرگ باشه و پرعمق که طنین صدا بمونه و خوب نشون داده بشه. می‌بینیم که تغییر شرایط، حتی «سخت‌افزار» رو هم تغییر داده!

حالا، دوتا سؤال پیچیده‌تر داریم که طبیعی‌ن: این «میراث» رو «چه‌جور» و «چه‌قدر» می‌شه تغییر داد؟

خان
Saturday 23 February 2008, 01:59 PM
ببخشید! من به طرز بدی به شفاف کردن بحث علاقه دارم!

فکر می‌کنم که استدلالایی که له و علیه می‌کنیم، یه مشکلای کوچولویی دارن؛ مثلاً، اون صدایی که «ارتعاش منظم» داره، حتی اگه بحثی در معنای فیزیکی «منظم» نداشته باشیم، تو بهترین شرایط می‌شه چیزی که به‌ش می‌گن «صوت موسیقی». اما هیچ دلیلی درکار نیست که دنبالهٔ مشخصی از صوتهای موسیقی و یا ترکیبهای اونا باز همین خاصیتها رو داشته باشن. دلیل این که تارنوازی آقای ساکت (مثلاً) برای من آزاردهنده‌ست، به‌هیچ‌وجه این نیست که ایشون تک‌صداهای بدی از تارشون در می‌آرن (درواقع، تک‌صداها فوق‌العاده شفاف و تمیزن). پس اگه این حرکتشون که از یه نت تا یه نت دیگه پیوسته ریز می‌گیرن مو بر تن من راست می‌کنه، مشکل این نیست که صوت موسیقی بدی در می‌آرن. بدترش این که این کار برا من ناخوشاینده، اما لابد خودشون خوششون می‌آد که این کار رو می‌کنن، و لابد خیلیای دیگه هم خوششون می‌آد. پس، این خوشایندی و گوش‌نوازی و اینا کلاً به‌کارمون نمی‌آن (تازه از هارمونی آتونال و کارای کورساکف و علیرضای مشایخی کلاً صرف‌نظر می‌کنم!). به علاوه، «هر»کاری رو مجاز شمردن هم خطرناکه. من می‌تونم با فحاشی توجه جلب کنم، اما این کار به دلایل دیگری روش ناپسندی‌ه برا جلب توجه!

به‌نظرم، صورت‌بندی دقیق سؤال اصلی این‌ه: آیا معقول‌ه که امکانات اجرایی سازها رو به «میراث»شون محدود کنیم؟ و انگار جوابش این‌ه که «نه!». مثال استاندارد موازی، مثلاً «زبان»ه: زبان فارسی تاجیکی خیلی به «میراث» زبانی نزدیک‌ه، اما آدم بیچاره می‌شه تو تلفظاش حتی (مثلاً، تلفظ دقیق «آ» چیزی‌ه غلیظ بین «آ»ی معمول ما و «اُ» ـــ مثل o در boss یا God)، و ما تو تلفظ «آ» اون گرد کردن دهن رو که برای تلفظ «اصیل» لازم‌ه ریختیم دور. چرا؟ به‌ضرورت کاربری: وقتی زبان شی‌ء تشریفاتی‌ه (مثل تاجیکا که روزمره‌شون فارسی نبوده) چندان مهم نیست که «روون» باشه. اما اگه شد یه ابزار روزمره، باید بشه حداقل زحمت رو برا استفاده ازش کشید. به همچو دلیلی‌ه که مثلاً تلفظ خاص «واو معدوله» رو در «خواستن» کنار گذاشتیم و حاضر شدیم زحمت درک فرق معناییش با «خاستن» رو بکشیم. اون وقت، اگه زبان شد اینجوری، دیگه غزلش نمی‌شه غزل «میراثی» و اون هم تغییر می‌کنه و این زنجیره ادامه پیدا می‌کنه.

مثال موسیقایی‌ش رو از آقای طلایی نقل می‌کنم. ایشون معتقدن که شنوندهٔ تار میرزا حسینقلی، کسی‌ه که به‌طور خاص می‌اومده که ساز گوش کنه؛ پس همهٔ توجهش به ساز استاد بوده. تو این وضع، نوازنده نمی‌تونسته «کشدار» (یا «بازی‌بازی») اجرا کنه؛ چون مخاطبش خوابش می‌برده! پس یه سبک پرکار درست می‌شه که مضرابای سریع داره و جمله‌بندیهای پیچیده، و لازمهٔ همچو شیوه‌ای تاری‌ه که کاسهٔ کم‌عمق داره که طنین اضافی کار رو خراب نکنه. اما وقتی قرار می‌شه تار بره تو رادیو، دیگه مخاطبش می‌شده آدمی که داره ظرف می‌شوره یا روزنامه می‌خونه؛ پس اگه همون موسیقی قبلی تحویل ملت داده بشه، ویزویز به‌گوش می‌آد. پس سبکی درست می‌شه که خیلی آروم‌تره و جمله‌های کوتاه داره و مضرابهای تک، و درنتیجه کاسهٔ تاری که بناست این کار رو باهاش بکنن باید بزرگ باشه و پرعمق که طنین صدا بمونه و خوب نشون داده بشه. می‌بینیم که تغییر شرایط، حتی «سخت‌افزار» رو هم تغییر داده!

حالا، دوتا سؤال پیچیده‌تر داریم که طبیعی‌ن: این «میراث» رو «چه‌جور» و «چه‌قدر» می‌شه تغییر داد؟


با تشکر فراوان از بردیای عزیز.
من از قسمت اول حرف شما که در مورد آقای ساکت گفته شده بود تنها بحث سلیقه رو استنباط کردم.این که من از یه کاری خوشم نمیاد خوب یه حرف کاملا سلیقه ای میباشد و کاریش هم نمیشه کرد.
در این مورد که گفتی آیا امکانات اجرایی ساز ها رو به میراثی که برامون گذاشتن محدود کنیم؟؟بحث اصلی من هستش.من میگم که نباید این حرکت دایره وار ادامه پیدا کنه وما نباید در بند تکرار های بی مورد قرار بگیریم نمیشه تنها به چیز هایی که برامون باقی گذاشتن اکتفا کنیم. یه مثال ساده میزنم آقای تهرانی استاد مسلم تنبک ایران هستند کسی که به این ساز شخصیت واحدی بخشید..در حال حاضر تکنیک هایی که توسط تنبک نوازان اجرا میشه بسیار زیاد شده به صورتی که اکثر آنها در زمان آقای تهرانی هنوز به وجود نیامده بود.و شاید اگر کسی در زمان آقای تهرانی این حرکات رارو اجرا میکرد ایشان نمی پسندیدن و یا به کلی رد میکرد(شاید).ولی آیا ما باید تنها به همان حرکات ساده و پیش پا افتاده اکتفا کنیم آیا ملودی ها در طی پجنجاه سال اخیر هیچ پیشرفتی نکرده؟آیا هنوز هم میشه ترانه های سخت و پیچیده رو با همون تکنیک های قدیم اجرا کرد؟؟ ویا در آخر نیازی به تحول در ساز تنبک نبوده؟؟
در جاهای مختلفی تو بحث های مختلف گفتم که تنبک نسبت به دیگر ساز های ایرانی دگرگونی و تحولاته بیشتری رو شامل شده چه از نظر نحوه اجرا چه از بابه تکنیک های اجرایی.
توی سایت های مختلف هنر مندی تنبک نوازان از سنین مختلف رو دیدم.تکنیک هایی که هیچ کدام از قدیم و ایام نبوده و شاید یه شخص نوعی مثل من توی خونش نشسته و این حرکت رو ابدا کرده. صرفا چون این حرکت نو هست و هیچ استادی اونو اجرا نکرده نباید اونو رد کرد که!!!!خیلی از حرکات رو اساتید تنبک قبول نداشتن و رد کردن که این دیگه چیه میزنی و نباید از اصل و ریشه دور شد.میدونین دلیلش چی بوده ؟؟؟اچون یا تعصب بی جا داره یا به صورته ساده بگم نمیتونه بزنه!!!!!

در مورده حرف آقای طلایی هم فکر میکنم که منظورشون نحوه اجرا توسط آقای میرزا حسینقلی خان بوده نه تکنیک های استفاده شده.بله با این حرفتون موافقم که نمیشه هر ریتم و تکنیکی رو در هر جایی استفاده کرد و بستگی به مخاطب داره.

bardyaa
Saturday 23 February 2008, 10:13 PM
حالا شمام «جهت‌دار» برخورد نکن!

من مشکل شخصی‌ای با آقای ساکت ندارم، «استاد» هم نیستم، شاگردام رو هم بابت زدن قطعه‌ای از ایشون دعوا نمی‌کنم، بخشی از قطعات ایشون هم تو رپرتوار مورد علاقهٔ شخصی‌م هستن، و تا شیش‌ـ‌هفت سال پیش که جوون‌تر بودم و تقریباً همهٔ جریانها رو دنبال می‌کردم، یادم نمی‌آد که قطعه‌ای از ایشون بوده باشه که نتونم بزنم (هرچند که قطعه‌هایی از آقای علیزاده هستن که زورم به‌شون نمی‌رسه، یا قطعه‌هایی از آقای لطفی که «ساده»ن، اما جوری که دوست دارم در نمی‌آن)؛ اما این سبک کار اصولاً برام جذاب نیست و حتی ناخوشاینده. این‌ه که اگه یه رفیقی بیاد و یه‌ربع به شیوهٔ ایشون برام تار بزنه، راستش چندان هم بدم نمی‌آد که به‌ش بگم «خوب ساز زدی، حالا یه‌کم تار بزن!» (از آموزشت هم ممنونم، و حقوق هم محفوظ‌ه!) و این البته رد زحمت ایشون و پیچیدگی کارشون نیست. هرکسی که یه پارتیتور با هارمونی آتنال رو دیده باشه، نشناخته می‌تونه بگه که وحشتناک پیچیده‌تر از هارمونی تنال‌ه؛ اما خوب، دلیل نمی‌شه که موسیقی کورساکف لزوماً جذاب‌تر از کارای بتهوون باشه!

حساسیت به سنت اما، یه‌ داستان دیگه‌ست که خوب، از شما چه پنهان، خودم هم گرفتارشم! درنتیجه، چندان نمی‌تونم علیه‌ش حرفی بزنم. اما خوب، فکر می‌کنم که اون‌چه که ازش دفاع می‌کنم، «استخوان‌بندی» سنت‌ه و نه روکارش. در حد من، مکانیزم جمله‌بندی ردیف [تقریباً!] «مقدس»ه؛ اما مثلاً این که درابی که داری می‌زنی و آکسان هم داره لزوماً با راست شروع شه یا چپ، خوب؛ هرکدوم که جمله رو بهتر «تأویل» می‌کنه. مثالش می‌شه آقای هرمزی باشه که نسبت به شیوهٔ اجرایی رپرتوار آقای برومند، استفاده‌های غیر مألوفی از مضراب چپ می‌کنه و بدم نمی‌آد ببینم کی می‌تونه حرف بزنه!

جمعش کنم، به نظرم یه «سنت معقول» حتماً یه راههایی هم برای بسط پیدا کردن داره. چندان دور از ذهن نیست که منظور واضعان ردیف از تکرار یه گوشه‌هایی از یه دستگاههایی تو یه دستگاههای دیگه‌ای، نشون دادن شیوهٔ طبیعی گسترش دستگاهها بوده باشه و یا هدف از گذاشتن سه‌گاه کنار چهارگاه نشون دادن شیوهٔ تغییر سیستم مُدال در عین ثابت موندن حرکت ملودی باشه و یا هدف از گذاشتن نوا و راست‌پنجگاه نشون دادن تأٔثیر تغییر حرکت ملودی در عین ثابت موندن سیستم مُدال باشه. به‌این حساب، یه‌سری مکانیزم «طبیعی» داریم برا گسترش، که شاید خودشون به نوبهٔ خودشون مکانیزمهای دیگری رو «طبیعی» کنن. حالا، چیزی که از همچو دنباله‌ای از تغییرات درست شده باشه، وجودش لزوماً قابل توجیه‌ه؛ حتی اگر خلاف‌آمد سلیقهٔ من باشه. برعکس اما، من بالشخصه حتی با پذیرفتن چیزی که همچو دنباله‌ای پشتش نیست هم مشکل دارم. شاید یه‌جوری می‌خوام بگم که خود اون کار خاص نیست که مهم‌ه؛ بیشتر از خود «ابداع»، پیوندی که با بقیهٔ داستان داره مهم‌ه (ماهی سیاه کوچولو رو یادت می‌آد؟ [نقل به مضمون] «مهم نیست که من بمیرم یا زنده بمانم. مهم این است که زندگی یا مرگ من، چه تأثیری در زندگی دیگران دارد.») از این منظر، به نظر من، مثلاً این بالا انداختن دف و چرخوندنش به عنوان ابداعی در «دف‌نوازی» کار ناخوشایندی‌ه (البته، اقرار می‌کنم که خودم بلد نیستم!)؛ اما مثلاً اگه یه نمادی از چرخ سماع بدونیمش، خوب، ابداع فوق‌العاده‌ای‌ه برای مجلس سماع.

شرمنده از پرحرفی و آسمون و ریسمون بافتن!

AliB
Saturday 23 February 2008, 10:24 PM
بحث خوبی در این تاپیک شکل گرفت و نظرات دوستان بسیار عالیست.
محمد عزیز اتفاقا همونجور که گفتید ساز تنبک مثال خوبیست چون همونطور که گفتید شیوه های نوازندگی این ساز بسیار محل بحث و مناقشه است(البته همه ی ساز های ما از این مسایل به نوبه ی خود دارند) .
من هم با جریانات فکری موجود در نوازندگان تنبک تا حدی آشنا هستم و من هم مثل شما با تعصب و یکسو نگری مخالفم. هر کاری که زیبایی در ساز و صدا و موسیقی بیافریند عالیست و اگر نوازنده ی تنبکی به نحوی و به گون ای صدایی نو ایجاد کرده و آن را در نوازندگی خود به شیوه ای صحیح و پخته استفاده کند که باعث ایجاد زیبایی شود چرا که نه؟
هیچ تعصبی پذیرفته نیست. نوازنده ی تنبکی که ریتم را می شناسد و خوب اجرا می کند می تواند هر ونه خلاقیتی که دوست دارد در ریتم و اجرای آن به کار ببندد. با توجه به اینکه اصل کار لطمه نخورد و این را ذوق خود او و گوش شنونده ی آگاه داوری خواهد کرد.
با تشکر

AliB
Saturday 23 February 2008, 11:48 PM
ببخشید! من به طرز بدی به شفاف کردن بحث علاقه دارم!

فکر می‌کنم که استدلالایی که له و علیه می‌کنیم، یه مشکلای کوچولویی دارن؛ مثلاً، اون صدایی که «ارتعاش منظم» داره، حتی اگه بحثی در معنای فیزیکی «منظم» نداشته باشیم، تو بهترین شرایط می‌شه چیزی که به‌ش می‌گن «صوت موسیقی». اما هیچ دلیلی درکار نیست که دنبالهٔ مشخصی از صوتهای موسیقی و یا ترکیبهای اونا باز همین خاصیتها رو داشته باشن. دلیل این که تارنوازی آقای ساکت (مثلاً) برای من آزاردهنده‌ست، به‌هیچ‌وجه این نیست که ایشون تک‌صداهای بدی از تارشون در می‌آرن (درواقع، تک‌صداها فوق‌العاده شفاف و تمیزن). پس اگه این حرکتشون که از یه نت تا یه نت دیگه پیوسته ریز می‌گیرن مو بر تن من راست می‌کنه، مشکل این نیست که صوت موسیقی بدی در می‌آرن. بدترش این که این کار برا من ناخوشاینده، اما لابد خودشون خوششون می‌آد که این کار رو می‌کنن، و لابد خیلیای دیگه هم خوششون می‌آد. پس، این خوشایندی و گوش‌نوازی و اینا کلاً به‌کارمون نمی‌آن (تازه از هارمونی آتونال و کارای کورساکف و علیرضای مشایخی کلاً صرف‌نظر می‌کنم!). به علاوه، «هر»کاری رو مجاز شمردن هم خطرناکه. من می‌تونم با فحاشی توجه جلب کنم، اما این کار به دلایل دیگری روش ناپسندی‌ه برا جلب توجه!

به‌نظرم، صورت‌بندی دقیق سؤال اصلی این‌ه: آیا معقول‌ه که امکانات اجرایی سازها رو به «میراث»شون محدود کنیم؟ و انگار جوابش این‌ه که «نه!». مثال استاندارد موازی، مثلاً «زبان»ه: زبان فارسی تاجیکی خیلی به «میراث» زبانی نزدیک‌ه، اما آدم بیچاره می‌شه تو تلفظاش حتی (مثلاً، تلفظ دقیق «آ» چیزی‌ه غلیظ بین «آ»ی معمول ما و «اُ» ـــ مثل o در boss یا God)، و ما تو تلفظ «آ» اون گرد کردن دهن رو که برای تلفظ «اصیل» لازم‌ه ریختیم دور. چرا؟ به‌ضرورت کاربری: وقتی زبان شی‌ء تشریفاتی‌ه (مثل تاجیکا که روزمره‌شون فارسی نبوده) چندان مهم نیست که «روون» باشه. اما اگه شد یه ابزار روزمره، باید بشه حداقل زحمت رو برا استفاده ازش کشید. به همچو دلیلی‌ه که مثلاً تلفظ خاص «واو معدوله» رو در «خواستن» کنار گذاشتیم و حاضر شدیم زحمت درک فرق معناییش با «خاستن» رو بکشیم. اون وقت، اگه زبان شد اینجوری، دیگه غزلش نمی‌شه غزل «میراثی» و اون هم تغییر می‌کنه و این زنجیره ادامه پیدا می‌کنه.

مثال موسیقایی‌ش رو از آقای طلایی نقل می‌کنم. ایشون معتقدن که شنوندهٔ تار میرزا حسینقلی، کسی‌ه که به‌طور خاص می‌اومده که ساز گوش کنه؛ پس همهٔ توجهش به ساز استاد بوده. تو این وضع، نوازنده نمی‌تونسته «کشدار» (یا «بازی‌بازی») اجرا کنه؛ چون مخاطبش خوابش می‌برده! پس یه سبک پرکار درست می‌شه که مضرابای سریع داره و جمله‌بندیهای پیچیده، و لازمهٔ همچو شیوه‌ای تاری‌ه که کاسهٔ کم‌عمق داره که طنین اضافی کار رو خراب نکنه. اما وقتی قرار می‌شه تار بره تو رادیو، دیگه مخاطبش می‌شده آدمی که داره ظرف می‌شوره یا روزنامه می‌خونه؛ پس اگه همون موسیقی قبلی تحویل ملت داده بشه، ویزویز به‌گوش می‌آد. پس سبکی درست می‌شه که خیلی آروم‌تره و جمله‌های کوتاه داره و مضرابهای تک، و درنتیجه کاسهٔ تاری که بناست این کار رو باهاش بکنن باید بزرگ باشه و پرعمق که طنین صدا بمونه و خوب نشون داده بشه. می‌بینیم که تغییر شرایط، حتی «سخت‌افزار» رو هم تغییر داده!

حالا، دوتا سؤال پیچیده‌تر داریم که طبیعی‌ن: این «میراث» رو «چه‌جور» و «چه‌قدر» می‌شه تغییر داد؟


حالا شمام «جهت‌دار» برخورد نکن!

من مشکل شخصی‌ای با آقای ساکت ندارم، «استاد» هم نیستم، شاگردام رو هم بابت زدن قطعه‌ای از ایشون دعوا نمی‌کنم، بخشی از قطعات ایشون هم تو رپرتوار مورد علاقهٔ شخصی‌م هستن، و تا شیش‌ـ‌هفت سال پیش که جوون‌تر بودم و تقریباً همهٔ جریانها رو دنبال می‌کردم، یادم نمی‌آد که قطعه‌ای از ایشون بوده باشه که نتونم بزنم (هرچند که قطعه‌هایی از آقای علیزاده هستن که زورم به‌شون نمی‌رسه، یا قطعه‌هایی از آقای لطفی که «ساده»ن، اما جوری که دوست دارم در نمی‌آن)؛ اما این سبک کار اصولاً برام جذاب نیست و حتی ناخوشاینده. این‌ه که اگه یه رفیقی بیاد و یه‌ربع به شیوهٔ ایشون برام تار بزنه، راستش چندان هم بدم نمی‌آد که به‌ش بگم «خوب ساز زدی، حالا یه‌کم تار بزن!» (از آموزشت هم ممنونم، و حقوق هم محفوظ‌ه!) و این البته رد زحمت ایشون و پیچیدگی کارشون نیست. هرکسی که یه پارتیتور با هارمونی آتنال رو دیده باشه، نشناخته می‌تونه بگه که وحشتناک پیچیده‌تر از هارمونی تنال‌ه؛ اما خوب، دلیل نمی‌شه که موسیقی کورساکف لزوماً جذاب‌تر از کارای بتهوون باشه!

حساسیت به سنت اما، یه‌ داستان دیگه‌ست که خوب، از شما چه پنهان، خودم هم گرفتارشم! درنتیجه، چندان نمی‌تونم علیه‌ش حرفی بزنم. اما خوب، فکر می‌کنم که اون‌چه که ازش دفاع می‌کنم، «استخوان‌بندی» سنت‌ه و نه روکارش. در حد من، مکانیزم جمله‌بندی ردیف [تقریباً!] «مقدس»ه؛ اما مثلاً این که درابی که داری می‌زنی و آکسان هم داره لزوماً با راست شروع شه یا چپ، خوب؛ هرکدوم که جمله رو بهتر «تأویل» می‌کنه. مثالش می‌شه آقای هرمزی باشه که نسبت به شیوهٔ اجرایی رپرتوار آقای برومند، استفاده‌های غیر مألوفی از مضراب چپ می‌کنه و بدم نمی‌آد ببینم کی می‌تونه حرف بزنه!

جمعش کنم، به نظرم یه «سنت معقول» حتماً یه راههایی هم برای بسط پیدا کردن داره. چندان دور از ذهن نیست که منظور واضعان ردیف از تکرار یه گوشه‌هایی از یه دستگاههایی تو یه دستگاههای دیگه‌ای، نشون دادن شیوهٔ طبیعی گسترش دستگاهها بوده باشه و یا هدف از گذاشتن سه‌گاه کنار چهارگاه نشون دادن شیوهٔ تغییر سیستم مُدال در عین ثابت موندن حرکت ملودی باشه و یا هدف از گذاشتن نوا و راست‌پنجگاه نشون دادن تأٔثیر تغییر حرکت ملودی در عین ثابت موندن سیستم مُدال باشه. به‌این حساب، یه‌سری مکانیزم «طبیعی» داریم برا گسترش، که شاید خودشون به نوبهٔ خودشون مکانیزمهای دیگری رو «طبیعی» کنن. حالا، چیزی که از همچو دنباله‌ای از تغییرات درست شده باشه، وجودش لزوماً قابل توجیه‌ه؛ حتی اگر خلاف‌آمد سلیقهٔ من باشه. برعکس اما، من بالشخصه حتی با پذیرفتن چیزی که همچو دنباله‌ای پشتش نیست هم مشکل دارم. شاید یه‌جوری می‌خوام بگم که خود اون کار خاص نیست که مهم‌ه؛ بیشتر از خود «ابداع»، پیوندی که با بقیهٔ داستان داره مهم‌ه (ماهی سیاه کوچولو رو یادت می‌آد؟ [نقل به مضمون] «مهم نیست که من بمیرم یا زنده بمانم. مهم این است که زندگی یا مرگ من، چه تأثیری در زندگی دیگران دارد.») از این منظر، به نظر من، مثلاً این بالا انداختن دف و چرخوندنش به عنوان ابداعی در «دف‌نوازی» کار ناخوشایندی‌ه (البته، اقرار می‌کنم که خودم بلد نیستم!)؛ اما مثلاً اگه یه نمادی از چرخ سماع بدونیمش، خوب، ابداع فوق‌العاده‌ای‌ه برای مجلس سماع.

شرمنده از پرحرفی و آسمون و ریسمون بافتن!
سلام دوباره به دوستان عزیز
زمانی که من پست قبلی خودم رو نوشتم چندی از باز کردن این تاپیک در کامپیوترم می گذشت و در این فاصله دوستان نظرات جدیدی رو مرقوم داشتند که من از آنها بی خبر بودم و بعد از ارسال پست قبلی متوجه آنها شدم.
من از بردیای عزیز تشکر می کنم به خاطر مطالبی که نوشتند خیلی در روشن شدن بحث کمک کرد.
به نکاتی اشاره کردید که نشان از دقت شما دارد. بحث بر این محور می چرخید که ایا اساسا بهره مندی از شیوه های نوین در استفاده از امکانات صوتی ساز ها و خلق تکنیک های اجرایی جدید اساسا مطرود است یا مقبول و دوستان از این منظر به پاسخگویی پرداختند که اساسا در سازی مانند تنبک خلاقیت های زیادی در صداگیری از ساز می توان انجام داد که در گذشته معمول نبوده و در ایجاد تنوع و شیرینی صدای این ساز نقشی بسیار مهم بازی می کند اما در سازی مثل تار خوب شکل و فرم نوآوری و شیوه ی صداگیری می تواند بسیار متفاوت باشد و یا در ساز های دیگر .
اما ورود شما به بحث و اشاره به این نکته که اساسا ایجاد صدای موسیقایی هم در اثر یک بداعت نو نمی تواند باعث مقبولیت آن باشد و گاه حرکتی انجام می شود و طرفدارانی هم می یابد اما نمی تواند صد در صد و برای همه خوشایند باشد. و نکته ی بعد اینکه حرکات نو و جدید باید برآمده از یک درک مفهومی و ماهوی از آنچه که از گذشته به عنوان میراث اجرایی و صوتی برای ما به جا مانده است صورت پذیرد تا اصالت و ظرفیت مطرح شدن به عنوان بداعتی نو که برای طیف وسیعی قابل پذیرش باشد و یا حداقل به راحتی قابل انکار و رد شدن نباشد را داشته باشد.
نگاه از این منظر بسیار راهگشا خواهد بود(البته خوشبختانه در نوشته ی اول من در صفحه ی قبل ه نوعی به این مفهوم اشاره کرده بودم که نتیجه ی نهایی هر حرکتی باید پسندیده باشد و به صرف حرکتی نو نمی توان آن را پذیرفت) و این نگاه نگاهیست کلیت یافته از آنچه که در ابتدا پیرامون آن بحث می شد.
از تارنوازی کیوان ساکت صحبتی به میان آمد(البته شاید ادامه ی اون توسط من زیاد مربوط به این بحث نباشد اما اشاره ی کوچکی می کنم) من با شما موافقم . نظر شخصی من هم در مورد شیوه ی ساز زدن ایشون و مخصوصا نحوه ی جمله بندی ایشون در اجرای آواز ها و تکنوازی ها به عقیده ی من دچار مشکلات عدیده ایست . بسیاری از کارهایی که ایشون انجام می دهند و امروزه برچسب نو بودن می خورد دنباله ی ناقص و ناکارآمدیست از کارهایی که استاد وزیری قبلا انجام داده بودند(به نظر شخصی من) .
اساسا هموانگونه که در نوشته ی شما و گفته های دوستان بعضا اشاره شد حرکتی می تواند ماندگار و تاثیرگذار بر جریان فکری و عملی موسیقی (و هر کار و هنر دیگری) باشد که بر آمده از شالوده و بن مایه ی اصیل آن هنر باشد و با تکیه بر درک و درونی کردن مفاهیم و مطالب و میراث موجود ، به وجود آمده باشد .همانطور که به زیبایی به مثالی از ردیف ما و فلسفه ی تکرار برخی گوشه ها و حالتها در دستگاههای مختلف اشاره کردید و برداشت و دست مایه ای که می توان از آن برای خلاقیت در این وادی استفاده کرد.
با تشکر

خان
Thursday 24 July 2008, 04:56 PM
این تاپیک بحث خیلی خوبی داره که هنوز قدیمی نشده.
نظری ندارین؟

خادم
Monday 15 September 2008, 10:16 AM
سلام به همه
بنظرحقیر تغییر وتحول در نوع نوازندگی نه تنها بد نیست بلکه الزامی است . پس نباید با افکار سنتی مانعی برای پیشرفت درست کنیم . امانکته ای که باید از آن به شدت مراقبت نماییم ، صدا دهی می باشد که تکنیک جدید نبایستی به نحوی باشد که تعریف موسیقیایی صدا را درهم بشکند .
فراموش نکنیم که به هنرجویانمان ضمن آموزش ساز ،آموزشهای جنبی دیگری را هم باید بیاموزیم مثل :
قدرت خلاقیت ، قدرت ساختار شکنی با نیت پیشرفت درتکنیکهای موجود ، ایجادانگیزه در ساخت قطعه های جدید ، و ازجنبه های روانی مسایلی را نظیرارتقای اعتماد به نفس در هنر جو ، ایجاد یک رابطه بسیار صمیمی و دوستانه با هنرجو و ... را باید آموخت .

خان
Sunday 28 September 2008, 05:27 PM
داشتم این تاپیک رو میخوندم و یاد این افتادم که جدا این بحث از شیرین ترین و بهترین بحث هایی بود که تو سایت شرکت کردم .و بچه های هم خوب پیش اومدن.

خادم جان باهات موافق هستم ،ولی موضوع مهم همین نوع نوازندگی و تغییر و تحول اون هست ،منظورم اینه که خیلی از حرکاتی که من و شما و خیلی های دیگه اجرا میکنن و برای اولین باره که اجرا میشه آیا غلطه؟اگر خارج از محدوده عقلانی نیست و حرکت خارق العاده ای محسوب نمیشه چرا باید به خیلی های بر بخوره و انتقاد کنن؟

این حرف را برای ساز تمبک بیشتر تاکید دارم و اون برای اینه که این ساز به عقیده من پتانسیل های کشف نشده فراوانی داره ، که باید یک روزی این سنگینی از روی دوشش بر داشته بشه تا فوران کنه.
برای مثال همین شیوه نو و جدیدی که در نگاه مثبتی به تمبک در اذهان عمومی به وجود آمده پس لرزه همین دیدگاه هایی هست که خیلی از نوازندگاه جوان به این ساز افزودن.