arian
Monday 10 March 2008, 12:45 PM
آهنگ :به معنی لحن ، آواز، نوا ، راه پرده که در اصطلاح کنونی موسیقی با کلام و بدون کلام است.
ابریشم :تارهایی که برسازها در قدیم می بستند ولی امروزهبه جای ابریشم از سیم های فلزی استفاده می شود.
ابهام :نام انگشت شصت در انگشت گذاری موسیقی قدیم ایران.
آرغن :نوعی ساز که گفته می شود آن را" افلاطون "ابداع کرده بیش تر نصرانی ها و رومی ها می نواخته اند که شرح کاملاین ساز در " اسکندر نامه نظامی گنجوی آمده است و نام دیگر آن "ارغنون" است.
اتفاق:یکی از اصطلاح های موسیقی قدیم ایران به معنای مطبوع و خوش آیند است.
اصطخاب:کوک ساز را در موسیقی قدیم می گفتند .
اغانی: جمع اَغنیه به معنی سرودها ، آوازها ،در فرهنگ لغتبه سازهای غیر بادی نیز اطلاق شده است.
ایقاع:در موسیقی قدیم به معنای وزن بوده است.
بال کبوتر:"فرود " کوچکی است که از سه" نت " تشکیل شده و در پایان برخی "گوشه " ها می آید و معمولاً حرکتی است کهاز درجه ی چهارم یک گوشه به درجه ی اول حرکت می کند.
باهار:نوعی از خوانندگی و گویندگی در موسیقی قدیم کهآن را "پهلوی " و " رامندی" هم می گویند.
بداهه خوانی:از خصوصیات مهم موسیقی ایرانی است کهدر اجرای ردیف ها بیش تر به کار می رود و عبارت است از پروراندن ملودی و آهنگبا سلیقه و ذوق مشخص خواننده و بدون تمرینقبلی و به صورت فی المجلس خلق ملودی و آهنگ کردن و به آنبدیهه خوانی نیز می گویند.
بداههنوازی :به معنای همان بداهه خوانی است فقط در مورد نوازنده ی ساز استفاده می شو د و به آن بدیهه نوازی هم می گویند.
بُعد:در موسیقی قدیم به فاصله گفته می شده است.
بُعدالاتفاق:در موسیقی قدیم به فاصله ی مطبوع و خوش آیند می گفتند.
بُعدالتنافر:در موسیقی قدیم به فاصله نامطبوع و ناخوشایند می گفتند.
بقیه :در موسیقی قدیم ایران به فاصله ی نیم پرده ی کوچکمی گفتند که با علامت اختصار "ب " نشانه گذاری می شده است.
بنصر:انگشت سوم و پرده ی سوم بر ساز های موسیقی قدیم را می گفتند که انگشت بر روی پرده ی هم نام خود قرار می گرفته است.
پرده:دستان ،روده ی حیوان که در قدیم بر دسته ساز می بستند ولی امروزه از پرده هايي به نام " کات کود یا نخ جراحی استفادهمی کنند .معنی دیگر پرده عبارت است از : آوازها و آهنگ هایموسیقی قدیم .
پرده شناس :مطرب ،نوازنده ، رامش گر و موسیقی دان.
پل:قطعه ی چوب کوچکی که بین صفحات زیر و روی بعضیسازها قرار می گیرد و فشار صفحه ی روی را متعادل می نماید . به شکل های استوانه و شانه یی معمول است.
تار:سیم سازها را در قدیم می گفتند . هم چنین نام سازیاست.
تحریر: غلت و چهچهه را نیز گویند. حالتی است در آواز خوانی که بر روی سازها نیز تقلید می شود به صوتی که بین فواصل نزدیک و پی در پی اجرا می شود تحریر می گویند.
ترانه :در زبان فارسی بعد از اسلام عبارت است از دو بیتی های محلی به طور معمول یازده سیلابی (بحر هزج) که در بیشترشهرستان های ایران رواج داشته و بهترین نمونه ی آن دو بیتی های " بابا طاهر" است و نیز یکی از انواع شعر که دردوران ساسانیان نیز معمول بوده و " ترانک " نیز گفته می شده است.
تکنوازی: به معنی اجرای موسیقی با یک ساز تنها است.
تکخوانی:به معنی اجرای موسیقی توسط یک خواننده است.
تنافر:اصطلاحی در موسیقی قدیم ایران به معنای نامطبوعو نا خوش آیند.
جنس:هر دانگ " گام های " قدیم را گفته اند. ( دانگ عبارتاست از نصف گام یا به عبارتی چهار نت از هشت نت گام)
جعبه:یکی از آلات موسیقی قدیم.
جعبه زن: نوازنده ی جعبه
جعدپُرخَم:جعدساده در اصطلاح قدیم ساده خواندن و جعد پر خمخواندن با تحریر بوده است .
جرّه:نام نوعی ساز در موسیقی قدیم ایران که در دیوان نظامیگنجوی آمده است.
خنصر:انگشت چهارم و پرده ی چهارم بر سازهای معمول موسیقی قدیم که انگشت بر روی پرده ی هم نام خود قرار می گرفته است.
دخول :به معنی " مقدمه" و " درآمد" در بعضی از ردیف های موسیقی قدیم آمده است .
دستان :پرده نهادن سر انگشتان بر دسته ی سازها می باشد و معنی دیگر آن آهنگ سخن دار و ترانه بوده است.
دستاننشانی:پرده بندی ساز را در موسیقی قدیم می گفته اند.
دستکزن:مطرب سازنده ،سرود گوی و خواننده را می گفته اند
دور:در موسیقی قدیم " گام " را می گفته اند.
ذواتالنفخ:به سازهای بادی در موسیقی قدیم گفته می شدهاست.
ذواتالاوتار: به ساز های زهی (سیم دار) در موسیقی قدیم گفته می شده است .
ذوالکل:فاصله ی اکتاو ( هشتم) درست را در موسیقی قدیمگفته اند.
ذو الکل و الاربع : فاصله ی یازدهم درست را در موسیقی قدیمگفته اند.
ذوالکل والخمس :فاصله ی دوازدهم درست را در موسیقی قدیم گقته اند.
ذو الاربع:فاصله ی چهارم درست را در موسیقی قدیم گفته اند
ذوالکل مرتین :فاصله ی پانزدهم یا " اکتاو " درست در موسیقی قدیم را گفته اند
رامش گر :خنیاگر و نوازنده.
رامشی :سازند ه ی آهنگ و خواننده.
راه زن ( ره زن ): مطرب و سرودگو.
رواشین :آهنگ های ضربی بی سخن در قدیم که هر کدام نامی ویژه داشته است . این واژه در عربی به صورت " رواسین"
نیز به کار رفته است که مفرد آن " رواسین " و " رواشین " آمده است .
رود :سازی است قدیمی که نام آن در مکتب و اشعار قدمابسیار آمده و نیز به معنی تارهای ساز می باشد.
رود ساز : در موسیقی قدیم مطرب و سازنده را گفته اند.
زائد :فاصله ی نیم پرده در موسیقی قدیم ایران را می گفته اند.
زخمه :نواختن ساز با سر انگشت یا هر وسیله ی دیگر را میگویند.
زهره :ناهید خدای هنر رب النوع موسیقی و هم ردیف " ونوس"و " آفرودیت " در یونان قدیم.
سبابه : انگشت اول و پرده ی اول بر سازهای معمول موسیقی قدیم را می گفتند که انگشت بر روی پرده ی هم نام خود قرار می گرفته است.
سرایش :خواندن نت ها هم راه با اسم و آهنگ و کشش های تعیین شده.
سرود :به معنی نغمه و آواز طرب انگیز که چند نفر با هم به یک آهنگ بخوانند و در زمان حاضر به نوعی موسیقی محرک حماسی گفته می شود.
سماع :واژه ی عربی است به معنی شنیدن و مربوط به خانقاههای صوفیان است که در آن جا به دست افشان و پای کوبی و خواندن آوازهای عرفانی می پردازند.
سیم گیر :قطعه ی کوچک چوب یا فلز در سازها که یک سر ثابت سیم و یا تارهای ساز بدان بسته می شود.
شش دانگ :اصطلاحی است در آواز خوانی به معنی اجرای کامل یک ردیف بین فاصله های " در آمد " تا " اوج " بدون تغییر اکتاو، یعنی این که خواننده به ترتیب " گو شه ها " را با صد ای "بم" شروع کرده و تا گوشه اوج که می رسد به ترتیب با صدای زیر تر بخواند و بعد به همین ترتیب به سمت گوشه فرو رفته و به جای صدای اصلی برسد.
شوشک :در دیوان فرخی نام سازی در موسیقی قدیم ایران آمده است .
شهرود :شاهرود سازی بوده است مضرابی بسیار قدیمی که ساخت آن را به فارابی نسبت داده اند.
شیشاک :رباب چهارتار را می گفته اند.
صدا :آواز و بانگ.
صوت : بانگ و آواز و آوازه که جمع آن اصوات است.
طریق :به معنی راه و آهنگ است.
طنین :در موسیقی قدیم به معنای پرده ی بزرگ بوده است که باعلامت اختصاری " ط " نشانه گذاری شده است.
عبادت :یک نوع مثنوی در آواز بیات اصفهان بوده است.
عجب رود :عجب روز یکی از ساز های بادی در موسیقی قدیم ایران بوده است .
عند لیب :نام سازی است در موسیقی قدیم ایران ابن سینا " قانون " بوده است .
غنا :به معنی آواز و صوت خوش .
غنا ساز :خواننده و آواز خوان.
فرود :بازگشت از گوشه هایی که در درجات مختلف نواخته می شوند به مایه ی اصلی.
قلندر :نام تار معروف استاد " آقا علی اکبر فراهانی " بوده است.
قمیش :زبانه قطعه ی نی کوچک ساخته و پرداخته شده است که برای ایجاد صدای برخی از ساز های بادی و بر سر آن ساز ها قرار می گیرد.
کاسه : نقاره نواز و کاسه نواز .
کمانه : آرشه ی ساز را گویند چوبی کمانی شکل که موی دم اسب بر آن می بندند و بعضی از سازهای زهی مانند کمانچه و قیچک را با آن می نوازند.
کوک : سامان دادن تارهای ساز سیم های ساز را به مطبوعیت و خوش آیندی رساندن.
کلید : وسیله ای است برای کوک کردن بعضی از سازها مانندسنتور
گورگه :سازی است کوبه یی از آلات موسیقی نقاره خانه در قدیم.
گوشی:وسیله ای است چوبی یا فلزی در سازها که یک سر سیم به آن بسته می شود و برای کوک کردن تارهای ساز به کار می رود.
لحن : آواز و آهنگ خوش نغمه.
مدگردی :به تغییر مقام و یا تغییر مایه گویند که در موسیقی غرب همان " مدو لاسیون " است .
مِزمَر :نوعی ساز بادی در قدیم.
موسیقار :موسقار ،موسیقال، نام سازی است از دسته سازهای بادی در قدیم
مطرب:خواننده و نوازنده در موسیقی قدیم ایران.
مطلق : حالت دست باز سیم را در ساز های زهی گویند.
مضراب :ابزاری است که به وسیله ی آن بعضی از سازها را به صدا در می آوردند. در فارسی به آن: زخمه، سکافه، شکافه و سکافره نیز گفته اند.
مقام : مد ترتیب قرار گرفتن فاصله های یک " گام " را گویند.
نت ایست : نتی است که معمولاً برای فرود موقت در گوشه ها به کار می رود .
نت متغیر :نتی است که فاصله اش به نسبت مایه ی اصلی تغییر می کند که در موسیقی ایرانی از این تغییر برای رفتن به گوشه های مختلف دستگاه یا آواز استفاده می شود .
نت شاهد :نتی است که در آوازها و گوشه ها بیشتر از سایر نت ها به صدا در می آید و شنیده می شود و در واقع محور اصلی آن آواز یا گوشه است .
نزهت :یکی از ساز های موسیقی قدیم که مانند قانون و سنتور بوده است و اختراع آن را به " صفی الدین ارموی " نسبت داده اند.
نرم و تیز : اصطلاحی در موسیقی قدیم ایران به معنی بم و زیر.
نوا:نغمه و آهنگ و نیز ناله را گویند. نام یکی از دستگاه های موسیقی ایران نیز می باشد.
و اخوان (وا خان ):به معنی کشیدن ممتد یکی از نت های اصلی گام در زیر یک یا چند جمله ی موسیقی، بهترین سیم ساز را نیز وا خان می گویند.
وتر :سیم ساز را در موسیقی قدیم می گفتند .
وُسطی :انگشت دوم و پرده ی دوم بر اسباب های معمول موسیقی قدیم که انگشت بر روی پرده ی هم نام خود قرار می گرفته است.
ابریشم :تارهایی که برسازها در قدیم می بستند ولی امروزهبه جای ابریشم از سیم های فلزی استفاده می شود.
ابهام :نام انگشت شصت در انگشت گذاری موسیقی قدیم ایران.
آرغن :نوعی ساز که گفته می شود آن را" افلاطون "ابداع کرده بیش تر نصرانی ها و رومی ها می نواخته اند که شرح کاملاین ساز در " اسکندر نامه نظامی گنجوی آمده است و نام دیگر آن "ارغنون" است.
اتفاق:یکی از اصطلاح های موسیقی قدیم ایران به معنای مطبوع و خوش آیند است.
اصطخاب:کوک ساز را در موسیقی قدیم می گفتند .
اغانی: جمع اَغنیه به معنی سرودها ، آوازها ،در فرهنگ لغتبه سازهای غیر بادی نیز اطلاق شده است.
ایقاع:در موسیقی قدیم به معنای وزن بوده است.
بال کبوتر:"فرود " کوچکی است که از سه" نت " تشکیل شده و در پایان برخی "گوشه " ها می آید و معمولاً حرکتی است کهاز درجه ی چهارم یک گوشه به درجه ی اول حرکت می کند.
باهار:نوعی از خوانندگی و گویندگی در موسیقی قدیم کهآن را "پهلوی " و " رامندی" هم می گویند.
بداهه خوانی:از خصوصیات مهم موسیقی ایرانی است کهدر اجرای ردیف ها بیش تر به کار می رود و عبارت است از پروراندن ملودی و آهنگبا سلیقه و ذوق مشخص خواننده و بدون تمرینقبلی و به صورت فی المجلس خلق ملودی و آهنگ کردن و به آنبدیهه خوانی نیز می گویند.
بداههنوازی :به معنای همان بداهه خوانی است فقط در مورد نوازنده ی ساز استفاده می شو د و به آن بدیهه نوازی هم می گویند.
بُعد:در موسیقی قدیم به فاصله گفته می شده است.
بُعدالاتفاق:در موسیقی قدیم به فاصله ی مطبوع و خوش آیند می گفتند.
بُعدالتنافر:در موسیقی قدیم به فاصله نامطبوع و ناخوشایند می گفتند.
بقیه :در موسیقی قدیم ایران به فاصله ی نیم پرده ی کوچکمی گفتند که با علامت اختصار "ب " نشانه گذاری می شده است.
بنصر:انگشت سوم و پرده ی سوم بر ساز های موسیقی قدیم را می گفتند که انگشت بر روی پرده ی هم نام خود قرار می گرفته است.
پرده:دستان ،روده ی حیوان که در قدیم بر دسته ساز می بستند ولی امروزه از پرده هايي به نام " کات کود یا نخ جراحی استفادهمی کنند .معنی دیگر پرده عبارت است از : آوازها و آهنگ هایموسیقی قدیم .
پرده شناس :مطرب ،نوازنده ، رامش گر و موسیقی دان.
پل:قطعه ی چوب کوچکی که بین صفحات زیر و روی بعضیسازها قرار می گیرد و فشار صفحه ی روی را متعادل می نماید . به شکل های استوانه و شانه یی معمول است.
تار:سیم سازها را در قدیم می گفتند . هم چنین نام سازیاست.
تحریر: غلت و چهچهه را نیز گویند. حالتی است در آواز خوانی که بر روی سازها نیز تقلید می شود به صوتی که بین فواصل نزدیک و پی در پی اجرا می شود تحریر می گویند.
ترانه :در زبان فارسی بعد از اسلام عبارت است از دو بیتی های محلی به طور معمول یازده سیلابی (بحر هزج) که در بیشترشهرستان های ایران رواج داشته و بهترین نمونه ی آن دو بیتی های " بابا طاهر" است و نیز یکی از انواع شعر که دردوران ساسانیان نیز معمول بوده و " ترانک " نیز گفته می شده است.
تکنوازی: به معنی اجرای موسیقی با یک ساز تنها است.
تکخوانی:به معنی اجرای موسیقی توسط یک خواننده است.
تنافر:اصطلاحی در موسیقی قدیم ایران به معنای نامطبوعو نا خوش آیند.
جنس:هر دانگ " گام های " قدیم را گفته اند. ( دانگ عبارتاست از نصف گام یا به عبارتی چهار نت از هشت نت گام)
جعبه:یکی از آلات موسیقی قدیم.
جعبه زن: نوازنده ی جعبه
جعدپُرخَم:جعدساده در اصطلاح قدیم ساده خواندن و جعد پر خمخواندن با تحریر بوده است .
جرّه:نام نوعی ساز در موسیقی قدیم ایران که در دیوان نظامیگنجوی آمده است.
خنصر:انگشت چهارم و پرده ی چهارم بر سازهای معمول موسیقی قدیم که انگشت بر روی پرده ی هم نام خود قرار می گرفته است.
دخول :به معنی " مقدمه" و " درآمد" در بعضی از ردیف های موسیقی قدیم آمده است .
دستان :پرده نهادن سر انگشتان بر دسته ی سازها می باشد و معنی دیگر آن آهنگ سخن دار و ترانه بوده است.
دستاننشانی:پرده بندی ساز را در موسیقی قدیم می گفته اند.
دستکزن:مطرب سازنده ،سرود گوی و خواننده را می گفته اند
دور:در موسیقی قدیم " گام " را می گفته اند.
ذواتالنفخ:به سازهای بادی در موسیقی قدیم گفته می شدهاست.
ذواتالاوتار: به ساز های زهی (سیم دار) در موسیقی قدیم گفته می شده است .
ذوالکل:فاصله ی اکتاو ( هشتم) درست را در موسیقی قدیمگفته اند.
ذو الکل و الاربع : فاصله ی یازدهم درست را در موسیقی قدیمگفته اند.
ذوالکل والخمس :فاصله ی دوازدهم درست را در موسیقی قدیم گقته اند.
ذو الاربع:فاصله ی چهارم درست را در موسیقی قدیم گفته اند
ذوالکل مرتین :فاصله ی پانزدهم یا " اکتاو " درست در موسیقی قدیم را گفته اند
رامش گر :خنیاگر و نوازنده.
رامشی :سازند ه ی آهنگ و خواننده.
راه زن ( ره زن ): مطرب و سرودگو.
رواشین :آهنگ های ضربی بی سخن در قدیم که هر کدام نامی ویژه داشته است . این واژه در عربی به صورت " رواسین"
نیز به کار رفته است که مفرد آن " رواسین " و " رواشین " آمده است .
رود :سازی است قدیمی که نام آن در مکتب و اشعار قدمابسیار آمده و نیز به معنی تارهای ساز می باشد.
رود ساز : در موسیقی قدیم مطرب و سازنده را گفته اند.
زائد :فاصله ی نیم پرده در موسیقی قدیم ایران را می گفته اند.
زخمه :نواختن ساز با سر انگشت یا هر وسیله ی دیگر را میگویند.
زهره :ناهید خدای هنر رب النوع موسیقی و هم ردیف " ونوس"و " آفرودیت " در یونان قدیم.
سبابه : انگشت اول و پرده ی اول بر سازهای معمول موسیقی قدیم را می گفتند که انگشت بر روی پرده ی هم نام خود قرار می گرفته است.
سرایش :خواندن نت ها هم راه با اسم و آهنگ و کشش های تعیین شده.
سرود :به معنی نغمه و آواز طرب انگیز که چند نفر با هم به یک آهنگ بخوانند و در زمان حاضر به نوعی موسیقی محرک حماسی گفته می شود.
سماع :واژه ی عربی است به معنی شنیدن و مربوط به خانقاههای صوفیان است که در آن جا به دست افشان و پای کوبی و خواندن آوازهای عرفانی می پردازند.
سیم گیر :قطعه ی کوچک چوب یا فلز در سازها که یک سر ثابت سیم و یا تارهای ساز بدان بسته می شود.
شش دانگ :اصطلاحی است در آواز خوانی به معنی اجرای کامل یک ردیف بین فاصله های " در آمد " تا " اوج " بدون تغییر اکتاو، یعنی این که خواننده به ترتیب " گو شه ها " را با صد ای "بم" شروع کرده و تا گوشه اوج که می رسد به ترتیب با صدای زیر تر بخواند و بعد به همین ترتیب به سمت گوشه فرو رفته و به جای صدای اصلی برسد.
شوشک :در دیوان فرخی نام سازی در موسیقی قدیم ایران آمده است .
شهرود :شاهرود سازی بوده است مضرابی بسیار قدیمی که ساخت آن را به فارابی نسبت داده اند.
شیشاک :رباب چهارتار را می گفته اند.
صدا :آواز و بانگ.
صوت : بانگ و آواز و آوازه که جمع آن اصوات است.
طریق :به معنی راه و آهنگ است.
طنین :در موسیقی قدیم به معنای پرده ی بزرگ بوده است که باعلامت اختصاری " ط " نشانه گذاری شده است.
عبادت :یک نوع مثنوی در آواز بیات اصفهان بوده است.
عجب رود :عجب روز یکی از ساز های بادی در موسیقی قدیم ایران بوده است .
عند لیب :نام سازی است در موسیقی قدیم ایران ابن سینا " قانون " بوده است .
غنا :به معنی آواز و صوت خوش .
غنا ساز :خواننده و آواز خوان.
فرود :بازگشت از گوشه هایی که در درجات مختلف نواخته می شوند به مایه ی اصلی.
قلندر :نام تار معروف استاد " آقا علی اکبر فراهانی " بوده است.
قمیش :زبانه قطعه ی نی کوچک ساخته و پرداخته شده است که برای ایجاد صدای برخی از ساز های بادی و بر سر آن ساز ها قرار می گیرد.
کاسه : نقاره نواز و کاسه نواز .
کمانه : آرشه ی ساز را گویند چوبی کمانی شکل که موی دم اسب بر آن می بندند و بعضی از سازهای زهی مانند کمانچه و قیچک را با آن می نوازند.
کوک : سامان دادن تارهای ساز سیم های ساز را به مطبوعیت و خوش آیندی رساندن.
کلید : وسیله ای است برای کوک کردن بعضی از سازها مانندسنتور
گورگه :سازی است کوبه یی از آلات موسیقی نقاره خانه در قدیم.
گوشی:وسیله ای است چوبی یا فلزی در سازها که یک سر سیم به آن بسته می شود و برای کوک کردن تارهای ساز به کار می رود.
لحن : آواز و آهنگ خوش نغمه.
مدگردی :به تغییر مقام و یا تغییر مایه گویند که در موسیقی غرب همان " مدو لاسیون " است .
مِزمَر :نوعی ساز بادی در قدیم.
موسیقار :موسقار ،موسیقال، نام سازی است از دسته سازهای بادی در قدیم
مطرب:خواننده و نوازنده در موسیقی قدیم ایران.
مطلق : حالت دست باز سیم را در ساز های زهی گویند.
مضراب :ابزاری است که به وسیله ی آن بعضی از سازها را به صدا در می آوردند. در فارسی به آن: زخمه، سکافه، شکافه و سکافره نیز گفته اند.
مقام : مد ترتیب قرار گرفتن فاصله های یک " گام " را گویند.
نت ایست : نتی است که معمولاً برای فرود موقت در گوشه ها به کار می رود .
نت متغیر :نتی است که فاصله اش به نسبت مایه ی اصلی تغییر می کند که در موسیقی ایرانی از این تغییر برای رفتن به گوشه های مختلف دستگاه یا آواز استفاده می شود .
نت شاهد :نتی است که در آوازها و گوشه ها بیشتر از سایر نت ها به صدا در می آید و شنیده می شود و در واقع محور اصلی آن آواز یا گوشه است .
نزهت :یکی از ساز های موسیقی قدیم که مانند قانون و سنتور بوده است و اختراع آن را به " صفی الدین ارموی " نسبت داده اند.
نرم و تیز : اصطلاحی در موسیقی قدیم ایران به معنی بم و زیر.
نوا:نغمه و آهنگ و نیز ناله را گویند. نام یکی از دستگاه های موسیقی ایران نیز می باشد.
و اخوان (وا خان ):به معنی کشیدن ممتد یکی از نت های اصلی گام در زیر یک یا چند جمله ی موسیقی، بهترین سیم ساز را نیز وا خان می گویند.
وتر :سیم ساز را در موسیقی قدیم می گفتند .
وُسطی :انگشت دوم و پرده ی دوم بر اسباب های معمول موسیقی قدیم که انگشت بر روی پرده ی هم نام خود قرار می گرفته است.