PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : كمانچه و ويولن



arian
Tuesday 11 March 2008, 12:11 PM
دو ساز كمانچه و ويولن در تاريخ نزديك به 100 سال گذشته ايران ابتدا يكي مهجور و ديگري اقبال يافته و سپس از اوايل انقلاب ديگري مهجور و آن يك با اقبال مواجه گرديده است . در اين تاپيك سعي بر اين است كه دلايل هجر و اقبال اين دو ساز در اين دو دوره يعني اواخر قاجار و اوائل انقلاب بررسي گردد. از دوستان تمنا دارد نقطه نظرات كارشناسانه خود را بدون هرگونه تعصب ابراز فرمايند.

Leon
Tuesday 11 March 2008, 12:23 PM
لطفاً اساتيد اين ساز ها،در ابتدا کمی راجبه توانايی ها و نقطه ضعف های اين دو ساز،در اجرای موسيقی سنتی،مواردی رو اشاره کنن،
مثلاً گستردگی اجرای نتها،کوک ها،هماهنگی و تنظيم با ساز های ديگه ارکستر،و....
بعد از لحاظ تاريخی همانطور کهarian عزيز اشاره کردن،در دوره های مختلف تاريخی همه چيز رو برسی ميکنيم.

Kamanche
Tuesday 11 March 2008, 01:07 PM
خب با اجازه ی دوستان عزیز من در مورد امکانات کمانچه شروع میکنم.(طبق گفته ی Leon عزیز شروع میکنم)
کمانچه با وضعیت و ساختار فعلی (با توجه به رشد و تکامل خوب در هنر ساز سازی در چند ده ی اخیر) یکی از ساز های کامل برای اجرای موسیقی ایرانیه و حتی جهانیه.

قابلیت اجرای تمامی فواصل چه ایرانی و چه کلاسیک رو داره.

از نظر کوک ها همینطور. و محدودیتی نداره. (چه کوک های رایج ایرانی و کوک های مرسوم در موسیقی کلاسیک غرب)

از نظر گستردگی و وسعت صدا (باز هم با توجه به رشد قابل توجه ساخت سازهای ایرانی) باز هم محدودیتی نداره و تا بیخ دسته قابل استفاده و اجراست (به خصوص در بین نوازندگان جوان تر) اما معمولا عموم نوازنده ها تا نتDo خط 5 بالای خط حامل اجرا میکنند.

هرچند توی اون محدوده هر چه قدر به بیخ دسته نزدیک تر بشیم درآوردن صدای مطلوب و درست نواختن فواصل کار بسیار بسیار مشکلی هست.

اصولا تغییر پوزیسیون در کمانچه به دلیل نبود تکیه گاه (نسبت به ویولون که روی شانه قرار میگیره)بسیار مشکله و احتیاج توان بالای تکنیکی داره.

در کار گروهی هم کمانچه معمولا با سازهای اصلی کوک میشه و مشکلی از این لحاظ نداره، مگر در مواردی خاص که کوک سازهای دیگه خیلی پایین یا بالا باشه (که البته معمولا رایج نیست) در این حال نوازنده میتونه بنا به سلیقه خودش کوک مناسبی رو انتخاب و اجرا کنه!

arian
Monday 14 April 2008, 01:10 PM
در مورد ساز ويولن چيزي جز آنچه همه گفته اند و نوشته اند نميتونم بگم ، سازي جهاني آنچنان كه يهودي منوهين در شوراي ويولن در تالار فارابي عنوان كرد و بيش از 60 نفر از بزرگان موسيقي جهان بر آن تاكيد كردند . سازي كه اگر نبود بدون شك اركستر معنا و مفهومي نداشت . سازيكه سلطان نام نهادندش و هر كس را آرزوي رام كردنش بوده است .چه كسي در كجا توانست رامش كند؟جمله معروف بتهوون كه ميگفت براي يادگيري اين ساز به 8 ساعت كار روزانه به مدت 30 سال لازم است شايد اشاره كوچكي بر تواناييهاي اين ساز است.سازي كه كوچكترين عضو خانواده خود ميباشد و مدتها آنرا ساز خدمه و نوكرها ميدانستند و اجازه ورود به سالن هاي اشرافي را نداشت ولي با اجراي سرود مارسيز توسط پاگانيني شهري را برآشفت .ويولن پيروز شد سازي عجيب ، زيبا با اصول مهندسي بينظير كه از ساوار تا امروز فيزيكدانان صوت در بررسي اين شاهكار ناكام مانده اند. موسيقيدانان تاريخ را عزم بر آن شد تا پوزه اين سركش را بر زمين زنند از باخ نابغه تا بتهوون انقلابي هر آنچه كه توانستند سرودند ، نوازندگان هر چه تكنيك ميدانستند و در خيالشان ميگذشت بران اجرا كردند و همچنان ويولن سرفراز و توانا راست قامت ايستاد.
شهرتش از غرب اندك اندك به شرق روي مياورد .اروپاي شرقي را در هم مينورديد . موسيقيدانان روس هم از كلاسيك تا رمانتيك را به واسطه ي او آفريدند و هنوز تا جهاني شدن اين ساز فرسنگها فاصله بود . به فلات ايران رسيده بود ولي ايراني نبود همان ساز وحشي و نا آرامي بود كه اگر چه اجدادش در اين سرزمين زيسته بودند و خاستگاهي پنج هزار ساله از زمان راونا سترن وامرتي و كمان آگوز روبب ، ربل ، ربك ،ربكيشنو و رباب و كمانچه عجوز در اين سرزمين داشت وليك در مهد تمدن موسيقي جهان را كسي ياراي سخن گفتن با وي نبود . غريبه اي شده بود ،شكلي تكامل يافته از كمنجه . به همين دليل او را كمانچه فرنگي ميناميدند .اين طرز تلقي كمانچه نوازان را در خيال برد كه پنجه در پنجه حريف بياندازند و بر دهانش لگام زنند . ولي پس از مدتي بر آن شدند تا كمانچه را با اضافه كردن سيمي ديگر به ظاهر او بيارايند. روزي صبحگاهي صبا خبري خوش آورد و آن جهان بيني ناب صبا بود نه خود باخته و نه كوته بين . به ذات موسيقي اعتقاد داشت و مرزبنديهاي جغرافيايي در موسيقي را نادرست ميدانست . ميگفت : "به عقيده اينجانب ريشه موسيقي يكي است و از اين نظر تفكيك موسيقي تحت عناوين شرقي و غربي معنا ندارد بايد متذكر شوم كه عقايد افراطي يك عده كه جدايي بين موسيقي شرقي و غربي قائل شده اند در موسيقي ملي وضع ناهنجار كنوني را بوجود آورده است ".
اي خوشا هندو وترك همزبان - وي بسا دو ترك چون بيگانگان - پرده پندار مي بايد دريد.
در سال 1306براي اولين بار نغمه ويولن با تكنولوژي صبا با آواز روح انگيز به بازار آمد و از همان روز در اين سرزمين بومي شد اما داستان ويولن به همينجا خاتمه نيافت تا خاورترين نقطه شرق را نيز درنورديد و نغمه هاي مترنم هر روستايي را با لحن خود پيوند زد و از اين رو سازي جهاني را بر آن نام نهادند كه هر نغمه از هر گوشه جهان را توانايي نواخت داشت .حتي نغمه هاي سيتار راوي شانكار.
اين شروعي بود بر اقبال ويولن نه تنها در ايران ،بلكه در جهان .

Kamanche
Tuesday 15 April 2008, 02:26 AM
کمانچه و صدای پرنفوذ و دل انگیز آن اکنون دیگر برای همه ی موسیقی ایرانی آشناست.سازی که ریشه در تاریخ و فرهنگ ایران زمین دارد و همواره بازگو کننده ی درد ها و آلام ایرانیان بوده است. آن هنگام که با ضربات دهل همراه می شود وسیله جشن و سرور و شادی است و امید بخش روزهای زیبا و شاد و آن هنگام که مردمی از مردمان ایران غم و اندوه از دست دادن عزیزانشان را با شنیدن نوای پرسوز کمانچه و همراهی با آن تسکین می دهند.

کمانچه ریشه تاریخی طولانی دارد . به عنوان مثال:عبدالقادر مراغه ای در قرن 8 هجری (14 میلادی) در دو کتاب عظیم موسیقاییش مقاصد الا لحان و جامع الالحان می نوسید : اما کمانچه از آلات مجروره (1) است و بعضی کاسه ی آن را از پوست جوز هندی سازند و از موی اسب بر آن وتر بندند و بعضی دیگر آن را از چوب تراشند و بر آن وتر از ابریشم بندند و البته بر آن پوستی کشند که آن پوست دل گاو باشد ... و آن را به کمانه در عمل آورند.

اما اولین تصویر بر جای مانده از کمانچه با شکل فعلی آن، تصویری است که از یکی از دیواره های کاخ هشت بهشت اصفهان در دوره صفویه به دست آمده که زنی را در حال نواختن کمانچه نشان می دهد.


You can see links before reply


از دوره قاجار اجراهای بسیار زیادی از کمانچه نوازان بنام دوران مثل حسین خان اسماعیل زاده و باقر خان رامشگر بر جای مانده که در کنار نوای تار بزرگانی مانند میرزاعبدالله و آقا حسینقلی یادگاری از دوران عصمت وشکوه موسیقی ایرانی است.

متاسفانه در دوره قاجار با ظهور جریان تجدد طلبی و همزمان ورود ویولون به ایران و بعدها رشد برنامه های غیر هنری کمانچه مقهور رخ نمایی ویولون شد و کم کم جای خود را در تسخیر ویولون دید.

در ده ی 50 تلاش های استاد گرانقدرعلی اصغر بهاری و اجراهای هنرمندانه او نگذاشت صدای گوش نواز کمانچه از گوش جان ایرانیان رخت بربندد و بعدها شاگردان استاد، راه ایشان را ادامه داده و راهی را رفتند که باعث شد که این دلفریب خنیاگر، پرتوان تر از گذشته نواساز نغمه های ایرانی باشد.

-----------------------------------
(1) سازهای زهی کششی

arian
Tuesday 15 April 2008, 01:41 PM
رسم نيست در جاييكه استادي چونان گشتاسب عزيز هست . كوچكاني چون من از كمانچه سخن بگويد .لكن با توجه به سرسپردگي و اردت به فرهنگ اين سرزمين ترجيح داده شد مطالبي هم در خصوص كمانچه درج گردد .اميد است دوستان از ايرادات و اشكالات چشم پوشي ننموده و به بنده تذكرات لازم و راهنماييهاي ممكن را بنمايند.تشكر
سازهاي زهي (كوردوفون)به دو دسته تقسيم ميشدند: 1- سازهاي زهي آرشه اي 2- سازهاي زهي مضرابي
سازهاي زهي آرشه اي بر حسب تاريخشان به دو دسته تقسيم ميشدند: 1- ويولا داگامبا 2- ويولا دابراچو
اختلاف اصلي دو گروه در قسمت تحتحاني و فوقاني كاسه طنين بوددر گروه دابراچو هر دو قسمت منحني شده بود و سوراخ f داشت ولي در خانواده گامبا قسمت فوقاني كاسه طنين انحنا داشت و از كليد C استفاده ميكرد .ويولن ، ويولنسل ، و ويولن آلتومتعلق به خانواده براچو و كنترباس ، ويولا دا گامبا ،مندل ، باريتون ، ويولا دآمور ،ارگانيستروم و رباب از خانواده گامبا بود.
در فرهنگ موسيقي ايراني اين سازها را در ذوات الاوتار تقسيم بندي ميكردند مانند تار ، قانون ، چنگ ، كمانچه .در دوره اسلامي سازهاي زهي مضرابي (ذات الاوتار) مانند تنبور ،عود ،بربط و قانون بيش از ساير سازها اهميت داشت .سازهاي رباب الشاعر و چنگ بسيار براي همراهي آواز و شعر استفاده ميشد و ارزشي والا داشت.
ذوات الاوتار به 26 ميرسيد و شامل عود قديم ،عود جديد كامل ، ششتاي ، طرب روده ، طنبور شرونيان ، طنبور تركي ، روح افزاي ، قوپوز رومي ، اوزان ، ناي طنبور ، رباب ، نعني ، اگري ، قانون ، كمانچه ، غژك ف يكتاي ترنتاي ، دولاب ، عالي مرصع ، تحفه العود ، شدرغو ، پي پا ، باتو غان
شهرود و رود خاني (براي آشنايي با اين سازها به تاپيك فرهنگ سازهاي ايران جناب آقاي لئون مراجعه فرماييد.)

در موسيقي اروپايي كمانچه به نام spike fidel در رديف خانواده vielle يا fidel قرار داده ميشود . سازي كه جزو اجداد اوليه ويولن امروزي است .
در حقيقت خانواده ويولن شامل ويولن ، ويولن آلتو ، ويلنسل و كنتر باس تكامل يافته كمانچه هستند و كمانچه خود نيز تكامل يافته انواع قديمي تري از سازهاي اين خانواده مانند trumba marina و gusle است.
كمانچه . كمان كوچك را گويند (برهان) نام سازي است مشهور(برهان) نام سازي است از جنس رباب (ناظم الاطبا). در قديم يك وتر داشت و امروز چهار وتر . در زبان پهلوي و پارسي قديم ديده نميشود اول بار ابن الفقيه ميگويد اين ساز توسط قبطي هاي مصر و مردم اسكاتلند استفاده ميشده .معرب آن كمنجه است ، چغانه ، صغانه ، طنبور از ديگر اسامي آن است .از قرن سيزدهم تا پانزدهم در مصر بسيار رواج داشته و در كتاب مصري مربوط به قرن پانزدهم به طور جامع تعريف و تشريح شده است و هويت ايراني ساز را مشخص كرده است.
اوليا كلبي ميگويد كمانچه بوسيله فارابي كه در نخيچوان به خاك سپرده شده است اختراع شده و اين محل فاصله زيادي با كردستان ندارد لذا كمانچه سازي است متعلق به كردستان. در تركيه نوع كوچكتري به نام كيمچه استفاده ميشده كه به گفته ادوارد براون در قرن هفدهم استفاده ميشده و سه سيم داشته .اوليا كلبي ميگويد كمانچه در قرن هفدهم وارد تركيه شده وكمانچه اي دو سيم داشته به نام ايقليقي كه در قرن پانزدهم توسط احمد اقلو شكرا.. معرفي شده و امروزه متداول نيست .
كمنجه در كشورهاي عربي زبان تا اواخر قرن هجدهم بسيار معمول بوده ، امروزه ويولن در اين كشورها جايگزين كمنجه و به همان نام گرديده است.
كمانچه را امروزه علاوه بر ايران در پاره اي از كشورها عربي زبان ،تركيه ، گرجستان ، تركستان و شمال هند وستان ميتوان شنيد.
كمانچه از دوره صفويه يكي از اركان موسيقي ايراني يه شمار آمده است . از كمانچه كشهاي دوره صفوي از ميرزا محمد كمانچه اي و استاد معصوم ميتوان نام برد . معروفترين كمانچه كش دوره ناصري خوشنواز از نوازندگان دربار بوده است. يگر كمانچه كشهاي دوران ناصري عبارتند از آقا مطلب ،حسن خان ، اسمعيل خان ، موسي كاشي (كمانچه او شش سيم داشت و سيمهاي اول و دوم مضاعف بودند و سيم چهارم هم از زمان وي معمول شد) ، ميرزا علي جان گنده ، جواد خان قزويني ، حسين خان اسمعيل زاده ، ميرزا غلامحسين ( پدر سماع حضور كه كمانچه مخصوصي اختراع كرده بود) ، باقر خان رامشگر و علي رضا چنگي . از معاصران نيز علي اصغر بهاري و رحمت ا.. بديعي ، ابوالقاسم داروغه ، علي اكبر شكارچي ، داود گنجه اي و ... نام برد.
سابقا سيمهاي اول و دوم از ابريشم تابيده ميشد و سيم سوم را سيم زره مي انداختند. پس از ورود ويولن سيم اول را فنري كردند و سيم چهارم را به آن اضافه نمودند و از سيمهاي ماندولين استفاده نمودند.
علت تغيير تارهاي ابريشمي به سيم اين بود كه رشته هاي ابريشمي زود پاره ميشد و كوك ساز را هم نميتوانستند زياد بالا ببرند . امروز سيمهاي ويولن جايگزين تارهاي ابريشمي شده است .
در پاره اي از مناطق ايران نظير گرگان ، تركمن صحرا و لرستان هنوز كمانچه را با 3 سيم ميسازند و كاسه آن نيز متفاوت است . در سيتان و بلوچستان كاسه به مراتب كوچكتر از انواع معمول خود ميباشد.
پس از ورود كمانچه فرنگي (ويولن ) در عهد مظفرالدين قاجار و متداول شدن آن به تبعيت از آن سيم چهارم هم به آن اضافه گرديد. اين چهار سيم به دو صورت كوك ميشدند : مي لا مي لا و ديگر :ر لا ر لا
بعضي كوك را يك پرده پايين تر مياوردند تا صداي مطلوبتري بدست آورند زيرا اگر كمانچه بالا كوك ميشد و يا حتي دياپازون كوك ميشد به علت كشيده شدن بيشتر سيم و سفت شدگي زياد در پاره اي موارد اشكالاتي را در نوازندگي ايجاد ميكرد.پس هر چه كوك بالاتر باشد لطافت صدا كمتر و صداي فاصله نا رضايت بخش. پس كوك ساز يك پرده پايينتر و در نتيجه با سازهاي ديگر اركستر سنتي كه همگي كوك معمول (دياپازون ) بودند ساز انتقالي به حساب مي آمد.
در اين هنگام آهنگ سازان كمانچه را يك ساز انتقالي (سي بمل)در نظر ميگرفتند و در پاريتور تمامي نتها را بايد يك پرده (دوم بزرگ)بالتر نوشته ميشد.
چونانكه ملودي اصلي در گام شور سل بود انرا به گام شور لا تبديل ميكردند و همه نتها يك فاصله دوم بزرگ به بالا انتقال داده ميشد.

از زماني كه خط نت عموميت يافت هكچون ويولن با كليد سل براي آن نت نويسي كردند.وسعت صداي معمول در اجراها در دو اكتاو اول(لاي زير خطوط حامل تا اولين لاي بالاي خط حامل) آن صورت ميگرفت كه در اين دو اكتاو از نظر جنس و رنگ صدا به سه قسمت تقسيم ميشد : 1- صداهاي بم از لا تا مي خط اول حامل 2-صداي مياني از نت مي روي خط اول تا مي بين خط سوم و چهارم (كه بيشترين مورد استفاده را داشته و محدوده اكثر تكنوازيها ست و كاراكتر اصلي كمانچه را با لطافت و زيبايي ،پر طنين و درخشان مينماياند) 3-نت مي بين خط سوم و چهارم تا لاي بالاي پنج خط حامل كه بسيار تيز و نافذ است .
در محدوده وسعت صداي خود توانايي اجراي افه و تكنيكهاي مختلف دابل نت ، آكوردهاي سه و چهار صدايي ، پيزيكاتو ، گليساندو ، ترمولو ، فلاژوله را ماندد ويولن داشت . اما اين اجراها در موسيقي سنتي ايران كاربرد عملي نداشت و كمانچه نيز كه در تكنوازي و اركستر فقط به اجراي موسيقي سنتي ميپرداخت از اين افه ها و تكنيكها غافل بود و آهنگساز و نوازنده نيز هيچگونه علامت گذاري مشخصي براي آن نگرديد لذا كمانچه از مسير موسيقي سنتي منحرف نشد و امروزه صداي معصومانه و گيراي آن ياد آور سنتي ترين فرهنگ موسيقي ايران است .

همانگونه كه اشاره رفت تنوع كمانچه ها در قديم (و حتي تا حدودي امروزه) با استفاده از كاسه هاي نيم كره و استوانه يا كوچك و يا باز و تنوع در تعداد سيم با توجه به آنكه نوازندگان در محدوده جغرافيايي متفاوت ميزيستند و اغلب خود ساز خويش را ميساختند و جهت ايجاد صداي بهتر دست به تغييراتي بر روي آن ميزدند و باصطلاح ساز را خوش دست ميكردند .اين امر سبب ميشد تا مشكل بتوان چند كمانچه را از نظر صدا و ابعاد و اندازه هاي ساخت كه مشابه يكديگر و يا حتي نزديك باشند پيدا كرد . و اين امر در سازهاي ديگر مرسوم در ايران همانند سنتور نيز امري عادي بود . خوشبختانه امروزه با ايجاد صنعت ساخت ساز و تلاش و تجربه و ممارست ، صنعتگران سعي در ساخت ساز در اندازه ها و ابعاد تقريبا مشخصي دارند

arian
Sunday 20 April 2008, 06:14 PM
از شاگردان حسين خان اسمعيل زاده و عليرضا خان چنگي كساني چون اسماعيل زرين فر ، حسين ياحقي ، ركن الدين خان مختار ، رضا محجوبي ، ابراهيم منصوري ، اصغر بهاري و ابوالحسن صبا پرورش يافتند . (مقصود ويولن و كمانچه است)
.
اواخر قاجار ديگر موسيقي ايران رونق نداشت ، شاه و شاه باجي و وزير و وكيل هر يك درگير مشكلات تاج و تخت و مشروطه بودند . بزرگان موسيقي كمانچه آن روزگار كه حتي كمتر از تعداد انگشتان يك دست بودند ديگر جايي براي كسب روزي نداشتند. با توجه به پيدايش اركسترهاي غربي از سال 1235 به نام دسته موزيك سلطنتي توسط بوسكه و رويون به جاي نقاره خانه ، 1248 ورود لومر دسته موزيك نظام ، اركستر زهي سلطنتي توسط دوال ،
اركستر تشريفات دربار ، اركستر انجمن اخوت در 1280 -1288 به سرپرستي درويش خان ، 1289 اركستر زهي سلطنتي توسط سالار معزز ، اركستر مدرسه موسيقي توسط وزيري 1303 و اركستر سمفونيك بلديه به رهبري مين باشيان در سال 1313 و عدم امكان همراهي كمانچه در اين كنسرت ها و موج نوي تحول موسيقي ايران با افكار تابناك وزيري در كنار بزرگترين دوست و شاگرد وفادارش روح ا... خالقي با اسلوب صحيح صبا همه و همه را به سوي ويولن راهنمايي كرد.
ديگر حتي درويش هم در اركستر خود از ويولن و ابراهيم منصوري به عنوان نوازنده استفاده ميكرد. ولي اركستراسيون قواعد خود را دارد .موسيقي علمي جهاني شده است و شنونده خسته از تكنوازي ، پليفوني امروزي را بيش از مونو فوني آنهم توسط نوازنده بي مايه مي پسندد.
علينقي وزيري ، روح ا.. خالقي و ابوالحسن صبا به مدد جهان بيني ناب خود كه موسيقي را علمي جهاني ميدانستند از هيچ كوششي جهت يادگيري موسيقي روز دنيا فرو گذاري نكردند تا از راه كسب علم موسيقي بلكه بتوانند موسيقي سرزمين مادري خود را براي مدت بيشتري زنده نگاهدارند . كاري كه پنجاه سال پس از آنان موسيقيدانان ژاپن به كسب آن همت گماردند و موفق نيز شدند.
اما جهاني سازي موسيقي آنهم موسيقي ايراني مشقت هاي بسياري را در پيش رو داشت . علاوه بر دانش استفاده از ابزار مناسب در اين راه بسيار مهم مينمود . و از همين روي ويولن توفيق خدمتگذاري به فرهنگ و هنر موسيقي ايراني را يافت . دامنه صدا در ويولن بيش از كمانچه و دايناميك اين ساز نسبت به كمانچه بسيار بيشتر . كمانچه براي روح موسيقي عصر قاجار و خصايص فضاي موسيقي آن عصر هماهنگ بود و نيازي به اجراي 5 يا 6 اكتاو نداشت و زير وبم موسيقي ايران را به خوبي نمايش ميداد . اما در اين دوران سعي بر جهاني سازي موسيقي ايراني بود و متاسفانه كمانچه نوازان آن عصر كمتر آگاه و توانا در ياري رساندن به اين مهم بودند.
استاد ابوالحسن صبا كه سه تار را در محضر ميرزا عبدالله به پايان رسانده بود و از درويش خان نيز تبرزين طلا گرفته و سنتور را از علي اكبر خان شاهي ، فلوت را از اكبر خان رشتي كمانچه را از حسين خان اسمعيل زاده ويولن را از حسين خان هنگ آفرين ، تنبك را از حاجي خان ضرب گير آموخته بود به پنج سال تحصيل در مكتب وزيري پرداخت. صبا شيوه نوازندگي ويولن را گسترش و متحول نمود .شيوه اي را كه وي بنا نهاد علاوه بر آنكه پيشرفته ترين و سالمترين شيوه نوازندگي است ، اساس و الگوي نوازندگي عده اي از كمانچه نوازهاي تحصيلكرده امروزي نيز هست.
با برخورداري از تكنولوژي ويولن صبا ، خيل مشتاقان كه از يكسو دلبند موسیقی ايراني بودند و از سوي ديگر ظرافت و سبكي و صداي پر صلابت و دل انگيزآن را در نواختن نغمه هاي دلنشين ايراني توسط استاد مي ديدند چنان مفتون ميگردند كه آرزوي رام كردن آنرا در خيال خود ميپروراندند.استاد صبا نيز كه انتهاي موسيقي اين سرزمين بود آنقدر بزرگ ، گشاده رو ،صميمي و با روي باز مشتاقان را ميپذيرفت و راهنمايي ميكرد تا هر يك به قله اي از قلل موسيقي ايران تبديل شدند . اما بي شك در اين راه مشقات فراواني نيز بود و هر كس را توان رسيدن به سرانجام ميسر نبود. استاد با مهرباني هر يك را به راهي ديگر و هنر ديگر رهنمون ميشد

از سوي ديگر مرحوم روح الله خالقي كه يكي ديگر از بزرگان تاريخ موسيقي اين سرزمين است در خلق قطعات دلنشين موسيقي ايراني و اجرا توسط بهترين نوازندگان موسيقي آن عصر و به همراهي شاگردان ويولن استاد صبا همت گمارد كه امروز نيز پس از گذشت سالها هنوز چونان روز اول چهره تابناك و زيباي موسيقي ايراني را به ما مينماياند و اگر بخواهيم خصوصيت تفكيك ناپذير هنر را همانند نقاشي و شعر و موسيقي فقط يك اصل بدانيم بدون شك آن اصل ، ماندگاري خود اثر ميباشد كه غبار روزگار و گذشت ايام هيچ گاه آن را تيره نميسازد و همواره ميشود از آن آموخت و آموخت.
متاسفانه بسياري بدون توجه به بضاعت نوازندگان كمانچه سعي در مخدوش كردن شاگردان مكتب وزيري و به خصوص استاد خالقي در آن عصر را دارند تا بلكه جايگاه ويولن را در موسيقي ايران خدشه دار نماياند . از اينان سئوالي است آيا تنها نوازنده باقيمانده آن عصر مگر استاد بهاري نيست ، آيا اگر بهاري نبود كمانچه امروز چنين جايگاهي در موسيقي ايران داشت ، آيا مگر استاد بهاري ويولن را از رضا محجوبي نياموخت و 20 سال ويولن نزد . چه كسي وي را تشويق به پرداختن به كمانچه به جاي ويولن كرد ، چه كسي از وي خواست تا در هنرستان در كنار آقايان صبا و محجوبي به تدريس كمانچه بپردازد و چه كساني به ايجاد اركسترهاي سازهاي ملي همت گماردند آيا به جز آقايان وزيري و خالقي و دهلوي و پايور بودند. و چه كساني به سفارش ساخت انواع سازهاي ديگر براي تار و سنتور و ... جهت اجرا و هماهنگي بيشتر در اركستر پرداختند. (استاد مقدسي : استاد بهاري مي‌فرمايند بعد كه من كمانچه را در دست گرفتم به توصيه آقاي روح الله خالقي ،در اركسترهاي آنجا شروع به كار كردم و ايشان معتقد بودند كه در اركستر سنتي بايد ساز سنتي هم ما داشته باشيم يعني من كمانچه نوازي كنم بعد مي‌گفتند در اركستر هنرستان هم شروع به كار كردم و در كنار اساتيد زمان مثل استاد ابوالحسن خان صبا ، استاد حسين تهراني و آقاي استاد احمد عبادي قرار گرفتم و مشغول كار شدم)

بي شك اگر اين تئوري پردازان و نظريه سازان بزرگ موسيقي ايران ( با مشقات فراوان و كسب دانش لازم و استفاده از ابزارهاي مناسب )سعي در حفظ و اشاعه موسيقي ايراني نكرده بودند امروزه همين رديف و موسيقي سنتي نيز فراموش گرديده بود و مسلما موسيقي ملي ،جايگاه امروزين خود را نداشت .در اين عرصه استادان بسيار بزرگي از همين مكتب به عرصه موسيقي ايران كمك نمودند كه جاي نامبردن از تك تك آنها چونان محجوبي ، معروفي و غيره نيست .

متاسفانه در تحليل چگونگي ظهور ويولن به جاي آشنايي با گستردگي امكانات ويولن و شناخت لازم از قابليتهاي گسترده آن و امكان اجراي موسيقي ملي بدون كوچكترين خللي در ارزش موسيقايي اثر و همچنين امكانات اجراي هماهنگ و اركستري موسيقي ، به مسائلي از قبيل شيك بودن و با كلاس بودن ويلن و جوگير شدن استادان بزرگ ويولن كشور ميپردازند . حال آنكه بايد موفقيت و يا عدم موفقيت يك ساز را در قابليت هاي ساز و از همه مهمتر در نوازندگي نوازندگان آن بررسي كرد.

Kamanche
Monday 21 April 2008, 02:51 AM
با سلام خدمت آقا ی آرین عزیز و تشکر فراوان از ایشان چون گویا از بین خیل عظیم ویولونیست های این سایت فقط ایشان علاقه به بحث کردن در زمینه موسیقی و به خصوص ویولون دارند.
اما آرین عزیز مطالب شما خیلی زیاد شد توی پست قبلی و من هم مطالب زیادی برای گفتن در مورد مطالب شما دارم. ای کاش کمتر مینوشتید چون الان با این متن شما من کوهی از مطالب برام پیش امد که بنویسم.
به هر حال در چند پست مینویسم .مطالب شما رو با رنگ قرمز نقل قول میکنم که مشخص باشه.

اولین مطلب که شما ذکر کردید که ... بزرگان موسيقي كمانچه آن روزگار كه حتي كمتر از تعداد انگشتان يك دست بودند ديگر جايي براي كسب روزي نداشتند

اگر بخواهیم اینطور قضاوت کنیم که با تشکیل ارکستر هایی که اسم بردید دیگه نوازنده های کمانچه چون در اون ارکسترها جایی نداشتند دیگه کسب روزی نمیتونستند بکنند .چون تکنوازی سازها توسط اساتید بزرگ وقت مثل باقر خان رواج داشت و بعدها کسی مثل علی اکبر خان شهنازی هم که در این ارکسترها جایی نداشت به فعالیت تکنوازیش که میشه گفت هنری ترین جریان تکنوازی موسیقی ایرانی بود ادامه میداد و از گرسنگی هم نمرد. هنر تکنوازی موسیقی ایرانی که شاید بشه گفت یکی از اصلی ترین ویژگی های موسیقی شرقه همواره در اون دوران جریان داشته و با وجود کسانی که اسم بردم ادامه پیدا کرده .اما در این میان به قول شما موج نو و به قول من موج تجدد طلب هم با تشکیل اون ارکسترها فعالیت میکردند.

نکته بعدی که به نظرم اومد که بگم چند تا ارکستر رو نام بردید و در ادامه گفتید :(عدم امكان همراهي كمانچه در اين كنسرت ها و موج نوي تحول موسيقي ايران با افكار تابناك وزيري) و در ادامه : (ديگر حتي درويش هم در اركستر خود از ويولن و ابراهيم منصوري به عنوان نوازنده استفاده ميكرد)
من فکر میکنم این دلیل خوبی نمیتونه باشه که کمانچه نمیتونست ارکستر رو همراهی کنه به نظر بنده نمیشد کمانچه به عنوان یه ساز ایرانی و به قولی مهجور در کنار ویولون که تازه از فرنگ اومده بود قرار بگیره (در واقع همون مرغ همسایه غازه)

نکته بعدی که به ذهنم اومد : كمانچه براي روح موسيقي عصر قاجار و خصايص فضاي موسيقي آن عصر هماهنگ بود و نيازي به اجراي 5 يا 6 اكتاو نداشت و زير وبم موسيقي ايران را به خوبي نمايش ميداد . اما در اين دوران سعي بر جهاني سازي موسيقي ايراني بود و متاسفانه كمانچه نوازان آن عصر كمتر آگاه و توانا در ياري رساندن به اين مهم بودند.

اگر کمانچه برای اجرای موسیقی ایرانی و عصر قاجار مناسب بود پس چی کارش داشتند چرا نذاشتند نوازند هاش فعالیت کنند. چرا ویولون رو تو سرش کوبیدند چرا استاد خالقی توی کتاب سرگذشت موسیقی ایران انگ ناکاملی بهش میزنه. جوابش به نظر شما چیزی هست به جز همون مرغ همسایه غازه و متاسفانه نگاه تنفر آور و نکبت بار مردمان متجدد ایران
اما نکته دیگه مگر با ورود ویولون به ایران موسیقی ایرانی 6 اکتاوه شد.نه والا ما توی همین آثار استاد وزیری و استاد خالفی استاد صبا نهایتا تا 3 اکتاو دیگه اگه سنگ بترکه 4 اکتاو بیشتر نمیشنویم.که فکر نکنم لااقل توی اون آثاری که از اسماعیل زاده شنیدم نتونه سه اکتاو رو روی کمانچه اجرا کنه!

و نکته آخر : متاسفانه بسياري بدون توجه به بضاعت نوازندگان كمانچه سعي در مخدوش كردن شاگردان مكتب وزيري و به خصوص استاد خالقي در آن عصر را دارند تا بلكه جايگاه ويولن را در موسيقي ايران خدشه دار نماياند . از اينان سئوالي است آيا تنها نوازنده باقيمانده آن عصر مگر استاد بهاري نيست ، آيا اگر بهاري نبود كمانچه امروز چنين جايگاهي در موسيقي ايران داشت ، آيا مگر استاد بهاري ويولن را از رضا محجوبي نياموخت و 20 سال ويولن نزد . چه كسي وي را تشويق به پرداختن به كمانچه به جاي ويولن كرد ، چه كسي از وي خواست تا در هنرستان در كنار آقايان صبا و محجوبي به تدريس كمانچه بپردازد و چه كساني به ايجاد اركسترهاي سازهاي ملي همت گماردند آيا به جز آقايان وزيري و خالقي و دهلوي و پايور بودند. و چه كساني به سفارش ساخت انواع سازهاي ديگر براي تار و سنتور و ... جهت اجرا و هماهنگي بيشتر در اركستر پرداختند.

در این نکته شکی نیست که استاد بهاری تنها نوازنده کمانچه آن دوران بود که ساز اصلیشون کمانچه بود اما ایشان هم مثل خیلی کسان دیگر وقتی موقعیت ویولن را بهتر از کمانچه دید کمانچه رو طرد و ویولون به دست گرفت و بعدها به پیشنهاد خالقی (نه وزیری) که فهمیده بود استادش با طرد کمانچه چه بلایی به سر این ساز آورده سعی در اصلاح کارهای استاد کرد و برای کمانچه کلاسی دایر کرد اما به نظر شما جبران آون خسارت ها شد آیا از اون کلاس ها شاگردی بلند شد . در کنار کلاس ها استاد بهاری بازهم به اجراهای ویولونش در رادیو می پرداخت.و نیم نگاهی هم به کمانچه داشت.
بعد ها بود که با ظهور نورعلی خان برومند و به پیشنهاد ایشان استاد بهاری قامت شکسته کمانچه را راست کرد.در رادیو به تکنوازی پرداخت و در مرکز حفظ و اشاعه و دانشکده موسیقی دانشگاه تهران داوود گنجه ای علی اکبر شکارچی، هادی منتظری ، مهدی آذر سینا ، درویش رضا منظمی و .... را به جامعه موسیقی معرفی کرد (به نقل از مصاحبه با استاد بهاری در کتاب نورعلی برومند زنده کننده ی موسیقی ایران)

با تشکر فراوان از شما به امید اینکه بحث با حضور شما و دیگر دوستان علاقه مند به مباحصه صحیح ادامه پیدا کنه.

arian
Monday 21 April 2008, 12:37 PM
تحليل بنده دفاع از ويولن و يا طرد كمانچه نيست . ويولن سازي است همچون سازهاي ديگر و به خودي خود هيچ ارزشي جز يك ابزار نداشته و نخواهد داشت و ديگر اينكه سازي تكامل يافته از سازهاي زهي – آرشه اي است .هنر نقاشي يا مجسمه سازي يا موسيقي به رنگ و خاك و فلز و چوب و تخته نيست .در اين صورت نقاشان ساختمان هم جزئي از فرهنگ هر مملكت به حساب ميامدند و يا كارگران كوره هاي آجر سازي نيز مجسمه ساز. آنچه كه نقش ويولن را در تاريخ مورد بررسي ما برجسته ميسازد به كار گيري مناسب از اين ساز جهت خلق و اجراي موسيقي سنتي و ايجاد هماهنگي لازم جهت بسط و گسترش موسيقي ملي بدون ايجاد خلل در ذات آن موسيقي است. و آنچه كه نقشي برجسته در اين برهه از تاريخ براي كمانچه مفروض نمي دارد عدم بضاعت لازم از سوي كمانچه و يا كمانچه نوازان در همراهي با خواسته ها و انديشه هاي بزرگان اين بخش از موسيقي ايران است.

اگربزرگان موسيقي در ايران را به 4بخش تقسيم كنيم :
1- موسيقيدانان سنتي
2- موسيقيدانان شيفته موسيقي غرب
3- موسيقيدانان مكتب وزيري
4- موسيقيدانان مكتب پاپ

هر يك از گروههاي فوق به اندازه عشق ،تلاش و دانش خود موفقيت ها و يا شكستهايي را تجربه كردند.و دلايل توفيق و يا عدم توفيق يك ساز را نيز بايد در همين راستا ( امكانات خود ساز و يا ميزان بضاعت نوازندگان آن ساز) بررسي كرد. و بي شك هر يك از اعضاي گروههاي فوق اجازه استفاده از ابزار هاي مناسب با تشخيص خود را جهت ارائه بهتر موسيقي مورد نظر خود را داشته اند.هيچكس در هيچ كجاي دنيا بتهوون را به علت استفاده از ويولن در فلان قطعه و يا باخ را براي عدم استفاده از آن در فلان قطعه مورد سرزنش قرار نميدهد.

مواردي هم از استنباطهاي آقاي كمانچه :
(مورد اول جمله بدين صورت است: اواخر قاجار ديگر موسيقي ايران رونق نداشت ، شاه و شاه باجي و وزير و وكيل هر يك درگير مشكلات تاج و تخت و مشروطه بودند . بزرگان موسيقي كمانچه آن روزگار كه حتي كمتر از تعداد انگشتان يك دست بودند ديگر جايي براي كسب روزي نداشتند.
عدم رونق هر حرفه اي ( خواسته يا ناخواسته ، خوب يا بد) از دلايل عدم تمايل سايرين به سوي آن حرفه است . و اين بزرگانان روزي خود را از دربار بدست مي اوردند .
مورد دوم ، به تاريخ ظهور ويولن در ايران پرداخته كه ابتدا توسط چه كساني استفاده گرديده(سبك غربي)و با توجه به اين آشنايي سپس توسط نوانديشاني نظير درويش خان نيز به ياري گرفته شده است .
مورد سوم ، توضيح بيشتري لازم نداشت ، در همين حال كلام زيباي هميشگي آقاي كمانچه تا حدودي به احساس گره خورده و نوع نگارش جملات موضوع را از بحث خارج ميسازد(چرا نذاشتند نوازند هاش فعالیت کنند. چرا ویولون رو تو سرش کوبیدند چرا استاد خالقیتوی کتاب سرگذشت موسیقی ایران انگ ناکاملی بهش میزنه. جوابش به نظر شما چیزی هست بهجز همون مرغ همسایه غازه و متاسفانه نگاه تنفر آور و نکبت بار مردمان متجددایران) اين نگارش آقاي كمانچه عزيز ما نيست .
مورد چهارم ، توضيحات بيشتري لازم نداشت .)
در خصوص جمله به جمله تاپيك بنده حرفهاي يكي از بزرگان موسيقي جهت ارائه وجود دارد لكن با توجه به نظرات جناب كمانچه و جلوگيري از حرمت شكني از درج خودداري به عمل ميايد.
جناب آقاي كمانچه عزيز ، دوست خوب من در تاپيك ديگري نيز دلايل را اينگونه بيان فرموديد:

با تشکر از بردیای عزیز به خاطر شرکت در بحث .
نکاتی رو اشاره کردید که برای منتازگی داشت.
به نظر من هم تنها دلیل قانع کننده برای طرد شدن کمانچه در اون دورهاینه که شما هم به زیبایی فرمودید:
ویولونیست بودن، بدجوری «باکلاس»تر از کمانچه‌کش بودن بوده.
در میان مردم که هیچ بعدها با پایین اومدن شان کمانچه نوازها ، نوازنده ها هم بیشتر رو به سوی ویولونآوردند .
حالا در مورد نوازنده های بزرگ ویولون نمیشه فقط اون استدلال رو داشت (ویولونیست بودن، بدجوری «باکلاس»تر از کمانچه‌کشبودن بوده.) اما مسلما نباید منکرش شد که بی تاثیر هم نبوده اینتفکر.
جلوتر که میایم (پهلوی) با رشد و پیدایش روزنامه ها و مجلات این عکسنوازنده های ویولونه که با یه پرستیژ خاص ،و کت و شلوار اطو کشیده و دستمال گردن وپاپییون رو صفحه ی اول مجلات خودنمایی میکنه! ( این جریانات هنوز هم کما بیش درجامعه دیده میشه


بنده سعي كردم در اون تاپيك هيچگونه شركتي نداشته باشم تا دوستان به راحتي بتوانند به كام خود برسند و فكر ميكنم در اين تاپيك نيز راه به همان تركستان ميرود و جنابعالي از ابتدا اكراه بنده را در پا گذاشتن در اين وادي ميدانستيد . اگر اجازه بديد بنده مطالب خودم را در تاپيك ديگري در بخش ويولن درج و ادامه خواهم داد.

Kamanche
Monday 21 April 2008, 01:52 PM
سلام آقای آرین عزیز

دوست گرامی بنده.من هیچ وقت نخواستم و نمیخواهم با نوع نوشتنم باعث ناراحتی کسی بشم.و خدا اون روز رو نیاره.هرچند گویا اورده و باعث رنجش شما شدم.

ببینید در این که این بحث مبحث بسیار داغیه فکر نکنم کسی شک داشته باشه.متاسفانه بزرگهای موسیقی هم برای احترامی که به هم قائل بودند دنبال
این قضیه نرفتند.اما دوست گرامی به نظرم این بحث ناخودآگاه یه مقدار داغ خواهد شد واین طور نوشتن ها به نظر طبیعی میاد . به اینجا کشیده شدن بحث اجتناب ناپذیره.کمانچه و ویولون به هم گره خوردند و این سری اختلافات در بحث هم مسلمه که پیش خواهد آمد.

اگر به نظر شما اون تاپیک به ترکستان رفت به این خاطر بود که کسی از طرف ویولون نوازها درش شرکت نکرد .که از هویت ویولون و نقدی که من غلط یا درست بهش کردم دفاع کنه.

یک سری جمله ها هم از من نقل کردید مثلا :(ویولونیست بودن، بدجوری «باکلاس»تر از کمانچه‌کشبودن بوده.)
یا جلوتر که میایم (پهلوی) با رشد و پیدایش روزنامه ها و مجلات این عکسنوازنده های ویولونه که با یه پرستیژ خاص ،و کت و شلوار اطو کشیده و دستمال گردن وپاپییون و....
باید قبول کرد که چنین اتفاق هایی افتاده خود باختگی اون دوران مردم ایران این چنین چیزهایی رو اجتناب ناپذیر میکرده.
به هرحال فکر نمیکنم جملاتی گفته باشم که خیلی دگم باشه .و به راحتی میشه در موردش حرف زد و به نقد کشید.

یادم نمیره توی تاپیک ویولون ایرانی ویولون نوازهای عزیز سایت انچنان من رو به عنوان کسی که عقیده اش این بود کمانچه نوازها اولین معلم های ویولون نوازهای ایران بودند و توی تربیتشون نقش داشتند (که باز هم بر این عقیده هستم) محاصره کردند و من باور کنید خیلی حرف ها خوندم که اصلا در مورد بحث ما نبود کاملا بی ربط اما چون دیدم شما داری به بحث جریان خوبی میدی ادامه میدادم و به یه سری پست های متعصبانه اصلا توجهی نداشتم.
از شما تقاضا دارم اگر صلاح میدانید به بحث ادامه بدید اگر هم هنوز سر حرف خودتون هستید بفرمایید که تاپیک رو فقل و از نیستی ساقط کنم.
با تشکر

arian
Monday 21 April 2008, 03:40 PM
جناب آقاي كمانچه عزيز بنده معذرت ميخواهم اگر خداي ناكرده در جايي لحن مناسبي نداشته ام . بنده همونقدر ساز ويولن را دوست دارم كه ساير سازها و اعتقاد شخصي ام اين است كه بايد سازهاي ملي خود را حفظ كنيم شخصا عاشق صداي قانون و عود هستم .ولي اين دليل نميشه كه ضعفهاي ساز هامون يا موسيقي مان را نديده بگيريم .اگر به خاطر عشق به سازهاي ملي و موسيقي ملي چشم بر روي ضعف هاي موسيقي بستيم ديگر نه تنها عاشق نيستيم بلكه خيانتكار هم به حساب خواهيم آمد . مشكلات موسيقي ما حرف تازه اي نيست كه بنده بگويم ، هر روز آقايان به آن اشاره ميكنند(مصاحبه جديد آقاي لطفي و سايرين را بخوانيد )ما نيازمند به علم در آوردن موسيقي مان هستيم .
حرفهاي شما هيچ رنجشي براي بنده نبود ولي ادامه بحث را مختل ميكرد . عبارت" نگاه تنفر آور و نکبت بار مردمان متجدد ایران" مو را بر تن آدم سيخ ميكنه .
من تمايل به ادامه بحث دارم ولي به شرط اينكه دوستان از شعار گرايي و فرافكني و ذكر ضرب المثل خودداري كنند.ببينيد ضرب المثل مفاهيم عامي دارند نميشه ما با ذكر يك ضرب المثل مخاطب خودمون را بدون ارائه دليل مجاب به پذيرش كنيم. فكر كنيد شما با زحمت به تهيه ي مطالب و مقالات بپردازيد ،كتابهايي را بررسي كنيد ،وقت بگذاريد و با هزينه هاي شخصي مطالب را براي ديگران بازگو كنيد بعد من با ذكر يك ضرب المثل بخوام بگم هركي كله پاچه ميخوره پاي لرزشم ميشينه . مسلما شما هم تمايلي به ادامه زحماتتون و صرف وقت و هزينه نخواهيد داشت .باز هم از همه معذرت ميخوام . نميدونم شايد ما زبان مشترك لازم براي گفت و گو را بدست نياورده ايم .
ببينيد اگه منهم خداي نكرده به كمانچه نواز جسارت كنم .ميتونيم به بحث ادامه بديم .ديگه تالار گفت و گو ميشه تالار جنگ .

Kamanche
Monday 21 April 2008, 09:17 PM
با سلام خدمت آقای آرین
دوست عزیز من باور کن عبارت ( نگاه تنفر آور و نکبت بار مردمان متجدد ایران) همونطور که ازش پیداس فقط و فقط نشانه رویش روی مردمانیه که کورکورانه اسیر فرهنگ غرب شدن و به خود باختگی رسیدن که به نظر من نکبت باره.

جملاتی هم که نوشتم شاید یه مقدار تند بود اما فقط و فقط برای پیشبرد بحث بود و من انتظار داشتم شما جواب من رو بدید .هرچند از اون عبارت من خوشتون نیومده و شاید به خاطر اون از پاسخگویی منصرف شدید.
تند بودن جملات من هم یه مقدار به برخی جملات شما هم ربط داشت که کمی من رو پرحرارت تر ترغیب به پاسخگویی کرد

بنده فکرکردم نکاتی که ذکر کردم میتونست به پیشرفت بحث کمک کنه و فقط در جواب متن شما که مشخص هم بود براش زحمت هم کشیدید و بسیار هم قابل احترام هست نوشته شد و خدایی نکرده اصلا قصدم از بیان اون ضرب المثل ها بی ارزش کردن مقاله شما نبود و فقط و فقط نکاتی بود که به ذهنم اومد و خواستم با شما در موردش بحث کنم تا هر چند شاید با کمی بحث رک تر به نتیجه ی خوبی برسیم

به هر حال باز هم اعلام میکنم مطیع شما هستم اگ بحثمون ادامه داره که هیچ اگر که نه تاپیک رو قفل و حذف میکنیم.
ممنون از شما دوست عزیز

AliB
Tuesday 22 April 2008, 12:47 AM
دوستان عزیز سلام.
ابتدا از دوستان خوب و گرامیم آرین و ویشتاسب عزیز تشکر می کنم که با پشتکار و جدیت به پیشبرد مباحث مطروحه کمک می کنند که جای تقدیر دارد.
بعد به طور ویژه از ارین عزیز تشکر می کنم که مطالب مستدل و همراه با نمونه و مثال و تحلیلی رو ارایه کردند.
مطلبی که به نظر من می رسد و شاید در تداوم بحث کمک بکند این است که هنگامی که حقایق و آنچه که اتفاق افتاده به صورت مستند و مستدل بیان می شود نباید در برخورد با آن جبهه گیری کرد. در امر تحلیل باید بی طرف بود و منصفانه و صادقانه به بررسی مطالب پرداخت.
می توان در آسیب شناسی و تحلیل البته به مواردی اشاره کرد که شاید از دید شخصی تحلیل گر در علل و دلایل یک مطلب موثر بوده باشد و این اشکالی ندارد به نظر من.
در مورد ویلن و کمانچه هم من مطالب آرین عزیز رو مطالعه کردم و استفاده کردم مطالب ویشتاسب عزیز هم خوندم و از اون ها هم استفاده کردم به نظر من نباید بحث را حیثیتی کرد مثال کمانچه بهتر است یا ویلن یا مثلا ویلن ایرانی بهتر است یا ویلن کلاسیک به اینگونه نگاه کردن مشکل زا خواهد بود.
ما اساسا باید تفاوت ماهوی موسیقی خودمان و موسیقی کلاسیک را بپذیریم از نظر فم و محتوا و به هر روی هر کدام از این موسیقی ها مختصات و ویژگیهای خود را دارند و باز بالطبع آن سازهایی که در این دو موسیقی کاربرد دارند متفاوت خواهد بود. شیوه های نوازندگی و تکنیک ها و توانایی های موجود و بالفعل این ساز ها هم با توجه به استفاده ای که از آن میشده متفاوت خواهد بود . حال ممکن است بالقوه در این ساز ها توانایی های تکنیکی و اجرایی باشد که تا به امروز مورد استفاده نبوده و شاید با یک دید جدید بتوان آنها را بارور کرد اما در هر صورت تا به امروز از هر کدام از این ساز ها به گونه ی مشخصی استفاده شده و دارای توانایی ها و امکاناتی هستند که مشاهده می کنیم.
پس اگر کمانچه به طور مثا در دوره ای با استقبال کم در محافل موسیقایی و گروه ها رو به رو می شود نباید نسبت به آن جبهه گرفت روند حرکت اجتماعی و موسیقی ما اینگونه بوده و این چیزیست که اتفاق افتاده. ببینید دوستان اساسا به نظر شخصی من کمانچه سازیست که برای موسیقی ایرانی طراحی شده همانند سایر ساز های با اصالت ایرانی و این ساز برای اجرای موسیقی ایرانی یک ساز کامل و بی عیب و نقص به شمار می رود. وقتی با این دید بنگریم مشکلی نخواهد بود . حال در دوره ای حالات و تکنیک های موسیقی غربی رایج می شود . مثلا کارهای پلی فونی و ارکستر های بزرگ و همنوازی و طبیعیست که سازی که پیش روی موزیسین های ایرانیست ویلن است که سالیان سال در این فرم در موسیقی کلاسیک غربی مورد استفاده بوده و توانایی ها و صدادهی این ساز مطلوب آن فرم موسیقیست. به همان سان که در ارکستر موسیقی ملی باید کمانچه نواخته شود . اساسا فضای صوتی و لحن بیان و حتی فرم موسیقی که با این دو ساز در وادی موسیقی ملی ایران ارایه می شود متفاوت بوده و هست. بنا بر این هر کدام را باید در وادی و محدوده ی خود مورد بررسی قرار دهیم و از بر هم نشانی این دوساز خود داری کنیم.
ما به هیچ روی ادعای این را نداریم که عینا کمانچه همان کاری را می تواند و می خواهد بکند که ویلن انجام می دهد. ببینید اساسا به دلیل متفاوت بودن اول صدا دوم فرم و ساختار این دو ساز و سوم تکنیک های نوازندگی این دو ساز که به دلایلی که در بالا توضیح دادم می باشد این دو متفاوت هستند و اصلا قرار نیست به جای هم و یا کار هم را انجام دهند. مثلا وقتی که ویلن بر روی شانه قرار دارد و آرشه ی آن با نیروی گرانش به سهولت بر روی سیم ها قرار می گیرد و همینطور پنجه بر همه ی قسمت های دسته ی ساز مشرف است و ساز از ثبات برخوردار است بالطبع نوازنده توان مانور بالا همه در حرکت دادن ارشه دارد و هم در حرکت دادن پنجه . مثلا بسیاری از چالاکی آرشه و تکنیک های آن به مدد جاذبه ی زمین و لنگریست که آرشه بر روی سیمها ایجاد می کند که این امر همانطور که گفتم با توجه به فرم موسیقی که با ویلن اجرا می شده هم خوانی دارد باید چنین می بوده . اما در کمانچه داستان به گونه ی دیگریست با توجه به عمودی بودن ساز و نیاز به چرخاندن آن توسط نوازنده برای دسترسی ارشه به همه ی سیم ها نمی توان برخی تکنیک های ویلن نوازی را اجرا کرد(که در موسیقی کلاسیک البته این تکنیک ها مطرح است) و اساسا چرا باید بتوان آن ها را اجرا کرد بر روی کمانچه؟ اصلا نیازی به این کار نیست پس این نقصی هم برای کمانچه نیست. امکانات کمانچه برای موسیقی ایرانی در همه ی فرم ها کافیست و از نظر تکنیکی هم مشکلی نیست به نظر من بنابر این با این دید مشکلی نخواهیم داشت

arian
Tuesday 22 April 2008, 07:24 AM
از علي آقاي عزيز تشكر جداگانه اي ميكنم بابت مطالب خوبشون ، اگر آقاي كمانچه نيز اجازه بفرمايند به بحث هامون ادامه بدهيم ، ولي دوستان خواهشا به هيچ گروهي از استادان چه سنتي ،چه پاپ ، چه كلاسيك ، چه مكتب وزيري توهين نشه ، فقط اعمال به شكل صحيح نقد بشه . ممنون

arian
Thursday 24 April 2008, 08:58 AM
جهت بررسي چگونگي ظهور ويولن در موسيقي ايران مطالبي گزينشي از مقالات محمد رضا درويشي "تاثير موسيقي غرب بر موسيقي ايران" به استحضار ميرسد:
اين مقاله مطابق عنواني كه دارد به معرفي جرياني مي پردازد كه در روند شكل
يري خود با تاثير از موضوع اركستر در موسيقي اروپايي تركيباتي را در ايران متداول ساخته و چگونگي رشد و دگرگوني اين تركيبات كه به تدريج تشكيل اركسترهاي متعددي در ايران شد را مورد بررسي قرار مي دهد :
پديده اركستر بخصوص اركستر سمفونيك (كامل ترين ،متشكل ترين ، و در عين حال غير ايراني ترين تركيب سازي) در ايران به عنوان يك عامل مهم در روند تاثير پذيري موسيقي ايران از موسيقي غرب ، خود علت و در عين حال معلول محسوب ميگردد.
مرور مختصر روند شكل گيري اركستر مجلسي ، اركستر سمفونيك و ساير اركسترها تا اوايل دهه پنجاه بصورت زير ميباشد:
- 1235 موزيك سلطنتي بوسكه و رويون
- 1248ورود لومر وتجديد سازمان موزيك نظام
- تشكيل اركستر زهي سلطنتي متشكل از 26 نفر
- تشكيل اركستر مخصوص اجراي آثار كلاسيك در تشريفات دربار با استفاده از شاگردان مدرسه موزسك نظام توسط لومر
- 1280-1288 تشكيل اركستر انجمن اخوت متشكل از سازهاي ايراني و فرنگي به سرپرستي غلامحسين درويش
- 1289 تجديد سازمان اركستر زهي سلطنتي توسط سالار معزز
- 1303 تشكيل اركستر مدرسه موسيقي توسط وزيري
- 1307 تجديد سازمان اركستر مدرسه موسيقي به نام اركستر مدرسه موسيقي دولتي توسط وزيري
- 1313 تشكيل اركستر سمفونيك بلديه به رهبري غلامحسين مين باشيان متشكل از 40 نوازنده(نوازنده هاي خارجي ، هنرجويان و هنر آموزان آزاد)
- 1314 انحلال اركستر سمفونيك بلديه . در اين زمان مين باشيان كه رييس هنرستان بود با كمك نوازندگان بلديه اركستر هنرستان عالي موسيقي را تشكيل ميدهد.
- 1317 تشكيل سازمان پرورش افكار كه سرپرستي كميسون موسيقي آن بر عهده غلامحسين مين باشيان بود و تشكيل اركستر استادان موسيقي اداره موسيقي كشور . در سال 1318 ده موسيقيدان چك استخدام ميشوند. تشكيل چند اركستر در هنرستان و يا تجديد سازمان: 1-اركستر سمفونيك (نوازندگان چك و...) به رهبري مين باشيان . 2- اركستر كوچك 3- دسته موزيك سازهاي بادي به رهبري حسن رادمرد و علي محمد خادم ميثاق .
- سپرده شدن رهبري اركستر سمفونيك به رودلف اربانس اهل چك .
- وقايع شهريور 20 خروج رضا شاه از ايران و جانشيني پسر ، بركناري مين باشيان و تعطيلي سازمانهاي مربوط به موسيقي.
- 1320 رياست مجدد علينقي وزيري بر هنرستان . تشكيل هنرستان موسيقي توسط پرويز محمود
- كناره گيري پرويز محمود به علت اختلاف با وزيري و جانشيني سرژ خوتيسف .
- تشكيل اركستر سمفونيك تهران توسط پرويز محمود
انشعاب پرويز محمود از هنرستان و تشكيل اركستر سمفونيك آزاد در زمان علينقي وزيري در هنرستان ، نمود ديگري از اختلاف نظر ميان دو طرز تلقي مختلف از كاربرد و ارائه موسيقي غرب بود.

- 1325 وزيري بركنار و پرويز محمود به رياست هنرستان برگزيده شد و اركستر سمفونيك تهران جايگزين اركستر هنرستان موسيقي به رهبري روبيك گريگوريان شد. اركسترها با هراهي كولت فرانتس ويولونيست معروف فرانسوي بود حشمت سنجري در سال 1328 اركستر سمفونيك تهران را رهبري كرد و اخرين كنسرت در 1328 توسط پرويز محمود انجام پذيرفت.
- در سال 1328 روبيك گريگوريان رهبر اركستر سمفونيك تهران شد
- در سال 1329 پرويز محمود ايران را به مقصد امريكا ترك كرد.
- در سال 1330 گريگوريان ايران به امريكا مهاجرت كرد.
- روبن صفاريان ، مرتضي حنانه ، سرز خوتسيف ،حشمت سنجري به تناوب رهبري اركستر سمفونيك را بر عهده داشتند.
- مرتضي حنانه در 1333 به رم رفت.
- 1334حشمت سنجري رهبر اركستر سمفمونيك تهران شد. در 1335 عازم آمريكا شد.
- 1335 چند نوازنده اتريشي به ايران آمدند. هايموتوبير اتريشي رهبري اركستر را برعهده گرفت.
- 1339رهبري اركستر سمفوني توسط حشمت سنجري تا سال 1351
- 1351 رهبري و مدير هنري اركستر سمفونيك تهران توسط فرهاد مشكوه .
- استقلال اركستر اپراي تهران از اركستر سمفونيك تهران به رهبري لوريس چكناواريان(نود درصد اعضاي اركستر 56 نفره خارجي بودند خوانندگان و ساير مسئولين اپرا و باله نيز همين وضع را داشتند)
- 1351 پنجاه درصد اعضاي اركستر سمفونيك تهران كه ايراني بودند تصفيه شده و به قول آقاي فرهاد مشكوه اركستر سمفونيك تهران با استخدام نوازندگان خارجي بين المللي شد.در اين دوره و نيز در زمان تصدي حشمت سنجري تكنوازان برجسته اي چون يهودي منوهين ، آيزاك اشترن ، پير فورينه ، ريچي ، فيليپ آنترمون و .... با اركستر سمفونيك تهران همكاري داشتند. رهبران ميهماني نظير فرشاد سنجري ،علي رهبري ، لوريس چكناواريان ، حشمت سنجري ونيزچند رهبر ميهمان خارجي همكاري داشتند.
با نگاهي به برنامه هاي اركستر سمفونيك از 1330 تا 1357 مشاهده ميشود كه اكثريت مطلق كنسرتها به آثار آهنگسازان اروپايي اختصاص داشت و آثار آهنگسازان ايراني در هر فصل هنري از دو يا سه عدد تجاوز نميكرد.

يكي از بروشورهاي اركستر سمفونيك تهران مورخ 1 آبان 1357 ،8 بعدازظهر (بخش دوم)

فرهاد مشكوه رهبر

امانوئل ملك اصلانيان سه قطعه براي اركستر
(نخستين اجراي جهاني )
1-بورلسك
2-آندانته
3-مدراتو ريزولوتو – آلگرو
ليلي سركيسيان پيانو
وندي آصف جاه فلوت
مجيد انتظامي ابوا
محمد اهتمام كلارينت
آذر هاشمي سنتور
محسن نفر تار
رسول بهبهاني تمبك
- 1357 تعطيلي تمامي اركسترها . انقلاب . مهاجرت . از هم پاشيدگي شيرازه اركستر سمفونيك تهران .و ده سال تعطيلي هنرستان موسيقي كشور.

اين نكته قابل تامل است كه پس از نيم قرن از تشكيل هنرستان هاي موسيقي و پولهاي هنگفتي كه صرف امور تشريفاتي هنر و دعوت از اركسترهاي بزرگ جهان براي براي اجراي كنسرت در ايران ميشد(البته منظور نفي تبادلات فرهنگي و موسيقي نيست) صرف آموزش درست موسيقي در هنرستانها و برنامه ريزي و تهيه امكانات لازم براي گسترش واقعي موسيقي در كشور ميشد شايد امروز(1368) وضع كمي بهتر بود . اگر بودجه ساختمان جديد هنرستان صرف پرداخت حق الزحمه اركستر فيلارمونيك برلين و آقاي هربرت فن كارايان و برنامه هاي مشابه ديگر نميشد به شرط وجود برنامه هاي درست آموزشي و هدفمند بودن اين برنامه ها شايد امروز نوازندگان حرفه اي بيشتر و اركسترهاي بهتري وجود داشت .

مواردي بسياري از تاريخ فوق ميتوان آموخت :
1- ظهور ويولن و اركستر داراي سابقه اي نزديك به هفتاد سال قبل از تشكيل كلاسهاي آقاي وزيري دارد .
2- مدت تصدي گري آقاي وزيري به مدت 5 سال بر هنرستان نه نيم قرن .
3- اختلاف نظر ميان آقاي وزيري و سايران در محتوا و شكل موسيقي . (توضيح آنكه در نگرش مورد اختلاف آقاي وزيري اركستر سمفونيك و سازمانهاي مشابه نه به عنوان يك پديده غربي بلكه به عنوان يك دستاورد هنري در خدمت اهداف موسيقي خود ونيز معرفي موسيقي جهاني مطرح بود)
4- وجود تعدادي از نوازندگان و سازهاي ايراني در همين اركستر ها نظير سركار خانم هاشمي و سنتور ايشان.
5- كمك هاي شايان دولت بر ترويج موسيقي كلاسيك غربي
6- عدم ضرورت تشكيل اركستر سمفونيك و سازمانهاي موسيقي در گذشته و حال به عنوان يگ پايگاه اجتماعي و خواست و نياز فرهنگي و مردمي بلكه به عنوان يك وسيله تشريفاتي و در مقاطعي صرفا تبليغاتي .


در بخش بعدي به تحليل اركسترهاي ملي پرداخته ميشود تا ضعف ها و كاستي ها ي اين گروهها و مشكلات بسياري كه شاگردان مكتب وزيري در اين برهه داشتند بيشتر بررسي شود .

arian
Thursday 24 April 2008, 01:17 PM
موضوع اركستر در ايران باعث به وجود آمدن تدريجي ذهنيت چند صدايي در آهنگسازان ايراني شد .اين موسيقيدانان ( مستقيم يا غير مستقيم در فكر امتزاج امكانات موسيقي غربي و ايراني بودند) را ميتوان به 3 گروه تقسيم نمود:

1- در صدد عينيت بخشيدن به ذهنيات خويش را تنها در غالب اركستر سمفونيك جستجو ميكردند.
2- در صدد ايجاد همزيستي ميان سازهاي ايراني و سازهاي فرنگي بودند.
اين گروه بر اين باورند كه حضور سازهاي ملي به خاطر لهجه و رنگ و صداي خاصشان در اركسترهاي سازهاي فرنگي به القاء و انتقال بهتر كيفيات موسيقي ايراني اركستري كمك ميكند. اولين تجربه در اين زمينه شايد اركستر انجمن اخوت باشد. اين تجربه اوليه كه بيشتر ديمي و نا آگاهانه (عبارات مربوط به آقاي محمد رضا درويشي ميباشد) و شايد تحت تاثير شرايط خاص آن زمان يعني ورود سازهاي غربي به ايران ،گرايش برخي نوازندگان سنتي براي نواختن ويولن و پيانو( به جاي كمانچه و سنتور) ، حضور برخي از نوازندگان سازهاي سنتي در دستجات موزيك نظام (مانند درويش خان و ....) به عنوان نقطه آغازي هرچند ابتدايي براي شكل گيري ذهنيت طيف دوم به حساب ميآمد.

اين تفكر ابتدايي در جريان حركت تكاملي خود ،منجر به پيدايش اركستر مدرسه موسيقي وزيري ، اركستر انجمن دوستداران موسيقي ملي خالقي ، اركستر هنرجويان هنرستان موسيقي ملي ،اركسترهاي متعدد هنرهاي زيباي كشور ، اركستر صبا ، اركسترهاي متعدد راديو ، اركستر گلها ، اركستر ايراني تالار رودكي ، اركستر بزرگ راديو تلويزيون ملي ايران و.... گرديد.

3- در صدد اركسترهاي متشكل از سازهاي ملي بودند.
گروه سوم كه ذهنيت شكل گيري آن از اواخر دوران قاجار شكل گرفت تا زمان حال ادامه دارد . درك موسيقيدانان اين طيف از چند صدايي ، اركستر و امكانات فني موسيقي علمي اروپا بسيار ابتدايي بوده است .
اين گروهها به عنوان اركستر ،اغلب فاقد بالانس و تعادل سازي بوده و هستند (سال 1368)و اكثرا به شكل مونوفونيك قطعات را مي نوازندو چند صداييهاي ساده اي كه گهگاه در برخي آثار اجرا شده توسط اين اركسترها شنيده مي شود ،بسيار ابتدايي بوده و با معيارهاي رايج و معمول بخش نويسي انطباق ندارد.
موضوع كوك ، استاندارد نبودن سازهاي ملي ، مناسب نبودن اين سازها براي گروه نوازي ، تكنيك پايين اين دسته از نوازندگان براي اجراي كارهاي گروهي و عدم تسلط كافي به مباني نظري و علمي موسيقي از مسائلي هستند كه اين اركسترها را هميشه در فشار گذاشته است. جستجو در زمينه ايجاد امكانات بيشتر در سازهاي ملي براي گروه نوازي و آشنايي بيشتر موسيقيدانان اين طيف با مباني علمي و نظري موسيقي جهاني و بهره گيري از تجربيات اركسترهاي مشابه در كشورهاي ديگر ميتواند به بهبود كار اين قبيل اركسترها كمك كند.
تلاشهاي موسيقيداناني چون علينقي وزيري و حسين دهلوي در جهت ايجاد امكانات بيشتر و متعادلتر در سازهاي ملي و سعي در ايجاد نوعي استاندارد براي اين قبيل سازها مي تواند راهگشا باشد.

متشكلترين اركستري كه در اين طيف قرار ميگيرد شايد گروه سازهاي ملي وزارت فرهنگ وهنر به سرپرستي فرامرز پايور باشد . از ديگر گروههاي موسيقي در اين چهارچوب مي توان از اركسترسازهاي ملي هنرستان موسيقي (و نيز اركستر ضربها ) ،اركستر شماره 5 هنرهاي زيباي كشور به سرپرستي مهدي مفتاح ، اركسترهاي كوچك مركز حفظ و اشاعه موسقي سنتي ، گروه شيدا به سرپرستي محمد رضا لطفي ، گروه عارف به سرپرستي پرويز مشكاتيان و حسين عليزاده و چند گروه ديگر نام برد(تا سال 1368)

اكنون به بخشي از اين تاريخ شكل گيري اين اركسترها ميپردازيم ميپردازيم :

- 1323 اركستر انجمن دوستداران موسيقي ملي به همت روح الله خالقي از نوازندگان آزاد و هنر آموزان اداره موسيقي كشور ، از جمله آثار اجرا شده در اين كنسرتها نمونه هايي از آهنگهاي محلي بود كه توسط روح الله خالقي تنظيم شده بود.
- اركستر هنرجويان هنرستان موسيقي ملي به همت روح الله خالقي . از سال 1341 حسين دهلوي مسئوليت اداره اين اركستر را برعهده گرفت.
- اركستر گروه آواز جمعي هنرستان موسيقي ملي
- اركستر سازهاي ملي هنرستان موسيقي ملي
- اركستر ضربها هنرستان موسيقي ملي
- 1323 چند اركستر در هنرهاي زيباي كشور تشكيل شد :
- اركستر شماره 1 هنرهاي زيباي كشور به همت ابوالحسن صبا متشكل از 8 نوازنده و بعدها 26 نوازنده . در 1336 پس از درگذشت صبا تعطيل وسپس به نام اركستر صبا به مسئوليت حسين دهلوي مجددا آغاز به كار كرد .دهلوي سازمان اركستر را گسترش و كوشش بسيار براي نشان دادن موسيقي قديمي ايران از طريق تنظيم تصانيف قديمي ،تنظيم قسمتهايي از رديف ،تنظيم قطعات موسيقيدانهاي معاصري چون صبا و سماعي ، اجراي آثار جديد موسيقي ايراني و نيز اجراي قطعات تنظيم شده موسيقي محلي بود . در سال 1346 با تاسيس تالار رودكي و ازدياد فعاليت (اركستر سمفونيك تهران ) 19 نوازنده خوب اركستر صبا به اركستر سمفونيك منتقل شده و اركستر صبا تعطيل ميشود.
- اركستر شماره 2 هنرهاي زيباي كشور به سرپرستي احمد فروتن راد
- اركستر شماره 3 هنرهاي زيباي كشور به سرپرستي علي محمد خادم ميثاق
- اركستر شماره 4 هنرهاي زيباي كشور به سرپرستي حسن رادمرد
- اركستر شماره 5 هنرهاي زيباي كشور به سرپرستي مهدي مفتاح ( اركستر سازهاي ملي)
- اركستر بانوان وزارت فرهنگ وهنر مصطفي پور تراب و سپس افيليا پرتو
گروههاي فوق قبل از انحلال اركستر صبا به تدريج تعطيل شده بودند . تشكيل تالار رودكي و ازدياد فعاليت اركستر سمفونيك تهران با بودجه اي به مراتب بيشتر نسبت به ساير اركسترها در وزارت فرهنگ و هنر و اداره هنرهاي زيبا خود معلول گرايش موجود در ارگانهاي ذيربط دولتي بود.
- 1345 گروه سازهاي ملي وزارت فرهنگ وهنر به سرپرستي فرامرز پايور
- 1347اركستر ايراني تالار رودكي به همت حسين دهلوياز شاگردان و فارغ التحصيلان هنرستان
- 1353اركستر سمفونيك هنرجويان هنرستان عالي موسيقي ( كنسرواتوار تهران) به رهبري علي رهبري . با حدود يكصد نوازنده .
- 1351اركستر اپراي تهران با نود درصد نوازنده خارجي


اركستر هاي راديو وتلويزيون :
تكنوازي و آواز ،موسيقي اصلي برنامه گلهاي جاويدان را در راديو تشكيل ميداد. به همت داود پيرنيا.متشكل از گروههاي كوچكي با استاداني نظير : ابوالحسن صبا ، مرتضي محجوبي ، علي تجويدي ، عبدالعلي وزيري ، لطف الله مجد و خوانندگاني چونان بنان و مرضيه و...
- 37-1336 راديو هفت اركستر كوچك داشت .كه هركدام شامل 8-7 نوازنده ميشد. اين اركسترها مختلط (سازهاي ايراني و فرنگي) و هميشه ناقص بودند.مسئوليت اين گروهها اغلب با جواد معروفي ، وزيري تبار ، حسينعلي ملاح ، تاج بخش ، شاپوري و ..... بود.اغلب اين گروهها تا سال 1342 كه مصادف با ورود مرتضي حنانه به راديو بود فعاليت داشتند.
- 42-1340 اركستر گلها به همت روح الله خالقي توسط نوازندگان خوب سازهاي ايراني اركسترهاي راديو و نيز نوازندگان اركستر سمفونيك شكل جديدي گرفت .فعاليت اين اركستر در چهارچوب بازسازي و اجراي قطعات و تصانيف قديمي و نيز اجراي آثار جديد اركستري بر اساس موسيقي ايراني قرار داشت.
- 1351اركستر بزرگ راديو تلويزيون ملي ايران تمامي اركسترهاي راديو يكي و به رهبري فريدون ناصري شروع به كار كردند.
- اركستر مفتاح گروه ديگري متشكل از سازهاي ملي همراه با چند ويولن كه تقريبا همزمان با اركستر بزرگ در راديو فعاليت داشت.
- 1342 اركستر فارابي به همت مرتضي حنانه و همكاري فريدون ناصري ،شيرواني و .... در راديو تشكيل شدهدف اركستر معرفي واجراي آثاري بود كه بر اساس موسيقي ايراني نوشته ميشد.بافت ان نسبت به اركستر گلها مشكلتر بودپس از ازدياد فعاليت اركستر سمفونيك تهران اين اركستر نيز منحل گرديد.

اركستر فارابي ، اركستر صبا ، اركستر بزرگ راديو تلويزيون ملي و اركستر ايراني تالار رودكي در كنار اركسترسمفونيك تهران گامهاي مهمي بودند كه در صورت تداوم مي توانستند نقش مهمي در معرفي موسيقي ملي ايران و آشنايي مردم با آثار اركستري ايراني و شكل گيري و رشد موسيقي ملي و علمي ايران ايفا نمايند. هرچند كه در زمان فعاليتشان تا حدودي موفق به انجام وظايف خويش گرديدند.
- 1345 اركستر مجلسي راديوتلويزيون مليبا نوازندگان خوب ايراني و نوازندگان سازهاي زهي خارجي كه با حمايتهاي سازمان راديو تلويزيون توانست به انسجام و كيفيت نسبتا خوبي دست يابد.

گروههاي كوچك مركز حفظ و اشاعه موسيقي ايراني وابسته به راديو تلويزيون (1347)
هدف از تشكيل اين گروهها ، بازسازي و اجراي قطعات موسيقي سنتي قديم و نيز ارائه رديف بود. اين اركسترها در چند فستيوال در ايران و خارج از كشور شركت كردند و نيز در تلويزيون برنامه هايي را ارئه دادند.
- 1354 گروه شيدا به سرپرستي محمد رضا لطفي در واحد موسيقي راديو تشكيل شد.اعضاي گروه دانشجويان موسيقي ايراني دانشكده هنرهاي زيبا - دانشگاه تهران بودند. كار اين گروه بيشتر اجراي پيش در آمدها ،رنگها وتصنيفهاي قديمي بود. باآنكه اغلب نت ميدانستند شيوه كار قطعات به طريق سينه به سينه و حفظي بود. در سال 1357 از واحد موسيقي جدا شده و به شكل آزاد به فعاليت خود ادامه دادند.
- گروه عارف در سال 1355 به سرپرستي حسين عليزاده و پرويز مشكاتيان در كنار گروه شدا آغاز به كار كرد.


تحليل و بررسي بخش ديگري از تاريخ موسيقي ايران كه دخالت مستقيم آقاي وزيري در آن صفر ميباشد بر عهده مخاطبين ميباشد. همچنين فعاليت عظيم شاگردان مكتب وزيري در ايجاد موسيقي چند صدايي با استفاده از تمامي امكانات موجود و پشتكار در استفاده از سازهاي ملي و حفظ موسيقي ايراني عليرغم تمامي مشكلاتشان كه در پستهاي بعدي مطرح خواهد شد باطلاع رسيد . چنانكه اين گروه توانسته اند به بخشهايي از ذهنيتهاي خود جامه عمل بپوشانند نه به واسطه كارشكني براي ساير سازها و نوازندگان بوده ، بلكه فقط و فقط به واسطه تلاش و پشتكار و دستمايه هاي علمي آنان بوده است.

arian
Thursday 26 June 2008, 10:50 AM
عليرغم عدم تمايل متوليان موسيقي كشور به آموزش ويولن ايراني و خانه نشين شدن بزرگان اين ساز هنوز ميل و اشتياق يادگيري در هنرجويان ايراني زبانه مي كشد. آنكه بايد موفقيت و يا عدم موفقيت يك ساز را در قابليت هاي ساز و از همه مهمتر در نوازندگي نوازندگان آن بررسي كرد.
نوازندگان و موسيقيداناني كه هميشه و در تمامي بداهه نوازي ها و گروه نوازي ها يك پاي ثابت موسيقي ايراني بوده اند و استاداني چون خالدي ، تجويدي ، همايون خرم ، پرويز ياحقي ، اسدا... ملك ، حبيب ا... بديعي و رحمت ا... بديع جزيي از درخشانترين آثار اين سرزمين را خلق و اجرا نموده اند.
آيا جاودانه ترين و زيباترين آثار و تاليفات موسيقي ايراني جز به دست بزرگ مرداني چون خالقي ، خالدي ، حسين ياحقي ، رضا محجوبي ، صبا ، تجويدي ، مجيد وفادار ، بديعي ،پرويز ياحقي ، ملك خرم و ساير نوازندگان ويولن سروده و به اجرا در آمده است . متاسفانه ذكر تمامي اين آثار حتي از يكي از اين استادان نيز در اين مقاله نمي گنجد لكن حتي اگر فقط و فقط به يكي از اين آثار ماندگار چون سرود اي ايران كه بدون شك ماندني ترين سرود تاريخ ملي ماست بپردازيم به ارزش اين هنر مندان پي خواهيم برد.
بدون شك اگر وجود گرانبهاي اين گرانقدرتان نبود امروزه مردم اين سرزمين به موسيقي عرب و ترك گوش فرا ميدادند و اثري از اين گنجينه بزرگ موسيقي كه بسياري خود را پيرهن چاك و ميراث شخصي خود مي دانند در اين سرزمين به گوش نمي رسيد.
متاسفانه نگرش غلطي امروزه بر جامعه ي غير متخصص و تعدادي از اهالي هنر مستولي است كه در صدد حذف ويولن ايراني هستند و تا امروز به مدت 30 سال اين روند ادامه پيدا كرده است.
در عدم موفقيت اين ساز در اجراي موسيقي سنتي ديگر نه كمبود تواناييهاي اين ساز ، يا كمبود نوازندگان و يا عدم هماهنگي آنان كه حذف دستوري اين ساز مطرح مي باشد و با همه ي اين تفاسير هنوز نيز زيباترين اجرا ها ي موسيقي ايراني از رسانه هاي كشور توسط اين عزيزان بزرگ هر روز به كرات تكرار و تكرار مي شود.
مگر مي شود بزرگاني چون قوامي ،محمودي خوانساري و شجريان و در راس صداي مخملين آواز ايران بنان را با همراهي اساتيد ويولن ايران به فراموشي سپرد.
مگر مي شود اي اميد دل من كجايي پرويز ياحقي را كه در 18 سالگي سرود و بنان بزرگمرد آواز به همراهي پدر موسيقي ايران ابوالحسن خان صبا و تجويدي و استاد ملاح را فراموش كرد . اين چه انس والفتي است كه جواني 18 ساله بسرايد و استاداني بي همتاي تاريخ موسيقي ايران آنرا اجرا كنند و در اركستر اين جوان 18 بشينند. آري براستي نوازندگان بزرگ ويولن ايراني روحي چنين بزرگ داشته اند و از همين روي از آنان به بزرگي و بزرگ منشي ياد ميگردد. استاداني بزرگ كه هيچگاه كمانچه را از ياد نبرند و چون گوهري آنرا نزد خود به امانت نگاهداشتند و در هر محفلي به ديده احترام به آن نگريستند و با احترام به آن دست يازيدند .بزرگاني چون اسدا... ملك كه در تمامي اجراهاي خود در خارج از كشور هيچگاه ويولن به دست نگرفت و با كمانچه به همراهي اركستر ملك پرداخت . آيا زيبايي كمانچه رحمت ا... خان بديع فراموش شدني است. نه ،هيچگاه در تاريخ موسيقي اين سرزمين ويولن نوازان ايراني ويولن در صدد حذف كمانچه از تاريخ موسيقي اين سرزمين نبوده و نيستند و بي شك تمامي آنها در كنار سازهاي خويش يك كمانچه ي زيبا را در جايگاه رفيع سازهاي خود قرار داده اند . همانگونه كه استاد داوود گنجه اي نوازنده بزرگ كمانچه در حضور استاد تجويدي به نواختن ويولن مي پردازد. و بسيار شيرين و زيبا .والسلام

Kamanche
Friday 27 June 2008, 02:19 AM
با سلام خدمت جناب آرین و تشکر به خاطر این مطلب زیبا .
اما شما به این قضیه اصرار دارید که هنرمندان متولی موسیقی به خصوص در سی سال اخیر تمایلی برای ادامه فعالیت ویولون در موسیقی ایرانی ندارند.
میشه شما کمی این موضوع رو بازتر کنید ؟
ممنون از لطف شما

arian
Sunday 29 June 2008, 11:57 AM
جناب كمانچه عزيز عرض سلام و ادب
همانگونه كه در پست هاي قبلي عرض شد 3 نگرش عمومي در خصوص موسيقي ايراني وجود دارد. گروه اول كه ارزشي براي موسيقي ايراني قائل نميباشند كه مدت ها هم هنرستان موسيقي در دست آنها قرار داشت و ويولن ايراني را از هنرستان حذف كردند. و شان ويولن را در حد اجراي قطعات موسيقي ايراني نمي دانستند ! و دروس ويولن ايراني از هنرستان حذف گرديد.اين امر فقط مختص ويولن ابراني نبود و نوع نگرش به موسيقي ايراني باعث شد تا علاقمنداني نظير همايون شجريان و اردوان كامكار نيز از تحصيل در اين هنرستان كناره بگيرند.
گروهي ديگري از هنرمندان سنتي و اصيل موسيقي ايراني نگرشي كاملا برخلاف اين گروه داشتند . طبق نظر آنان اجراي موسيقي ايراني توسط ويولن كه سازي غربي است شان و منزلت موسيقي ايراني را پايين مي آورد.
گروهي سوم هم گروهي بودند كه سال ها با ويولن ، موسيقي ايراني را به گوش مستمعين خود رسانده بودند كه شرح آن پيشتر بسيار گفته شد.
پس از پيروزي انقلاب با فراز و نشيب هاي خاص خودش ، ويولن ايراني از موسيقي كشور به صورت دستوري حذف گرديد ، موسيقيدانان بزرگ آن خانه نشين شدند و علاقمندان به آن جهت يادگيري به آموزشگاه هاي آزاد راهنمايي شدند.
گروه مقتدر متولي امروزي مديريت موسيقي كشور كه دست اندر كار و تاثير گذار بر موسيقي ايران هستند با توجه به سبك ارائه موسيقي كه مطلوب نظر آن هاست تمايلي به استفاده از اين ساز ندارند و البته اين حق طبيعي آنهاست كه با ابزار هاي مناسبي كه لازم ميدانند موسيقي مطلوب خود را ارائه نمايند و هيچ كس نيز اعتراضي به آن ندارد.
هيچگونه مشكلي با موسيقيداناني كه در اجراهاي خود از ساز مورد نظر و دلخواه خود استفاده مي كنند نيست بلكه مشكل اصلي با گروههايي است كه دستور حذف ويولن ايراني را از موسيقي ايراني صادر مي كنند. البته باز هم عرض مي كنم تعدادي از موسيقيدانان گروه اول و دوم
ولي مشخصا گروه شعر و موسيقي تا چند سال قبل هيچگونه مجوزي براي اجراهاي ويولن ايراني را صادر نمي كرد.ولي قبل از انقلاب هيچگاه اين گونه نبود كه صدور مجوز براي اجرا با كمانچه نباشد. حتي كانون پرورش فكري كه رديف موسيقي را منتشر كرد در اجراي رديف از كمانچه ي رحمت ا... خان بديع (بديعي) استفاده كرد نه ويولن . يا مرحوم ملك در خارج ايران هيچ اجرايي را با ويولن نداشت، با كمانچه اجرا كرد.

اين تفاوت كمانچه و ويولن در قبل از انقلاب و بعد از انقلاب است . سازي مانند كمانچه بنا به دلايلي كه در پست هاي قبلي ذكر شد در دوره اي از تاريخ موسيقي ما مهجور ماند( و امروزه شايد تا حدودي به جايگاه واقعي خود نزديك شده است و انشاء ا... جايگاهي بسيار رفيع تر از آنچه كه امروز داره دست پيداكنه . چون اساسا به نظر من رقيبي براي ويولن نيست . شايد حتي زماني شاهد باشيم كه اين دو ساز در كنار هم توسط گروهي نواخته شوند و هر يك زيبايي هاي خود را به رخ بكشد. ) ولي ويولن به صورت دستوري از موسيقي ايران حذف گرديد. و باز هم صد البته در اين راه موفق ويلن خواهد بود . ويولن ساز سركشي است و نوازنده هاي آن هم به رام كردن شرايط به نفع خود عادت دارند . شايد زمان امروزي مناسب نباشد ولي به هر حال به جايگاه اصلي خود باز خواهند گشت.

Kamanche
Sunday 29 June 2008, 04:06 PM
با سلام خدمت جناب آرین
وتشکر ار متن
اما من به جواب سوالم نرسیدم . این دستوری حذف شدن ویولون توسط موزیسین های گروه اول و دوم منظورم هست؟
و یا
اصلا مگه میشه با دستور، سازی رو از جریان موسیقی یک کشور حذف کرد اون هم ویولون که در اون دوره با جان و دل ایرانی ها عجین شده بود ؟

arian
Sunday 29 June 2008, 05:17 PM
جناب كمانچه سلام
بنده كجا عرض كردم كه گروه اول و دوم به صورت دستوري ويولن را حذف كرده اند؟مواردي كه عرض كرده ام به صورت زير است:

عليرغم عدم تمايل متوليان موسيقي كشور به آموزش ويولن ايراني و خانه نشين شدن بزرگان اين ساز هنوز ميل و اشتياق يادگيري در هنرجويان ايراني زبانه مي كشد

متاسفانه نگرش غلطي امروزه بر جامعه ي غير متخصص و تعدادي از اهالي هنر مستولي است كه در صدد حذف ويولن ايراني هستند و تا امروز به مدت 30 سال اين روند ادامه پيدا كرده است.

در عدم موفقيت اين ساز در اجراي موسيقي سنتي ديگر نه كمبود تواناييهاي اين ساز ، يا كمبود نوازندگان و يا عدم هماهنگي آنان كه حذف دستوري اين ساز مطرح مي باشد و با همه ي اين تفاسير هنوز نيز زيباترين اجرا ها ي موسيقي ايراني از رسانه هاي كشور توسط اين عزيزان بزرگ هر روز به كرات تكرار و تكرار مي شود.

گروه اول كه ارزشي براي موسيقي ايراني قائل نميباشند كه مدت ها هم هنرستان موسيقي در دست آنها قرار داشت و ويولن ايراني را از هنرستان حذف كردند. و شان ويولن را در حد اجراي قطعات موسيقي ايراني نمي دانستند ! و دروس ويولن ايراني از هنرستان حذف گرديد.اين امر فقط مختص ويولن ابراني نبود و نوع نگرش به موسيقي ايراني باعث شد تا علاقمنداني نظير همايون شجريان و اردوان كامكار نيز از تحصيل در اين هنرستان كناره بگيرند

پس از پيروزي انقلاب با فراز و نشيب هاي خاص خودش ، ويولن ايراني از موسيقي كشور به صورت دستوري حذف گرديد ، موسيقيدانان بزرگ آن خانه نشين شدند و علاقمندان به آن جهت يادگيري به آموزشگاه هاي آزاد راهنمايي شدند



اگر ميخواهيد بدانيد دستور حذف ويولن از موسيقي ايراني توسط كجا بوده بله بوده توسط شوراي عالي شعر و موسيقي. در صورتيكه خلاف مقررات سايت است مطلب را پاك كنيد. در شوراي عالي شعر و موسقي نيز تعدادي موسيقيدان فعاليت مي كنند. در هنرستان موسيقي هم همينطور.

در خصوص اينكه آيا امكان حذف اين ساز وجود دارد در پست قبلي كامل عرض شد ، تصور اينكه جامعه به عقب برگردد ساده لوحي است.

Kamanche
Monday 30 June 2008, 03:10 AM
با سلام خدمت شما جناب آرین
بله حق با شماست گویا من یه مقدار عجولانه مطلب شما رو خوندم و مطالب رو قاطی کردم. از این بابت معذرت میخوام.
اما اگر علاقه داشته باشید به بحثمون ادامه بدیم.
در صحبت هاتون عنوان کردید که (اجازه بدبد کپی کنم که اشتباهی پیش نیاد :21: )
متاسفانه نگرش غلطي امروزه بر جامعه ي غير متخصص و تعدادي از اهالي هنر مستولي است كه در صدد حذف ويولن ايراني هستند و تا امروز به مدت 30 سال اين روند ادامه پيدا كرده است.

خب این عدد 30 شما من رو به یاد ،ظهور اعضای مرکز حفظ و اشاعه موسیقی در آخرین سالهای دهه 50 که اغلب شاگردان نور علی خان برومند بودند انداخت . فکر میکنم مقصود شما از 30 سال ، رشد شاگردان برومند و نظریات اونها هست.
اگه درست حدس زدم بفرمایید که سوال بعدیم رو مطرح کنم.

ضمنا از شما ممنون که با من همراهی می کنید . صرفا هدف من از این بحث نه مجادله، بلکه رسیدن به جواب انبوه سوالاتی است که در این زمینه در ذهن دارم.
ارادتمند.

arian
Monday 30 June 2008, 07:57 AM
جناب كمانچه عزيز سلام
چون حدود 30 سال از پيروزي انقلاب ميگذرد و پس از آن بوده است كه مسير موسيقي ما شامل فراز و نشيب هاي بسياري بوده است.اشاره به عدد 30 شد.
البته شاگردان آن زمان آقاي برومند طرز تلقي ديگري از موسيقي سنتي نسبت به تلقي امروزي خود داشتند كه خوب به مرور اين نظرات بسيار اصلاح شده و يا به عبارتي متكاملتر گرديده است. از صحبت هاي آقايان لطفي و عليزاده و كامكار مشخص است.اما بيشترين اين تغييرات شايد شامل آقايان شجريان و كامكار باشد.بنده از نقطه نظرات آقاي عليزاده و لطفي زياد اطلاع دقيقي ندارم.انشاءا... نت آهنگ روزي بنده و شما را به عنوان خبرنگاران سايت نزد اين دو عزيز بفرستند تا از خود آنان در يك مثلث شيشه اي نت آهنگي موارد را كامل جويا شويم.البته باز هم تاكيد دارم هر موسيقيداني حق مسلم در انتخاب ساز داره و هيچكس مثل بنده هم نميتونه به او كوچكترين ايرادي بگيره ، ولي حق تكفير ساز ديگران را به هيچ وجه ندارد. دوستي داشتم خيلي سال قبل آثار كلاسيك غربي را به زيبايي با سنتور ارائه ميكرد.من براي هنرش خيلي ارزش بيشتري قائل بودم تا كسي كه فقط سنتور را براي اجرا موسيقي ايراني به كار مي برد(در شرايط يكسان نوازندگي). اگر كسي بتونه بياد با يك ساز كاملا غربي و كمتر استفاده شده در موسيقي ايراني نميدونم شايد مثلا ترومپت ، نغمه هاي ايراني را اجرا كنه من به شخصه از كارش استقبال ميكنم.چون فكر مي كنم نوآوري باعث رشدميشه و ميتونه به موسيقي ما كمك بيشتري بكنه(البته مسلمه كه موضوع اشاري راجع به موسيقيدان است و كار هنري،نه هر كسي و هر كاري)

Kamanche
Sunday 13 July 2008, 02:28 AM
با سلام خدمت جناب آرین
همونطور که مطلعید آخرین پستهای انجمن بین این وقفه ی به وجود اومده پاک شد .منم گفتم که این پست اخر رو دوباره بنویسم ،چنان که احیانا خواستید مطلبی بنویسید در جواب پست قبلی ،متنش پیش روتون باشه.(البته تا جایی که ذهنم یاری کنه)

عرض شود که همونطور که قبلا هم گفتم خدمت شما ، بحث ما از تاپیک آخرین آواز آغاز شد
با این پست شما


سلام دوستان البته ويولن پس از انقلاب بصورت گزينشي از موسيقي ايران كنار گذاشته شد و متاسفانه در اين امر بسياري از هنرمندان موسيقي كشور نيز دخيل بودند. به قول ملك ، بديعي همان موقع بود كه مرد.متاسفانه نوعي طرز فكر حاكم از شاگردان آقاي برومند كه هنرمندان جوان دهه ي شصت را تشكيل ميدادند و بيشتر تحت اتوريته ي فكري برومند قرار داشتند امكان حذف بسياري از بزرگان اين سرزمين و سازهاي مرسومي مثل ويولن را فراهم آوردند و از آنجاييكه اعتقادي به جهاني سازي موسيقي كلاسيك ايران نداشتند در قالب بسيار محدود از چند ساز ايراني و به صورت كاملا مونو فوني پرداختند.

که بنده در پست قبلی عرض کردم که به نظر بنده با ظهور مکتب استاد برومند و شاگردان ایشون، با توجه به تاکید ایشان به اجرای موسیقی در فرم کلاسیک ،این ذائقه ی شنیداری مردم بود تغییر کرد و در واقع پذیرای نوع جدیدی از موسیقی شدند و با این صحبت هم که ویولون به صورت دستوری حذف شد (اگه اجازه بدید :4:) مخالفت کردم.واگه خاطرتون باشه دلایل اجتماعی سیاسی رو هم ذکر کردم.

نکته دوم هم یه مخالفت دیگه بود (بازم با اجازه شما :4:) که یه مقداری به بحث ما مربوط بود.اونم مخالفت با اون قسمت از صحبت شما بود که فرموده بودید : از آنجاييكه اعتقادي به جهاني سازي موسيقي كلاسيك ايران نداشتند در قالب بسيار محدود از چند ساز ايراني و به صورت كاملا مونو فوني پرداختند.

و عرض کردم که شاگردان همین جریان کارهایی رو در همین زمینه ها انجام دادند و در کوچه سار شب و داروگ رو از استاد لطفی مثال زدم.

---------------
خلاصه ش :
به نظر بنده جریانات بوجود اومده با رشد گروه مرکز حفظ اشاعه باعث شدطیف جدیدی از موسیقی وارد عرصه بشه ذائقه شنیداری مردم رو تحت تاثر قرار بده که به نظر من هیچ وقت مانعی برای انواع دیگر موسیقی نشد . چه انواع موسیقی دیگر به حیات خود ادامه دادند.
-------------
در پایان هم دو تا سوال پرسیدم
1.چرا مردم از موج جدی موسیقی استقبال کردند (لااقل اینطور داریم میبینیم)
و
2. چرا ویولون نوازهای محترم بعد از انقلاب سکوت کردند ؟ و حتی تعدادی هم از اونها جلای وطن نمودند.؟

ممنون.از شما
--------------------
از همه ی دوستان عزیز هم که علاقه مندند خواهش میکنم به بحث ما اضافه بشن.این تاپیک از معدود تاپیک های قدیمی هست که افتان و خیزان همچنان داره فعالیت میکنه.

arian
Sunday 13 July 2008, 10:36 AM
جناب كمانچه عزيز عرض سلام و ادب دارم . متاسفانه گرفتاري ها زياد شده و كار را براي همه خيلي سخت كرده ، وسط تهيه پست برق ميره و .... اصلا نميدونيم چي كار بايد بكنيم . در هر حال بنده با توجه به ايرادات جنابعالي سعي ميكنم در اولين فرصت مطالب مورد نظر خودم را (طرز نگرش خودم) را خدمت شما عرض خواهم كرد . شرمنده از اينكه اين كار زمان خواهد برد ولي بهتر خواهد بود كه دقيق مطالب تشريح بشه تا اينكه كاري سرسري و بدون حوصله باشه . ولي تا ان زمان پيشنهاد ميكنم مقاله اي را از ماهنامه ي هنر موسيقي از دوست خوبم آرش سالمي آذر 79 صفحات 37 و 38 (اين هم نظري است ، هنرستان موسيقي و نفي ويولن ايراني) مطالعه بفرماييد و سخنراني و پرسش و پاسخ آقاي شجريان در امريكا نيز مورد ديگري است. تشكر از لطف و بزرگواري و صبر شما.

Kamanche
Tuesday 29 July 2008, 02:40 AM
نظریات هنرمند گرامی علی اکبر شکارچی در مورد کمانچه و ویولون و رابطه ی آنها

ورود سازهای غربی به ایران در اوایل قرن حاضر خورشیدی، باعث شد برخی از سازهای ایرانی به انزوا بروند که در این میان کمانچه وضعیت اسف بار تری پیدا کرد. چنان که به مدت چند دهه عضو همیشه غایب ارکسترهای ایرانی بود.

به اعتقاد شکارچی، ساز ویولون به علت ظاهر فریبنده و قابلیت های نوازندگی اش، خیلی زود جای کمانچه را گرفت و حتی افرادی مثل حسین خان اسماعیل زاده که استاد مسلم کمانچه بود، به شاگردانش ویولون درس می داد. این در حالی بود که ساز کمانچه در میان ایلات و عشایر همچنان نواخته می شد، ولی صدای آن به پایتخت نمی رسید تا این که زنده یاد روح الله خالقی، استاد علی اصغر بهاری را تشویق کرد تا به جای ویولون در رادیو به کمانچه نوازی بپردازد و بدین گونه شیوه کمانچه نوازی قدما از طریق استاد بهاری به نسل بعد انتقال یافت.

شکارچی همچنین به آسیب پذیری نوازندگی کمانچه در نسل حاضر پرداخت و گفت :« بسیاری از تکنیک های نوازندگی این ساز از ویولون گرفته شده است که غالباً با اصالت کمانچه همخوانی ندارد، مانند پیتزیکاتوها و ویبره های فراوان ...

--------------------------
خدمت جناب آرین عزیز
من متاسفانه هر چه قدر تلاش کردم مقاله های مورد اشاره ی شما رو پیدا کنم موفق نشدم.

arian
Tuesday 29 July 2008, 07:59 AM
جناب كمانچه عزيز عرض سلام
ممنون از اينكه همچنان پيگير موضوع بحث هستيد ، همانطوري كه خودتون اطلاع داريد گرفتاري هاي زياد اجازه كمتري به ادامه ي بحث داده است . بنده از ساير دوستان نيز خواهش كرده ام تا با حضور در اين تاپيك ، موارد خودشون را مطرح نمايند تا موضوع كاملا بررسي بشه .متاسفانه تعهدات اين خاصيت را هم داره كه در بسياري موارد حق انتخاب را از شخص سلب ميكنه. هنوز بحث هاي زيادي مونده و بنده هم تمايل دارم با درايت و بررسي همه جانبه موارد خودم را ادامه بدهم و مشكل كنوني ويولن و جايگاه كنوني آنرا و دلايل اينكه چرا امروزه استاد ويولن نداريم را بررسي كنم . همانگونه كه روزي كمانچه از ويولن تكنيك به وام ميگرفت . امروزه بايد ويولن نوازان دوره ي عالي به علت نداشتن مدرس عالي به سراغ استادان قديم كمانچه بيايند .اين موارد را در تاپيكي ( You can see links before reply ) در حال بحث هستيم . خوشحال ميشم جنابعالي هم در اين راه ما را بيشتر كمك كنيد.

Kamanche
Saturday 23 August 2008, 05:00 PM
نوشته ای از حمید متبسم
پیرامون گروه نوازی در موسیقی ایران

.....

موسیقی ردیفی ایران که اساس و تکیه گاه موسیقی شهری ایران است به دلیل نا مشخص بودن وزن غالب گوشه های آن پیش از اینها تنها خصلت تکنوازی داشته و همنوازی در آن پدیده ای جوان است. نمونه های شاخص و موجود نخستین گروه نوازی ها در موسیقی ایران به اواخر دوران قاجار و پس از مشروطه باز می گردد. و ابداع فرم پیش درآمد بعنوان قطعه ای که قبل از درآمد دستگاه اجرا می شود نیز به همان دوره باز می گردد. به بیانی دیگر همنوازان برای ارائه کار جمعی نیاز به قطعه ای با وزن مشخص برای شروع جمعی داشتند و فرم پیش درآمد را به معنای قطعه ای قبل از در آمد به وجود آوردند. گر چه بسیاری از آهنگسازان امروز به شکل سنتی این فرم وفادار نیستند، لیکن غالب کارهای جمعی موسیقی با قطعه ای به عنوان مقدمه اغاز می شود و پس از آن خواننده و تکنواز نغمه ای را که وزن مشخص ندارد بعنوان در آمد اجرا می کنند.

باری، کنسرت های انجمن اخوت، همنوازی درویش خان( تار ) باقرخان ( کمانچه) آواز طاهر زاده و تصنیف خوانی های دوامی در زمان خویش گامی نو بشمار می آ مد و بازگشت علینقی وزیری به ایران پس از تحصیلات موسیقی در اروپا، با دستمایه پیشرفت ها ونمونه های اروپائی موسیقی ارکسترال، موسیقی ما را بیش از پیش به سوی کار جمعی و ایجاد ارکستر یاری کرد. لیکن دریچه باز شده بسوی غرب و اشنائی موسیقی دانان ایران با امکانات ساز های غربی که از دیر باز در زمینه همنوازی بکار گرفته شده اند، شیفتگان نوآوری را بسوی بکار بستن این سازها بجای کار روی سازهای خودمان کشاند و با بکار بستن تکنیک های ارکستراسیون و شیوه های تجربه شده و سیقل خورده غرب، آثاری خلق شد، که تنها ملودی هایش ایرانی اند نه شیوه بیان آنها. به جز تار و سنتور و در مواردی تنبک ساز های دیگر ما فاقد توانائی کافی برای کار همنوازی تشخیص داده شدند و در هنرستان و مدارس موسیقی نیز بعنوان ساز اصلی تدریس نشدند. در ارکستر ها فلوت جای نی و ویلن جای کمانجه را پر کرد. هم دوره ای های من بخاطر دارند که در هنرستان موسیقی ساز سه تار، کمانچه، بربط و تنبک بعنوان ساز دوم قابل یادگیری بود و موفقیت در آن تاثیرچندانی در نمرات سالانه نداشت ، نوازندگان سازهای ایرانی وعلاقه مندان به آن نیز، بی شرمانه، عقب مانده قلمداد شدند.

سخن از همنوازی بعنوان پدیده ای نو در موسیقی ایران است و برای دستیابی به آن چاره کار رفع نواقص سازها و پرورش نوازندگان توانا ست. در زمانی که ده ها سال تنها نوازنده قابل کمانچه استاد بهاری و تنها نوازنده قابل نی استاد کسائی بود، بسی انتظار بی جا که ساز ایرانی در کار همنوازی بکار گرفته شود. تشکیل گروه ساز های ملی به سرپرستی استاد فرامرز پایوردردهه چهل نقطه عطفی است در بکار گیری سازهای ایرانی در همنوازی، ولی حتی آن زمان نیز به دلیل تسلط بیشتر نوازنده کمانچه گروه، به ویلن قطعاتی که در کنسرت ها با کمانچه اجرا می شد در ضبط با ویلن نواخته می شد که بدون نقص باشد. بکارگیری ساز های غربی اگر چه باعث دستیابی به امکانات و روش های غربی شد، لیکن سبب فراموشی تکنیک ها و ظرائف خاص موسیقی ایران نیز گشت. بطوری که با پیدایش مرکز حفظ و اشاعه موسیقی در اواخر دهه سی و سازمانهائی از این دست که با هدف باز پردازی موسیقی ایران تاسیس شدند، موسیقی قدیم ایران به گوش شنوندگان آن زمان کاملا نو و تازه بود. اجرا دوباره پیش درآمد های درویش و تصانیف عارف با شیوه خود صاحبان اثر، پس از گذشت پنجاه سال از خلق اثر، موسیقی نوین ایران قلمداد شد. باز نگری به موسیقی قدیم کوشش موثری شد در پالایش و باز سازی موسیقی ما.

حالا توجه داشته باشید که در دهه پنجاه تازه چرخی زدیم و رسیدیم به آنجا که درویش و وزیری در ابتدای این قرن بودند. ازآن زمان تا امروز سی سال میگذرد و این زمان برای تحول در موسیقی، زمانی طولانی محسوب نمی شود. با این حال پس از گذشت زمانی نه چندان طولانی و البته با محدودیت هائی که می شناسید، نوازندگی سازهای محجور رشد بسزائی داشته و هنر همنوازی وارد مرحله تازه ای از تحول خود شده است. نوازندگان کمانچه و سه تار که زمانی خیل شان به زحمت به عدد انگشتان یک دست می رسید جمعیت بزرگی از دست اندرکاران موسیقی را تشکیل می دهند و بربط با ساختاری تازه در کار همنوازی و تکنوازی نقش ویژه ای ایفا می کند و سازهای کوبه ای نیز با دستمایه تازه و رنگارنگ از ساز های محلی فصل نوینی رادراجرای ضرب آهنگ آثار گشوده اند.
...

arian
Sunday 31 August 2008, 02:33 PM
مطالب جناب آقاي حميد متبسم پيرامون گروه نوازي در موسيقي ايران زيبا و خواندني است . ولي نكات كوچكي به نظرم رسيد كه بايد به آنها اشاره ميشد .
موسیقی ردیفی ایران که اساس و تکیه گاه موسیقی شهری ایران است به دلیل نا مشخص بودن وزن غالب گوشه های آن پیش از اینها تنها خصلت تکنوازی داشته و همنوازی در آن پدیده ای جوان است.
همانگونه كه جناب آقاي متبسم ميفرمايند موسيقي رديفي ايران اساس و چهارچوب موسيقي ايران است ولي همه ي موسيقي ايران نيست . و تصور اينكه كساني سعي داشتند تا رديف را به صورت گروهي اجرا كنند به نظر بعيد مي آيد .
کنسرت های انجمن اخوت، همنوازی درویش خان( تار ) باقرخان ( کمانچه) آواز طاهر زاده و تصنیف خوانی های دوامی در زمان خویش گامی نو بشمار می آ مد.
اينجا نيز بحث تصنيف مطرح ميگردد كه كاملا متمايز از رديف ميباشد .
بازگشت علینقی وزیری به ایران پس از تحصیلات موسیقی در اروپا، با دستمایه پیشرفت ها ونمونه های اروپائی موسیقی ارکسترال، موسیقی ما را بیش از پیش به سوی کار جمعی و ایجاد ارکستر یاری کرد. لیکن دریچه باز شده بسوی غرب و اشنائی موسیقی دانان ایران با امکانات ساز های غربی که از دیر باز در زمینه همنوازی بکار گرفته شده اند، شیفتگان نوآوری را بسوی بکار بستن این سازها بجای کار روی سازهای خودمان کشاند و با بکار بستن تکنیک های ارکستراسیون و شیوه های تجربه شده و سیقل خورده غرب، آثاری خلق شد،
در اين خصوص نيز همانگونه كه قبلا عرض شد آهنگساز در انتخاب و تشخيص ساز مناسب براي اجراي قطعات خود بايد كاملا آزاد باشد در غير اينصورت فاقد ابزارهاي لازم خواهد بود .
و اما در مورد آنكه چرا سازهايي انتخاب شدند و سازهايي انتخاب نشدند نيز به تفصيل وضعيت كمانچه و كمانچه نوازان آن دوره مورد بررسي قرار گرفت . وقتي كه يك آهنگساز نتواند حتي دو ساز كمانچه داراي صداي تقريبا هماهنگ پيدا كند چگونه اميد به ايجاد هماهنگي ميتوان داشت . آقاي وزيري ميتوانست با بكارگيري سازهاي غربي به موسيقي ايراني در قالب اركسترمورد نظر خود دست يابد آيا بايد امتناع مينمود . آيا ما نمي بايست به جاي آنكه تلاشهاي ديگران را تخطئه كنيم به دنبال نقاط ضعف خودمان بگرديم . چند نوازنده كمانچه داشته ايم . آيا ميتوانستند و يا ميخواستند كه به صورت گروهي كار كنند و آيا سازهاشان اصلا امكان تيون شدن با يكديگر داشتند.
که تنها ملودی هایش ایرانی اند نه شیوه بیان آنها.
چه قدر راحت ميتوان به آثار خالقي ، محجوبي ، معروفي و .... و اين همه آثار بينظير گلها كه حتي يك نمونه از اين آثار را حداقل در 30 سال گذشته نتوانسته ايم بسازيم كلماتي را نثار كنيم كه داراي مفاهيم واضح و مشخص نيستند .

Kamanche
Sunday 31 August 2008, 03:57 PM
با سلام خدمت شما جناب آرین و تشکر از مطلب
اول این نکته رو اعتراف کنم که بنده و جناب عالی در زمینه بحث کمانچه و ویولون هیچ طور آبمون تو یه جو نمیره.:21:



و اما در مورد آنكه چرا سازهايي انتخاب شدند و سازهايي انتخاب نشدند نيز به تفصيل وضعيت كمانچه و كمانچه نوازان آن دوره مورد بررسي قرار گرفت . وقتي كه يك آهنگساز نتواند حتي دو ساز كمانچه داراي صداي تقريبا هماهنگ پيدا كند چگونه اميد به ايجاد هماهنگي ميتوان داشت
بله من هم با شما موافقم که در اون دوره نمیشد دو نوازنده ی کمانچه پیدا کرد چون با ورود ویولون گرایش شدیدی به نوازندگی ویولون به وجود امده بود و بازار کمانچه تخطئه شد .اما با این صحبت شما مخالفم وقتي كه يك آهنگساز نتواند حتي دو ساز كمانچه داراي صداي تقريبا هماهنگ پيدا كند چگونه اميد به ايجاد هماهنگي ميتوان داشت.چه در کارهای ارائه شده ی اون دوره به نظر بنده هیچ وقت لااقل از لحاظ اجرای فواصل ، مخصوصا در بین ویولون ونوازها هماهنگی وجود نداره.(باور بفرمایید این رو بدون هیچ تعصبی عرض میکنم)



آيا ما نمي بايست به جاي آنكه تلاشهاي ديگران را تخطئه كنيم به دنبال نقاط ضعف خودمان بگرديم . چند نوازنده كمانچه داشته ايم . آيا ميتوانستند و يا ميخواستند كه به صورت گروهي كار كنند و آيا سازهاشان اصلا امكان تيون شدن با يكديگر داشتند.
بدون شک هرف من همینه اما از شما هم انتظار دارم کمی منصفانه تر و با درنظر گرفتن تمامی جواتب در این مورد قضاوت کنید.
آیا واقعا در همین یه مورد خاص همه چیز درناتوانی کمانچه نوازان خلاصه میشه.؟

اما شما نکاتی از این نوشته رو بارز کردید که من هم دوست دارم دست روی چند قسمت از این مطلب بزارم.

هم دوره ای های من بخاطر دارند که در هنرستان موسیقی ساز سه تار، کمانچه، بربط و تنبک بعنوان ساز دوم قابل یادگیری بود و موفقیت در آن تاثیرچندانی در نمرات سالانه نداشت ، نوازندگان سازهای ایرانی وعلاقه مندان به آن نیز، بی شرمانه، عقب مانده قلمداد شدند.

arian
Sunday 31 August 2008, 05:20 PM
جناب ويشتاسب خان سلام
ولي من بر خلاف شما فكر ميكنم آب ما توي يك جوب است ،
ببينيد گرايش به يك ساز و يا مورد اقبال قرار گرفتن يك ساز هيچ چيزي بدي نيست و مشكلي براي سازهاي ديگر نيست . ولي حذف گزينشي يك ساز بحث ديگري است . ويولن مورد اقبال نوازندگان قرار گرفت (اين مطلب را هيچ كجا نميتونيم به عنوان يك جرم مطرح كنيم ) . ولي آيا اين نوازندگان ويولن ساز كمانچه را مورد هجوم قرار دادند و يا اجازه ي هنرنمايي به نوازندگان كمانچه ندادند ؟ ولي در مورد ويولن ايراني اين اتفاق افتاد . دستور صادر شد كه هيچ قطعه ي ايراني با ويولن اجازه صدور انتشار و پروانه و جواز نخواهد داشت .
ببينيد ويولن چون استاندارد بود امكان تيون شدن براش وجود داشت . شايد دو تا نوازنده ويولن نميتوانستند با همديگر هماهنگي داشته باشند ولي اين اشكال در ساز نبود . بر فرض در نوازنده بود ( كه البته احتمالا شما حتي يكي از كارهاي گلها را نيز گوش نكرده ايد . چون تعداد نوازنده ها ي ويولن فقط يك نفر نبوده است . به جز در اجراي سوليست ها )
ولي در مورد كمانچه ، ما سازنده ي كمانچه نداشته ايم ، نوازندگان كمانچه خود ساز خود را مي ساختند و انواع متفاوتي نيز داشته است كه در پستهاي قبلي شرح كامل آن رفت .
در مورد دوم هم باور كنيد هيچگونه تعصبي نيست و نظر شما براي من ثاقب است ، آيا اسمعيل خان كمانچه با باقر خان رامشگر تمايلي به گروه نوازي داشته اند ؟ اگر داشته اند چرا آنان نيز انجام نداده اند . چون آنها انجام نداده اند ، ما نميتوانيم تقصير را بر گردن آقاي وزيري بيندازيم. آقاي وزيري موسيقي را از زاويه ديد و نظر خود ميديد و براي اين كار خود اهدافي داشت ، ترك پست و سمت كرد ، براي آموزش به اروپا رفت ، درس خواند ، سپس به ايران برگشت مدرسه ي موسيقي را بنا گذاشت و شاگرداني را تربيت كرد تا اهداف او را ادامه دهند كه چنين نيز كردند . ولي آقايان باقرخان يا اسمعيل زاده چنين نكردند . به همان سبك سنتي خود پرداختند و شايد اصلا اعتقادي به اين امر نداشتند همانگونه كه آقا حسينقلي يا ميرزا عبدا... هيچوقت چنين نكردند . نگرش اين افراد متفاوت بود . آقاي بهاري به خواهش خالقي از همين مكتب وزيري به كمانچه ميپردازد . آيا ما ميتوانيم بگوييم وضعيت تاسف بار امروزي ويولن بر گردن مرحوم بهاري است ؟ آيا هيچوقت شما ديده ايد كه نوازندگان ويولن به اين مطلب بپردازند كه سنتي كارها ماها رو امروزه مسخره ميكنند و ميگويند كه نوازندگان ويولن غربزده و جوجه فكلي و پاپيوني و .... هستند به خاطر همين ما عقب افتاده ايم .
كداميك از نوازندگان ويولن بودند كه كمانچه نزده اند ؟

بله هنوز هم علاقمندان به موسيقي ايراني در هنرستانها و دانشگاههاي موسيقي كشور مسخره شوند ولي اين هنرستان چه ايشان ميفرمايند چه ارتباطي به آقاي وزيري دارد . عرض كردم مدتي پيش وقتي در دانشگاه هنر فردي پشت پيانو نشست و قطعه ي چهارگاه جواد معروفي را ميزد فريادي از دانشگاه را افتاد كه اي واي آبروي موسيقي رفت . در دانشگاه هنر داريد قطعه ي روحوضي ميزنيد . اين مشكلات و مسائل فقط مخصوص كمانچه نيست . به تاپيك هويت ويولن سر بزنيد تا ببينيد در مورد نواختن ويولن ايراني چه ميگويند. بپرسيد چرا آقاي اردوان كامكار يا همايون شجريان يا خيلي از هنرجويان ديگر از هنرستان موسيقي ترك تحصيل كردند . زماني كه بنده خدا جناب وزيري در آرامگاه ابدي فرو رفته بود.هنرستان موسيقي فقط نزديك 3 سال با مديريت آقاي وزيري اداره شد . ايشون را از هنرستان بيرون كردند . نامه هاي آقاي خالقي را بخوانيد كه چه در راديو و چه در هنرستان چه ها كشيد ، من اين حرف را از زبان خود آقاي وزيري شنيدم كه ميگفت مرحوم خالقي به سبب همين مرارت ها به بيماري مبتلا شد و درگذشت .
ببخشيد حرفهام خيلي طولاني شد .

Kamanche
Monday 1 September 2008, 05:34 PM
سلام خدمت جناب آرین

ممنون از نوشته ی شما ولی باز هم فکر میکنم آب ما اصلا توی یه جو برو نیست :21:

--------
از اخر شروع کنم

قصد من اصلا بی حرمتی نسبت به استاد وزیری نیست( که ما غلط بکنیم از این کارا بکنیم) همینطور که در نوشته جناب متبسم نکته منفی به استاد وزیری نسبت داده نشده بلکه فقط از وضعیت بد سازهای ملی ایرانی در هنرستان های موسیق ایران گله شده و اصلا اسمی از استاد وزیری در هنرستان به میان نیامده.
اما


ولي آيا اين نوازندگان ويولن ساز كمانچه را مورد هجوم قرار دادند و يا اجازه ي هنرنمايي به نوازندگان كمانچه ندادند ؟
خیر مورد هجوم قرار ندادند اما توجه فراوان به یک ساز ( که از قضا فرنگیه) با توجه به وضع جامعه ی ایران در اون برهه ی خاص از زمان میتونه نه تنها به یک ساز بلکه به یک جز از فرهنگ یک کشور هم میتونه ضربه بزنه ویا دچار تغییرش کنه (چنان که کمابیش این تغییر دچار موسیقی و نگرش مردم نسبت به موسیق شد)



دستور صادر شد كه هيچ قطعه ي ايراني با ويولن اجازه صدور انتشار و پروانه و جواز نخواهد داشت


باید قبول کرد که جریانات بدی در اوایل انقلاب برای ویولون نوازان ایجاد شد و هم باید قبول کرد که خیلی از ویلون نوازهای عزیز هم در بوجود اومدن این جو بعد از انقلاب کمک شایانی کردند.
بنده چند پست قبل هم سوالی از شما پرسیدم که فکر نمکیند که در بوجود اومدن اون جو ویولون نوازها بی تقصیر نبودند.؟


( كه البته احتمالا شما حتي يكي از كارهاي گلها را نيز گوش نكرده ايد . چون تعداد نوازنده ها ي ويولن فقط يك نفر نبوده است . به جز در اجراي سوليست ها )

چرا اتفاقا تمامی کارهای مرحوم استاد گرانقدر مرتضی محجوبی رو که اغلب با تظیم های استاد معروفی همراه بوده رو کامل شنیدم و اینجور کارها رو می پرستم.
در پست قبلی هم اشاره ای کردم که در ارکستر گلها ویولون ها یا نوازندگانشان از نظر اجرای فواصل هماهنگ نیستند.پس گناه گردن ساز نیست نوازنده مقصر است چه در کمانچه چه در ویولون. نمونه بسیار ساده ش .گوش کنید به تصنیف جاودان کاروان .که ویولون ها مخصوصا در جواب آواز آشکارا فالش هستند ( اجرای فواصل دقیق نیست)


آيا اسمعيل خان كمانچه با باقر خان رامشگر تمايلي به گروه نوازي داشته اند ؟ اگر داشته اند چرا آنان نيز انجام نداده اند

چرا تمایل داشتند اما در گرو ههای دیگر و نه به شیوه ی آرکستر بزرگ .گروه نوازی های باقر خان به همراه درویش خان و اواز و ضرب عبدالله دوامی از این گونه اند.
بستگی داره که ما گروه را چی بدونیم. به نظر بنده همین تلاش های کوچیک این اساتید خودش میتونست پایه گذار شیوه ی گروه نوازی در موسیق ایران باشه و مسلما بی تاثیر نبوده اما در نطفه کشته شد.
اما این گفته ی شما که آقاي بهاري به خواهش خالقي از همين مكتب وزيري به كمانچه ميپردازد .برای من خیل سوال بر انگیز بود.


آيا هيچوقت شما ديده ايد كه نوازندگان ويولن به اين مطلب بپردازند كه سنتي كارها ماها رو امروزه مسخره ميكنند و ميگويند كه نوازندگان ويولن غربزده و جوجه فكلي و پاپيوني و .... هستند به خاطر همين ما عقب افتاده ايم .


نه باید بگم که به این شکل چیزی نشنیدم . اما بارها این نکته رو از همه اساتید ویولون نواز شنیدم که - جریانات مکتب برومند باعث زوال ویولون نوازی در ایران شد- که بی شباهت به این جمله ی شما نیست.

ممنون از شما

arian
Monday 1 September 2008, 05:56 PM
ويشتاسب خان سلام
خیر مورد هجوم قرار ندادند اما توجه فراوان به یک ساز ( که از قضا فرنگیه) با توجه به وضع جامعه ی ایران در اون برهه ی خاص از زمان میتونه نه تنها به یک ساز بلکه به یک جز از فرهنگ یک کشور هم میتونه ضربه بزنه ویا دچار تغییرش کنه (چنان که کمابیش این تغییر دچار موسیقی و نگرش مردم نسبت به موسیق شد)
سازهاي زياد فرنگي وارد ايران شدند مثل گيتار ، چرا هيچ كس گيتار را باعث زوال تار نميدونه . به نظر من هم باز هم تمايل و ياعدم تمايل به يك ساز را نبايد گردن ساز ديگري انداخت.

باید قبول کرد که جریانات بدی در اوایل انقلاب برای ویولون نوازان ایجاد شد و هم باید قبول کرد که خیلی از ویلون نوازهای عزیز هم در بوجود اومدن این جو بعد از انقلاب کمک شایانی کردند.
بنده چند پست قبل هم سوالی از شما پرسیدم که فکر نمکیند که در بوجود اومدن اون جو ویولون نوازها بی تقصیر نبودند.؟
منظور اين است كه چند نفر نوازنده ويولن بر فرض موسيقي فاقد ارزش اجرا كردند ؟ آيا به نظر شما نوازنده هاي سازهاي ديگه اين كار را نكردند يا نمي كنند ؟ به نظر من اين دليل خوبي نميتونه باشه.
چرا تمایل داشتند اما در گرو ههای دیگر و نه به شیوه ی آرکستر بزرگ .گروه نوازی های باقر خان به همراه درویش خان و اواز و ضرب عبدالله دوامی از این گونه اند.
بستگی داره که ما گروه را چی بدونیم. به نظر بنده همین تلاش های کوچیک این اساتید خودش میتونست پایه گذار شیوه ی گروه نوازی در موسیق ایران باشه و مسلما بی تاثیر نبوده اما در نطفه کشته شد.
اما این گفته ی شما که آقاي بهاري به خواهش خالقي از همين مكتب وزيري به كمانچه ميپردازد .برای من خیل سوال بر انگیز بود.

خوب كمانچه نوازي گروهي كه نبود .
ميفرماييد در نطفه كشته شد . چه كسي آنها را در نطفه كشت ؟ جناب ويشتاسب خان شما خيلي دنبال يك نفر ميگرديد كه تمام كاسه كوزه ها را سر اون بشكنيد!
مگر آقاي بهاري به خواهش آقاي خالقي به كمانچه نپرداخت ؟

نه باید بگم که به این شکل چیزی نشنیدم . اما بارها این نکته رو از همه اساتید ویولون نواز شنیدم که - جریانات مکتب برومند باعث زوال ویولون نوازی در ایران شد- که بی شباهت به این جمله ی شما نیست.
جناب ويشتاسب خان ، اين بحث خيلي مهمي است ، البته احتمالا اشتباه تايپي است كه ميفرماييد از همه ي استادان ويولن شنيده ايد . اما از دو نفر از استادان ويولن ( شاگردان استاد صبا ) نمونه بياوريد . بنده هم قول ميدهم كه حرفهاي دلم را بگم . در غير اين صورت براحتي دم به تله نميدهم .

Kamanche
Wednesday 3 September 2008, 05:28 PM
سلام بر شما جناب آرین

اول معذرت میخام که دیر شد من هر هفته سه شنبه ها رو برای کلاس کمانچه به تهران میرم و غیبت چند روزه به این دلیل بود.


= = = = = = = =



اما صحبت های شما


سازهاي زياد فرنگي وارد ايران شدند مثل گيتار ، چرا هيچ كس گيتار را باعث زوال تار نميدونه . به نظر من هم باز هم تمايل و ياعدم تمايل به يك ساز را نبايد گردن ساز ديگري انداخت.



بله گیتار و هزار نوع ساز غربی دیگه هم وارد ایران شد ولی هیچ وقت باهاشون باهاش سه گاه و شور وچهارگاه و نزدند. و همیشه مثلا گیتار توی بستر خاص خودش حرکت کرده.پس نباید انتظار داشت که با ساز خاصی ضربه بزنه .اما ویلون قضیه ش فرق میکنه .ویولون مورد استفاده ی مستقیم در موسیقی دستگاهی ایران قرار گرفت پس باید قبول کرد که تاثیراتی در اون موسیق هم گذاشته.

اصلا با ورود هر سازی از فرهنگی خاص به یک فرهنگ جدید ، اثرات مختلف فرهنگی هنری رو وارد موسیق مبدا میکنه.(مثبت و منفی)

مثال هاش هم در جهان زیاد هستند.


منظور اين است كه چند نفر نوازنده ويولن بر فرض موسيقي فاقد ارزش اجرا كردند ؟ آيا به نظر شما نوازنده هاي سازهاي ديگه اين كار را نكردند يا نمي كنند ؟ به نظر من اين دليل خوبي نميتونه باشه.

چرا . قبول دارم نوازنده های دیگه این کار رو کردند و این فقط شامل ویولون نیست. وبنده هم نگفتم این تنها دلیل افت ویولون بود عرض کردم که موثر بود در این قضیه.


خوب كمانچه نوازي گروهي كه نبود .

ميفرماييد در نطفه كشته شد . چه كسي آنها را در نطفه كشت ؟ جناب ويشتاسب خان شما خيلي دنبال يك نفر ميگرديد كه تمام كاسه كوزه ها را سر اون بشكنيد!



نه هیچ وقت گروهی نبود اما میتونست اگر بهش مجالی داده بشه بعدها تبدیل به کمانچه نوازی گروهی هم بشه. اتفاقا جناب آرین عزیز من اصلا دنبال این نیستم که کاسه کوزه رو سر کسی بشکنم.من دارم به کل اون جریانات پیش اومده نقد وارد میکنم. نه با استاد وزیری کار دارم نه با استاد خالقی.

حرف من اینه که خیلی متعصبانه با این قضایا برخورد شد .همه چیز در مثلا گروه نوازی به شکل جدیدش محدود شد وبا کمک جریانات اجتماعی خاص حاکم بر اون دوره به سرعت رشد کرد و مجالی برای تجربه های جدید تر توسط موسیقی دان های ایرانی داده نشد.

جریانات جدید موسیق ما در اون دوره خیل چیزها رو مورد غضب قرار داد. وگر نه تلاش های خوبی داشت صورت میگرفت و مثلا در گروه نوازی های انجمن اخوت که چند تا تصویر هم ازش توی کتاب استاد خالقی هست. شاید اگر ادامه پیدا میکرد تحولات خوبی در این زمینه خاص شکل میگرفت. منظورم از در نطفه کشته شدفقط و فقط همین بود.

حرف من اینه که در اون دوره تلاش ها و اتفاقات خوبی افتاد اما همراهش ضرباتی هم کورکورانه به موسیق ایرانی وارد شد. وکمانچه هم در کنارش و باور اینکهاین اتفاقات در سرنوشت موسیق ایران و به خصوص کمانچه بی تاثیر بوده خیلی خیلی سخته.



جناب ويشتاسب خان ، اين بحث خيلي مهمي است ، البته احتمالا اشتباه تايپي است كه ميفرماييد از همه ي استادان ويولن شنيده ايد . اما از دو نفر از استادان ويولن ( شاگردان استاد صبا ) نمونه بياوريد

در مورد جریانات مکتب برومند هم بله به قول شما این موضوع بسیار بزرگیه. اما باور کنید من نمی خوام با این بحث مجادله ای بین من وشما پیش بیاد

اما به یه نقل قول از خود شما بسنده میکنم که در تاپیک آخرین آواز که از دلایل اصلی بوجود اومدن این تاپیک بود نوشتید.



سلام دوستان البته ويولن پس از انقلاب بصورت گزينشي از موسيقي ايران كنار گذاشته شد و متاسفانه در اين امر بسياري از هنرمندان موسيقي كشور نيز دخيل بودند. به قول ملك ، بديعي همان موقع بود كه مرد.متاسفانه نوعي طرز فكر حاكم از شاگردان آقاي برومند كه هنرمندان جوان دهه ي شصت را تشكيل ميدادند و بيشتر تحت اتوريته ي فكري برومند قرار داشتند امكان حذف بسياري از بزرگان اين سرزمين و سازهاي مرسومي مثل ويولن را فراهم آوردند


= = = = = = = =

ممنون وسپاس

arian
Wednesday 3 September 2008, 06:58 PM
ويشتاسب عزيز و گل سلام
من خيلي خوشحال شدم گفتم كه شما شايد از ادامه بحث منصرف شده ايد ولي زهي خيال باطل . مثل يك شير همچنان در صحنه حضور داريد.


اصلا با ورود هر سازی از فرهنگی خاص به یک فرهنگ جدید ، اثرات مختلف فرهنگی هنری رو وارد موسیق مبدا میکنه.(مثبت و منفی)

دقيقا همين طور است كه ميفرماييد ولي باز هم دليلي نميشه چون تازه وارد آمد همه جا خالي كنند . هر كس به جاي خودش هست . چرا كمانچه نوازها به كارشون كمتر ادامه دادند .
يك بار ديگر هم سئوال ميكنم آيا گيتار الكتريك كه امد جاي گيتار كلاسيك را تنگ كرد؟ تونست آن ساز را ريشه كنه ؟
ولي آمدن ويولن فكر ميكنم در اولين پست اشاره كردم موسيقي جهان را به سمت و سوي ديگري كشيد . اين حقيقت است . همين ساز به كشورهاي ديگر رفت . در همه جا هم مورد استفاده قرار گرفت . سازي جهاني شد . چنانچه قومي يا ملت موسيقي خود را بوسيد و گذاشت كنار . اشتباه از جانب همان مردم بوده است نه ساز ويولن يا نوازنده هاي آن . همه ي ما ميدونيم بسياري از ملل هنوز موسيقي خود را حفظ كرده اند .

حرف من اینه که خیلی متعصبانه با این قضایا برخورد شد .همه چیز در مثلا گروه نوازی به شکل جدیدش محدود شد وبا کمک جریانات اجتماعی خاص حاکم بر اون دوره به سرعت رشد کرد و مجالی برای تجربه های جدید تر توسط موسیقی دان های ایرانی داده نشد.

همين مشكل را نوازندگان ويولن و مكتب وزيري پس از انقلاب داشتند و هنوز هم دارند . كه دقيقا از آن طرف افتاديم . ولي شاگردان مكتب وزيري همواره فقط كار خودشان را انجام دادند و گروه حاكم همانطوري كه ميدونيد موسيقي ايراني را اصلا قبول نداشتند و نوازندگي موسيقي ايراني با ساز ويولن را نيز كفر ميدانستند .ولي شاگردان جديد پس از انقلاب به همراهي با دستورات وزارت ارشاد پرداختند . شما ميدانيد اعضاي شوراي موسيقي ارشاد چه كساني بودند ؟
جریانات جدید موسیق ما در اون دوره خیل چیزها رو مورد غضب قرار داد. وگر نه تلاش های خوبی داشت صورت میگرفت و مثلا در گروه نوازی های انجمن اخوت که چند تا تصویر هم ازش توی کتاب استاد خالقی هست. شاید اگر ادامه پیدا میکرد تحولات خوبی در این زمینه خاص شکل میگرفت. منظورم از در نطفه کشته شدفقط و فقط همین بود.
حرف من اینه که در اون دوره تلاش ها و اتفاقات خوبی افتاد اما همراهش ضرباتی هم کورکورانه به موسیق ایرانی وارد شد. وکمانچه هم در کنارش و باور اینکهاین اتفاقات در سرنوشت موسیق ایران و به خصوص کمانچه بی تاثیر بوده خیلی خیلی سخته

ضربات كوركورانه را حرف صحيحي ميدانيم چون ما ايرانيها عادت داريم خيلي سريع كوركورانه مطالب را مورد پذيرش قرار بديم . و از همين گذر نيز موسيقي ايران لطمات شديدي خورده است ولي شاگردان مكتب وزيري بسيار آگاهانه در اين راه قدم برميداشتند و مطمئنا آنچه از موسيقي ايران بر جاي مانده است حاصل دسترنج همينان ميباشد . انجمن اخوت نيز در گروه نوازي خود از ويولن استفاده ميكردند . ابراهيم خان منصوري نوازنده ي ويولن همين گروه است .


در مورد جریانات مکتب برومند هم بله به قول شما این موضوع بسیار بزرگیه. اما باور کنید من نمی خوام با این بحث مجادله ای بین من وشما پیش بیاد
اما به یه نقل قول از خود شما بسنده میکنم که در تاپیک آخرین آواز که از دلایل اصلی بوجود اومدن این تاپیک بود نوشتید

جناب ويشتاسب خان شايد لحن صحبت من كمي خشك بوده است . معذرت ميخوام . قصد هيچكدام از ما مجادله نيست . ولي هرگاه لازم ديديد ميتونم گفته هاي ايشان و شاگردانشان را هرگاه لازم دانستيد برايتان ذكر كنم .

Kamanche
Wednesday 3 September 2008, 10:56 PM
با سلام مجدد خدمت شما


جناب آرین عزیز





عرض کنم که به نظر بنده مثال شما در مورد گیتارکلاسیک و الکتریک رو نمیشه با کمانچه و یولون مقایسه کرد همچنان که در پست قبلی گیتار رو با تار.دوتا سازی که شما ذکر کردید هیچ وقت مثل وارد عرصه های اجرایی هم نشدند .یعنی گیتار کلاسیک و شیوه ی نوازندگیش جداست و وکلاسیک و شیوه ی نوازندگیش و بعضی وقت ها شیوه ی استفاده ش هم جدا.هیچ وقت کاری به کار هم نداشتند .بدون شک از همدیگه چیزی وام گرفتند ولی همواره دو ساز متفاوت با دوشخصیت متفاوت بودند.


اما کمانچه ویولون قضیه شون متفاوته . ویولون با ورودش به ایران شخصیت جداگانه ای پیدا کرد و به نظر بنده حتی کمی ازشخصیت کمانچه که سازی ایرانی بود وام گرفت. دیگه فقط باهاش ر ماژور و سی مینور نواخته نمیشد.چهارمضراب و تصنیف ورنگ جای سمفونی های غربی رو گرفته بود. و خلاصه ی کلام یه سازی شده بود برای نواختن موسیقی ایرانی.





اونقدر در سراغاز ورود ویولون به ایران اینها به هم گره خوردند که برای بعضی ها تشخیصشون سخته.اولین مدرس های ویولون کمانچه نوازها بودند اونم به شیوه خاص خودشون. نصف بیشتر کمانچه نوازها با ورود ویولون ، کمانچه رو زمین گذاشتند و ویولون دست گرفتند و بعدها در ویولون نوازی شدند شهره شهر...


این همه مطلب که عرض کردم خواستم این رو بگم که ویولون و کمانچه اونقدر بهم گره خورده هستند که مقایسه شون با هر ساز دیگه ای به جرات میگم یه مقدار بی انصافیه.


اما شما هم همون حرف چند پست پیش تر منو زدید که یه مقدار هم جنجالی شد : نگاه تنفر امیز و نکبت بار مردم.


خاطرتون هست .


شما هم الان همین حرف منو زدید اما یه مقدار مهربان تر:


چنانچه قومي يا ملت موسيقي خود را بوسيد و گذاشت كنار . اشتباه از جانب همان مردم بوده است نه ساز ويولن يا نوازنده هاي آن





اما با همه ی این قضایا به نظر بنده کمانچه هم میتونست اگر با یک سری تعصب گرایی های بعضی موسیقدانها و افکار موهوم مردم جامعه اش مواجه نشه اینجوری بساطش برچیده نشه . لااقل یکی دو نوازنده دیگه رو به اضافه ی استاد بهاری تقدیم نسل بعدی میکرد.


چنانکه بودند اساتید بزرگی از شاگردان مستقیم باقرخان و حسین خان اسماعیل زاده که (الان متاسفانه اسمشون در خاطرم نیست)و ابا داشتند از بیان این که کمانچه نواز هستند و در خفا بدرود حیات گفتند و این به نظرم فاجعه ست.فاجعه ای که جبرانش محاله....


و متاسفانه این انفاقات در این قضیه و دروه ی خاص واقعا برای کسانی که کمانچه می کشند ناراحت کننده س.

- - -


مخلصیم

arian
Thursday 4 September 2008, 09:23 AM
ويشتاسب خان همه ي ما دوستاني را ميشناسيم كه نسبت به ساز خود يا استاد خود تعصب دارند . اين تعصبات در حد و اندازه هايي خاص خوب و در حد واندازه هايي نامناسب و نابجا است . اگر كسي به ساز و يا روش خاص خود اعتقاد داشت يا به قولي تعصب داشت و اين راه را سالها نيز ادامه داد هيچگونه مشكلي براي ديگران نخواهد داشت . (مانندجناب بهاري ويولن را بوسيد و گذاشت كنار و هميشه به نواختن كمانچه پرداخت . يا آقاي گنجه اي هم ويولن ميزنند و هم كمانچه).
اما زماني متعصب به يك ساز و استاد يا روش چماق برميدارد و بر سر ديگراني كه از روش وي اطاعت نميكند ميزند . اين تعصب خطرناك و پسرفتگرايانه است . چنانچه در تاپيك هاي روايتگر اصيل كمانچه ، و بحث هاي تمبك آقاي رجبي و.... مي بينيم .
بدون شك ابداع هر سازي چه مستقيم و چه غير مستقيم عرصه را بر سازهاي ديگر تنگ خواهد كرد و فقط سازي موفق تر خواهد بود كه بتواند در سير تكاملي با نيازهاي روز به پيش رود و جوابگوي خواسته هاي عصر خود باشد . تاريخ تكامل ساز كمانچه نيز فكر كنم در پست هاي اوليه ذكر شد .
عرض بنده اين است كه اگر كوتاهي در كمانچه صورت پذيرفته است اين نه به دليل مكتبي است كه ساير نوازندگان به آن اعتقاد داشتند و به آن راه ميرفتند بلكه دقيقا از جانب كمانچه نوازان آن عصر ناشي شده است . چگونه است كه آقاي بهاري ماندند و اين همه خدمات گرانقدر به جامعه ي موسيقي عرضه كردند ولي شاگردان ديگر نكردند . چرا استاد صبا اين همه شاگرد در تمبك ، ويولن ، سنتور و ساخت ساز به جامعه عرضه كردند اما شاگردان ويولن ايشان حتي از پروراندن يك شاگرد مشابه خود عاجز ماندند . پس تمام موسيقيدانان داراي پتانسيل هاي يكسان نيستند . به نظر من چنانچه استادان كمانچه قدرت لازم را داشتند ميتوانستند جلوي عرض اندام ويولن را بگيرند . كاري كه امروز به خوبي در حال انجام آن هستند . فقط اگر چار بحران هويت نشوند ، غرور به فرودست نكشاندشان . پويايي و قابليت رشد و تكامل خود را از دست ندهند. تشكر

arian
Thursday 4 September 2008, 01:40 PM
دوستان عزيز ، مقاله ي زير در باره ي طرد ويولن ايراني از هنرستان موسيقي ازماهنامه هنر موسيقي سال 1379 با قلم دوست عزيز آرش سالمي انتخاب شده است . ايشان مدرس تار و سه تار ميباشند و هيچگاه ادعايي بر نوازندگي ويولن نداشته اند . لذا مطلب را به نقل از ايشان ذكر ميكنم.
You can see links before reply
You can see links before reply

Kamanche
Thursday 4 September 2008, 04:04 PM
با سلام به جناب آرین عزیز
اول تشکر میکنم بابت زحمتی که برای مقاله کشیدید.
= = = = = = =
نقل قول از شما :
عرض بنده اين است كه اگر كوتاهي در كمانچه صورت پذيرفته است اين نه به دليل مكتبي است كه ساير نوازندگان به آن اعتقاد داشتند و به آن راه ميرفتند بلكه دقيقا از جانب كمانچه نوازان آن عصر ناشي شده است . چگونه است كه آقاي بهاري ماندند و اين همه خدمات گرانقدر به جامعه ي موسيقي عرضه كردند ولي شاگردان ديگر نكردند .

--------
بنده هیچ وقت یک طرفه به قضیه نگاه نکرده و نمی کنم با صحبت شما موافقم .اما برای من هم سواله که چه شرایطی در اون دروه به وجود اومده بود که کسی تمایلی نداشت به طرف کمانچه بره و هر کس هم می زد ول کرد طرف ویولون رفت.کمبود اراده کمانچه نوازها یا هر چیز دیگه ای که اسمش رو بزاریم سهیم بوده اما تنها دلیل به نظرم اصلا نبوده. (لااقل برای بنده که اینطوره)
روی آوردن به ویولون حتی برای استاد بهاری هم پیش اومده.و این حرف گزافیه که بگیم استاد بهاری یکه و تنها از ورود ویولون به ایران تا 57 فقط و فقط کمانچه کشید. بنده مصاحبه ای با ایشون خوندم در کتابی یادمان استاد برومند بود به اسم - نورعلی برومند زنده کننده ی موسیقی ایرانی - که در اون یادمه استاد بهاری می فرمایند (نقل به مضمون. متاسفانه الان کتاب دم دستم نیست) که اواخر دهه ی 50 ملاقلاتی با برمند داشتم و ایشان اصرار زیادی داشتند که شما که در کمانچه نوازی مهارت دارید چرا در رادیو به اجرای کمانچه نمی پردازید؟ و حیفه و ...
و اصرار زیادی داشتند برای اجرای این ساز.(امیدوارم کتاب رو پیدا کنم چون استاد بهاری حرف های جالبی زدند)
جناب آرین عزیز حتی در اون شرایط هم استاد بهاری گویا تا دهه ی 50 بیشتر حول ویولون بودند تا کمانچه.وایشون هم همرنگ جماعت شده بودند. در واقع میشه گفت به صورت جدی ایشون از سال 50 به بعد که ترک ویولون کردند و این همزمان بود با توجه بیشتر به کمانچه در مرکز حفظ واشاعه و دانشکده ی موسیقی و پیدا شدن سر وکله ی چند تا جوان علاقه مند برای یادگیری.

arian
Saturday 6 September 2008, 10:23 AM
ويشتاسب خان سلام .
در فرهنگ خوب خودمون عادت داريم تا زماني كه كسي زنده است تحويلش نگيريم مگر اينكه صاحب پست و مال و جاه باشه . وقتي كه به رحمت ايزدي رفت . بشينيم و براش حرفها بزنيم و گاهگاهي كمي تحريف تاريخ كنيم و عكسي باهاش بگذاريم و....
اما در مورد جناب استاد بهاري ايشون تنها نوازنده كمانچه نبودند . چون ايجاد حساسيت نشه كه فلاني ميخواد همه ي كمانچه را به نفع ديگران ثبت و ضبط كنه . بنده از نام بردن ديگران در بحث ها خودداري كردم . ميتونيد به كاست رديف موسيقي منتشر شده توسط كانون پرورش فكري مراجعه نماييد تا اجراي رديف توسط كمانچه را نيز ببينيد . جناب ويشتاسب خان متاسفانه تعدادي از دوستان به گونه اي موارد را مطرح ميكنند كه گويا رديفي كه ايشان ميدانند اصل است و مابقي غلط ، يا قبل از ايشان كسي از رديف اطلاع داشته است و يا اينكه كسي ساز هاي اصيل ايراني را نميزده است و.... و اينان اولين كساني بوده اند كه ناگهان از پشت همه ي خباثت ها يك دفعه پا به عرصه ي ظهور گذاشته اند و موسيقي را از وضع اسف بار خود نجات داده اند .

و اما در مورد جناب بهاري :
....علی اصغر بهاری از سال ۱۳۳۲، از سوی "جواد معروفی" که برنامه های موسيقی راديو را زير نظر داشت به همکاری با اين سازمان دعوت شد.


بهاری که می ديد روز به روز بر شمار نوازندگان ويولن افزوده می شود و حدود سی چهل سال می شود که کمانچه متروک افتاده است، انديشيد که بهتر است به جای ويولن، به تيمار کمانچه سنتی بپردازد. معروفی نيز اين انديشه را پسنديد و نوای زيبای کمانچه بهاری، برای نخستين بار از راديو پخش شد.


از آن پس بهاری نيز چون هنرمندان برجسته ديگر، ابولحسن صبا و مرتضی محجوبی و حسن کسايی و احمد عبادی و رضا ورزنده، از تکنوازان ثابت قدم راديو به شمار آمد.


بهاری خود در مورد نخستين برنامه تکنوازی خود در راديو و بازتاب آن گفته است:


"همان روز اول که من کمانچه زدم، ناگهان برنامه شهرت فوق العاده ای پيدا کرد. حتی خود من تصور آن را نمی کردم که اين ساز فراموش شده، آنقدر طالب داشته باشد. از همه جا به سراغ من آمدند. موسيقی دان هايی هم که قبلاً مرا نمی شناختند، با من آشنا شدند و مرا به ادامه کار با کمانچه تشويق کردند... ."


کمانچه، در همه جا


چندی بعد، "روح الله خالقی" رئيس هنرستان عالی موسيقی، از علی اصغر بهاری خواست که کلاسی برای کمانچه را در هنرستان اداره کند و از آن گذشته با ارکستر سازهای ملی به همکاری بپردازد.


برخی از شاگردان پيشرفته ويولن، به توصيه خالقی، در کلاس کمانچه بهاری به شاگردی نشستند و بعدها خود به نواختن کمانچه در ارکسترها پرداختند.


رفته رفته شهرت بهاری فراگيرتر شد و بيشتر مراکز آموزشی موسيقی برای کمانچه او نيز کلاسی بنياد کردند از جمله می توان از مرکز حفظ و اشاعه موسيقی وابسته به سازمان راديو تلويزيون ايران و بخش موسيقی دانشکده هنرهای زيبا، در دانشگاه تهران ياد کرد.


در مرکز حفظ و اشاعه بهاری، علاوه بر تدريس، رديف کمانچه را نيز به تمامی نواخته و به ضبط درآورده است.


علی اصغر بهاری در سال های پيش از انقلاب، به دعوت مراجع فرهنگی بين المللی سفرهای متعددی به کشورهای آسيايی و اروپايی داشته است. او در اين سفرها علاوه بر شرکت در کنسرت های موسيقی ملی، نواخته های خود را به بنگاه های ضبط صفحه سپرده است. برخی از صفحات موسيقی سنتی ايران که از سوی يونسکو، انتشار يافته، نواخته های کمانچه بهاری را نيز در خود دارد. ....
منبع : راديو بي بي سي .

arian
Saturday 6 September 2008, 10:30 AM
خوب خوشبختانه جناب بهاري از سوي همه ي موسيقيدانها مورد استقبال قرار گرفت . همه تشويشقش كردند .
اما گوش كنيد به حرفهاي آقاي شجريان در مورد وضعيت ويولن در جلسه پرسش و پاسخ در دانشگاه ucla

You can see links before reply

Kamanche
Saturday 6 September 2008, 12:39 PM
با سلام خدمت جناب آرین
تشکر از شما بابت مصاحبه ی آقای شجریان

---------------
من هم عرض کردم در نوشتم که در واقع میشه گفت به صورت جدی ایشون از سال 50 به بعد که ترک ویولون کردند ونمیشه منکر اجراهای ایشون در رادیو و تلویزیون شد.اما همه ی اینها در حالی بوده که اجراهای ویولون رو هم داشتند.(که بنده اجراهای فراوانی از ایشون در این سالها دارم حتی تا سالهای نزدیک انقلاب .نمونه ای از سازو آواز ایشون با اقای ناظری دارم که ایشون ویولون زدند مربوط به سال 55) و در کنارش یه سری برنامه ها در تلویزیون یا رادیو.اجراهای ده تا بیست دقیقه ای که کمانچه کشی میکردند.
اما کار بزرگ رو استاد بهاری از اواخر دهه 40 انجام میدند که اجراهاشون روی کمانچه متمرکز میشه با دانشکده ی موسیقی و مرکز حفظ و اشاعه برای پرورش شاگردا همکاری میکنن.وثمره ش امروز بر همه مشخصه.
- - - - - - - -
صحبت های بخش اول شما جناب آرین من رو خیلی سردر گم کرد.و منظورتون رو متوجه نشدم.
--------------
درمورد ویولون و تحریم مجوز از سوی شورای موسیقی و شعر ارشاد.
توی صحبتهای آقای شجریان گفته شد که اون مسئول منکر این کار شده وگفته با اقای بدیعی مشکلی نداریم ( بعد مصاحبه قطع شد و بقیه رو نشنیدیم)
اما نمی دونم اگر هم این اتفاقات افتاده مربوط به چه دوره ایه.سالهای اول انقلاب یا شامل سالهای اخیر هم میشه.
چون اجراهای زیادی از اساتید ویولون در بازار موجوده .خوشبختانه من دوستی دارم که کارشون فروش آلبوم های موسیقیه.من توی مغازه ی ایشون فراوون دیدم اثار ویولون نوازهای محترم رو. چه در سالهای گذشته چه در سالهای اخیر که انتشار این گونه اثار خیلی بیشتر شده.

اما برای من قابل هضم نیست فقط و فقط با ندادن یه مجوز رکود رو به جان یک ساز موسیقی بندازند اونم سازی که اون همه مورد اقبال موسیقدان ها و مردم ایران قرار گرفته.
از بحث درو میشیم ولی موسیق ایرانی با ورود اسلام با اون همه محدودیت مواجه شد یا دروه صفویه که اوج خفقان برای موسیقیدانها بود.اما موسیقی در بستر های مختلف مثل تعزیه زنده ماند و جلو آمد....

arian
Saturday 6 September 2008, 01:27 PM
قسمت اول فرمايشات شما:
جناب ويشتاسب خان . نظر شخصي شمابه هرحال قابل احترام است و بنده نميتونم نظري بدهم . ولي چيزي را هميشه مد نظر داشته باشيد ايجاد يك فرهنگ مستلزم زمان ميباشد . شما بايد درخت را بكاريد و سال ها آب و كود به اون بدهيد تا به نتيجه مطلوب برسيد . ايشون تا پايشان را در مركز گذاشتند شكوفايي از در و ديوار نريخت . بلكه شايد درست تر باشد كه بگيم از مرحله كمي به كيفي تبديل شد به باروري رسيد . بله مدارس شايد در زمان مشروطه كيفيتي بالاتر از مدرسه ي دارالفنون در زمان امير كبير داشتند اما اگر امير كبير دارالفنون را تاسيس نميكرد ما در عصر مشروطه شايد تازه ميخواستيم كه دارالفنون را تاسيس كنيم . اگر مشروطه در زمان قاجار اتفاق نمي افتاد بدون شك ملي شدن صنعت نفت در سال 32 اتفاق نمي افتاد . سعي كنيد كه زنجيره تاريخ را هميشه در نظر داشته باشيد .

بخش دوم : زياد مهم نيست . بگذريد .

بخش سوم :
بار ديگر خوب گوش كنيد . ايشون ميفرمايند كه در وزارت ارشاد ويولن را اجازه ي انتشار نميدادند ولي در دو سال ، دوسال و نيم قبل با يكي از مسئولين شورا كه خودش يه موزيسيني است و سنتور ميزد بهش گفتم كه اينكه شما نسبت به ويولن بي مهر هستيد كار درستي نيست ....
بنده در عرائض قبلي عرض كرده بودم حذف دستوري و اينجا خواستم فقط منبع را جهت پايان دادن به گفتگو مطرح كرده باشم.
مابقي حرفاي ايشون هم به اين مسئله حذف ويولن ارتباط نداشت . لذا حذف شد.

جناب ويشتاسب خان . به نظر شما وقتي وزارت ارشاد به ويولن اجازه انتشار نميده ،اين باعث ركود يك ساز نميشه ؟آقاي ياحقي يا آقاي ملك يا آقاي بديعي ميرفتند توي مجالس سرور و شادماني ميزدند تا ويولن از ركود خارج بشه؟ پس به نظر شما چه چيزي باعث ركود يك ساز يا رونق اون ميشه .اگر به تار و سه تار هم مجوز انتشارندهند همين را خواهيد گفت ؟

Kamanche
Saturday 6 September 2008, 04:50 PM
سلام و تشکر که همچنان همراهی میکنید.
جناب آرین عزیز من کجا گفتم که وقتی استاد پاشون رو به مرکز گذاشتند شکوفایی از در ودیوار ریخت اصلا من اسمی از شکوفایی و پیشرفت نبردم. .مگر من منکر تلاش های استاد بهاری قبل از سالهای مرکز حفظ و اشاعه شدم .عرض من این بود کار استاد بهاری در پرورش نسل جوان که فقط کمانچه هم نمی نواختند پر ارزش تر است . چه اگر ایشان نبود شاید اساتید فعلی را نداشتیم.
اما از استاد بهاری بگذریم

منظورم از متوجه نشدن صحبت هاتون این قسمت بود : متاسفانه تعدادي از دوستان به گونه اي موارد را مطرح ميكنند كه گويا رديفي كه ايشان ميدانند اصل است و مابقي غلط ، يا قبل از ايشان كسي از رديف اطلاع داشته است و يا اينكه كسي ساز هاي اصيل ايراني را نميزده است و.... و اينان اولين كساني بوده اند كه ناگهان از پشت همه ي خباثت ها يك دفعه پا به عرصه ي ظهور گذاشته اند و موسيقي را از وضع اسف بار خود نجات داده اند .
متوجه این تعدادی از دوستان و اینان و ... نشدم!
بنده فکر میکنم شما نوشته های من رو یه مقدار با عصبانیت می خونید. :21:


به نظر شما وقتي وزارت ارشاد به ويولن اجازه انتشار نميده ،اين باعث ركود يك ساز نميشه ؟آقاي ياحقي يا آقاي ملك يا آقاي بديعي ميرفتند توي مجالس سرور و شادماني ميزدند تا ويولن از ركود خارج بشه؟ پس به نظر شما چه چيزي باعث ركود يك ساز يا رونق اون ميشه .اگر به تار و سه تار هم مجوز انتشارندهند همين را خواهيد گفت ؟


اما در مورد مجوز یه مقدار صحبت کنم که بحثمون رو هم عوض کنه.
اول. اینکه بی تعصب به مجوز ندادن به هر سازی مخالفم.چه ویولون باشه چه سه تار چه کمانچه.
دوم.بنده یقینا عرض میکنم که اگر از همین فردا مجوز هر گونه فعالیت برای مثلا سه تار داده نشه .هیچ نگرانی نیست .چون این ساز اینقدر در خاک موسیقی ایرانی ریشه داده که کندنش محاله ! ....

Kamanche
Wednesday 3 December 2008, 11:52 AM
با سلام
در سالهای اولیه ی ورود ویولون به ایران ، نوازنگان کمانچه از جمله حسین خان اسماعیل زاده ، عهده دار تدریس این ساز شدند . نمونه های ضبط شده از نوازندگان این ساز در سالهای مذکور ، چه از لحاظ صدادهی ساز و چه از لحاظ شیوه ی نوازندگی شباهت بدون انکاری به صدای کمانچه و شیوه های رایج نوازندگی این ساز در همان سالها دارد.حتی به نظر بنده تا حدودی این شباهت ها را در ساز استاد ابوالحسن صبا هم می توان دید .
برای شنیدن یک نمونه از این اجراها ، اجرایی از ویولون حسین خان هنگ آفرین را آماده کردم که در زیر میتوانید بشنوید.

تصنیف افشاری
ویولون حسین خان هنگ آفرین
آواز : رضا قلی خان نوروزی
سال ضبط : 1287 خورشیدی در لندن
حجم :1.39MB

You can see links before reply