PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بيات ترك



maryam.w
Thursday 10 April 2008, 12:36 AM
بيات شيراز، بيات زند ، يا بيات ترک؟؟؟
شايد برای شما هم تا حالا اين سوال پيش آمده که چرا آوازی از دستگاه شورکه امروزه اکثرا به نام بيات ترک می شناسيم، دارای اسامی مختلفی همچون بيات زند يا بيات شيراز می باشد.
من هم جواب اين سوال را نمی دانستم تا اينکه چند وقت پيش علت اين نام ها را از جايی شنيدم وبرايم خيلی جالب بود که موسيقی مانيز دستخوش سياست بوده است.
جريان از اين قرار است که اين آواز در قديم به نام بيات شيراز مشهور بوده است وهمه آنرا به همين نام می شنا ختند . در زمان حکومت زنديان ، بنا بر احترامی که مردم و در بار برای زند وکيل قائل بوده اند، نوازندگان دربار نام اين آواز را به بيت زند تغيير می دهند.
اما پس از اينکه سلسله زنديه توسط آقا محمد خان قاجار بر کنار ميشود ، نوازندگان دربار که جرات نداشتند اسم زنديه را ببرند تصميم می گيرند نام اين آواز را تغيير دهند و چون قاجار ها ترک بودند ، اسم اين آواز را بيت ترک می گذارند

Kamanche
Thursday 10 April 2008, 03:45 AM
با سلام
اگه قضیه اش این باشه که واقعا جالبه
ممنون از شما

alireza_amirsamimi
Saturday 12 April 2008, 07:27 PM
بله کمانچه عزیز.قضیه اون دقیقا همین هست

arian
Sunday 13 April 2008, 08:24 AM
يك مطلب هم با اجازه مريم خانم به گفته هاشون اضافه ميكنم و اينكه:اساسا تركها برخلاف دستگاه سه گاه علاقه زيادي به اين آواز ندارند .مرحوم خالقي نيز در تاريخ موسيقي ايران در ذكر گوشه ها و دستگاه ها به اين مطلب اشاره دارند.ساير بزرگان نيز به اين مطلب اشاره نموده اند.

Majed
Sunday 13 April 2008, 08:54 AM
راست میگی آریان جان.. من تا حالا به این موضوع دقت نکرده بودم....

موسیقی های ترک رو بررسی کنیم حرفت تایید میشه ... جالبه

Hes_r
Sunday 13 April 2008, 08:29 PM
به نکته ی جالبی اشاره کردی ...

من تو این قضیه شک داشتم ولی دیگه با گفته ی دوستان مطمئن شدم .

یا علی

bardyaa
Sunday 13 April 2008, 10:51 PM
اگه درست باشه که خیلی جالب‌ه. فقط، به‌نظرم مهم‌ه که قبل از پذیرفتنش، اینا رو هم جواب بدیم:
-- ما سبق رسمی‌ای از موسیقی در دورهٔ زند داریم؟ در حد سواد من، تنها چیز به‌دردبخور [که اصولاً ذکری از وضع موسیقی کرده باشه] یه متن پرت‌وپیت [و کاملاً غیر خانوادگی!]ه که اسمش «رستم‌التواریخ»ه، و من البته خیلی جوان‌تر از حالا بودم که خوندمش؛ اما به‌خاطر اهمیت شدید موضوع برام، تقریباً مطمئنم که چیزی در این مایه درش ندیده‌م.
-- «بیات شیراز» از کجا اومده؟ فکر می‌کنم که می‌دونیم که بیات شیراز، اسم یه مقام‌ه که تو سیستم فعلی، احتمالاً قاطی بیات اصفهان می‌شد و یا دیگه خیلی دور اگر می‌رفت، همایون.
-- در نقل، کاش هیچ‌وقت فراموش نکنیم که مرجع رو [یا سند رو] هم بگیم. به‌علاوه، توجیه حواشی (شاید، چیزی شبیه «بازخوانی نقادانه» در همچو چیزهایی فوق‌العاده مهم‌ه: من هم می‌تونم با خیال راحت دم از انتساب بیات کرد به کردها[ی کوچونده به گیلان؟!] و دشتی به دشتستان بزنم؛ ولی بعد اگه ازم بپرسن که «پس چرا قرابت دشتی با موسیقی گیلان بیشتره تا با موسیقی دشتستان؟»، درحالی‌که دومی به فارس (که یکی از اصلی‌ترین کانونهای «مولد» فرهنگ‌ه و ازجمله موسیقی) نزدیک‌ه و اولی به‌خاطر قایم شدنش پشت البرز تأثیر تاریخی‌ـ‌فرهنگی فوق‌العاده کمی توی دوره‌های صفویه تا قاجار داره، خوب، چیزی ندارم که بگم.

آقای لطفی مقالهٔ مفصلی دارن به اسم «لغزش از کجا شروع شد؟» [به لطف Kamanche، فهمیدم که توی دومین مجلد «کتاب سال شیدا»ست؛ اما کتاب سال شیدا دم دستم نیست. اگه یکی لطف کنه و آدرس دقیق بده، گذشته از این که ممنونش می‌شم، این رو هم اصلاح می‌کنم] و آقای ساکت اون مقاله رو توی «هنر موسیقی» نقد کردن. همهٔ «نقد» کم‌وبیش «شوخی»ه و حتی یه‌کم «توهین‌آمیز»، و اساساً ارزش نقادانه نداره (هرچند که دست‌کم نشون می‌ده که نگاه آقای لطفی تنها نگاه ممکن نیست)؛ اما یه چیزی داره که [به گمان من] کلاً حیثیت مقالهٔ اصلی و آقای لطفی رو به باد می‌ده: آقای لطفی، به نقل از آقای دوامی می‌گه که حاجی‌خان ضرب‌گیر (عین‌الدوله‌ای) در مجلس یکی از آقایون [شاید میرزاعبدالله و یا آقا حسینقلی ـــ من فراموش کرده‌م] گفته که «این جوانک تازه‌از‌فرنگ‌برگشته [= آقای وزیری]...». حاجی‌خان البته چندان خوش‌خلق نبوده و واقعاً ممکن‌ه که همچو چیزی درحق آقای وزیری گفته باشه؛ اما به‌هرحال اون‌قدر عمر نکرده که برگشتن آقای وزیری از فرنگ رو ببینه! آقای لطفی متأسفانه زحمت نمی‌کشه که «تاریخ» برگشتن آقای وزیری از فرنگ رو با تاریخ وفات حاجی‌خان چک کنه، و آقای ساکت هم به خوبی از این نکته استفاده می‌کنه و خوب، به‌نظرم دیگه نمی‌شه با خیال راحت به اون مقاله به عنوان کار «تحقیقی» ارجاع داد. به همین سادگی، چیزی که ممکن‌ه سهو آقای دوامی در روایت داستان باشه، کل ارزش قضیه رو برده زیر سؤال.

بعدالتحریر: ممنونم Kamanche جان. منظورم اما «مشخصات کتابشناختی» بود: سالش، ناشرش و صفحه‌هاش. باز هم متشکرم.

Kamanche
Sunday 13 April 2008, 11:09 PM
با سلام خدمت بردیا خان
مطلب شما بسیار جالب بود
اسم مقاله ای که اشاره کردید - لغزش از کجا شروع شد - هست به قلم استاد لطفی در کتاب دوم سال شیدا

arian
Monday 14 April 2008, 08:28 AM
روح ا.. خالقي : نظري به موسيقي :صفحه 126 :

بيات ترك را سابقا بيات زند ميگفته اند و هيچ معلوم نيست آواز اختصاصي تركها باشد زيرا اتفاقا تركها كمتر اين آواز را ميخوانند و به سه گاه بيشتر علاقه دارند.

روح ا.. خالقي : نظري به موسيقي :صفحه 157 :

عارف در ديوان خود بيات ترك را بيات زند خوانده و چنين نوشته است :"بيات زند بدبختانه به ترك معروف است در صورتيكه روح ترك از چنين آواز و اين آهنگ خبر ندارد . دور نيست كه بعضي از ايرانيان بيگانه پرست در موقع استيلاي تركها براي اينكه شايد اين آهنگ بگوش يكي از سلاطين مغول خوش آمده است از راه تملق آنرا بيات ترك خوانده اند.

البته ساير اساتيد نظير آقاي شجريان نيز در كاست سالهاي قديم خود از بيات زند به جاي بيات ترك استفاده ميكردند.

مورد تذكري هم به خانم مريم هست و اينكه هيچكس اين آواز را به نام بيات شيراز استفاده نكرده است .بيات شيراز گوشه اي در آواز اصفهان ميباشد و استفاده از آن براي بيات ترك كاملا غلط است.البته بيات شيراز هم مانند بيات زند امكان مد گردي در دستگاه شور را داشته ميباشد.

bardyaa
Tuesday 15 April 2008, 11:38 PM
حالا این بهتره، اما باز مشکل «اعتبار» داره:

-- تعبیر «اختصاصی» مطمئناً مشکل‌داره: نه می‌شه مدعی شد که «بیات اصفهان» لزوماً به اصفهان ربطی داره و نه می‌شه «بیات کرد» رو اختصاصی کردها دونست. اون «ترکها»ی مورد اشارهٔ آقای خالقی هم نه اونها که ما «ترک» حسابشون می‌آریم، که ترکهای قفقازن. این رو آقای وزیری توی «دستور جدید تار و سه‌تار»شون تصریح کردن که «سه‌گاه» بیشتر در «صفحات قفقازیه معمول است و چندی است که در ایران هم [...]» [در این لحظه دم دستم نیست؛ اما اگه کسی لازم داشت، بگه. پیداش می‌کنم]. به‌علاوه، کلاً از تعبیر «ترک شیرازی» حافظ هم می‌گذرم!

-- نظر آقای عارف [با اون تعبیرشون] مشخصاً جانب‌دارانه‌ست و البته مربوط به بعد از برگشتنشون از ترکیه، و فکر می‌کنم که لازم نیست که بحث خاصی در این‌باره بکنیم. گذشته از این‌که تعبیرشون از «ترک» با تعبیر آقای خالقی فرق داره، ایشون توی دیوانشون دربارهٔ درویش‌خان [و مالیده شدن «پوزه»ی درویش‌خان به خاک!] هم داستان تعریف کرده‌ن و شعری هم ، و خوب، ارزشش معلوم‌ه.

فقط برای این‌که ببینیم که داستان این اسمها چه‌قدر ممکن‌ه با تعبیر فعلی ما از معنی‌شون فرق کنه، این دوتا رو داشته باشیم: «زند»، به روایت دهخدا، معنی «بزرگ، مرادف زنده» هم می‌ده و «کرد»، علاوه بر اعضا و خود طایفهٔ «کوش» مونده از عهد ساسانیان، معنی کوچ‌نشین (شاهدش: عبدالله شهبازی توی «مقدمه‌ای بر شناخت ایلات و عشایر»، سرخی‌های فارس رو از «اکراد فارس» می‌شمره) و «چوپان» (از دهخدا) می‌ده. پس، شاید (و مؤکداً، شاید) مثلاً بیات کرد نه به اون قوم خاص، که به «آواز چوپان[چوپانی؟]» اشاره داشته باشه، و من هیچ دلیلی ندارم که مثلاً اون «زند» معنی «بزرگ» نمی‌ده. به‌هرحال، دلیلی نیست که ترکها[ی غیر شیرازی!] کمتر از شیرازی‌ها[ی غیر ترک!] با این مایه مأنوس باشن: ما دست‌کم اذان مرحوم مؤذن‌زادهٔ «اردبیلی» رو تو بیات «ترک» به‌خوبی می‌شناسیم، اما من هیچ آهنگ شیرازی معروفی در بیات «زند» سراغ ندارم!

به‌علاوه، شرایط تربیت پسرای آقاعلی‌اکبر فراهانی رو هم، به‌عنوان بنیان‌گزاران [عرفی] صورت فعلی نظام «ردیف»، فراموش نکنیم. حتی اگر این اسمها مسمای معقول داشته بوده باشن و تا زمان اونها هم رسیده باشه، امر واقع این‌ه که این دو نفر «فلسفه»ی قدما رو درس نگرفته‌ن و فقط با «گوش ایستادن» پشت در کلاس آقاغلامرضا [درست یادم‌ه؟ پسرعمو و خلیفهٔ کلاس آقاعلی‌اکبر، و بعدها شوهر زن آقاعلی‌اکبر و ناپدری احتمالاً حسود میرزاعبدالله و آقاحسینقلی] و بعدها «شنیدن» و ازبرکردن قطعه‌ها تربیت شده‌ن، و به همین دلیل‌ه [یا همچو دلیلهایی، در گذشته] که ما برای «ردیف»، «تئوری» نداریم و فقط تجریدهای ساده و کم‌وبیش «قابل کشف» از دورهٔ قاجار دستمون‌ه. نتیجهٔ اخلاقی، که ما چندانی نمی‌دونیم که واقعاً این نوروز و نفیر و دوگاه و چه‌وچه، به‌صرف این‌که تو فلان متن باستانی اسمشون رو داریم، دقیقاً همون ملودی رو دارن یا اصلاً ربطی به هم ندارن. یادآوری می‌کنم که صرف اسم «فارسی» هم دلیل چیزی نمی‌شه: می‌دونیم که آقای وزیری گوشه‌های «مدائن» و «نهاوند» رو «ابداع» کرده‌ن.

این قضیهٔ استفادهٔ آقای شجریان از اسم «بیات زند» رو هم نفهمیدم که به چه دردی می‌خوره. در حال حاضر ایشون [هم] از اسم «بیات ترک» استفاده می‌کنن، و به‌علاوه، ترجیح شخصی یک آدم [به هر بزرگی!] «دلیل» چیزی نمی‌شه. من می‌تونم فکر کنم که توی یک دوره‌ای، که حرف شکلی از «ناسیونالیسم ایرانی» و اینا «مد» بوده، این اسم «بیات زند» هم طرفدار بیشتر داشته ــــ چنان‌که ایشون هم «سیاوش» معرفی می‌شدن و نه «محمدرضا»، همون‌جور که برعکس، دیگرانی هم بوده‌ن که در کوران انقلاب مثلاً به «ابوالقاسم» می‌شناختنشون و حالا ما به «داریوش»!

arian
Wednesday 16 April 2008, 12:59 PM
جناب آقاي برديا ي عزيز بسيار خوشحال از آشنايي با شما و استفاده از دانش گرانبهايتان.

متاسفانه از آنجاييكه فرهنگ موسيقي ما كمتر نوشتاري و بيشتر شفاهي بوده است تاريخ مدوني آنچنان كه بايد و شايد وجود ندارد . و اين بحث ميتواند قرنها بدون حصول نتيجه اي ادامه پيدا كند.بررسي ريشه هاي تاريخي در عصر هخامنشي بسيار ساده تر از بررسي موسيقي زنديه يا افشاريه است . دليل آن هم وجود فرهنگ مدون و نظم وانظباط و تمدن هخامنشي و بي نظمي و پراكندگي و جنگ و حمله و يورش در عصر زند و افشار است . بررسي ريشه هاي تاريخي نامهاي گوشه ها و آوازها در اندازه و قواره چون مني با اين خردي سن نيست و اصلا سري كه درد نميكنه دستمال نمي بندند. حالا هم ما شديم وكيل مدافع مرحوم خالقي
در خصوص تعبير اختصاصي
موسيقي يك فرهنگ جهاني است و اين بحث اختصاصي كه شما مطرح ميكنيد براي امروز من و شما است كه آنرا ملك شخصي هيچكس نميدونيم و هر كسي از ترك و كرد و بلوچ را به يك اندازه صاحب حق در فرهنگ مشترك ميدانيم .ولي وقتي صحبت از مباحث تاريخي و ريشه يابي ميشه آنجا عبارت اختصاصي معنا و مفهوم پيدا ميكنه . اتفاقا برخلاف شما بنده معتقدم كه اسم گذاري گوشه ها بدون وجود مرجع نبوده است . از تخت طاقديس و شبديز و خسرو و شيرين و اصفهان بگيريم تا برسيم به بيات تهران ، اينكه بيات اصفهان چه ربطي به اصفهان داره ، دليلي بر وجود مكاتب است ، خواهشمند است رجوع فرماييد به رديف آوازي استاد محمود كريمي و محمد تقي مسعوديه چاپ سال 2536

وقتي گفته ميشود بيات عجم مشخصا تاكيد بر اين نكته دارد كه داستاني در پشت اين قضيه وجود دارد ولي شايد بنده و جنابعالي از آن بي اطلاعيم . به همين صورت است بيات ترك كه ميبايست حتما قرابت و خويشاوندي با ترك نژادي داشته باشد و يا آنها از اين آواز بيشتر استفاده ميكرده اند و يا خالق آن بوده اند و غيره . در همين راستا آقاي خالقي ميفرمايند هيچ معلوم نيست آواز اختصاصي تركها باشد
يعني بحث جنبه تاريخي و ريشه يابي است و دليل آنرا نيز بيان ميدارند كه در زمان ايشان - نه جنابعالي - تركها كمتر اين آواز را ميخواندند و به سه گاه بيشتر علاقمندند.
جناب عارف
بحثي هم با آقاي كمانچه عزيز در اين خصوص داشتيم . گويا فردي با اخلاق منحصر به فرد بودند و به ملك الشعراي بهار هم فحش ميدن ،به خيلي هاي ديگه هم هتاكي ميكنند .صحبت از اخلاق ايشان نبود نقل قول ايشان جهت اطلاع درج شده بود. اگر ملاك ، اخلاق افراد باشد بايد خيلي از نوازنده هاي امروزي و استادان بزرگ را هم به جرم اعتياد تخطئه كنيم و يا اشعار سهراب سپهري را بسوزانيم چون به مرحوم دهخدا هتاكي كرده و ......... اين داستان سر دراز دارد.

اينكه قطعه اي محلي در بيات زند منتسب به شيرازيها يافت نشده باز هم ميتونه از ضعف فرهنگ شفاهي ما باشه ،الان ما در هزاره سوم با اين همه تكنولوژي هنوز داريم بخشهاي بزرگي از فرهنگ موسيقي خود را با از دست دادن استادان مناطق مختلف از دست ميدهيم تا چه رسد به عصر زنديه . البته سعي ميكنم با بررسي آثار محمد تقي مسعوديه اگر مواردي يافت شد حتما ذكر كنم.

بسيار اشاره به جايي به معاني مختلف يك كلمه كرديد ولي متاسفانه بسياري افراد دركشان باندازه شما نيست كه ممكن است زند به معناي بزرگ باشد و از اين همين رو قجر نيز بيات زند را بر نمي تافت و به همين علت كسي جرات بردن نام بيات زند را نداشت . با وجود قجرهاي ..... فكر نميكنم مرحومان شهنازي و عبادي و ميرزا عبدا... و آقا حسينقلي چنين جراتي داشتند . داستان بريدن دست درويش خان را فراموش كرده ايد .
ولي موضوع ديگر در باره كلمات و معاني آن ، خويشاوندي معاني در فرهنگهاست . در توضيح لغات در فرهنگها معاني مختلفي از كلمه ميشود ، كه اگر دقيق بررسي شود ارتباط باطني بين انها دقيقتر نمايان ميگردد.

شايد بيات زند قبل از زنديه نام ديگري داشته است و موسيقيدان آن روزگار به دليل خوش آمد زنديه از اين آواز ،بيات زند را جعل كردند .يا شايد به خاطر وجود ناحيه زند در منطقه پارس ميباشد.يا به علت مكتب شيراز. ولي آنچه كه مسلم است امروز در ميان استادان امروزي عقيده بر قديمي تر بودن اين آواز به بيات زند بوده است و دلايل براي آنان حجت تمام شده ميباشد.

ببينيد بعضي چيزا براي ما سليقه اي است ، من آبگوشت دوست دارم ديگري قرمه سبزي ، هيچكسي هم نميتونه از ديگري در اين خصوص ايرادي بگيره. ولي در بحث كارشناسي ديگه به اين صورت نيست ، يا بايد بنده خود كارشناس باشم يا در صورتيكه كارشناس نيستم دليل خود را از طرف كارشناس اظهار كنم . جناب عالي هم با توجه به همين موضوع سند درخواست نموديد كه موارد با ذكر مرجع عرض شد.

چنانچه نظرات استاداني مثل خالقي يا عارف يا شجريان يا لطفي يا كيوان ساكت يا مجتبي مير زاده يا كامكارها يا ملك مي تونند بعلت جوگير شدن اتفاق افتاده باشد . پس حتما تغيير نام بيات زند به بيات ترك هم به همين دليل ميتونه اتفاق افتاده باشه . يا اگر زماني ايشان بنا به دلايلي سياوش بيدگاني بودند و امروز محمد رضا شجريان يا قبلا ابوالقاسم و امروز داريوش پس به همين دليل هم ميشه فرض كرد بيات زند بوده و امروز بيات ترك .

اگر بخواهيم به اين شيوه به بحث ادامه بدهيم ديگه از روش صحيح خارج شده و بحث تعصب مطرح ميشه و فكر نميكنم با اين روش بحث كردن ، براي هيچكس سودمند باشه . من نه ترك هستم نه شيرازي . حدود بيست سال پيش ميگفتم بيات ترك و از وقتي كه كتاب خالقي را خوندم و حدود سالهاي 68 كه كاست شجريان را ديدم كه نوشته بود بيات زند خودم را عادت دادم به بيات زند .(البته من به سخت گيري و دقت نظربسيار آقاي شجريان در اين قبيل مسائل صرفنظر از اخلاق و رفتار شان عتقاد دارم ).

آقاي كيوان ساكت(كتاب شیوه ی نوین آموختن تار و سه تار، افشاری، بیات زند، ابوعطا، کرد بیات، به انضمام الگوی ساخت سه تار طرح استاد قنبری مهر) ، آقاي محمد رضا شجريان در آستان جانان ، در خيال ،كنسرت دل مجنون در بيات زند و افشاري ، كنسرت كلن –بخش دوم- ، .آقاي محمد رضا لطفي در خموشانه ، بداهه نوازي مجتبي ميرزاده (بخش اول سی دی دوم - بیات زند) ، كامكارها در مجموعه كنسرت هاي تابستاني ،اسد ا... ملك ، جهانگير ملك و احمد عبادي در كاست هديه.

bardyaa
Wednesday 23 April 2008, 02:57 AM
گفتم یه کم صبر کنم که داغی موضوع بخوابه، بعد دوباره فتنه به‌پا کنم!

اول، من «سند» رو برای «داستان» خواستم؛ نه برای این‌که ببینم که کسی پیدا شده که بگه بیات زند یا نه. از یک منظر اشتباه کردم: جای «نقد» اعتبار «سند»، باید می‌گفتم که «سند» ربطی به موضوع بحث نداره. از این نظر، هنوز اون «سند خواستن» من به‌جاست: چه‌جوری می‌تونیم از صحت داستانی که موضوع این تاپیک بوده مطمئن بشیم؟

دوم، خیلی چیزای دیگه تو این پست هست که هرچند من «پایه‌»ام برای بحث، به تاپیک ربطی نداره. پیشنهاد کردم که یه تاپیک جدا برای داستانهای نظری ردیف پیدا کنیم و اسباب‌کشی کنیم به اون طرف.

سوم، من هم معتقدم که این شکل بحث به جایی نمی‌رسه. بگذریم که تا اینجا هیچ چیزی دربارهٔ اصل داستان نگفتیم، می‌شه مطمئن بود که بحثی که این‌قدر گسترده شده به جایی نمی‌رسه: «موضوع» نداره که برسه! انگار شده این که من به اعتبار شخصی کسی [مثلاً، آقای خالقی] توهین کرده‌م، و شما داری «توهین» رو جواب می‌دی؛ درحالی‌که فکر می‌کنم که معلوم‌ه که من دربارهٔ اعتبار نوشته‌شون حرف زده‌م. حرفی در این نیست که ایشون «موسیقیدان» هستن؛ ولی این که ایشون در این زمینهٔ خاص [مثلاً، اتیمولوژی اسمهای مقامها] هم کارشناس هستن یا نه، بحثی‌ه برا خودش که به‌علاوه، مطمئناً هم تاریخ می‌خواد و هم جامعه‌شناسی و هم زبان‌شناسی. تاریخ هم متأسفانه سر به اعتبار کسی خم نمی‌کنه، و تازه اساساً می‌گذرم از این که ایشون چیزی دربارهٔ داستان ما نگفتن. فقط و فقط حرف این‌ه که انگار اسم بیات زند هم هست، و ای بسا که از بیات ترک معقول‌تر باشه. من فعلاً فقط گفته‌م که این «معقول‌تر بودن» مشکوک‌ه، و اگه می‌شه اشکال منطقی‌ای از دلیلم آورد، بسم‌الله و بالله!

چهارم، تعبیر «جوگیر شدن» از من نیست، از کسی‌ه که مورخ معتبری به حساب می‌آد. شواهدی داره که مثلاً انتخاب نام پهلوی و اوج گرفتن آقای پورداوود و مطالعات ایران باستان به اون شکل خاص دلیل تاریخی داره [مثلاً، جذب سرمایهٔ زرتشتیان هند، که احتمالاً ایدهٔ اردشیر جی (ریپورتر، پدر شاپور)ه که اصولاً رضاخان میرپنج رو پیدا کرد و به آیرن‌ساید معرفی کرد] ، و اون ایران‌گرایی افراطی دورهٔ رضاشاهی هم «نتیجهٔ تأثیر این جو بود بر محققان و متفکران [...]». من به‌جای این که بگم «تحت تأثیر [این] جو»، گفتم «جوگیر». شاید تعبیر بدریختی باشه؛ اما فکر می‌کنم که به‌خوبی (و به‌کمال!) توصیف می‌کنه و ساده‌ست و کوتاه.

پنجم، حالا فرض کنیم که شما «سند» آوردی، درست. من چه کردم؟ غیر از نقدش؟ جایی از این «نقد سند» چیزی بود که منطقی نبوده باشه؟ غیر از این‌ه که این دوتا مرجوع «ترک» تو همون دوتا تیکهٔ نقلی شما به دو طایفهٔ مختلف با دو فرهنگ مختلف تعلق داره؟ این، اقلاً آدم رو تحریک نمی‌کنه که نکنه چیزی اشتباه باشه؟ غیر از این‌ه که ما از یه‌کم غرب ختن تا شرق روم موجوداتی داشته‌ایم که به همه‌شون می‌گفته‌ایم «ترک»؟ غیر از این‌ه که دارم می‌گم که لزومی نداره که این «کشف و شهود» این شکلی، «امر واقع» تاریخی باشه؟ مجدد، یه نگاهی به دهخدا بندازیم که ببینیم «ترک» معنی «مطلوب» هم می‌ده؟ امیدوار بودم که «ترک شیرازی» این رو یادآوری کنه. ببینیم که «ترکانِ چرخ» به مجموعهٔ هفت سیاره گفته می‌شه؟ که «ترک» مکرر در معنای سیاره به‌کار رفته؟ واقعاً، هیچ‌کدوم اینا حتی یک ذره به شک هم نمی‌ندازه که شاید «ترک» توی «بیات ترک» به چیز دیگه‌ای اشاره کنه؟

من هیچ‌جا نگفته‌م که نام‌گذاری «بی‌دلیل»ه؛ چنان‌که پدرومادر من هم وقتی اسم من رو گذاشتن «بردیا» لابد دلیل خودشون رو داشتن. اما، اصرار دارم که بگم «حالا» دیگه اون اسم به‌نوعی «بسیط»ه، و کسی نمی‌تونه با اطمینان بگه «آهان! حتماً اشاره به هخامنشی‌ها داره» و یا بدتر از اون، مثلاً «آهان! حتماً از عربا و اسمای عربی متنفر بوده‌ن» یا حتی «آهان! لابد این بچه خیلی زود رشد می‌کرده [چون مثلاً بردیا با فعل برز پهلوی هم‌ریشه‌ست]»؛ مگر این که شواهد تاریخی مشخصی از «امر واقع» (و نه تصور کسی از چگونگی تکوین یک واقعه) داشته باشه. در مورد این اسمها هم، می‌گم که این داستان «جالب»ه، و به‌رغم «بعید» بودنش «ممکن». حالا، «شاهد»ی، «سند»ی، چیزی آخه! احتمالاً، آقای وزیری هم برای «مدائن»شون دلیل دارن، و من هم برای ذکر اسم این گوشه: غیر از این‌ه که با این شیوهٔ استدلال، اگه می‌خواستیم ریشهٔ اسم گوشهٔ «مدائن» رو پیدا کنیم، می‌افتادیم به این‌که این گوشه لابد مال زمان ساسانیان‌ه و موسیقی فلان منطقهٔ باستانی؟! همین نمونه، کافی نیست برای این که دست کم شک کنیم به این شیوهٔ ریشه‌یابی؟

بحث من در مورد آقای عارف، احتمالاً بد برداشت شده. ایشون البته تصنیف‌ساز خوبی هستن و [به شیوهٔ شخصی خودشون] آزادی‌خواه و صریح‌اللهجه. اینها همه به‌جا؛ اما ایشون مثلاً ادعا هم کرده‌ن که در شعر و آواز و خط و نمی‌دونم یه چیز دیگه، هیچ‌کس دیگه به ایشون نخواهد رسید (مطلع‌ش احتمالاً این بود: طبیعت بداده‌ست بر من چهار / نداده‌ست و ندهد دگر ...» یادم نیست!) و خوب، المنت لله، اگه آوازشون نیست، هم خطشون هست و هم شعرشون. می‌گم که کسی که این‌جور با اغراق مدح می‌کنه و یا قدْح، نمی‌شه به نظرش استناد محققانه کرد. حالا، بگذریم که به دلایل تاریخی، ایشون تو اون موقع خاص از ترکها[ی تبریز و ترکیه] دل خوشی نداشته‌ن. شرح رو می‌شه تو همون دیوانشون و البته یه کتاب متأخری که هادی حائری چاپ کرده خوند و دید.

نمی‌دونم که چه‌قدر با آقای مسعودیه سروکار داشتی. من اما زمانی [به‌طور غیر رسمی] شاگردی‌شون رو کرده‌م، و ایشون [علاوه بر بقیهٔ آدمایی که تأثیرای خاص گذاشته‌ن] یکی از کسایی هستن که این شیوهٔ «نگاه» رو وامدارشونم. اگه باهاشون صحبت کرده باشی، احتمالاً می‌دونی که ایشون تو آخرین سالها دیگه استنادهایی که به مقدمهٔ ردیف آقای کریمی می‌شد رو قبول نداشتن. دلیلش هم همین مسئلهٔ «سند» بود، و نمونهٔ فوق‌العاده‌ش همین ارجاع شما: این تقسیم به چهار مکتب (که البته ایشون اشاره نکرده که اسمهای گوشه‌ها ربطی به اینها داره)، نقل از آقای دوامی بود ـــ بی هیچ سندی!

استنادها اما، همیشه جالب‌ن! حالا که نمونه از «بیات زند» آوردی، اینها چطورن؟

آقای وزیری در «دستور جدید تار و سه‌تار» (به شمارهٔ 187 --- 60/3/27 ثبت کتابخانهٔ ملی): اگزرسیس بیات ترک، مارش کودکان در ترک، پیش‌درآمد ترک، آواز ترک، چهارمضراب ترک، تصنیف بیات ترک، رنگ ترک (از 126 تا 144)

آقای وزیری در «آوازشناسی موسیقی ایرانی»، بیات ترک، نغمهٔ بیات ترک، نغمهٔ ترک (28 تا 30).

دکتر مهدی برکشلی در «شرح ردیف موسیقی ایران» (مقدمهٔ ردیف موسی معروفی)، نغمهٔ بیات ترک (40 فارسی).

موسی معروفی در «ردیف هفت دستگاه موسیقی ایرانی»، بیات ترک (بی‌شماره، صفحهٔ شروع آوانویسی بیات ترک). آقای معروفی اسم فوق‌العاده غیر متداول «دستان عرب» رو برای ابوعطا آورده‌ن.

آقای دوامی در اجرای ردیفشون.

آقای مسعودیه در ردیف آوازی موسیقی سنتی ایران (من چاپ سروش رو دارم)

ژان دورینگ در مقدمهٔ «ردیف سازی موسیقی سنتی ایران»، آواز بیات ترک (18 فارسی)

ژان دورینگ در نت‌نویسی «ردیف سازی موسیقی سنتی ایران»، آواز بیات ترک (133 تا 141 لاتین)

آقای طلایی و آقای آذرسینا هم توی نسخه‌های دیگه‌ٔ «ردیف میرزا عبدالله به روایت برومند» همین اسم رو به‌کار برده‌ن.

آقای خالقی، در کتاب دوم ویولن هنرستان: پیش‌درآمد بیات ترک، رنگ بیات ترک (21، 23). [انصافاً، اگه ایشون معتقد به «بیات زند» بودن، نمی بایست اقلاً توی یکی از کتابای «درسی» که نوشتن این رو یک‌بار ذکر می‌کردن؟]

آقای هرمزی تو ردیفشون

علی‌اکبرخان شهنازی تو روایت ردیف آقا حسینقلی

اینها، علی‌القاعده شامل روایتهای رسمی ردیف هستن، و توشون حتی یک‌بار حتی یک‌جا هم اشاره‌ای به اسم «بیات زند» نشده.

از این به بعد، دیگه منظور خاص ندارم و فقط دارم «شواهد جدی» می‌آرم:

لطف‌الله مفخم پایان تو هجده قطعه پیش‌درآمد [تأییدیهٔ آقای صبا رو داره]
کتابای تار و سه‌تار هنرستان
آقای علیزاده توی ده‌قطعه برای تار و نوار شورانگیز و اجراهای ردیف
آقایان مشکاتیان و شجریان توی نوا (مرکب‌خوانی)
آقای ذوالفنون توی «پرواز 1» [ایشون خودشون هم اهل استان فارس هستن، و از کسایی هستن که گهگاه در مورد اسما نظرای معقولی دارن]
آقای مشکاتیان در مجموعهٔ تصنیفها
پشنگ و اردشیر کامکار در «به‌یاد صبا»
صدیق تعریف در مقدمه‌ش برای «ماه‌بانو» (با تار آقای ساکت و کمانچهٔ آقای کامکار)
آقای طلایی تو 23 قطعه

و البته کنار اینا، مثلاً «گل صدبرگ» هم هست که عنوان اصلی‌ش بیات ترک‌ه و کنارش ریز بیات زند هم اومده، و متقابلاً «مبانی نظری موسیقی سنتی ایران» آقای کیانی هم هست که عنوان اصلی بیات زنده و تو پرانتز بیات ترک نوشته‌ن.


نتیجهٔ اخلاقی، انگار این‌ه که «بیات ترک» به عنوان «عنوان رسمی» معمول‌تره؛ در زمان آقای خالقی هم، چنان که در زمان ما هم. این اما هنوز هیچ‌چیزی نمی‌گه دربارهٔ اون داستان که موضوع بحث اولیهٔ ما بود!

این سند خواستن من هنوز پابرجاست: اگه صاحب تاپیک لطف کنه و مرجع بده، یه جماعتی رو خلاص می‌کنه ــــ اقلاً، از پستهای من!

Kamanche
Wednesday 23 April 2008, 03:11 AM
با سلام
من با نتیجه گیری جناب بردیا کاملا موافقم: نتیجهٔ اخلاقی، انگار اینه که «بیات ترک» به عنوان «عنوان رسمی» معمول‌تره؛
بیات ترک به نظر من هم عنوان رسمی تر و معمول تری داره و در خیلی جاها (که بعضی هاش رو آقای بردیا اسم بردن) ازش اسم برده شده.

bardyaa
Wednesday 23 April 2008, 10:13 AM
برای این‌که بحث باز به جاهای عجیب کشیده نشه، مجدداً یادآوری می‌کنم: مسئله این نبود که کدوم عنوان رو «انتخاب» کنیم یا کدوم «درست»ه یا کی بیشتر چی می‌گه. مسئله این‌ه که داستان اولین پست تاپیک، به‌طور تاریخی، «درست»ه یا نه.

به‌نظر شخصی من، «ممکن»ه؛ اما سند لازم داره.

alireza_amirsamimi
Wednesday 23 April 2008, 12:27 PM
خیلی از اساتید میگن بیات زند و ختی بیات شیراز.و بیات ترک رو اسم دوم میدونن.فقط اینجا یه بحث داریم!یک گوشه در ردیف آوازی بیات اصفهان هست به نام بیات شیراز که اصلا ربطی به بیات زند نداره.تکلیف این چیه؟؟؟!!!

bardyaa
Wednesday 23 April 2008, 01:29 PM
من هیچ‌وقت «بیات شیراز» جای «بیات ترک» (یا «بیات زند») نشنیدم، و حسن‌القضا، من و آرین هم در این مورد هم‌نظریم. گذشته از این که این تیکه موضوع بحث این تاپیک نیست، لطف می‌کنی اگر نمونه بیاری که کسی به «بیات ترک» یا «بیات زند» بگه «بیات شیراز».

فقط به عنوان یه شاهد اضافی، آذربایجانی‌ها[ی شوروی سابق] هم یه مقام «بیات شیراز» دارن که مشخصاً اگه قرار بود جایی توی ردیف داشته باشه، به‌طور طبیعی می‌بایست تو اصفهان یا همایون می‌افتاد. اجراهاش رو می‌شه هم با تار سوگومون سیرانیان شنید و هم با کمانچهٔ هابیل علی‌اف، و به‌نظرم من لینک اجرای آقای علی‌اف رو تو بحثی که به خود ایشون مربوط بوده همین دور و بر گذاشته‌م.

arian
Wednesday 23 April 2008, 05:12 PM
جناب آقاي برديا بنده هم با نظرات شما موافقم ، نديده ام آقاي خالقي به جز در منابع ذكر شده جاي ديگري از عنوان بيات زند استفاده كرده باشه ، با جناب آقاي كمانچه هم موافقم كه فعلا عرف استفاده از اين آواز عنوان بيات ترك است. چون در تاپيك اول فرموده بوديد :‌ " اگه درست باشه که خیلی جالب‌ه .
مواردي مطرح شد و فكر نميكنم حداقل بنده بتونم سند تاريخي براي اون پيدا كنم ، همانطوري كه شايد در مورد خيلي آوازها و گوشه هاي ديگه نيز شايد نشه اين كار را انجام داد. ولي با توجه به ترديدي كه آقاي خالقي مطرح ميكنند و توضيحاتي كه ايشون ميدهند و همينطور خصوصيات خاص آغا محمد خان قاجار اين تغيير عنوان از نظر شخصي مثل من (نظر شخصي بنده بدون دليل و مدرك و فقط اقتدا به بزرگان ) با استفاده اي كه آقاي شجريان از همين عنوان ميكند تقريبا مسلم است . و مطلبي از آن مهمتر هم عرض شد كه شايد حتي بيات زند هم جعل شده باشد چون اساسا عمر زنديه آنقدر طولاني نبوده است كه گوشه اي چون بيات ترك در آن برهه ساخته شده باشد و احتمالا اين آواز سابقه قبلي تري نيز دارد.

arian
Thursday 24 April 2008, 10:21 AM
نمی‌دونم که چه‌قدر با آقای مسعودیه سروکار داشتی. من اما زمانی [به‌طور غیر رسمی] شاگردی‌شون رو کرده‌م، و ایشون [علاوه بر بقیهٔ آدمایی که تأثیرای خاص گذاشته‌ن] یکی از کسایی هستن که این شیوهٔ «نگاه» رو وامدارشونم. اگه باهاشون صحبت کرده باشی، احتمالاً می‌دونی که ایشون تو آخرین سالها دیگه استنادهایی که به مقدمهٔ ردیف آقای کریمی می‌شد رو قبول نداشتن. دلیلش هم همین مسئلهٔ «سند» بود، و نمونهٔ فوق‌العاده‌ش همین ارجاع شما: این تقسیم به چهار مکتب (که البته ایشون اشاره نکرده که اسمهای گوشه‌ها ربطی به اینها داره)، نقل از آقای دوامی بود ـــ بی هیچ سندی!


نظري اجمالي به تاريخ
صفحه 7 سطر آخر و صفحه 8
...رديف موسيقي سنتي ايران در چهار مكتب طبقه بندي مي شود : مكتب قزوين ، مكتب شيراز ، مكتب اصفهان ، مكتب تهران21 .تعلق هر چهار مكتب به تمدن شهرنشين ، در اصل تكامل موسيقي باصطلاح هنري را به شهرهاي بزرگ مربوط ميكند ...
محمد تقي مسعوديه
تهران-ديماه 2536
21- به نقل از استاد عبدالله دوامي
مجموعه ي گفتار متعلق به آقاي مسعوديه ميباشد.ولي در خصوص مكتب تهران ايشان سند را از آقاي عبدالله دوامي ذكر ميكنند. اما از آن مهمتر جمله بعدي است كه از ايشان ميباشد:تعلق هر چهار مكتب به تمدن شهرنشين ، در اصل تكامل موسيقي باصطلاح هنري را به شهرهاي بزرگ مربوط ميكند .

maryam.w
Thursday 15 May 2008, 11:03 PM
سلام
مي بخشيد من قصد بدي نداشتم اين مطلب را يك استاد برايم نقل كرده بودند.گفتم شايد براي شما هم جالب به نظر برسه . به هر حال من راضي به اين جنجال ها نبودم .

bardyaa
Friday 16 May 2008, 12:19 AM
«جنجال»؟! این، اگه همون «فتنه»ست، حق انحصاریش مال من‌ه ها!

فکر نمی‌کنم که «جنجال» به‌پا شده باشه. درست‌ه که خیلی نوشتیم، اما هنوز مونده تا «جنجال»! خیلی از موضوع‌ها هستن که یا به‌شون توجه نمی‌کنیم، یا به‌نوعی برای خودمون حل شده‌ن. وقتی به عِرض عام گذاشته می‌شن، گه‌گاه یه تکون می‌خوریم که «نکنه فکرمون درست نباشه»، و سعی می‌کنیم مسئله رو حل کنیم. حالا، یا از نظر خودمون دفاع می‌کنیم، یا از نظر جدید خوشمون می‌آد و یا اصلاً می‌افتیم به «تحقیقات». این وسط، یه «بحث طلبگی» درمی‌گیره که «رک»ه و بی‌تعارف، و گه‌گاه هم یکی حرفش رو جوری می‌زنه که می‌شه ازش چیزای دیگه‌ای برداشت کرد. شلوغ می‌شه؛ اما نتیجه‌ش محک زدن دونسته‌های شخصی‌ه، عیار گرفتن دونسته‌هاست، دیدن منظرهای تازه‌ست، و صد البته رفاقت‌های جدیده و تحکیم قبلی‌ها ــــ من، بالشخصه، خوشحالم که arian (You can see links before reply) رو دیدم و هم‌کلام شدیم، و البته امیدوارم که نرنجونده باشمش: فکر می‌کنم که هردو کم‌وبیش هم‌سن و سالیم، هردو سعی کرده‌یم که یه چیزایی رو «دقیق» یاد بگیریم، و البته هردومون پای بحثیم! مهم نیست که چقدر از حرف کدوممون درست دراومده: قصدمون تابوندن نوری بود که خودمون دیده بودیم، که موضوع روشن بشه.

به هر روی، هنوز موضوع بازه. خود شما، لطف می‌کنید اگه بتونید از همون استادتون بپرسید که «سند»ی دارن یا نه.

maryam.w
Friday 16 May 2008, 09:58 PM
يله . حتماً البته اگه بتونم با ايشان ارتباط مجدد بر قرار كنم.:106:

hesam.p
Tuesday 5 August 2008, 11:22 AM
ممنون از شرحي كه دادي.من نمي دونستم

alireza_amirsamimi
Thursday 7 August 2008, 12:09 AM
من هیچ‌وقت «بیات شیراز» جای «بیات ترک» (یا «بیات زند») نشنیدم، و حسن‌القضا، من و آرین هم در این مورد هم‌نظریم. گذشته از این که این تیکه موضوع بحث این تاپیک نیست، لطف می‌کنی اگر نمونه بیاری که کسی به «بیات ترک» یا «بیات زند» بگه «بیات شیراز».

فقط به عنوان یه شاهد اضافی، آذربایجانی‌ها[ی شوروی سابق] هم یه مقام «بیات شیراز» دارن که مشخصاً اگه قرار بود جایی توی ردیف داشته باشه، به‌طور طبیعی می‌بایست تو اصفهان یا همایون می‌افتاد. اجراهاش رو می‌شه هم با تار سوگومون سیرانیان شنید و هم با کمانچهٔ هابیل علی‌اف، و به‌نظرم من لینک اجرای آقای علی‌اف رو تو بحثی که به خود ایشون مربوط بوده همین دور و بر گذاشته‌م.

بله.ارکستر ملی در اجرای شیراز خودش به رهبری استاد فخرالدینی رنگی رو در بیات ترک اجرا کرد که با نام بیات شیراز در بروشور آمده بود و در مصاحبه هم با استاد به همین اسم معرفی شده بود

arian
Thursday 7 August 2008, 09:26 AM
بله.ارکستر ملی در اجرای شیراز خودش به رهبری استاد فخرالدینی رنگی رو در بیات ترک اجرا کرد که با نام بیات شیراز در بروشور آمده بود و در مصاحبه هم با استاد به همین اسم معرفی شده بود
سلام جناب امير صميمي
ممنون از اطلاعات جالبي كه فرموديد . بنده يك علامت سئوال بزرگ در ذهنم نقش بست . اگر اشتباه سهوي نباشد و يا شيرازي ها اين وسط سوسه نيامده باشند بايد از آاقي فخرالديني سئوال كرد كه معيارشون براي اين نامگذاري چگونه بوده است . نمي خوام پيش داوري كنم ترجيح ميدم كه ابتدا پاسخ ها را بررسي كنم بعد داوري. سعي ميكنم بروشور را پيدا كنم و در همين تاپيك ارائه بدم . بعد هم به دنبال اصل موضوع بگردم.

arian
Thursday 7 August 2008, 12:53 PM
بخشي از مصاحبه آقاي فخرالديني :

در ادامه اين نشست، فخرالديني با بيان اينكه كنسرت شيراز شامل 14 قسمت است،اظهار داشت:در اين كنسرت قطعه طرب انگير (بي‌كلام) از شهرام توكلي ،جفاي گلچين از عبدالحسين برازنده و تنظيم مازيار حيدري،دگر چه خواهي از حبيب الله بديعي، رنگ بيات شيراز (مناسبتي براي شيراز )با تنظيم علي اكبر قرباني، قطعه جديد ساحل، خوشه چين از خالقي،با شباهنگ بر اساس شعري از فريدون مشيري را اجرا مي‌كنيم .
وي ادامه داد:از آنجايي كه اجراي اركستر در شيراز با ولادت حضرت علي(ع) همزمان شده 3 قطعه از موسيقي سريال امام علي را نيز براي اجرا در نظر گرفته‌ايم.كه البته در بخشي از اجراي موسيقي اين سريال سالار عقيلي براي اولين بار 2-3 بيت از اشعار سعدي شيراز را مي‌خواند.
رهبر اركستر ملي بيان داشت: قطعه واي از شب من از همايون خرم،چرا خاموشي به ياد استاد عبادي،قطعه شاد دختر كولي از عباس شاپوري و سلام شيراز از ديگر قطعات اجراي اين كنسرت هستند.كنسرت اركستر ملي در شيراز با اجراي تيتراژ موسيقي سريال امام علي به پايان مي‌رسد.(خبرگزاري فارس)

arian
Thursday 7 August 2008, 12:58 PM
خبرگزاري جمهوري اسلامي 17/5/87
فرهنگي (You can see links before reply). هنري (You can see links before reply) . موسيقي و تجسمي (You can see links before reply)
اركستر موسيقي ملي ايران به رهبري فرهاد فخرالديني و به خوانندگي سالار عقيلي دو شب ميهمان شيراز و باغ مصفاي عفيف آباد بود و با پايان يافتن برنامه‌هاي اجرا، اين اركستر با يادهاي جاويدان شيراز را ترك كرد.
به گزارش روز پنجشنبه خبرنگار ايرنا، اركستر موسيقي ملي ايران به ميمنت ميلاد حضرت علي (ع) چهارشنبه شب و سه شنبه شب در باغ عفيف آباد شيراز‪۱۴‬ قطعه موسيقي از جمله قطعه سلام شيراز را اجرا كرد.
به گفته مسوولان برگزاري اين برنامه هنري طي دو شب اجراي برنامه اركستر موسيقي ملي ايران افزون بر‪ ۱۰‬هزار نفر از شهروندان در شيراز دراين برنامه شركت كردند.
استاد فرهاد فخرالديني هنگام اجراي اين برنامه در گفت و گو با خبرنگار ما شيراز را شهر رازها و يادهاي جاويدان توصيف كرد و گفت : آرزوي من اين است كه بتوانم يك برنامه جامع و در خور مردم شيراز در تخت جمشيد اجرا كنم سالارعقيلي نيز گفت:اگرچه هواي تابستاني شيرازقدري حنجره مرا آزار مي‌دهد اما هميشه گفته ام كه شيراز پايتخت هنري و ادبي ايران زمين است و ظرفيت هاي بالايي براي بهره‌گيري از برنامه‌هاي فرهنگي و هنري دارد.
طي دو شب برنامه اركستر موسيقي ملي ايران قطعات طرب انگيز، جفاي گلچين، دگر چه خواهي، رنگ بيات شيراز، ساحل، خوشه چين، با شباهنگ، موسيقي امام علي، واي از شب من، سلام شيراز،چراخاموشي، گزينه دو موسيقي امام علي، دختر كولي و گزينه سه موسيقي امام علي به اجرا درآمد.
قطعه سلام شيراز كه بسيار مورداستقبال شهروندان قرار گرفت باشعر محمد حسين شهريار و آهنگسازي علي اكبر قرباني تنظيم شده است.
فرهاد فخرالديني درباره اين قطعه گفت:هدف ازانتخاب شعر شهريار و اجراي قطعه سلام شيراز اين بود كه ما از زبان غير شيرازي‌ها توصيف و تكريم مردم خوب شيراز كنيم از اين رو شعر استاد شهريار را انتخاب كرديم.
اركستر موسيقي ملي ايران در اين برنامه‌ها از نوازندگان چيره دست با سازهاي ويلن،آلتو،ويلن سل، كنترباس، فلوت،آبوا، كلارينت،فاگوت، تيمپاني، ضرب، پيانو، سنتور، قانون، تار، بم تار، عود، تنبك، دف برخوردار بود.
رييس انجمن موسيقي ايران نيز پنجشنبه در گفت و گو باخبرنگار ايرنا گفت:
استقبال كم نظير مردم شيراز از دو شب اجراي اركسترملي ايران نشان داد كه جايگاه موسيقي فاخر در بين مردم شناخته شده است.
بابك رضايي با ابراز رضايت از برگزاري برنامه اركستر موسيقي ملي گفت:
اركستر موسيقي ملي امسال وارد دهمين سال تاسيس مي‌شود و مي‌توان گفت طي اين مدت اجراي شيراز يكي از كم نظيرترين اجراهاي اين اركستر بوده است.
وي اظهار داشت:طي ديدارهايي كه مسوولان و مديران استان فارس بارهبر اركستر و اعضاي گروه داشتند رضايت طرفين در اجراي اين برنامه مشهود بود ضمن آنكه اقشار مختلف مردم هم از حضور در باغ عفيف آباد ابراز رضايت كردند و اين برنامه هنري توانست مورد بهره مندي آنان قرار گيرد.
رييس انجمن موسيقي ايران درباره اجراي برنامه اركستر موسيقي ملي در تخت جمشيد گفت: البته فضاي تخت جمشيد مي‌تواند به عنوان يك ظرفيت فرهنگي مورد استفاده اركستر ملي قرار گيرد اما متاسفانه ما با محدوديت‌هايي براي اجراي برنامه در تخت جمشيد مواجه هستيم.
وي با بيان اينكه محدوديت‌ها و مشكلات مانع از آن است كه بتوانيم از فضاي تخت جمشيد استفاده بيشتر كنيم گفت:در عين حال شيراز علاوه بر تخت جمشيد از وجود باغها و فضاهاي طبيعي مناسب براي اجرا برنامه موسيقي برخوردار است كه از جمله آن باغ عفيف آباد است.
فرهاد فخرالديني متولد سال ‪ ۱۳۱۶‬تبريز است كه موسيقي را نزد احمد مهاجر استاد ابوالحسن صبا و علي تجويدي آموخته است.
سالار عقيلي خواننده اركستر ملي نيز متولد سال ‪ ۱۳۵۶‬تهران است و در سال ‪۷۲‬ موسيقي را در هنرستان موسيقي نزد صديق تعريف آموخته است.

arian
Thursday 7 August 2008, 01:15 PM
جناب امير صميمي عزيز سلام مجدد
در دو گزارش زير كه ذكر شد اشاره به رنگ بيات شيراز شده است . من نتونستم مطلبي در باره ي آواز بيات شيراز پيدا كنم .
بحث اصلي بر سر نام آواز بيات ترك بود كه تعدادي از استادان موسيقي كشور آنرا بيات زند نيز ناميده اند . سنديت هاي هر دو نام نيز ذكر شد(البته اگر گفته هاي استادان را سند بدونيم وگرنه سند محضري براي هيچكدام از نامهاي مصطلح در موسيقي كشور زده نشه) . و به نظر من هر دو نام ميتونه استفاده بشه ولي با توجه به توضيحاتي كه جناب خالقي ميفرمايند و استاداني كه بنده نظرات آنها را ثاقب ميدونم بيات زند نام قبلي بيات ترك امروزي بوده است .لكن بعضي دوستان به اشتباه سهوي بيات شيراز نيز ذكر فرمودند كه چون بيات شيراز گوشه اي در دستگاه اصفهان بود اين مورد تصحيح گرديد . تا آن جايي كه بنده اطلاع دارم هيچ استادي از بيات شيراز براي آواز بيات ترك ( بيات زند) استفاده نكرده است .

bardyaa
Thursday 7 August 2008, 04:41 PM
بله.ارکستر ملی در اجرای شیراز خودش به رهبری استاد فخرالدینی رنگی رو در بیات ترک اجرا کرد که با نام بیات شیراز در بروشور آمده بود و در مصاحبه هم با استاد به همین اسم معرفی شده بود

این اما نشون نمی‌ده که کسی به بیات ترک گفته باشه بیات شیراز. بیات زند، چنان که امروزه استفاده می‌شه، واقعاً «نام موازی»ه: اسمی‌ه که دقیقاً به همون چیزی اشاره می‌کنه که بیات ترک به‌ش اشاره داره؛ اما این نمونهٔ «بیات شیراز»، حتی اگه بپذیریم که معنایی داره و بستگی‌ای به چیزی و نه صرفاً دلخواه آهنگساز، حداکثر اسم یه قطعه‌ای‌ه در بیات ترک.

خواستهٔ من این بود که نمونه‌ای آورده بشه که کسی به «بیات ترک» گفته باشه «بیات شیراز». آقای وزیری، یه قطعه در «چهارگاه» دارن به اسم «دخترک ژولیده». از این، می‌شه نتیجه گرفت که کسی به «چهارگاه» گفته «دخترک ژولیده»؟ گمان نکنم. به نظر می‌آد که آقای فخرالدینی، به فراخور ذهنیات خودشون و تصویرشون از قطعه‌شون (و البته شاید به مناسبت محل!) یه «اسم» انتخاب کرده‌ن ـــ درست همون‌جور که آقای وزیری به اون دنبالهٔ خاص از صدا‌ها و کشش‌ها می‌گفتن «دخترک ژولیده».

alireza_amirsamimi
Thursday 7 August 2008, 06:36 PM
:guitarplay2:نه بابا راست میگی نمیدونستم به خدا:ilovemusic:بر فرض درستی حرف بردیا اگر قرار بود این قطعه به افتخار شیراز اونهم به این نام نا متعارف با پیشوند بیات نامگذاری بشه قبل از اجرا گفته میشد.کما اینکه در مورد قطعه زیبای سلام شیراز قبل از اجرا گفته شد. آخه هوشمند که اسم قطعه رو میذاره بیات شیراز اونم وقتی مشابه به این شکل داره اونم اینقدر تابلو!!!!!!مثلا من یه قطعه میسازم توی شور اسمش رو میذارم بیات اصفهان!!حالا به هر حال .خودم هم از این قضیه تعجب کردم.

alireza_amirsamimi
Thursday 7 August 2008, 07:12 PM
منظورم از پست قبلی این هست که منطقی نیست که اسم قطعه بیات شیراز باشه.ولی در هر صورت رنگ بیات شیراز اعلام شده و به نظر میات که منظور این بوده که رنگ در مایه بیات شیراز.اگر قرار بود این قطعه به افتخار شیراز به این نام خوانده بشه گفته میشد از قبل.کما اینکه این حرف در مورد قطعه زیبای سلام شیراز گفته شد.متاسفانه شب اول که من رفتم بروشور آماده نبود .من سعی میکنم نوار اون شب رو دوباره گیر بیارم و گوش کنم شاید من این قطعه رو با قطعه دیگری در بیات ترک که اون شب اجرا شده اشتباه گرفته باشم.ولی من رنگی رو در اصفهان که در اون شب اجرا شده باشه به یاد نمیارم.به هر حال تحقیق میکنم و خبر میدم

bardyaa
Thursday 7 August 2008, 09:24 PM
متشکرم که قبل از این که من به نسخهٔ قبلی نوشته‌ت جواب بدم، توضیح دادی!

این که این اسم شده «بیات شیراز»، از هوشمندی من نیست. اینها رو باید به آقای فخرالدینی بگی با این انتخابشون ـــ هرچند که ممکن‌ه قضیه ساده‌تر از این حرفا باشه: مثلاً، کافی‌ه که «بیات» رو مرادف «آواز» گرفته باشن و از «بیات شیراز»، «آهنگ شیرازی» مراد کرده باشن. عبارتی هم که آرین زحمت نقلش رو کشیده [رنگ بيات شيراز (مناسبتي براي شيراز )با تنظيم علي اكبر قرباني] یه کم تأیید می‌کنه این حدس رو.