PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سؤالی در خصوص یک ضرب المثل



h_r
Saturday 12 April 2008, 09:45 AM
با سلام
دوستان عزیز،چرا با وجود پایان غم انگیز شاهنامه مثلی در زبان شیرین فارسی وجود دارد که می گوید شاهنامه آخرش خوش است؟دوستانی که در این خصوص اطلاعاتی دارند لطفاً آن را در این تاپیک بیان کنند تا همه استفاده ببرند.

Majed
Saturday 12 April 2008, 10:09 AM
البته میشه اینو تو کتاب امثال و حکم بررسی کرد...

اما این ضرب المثل به نظر من کنایه هست.... یعنی منظور این ضرب المثل هم این هست که آخر غم انگیزی در انتظار توست....
و این با داستان منافاتی نداره.. شما نظر دیگه ای داری؟

h_r
Saturday 12 April 2008, 01:02 PM
با سلام
در این خصوص نظرات متفاوتی وجود دارد.اما می خواهم که دوستان نیز اگر معلوماتی در این خصوص دارند بیان کنند.این که آخر غم انگیزی در انتظار توست در برخی از ضرب المثلهای دیگر وجود دارد.اگر بخواهیم نظر شما را بپذیریم چرا باید چنین پارادوکسی برای بیان مقصود به کار رود؟

Majed
Saturday 12 April 2008, 02:07 PM
من اینطورفکر میکنم..... همون طور که خودت گفتی شاهنامه پایان غم انگیزی داره.... و از اونجایی که این ضرب المثل مستقیما به اون اشاره میکنه میتونم اینطور تفسیر کنم....

البته قبلش بگم که اگه دقت کرده باشیم این ضربالمثل جایی به کار میرود که فرد مقابل در جهالت خودش فرورفته و دست به کاری میزند و نصیحت اهل تجربه رو نمیپزیره... به این مصداق که تا به حال هیچ مشکلی پیش نیومده و به همین دلیل نخواهد اومد... و تفکر او را مورد تمسخر قرار میدهد...

در اینجا فرد مقابل نظر طرف را به آینده جلب میکند و میگوید: شاهنامه آخرش خوش است...
به این کنایه که آخر این ماجرا موقع تمسخر دیگران برای تو فرا میرسد و داستان غم انگیزی در انتظار توست...

خوشی برای دیگران و غم برای نقش اول این داستان که همان فرد میباشد(استعاره از رستم)

من اینطور استدلال میکنم... خوشحال میشم نظر دوستان رو هم بشنوم.. نکته جالبی بود.. ایول

arian
Sunday 13 April 2008, 05:47 PM
با سلام
دوستان عزیز،چرا با وجود پایان غم انگیز شاهنامه مثلی در زبان شیرین فارسی وجود دارد که می گوید شاهنامه آخرش خوش است؟دوستانی که در این خصوص اطلاعاتی دارند لطفاً آن را در این تاپیک بیان کنند تا همه استفاده ببرند.
با سلام
من مطمئنم كه آخر شاهنامه خوش است ولي شما هنوز آخر شاهنامه را نخوانده ايد!مطمئن باشيد روزي كه آخر شاهنامه خونده بشه بسيار خوش خواهد بود.فقط صبر كنيد تا موقع خوندنش برسه.

تبه گردد این رنجهای دراز نشیبی دراز است پیش فراز

Majed
Monday 14 April 2008, 07:25 AM
متوجه منظورت نشدم آریان جان.. این الان مخالفت با صورت سوال بود یا اینکه تفسیرش؟

arian
Monday 14 April 2008, 07:43 AM
متوجه منظورت نشدم آریان جان.. این الان مخالفت با صورت سوال بود یا اینکه تفسیرش؟
سلام عرض كردم
نه اين تفسيرش بود. من ميگم هنوز موقع خوندن آخر شاهنامه نرسيده ، وقتي موقعش برسه آخر شاهنامه خيلي شيرين خواهد بود . يعني اينكه همه ي اون اتفاقات ناگوار آخر شاهنامه جاشو با اتفاقات خوشايند و شيرين عوض ميكنه ولي كي موقع خوندن آخر شاهنامه برسه منهم نميدونم ولي مطمئنم آن روز بالاخره ميرسه و آخر شاهنامه خيلي شيرين خواهد بود .فردوسي هم در انتها شاهنامه همين را ميگه:تبه گردد این رنجهای دراز ،،،،، نشیبی دراز است پیش فراز
همون يك نفر مياد كه من منظر ديدنشم و.....

kaka
Monday 14 April 2008, 04:38 PM
شاهنامه آخرش خوش است


کسانی که بدون مطالعه و مداقه دست به کاری زنند هر چند در تشخیص خویش مومن بوده به حسن ختام عمل و اقدام اعتقاد داشته باشند. مع الذکر بر افراد تیز بین و دوراندیش پوشیده نیست که عجله و شتابزدگی هرگز به نتیجه نمی رسد و عجول و شتابزده چون اسب تیزتک یکروز با سر سقوط خواهد کرد . به همین جهت در قضاوت عجله نمی کنند و عامل را به دست زمان می سپارند زیرا به خوبی می دانند که: شاهنامه آخرش خوش است.

این عبارت مثلی در بدو امر برای هر محقق کنجکاوی ایجاد شبهه می کند که مگر کتاب شاهنامه در آخرش چه دارد و چه نقاظ ضعفی در این شاهکار ادبی جهان یافت می شود که از آن به صورت ضرب المثل استفاده می کنند؟


You can see links before reply

شاهنامه فردوسی کتاب ارزنده ای است که هر ایرانی پاک نژاد آن را به خوبی می شناسد. کتاب شاهنامه چه از نظر کمیت و چه به لحاظ کیفیت از شاهکارهای ادبی جهان به شمار می رود.
حکیم ابوالقاسم فردوسی با نظم و تدوین شاهنامه اساس ادب و ملیت ایران را پی ریزی کرد و اسامی تمام بزرگان و نامداران دوران باستانی را در جریده روزگار ثبت کرده است چنان که خود گوید:

چون عیسی من این مردگان را تمام

سراسر همه زنده کردم به نام

اگر شاهنامه با تحمل رنج سی ساله دهقان زاده طوس به وجود نمی آمد بی گمان تمام آثار و معالم تاریخی اسلاف و نیاکان ما دستخوش سیل حوادث می شد و بعید نبود که ما نیز اکنون مانند ملل آفریقای شمالی و بعضی از کشورهای خاورمیانه به لسان عربی متکلم می بودیم و لغات و کلمات شیرین پارسی را جز در کتابخانه ها و لابلای کتب قدیمه – اگر با آن آب تعصب و جهالت شسته نشده باشد- نمی توانستیم بیابیم.
ولی متاسفانه اختلاف عقیده مذهبی و نژادی فردوسی و سلطان محمود غزنوی و سعایت ساعیان و حاسدان و تنگ نظران موجب نقض عهد گردید و درهم به جای دینار داد.


اما ریشه تاریخی ضرب المثل بالا از آن سرچشمه گرفته است که نقل شده فردوسی پس از سرودن هجانامه مورد بحث موفق گردید یک نسخه از هجانامه را به وسیله دوستان و طرفدارانی که در دستگاه سلطنت محمود غزنوی داشت مخفیانه به آخر شاهنامه موجود در کتابخانه سلطنتی الحاق و اضافه نماید و همین عمل موجب شده است بعد ها که از شاهنامه کتابخانه سلطنتی به وسیله نساخان و خطا طان به منظور تکثیر و توزیع نسخه ها بر می داشته اند قهرا آن هجانامه آخر شاهنامه را هم می نوشته اند.
با این توصیف اجمالی که صحت و سقم آن بر عهده راویان اخبار است سابقا هر کس شاهنامه مطالعه می کرد چون مکرر به مدح و ستایش از سلطان محمود غزنوی برخورد می کرد به گمان خود همت و جوانمردانی سلطان را که مشوق فردوسی در تنظیم شاهنامه گردیده است از جان و دل می ستود و بر آن همه عشق و علاقه به تاریخ و ادب ایران آفرین می گفت! بی خبر از آنکه شاهنامه آخرش خوش است زیرا وقتی که به آخر شاهنامه می رسید و منظومه هجاییه را در آخر شاهنامه قرائت می کرد تازه متوجه می شد که محمود غزنوی نسبت به سلطان ادب و ملیت ایران تا چه اندازه ناجوانمردی و ناسپاسی کرده است.

به همین جهت هر کس در ازمنه گذشته به قرائت شاهنامه می پرداخت قبلا به او متذکر می شدند تا زمانی که کتاب را به پایان نرسانده باشد و در قضاوت نسبت به سلطان محمود غزنوی عجله نکند زیرا شاهنامه آخرش خوش است یعنی در آخر شاهنامه است که فردوسی محمود غزنوی راه به خواننده کتاب می شناساند و با این قصیده هجاییه حق ناسپاسی و رفتار توهین آمیز را در کف دستش می گذارد.

بی فایده نیست دانسته شود که فردوسی برای سرودن شصت هزار بیت شاهنامه نه هزار واژه به کار برده که فقط چهار صد و نود تای آن عربی است. واقعه زیر را نیز به عنوان حسن ختام این مقاله نقل می کند:
شاه عباس امر کرد کتاب شاهنامه فردوسی را بنویسند. سه هزار تومان وجه نقد داد که بعد از اتمام، باقی را که شصت هزار تومان باشد سطری یک تومان بدهد.
میر سه هزار بیت از شاهنامه نوشته فرستاد و وجه را مطالبه کرد . شاه متغیر شده گفت:
« من نخواستم با تو معامله سلطان محمود غزنوی را که به فردوسی نمود، بنمایم.»
میر عماد هم سه هزار بیت را که نوشته بود سطری یک تومان صفحه به صفحه فروخت و سه هزار تومان شاه را رد کرد. بیچاره فردوسی که خود در فلاکت و بینوایی مرد ولی خطاط هر بیت او یک تومان – لابد به تسعیر زمان قاجاریه نه صفویه- می گرفت!

منبع :p30world

h_r
Saturday 19 April 2008, 07:58 AM
با سلام
از پست های دوستانی که زحمت کشیدند و نظر خود را گفتند نهایت سپاس را دارم.همانطور که قبلاً گفتم در این خصوص نظرات گوناگونی وجود دارد.یکی از نظرات همان چیزی است که کاکا ی عزیز زحمت آن را کشیدند.دو نظر دیگر هم در این خصوص هست.یک نظر این است که اگر چه پایان شاهنامه غم انگیز است،اما چون همیشه در این کتاب ماندگار پارسی پایان همه ی جنگ ها پیروزی نیکی بر بدی بوده است،می گویند آخر شاهنامه خوش است.نظر دیگر در این خصوص آن است که اگر از هر یک از مردم ایران راجع به شاهنامه و مضامین آن سؤال شود همه میهن دوستی،وطن پرستی،ایمان،پهلوانی و صفات نیکویی همچون این موارد را به یاد می آورند.هرچند که شاهنامه شرح شکست ایرانیان نیز هست ولی مردمان ایران بلافاصله به یاد این صفات می افتند و نه به یاد شکست های ایرانیان.به همین دلیل است که می گویند شاهنامه آخرش خوش است.باز هم اگر دوستان در این خصوص چیزی می دانند ما را نیز در معلومات خود شریک کنند.سپاس از همه.