PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : گنجینه ای به نام طرفدار



Leon
Friday 18 April 2008, 12:58 PM
موضوع : گنجینه ای به نام طرفدار
نویسنده : آریا فتاحی - نویسنده ی افتخاری



اگر به پيرامون خود دقت كنيم ، مي بينيم كه هر چيزي در دنياي اطراف ما دسته بندي شده است.
طبيعت اطراف ما دسته بندي شده است. علم ، به گروه ها و دسته هايي تقسيم شده است. ارگانها و سازمانها در يك كشور به دسته هايي تقسيم شده اند. و حتي زميني كه ما در آن زندگي مي كنيم خود از چندين بخش تشكيل شده است.
و هر انساني بسته به علاقه اش در رشته اي يا زمينه اي يا قسمتي از يك رشته ي دسته بندي شده ، كارش و هدفش را ادامه مي دهد. تحقيق و جستجو مي كند. ايده هايش را عملي مي كند و نوآوري به وجود مي آورد.
طبعاً اين تقسيم بندي ها براي خود، طرفداران و مدافعاني دارند و يا پيدا مي كنند. مدافعاني كه با سند و مدرك كه محصول تحقيقات آنهاست ، علت دفاع و طرفداري خود را از موضوع و گروهي كه در آن عضو هستند ، بيان مي كنند.
اين دسته بندي ها در همه جاي جهان هست.
در يك شهر و يا كشور هم ، انجمن هاي فرهنگي-سياسي- اجتماعي- اقتصادي- و يا هنري وجود دارند. و مجدداً هر كدام از اين انجمن ها ، به قسمتهايي تقسيم مي شوند. مثلاً: در بخش سياسي حذب هايي به وجود مي آيند كه وظايفي را بر عهده دارند و بي شك گروهي هم طرفدار اين احزاب سياسي مي شوند.
اما اگر كمي جستجوي بيشتر بكنيم و كمي دقيق تر شويم ، متوجه مي شويم كه در ميان همه اين رشته ها ، هنر جنبه اي مردمي تر دارد. خود هنر به دسته هايي چون : هنر خطاطي- نقاشي- سفال گري-موسيقي و...تقسيم مي شود. كه باز از همه اين بخش ها مردمي تر و عمومي تر كه در واقع يكي از دل انگيز ترين هنرهاي جهان هم هست ، هنر موسيقي است.
موسيقي نيز خود از قسمت هايي تشكيل مي شود. از ملودي – آكورد- ساز ها- تنظيم و گاهي حتي همراه با كلام و يا صدا و گاهي هم بدون اين دو عنصر.
اما از هر نوعي كه باشد ، باز هم طرفدارن خاص خود را دارد.
طرفداراني كه بر اساس سلايق خود ، هنرمندي را كه مي تواند ،نوازنده – آهنگساز – خواننده – تنظيم كننده و يا ترانه سرا باشد ، انتخاب مي كنند و بر اساس معيار هاي خود و هنر فرد مقابل ، مدافع يا طرفدار او مي شوند.
اما پرسش اصلي اينجا مطرح مي شود كه سهم و يا وظيفه ي اين طرفداران چيست؟
و در پرسشي كلي تر ، براي چه اين طرفداران هستند و براي چه طرفداري مي كنند؟
بهتر است براي پاسخ به اين پرسش كمي مساله را باز كنيم.
در اينجا ما ، جامعه ي آماري را محدود مي كنيم و از ميان همه ي كساني كه در هنر موسيقي نقشي را ايفا مي كنند ، ذهن خود را معطوف به خواننده مي كنيم.
در موسيقي ، وقتي اثري كه داراي صدا و كلام مي باشد منتشر مي شود ، يكي از اولين يا بهتر بگويم مهمترين ركني كه به ذهن و به گوش مي رسد ، صداي خواننده است. و در عين حال صدا آخرين چيزي است كه در قطعه اي يا آهنگي بر ديگر اجزا سوار مي شود.
اما اين صدا چيست و متعلق به كيست، خود سوال مهمي است.
نام آن خواننده چيست؟ سبك خواندنش چيست؟ هدفش چيست؟ تعهدش چيست؟ با چه كساني كار مي كند؟چه توانايي هايي دارد؟
همه اين ها بعلاوه ي چندين و چند سوال ديگر معيارهايي مي شوند كه شنونده ( البته شنونده ي دقيق و نكته سنج) آنها را براي انتخاب خواننده ي مورد علاقه اش مد نظر قرار مي دهد.
لازم است اين نكته را متذكر شوم كه وقتي شخصي طرفدار خواننده اي مي شود، لزوماً تا اين حد هم سازمان دهي شده عمل نمي كند، اما به هر حال هر كس، ملاكهايي براي پشتيباني از يك خواننده ، براي خود دارد.
و اين گونه مي شود كه آن هنرمند به مرور در ميان انبوه مردم طرفداراني پيدا مي كند كه به او و هنرش ايمان دارند و همواره منتظر هستند كه هنرمندشان كاري تازه، نو و مهم تر از همه چيز ، هنري و قابل ستايش به بازار ارائه دهد.
و در جايي كه هنرمند بداند چه مي خواهد و مردم چه مي خواهند و بداند چه هدفي را در اين مسابقه بزرگ كه همانا ، خواننده بودن ، محبوب بودن ، متعهد بودن ، هنرمند بودن و مردمي بودن است ، دنبال مي كند ، در اين صورت است كه مسئوليتي سنگين را پذيرفته است.
چرا كه ديگر از اين لحظه به بعد وي تعلقي به خودش ندارد. و فردي است از جنس مردم و از جنس هوادارانش و مي بايست سليقه ي مخاطب را نسبت به سليقه ي خود ، در اولويت قرار دهد. زيرا كه او نيست كه بايد از كارش راضي باشد. اين هواداران او و مردم اند كه بايد از كار و اثر او راضي و خشنود باشند. اگر چه ،زماني خشنودي و رضايت طرفدارن فراهم مي شود كه خود خواننده هم از كارش و از چيزي كه مي خواند راضي باشد و ارتباط لازم را با آن اثر برقرار كرده باشد.
به اين شكل اگر هنرمند ، اصالت و تعهد خود را نسبت به هنرش ‚ كارش و مردمش حفظ كند و بداند و درك كند كه جامعه از او چه مي خواهد ، در اين صورت پله هاي ترقي را يكي يكي، طي مي كند و شايد به قله هايي برسد كه هيچ كس ياراي رسيدن به آنجا را نداشته باشد.
با كمي تعمق در خواهيم يافت كه از اين دست هنرمندان با اين پارامترها در اطراف خود ، خيلي كم داريم. شايد به تعداد انگشتان يك دست.
حال برگرديم به پرسش اصلي كه آن را بي جواب رها كرده بوديم.
سهم يا وظيفه ي اين طرفداران چيست؟ و اين طرفداران براي چه هستند؟
" قبل از پاسخ به اين پرسش، بايد اضافه كنم كه ، منظور ما از طرفدار، در واقع طرفدار واقعي است. آن كسي يا كساني كه براي هنرمندشان و براي هنرش ارزش قائل هستند و او را پشتيباني مي كنند."
همانطور كه در ابتد اشاره كردم ، هر تقسيم بندي در هر زمينه اي ، ناخودآگاه طرفداراني پيدا مي كند.
در جامعه ي آماري كه آن را محدود به خواننده كرديم، طرفدار و طرفداران بزرگترين نقش را دارند و به اعتقاد من ، حتي مسئوليت و وظيفه ي آنها از خود خواننده سنگين تر است.
دليل اين اعتقاد من هم اين است.
خواننده يا هنرمند براي ادامه ي كارش و براي اين كه بداند مردم اكنون به دنبال چه هستند و چه چيز مي خواهند ، اول و آخر از طرفداران خود ، يك فيدبك يا بازتاب مي گيرد. اين بازتاب حتماً نبايد يك نظر مكتوب يا رسمي باشد. به عنوان مثال:
وقتي خواننده اي ترانه اي مي خواند و بعد آن را در كنسرتي زنده اجرا مي كند ، چنانچه فردي تيزبين و حساس باشد ، مي تواند درك كند كه مردم از آن كار رضايت دارند يا خير. كه رضايتمندي آنها يعني ادامه دادن اين سبك و اين روش.
اما گاهي هم پيش مي آيد و انكار ناپذير هم هست كه هنرمند ، دچار لغزش و اشتباه مي شود. و ممكن است در سطوحي بالاتر او را از عرش به فرش بكشاند.
اين اشتباه در اغلب موارد ناشي از غرور بي جا و خودبزرگ بيني و عدم مشورت با ديگران كه در واقع طرفداران اند پديد مي آيد. و گاهي هم پيش مي آيد و پيش آمده كه عده اي براي خيالات واهي كه در سر دارند و براي منافع خود و يا براي اين كه نام خود را سر زبانها بياندازند، سعي مي كنند عقايدشان را به هنرمند و خواننده تحميل كنند. كه اگر آن هنرمند زرنگ و هوشيار نباشد در دامي گرفتار مي شود كه عاقبتش اصلاً و ابداً معلوم نيست. و نكته اي جالب اين كه اين اتفاق بيشتر براي آن هنرمنداني مي افتد كه تجربه اي بسيار بالا دارند.
به هر حال انسانها با وجود اين كه موجوداتي با اراده و مستحكم هستند و در عين حال شكننده، اما در مواردي دچار غرور مي شوند و ممكن است ، دست به كارهايي بزنند و تصميماتي بگيرند كه اگر جلوي آن گرفته نشود، امكان دارد كه آنها از صحنه هنر حذف و يا بسيار كم رنگ شوند.
و دقيقاً اين جاست كه نقش طرفداران او ، بسيار بسيار پررنگ مي شود.
حال در چنين شرايطي طرفداران بايد دِين ِ خود را به هنرمندشان ادا كنند.
كسي كه سالها براي آنها خوانده و فرياد زده ، اكنون گرفتار مشكلات است. و اين وظيفه ي طرفداران واقعي و دلسوز است كه كمك كنند و نگذارند كه هنرمند محبوبشان به منجلاب بيفتد.
نه تنها در شرايط بحراني ، بلكه در هر زمان و هر فرصتي طرفدران بايد با نقد و پيشنهاد ، نظرات خود را كه در واقع حرفي است از دل طرفداران ، به خواننده ي خود منتقل كنند و او را در جهت هر چه بهتر عمل كردن ، ياري و كمك كنند.
اين يعني طرفداري حرفه اي از هنرمندي حرفه اي.
آري با ارزش ترين و گرانبها ترين و بالاترين ثروث براي خوانندگان و در كل همه ي هنرمندان ، طرفداران آنها هستند.
چرا كه آنها بدون طرفداران خود هيچ اند و اين خودِ حقيقت است. چرا كه هنرمند به خاطر طرفدارانش است كه زنده است و مي خواند.
نقد درست و به جا. پيشنهادات سازنده ، بزرگترين كمكي است كه مدافعان و طرفداران يك هنرمند ، مي توانند به او بكنند. هر چه قدر هم كه او باتجربه باشد ، ولي باز هم نيازمند ياري و كمك طرفداران خويش مي باشد.
و هنرمندي هميشه و همه جا سربلند و موفق است كه حرف دل هوادارانش را بشنود و اگر درست بودن آن را فهميد به آن عمل كند. نه آن كه فقط بشنود و اندكي بعد فراموش كند.
كاش حرمت طرفدار و طرفداران هميشه حفظ شود.
با اميد به پيروزي و سرافرازي همه ي حماسه سازان و بزرگان عرصه هنر.