PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : كیمیاگری به نام محسن نامجو



behnam_Akb
Sunday 1 July 2007, 10:08 PM
deleted

behnam_Akb
Sunday 1 July 2007, 10:24 PM
عکس ها :

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply


You can see links before reply(7).jpg

You can see links before reply


You can see links before reply(4).jpg

You can see links before reply(3).jpgYou can see links before reply

You can see links before reply


You can see links before reply

behnam_Akb
Sunday 1 July 2007, 10:38 PM
مطالب مرتبط :

وبلاگ نامجو (You can see links before reply)

سایت طر?داران (You can see links before reply)

آهنگ نوبهار از نامجو (You can see links before reply)

موسیقی مستقل در ایران (You can see links before reply)

بابونه در باب نامجو (You can see links before reply)

در مورد محسن نامجو (You can see links before reply)


در مورد محسن نامجو (You can see links before reply)

ویدیوی محسن نامجو (You can see links before reply)


آهنگ هوش از نامجو (You can see links before reply)

سایت شخصی وی (You can see links before reply)

نماهنگ زل? بر باد (You can see links before reply)

عقاید نوکانتی (You can see links before reply)

کنسرت نامجو (You can see links before reply)

ویدیو عجیب نامجو (You can see links before reply)

کنسرت در دانشکده علوم سیاسی و حقوق (You can see links before reply)


کنسرت نامجو (You can see links before reply)

مطلب نامجو در روزنامه هم میهن (You can see links before reply)

آهنگ جبر جغرا?یایی (You can see links before reply)

زل? بر باد (You can see links before reply)

آهنگ گیس (You can see links before reply)

کمک مالی به نامجو (You can see links before reply)

نقد هارمونی تاک (You can see links before reply)

حمایت نامجو از ارشاد (You can see links before reply)

ویکی پدیا (You can see links before reply D9%88)

آ?تاب? (You can see links before reply)


اعترلض نامجو (You can see links before reply)

مصاحبه با هنر (You can see links before reply)

akanani
Wednesday 12 March 2008, 07:17 AM
حسين پرنيا‌، آهنگساز اثر جاودانه گلپونه‌ها با صداي زنده ياد بسطامي از آثار محسن نامجو انتقاد كرد و گفت: آقاي نامجو كار جديدي ارائه ندادند، ‌نه ريتم جديد و نه محتواي تازه.
به گزارش همشهري آنلاين وي كه در سيزدهمين نشست نقد نغمه در خانه هنرمندان سخن مي گفت در توضيح دلايل خود گفت: كار آقاي نامجو برداشتی از موسیقی‌های پاپ و راک و بلوز است و یک آواز ناقصی هم از موسیقی سنتی ارائه دادند. کوک سه تار در آثار ایشان ایراد دارد و در واقع از کوک خارج است. تطبیق این ساز ایرانی هم با گروه سازهای غربی مشکل دارد.
این آهنگساز و نوازنده سنتور كه اثر وي با زنده ياد بسطامي فروشي ميليوني داشت روز یکشنبه 19 اسفند ماه در سیزدهمین نشست نقد نغمه که به نقد و بررسی آلبوم "ترنج" محسن نامجو اختصاص داشت، در اعتراض به روند برگزاری جلسه و نحوه پرسش و پاسخ‌های حاضران گفت: جلسه امروز اصلاً به نقد نرسید. بیشتر به جنجال شبیه بود تا نقد موسیقی. وی سپس ادامه داد: همه شما نمونه این کارها را در شبکه‌های خارجی فراوان می‌بینید. به راحتی متوجه می‌شوید که کار خیلی خاصی نیست.
محسن نامجو (You can see links before reply) نیز در پاسخ پرنیا گفت: در حدود هشتاد قطعه موسیقی تا کنون ساخته‌ام که هنوز فرصت اجرا پیدا نکرده‌اند. در خصوص ایراد جنابعالی عرض می‌کنم که از این تعداد، کوک سه تار در 35 قطعه به عمد خارج است. چون من با کوک‌های متعارف ساز نمی‌زنم و به همین دلیل صداها به گوش امثال شما غریبه‌اند.
حسین پرنیا در پایان سخنان خود، وجه دیگری از کارهای نامجو را مورد تأیید قرار داد و گفت: اما از منظری دیگر، ایشان کار جدید انجام دادند و آن اینکه در خلاف جریان سیاست موسیقی کشور کاری را ارائه دادند که مورد اقبال جامعه قرار گرفته است. ای کاش فقط روي اشعار خود آهنگ می‌گذاشتند وسراغ حافظ و مولوی نمی‌رفتند که در آن صورت خیلی موفق‌تر بودند.

Majed
Wednesday 12 March 2008, 08:20 AM
منم موافقم با استاد پرنیا
البته قصد جسارت به آقای نامجو نیست.. ولی نظر شخصیم رو بیان میکنم...
که قطعا سلیقه ایست و کارشناسی نیست..

آقای نامجو تلفیقی که در موسیقی شون انجام دادن کلا سیستم رو به هم ریخته... البته نو آوری چیز بسیار عالی هست .. ولی به قول آقای پرنیا نوآوری شاقی هم نبوده...

ولی اشعار باستانی و عرفانی ما خیلی بیشتر از اینها ارزش دارن که وسط خوندنشون صدای زوزه سگ یا هوهو .. یا ادا و اصول هایی که در شان یک شعر عرفانی مثل اشعار مولانا باشه..

به نظر من با این شیوه ای که ایشون پی گرفتن شنونده از درک شعر باز میمونه و غرق در موسیقی نه چندان جالب آهنگ میشه و این اصلا جالب نیست..

چون ما یکی از افتخاراتمون در موسیقی ایرانی این هست که ما در موسیقیمون هم شعر داریم هم ریتم.... و خیلی جاها شعر نقش مهمتری رو ایفا میکنه..

ولی در کل تبریک میگم به آقای نامجو از طرف خودم که تونست در مدت بسیار کمی این قدر خودش رو مطرح کنه.. کمتر کسی این کار رو کرده

AliB
Wednesday 12 March 2008, 11:22 AM
دوستان عزیز سلام.
خوب باید عرض کنم از دید خودم که من از طریق یکی از اقوام که در دوران دانشجویی به سر می بره با کارهای نامجو آشنا شدم و بعد متوجه شدم که در بین این قشر کلا خیلی مورد استقبال هست و خیلی ها گوش می دهند.
خلاصه ما هم که تازگیها یادگرفتیم هر چیزی رو از ***** تعصب رد نکنیم و بفرستیم تو مغزمون خیلی بی طرفانه از روی موبایل ایشون به این کار ها گوش دادم . حقیقتا کلیت کارها کارهایی نبود که با توجه به سلیقه ی موسیقایی من جوری باشه که مثلا بخوام برای بار دوم و سوم برم گوش بدم ولی وقتی شنیدم واکنش منفی در من که خوب طرفدار اصالت و سنت هستم و زمینه ی فعالیتم در موسیقی ، موسیقی دستگاهیست نشد و چرا؟ چون بلافاصله بعد از گوش دادن یکی دو تا از کارها پی بردم که بابا طرف یه تفکری داره! در یک مسیری داره حرکت میکنه و هنرش هنر آگاهانه هست! درسته که با استقبال واقع شده ولی دلیل نمیشه که چون با استقبال مواجه شده برچسب عوام گرایانه بودن روش بزنیم. حالا اینکه این تفکر و عصیانگری در فرم و قالب و محتوا چرا مورد استقبال جوانان ما در این زمان واقع شده واقعا جای تفکر و بحث داره.
همونطور که دوستان هم اشاره کردند بله واقعا از دیدی استاندارد شده و زاویه دید یک موزیسینی که عمری در وادر موسیقی کلاسیک کار کرده ایرادات زیادی بر کار نامجو وارده که مثلا همین قضیه استفاده از سه تار ناکوک بودن ساز که خیلی مشهوده اتفاقا در چند تا کار اخیرش که ظاهرا تازه اومده بیرون و باز از روی موبایل این فامیل محترممون شنیدم به طرز تابلویی که کمی هم آزار دهنده بود سه تار کوک نبود و من همونجا اشاره کردم که ای بابا این نخاله!(البته با دید مثبت ها) باز سازش رو کوک نکرده! ولی یه حسی بود که اینقدر این آقا شاکیه که ساز رو هم درست کوک نمیکنه! حالا بگذریم بله از این دست ایرادها که مثلا شعر ها رو به صورت نامتعارف استفاده کرده نمی دونم نوع تحریر ها و آواز خوندنش یه جاهایی سیخونک به موسیقی سنتیه و ...
ولی من به شخصه البته سوای این دید که رواج این نوع موسیقی چه اثری خواهد داشت(که این مساله یک بررسی دقیق می خواهد) از این زاویه نگاه کردم که به هر حال این یک فردیست که یک تفکری دارد ، صاحب جهان بینی خاص خود است و از این رو از ابزار موسیقی و این فرم بخصوص برای بیان آن استفاده کرده است که اتفاقا منظور و مقصود او را به خوبی بیان می دارد.
به همین دلیل من خیلی به ایشان خرده نمی گیرم و باید صدای او را شنید و در مورد تفکرات خواسته ها و اهداف و ارمانهایی که در این راه دنبال می کند فکر کرد.
متشکرم

Majed
Thursday 13 March 2008, 01:53 AM
حمید جان و علی جان... اگه لطف کنید و 1 اینتر بین خط هاتون بزنین خیلی راحت تر میشه خوندشون..

آدم اینجوری خط رو هی گم میکنه...

اما در مورد اصل تاپیک باید بگم سخن شما بسیار متین هست... من خودم آلبوم ترنج رو 3 4 بار حداقل گوش دادم...

پس حتما یه چیزی داشته که 4 بار گوشش دادم....

من نظر شخصیم رو در مورد استفاده اشعار سنتیمون در یک موسیقی نه چندان عفیف گفتم.... و 100% سخت دوستان رو من باب مسایل دیگه قبول دارم

ENDIRA
Thursday 13 March 2008, 08:48 AM
محسن نامجو يك دانشجوي موسيقي بوده كه در دانشكده هنر هاي زيبا تحصيل مي كرد و از يك فيلتر هاي خاص در اين زمينه گذر كرده پس نمي توان گفت بدون اگاهي و شناخت دست به اين كار زده.

مشكل موسيقي تلفيقي كه امروزه بحث داغ اهنگسازان كشور ما مي باشد ناشي از محدوديت ها در شناخت فرهنگهاي موسيقايي ميباشد البته اين شناخت و ساخت چنين كارهايي بسيار طاقت فرسا بوده نياز به بينش وسيعي در وادي موسيقي دارد.

Leon
Wednesday 21 May 2008, 01:43 AM
یکشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۷ ، مهتاب نادری (You can see links before reply)


نقد آلبوم ترنج برنامه سيزدهمين نقد نغمه بود که به همت سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران در خانه هنرمندان به اجرا گذاشته شد. این برنامه در حالی برگزار میشد که ساعتی پیش از شروع جلسه، سالن، جایی برای نشستن نداشت و البته این اتفاق را با توجه به شهرت و جنجالی که صاحب این اثر آفریده، میشد پیش بینی کرد. این برنامه نقد نغمه بدون شک، شلوغ ترین و بی نظم ترین این سلسله جلسات بود. روز يكشنبه 19 اسفند در تالار فريدون ناصري خانه هنرمندان بسیاری از منتقدان بیرون سالن ماندند و فقط صندلی های تالار مملو از طرفداران محسن نامجو بود.

You can see links before reply
پیمان سلطانی


بسیاری از منتقدان در این برنامه تا پایان جلسه وقتی برای ابراز عقیده نیافتند، هرچند به غیر از شلوغی سالن، بی احترامی هایی که نسبت به منتقدین از طرف هواداران نامجو می شد، جو سالن را از حال و هوای نقد خالی کرده بود.

در این شرایط مفید ترین گزارش را مصاحبه با منتقدینی دیدیم که به هر دلیلی مجال سخن گفتن نیافتند، پیش از همه با پیمان سلطانی، نوازنده، رهبر، آهنگساز و منتقد موسیقی، گفتگو کردیم که قرار بود در این برنامه، جزو منتقدین اصلی باشد:
"اگر جلسه نقد تشکیل میشود و کسی داعیه دار نو آوری است که حالا بحث هست سر این موضوع که اصلا نوآوری وجود دارد یا ندارد و اگر یک مخاطب در اینجا با این تصور آمده که از کسی که نوآور هست و دارد حرکت نوینی انجام میدهد، طرفداری کند؛ پس باید معتقد به دیسکرس و گفتمان باشد، در گفتمان تساوی آرا وجود دارد و تساوی عقاید وجود دارد یعنی وقتی کسی دارد صحبت میکند، طرف مقابل باید بشنود! (در این برنامه) هر کدام از منتقدین هر وقت وارد شدند به حرف زدن، یک عده یا دست میزدند یا هو میکشیدند یا مسخره میکردند! کسی که معتقد به گفتگو است و داعیه دار نوآوری است، عشیره ای برخورد نمیکند با طرفدارانش، یا مریدها با مرادشان این برخورد را نباید داشته باشند."

"مشکل، مشکل نامجو نیست، آقای مختاباد از من خواسته بودند که اینجا صحبت کنم، من اصلا حرفی با آقای نامجو نداشتم و فقط میخواستم با مخاطبین ایشان صحبت کنم و بیشتر باید با مخاطبش صحبت کرد."

محسن شهرنازدار، نوازنده سه تار و روزنامه نگار هم در بیرون سالن بود و در مورد نامجو گفت : "من متاسفانه در این برنامه نبودم ولی در مورد موسیقی محسن نامجو باید بگویم که این فرد یک نگاه نویی دارد به موسیقی البته نه این مربوط به موسیقی ایرانی است نه دیگر موسیقیهایی که میتوان در ژانری آنها را دسته بندی کرد؛ خیلی از مخالفان محسن نامجو فکر میکنند که او با موسیقی ایرانی کاری کرده است که نباید و خیلی ها نیز فکر میکنند خوب این موسیقی در چه ژانری میگنجد؛ نامجو ایده خودش را در موسیقی دنبال میکند و هیچ ربطی هم به موسیقی های دیگر ندارد. چیزی که مهم است این است که نامجو کاری برای موسیقی ایرانی نباید بکند! او اثری را خلق کرده که میتواند مخاطب خود را داشته باشد یا نه البته باز این موسیقی را میتوان گفت در شاخه موسیقی اینترتیمنت میگنجد به همین خاطر نباید زیاد در موردش بحث کرد و باید ببینیم واکنش عمومی به آن چیست."

سجاد پورقناد نوازنده سه تار و سردبیر مجله گفتگوی هارمونیک نیز گفت: " من قبلا (You can see links before reply)مفصلا به این موضع پرداخته بودم ولی با این حال این برنامه نکاتی را به ما گوش زد کرد، اولا در این برنامه دیدم که فردی که با مقایسه خود با بزرگان موسیقی، شهرت و اعتباری نزد افراد عامی موسیقی پیدا کرده بود با یک کلمه که من ادعایی ندارم در جلسه نقد، همه منتقدین را خلع سلاح کرد! در واقع صورت مسئله پاک شد... اگر افرادی مانند مصطفی پورتراب، جمال سماواتی، پیمان سلطانی و ... در سالن حاضر شده بودند، در واقع دلیلی جز بحث در مورد ادعاهای این فرد در مکانهای مختلف و مخصوصا مستند "آرامش با دیازپام ده" بود؛ وقتی من برای خودم مثلا با 3DMAX تصویری تولید کنم، مشکلی بوجود نمی آید ولی اگر ادعا بکنم این طرح من، این هنر را گامها به جلو برده، ممکن است بزرگترین استادان این رشته، به گفته من اعتراض کنند!"

"در این جلسه با شخصی دانستن این تجربیات از طرف صاحب اثر صورت مسئله پاک شد و همانطور دکتر سریر هم اشاره کردند که این موسیقی از جنس موسیقی مورد نظر ما نیست ولی می تواند به حیاتش ادامه دهد، که خوب بدون شک، امکان حیات دادن به آثار دیگران از وظایف همه ماست. البته باز در قسمتهایی ادعاهایی مطرح شد که به عقیده من فقط عوام فریبانه بود! مثل ابداع کوکها جدید روی سه تار که بحث مفصلی در این زمینه پیش آمد، آقای پرنیا، در قسمتی به ناکوکی سه تار آقای نامجو اعتراض کرد که بحث به جایی رسید که آقای نامجو گفت من در کوک سه تار ابداعاتی داشتم و اگر همه استادان این کوکها را می دانستند چرا خود استفاده نکردند! (نقل به مضمون) خوب عده ای هم که از طرافداران سرسخت بودند به شدت ایشان را تشویق کردند!"

" ما میدانیم که مثلا کوک سه تار اگر با استاندارد پرده ای کلنل وزیری قرار باشد تغییر کند 24 به توان 4 نوع کوک میتوانیم داشته باشیم یا اگر از این استاندارد استفاده نکنیم بی نهایت کوک میتوانیم داشته باشیم، پس کوک متنوع به تنهایی ارزشی ندارد، وقتی ما در مورد کوکهای ابداعی مثلا جلیل شهناز صحبت میکنیم، این کوک ابداعی با موسیقی اجرا شده توسط ایشان است که معنی دار میشود نه کوک تنها! حال اینکه اصلا منظور آقای پرنیا، تغییر الگوی کوک نبود بلکه ضعیف بودن گوش ایشان در دقیق کوک کردن بود که به گفته ایشان سه تار را آقای نامجو غیر دقیق کوک کرده بود..."

" نکته دوم انتظار ما از این جلسه بود که کاملا اشتباه بود! ما نباید از جماعتی که الفاظ رکیک در اشعار را به راحتی بکار میبرند و صدای خواننده را به ناهنجارترین و بد صدا ترین حالت می پسندند و ... انتظار منشی مانند روح الله خالقی داشته باشیم! به عقیده من، اینکه طرفداران آقای نامجو با بدترین حالت منتقدان را مورد بی احترامی قرار دهند و ایشان هم هیچ تذکری به آنها حتی در حد ظاهر سازی! ندهد کاملا طبیعی بود! "
__________________________________________________ ____

مصطفی کمال پورتراب که در این جلسه شرکت داشت، در مورد محسن نامجو گفت: "... بچه های کوچک که گاهی شیطنت می کنند را حتما دیده اید، به آنها یک آب نبات میدهند و می خورند و ساکت میشوند...!؛ ولی در عین حال یک مطلبی را هم من در این مدتی که در وزارت ارشاد، صداوسیما و دانشگاه تدریس میکردم دیده ام، این بوده که چیزی در وجود ایرانی هست که کمتر در مردم دنیا دیده ام، البته به جز آلمان که بعدا فهمیدم اشتراکات نژادی داریم و آریایی هستیم؛ این نژاد گاهی به ابتکارت جالبی دست میزند ... ولی چیزی که این ابتکار را کامل میکند، علم است.

You can see links before reply
مصطفی کمال پورتراب


شما میدانید که همه افراد شعور دارند ولی فرق یک دهاتی با یک شهری چیست؟ اولی اکثرا سواد ندارد ولی دومی اکثرا سواد دارد اما باز بسیاری از ابتکارات هم از همین افراد بی سواد سر زده، در واقع چیزی که به زیادش نبوغ میگویند در ایرانی وجود دارد.

در مورد این آقا هم به مثلی پر معنی اشاره میکنم که می گویند، "آدم به سگ مرده لگد نمیزند" این مثل، خیلی عمق دارد؛ وقتی این تعداد جوان توجهشان به جوانی مثل آقای نامجو جلب میشود، این دارای ارزشهایی است، البته نمیخواهم بگویم موسیقی ایشان با ارزش است ولی ایشان بالاخره کاری کرده که جوانان را جذب کرده؛ منتها اگر ایشان از راه علمی جلو برود و تجربیاتی که از طریق علم قابل دریافت هست را به او بدهند... مثلا ایشان در جایی به پنج نتی بودن گام بلوز اشاره کرد که من دیدم بچه ها ناراحت میشوند، مطرح نکردم، موسیقی بلوز پنتاتونیک نیست.

خود پنتاتونیک هم دو نوع نیم پرده دار و بدون نیم پرده را شامل میشود که این موسیقی در کشورهای شرقی مثل ژاپن بسیار متداول است ولی موسیقی بلوز اصلا بعضی از فواصلش نسبت به پرده های استاندارد موسیقی کلاسیک ناکوک است و ما گامی به نام گام بلوز داریم با پرده های مخصوص به خود...

همانطور که خانمی اشاره کردند که مانند رستوران های مختلفی که در تهران داریم، سلیقه های مختلفی را جلب میکنند و میشود موسیقی های مختلف هم داشت، من هم کاملا موافقم که باید برای انواع مخاطبین، موسیقی های مورد علاقه شان را داشته باشیم، ضمن اینکه باید بگویم که اگر دستگاهها، به این افراد اعتنا میکردند، اینها اینقدر معروف نمیشدند! خیلی از این افرادی را هم که در طول تاریخ کشته اند، فقط طرفدارانشان بیشتر شده است!

بنابراین اگر دستگاه های اجرایی راه درست را بروند و این جوانان که مانند فرزندانشان هستند را مورد تعلیم قرار دهند و کلاسهایی را برایشان برپاکنند و تشویقشان کنند، اینها ممکن است کسانی شوند که در آینده حتی مورد احترام دنیا قرار بگیرند. من خبر دارم که جوانانی در ایران، از شب تا صبح مینشینند و موسیقی کار میکنند منتها زور میزنند، چون وقتی کسی چیزی را بلد نیست، صد راه را میرود تا راهش را پیدا کند، تقسیری ندارند، امکانات فراهم نیست.

یک کشور هفتاد میلیونی دو هنرستان بیشتر ندارد! یکی دو تا هم نصفه نیمه به تازگی در شهرستانها افتتاح شده که نه بودجه لازم دارند، نه استاد ...

پورتراب در مورد این جلسه نقد افزود: جمعیت شرکت کننده در این برنامه غیرمنتظره بود و کسی فکر نمیکرد که این تعداد علاقه مند برای این کار وجود داشته باشد ولی از آنجایی که جوانها خبردار شده بودند و این اثر هم از طرف ارشاد مجوز نگرفته بود و حوزه هنری آن را منتشر کرد، به همین خاطر سروصدایی به راه افتاد، موجب شد جوانها بیشتر جری بشوند و بیایند اینجا شلوغ کنند و به هر کس یک چیزی بگویند!

البته من باز هم خوشحالم که از طرف بعضی از مسئولین این جلسه دیده شد و حرفهایی شنیده شد، مخصوصا خوشحالم که معاونت موسیقی ارشاد در سالن حاضر بود و من هم که عضو شورای ارکسترهای ارشاد و مشاور ارشد صدا و سیما هستم همیشه در اینگونه جلسات شرکت میکنم، از این نظر به عقیده من جلسه خوبی بود چون با نقطه نظراتی آشنا شدیم و عده ای چیزهایی را فهمیدند.

من از سازمان فرهنگی شهرداری ممنونم که اینگونه جلسات را برگزار میکند و فکر میکنم وقتم را تلف نکردم؛ بالاخره در چنین جلساتی چه از نظر علمی، چه عرفی و چه دیدن علایق مختلف، انسان چیزهایی را می آموزد. در پایان اضافه میکنم که میگویند، بد ترین کتابها هم ارزش یکبار خواندن را دارند، چه بسا گاهی جرقه هایی با ارزش در همین ها وجود داشته باشد.
__________________________________________________ ______

حسین پرنیا، نوازنده سنتور و آهنگساز، یکی دیگر از منتقدانی بود که در این برنامه شرکت داشت و در میان برنامه هم مدتی به ایراد نقدهای خود در حضور صاحب اثر پرداخت؛ در اینجا گفته های این موسیقیدان را با سایت گفتگوی هارمونیک می خوانیم : این برنامه اصلا نقد و بررسی نبود و به نظر من یک معرفی بسیار عجولانه و نابخردانه بود؛ چون نقد تعریفی دارد و به هر حال این اصول اینجا دیده نشد و آقای نامجو هم به نظر من همانطور که در جلسه اعلام کردم پدیده جدیدی نیست و کارش هم در زمینه موسیقی کار دست چندم است.

You can see links before reply
حسین پرنیا


حالا اگر عده ای می خواهند این موسیقی را در بوق و کرنا کنند که سروصدایی ایجاد شود، زهی سعادت برای آنها! اما واقعا اینها یک تبی است که در جامعه ما می آید و میرود و تا به امروز ثابت کرده که ماندنی هم نیست و مانند موسیقی مصرفی است.

متاسفانه در جامعه بزرگ ما هر حرکت مدرن و جدیدی و یا مخالفتی (به صورت ارزش درآمده) سئوال من این است که مخالفت با چی؟! ما با چه کسی مبارزه میکنیم؟! لزوما آزادی به معنای بیرون انداختن هر چیز قدیمی نیست، اگر ما بخواهیم آزادی را مجموعه ای از آزاد اندیشیدن، آزاد زیستن و ... معنی کنیم، زندگی ما روند دیگری پیدا خواهد کرد... اما اگر در حوزه موسیقی از ما می پرسند، (پس) چرا مردم استقبال میکنند؟ این چراها را مانباید جواب دهیم، اینها را از مسئولین فرهنگی و هنری سئوال کنید! اینرا من داشتم در جلسه میگفتم ولی جو سالن اجازه نمیداد، میخواستم بگویم که اینقدر که در جو سیاست هستند، در جو فرهنگ و هنر نیستند.

این خود امروز یک معضل بزرگ شده، امثال آقای نامجوها، افراد واقعا کم سوادی هستند در این زمینه، البته منظورم سواد تحصیلی نیست، یعنی آگاهی و تجربه هایی که دارند، تجربه های غامضی نیست و در حد تجربه سطحی است؛ حتی اگر دیده باشید وقتی من اشکال کوک را گرفتم، ایشان حتی تامل نکردند .... روحیه پرخاشگری نشانگر توانایی انسان را در انجام کار هنری نیست؛ خیلی ها آمدند و این کار را کردند و رفتند؛ روحیه ای که از ایشان دیدم روحیه کاملا پرخاشگر و در عین حال منزوی بود، نه روحیه ای سرشار از باور و علم. جالب است که در ابتدا ایشان گفتند من روی این موضوعات تحقیق کردم و در ادامه صحبت هایشان به اینجا رسیدیم که نه، تخصص خاصی وجود ندارد، توانایی شناخت شور و چهارگاه و سه گاه را امروز خیلی از جوانها دارند و دلیلی ندارد که به عنوان تخصص مطرح شود.

ای کاش سئوالی که آقای مختاباد مطرح کردند که چرا دنبال شعرهای حافظ و مولانا و اشعار جدی رفتید؟ جواب داده نشد، چون (کار آقای نامجو) مثل این میماند که شما موسیقی بتهوون را به صورت طنز اجرا کنید و بگویید، بتهوون مخصوص قشر خاصی نیست و مربوط به همه مردم دنیاست. ببینید به نظر من این گریز است از واقعیت؛ اگر ما در دنیای امروز زندگی میکنیم، واقعیت های اصلی آن را نباید کتمان کنیم، من میپذیرم که انسان امروزی در تمام دنیا حق زندگی دارد و حق انتخاب که مثلا بگوید من این غذا را میخورم و این را نمیخورم، این موسیقی یا فیلم را گوش میدهم یا میبینم یا نه ... این حق را دارد ولی اگر آمد یک قسمت کتابی را پاره کرد و دور ریخت نمیشود بگوید این سهم من بود و دور ریختم...

میخواستم در این جلسه داستان مولوی را که فردی در کشتی داشت زیر پای خود را سوراخ میکرد و میگفت اینجا متعلق به من است را بیان کنم که دیدم به قدری جو سالن به هم میریزد و سوت و کف و دعوا پیش می آید که منصرف شدم! اما اینجا میگویم که دوست عزیز! اگر ما در دنیای امروز در کنار هم زندگی میکنیم، نباید به حقوق یکدیگر هم تعرض کنیم و به فرهنگ لطمه بزنیم، نمیتونیم از این درخت یک شاخه را بشکنیم و بگوییم این متعلق به من است، نه این شاخه برای تو تنها نیست! این خیلی برخورد نابخردانه ای هست.

یک انتقادی هم داشتم به کسانی که نقد کردند در این جلسه؛ این ها اصلا نقاد نبودند! وقتی این جمعیت را دیدند به پت و پت افتادند! من اعتراض کردم به مدیر برنامه که خواهش میکنم که کسانی که برای نقادی دعوت میکنید انسانهای عالمی باشند تا جلسه نقد عالمانه باشه نه جاهلانه!

جلسه هایی که من میبینم برنامه نقد نیست واقعا" امیدوارم در سال آینده این برنامه ها رو به بهبودی برود و اینقدر به حاشیه نپرد ازند و این فرهنگ را راه بیندازند که اگر علاقمند (هنرمند خاصی) در سالن حضور دارد، فقط گوش دهد و ببیند که بقیه چه میگویند و طرفداری و هواداری آنجا نباشد، مثل آنکه یکی در جلسه گفت من چون همشهری آقای نامجو هستم...! یا کسی آقای شجریان را مثال زد که به نظر من توهین شد به ایشان! نباید با کسی مغرضانه برخورد شود. ما در بخش روشن این موضوع تیرگی میبینیم، یعنی تیره میکنند بخش روشن را...

من دارم برای خودم سنتور میزنم و آهنگسازی میکنم، ولی اگر فردا یک آهنگ من بین مردم معروف شد، نگویم آقای پایور کسی نیست! بزرگش نخوانند اهل خرد/ که نام بزرگان به زشتی برد

به نظر من اصلا نقدی صورت نگرفت، یعنی به نظر من این یک ناهنجاری خیلی مضحک بود! ولی من خیلی خوشحالم که این اتفاق افتاد، چون اگر اصل موضوع چیز مطرحی بود، این جلسه به اینجا کشیده نمیشد و معلوم شد که طرفداران آقای نامجو هم، تقریبا" کمتر از ایشان فکر نمیکنند! به نظر من ایشان فکر سطح پائینی دارند و مخاطبشان هم همینگونه بودند...

ببینید جوان بودن یک امتیاز میتواند باشد اگر ریشه دار باشد، اتفاقا" هم خوشحال میشدم یکی از این جوانها به آقای نامجو بگوید که آقای نامجو من میتوانم از شما بخواهم که پیرامون فلان اثرتان توضیح بدهید... همه حمایت کورکورانه میکردند! آقای نامجو تکان میخورد همه دست میزدند! آقای نامجو میگفت من یادم رفته! اینها دست میزدند! خوب پس متوجه میشویم که آقای نامجو هم بدش نمی آید از این جو مرید و مراد بازی که عده ای همیشه تشویقش کنند.

Leon
Wednesday 21 May 2008, 01:46 AM
محسن نامجو و راز موفقیتش (You can see links before reply)

You can see links before reply[190].jpg
محسن نامجو

پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۸۶ ، سجاد پورقناد (You can see links before reply)
شاید دیدن چنین تیتری در این مجله برای خوانندگان قدیمی آن تا حد زیادی غیر منتظره باشد، چراکه تا امروز در این مجله به این دست آثار موسیقایی تولید شده در ایران نپرداخته ایم؛ امروز هم قصد نداریم به صحبت درباره این دست آثار بپردازیم، بلکه صرفا به این خاطر، موسیقی و نظریات محسن نامجو را بررسی می کنیم که به زعم خودش و عده زیادی از هوادارانش، موسیقی او جدیست و میتوان آنرا با دیگر آثار موسیقی کلاسیک ایران قابل قیاس دانست.

محسن نامجو، چندیست به خبر اول موسیقی در مجلات کاغذی و الکترونیکی تبدیل شده است. شاید بیشتر افرادی که امروز بسیار از او یاد میکنند و از طرفداران پر و پاقرص او محسوب میشوند، بیشتر از 3 یا 4 ماه نیست که نام او را میشنوند و شاید برای کسی که اولین بار موسیقی محسن نامجو را بشنود، شنیدن از موفقیت های روز افزون وی کاملا غیر منتظره و غیر قابل باور باشد، چراکه موسیقی او با توجه به اینکه از کنار هم قرار گرفتن چند نوع موسیقی و افکت ساخته شده، از نظر ترکیب به شکل غیر قابل انکاری کلاژ شده است و به هیچ وجه ترکیب قابل توجهی ندارد.

به قول پیمان سلطانی منتقد موسیقی و رهبر ارکستر ملل، موسیقی های تلفیقی امروز فقط مخلوط شدن چند جامد هستند به صورتی که هنوز مواد اولیه آن قابل تجزیه است و در واقع ترکیبی روی نداده که چند متریال با هم تولید چیز جدیدی کنند.

این نوع مخلوط شدن ها بیشتر کودکانه و ساده هستند تا خلاقانه و زیرکانه، به همین دلیل اولین مشخصه یک اثر هنری که همان خلاقانه و دور از دسترس بودن است را زیر پا میگذارند و جذابیت خاصی ندارند.(اگر هم در جایی خیلی موفق عمل کنند در حد یک اثر "جالب" که بیش از یک یا دو بار قابل گوش کردن نیست، میتوانند مورد استفاده قرار گیرند)

You can see links before reply بشنوید قطعه ای از این موسیقی های جدید (You can see links before reply)

اگر بخواهیم نگاهی به موسیقی های با کیفیت تلفیقی بیندازیم، میتوانیم به آثار درخشان عزیزا (عزیزه) مصطفی زاده، موسیقیدان خوش قریحه آذربایجان اشاره کنیم که هنر آواز و نوازندگی را در حد عالی بکار میگیرد و از ترکیب موسیقی فولک آذربایجان، موسیقی کلاسیک غربی و موسیقی جز، You can see links before reply موسیقی جدید و بدیعی (You can see links before reply(Bad%20Girl)-aziza.wma)خلق میکند.

این آثار اصلا با تجربه های ابتدایی ای که در این چند ساله از رسانه های کشورمان میشنویم قابل قیاس نیست، حتی کارهایی که استادان گذشته مانند صبا از افکت های غیر موسیقایی در خلق موسیقی میکرند هم بسیار پخته تر و قوی تر از آثار امروزی این جوانان است.

نامجو و هوادارانش گاهی متوجه پائین بودن سطح کاریشان میشوند، با این ترفند که "این آثار تجربه های یک شخص خود آموخته است" از نقد می گریزند، یا وقتی از خود نامجو میپرسند:"چه خلأ مشخصي در موسيقي سنتي احساس کرديد که فکر کرديد صداي سگ پرش مي‌کند؟" میگوید:"... معلوم است که من فکر نمي‌کنم در موسيقي ايراني جاي صداي سگ خالي بود. اگر بپذيرم که من هنرمند نيستم اجازه مي‌دهيد در شأنم باشد؟" عجیب است که برای نشنیدن نقد حاضر است به کلی هنرمندانه بودن اثر و ایضا هنرمند بودن خودش را انکار کند ولی در همانجا به نقد آثار دیگران میپردازد. اینجا هم داستان مشهور "شتر مرغ" به خاطر می آید. اکثرا" این دست موسیقیدانها، گاهی به نعل میزنند گاهی به میخ!

در روزنامه "همشهری" نویسنده ای در مورد کارهای محسن نامجو چنین نوشت: "اصلا مگر در این چند ساله ما چند تا خواننده داشته‌ایم كه قطعه‌‌هایش فقط به درد موزه نخورند و تكرار مكررات خنجر و چاقو و مرد تنها نباشد، تقلید مقلدان چند دهه پیش نباشد و اصلا یکچیزی باشد كه بتوانیم روی میز موسیقی دنیا بگذاریم بدون آنكه آنها به ما بگویند خودمان بهترش را داریم؟ نباید در نقد را تخته كرد ولی خیلی جدی به شوخی و بازیگوشی و جدی نبودن احترام بگذاریم و قدر بی‌نقاب‌ها را بدانیم؛ خصوصا كسی كه شبیه ماست." (!)

نامجو در جایی خود به ابتدایی بودن موسیقی خود اعتراف میکند و میگوید:"البته در موسيقي تلفيقي اصلا نمي‌توانيم خودمان را با خارجي‌ها مقايسه کنيم؛ آنها در کيلومتر پنجاهند و ما هنوز متر اول را هم نرفته‌ايم. اما من دلم خوش است که در اين جاده خاکي که پيش گرفته‌ام نفر اولم" به این نمونه از نفر اول موسیقی تلفیقی ایران توجه کنید! You can see links before reply "زلف بر باد مده تا نکنی بنیادم" (You can see links before reply)

با این توصیف چطور کسی مانند محسن نامجو که نه نوازنده قابلی است نه خواننده و آهنگساز زبده ای و نه قادر به ترکیبات خلاقانه بین چند نوع موسیقی مختلف است، چنین به صدر اخبار راه پیدا میکند؟ آیا نامجو فقط یک آماتور جویای نام است که با همکاری باندهای تبلیغاتی اینترنت ایران به شهرتی برق آسا رسیده و مانند شخصیت اصلی فیلم سینمایی "مکس" اتفاقی وارد یک جریان جدی شده!؟ یا رکود طولانی موسیقی ایران بخاطر وجود افراد سنتگرا، باعث چنین انتحار و ساختار شکنی موسیقایی شده است؟ شاید دو مورد گفته شده صحیح باشد ولی به عقیده نگارنده مهمترین عامل این رویکرد اجتماعی، نوعی خلا فرهنگی در جامعه موسیقیدانان ماست. این بحثی است که در ادامه، به آن می پردازیم و از این منظر نگاهی دیگر به جامعه موسیقی هنری ایران می اندازیم.


You can see links before reply

اگر به آثار محسن نامجو نگاهی بیندازیم میتوانیم به سرعت متوجه شویم که موسیقی او امروزه همانند های بسیاری دارد؛ کنار هم قرار دادن مضحک سبک های مختلف موسیقی مثل استفاده از دستگاه های موسیقی ایرانی و ساز ایرانی، استفاده از تکنیک های موسیقی آوازی ایرانی مانند تحریر با کیفیت بسیار نازل و فقط در حد تقلید کودکانه ای از آن و همراه کردن آنها با افکت هایی از صدای حیوانات مختلف و ... این نوع چینش، سالهاست در تولیدات موسیقی جدید ایرانی استفاده میشود (البته در استفاده از افکت های صوتی حیوانات به اندازه نامجو کسی را به یاد ندارم) ولی تفاوت عمده محسن نامجو با دیگر افرادی که در این وادی قدم می نهند این است که او اهل بحث و اندیشه است و حتی این جسارت را دارد که آثار خود را با بزرگان موسیقی کلاسیک ایران قیاس کند و حتی در کنسرت ها و مصاحبه هایش این گفته ها را مطرح کند.

همانطور که گفته شد، بسیاری دیگر از هم دوره ای های نامجو به این گونه چیدمان موسیقایی دست زده بودند ولی نامجو بود که تئوری آن را هم ضمیمه آثارش کرد و مورد توجه شنوندگان قرار گرفت؛ مثلا او معتقد است که در استفاده از متریال های موسیقی هیچ تعصبی ندارد و آزادانه به انتخاب و کنار هم گذاشتن آنها میپردازد. ممکن است برای بسیاری از شما این عمل چندان جسورانه و متهورانه به نظر نرسد و اصولا وجود فضای آزاد در خلق موسیقی برای شما کاملا حل شده و بدیهی باشد، ولی برای کسانی که سالها شنیده اند که سنتور را باید بی نمد زد و از فلان سنت دور نشد و ... این گفته ها آزادی بخش و تحول برانگیز است!

در واقع محسن نامجو موفقیتش را مدیون عقب ماندگی بیش از حد فکری اهل موسیقی است! البته منظور من از عقب ماندگی فکری، نداشتن دانش بالای فلسفی موسیقیدانان نیست، چراکه همانطور که قبلا بحث شد، (You can see links before reply)اصلا برای خلق موسیقی هنری چنین پشتوانه ای نیاز نیست، هرچند میتواند مفید باشد.

اتفاقا" نامجو در یکی از برنامه های خود به این موضوع اشاره کرد که "بروید از استادان موسیقی ایرانی بپرسید اصلا فیلمی از اسکورسیزی دیده اند؟" (نقل به مضمون) اینجا باید گفت نه موتسارت بخاطر فلسفه ندانستنش، آثار غیر هنری خلق کرده و نه محسن نامجو با فلسفه دانستنش (البته نسبت به بسیاری از ایرانیان) آثار هنری ایجاد کرده است، داستان خلق یک اثر موسیقایی محکم و ماندگار ماجرایی دیگر است...

البته همانطور که اشاره شد، بسیاری از گفته های نامجو هم کاملا صحیح و منطقی است (هرچند در عین حال پیش پا افتاده است!)؛ موسیقیدانان ما هنوز اطلاعات اولیه کار خود را ندارند و حتی اعتقادات باز دارنده ای دارند که خود سدی برای تولید آثار ارزشمند آنهاست.

چندی پیش یک استاد با سابقه تار در نشست مطبوعاتی و در حضور چندین خبرنگار، در تایید ساز کمانچه اذعان داشت که "تمام قطعاتی که نوازندگان ویولون در موسیقی ایرانی مینوازند من با کمانچه میتوانم اجرا کنم" (فرض کنید نوازنده ای را که توانایی تکنیکی اش You can see links before reply در این حد است، (You can see links before reply)بخواهد با آرشه کمانچه استکاتو های You can see links before reply "ضربی چهارگاه" مرحوم تجویدی و یا قطعه You can see links before reply "شوشتری" دهلوی (You can see links before reply)را اجرا کند!) جدا از تکنیک نوازنده مذکور، اصولا اجرای بسیاری از قطعات ویولون با کمانچه ممکن نیست.

این مشکل بسیاری از نوازندگان ایرانیست که تعصب روی سازهای ایرانی و موسیقی ایرانی به خرج میدهند. بدون شک برای کسانی که به تازگی با افکار کسی آشنا میشوند که هیچ قید و بندی را برای خلق موسیقی در نظر نمیگیرد، این طرز فکر با ارزش و جدید تلقی میشود.

نامجو در جایی در مورد یکی از چهره های پیش کسوت آواز ایرانی گفته بود "دیگر صدای این فرد برای من آزار دهنده است" (نقل به مضمون) چرا نباید یک خواننده با سابقه خود بازنشست شدنش را نفهمد و با ناتوانی صدایی، باز به اجرای کنسرت بپردازد؟! این مورد در میان هنرمندان ایرانی بسیار شایع است، اکثر هنرمندان یا در سنین بالا با ناتوانی های اجرایی You can see links before reply کنسرت میدهند (You can see links before reply) یا به اجرای قطعات گذشتشان با You can see links before reply کیفیتی نازل میپردازند! (You can see links before reply)

یا نامجو در جای دیگر به فرهنگ مرید و مرادی در موسیقی ایران اشاره میکند و آن را پوسیده میخواند، در حالی که مشهورترین مدیران موسیقی ما که اکثرا از موسیقیدانان سنت گرا و متحجر هستند، اعتقاد شدیدی به این سیستم آموزشی دارند!

حال محسن نامجو با آثار ضعیفش از نظر خط فکر موسیقایی به موسیقی ناب نزدیکتر است یا استادان سنتگرای موسیقی ایرانی؟! از یک درخت بی برگ انتظار سرسبز شدن میرود ولی سنگ تا ابد سنگ است!
harmonytalk

Leon
Sunday 15 March 2009, 01:34 PM
كیمیاگری به نام محسن نامجو


You can see links before reply e9c560a4d09006.jpg


موسیقی محسن نامجو، هنرمند جوان و نوجوی موسیقی ایران - كه نزدیك است به هنرمندی جهانی بدل شود - سهل است و ممتنع.
در بسیاری از كارهای آوازی‌اش با همراهی یك ساز كه خود می‌نوازد، در مقام شاعری نوجو و سنت‌شكن و ترانه‌سرایی حتی شالوده‌شكن ظاهر می‌شود و اشعاری را كه خود سروده است با همراهی سه‌تار یا گیتار می‌خواند. اشعار این ترانه‌ها به فراخور محتوا و مضمون گاه از اوزان عروضی پیروی می‌كنند و گاه قالب سپید و آزاد به خود می‌گیرند و گاه در پی ایجاد نوعی موسیقی در هجاها و قالب شعری است. در اینگونه آثار، در پی رعایت یك سنت ترانه‌سرایی به سان هنرمندی ظاهر می‌شود كه در پی ایجاد نوعی موسیقی بلوز با قالب ایرانی است و گاه حتی شكل هنرمندی از جنس موسیقی راك معترض را به خود می‌گیرد. موسیقی او در این نوع از آثارش با رعایت فرم‌های ایرانی، موسیقی ردیفی و مقام‌های ایرانی آغاز می‌شود اما نامجو، اغلب این فرم‌های متعارف را می‌شكند و با نوآوری یا بداهه‌نوازی از قالب سنتی و متعارف فراتر می‌رود.
اشعارش در این آثار از دانش و مجموعه خوانده‌های وسیع او حكایت می‌كند و گهگاه باری اجتماعی یا معرفتی و فلسفی به خود می‌گیرد.
در نوعی دیگر از آثارش از موسیقی پرحجم‌تری استفاده می‌كند و نوعی موسیقی تلفیقی (یا فیوژن) را شكل می‌دهد كه با تركیب سنت‌های آوازی ایرانی، رعایت قالب موسیقی ردیفی، ریتم راك (با همراهی یك گروه كوچك موسیقی متشكل از مجموعه سازهای كوبه‌ای و گیتار الكترونیك) و موسیقی خراسانی همراه است. از آواز به عنوان صدای همراه سازها سود می‌برد و ریتم‌های راك انتخابی‌اش حتی او را به حیطه جاز راك می‌برد. گاه از اشعار شاعرانی چون حافظ و مولوی سود می‌برد و آنها را در این قالب تركیبی بازخوانی می‌كند. اشعارش پر از ارجاعاتی به كتاب‌ها، خوانده‌ها و حتی اخبار و حوادث روز است و گاه از دقت و مداقه او در فرهنگ پاپ و عام ایرانی حكایت دارد.
در كیمیاگر اما با یك محسن نامجوی متفاوت سروكار داریم، در نقش یك <گروه تئاتری> كه كتاب كیمیاگر را چون یك اثر نمایشی اجرا كرده است. او در نقش تمام پرسوناژهای این اثر ظاهر شده است و همه نقش‌ها را به شیوه‌ای شبیه یك نمایش رادیویی یا تئاتر صوتی بازی كرده است. جدا از این، اینجا او را در نقش موسیقیدانی تمام‌عیار می‌بینیم. با قطعه‌هایی از موسیقی تلفیقی كه نه فقط شخصیت و ساختار موسیقایی او را در خود دارند بلكه چون یك موسیقیدان مصنف موسیقی فیلم یا تئاتر به خلق فضای اثر در هر لحظه و هر فصل كمك كرده است. سازهای او اینجا فقط سازهایی متعارف نیستند بلكه از سازهایی غیرمتعارف، ادوات صوتی متنوع و حتی روزمره برای خلق فضا بهره برده است و به یك موسیقی حیرت‌انگیز، پرحجم، متشكل از سازهای گوناگون، ادوات صوتی و صدای انسانی به مثابه یك ساز برای خلق فضا و موقعیت رسیده است. این تجربه‌ای تازه برای او و برای موسیقی ایران است.


روزنامه اعتماد ملی


You can see links before reply

Leon
Monday 29 June 2009, 12:28 PM
از این روزهای محسن نامجو

لیدا حسینی نژاد در گفت وگو با محسن نامجو




محسن نامجو، خواننده و نوازنده‏ی ایرانی، روز چهارشنبه، میهمان رادیو زمانه در آمستردام بود.
با محسن نامجو، در باره‏ی تازه‏ترین فعالیت‏ها و آثار او وهم‏چنین نقشی که هنرمندان ایرانی در شرایط کنونی کشور ایفا می‏کنند، گفت‏گویی داشتم.

ابتدا از محسن نامجو پرسیدم که در آمستردام چه می‏کند؟
برای دیدن دوستان‏ام آمده بودم. ولی اتفاقا هم‏زمان شد با این که در این چند روز کاری انجام دادیم و یکی دو روز دیگر نیز به وین برمی‏گردم.
هم‏زمان با …

You can see links before reply


هم‏زمان با ایامی که در آن هستیم و اتفاقاتی که در ایران افتاده است. ما هم به این فکر کردیم، شاید بتوانیم نقش کوچکی داشته باشیم، کاری را هدیه‏ کنیم.


You can see links before reply (You can see links before reply)


چی قراره هدیه کنی؟
ویدئو کلیپی که فیلم‏برداری شد و دوستم مصطفی که از همکاران خود شما است، کارهای‏اش را انجام داده است. طی این یکی دو شب هم ادیت می‏شود. هنوز خودم آن را ندیده‏ام، ولی امیدوارم که هدیه‏ی قابلی باشد.
من تا به حال ویدئو کلیپی از تو ندیده بودم. این اولین ویدئو کلیپی است که داری می‏سازی؟
آره، در نوع خودش اولی است. یک ویدئوی دیگر هم بر اساس اجرای جدید قطعه‏ی «سه راه آذری»، یکی دو ماه پیش در ایتالیا با گروهی از دوستان کار کردیم. آقای بابک پیامی کارگردانی آن را انجام داد و در یک مدرسه‏‏ی هنری، توسط دوستانی که آن‏جا هستند، ادیت شد. فکر می‏کنم، این کلیپ هم چند روزی است روی یوتیوپ قرار گرفته.
منتها این ویدئو از این جهت متفاوت است که با این که قطعه‏ی آن قدیمی است، ولی سعی کردیم، متناسب با این ایام باشد.
این ویدئو کلیپ جدید برای کدام یک از کارهایت ساخته شده است؟
قطعه‏ی «بیابان» که شعر آن از مرحوم شاملو است.
طی این چند سال، پیش آمده که دیگران روی آثار تو ویدئو‏ کلیپ درست کنند و روی یوتیوب هم بگذارند. ولی خود تو هیچ‏وقت این کار را نکرده بودی. چطور شد که یک‏باره تصمیم گرفتی سراغ کارهای ویدئویی بیایی؟
البته، اکثر ‏آن‏ها هم ویدئوکلیپ نیست، بیشتر فوتوکلیپ است. کسانی که صرفاً به قطعه دسترسی دارند، می‏توانند یک سری عکس را کنار هم بگذارند و کلیپی را با سلیقه‏ی خودشان بسازند. من هم هرجا فرصت یا تریبونی بوده، گفته‏ام که این کارها هیچ ارتباطی با من ندارد و ذهنیتی هم که در آن تصاویر کنار هم چیده شده است، لزوما، ارتباطی با من ندارد.
البته، سال گذشته، به طور کلی زندگی شخصی‏ام از ایران، درحال انتقال بود و بهانه‏ای برای کار نکردن بود. ولی یک مقدار هم شاید مشکل پسندی بود و این که به این فکر کنی که کاری انجام بدهی که به زحمتی که برای‏اش می‏کشی، بیارزد و من از تجربه‏ای که انجام شد، خیلی راضی هستم.
اتفاق‏هایی که در این چند روز افتاده است و این که تعدادی کشته شده‏اند، دستگیر شده‏اند، تحت فشار هستند، با تو، با محسن چکار کرده؟ محسن را به کجا برده؟
قضیه دو وجه دارد، یکی وجه احساساتی شدن است. به خصوص برای ماها که این ور هستیم و فقط از راه تصاویر ارتباط داریم، بقیه‏ی اتفاقی را که الان به صورت واقعی در ایران جریان دارد، فقط در ذهنمان مجسم می‏کنیم و می‏سازیم. حقیقت‏اش برای من در این ایام فقط بهت‏زدگی بوده، مثل خیلی کسان دیگری که دیده‏ام.
یعنی فقط اخبار جدید را بشنوی یا تصاویر را ببینی، حتا از تعجب هم بالاتر، ندانی چه اتفاقی دارد می‏افتد. خواستم بگم، یک بخش از آن بهت‏زدگی ناشی از این است که نمی‏دانی آن اتفاق آیا تاثیر این تصاویر است یا در ایران از این هم سراسری‏تر است؟ یا این که اصلاً گوشه‏ای است و صرفاً، این تصاویر را به ما این‏گونه منتقل می‏کنند؟ آیا قشر اعظم مردم این را می‏خواهند یا …؟

You can see links before reply


یعنی به رسانه، به طور کلی، خارج از ایدئولوژی‏‏ای که بر آن حکم‏فرماست، نمی‏شود همیشه اطمینان کرد. این را آدم یاد می‏گیرد. در تلویزیون ایران، قطعا در این ایام سکوت مطلق است و هیچ کدام از اتفاقاتی را که افتاده‏، منعکس نمی‏کند. ولی از این طرف، در رسانه‏های خارج از ایران هم ممکن است اغراق بیشتری در مورد آن باشد. یا حداقل این که ما فقط مردمی را می‏بینیم که آن وسط هستند و دارند کتک می‏خورند.
ولی به هرحال، حتا اگر یک درصد از آدم‏ها هم باشند، با توجه به واکنشی که این مدت از آدم‏های غیرایرانی هم دید‏م که یکی دونفرشان با خود من حرف زده‏اند و برای‏شان اتفاقی که در ایران افتاده جالب بوده، به واژه‏ی افتخار فکر می‏کنم. واقعا مفتخرم.
ما، در چشم‏انداز کلی‏، از خیلی‏ها جلوتریم. نمونه‏اش همین جوانان هستند که با هیچ، فقط برای به دست آوردن چیزهایی کاملا بدیهی وحقوق اولیه‏ی انسانی، حاضرند از جانشان بگذرند و این‏طور به خیابان‏ها رفته‏اند.
این باعث می‏شود که من احساس حقارت ‏کنم و برایم سخت می‏شود که در حال حاضر خودم بخواهم تاثیرگذار باشم، ایده‏ای بدهم یا … یک جوری احساس کوچک بودن می‏کنم، در برابر کاری که آن‏ها دارند انجام می‏دهند.
حقیقت‏اش این است که من موزیسین هستم و کارم موسیقی است. درست است که ذهن با خیلی‏ها پیش می‏رود. ولی در هر صورت، فکر می‏کنم، کار اصلی را آن‏ها دارند انجام می‏دهند.
یک وجه دیگر آن وجه منطقی‏تر قضیه است که ببینی، اگر حتا در این ایام در ایران هم بودی، حتما جزو معترضین بودی، ولی نه این که لزوما، اگر آدم حضور فیزیکی در ایران داشته باشد، برای این است که کار خاصی انجام بدهد. چوب بردارد یا هر کار دیگری.
ولی از لحاظ ذهنی، من هم مثل همه‏ی کسانی که رأی به تغییر داده بودیم، جسم و جان‏مان، یا بهتر بگویم، ذهن و روان‏مان با آن قضایا همراه است.
این اتفاقات با محسن نامجو چکار کرده؟ شعر و موسیقی تو را دارد به کجا می‏برد؟
ما هنوز در داخل زمانی که داریم در مورد آن صحبت می‏کنیم، هستیم و هنوز از آن فاصله نگرفته‏ایم. خیلی زوده ولی…
فکر می‏کنی روی شعر و موسیقی تو تاثیر بگذارد؟
روی هر آدمی تاثیر می‏گذارد. آره، روی هر آدمی که مقداری حساسیت داشته باشد، طبعاً، تاثیر می‏گذارد. ولی این که کی باشد، حاصل آن چگونه باشد و به چه شکلی بروز کند، با آینده است.
ولی این چند روز، حتا چند روز قبل از انتخابات، به دفتر اشعارم که نگاه می‏کردم، خیلی عجیب بود که خیلی از یادداشت‏ها و شعرهایی که چند سال پیش نوشته‏ بودم و هیچ‏وقت هم ربط مستقیمی با مساله‏ی خاصی نداشته، صرفا تحت تاثیر شرایط زندگی در ایران بوده، به صورت عجیب غریبی، کلمات را می‏دیدم که چقدر با فضایی که امروز وجود دارد، هم‏خوانی دارند.
این را به عنوان یک جمله‏ی خبری گفتم و این که خود این‏ها شاید بتواند بعداً، منجر به کارهایی بشود. به هرحال کارهایی ساخته می‏شوند و قطعاً، تحت تاثیر همین روزگار است.
من نمی‏توانم خودم را از آن جریان جدا کنم. چون یک وقت‏هایی ممکن است این اتنظار از طرف مخاطبین باشد که: نه! تو آن بالا بایست و به این حرکت به شکلی، حداقل انرژی بده. ولی شاید برای اولین بار در زندگی‏ام، در برابر اتفاقاتی که دارد می‏افتد، واقعاً بهت‏زده هستم.
می‏دانم که این ایام، ایام تاثیرگذاری است و بعدها، این لحظات در زندگی همه‏ی ماها جاودانه می‏شود. ولی این که آن تاثیرات، به چه شکل بروز می‏کند، الان گفتنش مقداری سخت است، ولی امیدوارم که انجام شود.
اصلا فکر می‏کنی، هنرمندها در این شرایط، باید موضع بگیرند؟
لزومی ندارد همه‏ی آدم‏ها شعار خاصی را بدهند. گرچه همه قبل از انتخابات شعار خاص دادند. هرکسی را که فکر می‏کردیم، مشخص بود که از چه کسی حمایت می‏کند و همه مثل هم‏دیگر. حمایت مهم نبود، همه نشان دادند که تغییر را می‏خواهند و اصلا مشتاقند.
این انرژی‏ای هم که در خیابان‏های تهران رها شده، فی‏نفسه به خاطر اعتراض به آن تغییری است که همه انتظارش را داشتند و انجام نشده است. حال به هر علتی که البته‏ علت‏هایش تا حد زیادی برای عموم مشخص است.
فکر نکردی که در این روزها به ایران برگردی و آن‏جا در کنار مردم باشی؟
حقیقت‏اش چرا. ولی منطق حکم نمی‏کند. چون با خودت فکر می‏کنی، اگر برای خودت رسالتی هم در نظر گرفتی که تا زمانی که زنده هستی، به آدم‏ها انرژی بدهی، پس در درجه‏ی اول، باید به این فکر باشی که زنده باشی تا انرژی بدهی. انرژی به هر شکلی که ممکن است، شاید بودنش بهتر از این است که ندونی چه اتفاقی پیش می‏آید و کلا نباشد.
«بیابان را سراسر مه گرفته»، می‏توانی برای ما یک تکه از این ترانه را بخوانی؟
آره، بعد از کودتای بیست و هشت مرداد سال ۳۲، در دهه‏ی سی یک دوره‏ی اختناق پیش می‏آید. خیلی از اشعار شاعرانی که در رابطه با القای آن فضای خفقان و استبداد معروف شده (مثل زمستان اخوان ثالث)، مربوط به همان فضای دهه‏ی سی و سال‏های بعد از آن کودتا است. این شعر شاملو هم به همان ایام مربوط است:
بیابان را سراسر مه گرفته است.
چراغ قریه پنهان است
موجی گرم در خون بیابان است
بیابان، خسته
لب بسته
نفس بشکسته
در هذیان گرم مه
عرق می‏ریزدش، آهسته
از هر بند.
چطور شد که این شعر را برای ساختن ویدئوکلیپ، برای این روزها، انتخاب کردی؟
طبق توضیحی که راجع به تاریخچه‏ی شعر بیابان دادم، زمانی هم که این قطعه ساخته شده بود، بخشی از بیان‏مندی آن آواز و موسیقی‏ای که در کنارش می‏آمد، قرار بود در خدمت مفهوم رهایی باشد.
جالب است که از طرف دیگر، آکوردهای آن قطعه، بر اساس قطعه‏ای از جان لوکر، به نام « Chain» است که راجع به مفهوم رها شدن از زنجیر یا در توصیف زنجیر است. مجموعه‏ی حرکت ملودی و نعره‏هایی که در آن هست، با توجه به ایده‏های خیلی جالبی که مصطفی داشت و در کلیپ به کار رفت، مجموعه‏ی دلایلی شد برای انتخاب آن.
این هدیه را مردم کی ‏می‏توانند از تو بگیرند؟
فکر می‏کنم در همین چند روز آینده. یعنی حداکثر تا آخر همین هفته.
کجا قرار است انتشار پیدا کند؟
طبق صحبتی که دوستان دارند انجام می‏دهند، ابتدا در بی‏بی‏سی فارسی پخش می‏شود. بعد از آن هم در اختیار بقیه‏ی رسانه‏هایی که وجود دارند، قرار می‏گیرد. از جمله خود شما.
تا الان با یک سبک از موسیقی محسن نامجو آشنا بودیم. قرار است این سبک را به همین شکلی که هست، ادامه بدهی؟ یا این که باید منتظر نوع کار جدیدی از تو باشیم؟ یک سبک جدید؟

البته، شما لطف دارید! من خودم اسم‏اش را هیچ‏وقت سبک نمی‏گذاشتم. شاید بتوان گفت، مجموعه‏ای از چند استایل است که در کنار هم‏دیگر اجرا می‏شود. فعلاً، دغدغه‏ی این که باز هم به طور کلی به تلفیق استایل‏ها فکر کنم، نه. هنوز خیلی کارها هست که ایده‏اش هم‏زمان با کارهایی که ضبط و پخش شده، وجود داشته، ولی هنوز ضبط نشده‏اند. در روزهای جاری، در ماه‏های آینده قصد ضبط کردن آن‏ها را دارم.
پس باید منتظر آلبوم جدیدت باشیم؟
آلبوم جدید، کارهایی که شنیده نشده ولی سبک و سیاق‏اش را من خودم الان نمی‏توانم تعیین کنم. باید شنیده شود تا توسط مردم داوری شود که در روند قبلی است؟ بهتر است؟ بدتر است؟
از آمستردام کجا می‏روی؟
از آمستردام، به فاصله‏ی چند روز برای ضبط همین قطعات، به ایتالیا می‏روم. الان خانه و زندگی‏ام وین است ولی در یک سالی که وین بوده‏ام، مجموعاً، شش ماه را در خانه بوده‏ام. بقیه‏ی مدت، اجرا یا مسافرت‏های مختلف پیش آمده است. به هرحال در چند ماه آینده، قرار است چند اتفاق بیفتد، بعد منتظر می‏شویم، ببینیم چه می‏شود.
نکته ای هست که در پایان بخواهی به آن اشاره کنی؟
تصویری که از خانم ندا دیدیم، فکر می‏کنم در عمر همه‏ی ما، بی‏نظیر بود، در بین تمام تصاویر مستندی که در رسانه‏ها از هرجایی مثل فلسطین یا جاهای دیگر، از کشته شدن یک آدم ‏‏‏‏‏‏‏‏آمده بود.
جمله‏ای از یکی از دوستانم در ایران شنیدم که او به نقل از یکی از اندیشمندان «مکتب فرانکفورت»، یکی از اندیشمندان آلمانی، گفته بود: «مثل این است که بعد از واقعه‏ی آشویتس، شعر خجالت می‏کشد که اصلا وجود داشته باشد». یعنی هر شعری که بخواهد در وصف آشویتس هم باشد، کم می‏آورد و شرمسار می‏شود.
این تصویری که من از این خانم دیدم، دقیقاً، مرا به یاد این جمله انداخت که تو در وصف این چه می‏توانی بگویی؟ فیلم بسازی، شعر بگویی، حرف بزنی، نقاشی کنی؟ از خود این بالاتر، چی وجود دارد؟ همین! می‏خواستم همین را بگویم.
این ویدئو را به همراه مصطفی و دوستان دیگر که کمک کردند، کاوه‏ عزیز و… تصمیم گرفتیم، تقدیم کنیم به همه‏ی بچه‏هایی، به ویژه جوان‏های گمنامی که در این ایام بلا به سرشان آمده، یا کشته شده‏اند.
همین.



------------------------------------------------------------------------------------

Leon
Friday 4 September 2009, 08:19 PM
اين آهنگ كه يارم بيا نام داره حاصل همخواني محسن نامجو و گروه كيوسك ميباشد .كه به سبك بلوز خوانده شده .



You can see links before reply


مي توانيد اين آهنگ رو با لينك غير مستقيم از اين جا دانلود كنيد :

دانلود با حجم 4,244 (You can see links before reply)

Leon
Tuesday 8 September 2009, 11:01 AM
محسن نامجو ( ترنج موسیقی فارسی )


«محسن نامجو» متولد سال 1355 در تربت جام است. از سال 67 با یادگیری سولفژ و نت خوانی، همچنین آموزش ردیف آوازی نزد «نصرالله ناصح پور» (که از جمله شاگردانش می توان به صدیق تعریف یا هنگامه اخوان اشاره کرد) پی گیری جدی هنر موسیقی را آغاز کرد. نامجو سال 73 وارد دانشکده تئاتر شد و سال بعد هم به دانشگاه هنرهای زیبا پا گذاشت تا موسیقی بخواند. او تاکنون برای حدود 8 نمایش موزیک ساخته که از جمله آن ها می توان «تکیه ملت» (به کارگردانی حسین کیانی) را نام برد که سال گذشته به روی صحنه رفت. همچنین «من باید برم، خیلی دیرم شده» (نوشته محمد چرم شیر و کارگردانی محمد عاقبتی).
نامجو برای چند فیلم هم موزیک متن ساخته؛ از جمله: برای آمدنت دعا می کنم (که نوروز امسال از تلویزیون ایران پخش شد)، حفره، اقوام، کنتراست، در سه ثانیه اتفاق افتاد، مرگ مرگ و... ضمناً «سامان سالور» از فعالیت های نامجو فیلم مستندی ساخته به نام «آرامش با دیازپام ده».
این موزیسین جوان از سال 82 شروع به ضبط آثار خود کرد که حاصل این کار، تهیه حدود 30 تراک در قالب 4 آلبوم منتشر نشده است؛ آلبوم هایی که نام های عجیب و غریبی هم دارند: باد و بودا، جبر جغرافیایی، ترنج و عقاید نوکانتی. تهیه کننده همه این آلبوم ها خود او بوده است. اما مشکل اینجاست که نامجو هنوز موفق نشده کارهای خود را منتشر کند. او مشکلاتی که سر راه انتشار آلبوم هایش وجود دارد را مورد به مورد شرح می دهد: «اول این که کارهای من سبک شناخته شده ای ندارند؛ یا بهتر بگویم: در هیچ سبکی نیستند!»
در اینباره باید گفت به خاطر تلفیقی بودن موزیک نامجو، نه تنها تهیه کنندگان و تولید کنندگان موسیقی، بلکه مسئولان مرکز موسیقی اداره ارشاد هم تمایل چندانی به انتشار آلبوم های نامجو ندارند.
او توضیح می دهد: «چون در کارهایم آواز سنتی با سبک هایی مثل راک و بلوز تلفیق شده و کلیشه های رایج آواز ایرانی را شکسته، مسلماً حساسیت برانگیز است. تا به حال چنین موزیکی نبوده و همه علیه اش جبهه می گیرند.»
نامجو مشکل دیگر را اشعار کارهاش می داند؛ انتخاب های او غالباً توجه برانگیز و البته دردسر ساز از آب در آمدند، چیزی که از قبل هم پیش بینی می شد و رد ترانه های او چندان غیرمنتظره نبود. علاوه بر چند شعر از حافظ و مولوی، بیشتر این ترانه ها از سروده های خود خواننده و آهنگساز هستند. نامجو می گوید: «به من می گویند چرا خودت شعر می گویی؟! بدتر هم این که می پرسند چرا از مولوی یا حافظ خوانده ای؟»
با این که استفاده از اشعار کلاسیک و کارهای شاعران بزرگ ایران، روالی پذیرفته شده و حتی مورد تایید و تاکید است، ولی یک استثنا وجود دارد و آن این که مسئولان موسیقی ایران تمایلی به خوانده شدن این اشعار توسط خوانندگان راک و همراه با این سبک موسیقی غربی ندارند. این سیاست نانوشته ایست که به شدت اعمال و تا به حال برای خوانندگان و گروه های دیگری هم دردسر درست کرده است که به عنوان بزرگ ترین نمونه، می توان به گروه راک «اوهام» اشاره کرد. اوهامی ها (که از قدیمی ترین گروه های پس از انقلاب در ایران هستند) به دلیل استفاده از اشعار حافظ در تمامی تراک هایشان، با وجود سال ها فعالیت و تلاش، هرگز موفق به گرفتن مجوز نشدند و دست آخر آلبوم هایشان را در خارج از کشور منتشر کردند.
به هرحال محسن نامجو آلبوم «ترنج» اش را به اداره ارشاد ارائه کرد ولی مطابق انتظار، نتوانست مجوز بگیرد. و حالا گرچه این جوان ناامید از انتشار قانونی آثارش، شاهد پخش زیرزمینی CDکارهایش است ولی همچنان بر دنبال کردن سبک خود تاکید دارد و دست از ساختن، خواندن و نواختن بر نداشته است.

شنیدن موسیقی پاپ یا راک فارسی تهران یا لس آنجلس، همانقدر برای امثال من -که بیست سال است روزی 6 تا 12 ساعت موسیقی خاص گوش می کنم- سخت است که مثلاً شنیدن موسیقی رپ برای یک رهبر ارکستر! البته می دانیم در این 25 سال بلاهایی در لس آنجلس و تهران بر سر موسیقی فارسی آمده که انتظاری جز این هم نمی توان داشت.
اما برای آن ها که با سخت گیری در شنیدن نوع موسیقی اخت شده و با سبک های خاص رشد کرده اند، یا مثلا در شنیدن آواز فارسی به کمتر از صدای اقبال آذر و مرضیه رضایت نمی دهند؛ درک ظهور پدیده ای به نام «محسن نامجو» در کنار موسیقی پاپ سطحی ای که تحت کنترل دولت است یا در موسیقی زیرزمینی که تقلید اسف بار موزیک غرب است، آسان نیست.
تصور بر این بود که در موسیقی پاپ، هر نوآوری نهایتاً چیزی مثل گروه «سندی» (!) خواهد بود که با تغییراتی در استفاده از عناصر غربی و بومی -اما نه به شکل تلفیق غربی و شرقی- حال و هوایی به موسیقی خواهد داد. درک می کردیم که نوآوری، با «حسین علیزاده» و «کیوان ساکت» احتمالا ادامه امیدوار کننده ای نخواهد داشت. و موسیقی ما در این هفت دستگاه -که رابطه عموم و خصوص من وجه دارند- به دور باطل خود ادامه خواهد داد و غربی کارهای ما هم به مسخ خویش در برابر موسیقی غرب. تا اینکه به پدیده محسن نامجو بر خوردیم. اما او کیست؟
سایت بی بی سی درباره نامجو نوشته است: «بیش از سی سال سن دارد و آموزش موسیقی را در نوجوانی از كلاسهای آواز و نت خوانی شروع كرده؛ دستگاهها و ردیف های موسیقی سنتی ایرانی را ابتدا با استاد شاکری و بعد پیش یکی از بهترین ردیف دان ها، نصرالله خان ناصح پور، یاد گرفته است. بعد از ورودش به دانشکده موسیقی هنرهای زیبا، با دنیای موسیقیایی جدیدی آشنا شد و کم کم موسیقی هایی که می شنید، استادانش شدند؛ و دیگر نه فقط مثل گذشته موسیقی سنتی، بلکه همه نوع سبک موسیقی را گوش می کرد. با این روحیه جدید، ماندن در دانشگاه (که هنوز با موسیقی، متعصبانه برخورد می کند) برایش سخت شد و دانشگاه را ذهناً و عملا ترک کرد. محسن نامجو سبکهای مختلف موسیقی را آنقدر خوب می شناسد که توانسته از آنها در خلق آثاری منحصر به فرد، استفاده کند. در آهنگ های او ریتم ها و سبک های راک، سنتی، جاز، محلی، بلوز، خراباتی و... به گونه ای شنیده می شوند که گویی با نامجو هویتی تازه یافته اند.
از آنجایی که او یک موزیسین و شاعر است، تلفیق نه فقط در وجه موسیقیایی کارهای او بلکه در کلام هم دیده می شود، مثلاً عبارات روزمره کوچه را با عبارات ادبی کتاب تلفیق کرده. خودش در این باره می گوید: «تلفیق از نظر من اپیدمی زمانه است. تلفیق موسیقیایی دو شكل دارد: یکی تلفیق ابزار است، مثل قرار دادن گیتار در برابر سه تار که چیز جدیدی نیست؛ و دیگری تلفیق گام که تا به حال كمتر در موسیقی ایران به آن پرداخته شده. مثلاً کافیست که دو نت از دستگاه شور حذف شود تا به گام بلوز برسیم.»
از دیگر خصوصیت های موسیقی نامجو، نگاه او به خوانندگی است؛ از حنجره او هر صدایی که از موجودات زنده در می آید را می توان شنید. او در توضیح این نکته می گوید: «حنجره یك ابزار صوتی است كه هر صدایی می توان با آن ایجاد كرد. با چنین نگاهی به حنجره، دیگر مقوله سبك موسیقی بی معنی می شود و رنگ می بازد. یعنی ما دیگر چیزی به عنوان سبك آوازی نخواهیم داشت. من به عنوان یک خواننده، نمی توانم بگویم که خواننده سنتی، پاپ و یا خواننده راک هستم، فقط می توانم بگویم که می خوانم، فقط همین؛ البته اگر بشود اسم این ها را خواندن گذاشت. بهتر است بگویم که من از خودم صدا در می آورم، حالا این صدا شامل همه چیز حتی صدای حیوانات می شود.»
در موسیقی محسن نامجو از آهنگسازی گرفته تا سرودن شعرها و نواختن ساز، نوعی بازیگوشی یا به گفته خودش شیطنت یافت می شود. او در خلق آثارش شیطنت كردن با هر معیار و هر مصداقی را می پسندد.»
چه چیز می توان به این نوشته ها اضافه کرد وقتی نمی دانیم او چگونه جز و بلوز را در فولک و سنتی، درونی کرده است (یا بالعکس!)؟ یا چگونه چنین توانایی هایی در آواز پیدا کرده است؟ چه چیز می توان گفت وقتی او سبک ها را تلفیق می کند اما برچسب موسیقی تلفیقی بر کار او، کمی خامی به نظر می رسد؟ (چنان تم آهنگی از دیوید بووی -به نام «مردی که دنیا را فروخت» که نیروانا هم آن را کاور کرده است- را با ترانه ای از داوود مقامی پیوند داده که حاصل چند بار گوش دادن آن فقط تعجب است.)
اگر تا به امروز اسم موسیقی تلفیقی در ایران، از شدت تصنعی بودن حالتان را بد کرده است؛ درباره آلبوم «جره باز» (joreh baz) محسن نامجو چه خواهید گفت؟ می توان گفت فقط با چند آهنگ «بیابان را»، «ترنج»، «ای کاش»، «چشمی و صد نم» و «تلخی نکند» محاسبات و پیش فرض ها را در موسیقی ایران به هم می ریزد. و صد البته که آهنگ هایش اجازه نشر نیافته اند! و ای کاش قضاوتی در کار بود...
به هر حال محسن نامجو ترنجی در موسیقی فارسی است که بهتر از ترنج است؛ زیرا که می شکند و آنگاه می سازد و خوشبختانه به دست رسیده است.
گوش دهید به معنای موسیقی او وقتی می خواند: «دست بردار از این میکده سر به سری/ پای بگذار به اون راهی که فکر کنی بهتری/ که فقط فکر کنی بهتری/ دست وردار و برو، ول کن این خم ساغری/ ای عشق با تو حرف می زنم/ ای رنج، مگر آجری؟/ ای کاش ای کاش ای کاش داوری ای در کار بود. کاشکی، کاشکی، کاشکی قضاوتی در کار بود...»



You can see links before reply (You can see links before reply)


__________________

Leon
Wednesday 9 September 2009, 04:50 PM
دیده‌ای به نام محسن نامجو (قسمت اول) به همراه سی‌ دی شمارهٔ (You can see links before reply)۱



محسن نامجو - خواننده و آهنگسازی متفاوت (قسمت اول) به همراه سی‌ دی شمارهٔ ۱

کیمیاگر - پائولو کوئلیو

با صدا و ساز محسن نامجو و ترجمهٔ آرش حجازی

سی‌ دی شماره ۱





You can see links before reply





فرمت MP3

128 کیلو بیت - حجم تقریبی : 58 Mb



Mediafire



You can see links before reply (You can see links before reply)





درباره این اثر و هنرمند خالق آن
سال‌هاست که کتاب سخنگو (Audiobook) (You can see links before reply)به بخش مهمی از صنعت نشر جهان بدل شده و بسیاری از کتاب‌های مهم با فاصله‌ای اندک از چاپ کاغذی به‌صورت صوتی نیز منتشر می‌شوند. انتشارات کاروانناشر رسمی آثار پائولو کوئلیو در ایران، کتاب کیمیاگر را تاکنون در سه قطع رقعی نفیس، رقعی معمولی و جیبی منتشر کرده است و اکنون آن را به شکل کتاب گویا در اختیار خوانندگانش قرار می‌دهد. گوینده‌ی متن محسن نامجو، خواننده، ترانه‌سرا و نوازنده‌ی شهیر و جوان، است که بی‌شک یکی از تأثیرگذارترین شخصیت‌های موسیقی در سال‌های اخیر است.
بعد از آلبوم ترنج، کتاب سخنگوی کیمیاگر دومین اثر منتشرشده از محسن نامجو است. نامجو در این اثر کوشیده تا یکی از درونمایه‌های اصلی کتاب را که «وحدت وجود» است در سرتاسر اجرایش نمایش دهد و روایت خود را از کیمیاگر کوئلیو ارائه کند. نامجو نقش بیش از سی شخصیت کیمیاکر را به‌صورت نمایشی اجرا کرده و نزدیک به شصت دقیقه نیز موسیقی اصیل برای آن ساخته. شاید بتوان گفت کیمیاگر یکی از مهم‌ترین و اثرگذارترین رمان‌های قرن بیستم است که به پیوند میان شرق و غرب می‌پردازد. محسن نامجو نیز خواننده و آهنگسازی است که تلاشش برای تلفیق موسیقی غرب و شرق زبانزد است.
نامجو در آهنگسازی برای این اثر رویکرد خود را پی گرفته و از این حیث نیز به اصل اثر سخت وفادار مانده. کیمیاگر داستان رسیدن انسان به رؤیاهایش است. سانتیاگو نام جوانی است که ابتدا رؤیای چوپان شدن در سر دارد، اما شبی خوابی می‌بیند که نزدیک اهرام مصر (یعنی هزاران کیلومتر آن‌سوتر) گنجی دارد که باید آن را بیابد. سرانجام که پا در این راه می‌گذارد با زنی کولی، با پادشاه مَلکیصدق، با دزد، با بلورفروش، با کیمیاگر و در نهایت با «فاطمه» آشنا می‌شود. سانتیاگو در نهایت متوجه می‌شود گنجش هرچند وجود دارد، اما قرار است درس بزرگ‌تری را به او بیاموزد.
کیمیاگر تاکنون بیش از صد میلیون نسخه در سرتاسر جهان به فروش رفته و نامش در کتاب رکوردهای گینس به‌عنوان اثری ثبت شده که در زمان حیات نویسنده به بیشترین تعداد زبان‌ها ترجمه شده.
دست اندرکاران:
نویسنده: پائولو کوئلیو
مترجم: آرش حجازی
صدا و موسیقی: محسن نامجو
کارگردان: ترنگ عابدیان
مدیر تولید: فاطمه محمدی، محمد *****زاده یزدی
سه‌تار، پیانو و آواها: محسن نامجو
گیتار باس: نوید اربابیان
باقلاما و سازهای کوبه‌ای: علی جافری
صدابرداری، میکس و مسترینگ: امیر خلج، آرش عادل‌پور، استودیو بِل 88905586 بازنویسی متن: آرش حجازی، حسین شهرابی، محسن نامجو
با تشکر از: امید روحانی، سعید محمدی، فاطمه بذله، علی گازران، حمید نامجو

" محسن نامجو "

قسمت اول : بیوگرافی

You can see links before reply

محسن نامجو خواننده، موسیقی‌دان و ترانه‌سرا ، متولد اسفند ۱۳۵۴ در تربت جام است.
وی آموزش موسیقی را از نوجوانی با نت‌خوانی و آواز آغاز کرده، و سپس ردیف موسیقی ایرانی را ابتدا نزد استاد شاکری و سپس نصرالله ناصح‌پور که یکی از برجسته‌ترین ردیف‌دانان ایران است آموخت.
نامجو پس از دوران دبیرستان در رشتهٔ تئاتر در دانشکده سینما تئاتر (هنرهای دراماتیک سابق) پذیرفته شد ولی برای تحصیل در رشته موسیقی به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران رفت . وی به دلیل عدم رضایت از روشهای غیر خلاق تدریس ، دانشگاه را رها کرد و فعالیت خود را به شکل تجربی و غیر آکادمیک ادامه داد.
سبک موسیقی نامجو در سخنرانی دانشگاه تهران مشخصهٔ آثار نامجو «تلفیق» است: تلفیق سبک‌های مختلف موسیقی ایرانی و خارجی و تلفیق اشعار کلاسیک با شعرهایی که خود می‌سراید. در موسیقی‌های او گوشه‌هایی از سبک‌های راک، سنتی، بلوز، جاز و محلی به گوش می‌رسد.
از شعرهای مولوی، حافظ و جامی گرفته تا شاملو و براهنی در آثار او به گوش می‌رسد که گاهی عباراتی کوچه‌بازاری در میان ابیات آنها اضافه شده. او در این باره می‌گوید: «تلفیق از نظر من اپیدمی زمانه‌است. تلفیق موسیقیایی دو شکل دارد، یکی تلفیق ابزار است، مثلاً قرار دادن گیتار در برابر سه تار که چیز جدیدی نیست؛ و دیگری تلفیق گام که تا به حال کمتر در موسیقی ایران به آن پرداخته شده، مثلاً کافیست که دو نت از دستگاه شور حذف شود تا به گام بلوز برسیم.» نامجو در خوانندگی از صداهای نامتعارف نیز استفاده می‌کند. به گفتهٔ خودش این مسأله حاصل این است که به حنجره به عنوان یک ابزار صوتی نگاه می‌کند، و در نتیجه بی آن که در بند سبک‌های خوانندگی باشد، هر صدایی از خود درمی‌آورد.
یکی از دلایلی که به گفته خود نامجو باعث خلاقیت بیشتر او در زمینه موسیقی تلفیقی شده‌است ساز زدن با گروه‌های موسیقی زیر زمینی در مشهد و سپس تهران می‌باشد. از جمله می‌توان به گروه‌ ماد (عبدی بهروانفر - نوید اربابیان-علی باغ فر)و گروه پرساووس (مازیار محمدی-محمد قاسمی-شهرام لشگری) اشاره نمود.
یکی از آهنگ‌های او با نام بگو بگو در جشنوارهٔ موسیقی وب‌گاه تهران اونیو در سال ۲۰۰۴ دوم شد.
ملودی «مرغ شیدا»ی محسن نامجو برگرفته از ملودی «مردی که دنیا را فروخت» (The man who sold the world) دیوید بووی است.
وی در طول مدت فعالیت حرفه‌ای خود بیش از هفتاد قطعه ساخته که بسیاری از این قطعات در قالب آلبوم‌هایی با نام‌هایی نظیر عقاید نئوکانتی ،گیس و جبر جغرافیایی و... به صورت زیرزمینی و غیر رسمی منتشر شده ولی اولین آلبوم رسمی محسن نامجو در ۱۷ شهریور ۱۳۸۶ (۸ سپتامبر ۲۰۰۷) با نام ترنج منتشر شد.
آلبوم ترنج اولین آلبوم رسمی محسن نامجوست که شامل ۹ قطعه است و موسسه فرهنگی هنری آوای باربد آن را منتشر کرده.
او همچنین در سال ۱۳۸۷ با همکاری انتشارات کاروان، کتاب مشهور کیمیاگر اثر پائولو کوئلیو را با ترجمه آرش حجازی، به شکل کتاب سخنگو یا کتاب صوتی ضبط و منتشر کرد.
. بعد از آلبوم ترنج، کتاب سخنگوی کیمیاگر دومین اثر منتشرشده از محسن نامجو است. نامجو در این اثر کوشیده تا یکی از درونمایه‌های اصلی کتاب را که «وحدت وجود» است در سرتاسر اجرایش نمایش دهد و روایت خود را از کیمیاگر کوئلیو ارائه کند. نامجو نقش بیش از سی شخصیت کیمیاکر را به‌صورت نمایشی اجرا کرده و نزدیک به شصت دقیقه نیز موسیقی اصیل برای آن ساخته
محکومیت و واکنش او
پس از اعلام برخی از وب‌سایت‌ها در خصوص محکومیت نامجو از سوی دادگاه عمومی تهران به پنج سال حبس تعزیری به خاطر توهین به مقدسات، اجرای تمسخرآمیز آیات قرآن و بی‌حرمتی به کتاب مقدس مسلمانان، وی در گفتگویی با بی‌بی‌سی فارسی، اعلام کرد که این موضوع می‌تواند بی‌ارتباط با کارهای اخیرش از جمله کلیپ بیابان که آن را به معترضان نتایج ریاست جمهوری تقدیم کرده بود، نباشد.

منبع : ویکی پدیا


پدیده‌ای به نام محسن نامجو (قسمت دوم) به همراه سی‌ دی شمارهٔ ۲





پدیده‌ای به نام محسن نامجو (قسمت اول) به همراه سی‌ دی شمارهٔ ۱


کیمیاگر - پائولو کوئلیو

با صدا و ساز محسن نامجو و ترجمهٔ آرش حجازی

سی‌ دی شماره ۲





You can see links before reply



فرمت MP3



128 کیلو بیت - حجم تقریبی : 42 Mb

Mediafire



You can see links before reply (You can see links before reply)

alone_composer
Monday 26 October 2009, 09:12 AM
دوستان عزیزم سلام. باور کنید قصد توهین به هیچ شخص یا ایده ای را ندارم! ولی .... دوستان عزیز اکثر کسانی که در

اینجا هستند مثل شما عزیزان اهل موسیقی می باشند! یکی از دوستان نوشته بود اینکه ایشان توانسته در مدت

کوتاهی موفقیت بزرگی در کسب مخاطب پیدا کند نشان می دهد که چیزی وجود دارد! دوست عزیزم این چه استدلالی

است؟ من و شما هم اگر برویم با کوک فالش یک ساز و صدایی کاملا خارج آهنگ بخوانیم و در آخر آن هم ناگهان (با

عرض پوزش) صدای سگ در بیاوریم در مدت زمان کوتاهی میلیون ها مخاطب پیدا می کنیم! درست مثل شخصی که در

وسط خیابان ناگهان .... خوب همه نگاهش می کنند!

دوستان من فقط می خوام بگم که به نظر شخصی من فالش خواندن و نواختن سبک نیست! بر خلاف اصول طبیعی و

فیزیولوژیکی مغز انسان و طبیعت (که همان شنیدن هارمونی های موزون و صدای کوک شده و صحیح است) رفتار

کردن "نو آوری" نیست! خواهش می کنم از جامعه موسیقی و کسانی که سالها در راه یادگیری موسیقی به طور

صحیح و با زحمت فراوان کار کرده اند کمی در مورد موسیقی مملکتمان که هر روز به قهقرا می رود غیرت نشان دهند

و به آسانی هر صدایی را که ادعای سبک و نوآوری دارد در خود حل نکنند. با سپاس فراوان از همه دوستان عزیزم.