PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : درويش خان نابغه موسيقي ايرانني



mrbmaster
Saturday 24 May 2008, 09:15 AM
درویش خانYou can see links before replyاین داستان ادای دینی است به بزرگترین استادی که می شناسم. تقدیم به درویش خان، سرچشمه بی پایان ذوق و هنر و انسانیت...
طبّال ِ خردسال در میان عملگان طرب...

ناصرالدین شاه ملیجک را که دید دست هایش را روی شکم گذاشت و از ته دل خندید. آرام که شد سبیلش را تاب داد و گفت: بیا نزد ما!... پدر سوخته شیطان!...
ملیجک نزدیک تر آمد و به آن صدای خنده آورش لحنی جدی داد و سینه سپر کرد و گفت: گروه موزیک ملیجکِ عزیر السلطان تقدیم می کند...
و آنگاه دستش را به دعوت به سوی ورودی چرخاند. دسته موزیک وارد شد. یکی کمانچه به دست داشت و آن دیگری سنتور و آن یک شیپور و طبل و نقاره ... عملگان طرب به حضور شاه که رسیدند تعظیم کردند. ملیجک دهان را به خنده ای از روی شوق باز کرده بود.
شاه گفت: عجب... پس برای خودت دسته موزیک راه انداخته ای...
ملیجک خندید و گروه موزیک شروع به نواختن کرد...
در میان عملگان طرب کودکی بود که طبل کوچک می نواخت: غلامحسین درویش... در آن روزگار که نوازندگان و موسیقی دانان هیچ اجر و قربی نداشتند درویش قدم های اولش را بر می داشت تا روزی بزرگترین نوازنده تار - ساز ملی ایران - شود...

***
درویش یگانه زمان

تار دهم در کف درویش خان... تا بدمد بر بدن مرده جان...
...
- بر سر ما منت گذاشتید جناب درویش که تشریف فرما شدید... مجلس ما را نورانی کردید... ما را سرافراز کردید... خوش آمدید... خوش آمدید...
درویش خان سلام ها را یکایک جواب گفت و دست هایی که به سویش دراز شده بود را به گرمی فشرد. از آنجا که آدمی نبود که در عرضه کردن هنرش بخیل باشد تار و سه تارش را هم همراه آورده بود. در کنار حوض زیبای حیاط اندرونی فرش پهن کرده بودند و همگی روی زمین نشسته بودند. درویش خان در میان جمع جای گرفت و با پنجه هنرمندش شروع به نواختن تار کرد. قطعات و تحریرها همچون رایحه ای دل انگیز در فضا می پیچید و در اذهان می رقصید... ذهن ها به رویایی شیرین فرو رفته و در ذهن خود درویش، روزهای شاگردی آقا حسینقلی فرایاد می آمد...
...
- قطعه همایون را که درس گرفته ای بنواز درویش...
درویش در چهره استاد نگاهی کرد و شروع به نواختن کرد. آقا حسینقلی - که همراه برادرش میرزا عبدالله از یگانگان تارنوازی بود - از قدرت پنجه شاگردش به وجد آمده بود و سرش را هماهنگ با مضراب های درویش تکان می داد...
درویش مضراب آخر را که به سیم زد چشم در چشم استادش دوخت. برق محبتی جهید... درویش از تاریخ سازان موسیقی ایران می شد... آقا حسینقلی در این باره شکی نداشت...
...
تکنوازی تار درویش میهمانان را به وجد آورده بود. با اتمام تارنوازی، درویش رو به کسی که در نزدیکی اش بود کرد و گفت: یا پیر جان... آن سه تار را بده به من...
پنجه درویش در سه تار نوازی هم بی بدیل و یگانه بود...

***
پیش درآمد و ورود

در میان موسیقی دانان ایران قدیم معمول بود که ابتدا نوازنده درآمد دستگاه مورد نظر را اجرا می کرده و با همراهی آواز، سوال و جوابِ ساز و آواز ادامه پیدا می کرده است... شکل دهی فرم پیش درآمد و رِنگ که از ابداعات درویش خان است، تنوعی تازه به موسیقی ایرانی بخشید و آن را هزار بار شیرین تر و دلپذیر تر نمود...

تمرین گروهی:
- چه بنوازیم؟
درویش در چهره باقرخان ِ کمانچه کش نگاه کرد و گفت: برای این کنسرت قطعه هایی در دستگاه ماهور می نوازیم... کسی پیشنهاد دیگری دارد؟...
رکن الدین خان مختاری گفت: شور و حال ماهور بی نظیر است... مجلس را پرنشاط خواهد کرد... لیکن بیایید قبل از اجرای درآمد و آواز، قطعه ای گروهی بنوازیم...
طاهر زاده که از پشت عینک رکن الدین خان را می نگریست پرسید: چه قطعه ای...
اقبال هم با او همراه شد و با تعجب گفت: چه قطعه ای؟...
درویش خان پا میان صحبت گذاشت و گفت: می توان قبل از اجرای درآمد قطعه ای ضربی نواخت تا گوش شنونده پذیرای آنچه که در راه است باشد. قطعه ای که از میان گوشه های آن دستگاه چیزی در میان خود داشته باشد و با فراز و فرودش شور و حال کلی اثر را به شنونده القا کند...
عبدالله دوامی سرش را به رضایت تکان داد...
درویش خان ادامه داد: اتفاقاً پیش درآمدی هم برای ماهور ساخته ام...
و مضراب را به دست گرفت و پیش درآمد ماهور را با آن ریز های طولانی و ریتم سنگین نواخت...
دری تازه گشوده شده بود تا موسیقی رنگ و بوی لطیفی بگیرد و از یکنواختی ساز و آواز ِِ تنها بگریزد...
به این ترتیب فرم تازه ای مشتمل بر ترتیبِ پیش درآمد، چهارمضراب، آواز، تصنیف و رِنگ به وجود آمد...

***
رِنگ و رقص

رقص... رقص...
قهر و آشتی...
پریچهر و پریزاد...
غنی و فقیر...
ریتم تند...
شادی... شادی...
پایکوبی...
این همه لحظات شیرین...
...
رقص... رقص...
قوّت دست درویش خان مستدام بماند ان شاء الله...قوّت دست درویش خان مستدام بماند ان شاء الله...

***
روزی که درویش از میان ما رفت


You can see links before reply
چهارشنبه دوم آذرماه سال 1305 هجری شمسی...
درشکه درویش خان شب هنگام در حینی که به سمت منزل استاد در حرکت بود با اتومبیلی تصادف کرد تا استاد بزرگ تار و سه تار و موسیقی دان برجسته ایران زندگی را بدرود گوید...
در مجلس سوگواری، علی نقی خان وزیری تار به دست گرفت و قطعه ای از درویش خان نواخت... ساز درویش در کنار عکس بزرگش قرار داشت... اشک در چشم ها جمع شده بود...
یگانه مردی که هم هنردوست بود و هم مردم دوست، در گورستان ظهیر الدوله به خاک سپرده شد... درویش بی ریا و متواضع از خود آثار به یاد ماندنی به جا گذاشت تا موسیقی ایران زمین همیشه به آنها ببالد...
و حالا... در شمالی ترین نقطه تهران... مردی در خاک خفته است که روی سنگ قبرش نوشته شده:

درویش اگر ازین جهان رفت
مشنو که فقیر ِ ناتوان رفت
درویش هنرور ِ زمان بود
استادِ هنرور ِ زمان رفت