PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ویترین ترانه سرایی !



hichnafar
Thursday 3 July 2008, 10:00 AM
سلام
اینجا حاصل کارمون در گروه ترانه سرایی رو قرار می دیم .
لطفا" شما هم با نظراتتون کمک کنید تا اشکالات برطرف بشن و ما دلگرم بشیم.
از همه ی اعضای گرامی گروه هم تشکر می کنم.

hichnafar
Thursday 3 July 2008, 10:09 AM
نت دل

این منم تو کنج خلوت
با یه حسی مثل حسرت
میخونم شعر تو رو باز
اون ترانه ی محبت

اونی که وقتی سرودی
گفتی یک روح تو دو جسمیم
همونی که وقتی خوندی
عشفو تو دلم نشوندی

حالا کو اون همه احساس
اون همه کرشمه و ناز
اون روزایی که می گفتی
من باهاتم ...آره همساز؟

من که تو ترانه هامم
تو رو تنها نمی ذاشتم
تو رو تو تمام شادیا
توی غمها نمی ذاشتم

حالا نیستی که ببینی
شکسته ساقه ی گل
حالا ماییم دوتا دریا
چه دور از هم بدون پل

هر لحظه كه نيستي
ميشه پايان هستي
بگو تو با چه حسي
توي قلبم نشستي

وقتي كه تو مي سرودي
نت آهنگ دلم رو
با ترانه ها شكستي
سنگ بي جونه دلم رو

این منم همون که با تو
گرفتم دستم یه سازو
بزنم برات یه نغمه
تا نبینم گریه هاتو

اين منم كه بي تو سردم
دلت رو ديوونه كردم
ميدونم دوستم نداري
تويي آرامش دردم

عزیزم به من نگاه کن
سرتو کمی بالا کن
نگو با این شور و مستی
تو بمون و مدارا کن

هر چه هستم با تو هستم
هر چه بودم بي تو ساختم
دوست دارم كه تا قيامت
هر چه باشم از تو باشم


(البته این اولین کار نیست ولی اولین کاریه که ویرایشش کامل شده)

Ajika
Monday 16 March 2009, 10:47 AM
بسیار زیبا بود...
منتظر ترانه های داگه ای از شما هستیم...

arian
Monday 16 March 2009, 11:36 AM
چرا نيومدي پيشم
تا من بگم از غصه هام
چرا نگفتي دلخوشم
به لحظه لحظه ي نگات

چرا شماره رو ، هي
پيش و پس نكردي با چشات
كز اون ميون در بياري
شمارمو بي اختيار

اگر صداي تو پس از
غروب آفتاب ميومد
كورسوي مهتاب خيال
به پشت اين در مي اومد

يا نور كم فروغ ماه
ميون اين چاه ميومد
برات ميگفتم قصه ها
از ابتدا به انتها

برات ميگفتم همدلي
نرفته از ميون ما

برات ميگفتم عاشقي
رسمه ميون اين دلا
....
(ببخشيد چون ويترين ترانه سرايي است مجموع شعر قرار نگرفت )

soheilhelper
Monday 27 April 2009, 06:44 AM
سلام و عرض ادب
بعد از مدتها افتخار این رو دارم که باز در خدمتتون باشم
با یک ترانه .....
تقدیم همه ی شما دوستان گرامی ...

بیقرار
دوباره بیقرارتم
سنگ صبور دل من
از اون همه عاشقیمون
چیزی بگو حرفی بزن
چشمای خیسمو ببین
کم که نمیشه از چشات
قرار بی قراریام
خیلی دلم تنگ برات
مثل قریبه ها شدی
تویی که همزاد منی
من که اسیرتم هنوز
تویی که شکل رفتنی
گذشتی از دل منو
گذشتم از دل خودم
چه سخته باورش ولی
شبیه قصه ها شدم
سنگ صبور دل من
از دل من بیخبری
اینروزا سنگین سرت
از کی داری دل میبری؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سهیل حسینی (۱۶ فروردین ۸۸)

Ajika
Monday 27 April 2009, 04:47 PM
سلام
اولا ممنون از دوستان عزیزی که اینجا ترانه هاشون رو یه نمایش میذارند.
دوم اینکه دو تا گلگی کوچیک...
اول اینکه چرا فعالیت دوستان ترانه سرا انقدر کمه؟
دوم اینکه چرا انقدر این ترانه ها غمناک هستند؟
منتظر ترانه های زیبای دیگر دوستان نیز هستیم...
با تشکر...

rezahashemi21
Thursday 6 August 2009, 01:31 PM
سلام واقعا" ترانه زیبایی سرودید مرسی
میخواستم اگه اجازه بدید من رو این ترانه بخونم البته بدون آهنگ.
و اگه اجازه بدید داخل همین قسمت اونو قرار بدیم.
البته همه اینا بستگی به اجازه شما داره.
بازم از شما تشکر میکنم.
خدا حافظ.

usider
Friday 7 August 2009, 10:44 PM
نت دل

این منم تو کنج خلوت
با یه حسی مثل حسرت
میخونم شعر تو رو باز
اون ترانه ی محبت

اونی که وقتی سرودی
گفتی یک روح تو دو جسمیم
همونی که وقتی خوندی
عشفو تو دلم نشوندی

حالا کو اون همه احساس
اون همه کرشمه و ناز
اون روزایی که می گفتی
من باهاتم ...آره همساز؟

من که تو ترانه هامم
تو رو تنها نمی ذاشتم
تو رو تو تمام شادیا
توی غمها نمی ذاشتم

حالا نیستی که ببینی
شکسته ساقه ی گل
حالا ماییم دوتا دریا
چه دور از هم بدون پل

هر لحظه كه نيستي
ميشه پايان هستي
بگو تو با چه حسي
توي قلبم نشستي

وقتي كه تو مي سرودي
نت آهنگ دلم رو
با ترانه ها شكستي
سنگ بي جونه دلم رو

این منم همون که با تو
گرفتم دستم یه سازو
بزنم برات یه نغمه
تا نبینم گریه هاتو

اين منم كه بي تو سردم
دلت رو ديوونه كردم
ميدونم دوستم نداري
تويي آرامش دردم

عزیزم به من نگاه کن
سرتو کمی بالا کن
نگو با این شور و مستی
تو بمون و مدارا کن

هر چه هستم با تو هستم
هر چه بودم بي تو ساختم
دوست دارم كه تا قيامت
هر چه باشم از تو باشم


(البته این اولین کار نیست ولی اولین کاریه که ویرایشش کامل شده)
سلام دوست من . ترانه هنوز خیلی احتیاج به ویرایش داره . و نکته ای که هیچ وقت نباید فراموش بشه اینه که خوبی حد بالا نداره . حد بالای خوبی خداست . پس هیچ چیز و هیچ کس خوب مطلق نیست . یه اثر هنری هم همینطوره . پس همیشه بهتر از اون چیزی که هست می شه بود . پس من با این جمله که ( ویرایشش کامل شده ) مخالفم .

چند تا نکته رو بد نیست اینجا اشاره کنم . اول اینکه ترانه مثل علم می مونه . همونطور که علم دیروز و امروز با هم فرق دارن . ترانه ی دیروز و امروز هم با هم فرق دارن . و چون ما توی سال 1388 هستیم پس باید ترانه ای بنویسیم که با زبان و اصطلاحات روزگارمون همخوانی داشته باشه . البته چاشنی ادبی فراموش نشه . زبان روون داشتن توی ترانه خیلی مهمه . یعنی اونجوری که حرف می زنیم بنویسیم .

تا 7-8 سال پیش همه از آوردن اصطلاحات روز توی ترانه می ترسیدن . و کلمات به چند تا لمه کلیشه شده محدود می شدن مثل دل و دلتنگی و اشک و ناله و جاده و سفر و غربت و...

اگه کمی دقت کرده باشید تا 4-5 سال پیش وسیله ای مث ( تلفن ) توی ترانه ی ما غریب بود . ولی الان می بینیم که چه جاهایی توی ترانه به زیبایی و محکم و رو پا داره خودنمایی می کنه .

یه عالمه حرف واسه زدن راجع به ترانه هست و وقت ناکافی...

امیدوارم اگه ترانه ی دیگه ای گذاشتین بیام بخونم و مفصل راجع بهش حرف بزنیم....

amirhosseinnajafabaadi
Tuesday 14 December 2010, 06:14 PM
سلام ترانه اولی خوب بود نت دل