PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : امپرسیونیسم



Khashayar
Tuesday 22 July 2008, 11:15 AM
درود.
شناخت مکاتب هنری برای هر کسی که فعالیت هنری داره لازمه.با شناخت مکاتب هنری به شناخت ایده ها,نگاهها,برداشت ها و..... افراد و گروه های مختلف از دنیا میشویم.
گروهی واقع گرا به دنیا نگاه میکنن و کار های هنری و حتی ادبی اونها هم واقع گرا میشه گروهی طبیعت گرا هستند و.....
اما این مکاتب در موسیقی وضع دیگری داره چون در موسیقی مثل ادبیات و نقاشی و یا هر هنر بصری دیگه ای نمیشه موضوع خاصی رو به صورت مستقیم به تصویر کشید.
در موسیقی با استفاده از ابزار صوت و خلق صداهای دلنشین و جذاب به شاد کردن و دادن حس رضایت به مخاطبین موسیقی هست.پس چطور میشه با این اصوات که حقیقتا به تنهایی هیچ معنای خاصی ندارند چیزی رو با سبک و مکتب خاصی به تصویر کشید؟
این مسائلی هست که در ادامه بحث میخوایم بهش بپردازیم و مکاتب مهم و تاثیر گذار رو معرفی کنیم و طرز کاربرد اونها در موسیقی رو بیان کنیم.
ابتدا از مکاتب هنری غرب شروع میکنیم و بعد در بخش کلاسیک ایرانی به معرفی مکاتب شرق و به خصوص ایران میپردازیم.
از دوره معاصر یا در حقیقت قرن بیستم که به گفته خیلی ها دوره مدرنیسم از اون یاد میکنن شروع میکنیم{البته خیلی ها هم میگن ما هنوز در دوره رمانتیک هستیم و هنوز به صورت رسمی وارد مدرنیسم نشدیم} و مکاتب این دوره رو بررسی میکنیم.
یکی از مکاتب مهم و جالب این دوره مکتب امپرسیونیسم هست که در موسیقی خیلی نفوذ کرد.و اثرات ارزشمندی از این مکتب به وجود آمد که میشه به قطعه دریا اثر دبوسی اشاره کرد.
ادامه دارد...

Khashayar
Tuesday 22 July 2008, 11:16 AM
امپرسیونیم از نقاشی شروع شد.از نقاشان فرانسوی که دید مشترکی داشتند نسبت به هنر و زندگی.امپرسینیسم را به دریافتگری یا دریافت حسی معنی کرده اند. ایده این مکتب متعلق به هنرمندان نقاش فرانسوی است و هنرمندانی مانند مانه{manet} و مونه{monet} و رنوار{renoir} بنیان گذار این مکتب هستند.که در سا1874 گروهی درست کردند و با هم آثار نقاشیشان را به معرض دید عموم گذاشتند.
در ابتدا مونه نقاشی گشید به نام امپرسینی از طلوع آفتاب.که بعد ها همین نام یعنی امپرسینیسم به گروه داده شد.
اما هدف آنها از امپرسینیسم چه بود؟
آنها مخالف اهداف رمانتیسم که میگفت خلق اثر باید بیان کننده احساسات هنر مند باشد اما طرف دار رئالیسم بودند که میگفت یک اثر هنری صرفا باید بیان کننده اتفاقات حقیقی و راستین طبیعت باشد.
مونه چندین نقاشی از کلیسای{ روآن} دارد که در اوقات مختلف روز کشیده و تابشهای مختلف و حالات مختلف نور رو بر این کلیسا به تصویر کشیده. یک نقاش واقع گرا ,این کلیسا را همانطور میکشد که در تصویر عکاسی دیده میشود.یعنی با تمام جزئیات خطوط و سایه روشن های آن.در حالی که مونه نمیخواهد کلیسا را به ما نشان دهد.هدف او نشان دادن نور و رنگ در این بنا است.تصویری رویایی از بنای یک کلیسا در نور و روشنایی ساعاتی مشخص از روز.این یک کلیسای امپرسیونیسم است.
در ابتدا مورد تمسخر و توهین قرار گرفتند و مسخره میشدن که کدام درخت است که بنفش باشد و کدام آسمان است که کرم رنگ باشد.اما از این موضوع قافل بودند که اینها فامهای نور و انعکاسات نور است که روی درخت و آسمان هست.
این هنرمندان در طول زندگی سختی های زیادی کشیدند بی احترامی های زیادی دیدند تا در سال 1926 مونه نقاش بزرگ و یکی از بنیان گذاران این مکتب در گذشت و مثل اکثر هنرمندان بعد از مرگ این شخص و دیگر افراد گروهش در سال 1950 تابلو های آنها با قیمت های نجومی به فروش میرفت و در هر سبک و مکتب چه ادبی چه تجاری و چه هنری از سبک آنها به گونه ای استفاده شد و بهره برد.و موسیقی هم از این بهره بی نصیب نماند.
و اما موسیقی چه چیزی را میتوانست به تصویر بکشد؟ مسلم است که این وظیفه موسیقی نیست که چیزی را توصیف کند.یک اثر موسیقی باید فقط یک قطعه موسیقی باشد و شنونده را خوشحال کند و به هیجان بیاورد.
در این مکتب بین موسیقی و نقاشی تفاوت عمده ای هست.در موسیقی واقعیت مطلق وجود ندارد.چون با اصوات و نتها نمیتوانیم یک چهره و یا یک کلیسا را نشان دهیم.اما با شیوه های خاصی میتوان برای بیان واقعیت از اصوات مشخص و دقیقی استفاده کرد.
حالا که تا حدودی با معنا و تاریخ امپرسیونیسم آشنا شدیم باید ببینیم این مکتب در موسیقی چه تاثیراتی گذاشته و از همه مهمتر و جالب ترو جذاب تر ببینیم به چه شکل میتوانیم به این شیوه در موسیقی چیزی رو به تصویر بکشیم و شیوه ها و روش های استفاده از نتها در این سبک و مکتب چیست.ادامه دارد.....
دوستان دیگه هر مطلبی از این شیوه دارند در اینجا بیان کنند.

arian
Tuesday 22 July 2008, 02:56 PM
خشايار خان سلام و ممنون از تاپيك ارزشمندتون
مدتهاست من هم مي خواستم كه مكاتب را توي يك تاپيك مفصل بررسي كنم ولي وقت نشد . فقط من يكي دو تا پيشنهاد داشتم . حرف شما صحيح است كه مكاتب مهم بررسي شود ولي فكر نمكنيد چنانچه مكاتب هنري بر اساس دوره تاريخي خود پيگيري و بحث شوند بسيار بهتر خواهد بود از آن جهت كه سير تاريخي وجود مكاتب بررسي ميشود ، خويشاوندي و مشتركات هر مكتب با مكتب قبل و بعد از خود بررسي ميگردد و اين كار به فهم ساده تر مكاتب بسيار كمك ميكند . در هر صورت تشكر و ممنون ، بنده منتظر پيگيري مصرانه ي مطالب جنابعالي هستم.

Khashayar
Tuesday 22 July 2008, 03:21 PM
درود جناب آرین عزیز.
مرسی از این که مطالب رو خوندین.
در مورد پیشنهاد ها هم خودم هم همچین تصمیمی داشتم .که از روی دوره تاریخی مکاتب بررسی بشه.اما موانعی هم هست.در این همه مکاتب گوناگون هنری خیلی هاشون در موسیقی وارد نشده و بنابر این صحبت کردن از اون ها کمی ممکنه گیج کننده بشه چون هیچ مثال موسیقی وجود نداره از اون مکاتب.ولی میشه یه گذر کوتاهی به این گونه مکاتب انداخت تا فهم مکاتب خویشاوند راحت تر بشه.بعد به دلیل هم دوره بودن ما با مکاتب جدید فکر کردم اگر ابتدا مکاتب جدید رو بررسی کنیم و قوانین هارمونیک و کلا طرز به کار گیری اون ها رو در موسیقی بررسی کنیم شاید بهتر باشه.
البته باز به حرف شما میرسیم که روی دوره های تاریخی مکاتب بررسی بشه بهتر هست چون در بعضی از آثار پرسل و.. که خیلی قدیمی تر از دوره شکوفایی امپرسیونیسم هست هم اهداف امپرسیونیسمی وجود داره و میشه یه جورایی به هم مربوطش کرد.
من مشتاقانه منتظر همکاری و استفاده از شما و دیگر دوستان در این ضمینه هستم.

Khashayar
Saturday 26 July 2008, 04:41 PM
بعد از معرفی امپرسیونیسم و توضیح در مورد چگونگی شکل گیری آن و زادگاهش به چگونگی ورود امپرسیونیسم به موسیقی و آهنگسازان مطرح آن میپردازیم .
جنبش امپرسیونیسم در موزیک حرکتی در موسیقی کلاسیک اروپا بود.
در اواخر قرن نوزدهم در فرانسه آغاز شد و تا میانه قرن بیستم که ما در آن قرار داریم ادامه دارد.
مانند هنرهاى تجسمى ، موسيقى امپرسيونيسم تمرکز روى الهام گرفت از طبیعت و جو طبيعت دارد.
و بصورت یک احساس قوی یا نمایش یک داستان در یک موسیقی برنامه ای نمایان میشود.
موسیقی امپرسیونیسم به عنوان عکس العملی افراطی در موسیقی رمانتیک تلقی میشود.
در دوران رمانتیک توسط درجات گامهای مینور و ماژور به بیان احساسات میپرداختند.اما موسیقی امپرسیونیسم تمایل به استفاده بیشتر از فواصل دیسونانس و استفاده از گامهای غیر معمول مثل گامهای تمام پرده{گامی که تمام درجات آن از فاصله کامل یک پرده تشکیل شده}دارد.
همچنین سازندگان رمانتیک از فرمهای بلند موسیقی مثل سمفونی و کنسرتو استفاده میکردند.اما آهنگ سازان امپرسیونیسم تمایل به فرمهای کوتاه موسیقی مثل نکتورن,فرم عرب و پرلود دارند.
موسيقى امپرسيونيسم در فرانسه مستقر بود و آهنگ سازان فرانسوى كلاد دبوسى و موريس راول به طور كلي دو تا از مطرح ترين آهنگ سازان امپرسيونيسم بودند.
خیلی ها این آهنگسازان رو سبک مغز و دیوانه خواندند.و سبک امپرسیونیسم آنها را در آهنگسازی مسخره کردند و منتقدین زیادی انتقاد کردند.موریس راول آهنگ های بسیار دیگری هم ساخته که به سبک امپرسیونیسم نیستند.
روش امپرسیونیسم امروزه بسیار در آهنگسازی ها به کار میرود. جز دو آهنگساز مطرح این سبک یعنی دبوسی و راول آهنگ سازان دیگری هم در این زمینه فعالیت کردند از جمله کارول سزیمانوسکی,کارلوس گریفس,پائول دوکاس,رالف وانگن ویلیامز.
همچنین موزیسین هایی هم از این سبک الهام گرفتند که میتوان از Manuel de falla,frederick delius,isaac albeniz,erik satie,ottorino respighi,camille saint-saens,francis poulenc و هم چنین در موسیقی جاز از بیل اونس نام برد.

Khashayar
Wednesday 6 August 2008, 12:48 PM
تکنیک امپرسیونیست ها.
همونطور که در پست های بالا گفته شد امپرسیونیسم به نوعی موسیقی اطلاق میشود که در آن خلق و خو و طبیعت و اتمسفر نقش مهمی به عهده دارد و معمولا هارمونی و تنالیته را تحت تاثیر قرار میدهد.حوادث ,مناظر ,حقایق و ... اثری در آهنگساز میگذارد و هدف امپرسیونیسم انتقال و بیان همین اثرات و احساسات به شیوه ای بدیع و دقیق و ظریف با اصواتی طبیعی و واضح است. یکی از موضوعات مهم در این شیوه موضوع آکرد های آن است.
موضوع امپرسیونیسم درموسیقی موضوع جدیدی نیست هر چند ممکن است به ظاهر مکتب و شیوه جدیدی به نظر بیاید اما خیلی از پاساژهایی که در آثار پرسل و موزارت وجود دارد{مثلا مقدمه کوارتت دو ماژور} به صورت واضع هدف امپرسیونیستی وجود دارد .در صورتیکه تعداد زیادی از پاساژهای بتهوون در شروع سمفونی نهم و سونات خداحافظی را میتوان پایه و اساس این مکاتب جدید دانست.
بسیار سخت و شاید غیر ممکن است که بین آثار امپرسیونیسم و دیگر آثار خط مشخصی کشید و آنها رو از هم جدا کرد.اما بین کسی که لباس خاصی رو فقط در مراسم خاصی میپوشد و کسی که همیشه آن لباس را میپوشد تفاوت وجود دارد.
ماموریت و وظیفه هنر منعکس کردن زندگی انسانها است و این که اشیاء باعث کشف کیفیات و امکانات جدیدی در قلم رو اصوات و رنگ ها شود که تا کنون سابقه نداشته کاملا طبیعی است.در آثار آهنگ سازان چون دبوسی و راول و همچنین نقاشانی چون مانه و سزان و همینطور کسانی که شیوه و مکتب آن ها رو تعقیب کرده اند به گسترش و توسعه های زیبایی از یک کیفیت میرسیم که حتی گاهی اوقات مشاهده میشود این کیفیات صفات دیگری را از میدان خارج کرده اند.
یک تاثیر{imperssion}از یک فکر مبهم تر است و یک آکورد خود به خود میتواندتاثیری را بوجود آورد.اما برای به وجود آوردن و انتقال یک فکر مشخص باید یک رشته از هارمونیها یا نتهای مختلف را استفاده کرد.
اینجاست که آهنگ ساز امپرسیونیسم میداند که هر یک از ترکیبات نت ها نوعی احساس را که او میخواهد به وجود می آورد و میداند اگر یک آکورد را روی درجات مختلف گام منتقل کند تاثیر نیز قویتر میشود.
در اینجاست که میتوان روش هارمونیک آهنگ سازان امپرسیونیسم که عبارت است از حرکت شبیه پنجمها و آکورد های کامل و آکورد های دیسونانت هفتم,نهم,یازدهم,سیزدهم و... را درک کرد.
یک پنجم درست اثر روحی شدیدی در بعضی از مردم ایجاد میکند.بتهوون در زمان نوشتم آغاز سمفونی نهم متوجه این موضوع شده است و واگنر نیز در اتوبیوگرافی خود از تاثیر جذب کننده عجیبی که صدای یک ویولن تنها در او نموده است بحث میکند{ویولن فاصله پنجم درست را اجرا میکرده}.

Khashayar
Tuesday 19 August 2008, 11:33 AM
بانتک{آهنگ ساز انگلیسی} قدرت بسط و توسعه را در تصویر موزیکال عالی خود از صحرا موسوم به عمر خیام نشان داده است که در آنجا پنجمها برای ایجاد اثرات عاطفی و تصویر گری مسافات بی پایان به کار رفته است.ضمنا اتمسفر تصویر یادشده به شکلی راستین از انعکاس صدای زنگهای کوچک و بزرگ شتر,حالتی جالبتر به خود گرفته است.بُسی{ارگ نواز و آهنگ ساز ایتالیایی} نیز در مقدمه اوراتوریوی{کمپوزیسیون آوازی با کاراکتر مذهبی برای سولیست و کر و ارکستر شبیه به اپرا ولی بدون بازی صحنه **** خود به نام بهشت مفقود از پنجمهای باز استفاده زیادی کرده و در این زمینه مثالهای فراوانی را میتوان ذکر نمود.
اگر یک پنجم به تنهایی برای نشان دادن عظمت و وسعت دارای چنین قدرتی است,پس اگر ما پاساژی از پنجم به وجود آوریم چه خواهد شد؟اولین کوششهای حقیقی مربوط به هارمونی در قرون وسطی روی خطوط امپرسیونیسم بنا شده است.




حدود عواطف ناشی از تاثیر فاصله پنجم به هیچ وجه محدود نمیشود.یک نوع تاثیر شیطنت و جادوگری در اثر این پنجمها در یکی از آثار ربیکف به نام یک عید{اپوس 38} ایجاد شده و همین خصوصیت در عروسکهای خیمه شب بازی در سالنامه تصویری اثر گروله{آهنگ ساز و رهبر فرانسوی} و در قطعات کوچک و دلنشین او بنام دعاهای کوچک دیده میشود

Khashayar
Monday 6 October 2008, 09:58 PM
پنجمها
تناقضی که بین پاساژهای "scintillation" بانتک در قطعه"فی فاین"و پنجم های ترسناک و خشن در "الکترا" و "سالومه" آثار اشتراوس از یک طرف و "scores of passages" در آثار بتهوون "شومان" "برامس" و "گریک" از طرف دیگر وجود دارد با آثار "دبوسی" و "راول" و "اسکات" و "وان ویلیامز" و "دوپارک" و "شوسون" مقایسه شود تا معلوم گردد که آیا پنجمها همیشه وحشی و نامطلوب و خشن هستند یا نه.
پاساژها اغلب از فواصل متصل که در گامها وجود دارد"scalar" بودند و پرشهایی که در سونات "کرن گلد" وجود دارد دارای تاثیری با قدرت خام و خشن می باشد هر چند که پنجمها به ندرت "open" هستند ولی در آینده حالاتی از آنها در مواقعی که با سومها پرتر و یا با هفتم و نهم غنی تر میشوند صحبت میشود.
گاهی پنجمهای پرش دار دارای خاصیت خاصی هستند همان گونه که سومها دائما با ماژور و مینور میباشند.ولی نظریه مخالفی نسبت به ان وجود دارد{یعنی زمانی که پنجمها در پایین ترین بخش بوده و کار برد آنها فقط به عنوان عاملی که ایجاد طنین میکند به کار میرود}که باید در نظر گرفته شود.
تاثیر یک آکورد کامل امکان دارد در نتیجه تکرار و تحت شرایط مساوی قویتر شود.
گاهی نیز همه کورد ها ماژور باشند ولی به ندرت همگی مینور هستند.بیشتر مخلوط هستند.