PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تاريخچه سبك New Age



Sensation
Wednesday 6 August 2008, 08:18 PM
سبك NewAge كه جزو جوان ترين سبك هاست الان مورد توجه زيادي قرار گرفته و گستره ي اون به قدري وسيع هست كه به نوعي تمام كننده تمام سبك هاست و شامل موسيقي بيكلام و باكلام ميشه
يكي از شاخه هاي معروف اين موسيقي Newage Flamenco هست كه آشتي ايجاد كرد بين سبك Flamenco با مخاطبان روز كه ديگه خواهان اون فلامنكوي سنتي و قديمي نبودند . پاكو دلوچيا نوازنده چيره دست فلامنكو هم به اين سبك و هم فلامنكوي اصيل آثاره زيادي داره
آرميك نوازنده ايراني الاصل از پيشگامان موسيقي New Age هست كه با ارايه ي حدود 20 آلبوم در اين سبك با اقبال عمومي در آمريكا و ديگر جاها مواجه شد كه همواره آرميك در صدر جدول معروف و معتبر سايت Billboard هست
نوازندگان معروف دنيا هم هميشه مايل بودند در اين سبك وارد بشن از ژان ميشل ژار گرفته تا كلايدرمن و ...

موسيقي عصر جديد چيست ؟

در بدو آشنائي با موسيقي نيو ايج بسياري ميپرسند که تعريف موسيقي نيو ايج چيست؟ کمتر کسي ميپرسد که موسيقي کلاسيک يا جاز و يا راک چيست چرا که آن انواع موسيقي جايگاه خود را در تجربه شنوائي ما کسب کرده اند. عرضه مداوم انواع ديگر موسيقي بويژه از طريق وسائل ارتباط جمعي در ميان شهرنشينان در بيشتر نقاط جهان باعث شده که تشخيص و علاقه به آن انواع موسيقي بصورت عقل سليم جلوه گر شود. در صورتيکه موسيقي نيو ايج براي جوائز "گرميGrammy" تازه در سال 1987 برسميت شناخته شد و در آن سال براي اولين بار به اين نوع موسيقي جوائزي اختصاص يافت.

گوش کردن دوباره و دوباره به هر نوع از موسيقي که تازه است تنها راهي است که ميـوان جايگاه مطلوب براي درک آن موسيقي تازه را در روان خود کشف کرد. بنابراين از چنين تجربه اي است که ميتوان قطعات پر محتوا تر را از آثار ضعيف تر تميز داد و از آن ها لذت برد. در رابطه با موسيقي نيو ايج همانطور که قبلاً اشاره کردم دليل ديگري نيز براي تداوم و تکرار در گوش کردن وجود دارد و آنهم اين موضوع است که بيش از هر نوع ديگر موسيقي در گذشته که توجه خود را به عرصه آگاهانه شنوائي مبذول داشته اند، موسيقي نيو ايج به عکس توجه اصلي اش به عرصه ضمير ناخود آگاه بشر معطوف است. همانگونه که مثلاً صداي آب رودخانه، آواز پرندگان، و صداي اتوبوس يا قطار، با تکرار و تداوم، اساساً بطور ناخود آگاه بر روان ما اثر ميگذارند، موسيقي نيو ايج نيز به اين شکل اثر بخش است.

بنظر من موسيقي نيو ايج بر مبناي 5 اصل قابل تعريف است:

1- موضوعاتي که الهام بخش اين موسيقي و سرچشمه خلاقيت موسيقي دانان نيو ايج هستند موضوعات گلوبال هستند مثلاً بيابان تم آلبوم جاده ابريشم اثر کيتاروKitaro موسيقي دان معروف ژاپني است، فضاي سبز تم آلبوم پائيز اثر جرج وينستونGeorge Winston پيانيست معروف شمال کاليفرنيا است. صلح تم اصلي آلبوم آندراس ولن ويدرAndreas Vollenweider هنرمند سوئيسي بود که اولين جايزه گرمي نيو ايج را گرفت. فضا تم اصلي آلبوم موسيقي ارامQuiet Music اثر استيو روچSteve Roach موسيقيدان آمريکائي اهل کاليفرنيا است. يا عشق تم اصلي اولين آلبوم آنيا هنرمند ايرلندي است. يعني بيابان، فضاي سبز، صلح، يا فضا، يا عشق، موضوعاتي هستند که تعلق به يک ملت خاص ندارند. اين گونه تم هاي گلوبال الهام بخش موسيقيدانان نيو ايج هستند. شايان توجه است که حتي يک مارش نظامي در ميان بيش از 4000 اثر اين موسيقي که من بر رسي کردم نيافته ام در صورتيکه در موسيقي کلاسيک که توجهش به فرهنگ دولت هاي ملي در حال رشد معطوف بود بسياري مارش هاي نظامي پرداخته شده است. خلاصه کنم، موسيقي نيو ايج نظير هنر رنسانس با وجود اينکه تم هاي مختلفي را در بر ميگيرد يک برداشت فلسفي عمومي-جهاني را در بطن خود دارد که وسيعتر از هومانيسم رنسانس بوده و بر نوعي هارموني انسان و طبيعت متکي است.

2- دومين ويژگي موسيقي نيو ايج اين امر است که از تجربه موسيقي همه جهان بهره ميجويد و فقط به سبک موسيقي غرب و يا شرق خود را محدود نميکند. از اين نظر برخي هنرمندان کلاسيک اوايل اين قرن نظير کلود دبيوسيClaude Debussy و اريک ساتيErik Satie را ميتوان پيش کسوتان موسيقي نيو ايج قلمداد کرد. بهترين نمونه اين آميزش سبک ها را در موسيقي نيو ايج ميتوان در کارهاي هنرمند الماني دويترDeuter مشاهده کرد. در واقع اين برداشت امتزاج در سبک هاي نقاط مختلف جهان باعث باز آفريني و يا ارتقاء بسياري از سبک هاي گذشته نيز شده است. مثلاً کارهاي بوراف را ميتوان جاز نيو ايج خواند و آثاري نظير "رايحه هاي يک رؤيا" اثر دانيل کوبيالکاDaniel Kobialka را ميتوان کلاسيک نيو ايج ناميد.

3- سومين ويژگي موسيقي نيو ايج اين است که موسيقي دانان اين هنر براي موسيقي خود هدف قائل هستند. اگر اکثر موسيقي دانان کلاسيک سعي ميکردند موسيقي خود را مستقل از هر خواست و هدفي نشان دهند برعکس موسيقي دانان نيو ايج تأکيد بر اعلام هدف خود دارند. البته اين امر به معني تحميل هدف خود به شنونده نيست و فقط صداقت موسيقي دان در بيان هدف خود است. براي موسيقي دانان کلاسيک ارتباط بين آنچه هنرمند احساس ميکرد و آنچه شنونده درک مينمود رابطه ضعيفي تصور ميشد. اما موسيقي دانان نيو ايج به هدف خود در موسيقي خود نظير فيلسوف و موسيقي دان روسي گورجيف مينگرند که موسيقي را وسيله اي براي نو سازي انسان قلمداد ميکرد. در اين رابطه يکي از اساسي ترين ايده آل ها و هدف هاي موسيقي دانان نيو ايج رابطه نويني بين انسان ها با يکديگر در هارموني بين انسان و طبيعت است که در آن دو طرف نظير دو رقصنده ماهر با يکديگر در هارموني عمل ميکنند بدون آنکه هيچ کدام کنترل کننده و يا کنترل شونده باشد. اين نوع رابطه متقابل سينکرونيتسيsynchronistic خوانده ميشود که در آن باره در نوشتار"رقص در آسمان" [You can see links before reply] مفصلاً بحث کرده ام، و موسيقي نيو ايج در پي دامن زدن به اينگونه روابط در ميان انسانها و نيز بين انسان و طبيعت است که گامي جلوتر از روایط متقابل و مساوي بين آحاد ملل، اقوام، و جنس ها تلقي ميشود. من در اين باره نيز در نوشتار "مدرنيسم و معناي زندگي" [You can see links before reply] به تفصيل بحث کرده ام.

4- چهارمين ويژگي موسيقي نيو ايج در استفاده غير سنتي از ادوات موسيقي است. مثلاً آندرياس ولنويدرAndreas Vollenweider سوئيسي آنقدر در نواختن چنگ نوآوري ارائه کرده است که ديگر بسختي ميتوان ابزار موسيقي او را چنگ ناميد. يا اينکه دويترDeuter آلماني سه تار شرقي را آنقدر متفاوت مينوازد که گوئي ابزار ديگري است. پيانو جرج وينستون و گيتار مايکل هجزMichael Hedges هم با نوازش سنتي اين ادوات خيلي متفاوت است. نوآوري ها در عرصه موسيقي الکترونيک-کامپيوتري و ليزر نظير مايک ژاره در فرانسه و همچنين در سبک موسيقي فضائي نيو ايج که درباره آن بيشتر در پايان اين مقاله توضيح ميدهم، بسيار چشمگيرند.

5- آخرين ويژگي برجسته موسيقي نيو ايج در ارتباط عميق اين موسيقي با حالت و يا روحيه معين شنونده است که ميتوان از اين نظر هم موسيقي نيو ايج را به گروه هاي زير تقسيم کرد:
a. بعضي آثار بسيار شادي آفرين هستند نظير آلبومي بنام "اشعه خورشيد زير آب" اثر گروه تانجرين دريمTangerine Dream و يا اولين برنده جايزه گرامي در اين نوع موسيقي اثري بنام "نزول بر کره ماهDown to the Moon" اثر آندرياس ولن ويدرAndreas Vollenweider.
b. برخي آثار سرحال آورنده هستند نظير جاده ابريشم اثر کيتاروKitaro و يا "صبحانه عميقDeep Breakfast " اثر ري لينچ. صبحانه عميق ابعاد تصويري زيادي را در انديشه شنونده ميگسترد و موسيقي ايده آلي براي کارهاي خلاق نظير نقاشي است.
c. برخي قطعات تفکر بر انگيز هستند نظير آلبوم پائيز اثر جرج وينستون و يا "نور گذشته" اثر ويل آکرمنWill Ackerman. همچنين آثاري نظير "آرزوهاي دل" اثر کريس اسفريس که تداعي روحيات رمانتيک است.
d. برخي آثار آرامش بخشند نظير آلبوم "تصاوير" اثر آن لاکAnne Locke هنرمند انگکليسي و يا نوازش چنگ در قطعه "آرامش دريا" اثر جرجيت کلي که به احساس آرامش در انسان ميافزايد. قطعاتي نظير سري آلبوم هاي گلدن ويجGolden Voyage به نحو شايسته اي لايه هاي مختلفي از صداهاي طبيعت را بوسيله سينتسايزر با يکديگر آميخته و آرامش جنگل و دريا را در فضاي ذهني شنونده تداعي ميکند.
e. بالاخره اينکه برخي آثار براي تمرکز حواس و تأمل انديشنمندانهmeditation مناسب هستند نظير آلبوم "موسيقي براي ظنMusic for Zen Meditation" اثر توني اسکاتTony Scott.

همچنين کارهاي موسيقي فضائي پس از حدود 50 بار شنيدن مداوم در استماع بعدي اثر عميقي دارند. نظير آلبوم ملقب به "موسيقي آرامQuiet Music" اثر هنرمند جنوب کاليفرنيا استيو روچ Steve Roach. لازم به تذکر است که سبک موسيقي فضائي نيو ايج به خودي خود تحول مهمي همطراز خلق موسيقي سنفونيک است. اگر قبل از خلق سمفوني گوش انسان به شنيدن فقط يک ابزار موسيقي در هر زمان معين عادت داشت، بعد از تحول موسيقي سمفونيک بسياري از شهرنشينان آموختند که صداي تعداد زيادي ادوات موسيقي را همزمان بشنوند. بهمين دليل روستائيان که تجربه کمتري در شنيدن همزمان ادوات موسيقي دارند موسيقي سمفوني را خيلي شلوغ و غير قابل درک مييابند.

موسيقي فضائي تحولي در همين سطح است. در واقع در اين سبک چند تم مختلف موسيقي همزمان نواخته ميشوند. در ابتدا گوش انسان که عادت به دنبال کردن فقط يک تم دارد در ميان اصوات سرگردان ميشود. اما کم کم جايگاه جديدي در ذهن انسان براي اين نو آوري عظيم باز ميشود و لايه هاي مختلف صدا نظير الوان نور در منشور شنوائي ما يگانگي خود را بازمييابند. آثار کساني نظير استيو روچSteve Roach، مايکل استرنزMichael Stearns، ريچارد برمرRichard Burmer و موسيقي دان ايراني امير فقيريAmir Baghiri بهترين نمونه هاي موسيقي فضائي هستند.

تحولاتي در سطح اپرا در قطعات آواز و نيز کارهاي مختص ضمير ناخود آگاه subliminal يا آثاري نظير باروک که توان آموزش انسان را بالا ميبرند و همچنين ويدئو تصويري که خاصيت همزماني تصوير و صداsynesthesia را امکان پذير ميکند در اين موسيقي بوجود آمده اند که در متن انگليسط اين مقاله به انها اشاره کرده ام.

يکي از کتب جالبي که درباره اين موسيقي نوشته شده است کتابي با عنوان "New Sounds" اثر "John Schaefer" است که به زبان انگليسي است و مطالعه آنرا به علاقمندان توصيه ميکنم.

نوشته های بالا تلخيصي از متن اوليه به زبان انگليسي [You can see links before reply] به علاوه ملحقاتي از ستوني است که من براي دوسال در مجله "شبکه تمام زندگيWhole Life Network" در کاليفرنيا در سال هاي 1989 تا 1990 منتشر ميکردم.

منبع : سام قندچي، ناشر و سردبير ايرانسکوپ