PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : فاتح قله های رفته بر باد - استاد علی اصغر بهاری



Leon
Thursday 17 January 2008, 09:38 AM
درباره کمانچه و بهاری:
You can see links before reply
جمعه 10 ژوئن (20 خرداد) دهمين سالگرد درگذشت علی اصغر بهاری، کمانچه نواز برجسته ايران است.


You can see links before reply


علی اصغر بهاری بيستم خرداد 1374 در سن نود سالگی در تهران درگذشت


برخی از سازهای قديمی و سنتی موسيقی ايران، در يکصد سال گذشته از رواج و رونق افتاده و يکی دو تا از آنها حتی متروک مانده اند. نفوذ و تأثير فرهنگ مغرب زمين در ايران اگرچه سبب آگاهی های ارزشمند جامعه از دانش و هنر امروز شده است ولی به هر حال در بعضی موارد به سود سنت های فرهنگی و هنری ما عمل نکرده است.
ورود بسياری از سازهای اروپايی که از امکانات فنی گسترده ای برخوردارند در آغاز، برخی از سازهای سنتی مارا در سايه قرار داد.
فلوت جای نی را گرفت، قره نی و ترومپت به جای سرنا و کرنا نشست و ويولن جانشين کمانچه شد. بديهی است که امکانات فنی و توانايی های صوتی فلوت و ترومپت و ويولن بسيار بيشتر از نی و سرنا و کمانچه بود و جاذبه های بسيار در ميان هنرجويان و علاقمندان به موسيقی به وجود می آورد.
ولی اين نکته از نظرها پنهان مانده بود که ويژگی های موسيقی سنتی ما با همان خصوصيات صوتی سازهای خودمان سازگارتر است. دست کم بايد انديشيده می شد که اگر ويولن و فلوت نيز فی المثل توانايی انطباق با نيازمنديهای موسيقی ملی را دارند، نبايد ولی جای سازهای سنتی چون نی و کمانچه را تنگ کنند.
به هر تقدير چنين شد و در اين ميان کمانچه بيش از سازهای ديگر مورد بی مهری قرار گرفت. با ورود ويولن، تقريباً تمامی کمانچه کشان به اين ساز پرجاذبه تازه وارد، روی آوردند و کامنچه را به کناری نهادند، بی آنکه ويولن را نيز آنگونه که بايد به کار گيرند. همان شيوه قديمی کمانچه کشی را روی ويولن پياده کردند. تنها تفاوت آن بود که کمانچه را عمودی بر زمين تکيه می دادند و ويولن را افقی، زير چانه می گذاشتند!


You can see links before reply


نامگذاری ناصرالدين شاه بر روی ويولن، که آن را "کمانچه فرنگی" ناميده، چندان دور از واقعيت زمانه نبوده است!
اين وضعيت البته دوام نياورد. با ظهور "ابولحسن صبا" در جامعه موسيقی ايران، ويولن، شيوه نواختن ويژه خود را پيدا کرد. يعنی در واقع "ويولن با هويت ايرانی" به دنيا آمد.
کمانچه نيز نوازنده برجسته ای چون "علی اصغر بهاری" پيدا کرد که اگرچه او نيز زمان کوتاهی به ويولن روی آورد، ولی به زودی آن را به کناری نهاد و سال های دراز، تا پايان عمر، به شيوه مرسوم سنتی کمان را بر کمانچه کشيد، شاگردان بسيار پرورش داد و از نو بر رونق و رواج کمانچه افزود. بهاری اگر زنده مانده بود، هم اينک صد ساله می بود ولی او ده سال پيش چشم از جهان فروبست.

نگاهی به زندگی علی اصغر بهاری


علی اصغر بهاری، به سال ۱۲۸۴ خورشيدی، در خانواده ای اهل موسيقی زاده شد. پدرش "محمد تقی خان" او را از ده سالگی به فراگيری کمانچه فرستاد. پس از مرگ زودرس پدر، علی اصغر و خانواده اش به ناگزير نزد پدربزرگ به ادامه زندگی پرداختند.
پدربزرگ او "ميرزا علی خان" که موسيقی دان شهره ای بود همراه با هنرمندانی چون"آقا حسينقلی"، "ميرزا عبدالله" و "درويش خان" در برنامه های اجرايی موسيقی شرکت می جست.
طبعاً هم نشينی با او و دوستان هنرمندش برای علی اصغر نوجوان موهبتی بزرگ بود و سبب پيشرفت های بيشتر او می شد.
علی اصغر به گفته خودش، در هجده سالگی ديگر به مرز مهارت رسيده بود و می توانست در محافل و کنسرت ها، هنرنمايی کند.


You can see links before reply


همانگونه که پيشتر اشاره کرديم، علی اصغر جوان نيز مجذوب ساز تازه وارد ويولن شد و بيست و پنج ساله بود که نواختن آن را نيز فرا گرفت.
علی اصغر بهاری از سال ۱۳۳۲، از سوی "جواد معروفی" که برنامه های موسيقی راديو را زير نظر داشت به همکاری با اين سازمان دعوت شد.
بهاری که می ديد روز به روز بر شمار نوازندگان ويولن افزوده می شود و حدود سی چهل سال می شود که کمانچه متروک افتاده است، انديشيد که بهتر است به جای ويولن، به تيمار کمانچه سنتی بپردازد. معروفی نيز اين انديشه را پسنديد و نوای زيبای کمانچه بهاری، برای نخستين بار از راديو پخش شد.
از آن پس بهاری نيز چون هنرمندان برجسته ديگر، ابولحسن صبا و مرتضی محجوبی و حسن کسايی و احمد عبادی و رضا ورزنده، از تکنوازان ثابت قدم راديو به شمار آمد.
بهاری خود در مورد نخستين برنامه تکنوازی خود در راديو و بازتاب آن گفته است:
"همان روز اول که من کمانچه زدم، ناگهان برنامه شهرت فوق العاده ای پيدا کرد. حتی خود من تصور آن را نمی کردم که اين ساز فراموش شده، آنقدر طالب داشته باشد. از همه جا به سراغ من آمدند. موسيقی دان هايی هم که قبلاً مرا نمی شناختند، با من آشنا شدند و مرا به ادامه کار با کمانچه تشويق کردند... ."


کمانچه، در همه جا


چندی بعد، "روح الله خالقی" رئيس هنرستان عالی موسيقی، از علی اصغر بهاری خواست که کلاسی برای کمانچه را در هنرستان اداره کند و از آن گذشته با ارکستر سازهای ملی به همکاری بپردازد.
برخی از شاگردان پيشرفته ويولن، به توصيه خالقی، در کلاس کمانچه بهاری به شاگردی نشستند و بعدها خود به نواختن کمانچه در ارکسترها پرداختند.
رفته رفته شهرت بهاری فراگيرتر شد و بيشتر مراکز آموزشی موسيقی برای کمانچه او نيز کلاسی بنياد کردند از جمله می توان از مرکز حفظ و اشاعه موسيقی وابسته به سازمان راديو تلويزيون ايران و بخش موسيقی دانشکده هنرهای زيبا، در دانشگاه تهران ياد کرد.
در مرکز حفظ و اشاعه بهاری، علاوه بر تدريس، رديف کمانچه را نيز به تمامی نواخته و به ضبط درآورده است.
علی اصغر بهاری در سال های پيش از انقلاب، به دعوت مراجع فرهنگی بين المللی سفرهای متعددی به کشورهای آسيايی و اروپايی داشته است. او در اين سفرها علاوه بر شرکت در کنسرت های موسيقی ملی، نواخته های خود را به بنگاه های ضبط صفحه سپرده است. برخی از صفحات موسيقی سنتی ايران که از سوی يونسکو، انتشار يافته، نواخته های کمانچه بهاری را نيز در خود دارد.
حضور علی اصغر بهاری در جامعه موسيقی ايران گذشته از جاذبه هايی که در اجرای موسيقی سنتی پديد آورده، تاثيری دراز مدت و مستمر نيز در جامعه بر جای نهاده است: از نو سربرآوردن کمانچه و رواج و رونق آن در ايران پس از انقلاب.
اينک کمتر گروه سنتی موسيقی را می توان يافت که کمانچه در آن نباشد. اين بار البته رغبت غميادانه به کمانچه، می توانست سرنوشت پيشين کمانچه را برای ويولن رقم بزند. ولی خوشبختانه، پايداری و شکيبايی ويولن نوازان برجسته ايرانی، با همه راهبندان هايی که پيش روی خود دارند، اين ساز را همچنان سرپا نگاه داشته است.

محمود خوشنام
کارشناس موسيقی


bbcpersian.com

AliB
Thursday 17 January 2008, 05:26 PM
خداوند روحش را قرین رحمت کناد.
از ارسال این مطلب به سهم خودم از شما سپاسگزاری می کنم.

AliB
Friday 1 February 2008, 09:56 AM
دوستان عزیز سلام.
این فیلم بسیار کوتاه هست ولی چون به خوبی آرشه و پنجه استاد مشهود می باشد از نظر آموزشی دیدن آن خالی از لطف نیست.
You can see links before reply

Kamanche
Wednesday 13 August 2008, 10:52 AM
استاد علی اصغر بهاری به راستی فاتح قله های رفته بر باد کمانچه نوازی است.قله هایی که شاید اگر او نبود امروزه حتی در کوهپایه ی آنها نیز نبودیم.
این تاپیک را به این استاد ارجمند ، زندگی و آثار ایشان اختصاص می دهیم.

--------------------

زندگینامه :


«سال ۱۲۸۴ شمسى در تهران به دنيا آمدم. پدرم نايب محمدتقى خان كه صاحب مختصر ملك و زمينى در شميران بود تربيت مرا تا سن ۱۳ سالگى برعهده داشت. زمانه و ايام، اما با پدرم سرسازگارى نشان نداد و به يكباره مالباخته و ورشكسته گرديد. مادرم گوهر خانم فرزند ميرزاعلى خان، نوازنده چيره دست كمانچه ناگزير همراه خانواده به خانه پدرى پناه برد.
از اين زمان به بعد زيرسايه پرهنر پدربزرگم با عالم موسيقى انس و الفت گرفتم. آنجا بود كه براى نخستين بار مونس صداى گوش و دلنواز كمانچه ميرزاعلى خان شدم. نه فقط او كه صداى ساز دايى بزرگم رضاخان كه ماهرانه كمانچه مى نواخت و نيز نواختن ماهرانه به وسيله دايى ديگرم اكبرخان، مرا با اين ساز رابطه و عشقى جانانه بخشيد. خدا بيامرزد مادرم را وقتى به شور و عشق من نسبت به موسيقى مخصوصاً كمانچه آشنا شد، از پدربزرگم ميرزاعلى خان خواست به من كمانچه نوازى را تعليم دهد. او مدت دوسال با حوصله و صبر تمام زير و بم هاى ساز كمانچه را به من آموخت تا آن كه سرانجام ادامه تعليم مرا به دايى ها سپرد. مدت چهارسال نيز در خدمت دايى ها به تكميل معلومات و تمرين ساز كمانچه پرداختم.

در سن ۱۶ سالگى همكارى خود را با اركستر كوچكى كه بيشتر براى اجراى موسيقى مناطق نفت خيز جنوب مى رفت، آغاز كردم، درست همان ايامى كه مصادف شد با بيمارى و مرگ پدرم و اداره امور زندگى از سوى من كه پسر بزرگ خانواده بودم. چند سال بعد با رواج ويلن به جاى كمانچه و پيانو به جاى سنتور من نيز مدتى كمانچه را زمين گذاشته به نواختن ويلن مشغول شدم.

درك محضر استاد دلسوخته رضا محجوبى، سهمى هميشه ماندنى دربالا بردن سطح آگاهى من نسبت به موسيقى ايرانى به حساب مى آيد و جالب تر آن كه او پس از اتمام دوره تعليم من، آنچنان از حاصل كار دل خشنود بود و راضى كه تمامى شهريه اى را كه پرداخته بودم يكجا به من باز گرداند؛ پيشكش صله جانانه اى كه هرگز از خاطرم نمى رود. ۲۷ ساله بودم كه به مشهد مقدس رفتم و با امكاناتى محدود كلاس تعليم موسيقى را در آن شهر داير كردم. دو سال بعد به تهران برگشتم، ايامى بعد با گشايش راديو مرا نيز به همكارى فراخواندند. حوالى سال ۱۳۳۲ بود كه بعداز سالها دورى از كمانچه با عشق و ارادت تمام دوباره اين ساز را دست گرفتم، يعنى روزگارى كه اين ساز داشت فراموش مى شد و اغلب به ديده تحقير به آن نگاه مى كردند و بى پرده و آشكار كمانچه را سازى خاص نوازنده هاى دوره گرد قلمداد مى نمودند.


You can see links before reply



من تمام سعى و تلاش خودم را وقف احياى اين ساز كردم و در راديو به اجراى برنامه با كمانچه پرداختم . سازى مهجور كه بعد ازيك دوران طولانى تحقير و گمنامى با مدد از عشق من به كمانچه، از طريق راديو به گوش همگان رسيد. خدا را سپاس مى گويم كه به سهم و بضاعت ذوق هنرى خويش توانستم آبرو و اعتبارى دوباره به اين ساز ببخشم و بى آنكه قصد خود خواهى در ميان باشد كمانچه را از مرگ و فراموشى نجات دادم .

كمانچه كه زنده شد دانشگاه تهران بعداز چند سالى مرا براى تعليم هنرجويان طالب يادگيرى اين ساز دعوت كرد، در راه به ثمررساندن وظيفه و تعهد خود نسبت به تعليم كمانچه از نثار هيچ ذوق و تلاشى كوتاهى نكردم، حاصل سال هاى تعليم من تربيت هنرجويانى بود صاحب ذوق كه هركدام به سهم استعداد خويش در زمينه اين ساز خوش درخشيدند و چه بسيار كه صاحب نام و شيوه و شگردى نيز گرديدند.

در ساليان زندگى هنرى ام، خاطرات بسيارى از همكارى با ياران هنرمندم همانند زنده يادان صبا، عبادى، على اكبر خان شهنازى، دوامى، اقبال و محمودى خوانسارى در خاطر و خيالم مانده است كه نقل آنها در اين مختصر نمى گنجد.

سال ۱۳۴۶ با دعوتى كه راديو فرانسه براى اجراى تكنوازى با كمانچه از من به عمل آورد با اين ساز غريب و تنها در سالن «دولاويل» كه بيش از سه هزار نفر جمعيت مشتاق در آن گردهم آمده بودند به اجراى برنامه پرداختم كه شور و غوغاى بسيارى را برانگيخت... بعداز آن با اجراى برنامه در كشورهايى چون آلمان، انگلستان، ايتاليا و هلند ارزش و اعتبار كمانچه را به سهم خويش نزد جهانيان آشكار ساختم.


You can see links before reply



همكارى جدى من با تلويزيون زمانى آغاز شد كه برنامه هايى را به تكنوازى با كمانچه اختصاص دادند و بعد از آن به عضويت مركز حفظ و اشاعه موسيقى، راديو و تلويزيون و نيز مكتب صبا درآمدم.

درمجموع از حاصل ساليان طولانى خدمت و اداى دين و تعهدم به موسيقى پرحرمت و با اعتبار و سنتى سرزمينم در پيشگاه خدا و بندگان خدا به سهم ناچيز خودم احساس سرفرازى مى كنم، چرا كه همه گاه حرمت موسيقى ايران را پاس داشته و عمرى به آن به چشم عبادت نگريستم».
شخصيت هنرى استاد آنچه از زندگى و رفتار هنرى ايشان و از دوستان و شاگردان و نزديكان آن بزرگوار شنيده مى شود، به معنى واقعى كلمه گواهى است بر زندگى درويشانه استاد بهارى چه از نظر معنوى و چه از نظر مادى.




منبع : پایان نامه آقای بهزاد میرلو (خانه ی موسیقی)

Kamanche
Wednesday 13 August 2008, 10:56 AM
شخصیت هنری استاد


آنچه که اینجانب از زندگی و رفتار هنری ایشان شاهد بوده و یا از دوستان و شاگردان و نزدیکان آن بزرگوار شنیده ام به معنی واقعی کلمه گواهی است بر زندگی درویشانه ایشان چه از نظر معنوی و چه از نظر مادی که این خود می ت واند الگویی برای اهالی هنر دز این زمانه باشد .

به یاد دارم در حضور ایشان در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران در مورد نحوه تقسیم درآمد گروه " اساتید موسیقی ایران " به سرپرستی فرامرز پایور می گفتند : « قرار براین شد که درآمد به نسبت سابقه و نوع ساز تقسیم شود ولی من با این کار مخالفت کرده و نظر براین شد که درآمدبه صورت مساوی تقسیم شود »

در موردی دیگر استاد بهاری در راهنمایی اینجانب درباره طی طریق در عالم هنر فرمودند : پسرم کمانچه سازی است بی نظیر بمانند اسبی است وحشی اگر توانستی این اسب را رام کنی همراه و دمساز تو خواهد شد وگرنه برزمینت خواهد انداخت این ساز اگر در دست نوازنده رام شد آنچنان توانی و قدرت و ظرافت دارد که می شود با آن گفتگو کرد و شاید به خاطر همین توانایی است که در بعضی موارد آوازخوانها از همراهی با آن تفره می روند و در مورد دارایی و مال و ثروت فرمودند : پول و ثروت بیش از اندازه چه از راه درست و چه از راه غلط انسان را فاسد می کند پس هرگز به دنبال آن مباش .


You can see links before reply


ایشان در جایی در پاسخ به بی مهری نویسنده مقاله ای که در نوشته ای نسبت به آقای بهاری رواداشته بود به گفتن این شعر از حافظ بسنده می کرد :

قد خمیده ما سهلت نماید اما بر چشم دشمنان تیرازین کمان توان زد

که به نظر اینجانب نشان می دهد که استاد در عین سادگی و بزرگواری و گذشت و داشتن خصایص درویشانه رندی بود به معنای واقعی کلمه « عالم سوز » . اینها همه گوشه هایی از شخصیت زیبا و مثال زدنی ایشان است که در عمل هم به اثبات رسیده سات و خوشبختانه در حرف و نوشته خلاصه نمی شود .

البته هر نوازنده و خواننده ای تمام این خصوصیات را به نوعی در ساز و آواز خود آشکار می ساز و شاید اگر برروی موسیقی اجرا شده توسط یک فرد دقت و مطالعه کنیم بتوانیم به شخصیت و درون فرد پی ببریم حتی ا گر آن فرد را ندیده باشیم که در موردی مشابه در تحقیقی که درباره خط و طرز نوشتن افراد از نظر روانشناسی صورت گرفته است به شخصیت و روحیات درونی فرد تا حدی قریب به یقین پی ببرند .

--------------------

بهاری از زبان شاگردانش :

على اكبر شكارچى: بهارى خونگرم و بى ادعا بود

«على اكبر شكارچى» چهره نام آشناى كمانچه نوازى معاصر معتقد است «تجليل از بهارى، تجليل از موسيقى ايران است و امروز كه اين برنامه به يادبود استاد برگزار مى شود، نشانه قدرشناسى ملت ايران است». شكارچى همچنين يادى از كمانچه نوازان فقيد چند سال اخير همچون كامران داروغه و محمد طغانيان (نوازنده محلى) كرد و سپس در سيرى گذرا بر زندگى استاد بهارى، ادامه داد: «بهارى، استادى مهربان بود كه موسيقى را از دايى ها و از پدربزرگش آموخت. بهارى همه شاگردان خود را بسيار دوست مى داشت و هرگز نمى شد كه از زبان او برترى كسى را با فرد ديگرى شنيد».
شكارچى، استاد بهارى را تنها حلقه اتصال نسل كمانچه نوازان عهد قاجار با نسل امروز عنوان كرد و افزود: «رشد و پيشرفت كمانچه نوازى نسل بعد از دهه ۵۰ متأثر از سه شيوه نوازندگى است؛ اول نوازندگى محلى كه در اقصى نقاط ايران با گويش ها و لحن هاى مختلف جريان دارد، دوم نوازندگى با لحن آذرى كه هابيل على اف نماينده شاخص آن هستند و سوم نوازندگى دستگاهى كه استاد بهارى به عنوان تنها منبع زنده در عصر حاضر آن را نمايندگى كردند و اينك به همت استاد بهارى است كه در حوزه موسيقى شهرى، نوازندگان شاخصى اين ساز را زنده نگه داشته اند».


You can see links before reply


داوود گنجه اى: بهارى براى من سمبل انسانيت بود. چگونگى و چيستى بودن و شدن يك هنرمند فراتر از فن و مهارت صرف خلجان درونى و كنشى است كه فراگردهايش را با معيارها و پيشنهادهايى درمى يابد. روزگارى كه من ويلن را كلاسيك تمرين مى كردم و مرتب با اين ساز همساز بودم، روزى استاد نورعلى خان برومند از من خواستند كمانچه اى كه مى نوازم سعى كنم حال و هواى موسيقى با معرفت پيدا كند. نخستين جلسه اى كه با استاد فرزانه على اصغر بهارى به وسيله نورعلى خان برومند داشتم، پس از مدت كوتاهى دريافتم كه موسيقى فقط تكنيك نيست در زمينه موسيقى، مسائل درونى، بسيار مهم است و تأثير معلم بر شاگرد انكارناپذير. حدود ۳۰ سال در كنار استاد بهارى مطالب موسيقى را دوره كردم، با وجود اين كه از دانشگاه فارغ التحصيل شده بودم و تمام آثار مكتوب موسيقى ايرانى را نيز با ويلن مى نواختم، ولى هر لحظه كه كمانچه را به دست مى گرفتم قطعاتى از داده هاى استاد بهارى را تمرين مى كردم، روح و روانم تحت تأثير چيزى شگفت انگيز قرار مى گرفت كه همانا معرفت انسانى است.بديهى است موسيقى ما با عرفان پيوند ناگسستنى دارد و آن حالت اشراقى كه در اين نوع به دست مى آيد و تجربه مى شود، انسان را كم كم به پالايش مى رساند. او به جايى مى رسد كه فقط حضرت دوست را مى بيند كه همانا خداوند يگانه است. بنابراين از اين پس مسئوليت عجيبى به عهده هنرمند واگذار مى شود. به اعتقاد من، هنرمند بايد از همه آلودگى ها دور باشد تا بتواند براى مردم و براى ارشاد و راهنمايى نسل هاى بعد از خود كوشا باشد. هميشه بهارى براى من سمبل انسانيت بود، از او آموختم كه انسان بايد بتواند در كنار كارهاى روزمره به حالتى از عرفان دست پيدا كند تا بتواند خوشى هاى خود را با ديگران تقسيم و غم هاى خود را در نهانخانه دل خود مدفون كند. بهارى به تصديق اكثر هنرمندان واقعاً مردى وارسته بود، آنچه آموخته بود با معرفت در اختيار شاگردانش قرار مى داد. روحش شاد».

كيهان كلهر: استاد بهارى باعث علاقه مندی من به ساز کمانچه شد «وقتى پنج ساله بودم استاد را با آن چهره ی نورانی ، استیل خاص و کمانچه ی زیبا در تلويزيون در حال نواختن كمانچه مى ديدم، اما هرگز فرصت نشد تا از او درس بگيرم ولى بايد بگويم كه باعث علاقه مندی من به کمانچه ایشان بود. نسل ما در هر حال مديون اين مرد بزرگ است، چه آنها كه شاگردش بودند و چه آنها كه مانند من چنين توفيقى را پيدا نكردند».

داریوش پیرنیاکان : يك روز به اتفاق حسين عليزاده و مجيد درخشانى براى ديدن استاد شهنازى به منزلش در آبسرد دماوند رفتيم. وقتى رسيديم ايشان گفتند از آقاى بهارى خبرى داريد، گفتيم نه. گفت خوب است به اتفاق به منزلش برويم. استاد شهنازى نشانى را بلد بودند و پيش افتادند. وقتى در زديم جوانى در را باز كرد. استاد شهنازى به او گفت به آقاى بهارى بگوييد فلانى آمده است. چند دقيقه پس از رفتن آن جوان، ديديم كه استاد بهارى نفس زنان خود را به دم در رساند و استاد شهنازى را در آغوش گرفت. او جورى به استقبال آمد كه گويى يك مقام بلند پايه مملكتى در منزلش را زده بود. وقتى در اتاق دور هم نشستيم، آقاى عليزاده به استاد بهارى گفتند مى خواهم مصاحبه اى بكنم و بعد صحبت ها شروع شد. ايشان در لابه لاى حرف هايشان گفتند: من از آقاى شهنازى خيلى استفاده كردم و در واقع شاگرد ايشان بودم. استاد شهنازى تعارف كردند و گفتند: نه آقا، ما با هم همكار بوديم. اما استاد بهارى گفت: نه آقاى شهنازى بگذار اين جوان ها بدانند كه من يك دوره رديف را پيش شما كار كردم

Kamanche
Wednesday 13 August 2008, 11:01 AM
مقوله ریتم در ساز استاد


در مبحث ریتم ابتدا باید تعریف روشنی از ریتم در موسیقی ایرانی ارائه داد تا بتوان در این بستر به مقوله ریتم در ساز استاد بهاری پرداخت .

امروزه ابتدایی ترین برداشتها و تعاریفی که از ریتم ارائه می شود از دیدگاه موسیقی غربی و با استفاده از تئوری موسیقی کلاسیک اروپا است که این تعریف به هیچ وجه نمی تواند معرف تمام زوایای ریتم در موسیقی ایرانی باشد .

در مجموع آنچه که از تنواع و غنای درونی ریتم در ایران و به طور کلی در شرق بدست می آید به هیچ وجه قابل مقایسه با موسیقی غرب نخواهد بود و شاید بتوان با وارونه کردن این معادله ریتم در موسیقی غربی را در زیرمجموعه موسیقی شرق مورد بررسی قرار داد .

از نگاهی کلی به مبحث ریتم در شرق می ت وان گفت انسان شرقی نگاهی بسیار عمیق و عارفانه به لحظه ای که زندگی در آن جریان دارد داشته است و بدین سبب ناخودآگاه به دنبال روشی رفته است که بتواند از لحظه و زمانی که خود در آن جاری و ساری است نهایت لذت و بهره را ببرد .

در نمونه ای بسیار روشن می توان به ریتم در موسیقی آوازی ایران پرداخت و به دنبال رمز و رازهای ناگفته و پنهان این شکل از موسیقی شرق رفت در اینجا این سوال مطرح می شود که این مقوله عظیم و حساس دارای چه ضوابطی و کدام چهارچوب هایی است ؟ چه کسانی می توانند در اینباره نظر نهایی را صادر کنند ؟ روشهای صحیح اجرا و آموزش این نوع موسیقی کدام است ؟

آیا به صرف آزادد و سیال بودن هر تازه واردی می تواند به ساحت آن دست درازی کند ؟ و ....

کوتاه سخن آنکه گستردگی و پیچیدگی این کار به حدی ا ست که خود مجالی دیگر می طلبد تا مورد تحقیق و پژوهش عمیق قرار گرفته و راهگشای علاقه مندان گردد .

اما درمورد استاد بهاری به تحقیق می توان گفت که ایشان یکی از نوادر نوازندگان معاصر هستند که در کارهایشان چه در بخشهای آوازی و چه در بخشهای ضربی نمودهای بسیار زیبا و مثال زدنی اجرا شده است

آقای مهدی آذرسینا در کتاب « آثاری از استاد بهاری » در بیان نحوه نگارش و توضیح ریتم در ساز استاد بهاری می نویسد : احساس وزن و درک ریتم در اجرای یک نوازنده در هر شرایطی از نواختن از اساسی ترین ارکان تبحر و توانایی است مقوله ریتم در موسیقی ایران گستردگی و ژرفای خاصی دارد و نیازمند تحقیق موسیقیدانها است و یقینا در محدوده چندنوع میزان و عدد میزان متداول در نت نویسی امروز موسیقی ایران نمی گنجد رعایت وزن و ایجاد شکلهای ریتمیک الزاما نیازمند میزانهای مساوی و ریاضی وار نیست و به نظر می رسد این طرز فکر و اجرا در موسیقی ایرانی ، که در آن حتی زمان میزانها با مترونم تنظیم می شود در اثر نیاز به اجراهای گروهی و نداشتن فرصت کافی برای تمرین به وجود آمده است . با این حال اگر چه خط موسیقی گستردگی لازم را برای ثبت تغییرات ریتم دارد نوشتن تمام جزییات و ظرایف دشواریهایی را در پی خواهد داشت که ناچار باید تنها به نوشتن مواد اساسی و درونی ریتم اکتفا کرد . در اجراهای استاد بهاری طرز تلقی از ریتم به صورتی است که در موسیقی سنتی ایران مطرح است . سرعت درحد زیادی تغییر پیدا می کند . زمان نتها وسکوتها دقیقا بر مبنای الگوهای میزانها حفظ نمی شود . روشن است که در این قطعات اجرای میزانهای متفاوت و لنگ و .... منظور نبوده است . پس اغلب قطعات با میزانهای ثابت و معمول نوشته شده است و به ندرت میزانی درهم شکسته است . این مطلب نیز باید افزوده شود که این شیوه تکنوازی بدون تعمق و شناخت حال و هوای موسیقی سنتی قابل تقلید نیست و.....»

در قسمت دیگری از همان کتاب آقای دکتر داریوش صفوت نظر خود را درباره ریتم در ساز استاد بهاری چنین عنوان می کند : نکته جالبی که در اجرای استاد بهاری وجود دارد و باید بدان توجه داشت مسئله ضرورت های ریتمیک است . توضیح مطلب آنکه از صدسال پیش کوشش هایی به عمل آمد که قطعات ضربی موسیقی ایرانی را به خط نت غربی بنویسند تا همگان بتوانند از روی نت این قطعات را یاد بگیرند البته این کار بسیار مفید بود و از نظر حفظ موسیقی ایران خدمت بزرگی به شمار می رود اما این آوانویسی براساس ضوابط غربی انجام شد و در نتیجه قطعات ضربی ایرانی در قالب میزانهای دوضربی و سه ضربی و چهارضربی ساده و ترکیبی گنجانده شد و ادوار و سیکلهای ضربی قدیمی ندیده گرفته شد در اینجا قصد ورود به تجزیه و تحلیل این مطلب را نداریم همین قدی کافی است که بدانیم استاد بهاری قطعات ضربی را دو نوع اجرا می کنند : یکی با ضرب یا همراه با گروه نوازندگان یکی هم به صورت تنها .وقتی همراه با ساز دیگر می نوازد ضرب قطعه را به همان صورتی که آوانویسی می شود یعنی در قالبهای ریتمیک فوق الذکر به دقت اجرا می کنند ولی هنگام تکنوازی ریتم و ضرب را به اقتضای حالت آهنگ و آنطور که احساس قوی موسیقایی خودشان اقتضا می کنند تغییر می دهند و از چهارچوب خشک آوانویسی خارج شده سیکلهای احساسی قدیمی را نشان می دهند در این نوارها و نتهای همراه آن این مطلب رعایت شده است یعنی استاد بهاری قطعات را مطابق احساس خود اجرا کرده اند . و .......


شيوه آرشه كشيدن

نحوه استفاده از آرشه یکی از مهمترین مقوله ها در سازه های آرشه ای است که این مطلب تقریبا برای اولین بار د رکتاب « شیوه کمانچه نوازی » مورد بحث و بررسی قرار گرفته است .

آرشه از آن جهت که نقشی حیاتی در ایجاد تمام افت و خیزها ، نوانسها ، جمله پردازیها و گرفتن و اخوان در کمانچه دارد ابزاری است که به مانند شمشیری دولبه وارد میدان می شود و می تواند حدنوازندگی یک نوازنده کمانچه را از عرش تا فرش تغییر دهد . آرشه استاد بهاری درعین ملاحت و لطافت از تکنیک و شیوه منحصر به فردی برخوردار است به طوری که گویی در گفتن و پرداختن هیچ جمله ای عاجز و ناتوان نیست در نواختن چهارمضرابها و رنگها استفاده خلاق از چپ و راست ها و درابهای صحیح و بجا تنوع صوتی و ریتمیک دلپذیری ایجاد می کند که برای نمونه می توان به چهارمضراب ماهور و چهارمضراب چهارگاه از ساخته های استاد بهاری اشاره کرد در زمینه ایجاد نوانسها و شدت و ضعفها و همچنین ایجاد فضای صوتی مناسب و به اصطلاح گرفتن صدایی به نهایت زیبا و دلنشین از کاسه و تمام قسمتهای ساز دست راست استاد بهاری با به حرکت درآوردن آرشه نقشی حیاتی و سرنوشت ساز را ایفا می کند .

در اینجا لازم به توضیح است که ساختمان آرشه که نام این ساز نیز از آن که همان کمان است گرفته شده است به گونه ای است که تمام خواص مورد نیاز در موسیقی ایرانی را برآورده می سازد و نبود هریک از این عوامل تاثیرات منفی به کارآیی کمان خواهد گذاشت .

در مورد ساختمان کمان می توان به موارد زیر اشاره کرد :

1- چوبی باریک و ترکه ای شکل که هرچه به طرف نوک آن می رویم به تناسب باریک تر می شود

2- موی دم اسب که به صورتی آژاد در نظر گرفته شده است تا در موقع لزوم توسط نوازنده شل و سفت شود .

3- تسمه چرمی که این قسمت نیز به خاطر نرمی و شکل پذیری چرم دارای انعطاف و نرمشی خاص است

در نهایت باید گفت : آرشه استاد بهاری الگوی منحصر به فرد در نوازندگی کمانچه است که باید درس بزرگی برای پویندگان و رهروان این راه باشد .


You can see links before reply

اجرای فواصل

برای بهتر درک کردن نحوه ا جرای فواصل و مقایسه تطبیقی به نظر اینجانب هیچ کاری بهتر از کوک کردن و نواختن با آثار به جا مانده از قدما و در این مورد خاص با ساز استاد بهاری نیست ایشان به جهت یک عمر نوازندگی در محضر استادان بزرگ زمانه خود که اکثرا از خانواده خود ایشان محسوب می شدند و نیز نوع ساز که بدون پرده است و می تواند تمام فواصلی را که ذوق سلیم یک نوازنده حس می کند به اجرادرآورد می تواند الگویی مناسب از این نظر برای موسیقی ایرانی باشد

در مقدمه « آثار استاد بهاری » در مورد انگشت گذاری و اجرای فواصل آورده شده است که : در انگشت گذاریها و اجرای فواصل از نوار کمک بگیرید و تنها به علامتهای استفاده شده و در نت نویسی بسنده نکنید . فواصلی که در اجراهای استاد بهاری به کار گرفته می شود اصالت کامل دارند و از این نظر نمونه ای دست نخورده هستند از طرفی به دلیل عدم محدودیت ساز کمانچه در اجرای فاصله ها این ویژگی کتاب می تواند مورد استفاده تمام اهل موسیقی و اهل تحقیق نیز باشد .
-------------------------------------------------

تاثیراستاد بهاری برکمانچه نوازی و کمانچه نوازان امروز ایران



استاد بهاری در قسمتی از شرح زندگانی خود می گوید :

با گشایش رادیو مرانیز به همکاری فراخواندند حوالی سال 1332 بود که بعداز سالها دوری از کمانچه با عشق و ارادت تمامدوباره این ساز را در دست گرفتم یعنی روزگاری که این ساز داشت فراموش می شد و اغلب به دیده تحقیر به آن نگاه می کردند و بی پرده و آشکار کمانچه را سازی خاص مطربهای دوره گرد قلمداد می نمودند .

راستی علت این فترت و فراموشی در آن دوران و تا زمانی که اقای بهاری به قول خودشان با عشق و ارادت به سراغ این ساز آمدند چه بود ؟ و چرا این ساز را بی پرده و آشکار تحقیر می کردند ؟

همانطور که می دانیم در آن دوران فترت ، ویلن جای کمانچه را گرف تو در واقع حدود یک قرن پیش وقتی ویلن به همراه سازهای غربی دیگر وارد موسیقی ایرانی شد کمانچه نوازان بنام آن زمان تعلیمویلن را عهده دار شدند در نتیجه مطالبی که به طورکامل موسیقی صیقل یافته و زلال ایرانی بود و با کمانچه نواخته می شد به شاگردان تعلیم داده شد . ویلن سازی بود تکامل یافته و روشهای نوازندگی آن گستر ده و این امر سبب شد که کار به تدریج به انحراف کشیده شود تا آنجا که موسیقی اجراشده برروی ویلن در اغلب موارد کاملا خالی از محتوا گردیده و از آنجا که ارزش ساز را اجراکنندگان آن تعین می کنند بی مایه بودن اکثرنوازندگان ویلن ارزش و اعتبار خود ویلن را هم در موسیقی ایرانی خدشه دار کرد و این نیز یکی از دلایل مهم روآوردن موسیقی دانها به کمانچه بود ..

تحقیق در چگونگی جایگزینی ویلن و حذف کمانچه و پس از آن گرایش مجدد علاقمندان آموزش موسیقی به کمانچه این مطلب را روشن می سازد که : در اصل نوازنده است که ساز را اعتبار می بخشد و یا باعث بی ارزش شدن آن می گردد به همین دلیل کمانچه یا هر ساز دیگری نباید در اختیارافراد ناشایست و سطحی قرار گیرد در آموزش کمانچه باید شاگردانی به کلاسها راه پیدا کنند که قدرت فهم نوازنده شدن را داشته باشند و با یادگرفتن نواختن ظاهری این ساز در زمره عمله مطرب و لوطیها و عنتریها درنیایند به طوری که از شواهد پیداست اهل موسیقی از مقام و منزلت مناسب خود برخوردار نبوده اند و اینکه در تاثیر متقابل هنرمند و جامعه کدامیک بیشتر سبب این ارزش گذاری ناروا شده است نیازمند تحقیق است در اینجا تنها اشاره ای می شود به زمانی که کمانچه نواز به پست ترین مرتبه اجتماعی سقوط کرد . استاد علی تجویدی که از موسیقیدانهای بنام ایرانی و از آگاهان بحث سرگذشت موسیقی ایران هستند در این زمینه اظهار نظر می کنند :

تصور من این است که در چند دهه قبل به استثنای چند نفر از اساتید شناخته شده و مورد احترام مانند علیرضاخان کمانچه ، باقرخان ، اسماعیل خان و حسن خان بهاری کمانچه در دست تنک مایگانی قرار گرفت که از این ساز صرفا تحت عنوان موسیقی استفاده می کردند و این ساز را منحصرا وسیله کسب و رنگین کردن بساط لهو و لعب قرار داده بودند از این رو پس از پیدایش ویلن در ایران جوانها که از نوازندگی کمانچه اکراه داشتند به ویلن روی آوردند و از این رو افرادی نظیر رکن الدین مختاری ، حسام السلطنه ، ابوالحسن صبا ، علی مبشر ویلن را نزد اساتید کمانچه کش فرا گرفتند .

حال باید پرسید که در بین تمام سازهای مختلف چرا کمانچه اینقدر مورد سوء استفاده قرار گرفت ؟

در پاسخ باید گفت : کمانچه به چند علت مورد این بی مهری ها قرار گرفت :

1- ساختمان و امکانات ذاتی این ساز می تواند صداهایی کاملا مالش گونه را که اتفاقا بسیار نزدیک به صدای انسان است ایجاد کند و حتی می توان صدای بسیاری از حیوانات از جمله پرندگان را با آن ایجاد کرد برای مثال یکی از نوازندگان کمانچه در کشور آذربایجان که اتفاقا از موسیقی بسیار غنی و تقریبا همریشه با موسیقی ایرانی برخوردار است استادی خود را با ایجاد صدای مرغ و خروس و جوجه به اثبات می رساند و این توانایی فوق العاده یکی از دلایل مهم به ا نحطاط کشیده شدن این ساز است .

2- در دوره قاجاریه و تا اوایل دوره پهلوی سازهای مهم دیگر مانند تارو سه تارو سنتور دارای اساتیدی بودند که شاگردان آنها تقریبا راه اساتیدشان را ادامه دادند مثلا شاگردان آقاحسینقلی و میرزاعبداله درتارو سه تار به درستی و تاحد بسیار قابل قبولی راه اساتید خودراادامه دادند و در ساز سنتور هم وضع به همین شکل است ولی در کمانچه این اتفاق نیفتاد و کمانچه به فترتی طولانی دچار شد که موارد پیش گفته گویای این مطلب است .

3- کمانچه با تمام امکاناتی که دارد از نظر یادگیری ساز بسیار مشکلی است و حوصله و استعداد بیشتری می طلبد ( بخصوص در مراحل اولیه )

4- با ورود ویلن که سازی پرزرق و برق است و نیز موج غربزدگی که شامل خیلی از شئونات زندگی ما شد کمانچه نیز از چشم ها افتاد و محجور و ساکت به گوشه ای نشست .

5- کمانچه سازی است که به راحتی قابل حمل است کوک کردن این ساز وقت زیادی لازم ندارد و فنون ساخت آن پیچیدگی سازهای دیگر را ندارد . بنابراین سازی بود که ت نها و بی سرپرست مانده بود که استاد بهاری یکه و تنها وارد میدان شد و مسئولیت این ساز را به عهده گرفت و بعدها در سالهای قبل از دهه پنجاه به دعوت دانشکده هنرهای زیبا که حالا نظارت بر موسیقی ایرانی در آن به عهده نورعلی خان برومند بود پاسخ مثبت داد و اینگونه کمانچه به جایگاهی مهم و سرنوشت ساز دست یافت .

بنابراین می توان گفت استاد بهاری تاثیری شگرف برجوانانی که در دهه پنجاه در مرحله یادگیری سودند گذاشت و باعث شد تا دانسته هایی که اندوخته بود دست مایه های پرباری برای اجراهای انفرادی و گروهی جوانان خوش آتیه آن دوران به وجود آورد .

حتی آوازخوانان نیز در محضر استاد بارموز تصنیفهای قدیمی و نحوه اجرای آنها و ت کنیکهایی که شاید در هیچ کلاس دیگری نمی شد آموخت آشنا شدند و آنها را به کار گرفتند البته در این بین برخی از هنرآموختگان مکتب بهاری حتی اشاره ای به مراحلی که در نزد استاد بی ادعا گذرانده بودند نکردند .

و اما کمانچه نوازی امروز ایران از بعضی جهات دچار مشکلاتی شده است که به آن می پردازیم .در سالهای دهه پنجاه و بعد از آن شاگردان استاد بهاری در کمانچه به مرحله ارائه کارهای خود به صورت تکنوازی و حضور در گروههای مختلف رسیدند در این بین شاگردان هر یک مختلف رسیدند در این بین شاگردان هریک به ظن خود شیوه و روشی را برای این مسیر در پیش گرفتند عده ای به صورت کاملا سطحی به این شیوه نوازندگی پرداختند و فقط لایه بیرونی کاررادرک کرده و به ارائه آن پرداختند البته تقلید در مراحل اولیه شاید یکی از ارکان یادگیری باشد ولی در مراحل بعدبه هیچ وجه جایز نیست ولی عده ای این روش را بهترین راه برای ادامه کارشان پنداشتند و پخته خواری را آسان ترین راه ممکن برای نوازندگی یافتند . گروه بعد نوازندگانی بودند نوازندگانی بودند که حضور پرفیض استاد بهاری را درک نکردند و به ساز استاد بهاری به عنوان سازی تهی از تکنیکهای مورد نیاز نوازندگی امروز نگریستند . این گروه نیز تنها به ظاهر و رویه بیرونی کار پی بردند و پیرمرد هشتاد نود ساله ای را دیدند که تنها مطالب زمزمه گونه ای را با ساز خود می نوازد . به نظر اینجانب اینها مثل کودکانی بودند که اگر برای آنها هدایایی می آوردند از بین آنها بزرگترین هدیه را انتخاب می کدند غافل از اینکه می توان ساز استاد بهاری را دریافت به شیوه آرشه کشیدن به نحوه ایجاد صداو صداگرفتن از ساز به نحوه برخورد با ریتم به روشهای استفاده از تکیه ها و جملات پرمفهوم و ارتباط آنها و .... پی برد و بعداز آن جلاورنگ و روغن امروزی به آن بخشید و از آن بهره برد . کسانی که به این بیراهه رفتند به شاگردان خود توصیه کردند که تنها راه نجات ما از این وضع نواختن اتودهای ویلن روی کمانچه است . محصول این طرز تفکر باعث آن شد که ما امروز شاهد نسلی نواز نوازندگان کمانچه هستیم که بیشتر به معلق و بالانس زدن روی دسته کمانچه می ا ندیشند تا به ارائه سازی پرمایه و عمیق .در اینجا چند سوال وجود دارد که تکنیک قوی در نوازندگی چه تعریفی دارد ؟ چرا جامعه موسیقی ما هنوز به تعریفی روشن از این مقوله نرسیده است ؟ آیا مفهوم تکنیک در انواع مختلف موسیقی متفاوت است و از دیدگاههای مختلف باید به آن نگریست ؟

درجواب این سوالات باید گفت : زمانی به تعریفی دقیق و صحیح از این مفاهیم خواهیم رسید که جامعه موسیقایی ما به روند طبیعی و صحیح خود برسد که در حال حاضر به هیچ وجه دارای این شرایط نیست و در واقع هر کسی به قول معروف ساز خود را می زند و خود را محق می داند . ولی به طور کلی می توان گفت که هر هنری بخصوص در لایه های درونی اگر مبتنی بر رشیه های اصیل و تاریخی خود نباشد محکوم به شکست است و راه به جایی نخواهد برد .در ادامه مطالب پیش گفته در بررسی آثاری از استاد بهاری در اینجا به بررسی دوقطعه از اجراهای استاد می پردازیم که قطعه اول « پیش درآمد اصفهان » از ساخته های خود استاد است و قطعه دوم رنگ شوشتری که آقای بهاری آن را به نقل از « مسیوهایک » اجرا کرده اند .

درباره قطعه اول و کلا اجراهای آقای بهاری باید گفت که قطعات در اکثر مواقع از نظر جزئیات تفاوتهایی با هم دارند ولی در کلیت هیچ تفاوت اساسی مشاهده نمی شود که در واقع این موضوع مربوط است به روح بداهه نوازی در موسیقی ایرانی .

از نظر انتخاب چون این قطعات از اجراهای خود استاد نت نویسی و ثبت شده است مشکلی از نظر اصالت نخواهد داشت و ما می توانیم با اطمینان براصالت به نکات موجود در این اجراها بپردازیم .



You can see links before reply



پیش درآمد اصفهان

ابتدا ( حامل 1 ) با حالت جامه دران شروع مي شود و روي درجه چهارم پايين شاهد اصفهان ( la) ايست مي کند و حالتي از شوشتري را نشان مي دهد .

حامل دوم تا ميزان اول خط سوم به نوعي تکراري است از همان جمله شروع با اين تفاوت که در ادامه برروي پرده شاهد اصفهان ايست مي کند .

دوميزان آخر حامل دوم و ميزان اول حامل سوم مثل جمله شروع در بم ترين ناحيه کمانچه آمده است تا تفاوت بين دوجمله زير را که در قبل و بعداز اين دوميزان آمده اسن نشان دهد اين از شگردهاي جمله پردازي و بداهه نوازي آقاي بهاري بود .

قسمت بعداز ميزان دوم حامل سوم آغاز مي شود که اين قسمت گسترشي است از شروع پيش درآمد و لحن درآمدي اصفهان که خود شامل دوقسمت مجزا است با اشاره به پرده اوج در شروع هر قسمت و فرود به پرده اصفهان بخش اول نشان داده مي شود و بخش دوم با حالت بالاروندگي از پرده شوشتري و رسيدن به پرده اصفهان فرودي کامل براي قسمت هاي قبل را تهيه مي کند .

از ابتداي حامل 8 تا انتهاي حامل 9 و حامل هاي 10 تا انتهاي حامل 11 هرکدام حالتي از بخش قبلي هستند .

ميزان سوم حامل 12 تا ميزان دوم حامل 16 بخشي از پيش درآمد است که برمبناي گوشه بيات راجع شکل گرفته است هرباراز پرده اوج آغاز مي شود و با نشان دادن روندي از ملودي گوشه اي از رديف را نشان مي دهد .

از ميزان دوم حامل 16 وارد گوشه اوج مي شود با اين توضيح که ابتدا با اشاره به نت هاي ( fa,la , sol ) که خيلي سريع و به صورت پاساژ( la ) به نت پرده اوج را نشان مي دهد و بلافاصله در تکرار با فراغت بيشتر و تغيير فاصله درجه سوم اصفهان به ربع پرده بالاتر دقيقا حالت اوج را در يک ميزان نشان مي دهد و خيلي شريع فرود مي کند در شرايطي که آغاز جمله فرود مي دهد و ادامه پيش درآمد در همين حالت شکل هايي از فرود را که در بخش هاي مختلف آمده بود تکرار مي کند و برروي پرده شاهد اصفهان تمام مي شود .

در توضيح بايد گفت اين پيش درآمد با جمله اي اصلي که به طور مشخص از دوقسمت مانند نهاد و گزاره تشکيل شده است شکل مي گيرد و مي توان قسمت اول اين جمله را که در بخش هاي مختلف با تغيير شکل هايي جزئي مي آيد به عنوان مطلع اين پيش درآمد شناخت و قسمت دوم را نيم جمله دوم به عنوان خاتمه دهنده تمام فرودها .

جمله مطلع در ميزان اول ، ميزان اول حامل دوم ، ميزان دوم از حامل پنجم ، ميزان اول از حامل ششم و آمدن حالت ريتميک و روند ملوديکبخش هايي از جمله ها در ادامه پيش درآمد نظير آنچه که در ميزان دوم حامل 13 و ميزان دوم حامل 14 آمده است تداعي کننده همان نيم جمله مطلع است .

و اما نيم جمله دوم که لحن فرود دارد تقريبا در انتهاي تمام جمله ها و در بخش ها مختلف آمده است .

در انتها بايد گفت با توجه به اينکه آهنگهاي متعلق به استاد بهاري نتيجه اجراها و بداهه نوازيها و اصطلاحا حاصل کارعمل اين نوازنده بوده است و الزاما با رعايت حس و حالت آهنگ به طور کامل شکل گرفتها ست و هيچگونه تکلفي در ساختار آهنگها اعم از تغيير در ريتم اصرار به آمدن گوشه هاي مختلف و .... در آن به چشمنمي خورد با گردش در حول و حوش حس و حال اصلي که حس همان جمله مطلع پيش درآمد است فراهم مي آيد تا حس و حال شنونده را حفظ کند و پراکندگي پيش نياورد .

و نکته آخر اينکه تندشدن قطعه به صورتي کاملا طبيعي سيرصعودي دارد و در ذهنيت شنونده هيچگونه گسيختگي ايجاد نمي کند .



رنگ شوشتری

"مسيو هايک " نوازنده اي بود اهل قفقاز که کمانچه نوازي را با تکيه بر دو فرهنگ فارسي و آذري با فن و شگردي خاص اجرا مي کرد . کمانچه را با چالاکي تمام و آرشه و در عين حال با گرفتن صدايي به نهايت زيبا از ساز مي نواخت از اجراهاي مسيوهايک آثاري برجاي مانده است که مورد پژوهش و استفاده کمانچه کش هاي بعدي قرار گرفته است

چهارگاه و اجرايي که با ابوالحسن خان اقبال آذر داشته است از آن جمله است آقاي بهاري نيز از وجود اين نوازنده استفاده کرده اند و قطعاتي را از هايک آموخته و در موارد مختلف اجرا کرده اند در مورد تاثيراتي که آقاي بهاري از هايک گرفته است مي توان گفت که برشهاي آرشه برشهاي آرشه شفافيت صداورنگداربودن صداي ساز از مشخصه هايي است که مي توان به آن اشاره کرد .


بررسي رنگ شوشتري

اين رنگ با تکيه به اصوا آهنگسازي رنگ بسيار مختصر تنظيم شده است جمله اصلي رنگ با حالت بالارونده شروع رنگ که از نت si و DO به سرعت مي گذرد و خود را به نت شاهد اصفهان RE

مي رساند و در ميزان دوم به پرده شوشتري LAمي رسد و در ميزان چهارم در نت اصلي اصفهان جمله را تمام مي کند اين روند صعودي و نزولي نت ها که در جمله اصلي رنگ بصورت پي در پي اتفاق مي افتد ترکيب شوشتري و اصفهان را بخوبي نشان مي دهد جمله دوم از ميزان دوم حامل 2 با تغييرات تغييرات کلي ريتم و در توالي نت ها حالت بيانت اصفهان را کامل تر مي کند اين جمله هر بار پس از شکل گيري مي خواهد بر روي نت شوشتري فرود کند ولي بار اول با چرخشي دوباره در ميزان چهارم حامل 3 به نت مي رسد و تکرار مي ود و درنهايت در ميزان آخر حامل 4 روي نت شوشتري مي نشيند و بخش اول رنگ در اينجا تمام مي شود بخش دوم رنگ از حامل 5 شروع مي شود و تنها در چهارميزان شکل ديگري از حالت درآمد اصفهان را براي اين رنگ شروع مي کند و بلافاصله بعداز اين ميزان و تکرارش جمله دوم رنگ دوباره تکرار مي شود و با کامل شدن اين قسمت تکرار کلي اين قسمت رنگ به پايان مي رسد.


You can see links before reply




منابع این تاپیک : پایان نامه آقای بهزاد میرلو (خانه ی موسیقی)
مقاله ی خانم سمیه قاضی زاده (روزنامه ایران)
شیوه ی کمانچه نوازی (مهدی آذرسینا)
سرگذشت موسیقی ایران ( روح الله خالقی)
...

arian
Wednesday 13 August 2008, 05:07 PM
جناب ويشتاسب خان عزيز
عرض سلام و ارادت . ممنون از مقالات زيبا و عالي شما . براستي ايشون با آن شخصيت كم نظير خود بر يكي از قله هاي موسيقي ايران تكيه زده اند . مورد جالبي از هايك خواندم ، چند تا از كارهاي ايشون برجا مانده ، بررسي ميكنم چنانچه كيفيت قابل ارائه اي داشت حتما حضورتان تقديم خواهد شد.
اين هم تصويري از كمانچه نوازي استاد در فرهنگ و هنر شيراز
You can see links before reply

Kamanche
Wednesday 10 June 2009, 02:15 AM
امروز
چهارشنبه 20 خرداد مصادف است با چهاردهمین سال درگذشت استاد علی اصغر بهاری .
نسل من شاید کمتر خاطره ای از او به یاد داشته باشد ، اما تا دلتان بخواهد از خوبی هایش شنیده ایم . 14 سال گذشت ، اما به یادش هستیم به یاد بزرگی هایش ، به یاد موسیقی اش ، به یاد چهره ی معصومش و به یاد نوای آن کمانچه زیبا .


You can see links before reply

You can see links before reply

یادش تا همیشه گرامی .

BigBrother
Sunday 28 March 2010, 08:43 PM
استاد علی اصغر بهاری با صدائی که از ساز کمانچه در میاوردند یک تنه ساز کمانچه رو داشتند از بین میبردند . اینکه در دوره ی نوازندگی ایشون کمتر کسی رغبت میکرد کمانچه یاد بگیره به نظر من کاملا طبیعیه . اونقدر که نوازندگی ایشون بدون جذابیت بود . حتی اجراهای زنده ای که از ایشون مونده کوچکترین جذابیتی نداره و نوازندگی اشون بیشتر آدم رو یاد بیگاری کشیدن از خود میندازه کما انیکه بعضی جاها حس میشه استاد پشت آرشه خوابش برده !! . خداوند مجتبی میرزاده ,رحمت الله بدیعی و مخصوصا اردشیر کامکار رو حفظ کنه که تونستند با ممارست های زیاد شیوه نوازندگی ایشون و پیروانشون از حافظه ببرند . جالبه که یه عده مثل درویش رضا منظمی و لطفی اونجو کمانچه نوازی رو نمونه متعالی میدونند !!!! بهتره رو دروایسی رو کنار بگذاریم .استاد اصغر بهاری فرد محترمی بود که در دوره ی خاصی تونست موفق بشه تا یک تنه کمانچه رو هم پیش ببره هم نابود کنه . بعیده که اگه الان شروع به کمانچه نوازی میکرد و میخواست با اون طرز تفکر خشک و بی احساس و بی تفاوت کمانچه بزنه حتی میتونست توی ارکستر درجه 3 هم نوازندگی کنه . در نهایت اصل حرف من اینه که ماها که همه مون جوونیم بهتره رودروایسی با خودمون رو کنار بزاریم و دم از فاتح و قله های پر برف نزنیم که خدای ناکرده ممکنه کسی جدی بگیرتشون و گمراه بشه .
در هر صورت خداوند روح استاد رو قرین رحمت کنه که زحمت های زیادی برای این موسیقی کشیده حالا بماند که این زحمات تاثیر مثبتی نداشته .

Nassim_Agha
Sunday 28 March 2010, 11:43 PM
استاد علی اصغر بهاری با صدائی که از ساز کمانچه در میاوردند یک تنه ساز کمانچه رو داشتند از بین میبردند ..........الی آخر .

آقای محترم
از همین نامی که برای خودتان انتخاب کرده اید می توان به میزان پایبندی و علاقمند شما به فرهنگ و موسیقی ملّی این سرزمین و شناختتان از آن و اساتید بزرگ آن پی برد.
شما در نهایت بی انصافی نوازندگی استاد بهاری رو در نود سالگی با چهل پنجاه سالگی کامکار و غیره مقایسه می کنی! واقعا خنده دار است! البته همینجا باید بگویم که این آقایانی که قبله آمال شمایند در مقایسه با استاد بهاری در همان سنین بهیچ وجه نه در دانش نه در مهارت نواختن ساز به گرد پای ایشان نمی رسند هر چند که بهر حال چون متعلق به نسلهای بعد هستند و بی تر دید از تجربیات استاد استفاده برده اند طبیعتا این انتظار از آنها می رفت و می رود که نواختن ساز کمانچه را به نحوی ارتقاع دهند! اما هیهات که این امامزاده هایی که سرکار عالی پشت علمشان سینه می زنید هیچکدامشان معجزه ندارند!
بهتر است اگر می خواهید در مورد استاد بهاری نظر بدهید قطعاتی از ایشان را که در سنین پنجاه و حتی شصت سالگی است مثلا آثاری از ایشان که در جشن هنر شیراز اجرا شده و یا در آرشیو رادیو تلویزیون موجود می باشد را حداقل گوش کنید و سپس اظهار فضل کنید!
نام نیک رفتگان ضایع مکن
تا بماند نام نیکت یادگار

BigBrother
Monday 29 March 2010, 01:31 PM
آقای محترم
از همین نامی که برای خودتان انتخاب کرده اید می توان به میزان پایبندی و علاقمند شما به فرهنگ و موسیقی ملّی این سرزمین و شناختتان از آن و اساتید بزرگ آن پی برد.
شما در نهایت بی انصافی نوازندگی استاد بهاری رو در نود سالگی با چهل پنجاه سالگی کامکار و غیره مقایسه می کنی! واقعا خنده دار است! البته همینجا باید بگویم که این آقایانی که قبله آمال شمایند در مقایسه با استاد بهاری در همان سنین بهیچ وجه نه در دانش نه در مهارت نواختن ساز به گرد پای ایشان نمی رسند هر چند که بهر حال چون متعلق به نسلهای بعد هستند و بی تر دید از تجربیات استاد استفاده برده اند طبیعتا این انتظار از آنها می رفت و می رود که نواختن ساز کمانچه را به نحوی ارتقاع دهند! اما هیهات که این امامزاده هایی که سرکار عالی پشت علمشان سینه می زنید هیچکدامشان معجزه ندارند!
بهتر است اگر می خواهید در مورد استاد بهاری نظر بدهید قطعاتی از ایشان را که در سنین پنجاه و حتی شصت سالگی است مثلا آثاری از ایشان که در جشن هنر شیراز اجرا شده و یا در آرشیو رادیو تلویزیون موجود می باشد را حداقل گوش کنید و سپس اظهار فضل کنید!
نام نیک رفتگان ضایع مکن
تا بماند نام نیکت یادگار
دوست عزیز عوض اینکه اول پستتون مثل کیهان و رجا نیوز بخاطر آی دی انگ خارجی پرست بودن بزنید و سعی در تحقیر کنید بهتر بود راست و حسینی حرفتون رو میزدید نیازی به دوختن آسمون به زمین نبود .بنده معمولا برای حل مشکلاتم به امام زاده ها متوصل نمیشم و انتظار معجزه ندارم ولی احمق نیستم و صدای خوب رو از بد تشخیص میدم این ربطی به خدا کردن کسی ندارد . در هر صورت شما نظرتون رو دادید نظری که 15 ساله مثل نوشته روی اعلامیه داره تکرار میشه .
خلق را تقلیدشان بر باد داد ... ای دوصد لعنت بر این تقلید باد
ممنون .

Don_Ramtin
Monday 29 March 2010, 02:55 PM
دوست من ! جناب BigBrother .
بر فرض که شما کاملا درست میگی و عقیده ی بر حقی داری ؛ چرا اینقدر با خشونت و مغرضانه حرف می زنی ؟ اتفاقا من توصیه ای دوستانه بهت میکنم : یه بار دیگه نوشته ی خودتو بخون و بعد هم جواب " نسیم سحر " و پاسخ متقابل خودتو . خداوکیلی ادبیات کدوم نوشته به ادبیات کیهان و فارس نیوز شبیه تره ؟
جدا از این مسایل ، دوست من ، برای قضاوت درباره ی نوازندگان فقیدی چون استاد بهاری ، باید چند موضوع را در نظر داشته باشیم . یکی اینکه سلیقه و بیان موسیقایی در طول زمان متغیر است و مثل همه چیز ها متحول و دگرگون می شود . شما شاید از نوازندگی استاد بهاری در جوانی و اوج قدرتشان هم خوشتان نیاید ؛ خب این سلیقه ی شخصی شماست و محترم ؛ ولی باید هر پدیده و سوژه ای را در ظرف زمانی و گاه مکانی خودش سنجید . اصلا در آن زمان این سبک نوازندگی ای را که منسوب به جناب استاد اردشیرخان کامکار کردید ، وجود نداشت و ضمنا یادمان باشد که تکنیک نوازندگی هم در طول زمان پیشرفت کرده است . کما اینکه اگر بخواهیم تکنیک و سونوریته ی تار نوازی درویش خان را با معیار های امروزی بسنجیم ، به نظر من بسیاری الان از بچه های هنرستان موسیقی از درویش خان ، پر قدرت تر ، تر و تمیز تر ، و با صدادهی بهتری ساز می زنند . آیا می توانیم بگوییم که فلان بچه ی 18 ساله ی هنرستانی از درویش خان بهتر ساز می زند ؟ آیا چنین قضاوتی عادلانه است ؟! ما باید هر کدام را در ظرف زمانی و مکانی و در مقایسه با هم روزگاران خودشان بسنجیم . زمانی که استاد بهاری کمانچه می زدند ، نه کسی کمانچه می کشید و نه خیلی از تکنیک های امروزی برای کمانچه نوازی وجود داشت . بسیاری از این تکنیک های امروزی کمانچه نوازی ( که خواسته یا نا خواسته از معیار های ما برای مقایسه ی نوازندگی استاد با نوازندگان امروزی است ) ، حاصل تجربه ها و جستجو های استاد بهاری و نسل های بعد از اوست . کما اینکه خیلی از کار هایی که الان توسط جناب کلهر ، روی کمانچه اجرا می شود ، در دوران جوانی آقای اردشیر کامکار مرسوم نبود و اصلا اغلب چنین تکنیک هایی وجود نداشت . حالا آیا منصفانه است که ما بگوییم آقای کلهر خیلی بالاتر از اردشیر خان کامکار است ، چون فلان کار را کلهر الان انجان می دهد ولی وقتی اردشیر کامکار در این سن و سال بود ، چنین تکنیک هایی رو بلد نبود اجرا کند .
ضمنا دوست من ! من هم قبول دارم که استاد بهاری در اواخر عمر ، خیلی از مواقع فواصل را فالش اجرا می کردند و گاه ریتم ها رو - نه از دید ریتم های امروزین و ثابت و علمی ، و نه از دید ریتم های قدیمی و خاص موسیقی ما که مبتنی بر ادوار ریتمیک است و مثل موسیقیمان " مدال " است - ، رعایت نمی کردند ؛ ولی یادمان باشد که این اجرا ها مربوط به پیرمردی ( هر چند از خیلی از ماها جوان تر بودند ) با هشتاد و اندی سال عمر بود ، آنهم در سازی چون کمانچه .
خوش و پیروز باشی . فعلا ، یا حق !

BigBrother
Monday 29 March 2010, 05:03 PM
رامتین جان در مورد بخش اول صحبت شما باید بگم احتمالا قصور از بنده است . من خیلی سعی کردم که نوشته ام مغرضانه به نظر نیاد ولی باور کنید هدف من فقط باز کردن سر این بحث بود که فقط بخاطر اینکه پیشوند کسی استاد گذاشته شده ما باید رودروایسی داشته باشیم باهاش . تا نقد هنری نباشه قائدتا هنر پیشرفت نمیکنه . من به هیچ وجه عداوتی با استاد بهاری ندارم . حتی اگه امثال منظمی مصاحبه نمیکردند و کمانچه نوازی نوین رو زیر سوال نمیبردند یا اگه لطفی با اون شیوه فجیع توی کنسرتشون کمانچه نمیزدند من این بحث رو دامن نمیزدم . اونجور کمانچه نوازی در دوره ی خودش هم مورد پسند نبود که الان قابل دفاع باشه .مثال هم همون نوازنده گان کمانچه در دوره ی بهاری هست . یعنی من حق ندارم بگم کدام قله ؟! از نظر من قله یعنی این
(You can see links before reply)

جدا از این مسایل ، دوست من ، برای قضاوت درباره ی نوازندگان فقیدی چون استاد بهاری ، باید چند موضوع را در نظر داشته باشیم . یکی اینکه سلیقه و بیان موسیقایی در طول زمان متغیر است و مثل همه چیز ها متحول و دگرگون می شود . شما شاید از نوازندگی استاد بهاری در جوانی و اوج قدرتشان هم خوشتان نیاید ؛ خب این سلیقه ی شخصی شماست و محترم ؛ ولی باید هر پدیده و سوژه ای را در ظرف زمانی و گاه مکانی خودش سنجید .
در این مورد با شما موافقم اما توجیحی برای کمکاری استاد بهاری نیست . خیلی ها معتقدند که در حال حاضر آثار بتهوون خیلی بتر از زمان خودش اجرا میشه یا چرا راه دور بریم شرط میندم استاد صبا هیچ وقت کارهای خودش رو به این خوبی نشنیده . (با توجه به چهار مضراب زنگ شتری که از ایشون شنیدم) . پنجه ی ضعیف صبا رو میشه الان کاملا ازش چشم پوشی کرد چون صبا فردی بود که موسیقی ایرانی رو از چند طریق پیش برد فولکلور ها رو به زیبائی تصنیف کرد . کتاب نوشت . ردیف بیرون داد و از همه مهمتر شاگردائی تربیت کرد که تا چندین دهه موسیقی ایرانی رو جلو برد . حالا چه کسی جرات میکنه بگه که مثلا صبا نوازنده ی ضعیفی بود ؟! حالا برسیم به استاد بهاری . خوب ایشون چی کار کردند برای این موسیقی ؟! شارد هم که تربیت کردند شده اند امثال منظمی . یه پیش درآمد که ساخته باشند یه تصنیف یه کتاب ؟! تقریبا هیچی . فقط با اون شمایل خونسرد پشت کمانچه شناخته میشند . پس بحث گذر زمان در مورد استاد بهاری بی معنیه .


ما باید هر کدام را در ظرف زمانی و مکانی و در مقایسه با هم روزگاران خودشان بسنجیم . زمانی که استاد بهاری کمانچه می زدند ، نه کسی کمانچه می کشید و نه خیلی از تکنیک های امروزی برای کمانچه نوازی وجود داشت . بسیاری از این تکنیک های امروزی کمانچه نوازی ( که خواسته یا نا خواسته از معیار های ما برای مقایسه ی نوازندگی استاد با نوازندگان امروزی است )
شما این رو در نظر نمیگیرد که همون زمان هم آذری ها کمانچه کش های فوق العاده ای داشته اند . من بخاطر این اردشیر کامکار رو ستایش میکنم که نه در دام کمانچه تکنیکی و پر کرشمه ی آذری افتاده نه به نوازندگی بهاری اعتنا کرده . کمانچه اردشیر ایرانیه .بهترین نمونه فیلم مادر هست . نگاه کنید ببینید چه قدر با فضای ایرانی همخوان هست .
در نهایت از بحث با شما لذت بردم . به امید اون روز که حداقل ما جوون ها از بند و تکلف واژه "استاد" بیرون بیایم و بی رودروایسی بتونیم موسیقی امون رو نقد کنیم .

Don_Ramtin
Monday 29 March 2010, 06:04 PM
رفیق عزیزم ، BigBrother گرامی ، دوباره سلام !
من هم مثل تو از اینکه ما اغلب دور هنرمندانمون هاله ای از تقدس درست می کنیم ، بدم میاد . همون رییس جمهورمون هاله داره ، برای هفت پشتمون بسه . منم اغلب حرف های جناب لطفی رو - درباره ی کمانچه و کمانچه نوازان - درست نمی دونم . اما در رابطه با اون قسمت که گفتی " پنجه ی ضعیف صبا ... " ( ببخشید ، من یه کم بی سواد و عتیقه ام و نمی تونم مثل تو از امکانات اینجا استفاده کنم و مثل تو شیک و ژیگول ، نقل قول هایی که می خوام رو بیارم و مجبورم خودم بنویسمشون ! ) ، بازم میگم که صبا ، در زمان خودش پنجه ی ضعیفی نداشته و اتفاقا سرآمد ویلن نوازهای زمان خودش بوده . می تونی به آثار کسانی که هم زمان با او بوده اند مراجعه کنی و اینو ببینی . اما ماجرای اجراهای بسیار برتر زنگ شتر در این زمان ، مربوط به همون گذر زمان و پیشرفت تکنیک های نوازندگی و حتا گاهی پیشرفت های تکنولوزیکه . گفته بودی که بهاری هیچ قطعه یا پیش درآمدی نساخته و ...
اتفاقا جناب بهاری یه سری قطعات ضربی و پیش درآمد و حتا تصنیف دارند که برخی از آنها به نت هم نوشته شده ؛ در این رابطه می تونی به کتاب " آثاری از استاد بهاری " که مهدی آذر سینا جمع آوری کرده مراجعه کنی و یا طرف B از نوار حاصل عمر رو گوش کنی .
و اما در رابطه با " اون شمایل خونسرد پشت کمانچه " ! دوست من ، آیا خونسردی در هنگام ساز زدن و یا پر هیجان بودن و " خونگرمی " در حین نوازندگی ، فی نفسه امتیاز یا نقصه ؟! آیا کسی می تونه قدرت جناب جلیل خان شهناز رو در تار نوازی کتمان کنه ؟ از شهناز خونسرد تر در حین نوازندگی داریم ؟ به نظر تو ، قدرت بی مثال حسین علیزاده باعث میشه که ما به احترامش کلاه از سر برداریم و یا حس و هیجانش در حین نوازندگی ؟ یکی از جالب ترین چیز ها در رابطه با نوازندگی چند تن از بزرگان و قدما ( مثل استادان ، کسایی ، شهناز ، بهاری و ... ) برای من اینه که ، این بزرگان در اوج آرامش و بقول تو " خونسردی " ساز می زدند ، ولی سازشان آدمو تکون می داد و ما رو به هیجان می آورد ؛ در حالیکه گاهی می بینیم برخی از نوازندگان هنگام ساز زدن ، همه جور احساسی رو از خودشون نشون میدن و همه گونه عملیات ژانگولر و هالو خرکنی رو به نمایش میزارن ، ولی دریغ از اینکه صدای سازشون کوچکترین حسی رو در آدم بوجود بیاره . البته منم مثل تو دوست داشتم که این حس درونی موسیقی امثال شهناز و کسایی و ... در چهره و بدنشان هم موقع نواختن دیده میشد ، ولی نبود آن را به عنوان یه امتیاز منفی برای نوازنده نمی دونم .
دوست من ، این چرت و پرت هایی که نوشتم ، همه نظر شخصی منه و دلیلی وجود نداره که حتما درست باشه . ولی فکر می کنم که گفتنشون ، هم می تونه باب دوستی بین من و تو رو باز کنه و هم شاید برای برخی از دوستان موافق یا مخالف من مفید باشه . مرسی که برای خوندن دری وری های من وقت گذاشتی . خوش باشی . فعلا یا حق !

BigBrother
Monday 29 March 2010, 07:39 PM
رامتین جان بحث با شما برای من شخصا لذت بخشه اون قضیه نقل قول ها هم کار پیچیده ای نیست . متن رو کپی کنید اینجا بعد سلکتش کنید و در نهایت دکمه ی نقل قول رو (دکمه ی زرد رنگ سمت چپ You can see links before reply) بزنید تا متن نقل قول بشه . اما بر گردیم به بحث . دقیقا منظور منم همینه که شما میگید موسیقی پیشرفت کرده مخصوصا تک نوازی .دلیلش هم امکان استفاده از تجربیات دیگران هست .قطعا استاد صبا در زمان خودشون استاد بوده اند و در این شکی نیست ولی اینکه نوازندگیشون در حال حاضر گوش نواز نیست یه مسئله طبیعی هست . اما اگه یه عده بیان و بگند اون سبک نوازندگی استاد صبا یعنی ویولون ایرانی و امثال بدیعی فقط روی ویولون دارند پشتک میزنند و ساز رو به قهقرا برده اند مایه تاسف و نشانه ی پسرفته . اما افرادی بوده اند که در زمان خودشون کلاس متفاوتی از ساز خودشون رو نشون داده اند یعنی وقتی ساز رو تحویل گرفته اند اونقدر عاشق سازشون بوده اند که اگه نقطه ی A ساز رو تحویل گرفته اند نقطه ی B به نسل بعد تحویل داده اند . نمونه اش استاد کسائی , استاد پایور . ممکنه بهاری چند تا آهنگ داشته باشه ولی هیچ کدومشون رو من بخاطر ندارم با اینکه یه زمانی در نوجوانی به کارهای گروه اساتید علاقه داشتم . منظورم از آهنگ بیشتر یه چیزی مثل سلام صبحگاهی استاد کسائی هست و نه جور کردن چهار گوشه پشت سر هم . در مورد احساسی نوازی هم باید بگم بعضی ها مثل هابیل علی اف هستند که وقتی ساز میزنندهیچ کار خاصی نمیکنند فقط چشم هاشون رو میبندند ولی با انگشت گذاری ها و گلیس ها و ویبراسیون و آرشه کشیشون تحرکی در آدم بوجود میارند که امثال کلهر که بخاطر نمایش هاش رو صحنه معروف هیچ گاه نمیتونند .
در هر صورت ممنون که به پست های بنده توجه میکنید .

Don_Ramtin
Monday 29 March 2010, 11:03 PM
BigBrother عزیزم !
منم از صحبت کردن با تو راضی ام و خوشحال . از توضیحاتت درباره ی ماجرای نقل قول و این حرفا ، سپاسگذارم .
نظر من اینه که یه تعداد از موسیقیدان های ما ( البته با تعریفی که ما در موسیقی ایرانی داریم ؛ وگرنه اصولا به کسانی چون استاد کسایی و شهناز و امثال آنها ، موسیقیدان نمی گویند ) ، بقول تو کلاس متفاوتی از ساز خودشان نشان داده اند ؛ از جمله استادها : کسایی ، پایور ، عبادی ، بهاری ، حسین تهرانی ، بهمن رجبی و ... .
شما کافیست به کمانچه نوازی باقر خان کمانچه کش و یا حسین یاحقی دقت کنی ، تا تفاوت عمده و جهش کمانچه نوازی رو در کار استاد بهاری ببینی . البته فکر نکنی من از این آدمایی هستم که از موسیقی گلها ، دیگه جلوتر نیامدم ها ! اتفاقا بین خودمون باشه من از اون نوع موسیقی و موسیقی تخدیری خیلی خوشم نمیاد و حاضر نیستم یه مضراب حسین علیزاده و یا زنده یاد مشکاتیان رو با هزاران مالش های رو دسته ی فرهنگ شریف ( لاس زدن با ساز ! ) و شیرین کاری های بیش از حد صارمی روی سنتور عوض نمی کنم .
به ره حال ما در اغلب موارد با هم هم نظریم و در برخی از موارد هم - طبعا - اختلاف نظر داریم . ولی این مانع دوستی و حتا شاید همکاری ما نمی تونه باشه که می دونیم " اجتماعی بدون اختلاف عقاید و تضارب افکار ، اجتماعی از آدم های خوب و مهربون نیست ، بلکه اجتماع از مورچه هاست " !

david_santoori
Monday 29 March 2010, 11:06 PM
بنده برای تشکر کردن از دو دوست عزیز ،جناب رامتین و جناب bigbrother وظیفه دونستم که پستی را ارسال کنم ولی در رابطه با موضوع اخیر نظر ی نمیدم فقط خیلی خوشحالم که این مباحث شکل میگره و معتقدم در این تبادل نظر ها ست که یه چیزی در میاد و زیباییش هم به همینه که نظر های متفاوتی با پشتوانه ی تحقیقی و فکری البته با حفظ احترام متقابل بیان بشه . شاید اگه این مباحث نبود خیلی ها این قدر باریک نمیشدند که یک بار دیگه ریز بینانه تر آثار صبا را از نظر بگذرونند و باز هم به انگشت گذاری استاد دقت کنند ، چه میدونم یا دوباره یه سری به طرف B حاصل عمر بزنند و خلاصه بهاری و هابیل و کلهر و کامکار و اذر سینا و لطفی و...کنار هم بچینند و بعد از بین اون ها تصمیم بگیرند که چه چیز برای من بهترین است .
به هر حال سپاسگزارم از این که یک جریان فکری حد اقل در بنده ایجاد کردید.

Don_Ramtin
Monday 29 March 2010, 11:19 PM
آقا من غلط بکنم برای کسی " جریان فکری " ایجاد بکنم ! این وصله های " لا یتچسبک " با صد من سریش هم به من یکی نمی چسبه ! اصلا سواد و شعور من اجازه ی همچین کارایی رو نمیده و اگر هم میداد ، اصولا من اینکاره نیستم باباجون ! این " تجاهل العارفین " شماها منو کشته !
ولی یه هر حال سپاسگذارم که وقت صرف می کنین و این مزخرفات منو می خونین . خدا صبرتون بده و شما رو با کاربران اینترنت صدر اسلام محشور کنه !:am

Kamanche
Thursday 1 April 2010, 02:42 AM
سلام به دوستان عزیز
خیلی متشکر از تبادل نظرات . اگه حوصله دارید منم وارد بشم . من هم به صحبت های هر دو عزیز نقدهایی دارم که دوست دارم مطرح کنم و جواب بگیرم .
اما
چون در بین نظرات دوستان یه مقدار هم بحث به نوازنده های دیگه به غیر از استاد بهاری و بعد حرفهای جناب لطفی و بعد شیوه ی نوین کمانچه نوازی و بعد کمانچه نوازی ی ایرانی کشیده شد خواهش میکنم یه سری هم به این تاپیک (You can see links before reply) بزنن یا توی همون تاپیک یا توی همین تاپیک اگه تمایل دارید در این موارد بیشتر بحث کنیم .
البته
انتقادات من پا برجاست ولی به گمانم اونجا محل بهتری باشه برای مطرح کردنش چون یه مقدار بحث عام تر هم میشه و فقط مربوط به استاد بهاری نیست . به هر حال دیر یا زود مطرح میکنم . ولی دوستان حتما به اون تاپیک سرکی بکشند .
ممنون .

Don_Ramtin
Thursday 1 April 2010, 06:14 PM
سلام " کمانچه ی " عزیز !
من اون تاپیکی رو که میگی ، دیده ام . اما به نظرم آمد بهتره دوستانی که ساز تخصصی شان کمانچه است ، در اونجا نظر بدهند . من اصولا کمونچه کش نیستم و فقط یه نموره - اونم قدیم ندیما - کمونچه زدم ( که تازه دلیلش یکی این بود که یه کمونچه دارم و دیگری هم این بود که من چون یه کارگاه ساز سازی داشتم و ساز می ساختم و گاهی برای رفقا ، آرشه ی کمونچه می ساختم ، می خواستم بدونم که دوستان چه جوری از آرشه استفاده می کنن و اصولا یه آرشه ی خوب ، باید چه خصوصیاتی داشته باشه ! ) . ولی به هر حال ، هر نقدی در باره ی چیزایی که من نوشته ا داشته باشی ، با کمال میل می خونم . خوش باشی . فعلا ، یا حق !

Kamanche
Friday 2 April 2010, 04:10 AM
سلام بر دوستان عزیز بر BigBrother عزیز و جناب رامتین .
والا حقیقتش دوست نداشتم مطلبی بنویسم . چون صحبت هایی که BigBrother نظرات شخصیشون بود و مسلمه که قابل احترامه .
اما دو تا مورد بود که متذکر بشم و دیگه عرضی نیست . مباحثی که مربوط به تاپیک استاد بهاری نیست رو در تاپیک روایتگر اصیل کمانچه نوازی ... مطرح میکنم .
1 . اینکه دوستمون BigBrother در مورد شاگرد های ایشون فرموده بودند که


حالا برسیم به استاد بهاری . خوب ایشون چی کار کردند برای این موسیقی ؟! شاگرد هم که تربیت کردند شده اند امثال منظمی .

در حالی که شاید جناب منظمی یک نمونه از طیف وسیع شاگرد های استاد بهاری هستند که همگی دارند فعالیت میکنند و همگی ماشالله شیوه ی نوازندگی مخصوص به خودشون رو دارند .
یاد میکنم از آقایان داوود گنجه ای ، هادی منتظری ، درویش رضا منظمی ، علی اکبر شکارچی ، مهدی آذرسینا ، محمود تبریزی زاده ، ابراهیم نقدیان ، از جوون تر ها اردشیر کامکار ( که امیدوارم منکرش نشید ) و سعید فرج پوری و دیگرانی که ماها هرگز نشناختیم .
من ده نفر رو اسم بردم . امیدوارم همه رو بشناسید و با شیوه های نوازندگی ، طرز فکر و آثارشون آشنا باشید .
باور کنید ده شیوه ی مختلف دارند . باور کنید همه منظمی نیستند که اینجوری همه رو با یه چوب روندید . باور کنید منظمی خیلی با بهاری تفاوت داره . شاید اگه داوود گنجه ای رو مثال میزدید برای شباهت ، قابل قبول تر بود برای من .
من هرگز و هرگز قبول ندارم که

حالا برسیم به استاد بهاری . خوب ایشون چی کار کردند برای این موسیقی ؟! شاگرد هم که
تربیت کردند شده اند امثال منظمی .
یعنی واقعا میخواهید منکر بشید هزاران شاگردی رو که الان دارند زیر نظر اساتید اساتید اموزش کمانچه میبینند ؟ حالا یکی با طعم کامکارش یکی از نوع منظمی و آذرسینا و شکارچی و گنجه ای .

2. دوست عزیزم که کاملا حرف شما رو در مورد نقد قبول دارم و کاملا استقبال میکنم که بحثمون در مورد نقد در تاپییک دیگه ای ادامه پیدا کنه ، باور بفرمایید کمانچه ی ایرانی فقط کارهای محیر العقول کردن نیست . بهاری بزرگ موند برای اینکه میدونست که کمانچه نوازی چیه . باور کنید تاریخ بزرگ ترین قاضیه و یه قاضی خیلی بی رحم . اوائل شروع آموزشم منم زیاد به نوازندگی استاد ارتباط برقار نمیکردم . اما یکی دو سال پیش یه سه نوازی ازش دیدم در جشن هنر شیراز با اساتید پایور تهرانی و شهناز در همایون . اتفاقا اونجا هم کمانچه ش خش دار بود . اما اونجا بود که که بهاری رو فهمیدم . یه تکنوازی 5 دقیقه ای در همایون برام کافی بود که بفهمم که چرا بهاری بزرگ و قابل احترامه .

امیدوارم روزی از همین جناب کامکار ، سر کلاس هاشون در مورد بهاری بپرسید ( چون من این شانس رو داشتم ) تا بدونید نظر ایشون در مورد بهاری و شاگرد هاش و شیوه های نوازندگی اونها از جمله داود خان گنجه ای ( پدر خانوم جناب کامکار ) چیه و نظرات جالبشون رو بشنوید .
اما پایان عرضم یه نکته ای بود امیدوارم ازم دلخور نشید و کاملا دوستانه بخونین . شاید این تفکر شما از اینجا نشات میگیره که کمانچه نمیزنید و یا اصلا نزدید . چون باور کنید هر کس که زده به اون کمانچه ی خش دار ایمان آورده !
قربان شما
مخلصیم
ببخشید که طولانی شد .

BigBrother
Friday 2 April 2010, 10:50 AM
خوب بهتر بود من از شاگرد خلف نام میبردم . ناظری هم پیش شجریان ردیف کار میکرده ولی بعیده بشه مقایسه اشون کرد . در مورد این افرادی که نام بردید منتظری منظمی و تبریزی زاده رو شنیدم که فرق خاصی از نوع تفکر پشت ساز بین این ها و بهاری ندیدم .

اردشیر کامکار ( که امیدوارم منکرش نشید )
چرا باید منکر بشم !؟ مگه قراره لجبازی کنیم وقتی یه نفر برای 30 سال یکه تاز کمانچه باشه طبیعیه که نسل بعد مجبوره بهش رجوع کنه .
کمانچه جان من نوازنده کمانچه نیستم . و ساز اصلی من ویولن هست که اونم بی ارتباطه چون من حتی عمر ویولون زدنم به 2 سال نمیرسه . و ممکنه بعد از اینکه به این نتیجه رسیدم میتونم کمانچه هم بزنم کمانچه رو هم شروع کنم . اما این اصلا ملاک نیست . موسیقی برای شنونده نواخته میشه نه نوازنده . من از 12-13 سالگی عاشق استاد شجریان بودم و موسیقی سنتی رو مثل خیلیای دیگه با ایشون شروع کردم اون موقع هم که شجریان رو میبلعیدم هم نمیتونستم کارهای بهاری رو تحمل کنم (مثل گلبانگ 2 و دود عود ) و کلا از ساز کمانچه بدم میومد . علاقه من به کمانچه از بیات شیراز هابیل شروع شد و با بر تارک سپیده و صبا شدت پیدا کرد و مطمئنا اگه اردشیر نبود من اصلا توی این بخش پست نمیزدم . شما میفرمائید که استاد بهاری اجراهای خوبی هم داشته اند . من منکر این نمیشم ولی یه ضرب المثل اینگلیسی میگه که حتی ساعت خراب هم روزی دو بار ساعت رو درست نشون میده . اینکه اردشیر پشت سر استاد مرحومش تعریف میکنه چیز طبیعی هست . ولی اگه اون سبک رو میپسندید قطعا اردشیر هم مثل ایشون ساز میزد .بگذریم که بین شخصیت واقعی یک فرد و شخصیت هنریش تفاوت وجود داره . استاد بهار همونطور که گفتم از بعد شخصی ممکنه انسان نازنینی باشه اما ....

AliB
Friday 2 April 2010, 02:53 PM
دوستان سلام
از ویشتاسب عزیز دوست و برادر بزرگوارم سپاسگزارم که به حق مطالبی رو بیان فرمودند در مورد جایگاه استاد بهاری در موسیقی ما و البته ""باقی ماندن"" سازی به اسم کمانچه در قاموس موسیقی ایران ...
البته اینجا محل بیان نظرات شخصیست و محل بحث و تبادل نظر ، هر کدوم از دوستان می تونن بنا به هر دلیلی و بر مبنای هر نوع شناختی ، نظری رو داشته باشند و ابراز کنند و همونطور که ویشتاسب عزیز فرمودن قابل احترامه و مسلما پاسخگویی دوستان دیگر و نقد نظر دیگران اصلا به معنی اهانت یا زیر سوال بردن دیگری نیست و کسی هم قصد تغییر نظر کس دیگر رو با زور و سر و صدا نداره ، چه آنگاه که شناختی رخ بده ، اونوقته که تازه معرفتی حاصل میشه پس تمام صحبت ها بر سر پیدا کردن شناختی متفاوت هست(حالا در هر موضوعی) !
خوب کاملا مشخصه دوستمون (برادر بزرگ) به هر دلیلی با ساز استاد بهاری ارتباط برقرار نکرده و به ذائقه ی شنیداری ایشون خوش نیومده این کاملا قابل درکه اما سخنانی که بر مبنای این مساله در زیر سوال بردن شیوه و جایگاه استاد بهاری بیان می کنند جای بسی نقد و نظر داره! آنچه از محتوای این پست آخر شما من متوجه میشم این هست که می فرمایید استاد بهاری تصادفا یکی دوبار خوب ساز زده و کلا ممکنه شخصیت خوبی داشته باشی اما ... (که معنیش اینه که هنرمند خوبی نباشه با در کار هنری ضعیف باشه به اصطلاح) ! و فرمودید که اگر کسی برای 30 سال یکه تاز کمانچه [نوازی] باشه (که خودش جای تامل داره) بقیه ناچارند که به او مراجعه کنند!
دوست من حتما اطلاع دارید که در دوره ای از تاریخ موسیقی ایران ، بنا بر اوضاع فرهنگی و اجتماعی و باب شدن مدرنیته و رسوخ این تفکرات به هنر ها و هنرمندان ، از جمله موسیقی ما ، ساز کمانچه در معرض خطر نابودی قرار گرفت! اکثر نوازندگان رو به نواختن ویلن آوردند و عملا ساز کمانچه از روی صحنه ها و اجرا ها حذف شد! تا اینکه رادیو راه افتاد! در اون زمان یکه تازی با نوای ویلن بود ، و همونطور که عرض کردم اگر یکی دو نفری هم توان کمانچه نوازی داشتند اون زمان! و این ساز واقعا در خطر نابودی بود(هنوز هم که هوزه ساز کمانچه از جمله سازهای در معرض خطر فراموشی ایران به حساب میاد) کسی که مردانه وارد میدان شد و نواختن ویلن رو کنار گذاشت و پرداخت به نواختن این ساز زیبای ایرانی کسی نبود جز استاد علی اضغر خان بهاری ! در اون شرایطی که نوازندگان ویلن تو بورس بودن به قول معروف و کلی رو دست حلوا حلوا می شدن! ایشون قید همه ی اینها رو زد و برای حفظ میراث فرهنگی و هنری کشورش ساز کمانچه را مردانه در دست گرفت! و به رادیو رفت! در اونجا نوای این ساز رو که تقریبا فراموش شده بود دوباره به گوش همگان رساند! نه تنها این ! بلکه با دانش و بصیرتش به موسیقی ایرانی دایره المعارف تصانیف و ضربی های قدیمی بود! ردیف دان و موسیقی دان برجسته و تکنواز و بداهه نواز بی بدیل! (البته مسلما درک این ها هم نیاز به شناخت و آگاهی داره) و کسی بود و هست که ""شرف"" کمانچه نوازی ایران به حساب میاد و پدر کمانچه نوازی معاصر در واقع! همونطور که گفتم اینکه شما به عنوان یک شنونده ی موسیقی نمی تونید با یک ساز و یک نوع موسیقی ارتباط بگیرید کاملا قابل درکه و باز به عنوان یک شنونده اگر نظر بدید که من از ساز زدن فلانی خوشم نمیاد باز قابل درکه ولی وقتی از جایگاه یک شنونده فراتر میاید و نظر کارشناسی میدید دباره ی شیوه ی نوازندگی پدر کمانچه نوازی معاصر ایران و اون جملات رو بکار می برید حق نقد و البته رد نظر شما برای دیگران محفوظ هست! من به عنوان یک هنرجوی موسیقی ایرانی که بیش از 12 سال هست که مشغول فراگیری موسیقی ایرانی هستم و به جرات به اندازه ی تمام سنم شنونده ی موسیقی ایرانی بودم اونم نه فقط از نوع شجریانیش! بلکه شنونده ی آثار ناب موسیقی ایرانی و ساز اساتیدی چون ؛ عبادی ، کسایی ، شهناز ، مجد ، ورزنده ، صارمی ، پایور ، حافظی ، شریف ، یاحقی ، بدیعی ، ملک ، تجویدی ، بهاری ، و رحمت الله بدیعی ! وووو صدای خوانندگانی چون : بنان ، شهیدی ، خوانساری ، پوران ، الهه ، مرضیه ، گلپایگانی ، قوامی و البته شجریان در خیلی از آثار قدیمیش که بسی ارزشمند و هنری تر از بسیاری آثار امروزینش هست ! و همینطور در کنار ساز تخصصیم که سه تار هست فقط دستی به ساز کمانچه بردم ، خوشبختانه قادر به درک عظمت و علت جایگاه ویژه ی استاد بهاری در موسیقی ایرانی هستم! همین شجریانی که شما کاراش رو دوست دارید شاگر استاد بهاری بوده! بسیاری از تصانیف قدیمی رو و ضربی خوانی ها رو از ایشون فراگرفته! همینطور که ویشتاسب عزیز گفت خیلی های دیگه هم بجز نوازندگان کمانچه ای که الان جزو نوازندگان طراز اول هستند شاگردی استاد بهاری رو در زمینه های مختلف کردند!
اینها فقط بیان جایگاه و اهمیت استاد بهاری بود در موسیقی ما !
اما از منظر نوازندگی ایشون و سازشون! باید بگم هنوز که هنوزه کسی نمی تونه صدای ساز ایشون رو از کمانچه خارج کنه! دیگرانی که آمدند از جمله اردشیر خان کامکار رهی دیگر برگرفتند! که البته حتما با سلیقه ی موسیقی معاصر کاملا هماهنگی داره و شاید روند تکامل ناگزیر نوازندگی ساز کمانچه باشه! اما نمیشه این مورد رو با اصالت وصدای پر مفهوم و سوخته ی ساز استاد بهاری قیاس کرد! جمله بندی های استاد بهاری رو چه کسی داره؟ استادی در موسیقی ایرانی فاکتور هایی داره که بسیار ظرافت داره! سونوریته ی مشخص و با اصالت! جمله بندی های موسیقایی و معنی دار! مبتنی بودن بر اصول سنت موسیقی ایرانی! و همینطور در عین وجود همه ی اینها داشتن لحن و بیان شخصی و به اصطلاح سبک بیان شخصی! که همه ی اینها به نظر من در ساز استاد بهاری وجود داره!
امیدوارم از لابلای جملاتم مقصود و نظرم رو تونسته باشم خوب برسونم .
پاینده و موفق باشید

AliB
Friday 2 April 2010, 03:19 PM
خوب من فقط با خوندن همین صفحه و بدون مراجعه به پست های صفحه ی قبل و نظرات پیشین دوستان از جمله (برادربزرگ) و (رامتین) ، این مطلب رو نوشتم! و بعد از نوشتنش مراجعه کردم و پست های صفحه ی قبل رو خوندم!
باز هم جای صحبت فراوان هست در این باره! دوستمون رامتین خان البته در پست های قبلی به نکات خوبی اشاره کردند که خیلی از اونها منظور نظر من هم هست و باهاش موافقم!
فقط یک جمله ای فرمودند در مورد لاس زدن با ساز و شیوه ی مثلا استاد شریف!
اول روشن کنم که من شاگرد مسعود شعاری هستم و الان هم دارم شیوه ی به نوعی استاد علیزاده رو پیش ایشون کار می کنم چون داریم قطعات استاد علیزاده رو میزنیم! اتفاقا شدیدا سعی می کنم شیوه ی علیزاده رو خوب یاد بگیرم و از قضا به ویژگی های جالبش و ظرافت هاش هم آشنایی پیدا کردم که خیلی دنیای زیباییست! قبل از این شاگرد استادی بودم که از شاگردان استاد طلایی و استاد بهاری و استاد ناصح پور و مجید کیانی بوده و تفکری بس سختگیرانه در موسیقی ایران داشت ! بسی در اون فضا غوطه خوردم! و البته بهره ها بردم! اما خوشبختانه خدا رو شاکرم که من رو به درد تعصب و یکسویه نگری ! مبتلا نکرد! ذهن من همواره باز بود برای دیدن زیبایی ها درک تفاوت ها و فهم جایگاه ها! به نوعی از این صحبت ها زیاد میشه! رامتین عزیز موسیقی گلها! رو به موسیقی تخدیری تعبیر کردند! البته این نظر شماست و محترم! ولی در کمال احترام من با نظر شما مخالفم! اساسا حال در موسیقی ! چیزیست که از این تعابیر بر نمیداره! ساز زدن استاد شریف هم به نظر حقیر (به عنوان یک شنونده و البته کسی که آشنایی مختصری با ساز تار دارم) دارای یک بیان شخصی و سونوریته ی منحصر بفرد هست که بسیار زیبا و بدیع و شاعرانه و عاشقانه است! بسیار ایرانیه به نظر من ! قطعا خود شما واقفید که رسیدن به یک بیان شخصی در هنر کار هر کسی نیست اون هم در موسیقی اون هم در ساز تار که این همه نوازندگان قدر و غول هایی داشته در اون زمان در حال حاضر هم به نوبه ی خودش داره! در کنار استاد شهناز آمدن و شیوه ی خود رو پیدا کردن و مطرح کردن کار هر کسی نیست! استاد شریف به عقیده ی حقیر و بر مبنای تجربه ی شنیداریم جزو نوابغ و نوادر موسیقی ایرانیست! حتما برنامه ی گلهای تازه شماره 37 رو شنیدید! در گوشه ی بیداد با آواز جناب شجریان! اوج احساس مهارت تکنیک و غنای جمله بندی رو باید در اون کار ببینید! (و این یک نمونه از هزاران) چنان جمله ها رو ادامه میده که من که می شنوم تا سر حد مرگ از خود بیخود میشم! جمله رو نصفه نیمه و عقیم(مثل بعضی نوازندگان حال حاضر) رها نمیکنه! تا آخرین مرحله پیش میره! واقعا در قالب کلمات نمی تونم خوب توصیف کنم چه حسی به من دست میده! موسیقی گلها محصول زمان خودش هست(همونطور که خود شما هم به درستی در پاسخ به دوستمون (برادربزرگ) به این نکته اشاره کردید که هر اثر هنری(البته مفهوم کلامتون این هست) محصول زمان خودش هست و برای قضاوت عادلانه باید به مجموعه ی عوامل موثر در پدید آمدنش از جمله شرایط فرهنگی و اجتماعی حتی سیاسی اون زمان جامعه توجه کرد! و البته سیر تکامل بیان هنری! به عقیده ی حقیر اگر سیر برنامه ی گلها پدید نمی آمد در مو سیقی ما! ما هنوز در دوران قاجار بسر می بردیم از نظر موسیقی! این وزن و درک حالی که حتی در نوازندگان مکتب تبریز امروزین ما بوجود آمده و یا حتی انحلال برخی از نوازندگان مکتب تبریز در مکتب اصفهان(مثل استاد لطفی :)) ) بسیار به هنری تر شدن و امروزی تر شدن و در یک کلام به تکامل موسیقی امروزین ما کمک کرده! و علاوه بر این هم که عرض کردم در منظر شخصی من به هیچ روی موسیقی گلها موسیقی تخدیری نیست! موسیقی حال هست ! در عین اینکه بهترین و برجسته ترین البته آثار موسیقایی تاریخ موسیقی ما نیز حتی در قالب این برنامه ها ارایه شده!
سپاسگزارم

Don_Ramtin
Friday 2 April 2010, 06:25 PM
دوست من ، جناب AliB عزیز !
اول اینکه بسیار ممنونم که چرت و پرت های منو خوندی و بیشتر ممنونم که نقدش کردی و درباره ی اونا نظر دادی .
در مورد " حال " که گفته بودی ، من هم به وجود اون حال تو موسیقی ایرانی معتقدم و اتفاقا از اون خوشم هم میاد . ولی به نظر من ، فرق است بین حال تا حال ! من حال مثبت و غیر تخدیری رو تو ساز کسایی ، شهناز ، بهاری و ... دیدم . شاید از نظر بعضی ها موسیقی این بزرگان هم تخدیری باشه ، ولی نظر من چنین نیست و عقیده دارم فرق است بین ساز زدن و گاه " شیرین کاری " های مرسوم در موسیقی ایرانی با اینکه آدم بخواد با " لاس زدن " با ساز و به ضرب و زور مالش های بیش از حد روی دسته و فشارهای غیر ضروری روی خرک و پوست ساز و مضراب چپ زدن های تمام نشدنی در بالا و پایین طول سیم ، احساسات شنونده های رمانتیک رو " قلقلک " بده ! بله ، هم نورمن ویزدم و چیچو فرانکو کمدین هستند و هم چارلی چاپلین ، ولی آیا قابل مقایسه اند ؟!
دوست من ! شاید یه کم من زیادی رک و بی تعارف حرف می زنم ، ولی خواهش می کنم تو ناراحت نشو و به لایه های زیرین این تندی ها و آنچه می خوام بگم توجه کن . من به آن حس لختی و رفتن در عالم هپروتی که در حین شنیدن چنین موسیقی هایی به آدم دست می ده ، " حال " نمیگم . فرق است بین مستی یه عرق خور دایم الخمر ، با مستی منصور حلاج و مولانا و .... بقول سعدی : که رقیبان ز مل و من ز تأمل مستم !
چنین حالی و چنین موسیقی هایی - به نظر من - فقط به درد همون دم منقل می خوره .
دوست من ! البته ما درباره ی چیزی صحبت می کنیم که نه میشه دقیق تعریفش کرد و نه قابل اندازه گیری و متر کردنه . پس کاملا طبیعیه که سر همین یه کلمه ی " حال " در موسیقی ایرانی با هم اختلاف نظر داشته باشیم .
دوست من ! اینکه شما می گویید با شنیدن جواب آوازهای جناب شریف ، " تا سر حد مرگ از خود بی خود می شوم " ، بدلیل نظر و سلیقه ی شخصی شماست و دلیلی بر خوب بودن و سالم بودن آن نوع موسیقی و آن شیوه ساز زدن نیست . کما اینکه من هم با شنیدن تکنوازی های همون نوازنده ، از هر چی تار و تار نوازه بدم میاد ؛ و این هم باز مربوط به نظر شخصی من و دیدگاه من در موسیقیست و به هیچ وجه ، دلیلی بر بد بودن آن نوع موسیقی نیست .


قطعا خود شما واقفید که رسیدن به یک بیان شخصی در هنر کار هر کسی نیست اون هم در موسیقی اون هم در ساز تار که این همه نوازندگان قدر و غول هایی داشته در اون زمان در حال حاضر هم به نوبه ی خودش داره! در کنار استاد شهناز آمدن و شیوه ی خود رو پیدا کردن و مطرح کردن کار هر کسی نیست!

دوست من ! من هم قبول دارم که ایشون لحن و بیان و شیوه ی خودشونو پیدا کردن ، اما باز این هم دلیلی بر خوب بودن و درست بودن اون لحن و شیوه نیست و فقط این را می رساند که این نوازنده ، مقلد نیست و به شیوه ی مخصوص خود می نوازد . در این روزگار ما هم بسیاری هستند که در کنار بزرگانی چون شجریان ، توانسته اند به شیوه هایی " مخصوص خود " برسند که گاه اتفاقا بسیار پر مخاطب هم هست و شاید اگه همزمان در دو سالن جداگانه با استاد کنسرت بزارن ، سالن اونا پرتر بشه ؛ اما آیا اینها دلیلی بر خوب بودن و بهتر بودن اوناست ؟!
دوست من ! " حال " یه معقوله است و " تخدیر " و " هپروت " معقوله ای دیگه . من ترجیح میدم از طنز زیبا و گزنده ی بزرگی چون زنده یاد عمران صلاحی خنده ام بگیره ، تا اینکه یه نفر بخواد با قلقلک و زورکی منو بخندونه !
به هر حال همه ی اینهایی که گفتم ، فقط و فقط نظر شخصی منه و هیچ دلیلی نداره که حتما درست باشه .
خوش باشی و پیروز . فعلا ، یا حق !

BigBrother
Friday 2 April 2010, 08:14 PM
از علی آقا بخاطر نظرشون ممنونم . فکر میکنم در مورد نظریاتم در مورد استاد بهاری و اونجور کمانچه کشی زیادی هم بحث کردم و نظریاتم رو کامل گفتم و نظریات دوستان رو هم شنیدم و فکر میکنم تضارب آرای مفیدی بوده که حتما به درد کسائی که این تاپیک ها رو میخونند بیشتر از مدح ثنای خشک و خالی خورده باشه . باز هم از همه کسائی که نظر بنده رو قبول نداشتن و جواب دادن متشکرم .

AliB
Friday 2 April 2010, 09:42 PM
دوست من ، جناب AliB عزیز !
اول اینکه بسیار ممنونم که چرت و پرت های منو خوندی و بیشتر ممنونم که نقدش کردی و درباره ی اونا نظر دادی .
در مورد " حال " که گفته بودی ، من هم به وجود اون حال تو موسیقی ایرانی معتقدم و اتفاقا از اون خوشم هم میاد . ولی به نظر من ، فرق است بین حال تا حال ! من حال مثبت و غیر تخدیری رو تو ساز کسایی ، شهناز ، بهاری و ... دیدم . شاید از نظر بعضی ها موسیقی این بزرگان هم تخدیری باشه ، ولی نظر من چنین نیست و عقیده دارم فرق است بین ساز زدن و گاه " شیرین کاری " های مرسوم در موسیقی ایرانی با اینکه آدم بخواد با " لاس زدن " با ساز و به ضرب و زور مالش های بیش از حد روی دسته و فشارهای غیر ضروری روی خرک و پوست ساز و مضراب چپ زدن های تمام نشدنی در بالا و پایین طول سیم ، احساسات شنونده های رمانتیک رو " قلقلک " بده ! بله ، هم نورمن ویزدم و چیچو فرانکو کمدین هستند و هم چارلی چاپلین ، ولی آیا قابل مقایسه اند ؟!
دوست من ! شاید یه کم من زیادی رک و بی تعارف حرف می زنم ، ولی خواهش می کنم تو ناراحت نشو و به لایه های زیرین این تندی ها و آنچه می خوام بگم توجه کن . من به آن حس لختی و رفتن در عالم هپروتی که در حین شنیدن چنین موسیقی هایی به آدم دست می ده ، " حال " نمیگم . فرق است بین مستی یه عرق خور دایم الخمر ، با مستی منصور حلاج و مولانا و .... بقول سعدی : که رقیبان ز مل و من ز تأمل مستم !
چنین حالی و چنین موسیقی هایی - به نظر من - فقط به درد همون دم منقل می خوره .
دوست من ! البته ما درباره ی چیزی صحبت می کنیم که نه میشه دقیق تعریفش کرد و نه قابل اندازه گیری و متر کردنه . پس کاملا طبیعیه که سر همین یه کلمه ی " حال " در موسیقی ایرانی با هم اختلاف نظر داشته باشیم .
دوست من ! اینکه شما می گویید با شنیدن جواب آوازهای جناب شریف ، " تا سر حد مرگ از خود بی خود می شوم " ، بدلیل نظر و سلیقه ی شخصی شماست و دلیلی بر خوب بودن و سالم بودن آن نوع موسیقی و آن شیوه ساز زدن نیست . کما اینکه من هم با شنیدن تکنوازی های همون نوازنده ، از هر چی تار و تار نوازه بدم میاد ؛ و این هم باز مربوط به نظر شخصی من و دیدگاه من در موسیقیست و به هیچ وجه ، دلیلی بر بد بودن آن نوع موسیقی نیست .

دوست من ! من هم قبول دارم که ایشون لحن و بیان و شیوه ی خودشونو پیدا کردن ، اما باز این هم دلیلی بر خوب بودن و درست بودن اون لحن و شیوه نیست و فقط این را می رساند که این نوازنده ، مقلد نیست و به شیوه ی مخصوص خود می نوازد . در این روزگار ما هم بسیاری هستند که در کنار بزرگانی چون شجریان ، توانسته اند به شیوه هایی " مخصوص خود " برسند که گاه اتفاقا بسیار پر مخاطب هم هست و شاید اگه همزمان در دو سالن جداگانه با استاد کنسرت بزارن ، سالن اونا پرتر بشه ؛ اما آیا اینها دلیلی بر خوب بودن و بهتر بودن اوناست ؟!
دوست من ! " حال " یه معقوله است و " تخدیر " و " هپروت " معقوله ای دیگه . من ترجیح میدم از طنز زیبا و گزنده ی بزرگی چون زنده یاد عمران صلاحی خنده ام بگیره ، تا اینکه یه نفر بخواد با قلقلک و زورکی منو بخندونه !
به هر حال همه ی اینهایی که گفتم ، فقط و فقط نظر شخصی منه و هیچ دلیلی نداره که حتما درست باشه .
خوش باشی و پیروز . فعلا ، یا حق !

درود بر دوستان گرامی و رامتین عزیز که خودشون رو دست کم گرفته و به نظریات گهربارشون لقب "پرت و پرت " میدن! از دید حقیر نظریات شما چرت و پرت نیست و همونطور که گفتم قطعا حاصل اندیشه و شناخت شماست حال چه غلط و چه درست!
حالا که بحث بر سر مفاهیم هست باید کمی بیشتر در مورد مفاهیم واژگانی که بکار می بریم توضیح بدیم و روشن کنیم که منظور ما چیست از بیان یک کلمه! اینکه "واژه" ی تخدیری رو بکار می برید و حال رو به دو بخش مثبت و منفی تقسیم می کنید اون هم در موسیقی و اون هم در اثر شنیدن دو نوع مختلف نوازندگی موسیقی ایرانی ! جای بسی بحث و تشریح و توضیح داره و صرف بیان یک کلمه نمیتونه روشنگر بحث باشه! اونچه مشخص هست شما سبک نوازندگی استاد شریف رو نمی پسندید و البته از اینکه من نسبت به این نظر شما نقد دارم ظاهرا زیاد هم خرسند نیستید و من این رو از شیوه ی نگارش شما درک می کنم و برام قابل فهم هست ولی واژگانی که بکار بردید اصلا برازنده ی این مقال و شان موسیقی ایران نیست!
خیلی ساده است ژست گرفتن و مثل برخی آقایون ""*****"" ها تقسیم موسیقی به دو بخش حلال و حرام! حال مثبت و حال منفی ! موسیقی غنا و موسیقی غیر غنا و از این دست تقسیم بندی ها که بلا و آفت رشد و بالندگی هنر و موسیقی ما در این سرزمین شده! این که فرمودید برخی موسیقی ها به درد پای منقل می خوره از شما که ظاهرا دستی بر کار دارید کمی بعیده دوست من .
اگر بخوام با شما وارد بحث مفهومی بشم در مورد مثال هایی کا آوردید حرف زیاد میشه زد! اینکه فرمودید مستی یه عرق خور دایم الخمر با مستی منصور و حلاج و ... فرق داره ! در ظاهر اینطوره ولی آیا کسی می نوته متر بگذاره بگه اون مست عرق خور بدتره و منصور و حلاج بهتر؟ من که جرات نمی کنم ...
در مورد واژه ی لاس زدن فرمودید! این واژه رو من هم شنیدم و اونطور که من مفهومش رو می دونم این هست که با ساز ور بری و ظاهرا کاهایی بکنی اما مطلب ارایه ندی یعنی جملاتت سر و ته نداشته باشه! بقول شما شیرین کاری! و عجیبه که شما در ساز استاد شریف فقط همین رو تونستید پیدا کنید!
مسلمه که طبق تاکید قبلی نظر هر کس اینجا نظر شخص خودش هست و مبتنی بر دانش درک و شناخت شخصی خودش! و اینکه شما با ساز زدن فلانی حال می کنید و بنده با ساز زدن بهمانی طبیعیست و محل منازعه نیست _بماند که شما با اینگون نظر دادن بنده رو هم از مشتریان منتقل پنداشتید ظاهرا :)) _!
نکته ی دیگر در مورد لحن و بیان شخصی و اینکه منکر این قضیه نیستید اما داشتن لحن و بیان شخصی رو مطلب مهمی در موسیقی و هنر نمی دونید ظاهرا! که جای تعجبه! و قیاستون در مورد شجریان و سایرین! شجریان یک خواننده است در موسیقی ایران و جایگاه خودش رو داره اما دلیل بر بهتر بودنش از همه نیست! این رو مد نظر داشته باشید که افراد دیگر هم هستند که کارشون خوبه در جای خود ویژگی ها و ارزش های خودش رو داره!
پس خواهش می کنم اول در مورد حال و هپروت لطفا توضیح بدید و اینکه مولفه هاش در موسیقی چیست! آیا صرفا مضراب چپ زدن و مالش های روی دسته ی ساز و فشار بر روی پوست! دلیل بر تخدیری ساز زدن و هپروت هست!
گاهی گسترش دایره ی ادراک انسان باعث میشه با هر نوع گفتمانی بتونی ارتباط بگیره! از جمله همونطور که عرض کردم بنده هم با موسیقی به قول شما تخدیری تا سر حد پرواز اغنا می شوم و هم با موسیقی غیر تخدیری ! هم با موسیقی ایرانی هم با موسیقی کلاسیک غربی !گاها موسیقی پاپ! با اونچه واگویه های دل یک انسان دیگریست که من عاشقانه دوستش دارم و منتظرم تا برام روایت کنه اونچه پدرانمون در ازل شنیدن .... من همونقدر که می تونم از ساز استاد شهنازی! استاد طلایی لذت ببرم و حال کنم خوشبختانه با ساز استاد شریف هم حال می کنم ! همونقدر که از ساز استاد بهاری لذت می برم از ساز پرویز یاحقی هم لذت می برم و از این بابت خدا رو شاکرم! این ها در مقام شنونده است اما در مقام هنرجوی موسیقی برای خودم آرمان و اندیشه و شیوه ای دارم که البته در نوع ساز زدنم متجلی میشه! و شاید ربطی هم به خیلی از موسیقی ها و سبک هایی که ازشون لذت می برم نداشته باشه! (نمونه کارهای من در بخش سه تار موجوده اگر دوست داشتید بشنوید)
ضمن احترام به شخص شما دوست عزیز لازم دونستم که این مطالب رو بیان کنم.
پاینده باشید

Nassim_Agha
Friday 2 April 2010, 10:31 PM
با سلام
در این جامعه بیمار ما جوانهایی که می خواهند به نوعی شورش خود را نسبت به اوضاع نشان بدهند با گسترش احساسات شورشی خود به عالم هنر و موسیقی سعی در ویران کردن ارزشهای هنری و بزرگان موسیقی ما دارند.

نمونه اش همین برخورد ی است که در مورد استاد بهاری و فرهنگ شریف می شود.

دوستان همه این بزرگان مویی در موسیقی ما سفید کرده اند و آثاری خلق کرده اند که با بخشی از عواطف شخصی و اجتماعی ما پیوند تنگاتنگ خورده اند با خاطرات ما و پدران ما با عشق ها و دوستی های ما پیوند دارند. من در مورد استاد بهاری نواختن ایشان در جشن هنر را مثال زدم. در مورد فرهنگ شریف می توانم قطعه ای را که ایشان به زیبایی سحر انگیزی در همایون نواخته است را مثال بیاورم. و یا آنچنان که دوستی دیگر ذکر کرد بر نامه های گلهای .
توهین به آنها توهین به این عواطف مشترک یک جامعه است و ویران کردن ارزش آنها هیج سازندگی را برای جامعه مجروح و بیزار از خشنوت ما به ارمغان نمی آورد.

اینها به کنار من می خواهم حتی بسیار دورتر بروم و مطلب را به ترانه هایی مثل یه پوله خروس و ماشین مشدی ممدلی و بابا کرم و ترانه های سوسن و هایده و هزاران ترانهو نوای دیگر بسط دهم.
دوستان بروید از پدر و و مادرانتان بپرسید تا ببینید چه تعداد از آنها با " بابا کرم" به حجله رفته اند.
در این صورت "بابا کرم" تنها یک ترانه نیست چرا که با خاطرات به زندگی شما و خانواده تان پیوند خورده است

متاسفانه این فرهنگ ویران گر سی سال پیش به جامعه ما وارد شد و آثار سوئ آن بتدریج از سیاست به همه ارکان فرهنگ و هنر و روانشناسی و جامعه شناسی و... ما وارد شده است.

باور کنید در یک جامعه سالم کسی اینچنین به ارزشهای هنری و هنرمندانی که به همه ملتش متعلّقند توهین نمی کند!
شاد باشید

Don_Ramtin
Saturday 3 April 2010, 12:03 AM
دوستان من نسیم سحر و AliB عزیز !
من خیلی خلاصه و در چند کلام ، سعی می کنم که اگه بشه سر و ته این ماجرا رو ببندم ، چون به نظر من داره زیادی کش پیدا می کنه و به جاهایی میره که اصلا به این تاپیک مربوط نبوده .
1 - خواهش می کنم که کسی افکار منو پیش بینی نکنه و حداقل در رابطه با من یکی " ذهن خوانی " نکنید . من هیچ وقت از نقد افکارم ناراحت نمیشم که اگه اینطور بودم ، باید مثل اکثریت قریب به اتفاق این جماعت ، خودسانسوری می کردم و اگه هم می خواستم اظهار نظری بکنم ، اونو تو صد پرده و کاغذ کادو و حرف های دو پهلو قایمش می کردم که مسلمان نشنود ، کافر نبیند و جوری حرف می زدم که نه سیخ بسوزه و نه کباب . اما رفقا ، من وقتی به چیزی عقیده دارم ، با شجاعت و رک و بی پرده حرفامو می زنم و خوشحالی و ناراحتیم رو قایمش نمی کنم که شما " از شیوه ی نگارش من " درکش کنید .
2 - من هنوز هم عقیده دارم که اون واژه ی " حال " ی که شما اینقدر روش تأکید دارید ، دو روی مثبت و منفی داره و نسبت دادن این کار من با فتوای حلال و حرام بقول شما " ***** ها " ، قیاس مع الفارقه . مثل اینه که شما داری به کسی میگی که بابا جون ، دروغ گفتن بده و نباید دروغ بگی ، اونم بگه برو بابا تو هم مثل *****ا ...
3 - اگه فکر می کنید من فقط از ساز زدن جناب شریف ، لاس زدن رو فهمیدم ، ولی شما جملاتی پر مفهوم و با سر و ته و بدرد بخور ، خب خوش بحالتون ، برید " حالتون " رو بکنید . من مزاحم شما نمیشم که . من نظرم رو گفتم و هنوز هم میگم که اون نوع موسیقی .... ولش کن بابا !
4 - من اصلا با موسیقی تخت حوضی و بابا کرم و موسیقی های مشابه مشکلی که ندارم هیچ ، که عاشق این نوع موسیقی ها هم هستم . اتفاقا من " حال " و حس نهفته در این نوع موسیقی ها رو بسیار بسیار صادقانه تر ، صحیح تر ، اصیل تر و کاربردی تر از موسیقی امثال جناب شریف می دونم . تکنیک ، سونوریته و جمله های اون نوع موسیقی رو حوضی ، کاملا منطبق و مناسب کاربردی است که از آن انتظار داریم . ولی " به نظر من " در ساز کسانی چون فرهنگ شریف ، از چنین مؤلفه هایی خبری نیست . ما از روی جلد نوار انتظار یک موسیقی جدی و فکر شده را داریم ، ولی در عمل با نوازنده ای مواجه می شویم که سعی داره با انواع و اقسام تکنیک های محیر العقول ، شیرین کاری های بیش از حد و ... سطحی ترین و دم دست ترین لایه های احساس ما رو تحریک کنه و ما را به همون عالم هپروت ببره .
5 - من به آقای شریف توهین نمی کنم ، بلکه دارم اون نوع موسیقی رو نقد می کنم و زیر سؤال می برم . و عقیده دارم که اگه چیزی اشکال داره و قابل نقد ، حتا اگه جزو " عواطف مشترک یک جامعه " باشه و برای همه مقدس و غیر قابل شک ، من نه تنها می تونم زیر سوال ببرمش ، که هر کسی که این بیماری رو حس میکنه وظیفه داره اونو زیر سوال ببره و یا در صورت لزوم ، بقول شما " ویرانش کنه " .
6 - راستی ، یادم رفته بود ! موی سفید ، برای هیچ کسی مصونیت و احترام نمیاره .

به هر حال من فکر میکنم ادامه دادن این بحث سودی برای کسی نداشته باشه و اصولا جای آن در این تاپیک نیست . من هم کمی پیر شدم و حوصله ی بحث کردن درباره ی " مکتب استاد فرهنگ شریف " رو ندارم ! اگه در این نوشته هایم ، تو این بحث ها ، به کسی توهین کرده ام ، ازش عذرخواهی می کنم . بزارید به حساب دیوونگی ذاتی من ! فعلا ، یا حق !

Nassim_Agha
Saturday 3 April 2010, 12:19 AM
دوست عزیز رامتین

من در نوشته ام بطور عام صحبت کردم و مشکل سلیقه فرد شما با فرهنگ شریف تنها منظورم نبود.
دوست عزیزم نمی دانم به عمد یا اشتباه کلمه "عواطف مشترک" را با "مقدس و غیر قابل شک" مترادف گرفته و این همان است جلوه داده اید آنجا که نوشته اید:

"عواطف مشترک یک جامعه " باشه و برای همه مقدس و غیر قابل شک"

عزیز جان من شخصا هیچ چیز را مقدس و غیر قابل شک نمی دانم امّا قصد ویران سازی عواطف مشترک جامعه ام که با فرهنگ وهنر این آب و خاک پیوند عمیقی خورده است رانمی کنم.

شاد باشی

Don_Ramtin
Saturday 3 April 2010, 12:28 AM
نسیم سحر عزیزم ! این عواطف مشترک ما و فرهنگ و هنر ما دچار یه بیماری هم و ناهنجاری هایی ست که با تعارف و من بمیرم و تو بمیری و حالا کسی نارحت نشه و این حرفا معالجه نمیشه . باید کار بی تعارف و رک و راست بکنیم . نقد بی رحمانه و صریح ! من اگه از هیچ چیز زنده یاد احمد شاملو خوشم نمیومد , ولی عاشق این روحیه ی ساختار شکن و نقاد اون بودم که حتا - چه درست و چه غلط - با سعدی و فردوسی ما هم سرشاخ میشد .

Nassim_Agha
Saturday 3 April 2010, 01:46 AM
رامتین جان
نقد بیرحمانه این نیست که شصت سال کار یک هنرمند را که جز خدمت به این مردم کاری نکرده را "پای منقلی" توصیف کنید.
نقد بمعنی ویران کردن نیست!
کار شاملو هم با همه علاقه ای که به او دارم بنظرم اشتباه محض بود چرا که فردوسی پس از هزار سال دیگر تنها یک شاعری مثل شاعران معاصر شاملو از نوع سهراب سپهری نیست که بتوان با چند خط و فئو دال خواندنش نقدش کرد.
تا هزار سال دیگر هم سعدی سعدیست و همه خاص و عام شعرهایش را زمزمه خواهند کرد امّا معلوم نیست صد سال دیگر کسی نام شاملو را هم شنیده باشد! شما خودتان در مشاعره که من هم افتخار شرکت در آن و پاسخگویی به شما را گاهی دارم چند شعر از شاملو را تا بحال ذکر کرده اید؟من البته چندین بار از او شعر آورده ام اما یک صدم شعرهای سعدی نیست!
رامتین عزیزم
نقد یعنی گفتن نقاط مثبت و ضعف های کسی آنهم به منظور ارتقائ فرد حتی در بسیاری موارد نقد فقط ذکر نقاط مثبت اثر کسی ست!
اما این ویرانگری متعلق به فرهنگ تحمیلی سی ساله که شما نقد بیرحمانه می دانی نه تنها ناهنجاری های کسی را حل نمی کند که به ناهنجاریها دامن می زند.

شاد باشی

Kamanche
Saturday 3 April 2010, 02:48 AM
سلام مجدد به دوستان همراه بهنام خان ، جناب رامتین ، نسیم سحر عزیز و علی جان و تشکر بابت پیگیری بحث ها .

من به بحثم با بهنام خان ادامه بدم هر چند گویا در آخرین پستشون اعلام کردند که نظراتشون رو اعلام کردند . من هم چون این پستشون رو خوندم زیاد بحثم رو با ایشون کش نمیدم چون شاید تمایلی نداشته باشند ضمن اینکه علی جان هم مطالبی نوشتند که خیلی از صحبت های من رو شامل میشد .

بهنام عزیز متاسفانه من قانع نشدم که شما با اشراف کامل در مورد استاد بهاری صحبت میکنید . به نظرم و اونجوری که من از میان صحبت هاتون متوجه شدم ، از دور دستی بر آتش دارید ولی هیچ وقت وارد جزییات شیوه های محتلف نوازندگی کمانچه نشدید .
باور بفرمایید منتظری و منظمی و تبریزی زاده رو کپی برابر اصل بهاری دونستن لااقل به نظر من با عقل جور در نمیاد . نمیدونم چند نمونه کار از همین سه نفر شنیدید که اینجوری قضاوت کردید .

نکته ی دوم این فرمایش شماست که :


ولی اگه اون سبک رو میپسندید قطعا اردشیر هم مثل ایشون ساز میزد .

این رو هم باز ربط میدم به همون مساله ای که بالا اشاره کردم .
به نظر بنده هیچ کدوم از شاگردای جناب بهاری کپی های ایشون نیستند . همه شیوه های مخصوص به خودشون رو دارند و هر کدوم به سونوریته ی خاصی اعتقاد دارند . واین دلیل هم نمیشه که شیوه ی استادشون رو نمی پسندیدن .
از یک استاد چندین شیوه ی متفاوت باقی مونده یکی اردشیر کامکار میشه با تمایلات ، عقاید و سونوریته ی شخصی ، یکی مهدی آذرسینا و یکی درویش رضا منظمی . و اتفاقا اینه که ارزشمنده و بزرگی بهاری رو برای من چند برابر کرده .
علی اکبر شکارچی شاید بیشترین طول دوره ی آموزشی رو پیش استاد بهاری گذرونده بیشتر از همه ی کسانی که اسم بردم . اما بعد از این همه سال ، علی اکبر شکارچی شیوه ی خاص نوازندگی خودش رو داره .
یا مهدی آذرسینا یا داوود گنجه ای .
یه مقدار اگه وارد بحث های روز کمانچه نوازها شده باشید ، به همین منظمی که شما بهاری این دوره میخونین ، هزار تا انگ میچسبونن که چون تو شاگرد یاحقی بودی و کمانچه ات بهاری ای نیست و به سمت ویولون رادیو رفته !
یا پست سر علی اکبر شکارچی هزار تا حرف هست که ساز شما لهجه ی لری داره !
و یا پشت سر اردشیر کامکار که شما دیگه داری از اون طرف بام می افتی !
اینها رو مثال زدم که بگم کسانی که شما به عنوان مقلدان شیوه ی بهاری میدونید توی بطن جامعه ی کمانچه نواز ، ابدا اینجور اظهار نظر هایی در موردشون نمیشه . و اینه که من عرض کردم از دور دستی بر آتش دارید .


اگر شما مدعی نقد جریانی هستید باید چندین و چند نمونه از آثار مختلف جریان مذکور رو شنیده باشید . بسنجید بالا و پایین کنید . سبک ها رو مقایسه کنید . اما شما دست به نقد جریانی زدید که گویا حتی چند تا آلبوم موسیقی هم ازش نشنیدید .
ببینید این چند تا از حرف های شماست :


اون موقع هم که شجریان رو میبلعیدم هم نمیتونستم کارهای بهاری رو تحمل کنم
صدای قژ قژ آلود که شنیدنش بیشتر از 10 ثانیه به شدت ملال آور میشد
حتی اجراهای زنده ای که از ایشون مونده کوچکترین جذابیتی نداره و نوازندگیشون بیشتر آدم رو یاد بیگاری کشیدن از خود میندازه .


به نظر من شما با درایت کاملی در این باره نقد ننوشتید بیشتر سعی کردید صورت مساله رو پاک کنید تا نقد یک جریان هنری .
به هر حال ممنونم بابت همراهی که داشتید . اگر صحبتی هست بنده سراپاگوشم .
سپاس .

mina_v57
Saturday 3 April 2010, 01:49 PM
از اختلاف نظري كه بين دو دوستمون رامتين وBigBrother خيلي خرسندم ،(باعث سوء تعبير نشه ) خوشحالم چون اختلاف نظر باعث مي شه كه نظر هاي مختلف ارائه بشه و باعث جلوگيري از يك حركت تك بعدي در رشد يشه اين خيلي عاليه .
فقط چقدر خوبه كه ما توانايي اين را داشته باشيم كه بدون هر گونه تعصب نظر خودمون را بيان كنيم.
در مورد استاد بهاري من فكر مي كنم ايشون چون يكي از افرادي هستند كه در طول زمان (چه خوب ،چه بد )در دوره اي كه كمانچه يك ساز مطرود محسوب مي شده به نوازندگي اين ساز پرداختند و اين ساز را حفظ كردند بدون در نظر گرفتن مسائل . . . را بتونيم فاتح قله هاي رفته بر باد بناميم.
شما اينطور فكر نمي كنيد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

Kamanche
Saturday 3 April 2010, 03:06 PM
سلام به دوستان گرامی و همراه .
ضمن تشکر از نوشته ی خانوم مینا
من نظراتم رو مطرح کردم و فعلا عرضی نیست .

= = =

اما دوست عزیزمون علی (AliB) گویا قصد داشتند در پاسخ متنی که جناب رامتین نوشتند متنی رو بنویسند که اتصالشون به شبکه قطع میشه بعد با موبایل اقدام میکنند که مطلبشون ارسال نمیشه . چون خودشون برای شرکت در کلاس های جناب مسعود شعاری چند روزی عازم تهران بودند و قصد داشتند که بحث پیگیری بشه ، یه متنی رو برای من ایمیل کردند که توی این تاپیک قرار بدم . که در زیر میخونید :



دوستان من نسیم سحر و AliB عزیز !
من خیلی خلاصه و در چند کلام ، سعی می کنم که اگه بشه سر و ته این ماجرا
رو ببندم ، چون به نظر من داره زیادی کش پیدا می کنه و به جاهایی میره که
اصلا به این تاپیک مربوط نبوده .
1 - خواهش می کنم که کسی افکار منو پیش بینی نکنه و حداقل در رابطه با من
یکی " ذهن خوانی " نکنید . من هیچ وقت از نقد افکارم ناراحت نمیشم که اگه
اینطور بودم ، باید مثل اکثریت قریب به اتفاق این جماعت ، خودسانسوری می
کردم و اگه هم می خواستم اظهار نظری بکنم ، اونو تو صد پرده و کاغذ کادو
و حرف های دو پهلو قایمش می کردم که مسلمان نشنود ، کافر نبیند و جوری
حرف می زدم که نه سیخ بسوزه و نه کباب . اما رفقا ، من وقتی به چیزی
عقیده دارم ، با شجاعت و رک و بی پرده حرفامو می زنم و خوشحالی و
ناراحتیم رو قایمش نمی کنم که شما " از شیوه ی نگارش من " درکش کنید .
2 - من هنوز هم عقیده دارم که اون واژه ی " حال " ی که شما اینقدر روش
تأکید دارید ، دو روی مثبت و منفی داره و نسبت دادن این کار من با فتوای
حلال و حرام بقول شما " ***** ها " ، قیاس مع الفارقه . مثل اینه که شما
داری به کسی میگی که بابا جون ، دروغ گفتن بده و نباید دروغ بگی ، اونم
بگه برو بابا تو هم مثل *****ا ...
3 - اگه فکر می کنید من فقط از ساز زدن جناب شریف ، لاس زدن رو فهمیدم ،
ولی شما جملاتی پر مفهوم و با سر و ته و بدرد بخور ، خب خوش بحالتون ،
برید " حالتون " رو بکنید . من مزاحم شما نمیشم که . من نظرم رو گفتم و
هنوز هم میگم که اون نوع موسیقی .... ولش کن بابا !
4 - من اصلا با موسیقی تخت حوضی و بابا کرم و موسیقی های مشابه مشکلی که
ندارم هیچ ، که عاشق این نوع موسیقی ها هم هستم . اتفاقا من " حال " و حس
نهفته در این نوع موسیقی ها رو بسیار بسیار صادقانه تر ، صحیح تر ، اصیل
تر و کاربردی تر از موسیقی امثال جناب شریف می دونم . تکنیک ، سونوریته و
جمله های اون نوع موسیقی رو حوضی ، کاملا منطبق و مناسب کاربردی است که
از آن انتظار داریم . ولی " به نظر من " در ساز کسانی چون فرهنگ شریف ،
از چنین مؤلفه هایی خبری نیست . ما از روی جلد نوار انتظار یک موسیقی جدی
و فکر شده را داریم ، ولی در عمل با نوازنده ای مواجه می شویم که سعی
داره با انواع و اقسام تکنیک های محیر العقول ، شیرین کاری های بیش از حد
و ... سطحی ترین و دم دست ترین لایه های احساس ما رو تحریک کنه و ما را
به همون عالم هپروت ببره .
5 - من به آقای شریف توهین نمی کنم ، بلکه دارم اون نوع موسیقی رو نقد می
کنم و زیر سؤال می برم . و عقیده دارم که اگه چیزی اشکال داره و قابل نقد
، حتا اگه جزو " عواطف مشترک یک جامعه " باشه و برای همه مقدس و غیر قابل
شک ، من نه تنها می تونم زیر سوال ببرمش ، که هر کسی که این بیماری رو حس
میکنه وظیفه داره اونو زیر سوال ببره و یا در صورت لزوم ، بقول شما "
ویرانش کنه " .
6 - راستی ، یادم رفته بود ! موی سفید ، برای هیچ کسی مصونیت و احترام نمیاره .

به هر حال من فکر میکنم ادامه دادن این بحث سودی برای کسی نداشته باشه و
اصولا جای آن در این تاپیک نیست . من هم کمی پیر شدم و حوصله ی بحث کردن
درباره ی " مکتب استاد فرهنگ شریف " رو ندارم ! اگه در این نوشته هایم ،
تو این بحث ها ، به کسی توهین کرده ام ، ازش عذرخواهی می کنم . بزارید به
حساب دیوونگی ذاتی من ! فعلا ، یا حق !


دوستان خوبم نسیم سحر و رامتین گرامی درود
خوب تا من این پست رو بنویسم شما عزیزان مطالبی رو رد و بدل کردید و من
هم از ابتدای صحبت رامتین گرامی کمی مطلب می نویسم! ظاهرا تعادل قوا
برقرار شد و بالانس لوجستیکی برقراره :))
اول اشاره کنم که به هر حال بحث کردن در مورد نظراتمون و بیانشون هم حق
طبیعی و خدادادی ما انسان هاست و هم برکات فراوانی داره پس نه کسی قصد
داره جلوی کسی رو بگیره اینجا و نه اینکه از بیان نظرات و طولانی شدن و
شاید خارج شدن از موضوع تاپیک باید واهمه ای داشته باشیم چه اگر نظری
داریم و اون رو بر مبنای شناختی و از سر اصلاح گری قصد بیانش رو داریم
کجا بهتر از اینجا؟
و اما رامتین خان فرمودید که ذهن خوانی و پیش بینی نکنید ! من نمی دونم
شما چطور برداشت من از متن نگاشته ی خودتون رو به پیش بینی و ذهن خوانی
شبیه دانستید! اون دقیقا احساس و برداشت من از شیوه ی نگارش شما بود که
بنا بر آزادگی و عدم خودسانسوری به محضرتون عرض کردم تا پیش خود و خدای
خودم معذور نباشم! حال می فرمایید اینگونه نبوده بنده هم می پذیرم از
جانب خودم!
در مورد حال مثبت و منفی این ظاهرا بر میگرده به جهان بینی و سیستم فکری
شما که در اینجا با من فرق اساسی دارید! من در این وادی بخصوص ""موسیقی""
قایل به حال و مثبت و منفی نیستم اگر چه بله در امور دیگه بنا بر متر و
معیار اخلاق میشه مثبت و منفی و خوب و بد کرد و خیلی جاها البته جنبه حتی
نسبی ممکنه پیدا بکنه قضیه اما در موسیقی دلیل اینکه صحبت شما رو با صحبت
*****ها هم راستا گرفتم این هست که دقیقا خط کشی مشابهیست به عقیده ی
حقیر و قیاسش با مثلا دروغ گفتن قیاس مع الفارق هست!

تکنیک ،
سونوریته و جمله های اون نوع موسیقی رو حوضی ، کاملا منطبق و مناسب
کاربردی است که از آن انتظار داریم . ولی " به نظر من " در ساز کسانی چون
فرهنگ شریف ، از چنین مؤلفه هایی خبری نیست . اگر شما قایل به
""پا منقلی بودن شیوه ی ساز زدن استاد شریف هستید که پس اتفاقا در دیدگاه
شما باید کاملا سونوریته و جمله ها مطابق با کاربردی باشه که ازش انتظار
دارید!
رامتین گرامی من نمی دونم شما چقدر ساز استاد شریف رو گوش دادید از اینکه
اسم از جلد نوار بردید و محتوا شاید منظور شما آثاری باشه که اخیرا از
ایشون منتشر شده ! امیدوارم آثار ایشون رو از زمان های دور تا به امروز
شنیده باشید و بعد در بارش نظر داده باشید!
مطلب بعد اینکه من بشخصه به هیچ وجه قایل به تقدس و یا غیر قابل نقد بودن
شخص و یا موضوعی نیستم! ولی نقد باید منصفانه آگاهانه و کارشناسانه باشه!
صرف اینکه شخص بنده از ساز زدن فلانی خوشم نمیاد نمی تونم بگم ساز زدنش
به درد پای منقل می خوره! این یه کم از روحیه ی نقادی به دوره و به فرض
اینکه شما قصد خیر داری و قصد اصلاح گری به قول خودتون یک بیماری رو هم
داری اینجوری به نتیجه نمی رسیم!
به هر روی قصد من هم مثل شما تبیین مطلبی بود که اون رو به حق و درست می
انگارم و در این راستا به تبادل اندیشه و تضارب آرا پرداختیم! می دونید
که هم من با نوع اندیشه و سبک فکری افرادی مثل شما از قبل برخورد داشتم و
شنیدم از این حرف ها و هم قطعا شما هم با افرادی با طرز فکر من برخورد
داشتید! به هر حال در این مجال به پست هم خوردیم و سخنی چند درباره ی
نظراتمون بیان کردیم! من هم اصلا قصد اهانت به شخص شما جناب رامتین خان
که فکر می کنم سن و سالتون از من بیشتر هم هست نداشتم ولی در این بستر
مجازی فارغ از شکل و رنگ و لبس و سن این اندیشه ها و نوشتار ما بود که
هماوردی می کرد و از این بابت فضای اینترنت رو دوست دارم که از بین برنده
بسیاری از خط کشی و ها و حد و مرز های قراردادی ما انسان ها در دنیای
حقیقیست!
شب و روزتون خوش باشه و امیدوارم سال خوب و پر برکتی داشته باشید

Don_Ramtin
Saturday 3 April 2010, 03:27 PM
با سپاس از همه ی دوستانی که مطالب و عقاید منو نقد کردن و بخصوص جناب AliB دوست داشتنی ام .
من فکر میکنم بحث کردن بیش از این درباره ی ماجرای جناب فرهنگ شریف و امثال ایشان و اون نوع موسیقی ، نه مربوط به این تاپیکه و نه تمام شدنی . بقول دوستمون AliB ( ای خدا ذلیلت کنه که آدم هر وقت می خواد اسمتو بنویسه ، باید یه پروسه ی عوض کردن زبان و ... رو بگذرونه ! ) ، ما به کسانی با افکری چنین ( در هر دو طرف ) برخورد کرده ایم و نتیجه ی احتمالی رو هم می دونیم . خصوصا اینکه ما داریم در باره ی چیز ها و پدیده هایی صحبت می کنیم که نه دقیقا میشه تعریفشون کرد و نه قابل اندازه گیری و متر کردن اند . چه کسی می تونه موسیقی خاتوری ، اصیل ، پا منقلی ، مطربی و... رو دقیقا تعریف کنه که دیگه جایی برای مناقشه و بحث نمونه ؟
من خیلی دارم خودمو کنترل می کنم که جواب بسیاری از مطالب این سه چهار پست آخری رو ندم که به نطر من کاریست بی حاصل و فرسایشی ؛ خصوصا اینکه تا حد زیادی ، این موضوعات سلیقه ایست و به روحیات و خصوصیات شخصی و دیدگاه ما در موسیقی مربوط میشه .
راستی دوستان ، من هیچ وقت در بحث و روابط اجتماعی ، احترام کسی رو بخاطر سن و سال و موی سفیدش نگه نمیدارم و شاخص های محترم بودن یه انسان ، برای من چیز های دیگریست . پس با خیال راحت - اگه سنتون از من کمتره - هر چی می خواهید به من بگید . من اصولا فحش خورم هم ملسه ! ( البته این رو برای شوخی نوشتم . چون اینجا غیر از ادب - که گاهی هم دیگه خیلی زیادی بود - چیزی ندیدم و اگه بی ادبی ای هم شد ، بیشتر از طرف من بوده که اصولا نه می تونم و نه خوشم میاد خیلی هم مؤدب باشم ! )
به هر حال همگی خوش باشین و پیروز . یا حق !

Nassim_Agha
Saturday 3 April 2010, 07:11 PM
سلام
باز هم من آمدم :-)
چون من نتیجه گرفتم که سرانجام بحٍث آقایان منتقد استاد بهاری و فرهنگ شریف صرفا سلیقه شخصی بود و ظاهرا خود آقایان مایل به ادامه آن نبودند دیگر بحث را ادامه نمی دهم.
فقط چند یادآوری کوچک:
1- ترانه هایی مثل "بابا کرم" روحوضی نیستند بلکه ترانه های عامیانه محسوب می شوند.
چون خود روحوضی و نمایش های آن دنیای ذیگریست و عروسی های عموها و خاله ها و بابا ننه های ما نمایش روحوضی نبوده است (امیدوارم) :-)

2-به دلیل اینکه چندین بار نام محمود تبریزی زاده در بین آمد می خواستم فقط یادآوری کنم که ایشان حدود ده سال پیش در پاریس فرانسه از دنیا رفت.

3- در میان کمانچه نوازانی که شما و بسیاری می شناسید هیچکدام در مقایسه نسبی سن و سال و تکنیک و سبک به سبک استاد بهاری ساز نمی زنند و تکنیک و بقول شما "حال" و یا بنظر من "آن" ساز استاد بهاری را ندارند.

4- من دوست د ارم گه گاهی دلم که جای بیان داشته باشد از خاطرات خودم برای شما دوستان تعریف کنم. اینجا هم می خواهم یکی از خاطراتم را از استاد بهاری تعریف کنم.
عرض شود که سالها پیش در لرستان استاد چیره دست کمانچه ای بود بنام استاد علیرضا حسین خانی که کمانچه را آنهم با کمانچه سه سیم در حّد معجزه ( با همه آن پوزیسیونها که دوستانمان دنبالش می گردند) می نواخت.
روزی کاستی ازساز ایشان را برای استاد گذاشتیم و نظر ایشان را پرسیدیم و گفتیم که این را استاد علیرضا حسین خانی با کمانچه سه سیم نواخته استاد با دقت گوش کرد و ضمن ابراز تعجب از اینکه استاد حسین خانی آن اثر را با کمانچه سه سیم نواخته شده جمله ای گفت به این معنی که ببینید در این مملکت چه اساتید و نوازندگان چیره دستت کمانچه ای هستند که ناشناخته مانده اند.
می خواهم بگویم ایشان خود را استاد یگانه کمانچه و در اوج و قلّه نمی دانست و واقف بود که در هر گوشه و کنار این مملکت هستند اساتید بزرگی که شناخته شده نیستند.
شاد باشید

AliB
Saturday 3 April 2010, 07:35 PM
سلام بر دوستان عزيزم
همونطور كه ويشتاسب عزيز فرمودن من در سفر هستم و اين كلمات را با گوشي فكستنيم و با سختي مي نويسم
فقط خواستم از ويشتاسب عزيز بابت زحمتي كه در ارسال نوشته من متقبل شد تشكر كنم
و همچنين از رامتين گرامي كه بحث را ختم به خير كردند سر اين سال نويي كار به جاي باريك نكشيد ؛))
مطلب بعد اينكه براي در امان ماندن حقير از نفرين يا رب ، من را علي خطاب كنيد ؛دي

BigBrother
Saturday 3 April 2010, 08:36 PM
کمانچه جان اینکه بنده بحث رو گفتم ادامه نمیدم بخاطر ناراحتی یا شاید از نظر بعضی دوستان کم آوردن نیست . من نظریاتم رو کامل گفتم و شما هم به همچنین . حالا قضاوت بر عهده بینندگان تاپیک هست که به سمت نظر شما تمایل دارند و این اصلا برای من مهم نیست . مهم برای من اینه که حرف متفاوتی زدم با اینکه میدونستم جو فروم نت آهنگ معمولا خیلی جای بحث های تند و بی رودروایسی نیست معمولا حرمت های رایج درش رعایت میشه . ولی اینجور مباحث و نظریات(حتی غلط) باعث میشه که برای رد اون نظریه متفاوت ولو غلط فکر بشه و دلیل آورده بشه . در نهایت من هنوزم فکر میکنم استاد بهاری اگه امروز به اون شیوه ساز میزدند حتی توی ارکستر های درجه 3 هم جائی نداشتند و حتی با توجه به ارهائی از استاد صبا که اجرا فرموده بودید اعتقاد دارم خود شما خیلی بهتر از بهاری ساز میزنید حتی اگه خودتون قبول نداشته باشید (رو به این میگن ها). اینم بگم که وقتی من پست اول رو زدم انتظار برخورد های خیلی تند رو با خودم داشتم که میبینم اشتباه کردم فروم نت آهنگ هم جا برای بحث های مضاربه ای هست . باز هم از همه ی دوستان تشکر میکنم و این رو باز تاکید میکنم که نظر من نظر قطعی نیست و فقط ممکنه نظریه من در مورد کمانچه استاد بهاری از منظر یه نوع ذائقه شنیداری باشه که البته هیچ برتری به انواع دیگر نداره .
متشکرم

BigBrother
Saturday 3 April 2010, 08:43 PM
ر مورد استاد بهاري من فكر مي كنم ايشون چونراستی خواهشا یکی یه تاپیک بزنه در مورد این وصله های آبرو بر و نچسب "استاد" و .... که توی ایران خیلی رایجه و به دلیل نبود ریتینگ مشخص در این مورد ممکنه استاد در مورد افتخاری و شادمهر عقیلی هم استعمال بشه . خواهشا به این نکته توجه داشته باشید که شجریان , خالقی , وزیری , صبا بدون این القاب سلطانی هم اسم های معتبری هستند و بتهون و باخ بدون لقب استاد به اندازه کافی بزرگ هستند به همچنین که اینشتین بدون اینکه دکتر اینشتین خطاب بشه به اندازه کافی بزرگ هست . پس به نظر من بهتره روی این القاب زیاد تکیه نشه که خدای نا کرده آدم یاد "دکتر" احمدی نژاد و "مهندس" علی آبادی و .... نیفته چرا که کارنامه هر کس مشخصه.

Don_Ramtin
Saturday 3 April 2010, 08:57 PM
بهنام جون ! کلا باحالی ! حتا وقتی که اصلا باهات موافق نیستم .

BigBrother
Saturday 3 April 2010, 09:02 PM
چاکریم استاد !!اصلا شیرینی زندگی به همین هم عقیده نبودن هاست .:am

...ali...
Tuesday 7 December 2010, 08:53 AM
من فکر می کنم همراهی دو دوست چیزی فراتر از هم عقیده بودن اون هاست..
که افکار ما و عقایدمون نیستن که اصل زندگی ما رو می سازن...
من لذت بردم از بحثتون.

faramarzlotfy
Saturday 31 December 2011, 05:59 PM
سلام درسته که بحث قدیمی شده ولی دلم نیومد منم وارد نشم-من مدت چهار سالی میشه که کمانچه کار میکنم-در اصل منم یه روزهایی مثل آقای big brother فکر میکردم و پیش خودم میگفتم که ساز استاد بهاری خیلی افتضاحه اتفاقا یک روز این مساله رو با استادم در میون گذاشتم-ایشون به من گفتند درک ساز استاد بهاری برای هر کسی ممکن نیست و یه روزی میرسه خودت به گفته ی خودت پی میبری و من حالا بعد از چهار سال کار کردن با این ساز به حرف استادم رسیدم-البته این حرف من فقط شامل ساز بهاری نمیشه بلکه کل موسیقی رو شامل میشه-دوستان نباید در این مواقع زود قضاوت کنیم و بگیم فلانی این جور میزنه -همین قطعه ای که الان به نظرت افتضاح میاد روزی میرسه که خودت از گوش دادن به اون لذت میبری............................