arian
Thursday 23 October 2008, 09:51 AM
ساز یا رود
سازهای [1] موسیقی دو کاربرد رزمی و بزمی دارند و به ویژه در «شاهنامه فردوسی» گاهی در رزم و گاهی در بزم نمایان می شوند.
اما رود (ساز) های جنگی ِشاهنامه را بیشتر سازهای کوبه ای مانند «کوس»، «تیبره»، «تبل»(طبل) و سازهای بادی چون «کرنای»، «بوق»، «شیپور»، «نای» و ... تشکیل می دهند و نگارندگان در پژوهش های خود حتی یک مورد هم به ساز زهی ِرزمی برنخورده اند.
در شاهنامه هنگام بزم ها، بیشتر از سازهای زهی چون «رباب»، «چنگ»، «تنبور»، «بربط» و ... استفاده می شود. «دف» که ساز کوبه ای است نیز جزو سازهای بزمی به شمار می آید. از سازهای بادی «نی» یا «نای» نیز دو نقش دارد که هم در بزم و هم در رزم پدیدار می شود.
«هندی درای» و «گاو دم» از سازهای فراموش شده ی رزمی به شمار می روند.
در منابع گوناگون از سازهای دیگر ایرانی نام برده شده است که برخی از آنان بدین قرارند :
تنبور شروانیان
به گفته ی «عبدالقادر مراغی» بیشتر تبریزیان آن را بکار می گرفته اند. کاسه ی آن چونان گلابی است و دو تار دارد، و بر دسته ی آن پرده بندی می شود.
شش تا
کاسه ی آن به شکل گلابی است و شش تار دو به دو بدان می بندند و بر دسته ی آن می توان همانند تار پرده بندی کرد یا چونان رباب (ویولن) آن را بی پرده بکار گرفت و مراغی می گوید که اینگونه ی آن بهتر و کامل تر است.
روح افزای
کاسه ی آن به شکل ترنج است و چهار تار (دو به دو) ابریشمی دارد که هر دوتای آن را چونان تار تنبوره ی ترکی کوک می کنند و دو تار مفتول برنجی که کوک آن به خواسته ی نوازنده است.
اوزان
کاسه ی آن از همه ی کاسه های دیگر بلندتر است و بر چهار دانگ (دو سوم) آن پوست کشند و سه وتر (تار) دارد.
رودخانی
که بر نیمی از رویه ی آن پوست می کشند و پرده ها و تارهای آن چونان عود قدیم است.
یکتای
سازی است که یک تار بیشتر ندارد و به گفته ی مراغی گونه گون ساخته می شود و عربکان کاسه ی آن را چهار گوش (همانند آجر) می سازند و یک دسته موی اسب را از یک گوشه ی آن می گذرانند که در حکم تار است !
شدرغو یا شاهرود
ساز اهل «ختا» است و دسته ی آن دراز و دارای چهار وتر است و بر نیمه ی روی آن نیز پوست کشند.
پیپا
ساز اهل «ختا» که چوبی را میان تهی می کنند و روی آن را نیز با چوب می پوشانند و بر دسته ی آن چهار تار می بندند.
اکری
همانند چنگ است اما پرده های آن از چوب است و به جای پوست روی جعبه ی صدای آن نیز تخته می پوشانند.
دولاب
از سازهای باستانی، چونان دُهُلی است که بر پشت آن، یعنی بین دو رویه ی آن، تارها را عمود بر سطح پوست ها می بندند، پس ساز را با دسته ای می چرخانند و تارها در هنگام ردش به چوبی که مضراب آن است برخورد می کنند و بانگشان بلند می شود. این ساز را بدان روی «دولاب» می خوانند که همانند دولاب گردش می کند.
دیگر سازها عبارتند از نای سفید، سیه نای، نایچه بلبلان، خیک نای، کاس، تاس، نای چاور، ناقوس، نی لبک ساده یا سوت، نای شاه، مهری که به گفته ی «برهان قاطع» نوعی چنگ است، تنبور بغدادی، تنبور خراسانی، غژک، تای یا سه تار که یکی از بهترین سازهای ایرانی است.
سنتور که تفاوت آن با قانون در آنست که به صورت ذوذنقه و با مضراب (زخمه) نواخته می شود، و همین سنتور است که در زمان «لویی چهاردهم» موجب ساختن سازی به دست شخصی به نام «Pantaleon» گردید. (این ساز از دو جعبه ی صوتی تشکیل می شد و دارای 185 سیم بود) و بعدها تکمیل شد و به پیانو نامزد گردید. [2]
شگفت در این است که نخستین پیانویی که به ایران وارد شد، بوسیله ی «سرور الملک» سنتور زن دربار ناصری نواخته شد و همو پس از چند دقیقه کار با آن گفت که این ساز روی دستگاه ماهور کوک شده و در همان روز ماهور را با آن نواخت. پس از زمان بسیار کوتاهی کوک آن را دیگر کرد، بگونه ای که دستگاه شور را نیز با آن می نواخت و همین کوک ایرانی است که در این زمان روی پیانو انجام می گیرد.
یکی از سازهای بسیار مهم ایرانی «شاهرود» یا «شهرود» (ساز بزرگ) بوده است که متاسفانه دیگر نمونه ای از آن در دست نمی باشد. شاهرود ساز بسیار پر دامنه ی ایرانی است که مراغی نیز درباره ی آن بسیار سخن گفته است.
از گفتار مراغی چنین برمی آید که شهرود دو برابر عود درازا داشته است که ده تار (دو به دو) بر آن می بسته اند و اولین جفت آن، دو اوُکتاو [3] (ذوالکل) را می نواخته است و بر آن 29 سیم آزاد نیز می بسته اند که بر روی هم 5 اوکتاو نیز با آنان می توانسته اند بنوازند.
اوکتاو یا گام نخست را با هشت سیم آزاد و گام دویم را با پانزده سیم، گام سیم را با بیست و دو سیم و در بیست و نه تار دو اوکتاو دیگر ... بنابراین با ده تار اصلی شهرود که آن نیز دو اوکتاو را می نواخته اند؛ یعنی دارای 7 اوکتاو و دامنه ی آن به اندازه ی پیانوی غربی بوده است و این پاسخ مراغی است در شش سد سال پیش به کسانی که گمان می برند نوای خوش ایرانی ساده و فقط در یک یا دو گام بوده است، و ساز پر دامنه پیانو است و ویژه ی غرب !
به گفته ی مراغی این ساز در زمان او دیگر وجود نداشته است، اما از این شعر منوچهری پیداست که هزار سال پیش، یعنی زمان فردوسی، شناخته می شده است :
بکرده راست با مزمار شهرود بکرده راست با بربط ربابا
و اینک به چند نام دیگر از رودهای باستان که بدون شرح به دست رسیده است بنگرید :
کوبه - کبر - چنگرک - عبر - شبابه - سفاقس - شیزان - درای - فنجان ساز - جرس - زل - چهارپاره - شانه - قدوم - نیچه - تیشه - توتک - شیپور - مشته ی چینی - شش خانه - چگور - جفت ساز - راست ساز - یک و نیم ساز - قیناره - قیز - شیشل - دریچ - شلنگ تخته - زلامی - زنبوره - شاخ - شاشته - زماره - قاشقک - زنگوله - رویین تاس - سه دم - بلبلان - چنگ دهنی و ... به این نام ها باید سازهای جنگی و نیز سازهای کوبه ای را افزود.
این نام ها باز هم پاسخی است به کسانی که سازسازهای ایرانی را به چنگ و بربط و دف و سنج و دهل و تبل و تنبور و قانون محدود کرده اند !
پانوشت ها :
1. پیش از این گفته شد که «رود» در گذشته به معنی آلت موسیقی بوده است و «ساز» نام جدید آن است.
2. شعر و موسیقی - رویه ی 322.
3. هر اوکتاو هشت نُت است.
بن نوشت ها :
1. ساز و موسیقی در شاهنامه فردوسی - کتایون صارمی، فریدون امانی.
2. تاریخ موسیقی - تقی بینش.
3. زمینه ی شناخت موسیقی ایرانی - فریدون جنیدی
سازهای [1] موسیقی دو کاربرد رزمی و بزمی دارند و به ویژه در «شاهنامه فردوسی» گاهی در رزم و گاهی در بزم نمایان می شوند.
اما رود (ساز) های جنگی ِشاهنامه را بیشتر سازهای کوبه ای مانند «کوس»، «تیبره»، «تبل»(طبل) و سازهای بادی چون «کرنای»، «بوق»، «شیپور»، «نای» و ... تشکیل می دهند و نگارندگان در پژوهش های خود حتی یک مورد هم به ساز زهی ِرزمی برنخورده اند.
در شاهنامه هنگام بزم ها، بیشتر از سازهای زهی چون «رباب»، «چنگ»، «تنبور»، «بربط» و ... استفاده می شود. «دف» که ساز کوبه ای است نیز جزو سازهای بزمی به شمار می آید. از سازهای بادی «نی» یا «نای» نیز دو نقش دارد که هم در بزم و هم در رزم پدیدار می شود.
«هندی درای» و «گاو دم» از سازهای فراموش شده ی رزمی به شمار می روند.
در منابع گوناگون از سازهای دیگر ایرانی نام برده شده است که برخی از آنان بدین قرارند :
تنبور شروانیان
به گفته ی «عبدالقادر مراغی» بیشتر تبریزیان آن را بکار می گرفته اند. کاسه ی آن چونان گلابی است و دو تار دارد، و بر دسته ی آن پرده بندی می شود.
شش تا
کاسه ی آن به شکل گلابی است و شش تار دو به دو بدان می بندند و بر دسته ی آن می توان همانند تار پرده بندی کرد یا چونان رباب (ویولن) آن را بی پرده بکار گرفت و مراغی می گوید که اینگونه ی آن بهتر و کامل تر است.
روح افزای
کاسه ی آن به شکل ترنج است و چهار تار (دو به دو) ابریشمی دارد که هر دوتای آن را چونان تار تنبوره ی ترکی کوک می کنند و دو تار مفتول برنجی که کوک آن به خواسته ی نوازنده است.
اوزان
کاسه ی آن از همه ی کاسه های دیگر بلندتر است و بر چهار دانگ (دو سوم) آن پوست کشند و سه وتر (تار) دارد.
رودخانی
که بر نیمی از رویه ی آن پوست می کشند و پرده ها و تارهای آن چونان عود قدیم است.
یکتای
سازی است که یک تار بیشتر ندارد و به گفته ی مراغی گونه گون ساخته می شود و عربکان کاسه ی آن را چهار گوش (همانند آجر) می سازند و یک دسته موی اسب را از یک گوشه ی آن می گذرانند که در حکم تار است !
شدرغو یا شاهرود
ساز اهل «ختا» است و دسته ی آن دراز و دارای چهار وتر است و بر نیمه ی روی آن نیز پوست کشند.
پیپا
ساز اهل «ختا» که چوبی را میان تهی می کنند و روی آن را نیز با چوب می پوشانند و بر دسته ی آن چهار تار می بندند.
اکری
همانند چنگ است اما پرده های آن از چوب است و به جای پوست روی جعبه ی صدای آن نیز تخته می پوشانند.
دولاب
از سازهای باستانی، چونان دُهُلی است که بر پشت آن، یعنی بین دو رویه ی آن، تارها را عمود بر سطح پوست ها می بندند، پس ساز را با دسته ای می چرخانند و تارها در هنگام ردش به چوبی که مضراب آن است برخورد می کنند و بانگشان بلند می شود. این ساز را بدان روی «دولاب» می خوانند که همانند دولاب گردش می کند.
دیگر سازها عبارتند از نای سفید، سیه نای، نایچه بلبلان، خیک نای، کاس، تاس، نای چاور، ناقوس، نی لبک ساده یا سوت، نای شاه، مهری که به گفته ی «برهان قاطع» نوعی چنگ است، تنبور بغدادی، تنبور خراسانی، غژک، تای یا سه تار که یکی از بهترین سازهای ایرانی است.
سنتور که تفاوت آن با قانون در آنست که به صورت ذوذنقه و با مضراب (زخمه) نواخته می شود، و همین سنتور است که در زمان «لویی چهاردهم» موجب ساختن سازی به دست شخصی به نام «Pantaleon» گردید. (این ساز از دو جعبه ی صوتی تشکیل می شد و دارای 185 سیم بود) و بعدها تکمیل شد و به پیانو نامزد گردید. [2]
شگفت در این است که نخستین پیانویی که به ایران وارد شد، بوسیله ی «سرور الملک» سنتور زن دربار ناصری نواخته شد و همو پس از چند دقیقه کار با آن گفت که این ساز روی دستگاه ماهور کوک شده و در همان روز ماهور را با آن نواخت. پس از زمان بسیار کوتاهی کوک آن را دیگر کرد، بگونه ای که دستگاه شور را نیز با آن می نواخت و همین کوک ایرانی است که در این زمان روی پیانو انجام می گیرد.
یکی از سازهای بسیار مهم ایرانی «شاهرود» یا «شهرود» (ساز بزرگ) بوده است که متاسفانه دیگر نمونه ای از آن در دست نمی باشد. شاهرود ساز بسیار پر دامنه ی ایرانی است که مراغی نیز درباره ی آن بسیار سخن گفته است.
از گفتار مراغی چنین برمی آید که شهرود دو برابر عود درازا داشته است که ده تار (دو به دو) بر آن می بسته اند و اولین جفت آن، دو اوُکتاو [3] (ذوالکل) را می نواخته است و بر آن 29 سیم آزاد نیز می بسته اند که بر روی هم 5 اوکتاو نیز با آنان می توانسته اند بنوازند.
اوکتاو یا گام نخست را با هشت سیم آزاد و گام دویم را با پانزده سیم، گام سیم را با بیست و دو سیم و در بیست و نه تار دو اوکتاو دیگر ... بنابراین با ده تار اصلی شهرود که آن نیز دو اوکتاو را می نواخته اند؛ یعنی دارای 7 اوکتاو و دامنه ی آن به اندازه ی پیانوی غربی بوده است و این پاسخ مراغی است در شش سد سال پیش به کسانی که گمان می برند نوای خوش ایرانی ساده و فقط در یک یا دو گام بوده است، و ساز پر دامنه پیانو است و ویژه ی غرب !
به گفته ی مراغی این ساز در زمان او دیگر وجود نداشته است، اما از این شعر منوچهری پیداست که هزار سال پیش، یعنی زمان فردوسی، شناخته می شده است :
بکرده راست با مزمار شهرود بکرده راست با بربط ربابا
و اینک به چند نام دیگر از رودهای باستان که بدون شرح به دست رسیده است بنگرید :
کوبه - کبر - چنگرک - عبر - شبابه - سفاقس - شیزان - درای - فنجان ساز - جرس - زل - چهارپاره - شانه - قدوم - نیچه - تیشه - توتک - شیپور - مشته ی چینی - شش خانه - چگور - جفت ساز - راست ساز - یک و نیم ساز - قیناره - قیز - شیشل - دریچ - شلنگ تخته - زلامی - زنبوره - شاخ - شاشته - زماره - قاشقک - زنگوله - رویین تاس - سه دم - بلبلان - چنگ دهنی و ... به این نام ها باید سازهای جنگی و نیز سازهای کوبه ای را افزود.
این نام ها باز هم پاسخی است به کسانی که سازسازهای ایرانی را به چنگ و بربط و دف و سنج و دهل و تبل و تنبور و قانون محدود کرده اند !
پانوشت ها :
1. پیش از این گفته شد که «رود» در گذشته به معنی آلت موسیقی بوده است و «ساز» نام جدید آن است.
2. شعر و موسیقی - رویه ی 322.
3. هر اوکتاو هشت نُت است.
بن نوشت ها :
1. ساز و موسیقی در شاهنامه فردوسی - کتایون صارمی، فریدون امانی.
2. تاریخ موسیقی - تقی بینش.
3. زمینه ی شناخت موسیقی ایرانی - فریدون جنیدی