PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چراردیف میرزاعبداله پایه ی موسیقی ماست



سعید مستفیضی
Friday 7 November 2008, 09:38 AM
درود : امروزه از طرف برخی هنر آموزان وحتی صاحبان نام در عرصه موسیقی ایران ، صحبت از کنار گذاشتن آموزش جزء به جزء و سینه به سینه ردیف میرزا عبداله و آموختن صرفا گوشه های مهم آن است . به نظر شما اگر این ایده اپیدمی و فراگیر شود ، دراز مدت برای موسیقی ما چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ و آیا این شیوه یاددهی ردیف تا چه حد قوام و دوام موسیقی ما را برای نسل های بعد تضمین میکند ؟ به نظر شما دلیل طرح این نوع اموزش چیست ؟

AliB
Friday 7 November 2008, 01:45 PM
جناب مستفیضی گرامی سلام.
اگر امکان دارد دقیقا شفاف بفرمایید این "برخی صاحبان نام در عرصه ی موسیقی ایران" دقیقا اشاره به کدام افراد دارد .
در ادامه فکر می کنم آنگونه که به خاطر دارم قبلا نیز در سرفصل های دیگری با دوستان عزیز درباره ی اهمیت و جایگاه ردیف موسیقی ایران در بعد آموزش و فراگیری اصول موسیقی ایرانی ، صحبت هایی داشته ایم و مطالب خوبی مطرح شد.
ببینید به هر حال موسیقی هر ملتی به عنوان یکی از پایه های فرهنگی از یک مجموعه تشکیل شده است (رپورتوار) که این مجموعه دارای خصلت و خصوصیت و به اصطلاح بیانگر هویت موسیقایی آن فرهنگ و ملت می باشد . برای شناختن و فراگیری و در نهایت ارایه ی مطلب در هر فرهنگ موسیقایی باید به رپوتورار آن موسیقی به طور منطقی و طبیعی آشنایی کامل داشت . و اصول و مبانی و نحوه ی گفتگو و بیان مطلب را در آن فهنگ موسیقایی از این رهگذر فرا گرفت . همانطور که بارها از سوی دوستان در سایت در جاهای مباحث دیگر ذکر شد این مطلب دقیقا برابری می کند با فراگیری زبان تکلم یک فرهنگ و ملت . شما باید با فراگیری حروف به فراگیری لغات بپردازید و با آموختن دستور زبان و با گوش فرا دادن و خواندن سخن های گفته شده در آن فرهنگ و زبان ، بتوانید خود نیز به تکلم در آن زبان بپردازید . هر چه نمونه های بیشتری از سخن های رفته را بخوانید و فرا بگیرید(قطعات ادبی ، اشعار و ...) بهتر و روان تر می توانید با آن زبان سخن بگویید . فراگیری و اجرای موسیقی در یک فرهنگ موسیقایی را نیز می توان به نوعی منطبق بر همین الگو دانست . در وادی موسیقی البته شیوه ی توانا شدن بر بیان مطلب در قالب موسیقی کمی گسترده تر از زبان تکلم عادیست و روند کار پیچیده تر است . در فرهنگ موسیقایی ما ایرانیان ، مهمترین بخش رپورتوار موسیقی ما ، که در بردارنده ی نحوه و اصول بیان هنری و موسیقایی در فرهنگ ماست ، همانا ردیف موسیقی ایرانیست . ( البته مجموعه ی قطعاتی هم که در این موسیقی ساخته شده و می شود نیز در نهایت بخش دیگری از رپورتوار کلی موسیقی ایران خواهد بود ) . همانطور که در بحث زبان مطرح شد ، شما باید هم حروف و کلمات و معنی آنها رابدانید و هم باید دستور زبان را بلد باشید تا بتوانید آغاز به تکلم کنید . در موسیقی نیز ، هم باید با نت ها و صدا ها آشنا باشید و هم با دستوری که چگونه این نتها کنار هم قرار گیرند و تشکیل جملات موسیقایی معتی دار را بدهند. خوب اساسا سیستم موسیقی ما به گونه ای بوده است که بخش دستور زبان آن (بخش تئوری) به صورت مدون و تعریف شده وجود نداشته (دست کم در دوره ی قاجار که میراث موسیقی ردیفی ما در این دوره تدوین شده است ) و البته تا پیش از شادروان کلنل وزیری و تلاش های او و همفکرانش برای بیرون کشیدن این دستور زبان موسیقایی و مدون کردن آن (فارغ از اینکه چقدر دقیق و موفقیت آمیز بوده و هست این تلاش ها) . شما اگر می خواستید این هنر فن را فرا بگیرید و به رموز آن آشنا شوید و بتوانید بر روی شنونده تاثیر بگذارید می بایست با صرف عمر در محضر یک استاد که آشنا به ای زبان و رموز آن است زانوی شاگردی می زدید و شروع به فراگیری جزء به جزء این رپورتوار می کردید تا همراه با این کار هم با حروف و کلمات آشنا شوید و هم با فراگیری جملات و نمونه های ساخته شده و شکل گرفته شده ، خود به نوعی به اصول و مبانی ترکیبات پی برده و بتوانید در نهایت خود نیز ارائه کننده ی موسیقی باشید و به اصطلاح با آن زبان تکلم کنید . پس ضرورت فراگیری ردیف این بوده و کماکان به نوعی هست که هم دستور را به شما یاد می دهد و هم بهترین و استوار ترین و هنری ترین جملاتی که تا به حال ساخته شده است و بیان شده است را پیش روی شما قرار می دهد مانند شعر حافظ که عالی ترین نوع غزل را در شعر پارسی ارائه می دهد .
هنوز هم با همه ی پیشرفت های زبان پارسی و آمدن قالب های شعری جدبد و شاعران جدید و سخن های فراوان و بسیار زیبایی که در زبان پارسی رفته است ، باز شعر حافظ عالی ترین نمونه ی غزل فارسی است . در مورد ردیف هم همینطور است . استوار ترین و مدون ترین و جامع ترین مجموعه ی موسیقایی از الحان و جملات موسیقایی فرهنگ ما ایرانیان که بیان گر همه ی جنبه ها ی موسیقی ماست (با وجود ساخته شدن قطعات زیاد در این صد ساله ی اخیر و آمدن سبک ها و شیوه های جدید بیان موسیقایی) همانا ردیف موسیقی ماست .
پس اهمیت و جایگاه ردیف در بعد آموزش را نمی توان نادیده انگاشت اگر چه امروزه به تنهایی فراگیری ردیف کفایت نمی کند و در کنار آن آموزش های دیگر نیز باید باشد.
آنچه که امروزه به کمک هنرجویان آمده و می تواند به فهم بهتر دستور زبان موسیقایی ما کمک کند و سرعت فراگیری و تسلط به موسیقی را افزایش دهد به نظر من همین تلاش هاییست که در راستای استخراج دستور زبان موسیقایی ، از دل این رپورتوار انجام گرفته و می گیرد . این امر به فهم بهتر و سریعتر موسیقی ایرانی کمک شایانی می کند. اما همچنان به عقیده ی من لزوم فراگیری و آموختن ردیف را به عنوان بهترین و عالی ترین نمونه ی مدون از الحان و جملات موسیقایی ما ایرانیان را کمرنگ نمی کند.
امیدوارم این مطالب به پیشبرد بحث کمک کند .
در این مقال ار حوصله دوستان متشکرم

alireza_amirsamimi
Saturday 8 November 2008, 12:04 AM
به به سعید خان.کجایی تو پس بابا!!همینجوری میری
کاش بگی که اظهار نظر کیه.
اینکه یه سری از گوشه های ما اصلی هست و یه سری از گوشه های اصلی ما بیشتر مورد تجوه قرار میگیره واقعیت هست مثلا 20 اجرای ماهور رو گوش کن از اساتید 90 در صد دلکش و یا شکسته رو زدند ولی کمتر سراغ گوشه آذربایجانی و حصار... در تکنوازی های سازی سرفتند در حالی که مثلا همین گوشه آذربایجانی در تکنوازی های سازی خودش جای مطلب در حد نصف یه آلبوم داره ولی مورد توجه قرار نگرفته. بعضی گوشه های ما هم گوشه های اصلی نیستند و زیر مجموعه گوشه های دیگه هستند مثلا در همین دستگاه ماهور در خیلی از کاست ها عراق نواخته میشه ولی خبری از آشور آوند نیست در حالی که گوشه مطلب داری هست.البته بعضی از گوشه های غیر اصلی هم به خاطر شباهت مطلب باگوشه اصلی در اون گوشه در نوازندگی ها مخلوط میشن.حالا اگر بخوایم گوشه های اصلی رو درس بدیم خیلی از این گوشه ها با این که بعضی مطلب دارند حذف میشن!!و کار درستی نیست.چون این میراث که روایت میشه 1000 تا گوشه بوده الان حدود 360 تا فقط به دست ما رسیده ما هم اگر بخوایم سانسورش کنیم پس چی میمونه!این تفکرات به نظر من تا حد زیادی تحت تاثیر ردیف آوازی هست.ولی خوب برای یک آموزش مقدماتی یا سریع به نظر من میشه این کار رو کرد ولی در حالت کل حذف این گوشه ها مثل گم شدن قسمت های کوچک یک پازل هست که هر چند کوچک هست ولی پازل رو کامل میکنه و نمیگذاره ناقص باشه

سعید مستفیضی
Sunday 9 November 2008, 08:44 AM
درود : من از مطالب خوب alib ( آقا علی استاد ما ) استفاده کردم . دقیقا این مثال پیش نیازهای تکلم را من بارها در اثبات لزوم یادگیری ردیف برای یک نوازنده زده ام . عزیزان ( از اسم آوردن معذورم ) الان در آموزشگاهها هنرجو مثلا دارد ردیف یاد میگیرد وقتی میگوییم فلان گوشه را انداختی جواب میدهد استاد گفته این مهم نیست . من به استادش رجوع کرده ام با او حرف زده ام او هم تکرار میکند استادم گفته خودتان را دربند این گوشه هایی که مهم نیست نکنید ... ببینید دوستان اگر همه جا این تفکر حاکم بشود کم کم و به مرور هنرجویان ما از ادای حروف برای خلق کلمه و بعد جمله و در نهایت برای بیان و ادای کلام ، آنهم نه هر کلامی بلکه کلام پر معنا عاجز خواهند ماند. تعداد ردیف دانان واقعی و مسلم موسیقی ما اندک است .تصور کنید در یک دوره ، به هر دلیل خلاء و فقدان این ردیف دانان از یک سو و حاکمیت این تفکر از سوی دیگر کار را به کجا خواهد رساند ؟ ما مرز را مشخص نکرده ایم . به عقیده ی من باید کسانی که علاقمندند به ردیف صرفا این را بعنوان یک امانت و میراث بروند نزد استادان بزرگ یادبگیرند و فقط هم کارشان ثبت و ضبط و حفظ ردیف باشد برای نسل های بعد این را من روزی به آقای لطفی هم گفتم ایشان هم نظرشان همین بود . ولی امروز برای نوازنده ها فراگیری ردیف یک چیز لازم و اختیاری تلقی می شود و نه امری جبری و ضروری . بدیهی است قیاس زمان حاضر با عهد قاجار منطبق بر منطق نیست اما ما مثلا در نستعلیق از اول تا به حال " ی " را مشخصا با یک رسم قطعی و پذیرفته شده دیده ایم . یعنی هنرجوی خوشنویسی پذیرفته که برای ترکیب بندی مناسب باید حروف را و نحوه ی نوشتن حروف را بلد باشد هیچ کس هم از استادانش در هیچ دوره ای به او نگفته فلان حرف خیلی مهم نیست . باید بپذیریم این گنجینه ی فرهنگی به بهانه های تغییر زمان و تاریخ مصرف دارد کمرنگ می شود واین ناشی از رویکرد غلط صاحبان نام در نوآوری و بدعتهای متناسب با نیاز زمان است . استادان ردیف دان باید شایستگانی را برای حفظ و حراست از این دایره المعارف و مجموعه نه بعنوان یک الگو بلکه بعنوان یک ارث فرهنگی ایران زمین معرفی و تعیین کنند . ردیف پایه موسیقی ما ردیف میرزا عبداله است و این باید برای هنرجوی موسیقی ایرانی امری قطعی و پذیرفته شده باشد . از اینکه بخاطر کمی وقت احیانا دیر سر می زنم عذر خواهی میکنم و نظراتم حتما قابل رد و نقد خواهد بود . با تشکر .

AliB
Sunday 9 November 2008, 12:46 PM
نکته ای که فراموش کردم درباره ی آن سخن بگویم ، محبت و بزرگواری جناب مستفیضی درباره ی بنده ی حقیر است که بنابر رسم رایج ما ایرانیان در برقراری دیالوگ تعارف ، از الفاظ محبت آمیز استفاده کرده اند که من در آن جایگاه نیستم. بیایید با گفته های هم و میزان ارزش آنها و منطقی بودن و یا علمی بودن شان رودر رو باشیم و نه با شخصیت و عنوان همدیگر . اساسا سخنگو هر کسی که هست باید دید چه می گوید و بر مبنای آن قضاوت کرد . چه بسار افرادی به ظاهر بزرگ و مشهور و عنواندار ، سخنی به ناروا رانده اند و ما ایرانیان بدون توجه به مغز کلامشان ، کورکورانه از پی آنها روان گشته ایم و ضرر های فراوان دیده ایم و چه بسار کسانی بر حق سخن رانده اند اما چون عنوانی نداشته اند توجهی به سخنشان نکرده ایم... این درد تاریخیست و کلی و روی سخنم خودم و همه ی هموطنانم می باشد .
علی بدری کسی که اینجا مطلب می نویسد ، استاد نیست ، خیلی زور بزند شاگرد است ، آن هم شاگردی تنبل که فقط عاشق موسیقیست ودلش برای موسیقی وطنش که آن را یکی از مهمترین پایه های فرهنگی اش می داند ، می تپد و دغدغه دارد.
سپاس فراوان از دوستان عزیز

AliB
Sunday 9 November 2008, 01:14 PM
جناب مستفیضی گرامی درودی دیگر بار به محضر شما.
با توضیحاتی که ارایه کردید مبحث روشن تر شد و هر چند دقیقا اشاره نکردید که چه کسانی اینگونه فکر می کنند اما می دانیم و می دانید که بعضا از این نوع تفکر ها در اثر سطحی نگری تنبلی و کم سوادی بین مربیان رده های پایین تر و بعضا شاید کمی بالاتر!!!که بعضا هم بدون مجوز اقدام به تدریس می کنند وجود دارد و بسیار زیاد هم وجود دارد که البته بی حکمت و ریشه هم نیست . همانطور که باز اشاره کردید وقتی از آنها بپرسید حواله می کنند به یک نظری که فلان استاد و یا چهره ی شناخته شده ی موسیقی در جایی و یا به دلیلی گفته است که اهمیت فلان گوشه کمتر است و از این دست توجیحات و صحبت ها .
با این توضیحات اخیر شما من هم با شما موافقم که همواره خطر نابودی ، ردیف موسیقی ما را تحدید می کند و این تفکرات سطحی بعضا به دلیل آشفتگی اوضاع موسیقی در ایران ، می تواند خیلی خطرناک باشد.
نکته ی بعد اشاره به کم بودن تعداد ردیف دانان واقعیست که این هم جزو واقعیات امروز ماست . ردیف دانان و کسانی که به صورت تخصصی عمر خود را صرف ثبت و ضبط و ارائه ی ردیف کرده اند تعدادشان کم است . و وجود این افراد بسیار مغتنم و ارزشمند می باشد.
اگر ما یک متد آموزشی مدون و استاندارد تعریف کنیم که فراگیری کل ردیف برای هر هنرجویی که می خواهد ساز بزند اجباری باشد این مشکل رفع خواهد شد . منتها کدام ارگان و سیستم متولی موسیقی وجود دارد که توانایی تدوین و ارایه ی چنین متودی را داشته باشد و ضمنا ضمانت اجرایی آن را هم بر عهده بگیرد ؟؟؟ .... مطلب بعد این است که ، ردیف را هر کسی هم نمی تواند درس بدهد ، کسی می تواند ردیف درس بدهد که خود با وسواس آن را از اساتید قبلی فراگرفته و به تایید آنها رسانیده است . کسی که روحیه ی حفظ میراث داشته باشد و خود به درستی روح جملات و حالات را درک و اجرا کند و توانایی انتقال نیز داشته باشد.
در ادامه به نکته ای اشاره کردید که من زیاد با آن موافق نیستم .""باید بپذیریم این گنجینه ی فرهنگی به بهانه های تغییر زمان و تاریخ مصرف دارد کمرنگ می شود واین ناشی از رویکرد غلط صاحبان نام در نوآوری و بدعتهای متناسب با نیاز زمان است .""
رویکرد های نو در موسیقی ما یک نیاز اساسیست و اگر می بینید که خیلی ها پای در این راه گذارده اند به دلیل مجموعه عواملیست که یک تاریخ را شکل می دهد و یک فرهنگ را تعیین مسیر می کند . این جریانات نوخواهی و نوگرایی به عقیده ی حقیر ، سطحی نیست و در حال حاضر و برهه ای از تاریخ اجتماعی سیاسی که در آن قرار داریم دلیلی عمیق و ریشه ای دارد و جای مباحثه و بررسیست که چه عواملی زمینه ساز این حرکت و رویکرد شده است . مطلبی که من در جای دیگری هم به آن اشاره کردم این است که باید حوزه های فعالیت و تخصص را در موسیقی ایران از هم تفکیک کنیم و از همه انتظار نداشته باشیم که در یک راستا و در یک زمینه فعالیت کنند. کسانی که دست به نوآوری و به نوعی "تجربه گری"_که کلمه ی دوم بیشتر مطلوب ذهنی بنده است_ می زنند پای در راهی می گذارند که هنوز ابعاد آن رو شن نیست و با حرکت در این راستا سعی در باز کردن درهای جدید و طعم های متفاوت در وادی موسیقی دارند. یکی از بارز ترین شخصیت ها ی معاصر موسیقی ما در این وادی حسین علیزاده است . که ایشان همواره این تفکیک حوزه های تخصصی را به رسمیت می شناسند (بنا بر گفته ی مسعود شعاری بارها و بارها مواردی که مربوط به اظهار نظر ردیفی بوده است را به استاد طلایی ارجاع داده اند) .
پس مشکل ما عدم تفکیک حوزه های کاری و رشته های تخصصی موسیقی مان است . همانطور که در موسیقی کلاسیک اروپایی چنین تقسیم بندی هایی هست و افرادی هستند که به صورت تخصصی موسیقی قدیم اروپایی را اجرا می کنند . آن هم به تفکیک مشخص دوره های مختلف هنری و حتی با سازهای همان زمان و کارشان حفظ و نگهداری و بازسازی موسیقی قدیم است . در کنار آن نیز نوازندگانی هستند که تخصص شان موسیقی مدرن است و شیوه های نوین و مدرن موسیقی را اجرا و ارائه و تحقیق می کنند.
ما نیز باید چنین باشیم . عده ای به طور مشخص وظیفه ی حفظ و نگهداری و انتقال ردیف موسیقی ایرانی ، به عنوان پایه و شالوده ی موسیقی ما ، که همواره باید به همین صورت حفظ شود را باید بر عهده داشته باشند و در این زمینه فعالیت کنند و عده ای دیگر نیز در وادی ارائه ی موسیقی تجربی ، ترکیبی ، نوین و هر اسم دیگری که بر آن بنهیم . هنرمندان این دو حوزه باید محدوده ی تخصصی خود را به رسمیت شناخته و از دخالت و اظهار نظر غیر علمی در وادی های دیگر بپرهیزند (توضیح اضافی اینکه سخن بنده بر این مفهوم استوار نیست که مثلا هنرمندی که دست به تجربه گری می زند نباید آشنا و آگاه و مسلط به ردیف موسیقی باشد که اصلا چنین نیت کما اینکه بخوبی می دانید شخصیتی چون حسین علیزاده تجربیات و آموزش های فراوانی در زمینه ی ردیف داشته است که اگر نگویی بیشتر اما همسنگ کسانی چون طلایی و لطفی است اما بنا بر مسیر کاری و شیوه ی اجرایی مطلوب شخصی پای در این راه گذارده است و چنین است از آن طرف کسانی که به حفظ و نگهداری موسیقی ردیفی می پردازند باید آگاه به جریان های نویی که در موسیقی وجود دارد باشند ). به نظر من در کنار بیان مشکلی که جناب مستفیضی ؛ شما در صدر این مبحث داشتید ، مطلبی که بنده در این گفتار درباره ی آن سخن گفتم ، می تواند از دلایل اولیه و زمینه ساز بروز مشکلات چنین در امر آموزش و انتقال ردیف موسیقی ایرانی باشد.
به عقیده ی حقیر ، ما در دانشگاه نیز باید ، رشته ای تخصصی برای کسانی که می خواهند به امر حفظ میراث موسیقی ما بپردازند داشته باشیم و این افراد وظیفه شان تنها یادگیری ردیف های مکتوب و شفاهی و حفظ آنها و در نهایت انتقال آن به نسل بعد باشد.
از طولانی شدن سخنم پوزش می خواهم و امیدوارم مطالبی که مطرح کردم برای پیشبرد بحث مفید بوده باشد.
سپاس از توجه دوستان عزیز
-----------------------------------------
سیستم سایت هم با ما سر شوخی دارد. هنگام ارسال پست اول آن را دوبار پش سر هم تکرار کرده بود و هم اکنون که برای بازدید مجدد تاپیک آمدم خبری از پست اول نیست . خوشبختانه آن را کپی کرده بودم وگرنه از بین می رفت.

سعید مستفیضی
Monday 10 November 2008, 06:47 AM
جناب بدری ! ضمن تشکر از وقتی که میگذارید و دیگر دوستان که مطلب را دنبال میکنند ، من فکر میکنم یک سوء تفاهمی پیش آمد و آن تصور این موضوع که من با نوآوری موافق نیستم . در هر دوره ای از موسیقی منحصرا از آغاز دوره ی سوم موسیقی ایران هنرمندان بزرگی وارد این عرصه شدند که شما بهتر از من حتما مطالعه داشتید . این نوآوری تا انقلاب 57 هم ادامه داشته و اساسا موسیقی انقلابی یک نوآوری و یک پدیده ی نو در موسیقی ایران شد . در دو دهه اخیر هم به نوعی می توان این نوآوری را در فعالیتهای هنرمندان دید واین اواخر هم نظیر شهرام ناظری نواوری کردند . گاهی نواوری راه را برای تعالی هنر باز میکند و گاهی این نوآوری قهقرای هنر را باعث می شود . شما قبول کنید برخی آثار نوآورانه تفکر جامعه را و دید اجتماع را نسبت به موضوع کاملا تغییر میدهد . خدمات نوآورانه پیشقراولان ابداع چون درویش ، کلنل ، صبا و ... راه را برای متعالی کردن هنر باز کرد کسی با نواوری مخالف نیست انحراف از معیارها نگرانی دارد. اینکه یک هنرمند کمانچه کش بکوشد آثار پاگانینی را با کمانچه و یک ارکستر به خورد نسلی بدهد که میخواهد موسیقی کشورش را بشناسد مگر در تار این اتفاق نیفتاده ؟ مگر سیل جوانان استقبال نکردند ؟ این نوآوری هاست که مسیر را عوض میکند ...
عذر میخواهم بحث تقریبا عوض شد نیت من این بود که امروز آنهایی که دارند ردیف درس میدهند که خیلی خیلی اشتباه هم میکنند ، به بهانه ی نواوری ، اگرچه مدرس ردیف اند ولی مخرب ردیف اند . علتش هم که شما فرمودید . بازم عذر میخواهم من سواد درستی ندارم و بعضا شاید نتوانم مطلب را برسانم . ولی بعنوان یک هنرجوی موسیقی که آن را بخشی از فرهنگ وطنم می دانم نگرانم در نامه ای هم این نگرانی را به مبدع متدهای نو ( جناب کیوان ساکت ) ابراز داشته ام ولی خوب ایشان هم برای دید خود دلیل دارند . به قول شما ما که سیستم حراستی نداریم در موسیقی . ولی صاحبان فعلی این میراث که هنوز زنده اند از این وضعیت در انتقال ردیف نگرانند . بحث طولانی است و وقت کم انشااله ببخشید و ببخشنداگر اشتباه میگویم .

AliB
Monday 10 November 2008, 07:17 AM
جناب مستفیضی عزیز درود بر شما
از مطالب خوب شما بهره مند گشتم. به شخصه به طور کامل دغدغه ی شما و بسیاری از اهالی موسیقی را درک می کنم. دیدگاهتان در مورد نوآوری و کیفیتش را نیز قبول دارم . حال اینکه کدام کار در مقوله ی نوآوری می گنجد و واجد ارزش هنری و جریان ساز ، جای بحث و بررسی دارد که در جای دیگری می توان درباره ی آن سخن گفت . سخن حقیر در راستای حرف حضرتعالی است و با در نظر گرفتن کیفیات مورد نیاز برای اینکه یک حرکت هنری را بتوان نوآوری نامید.
وگرنه برخی کارهایی که بعضی ! ها انجام می دهند و شما به نمونه هایی از آن اشاره کردید ، را نمی توان نو آوری دانست ، این به هر دری زدن است بدون داشتن دیدگاه درست. عقیقده ی من این است اگرچه اقبال هایی از سوی قشر خاصی از جوانان (که شاید اگر چنین شیوه هایی نباشد ، صد سال هم به موسیقی و سازهای ملی جذب نشوند) مورد قبول و علاقه واقع می شود ولی عده ی زیادی از جوانان نیز ، چنین تفکرات و حرکاتی را در موسیقی ما مورد توجه قرار نمی دهند. ضمن اینکه تفکرات سطحی ، خطرناک هستند ولی می توانند فراگیر و ماندگار نباشند.
با این اوصاف آنچه خطرناک است ، تفکرات سطحی است که از سوی برخی افراد در موسیقی ایران مطرح و دنبال می شود ولی نباید از پای نشست و همواره و در هرجا باید رورت و اهمیت ردیف موسیقی ایران را برای جوانان و هنرجویان(مثل من) تبیین کرد. مدرسین ردیف و ردیف دانان نیز نباید از پای بنشینند و باید بیشتر و بیشتر با هنرجویان جوان نزدیک شوند و سعی مضاعف در انتقال دانسته های خود به نسل بعد بکنند.
امیدوارم که این چراغ همیشه پرنور و روشن باشد.
تشکر از توجه و محبت شما

bardyaa
Monday 10 November 2008, 07:59 AM
رفقا، یه‌کم دارین از اصل بحث دور می‌شین! من، تصادفاً به‌عنوان یه موجود بدجوری سنتی، برمی‌گردم به همون جای قبلی، و این نوآوری‌های «بدعت‌گونه»[!]تون در بحث رو خنثی می‌کنم!

به نظرم، درست‌ه که ردیف رپرتواره (یا من هم معتقدم ه این‌جوره)؛ اما ممکن‌ه که به هر دلیل، همهٔ وجوه رپرتوار در دوره‌های خاصی مهم نباشن. مثلاً، درحالی‌که اصولاً ظرافت‌های اجرایی ردیف فوق‌العاده مهم‌ن (و گاهی مهم‌تر از اصل ملودی!)، آقای طلایی در اولین دور ردیف زدن اصولاً فقط به اصل ملودی و مضراب‌ها و صدادهی می‌پردازن. اگر مسئله فقط تکنیک باشه و از بررسی شیوهٔ بسط ملودی بگذریم، می‌شه دو گوشهٔ اول چهارگوشه (شور) رو ندیده گرفت و از این حرفا. اون نسخه از حزین که مجدداً تو رضوی زده می‌شه، احتمالاً برای نشون دادن شیوهٔ اجرا تو پایین‌دسته‌ست و به‌هرحال ارزش ملودیک [مجدد] نداره.

حالا، باید دید که منظور ایشون واقعاً چی‌ه:
ــ اگه داریم «ردیف» می‌زنیم، دیگه این حرفا رو نداره: مثل این‌ه که بگیم فلان بیت «مرغ سحر» مهم نیست. ممکن‌ه از منظر خاصی مهم نباشه؛ اما «مرغ سحر» بالاخره یه «کل»ه، متشکل از این جزئیات (که ممکن‌ه گه‌گاه بی‌اهمیت هم باشن!)
ــ اگه داریم از ردیف به‌عنوان یه مجموعهٔ آموزشی برای یه منظور جزئی استفاده می‌کنیم و کلیتش برامون مهم نیست، خوب، ردیف هم یه مجموعه قطعه است، مثل فلان کتاب و بهمان نوار. بعضیاش به کارمون می‌آن، بعضیاش هم نه.

اینها اما، به هیچ وجه نافی «اهمیت» این گوشه‌ها نیستن. دست‌کم، من در این سال‌ها گوشه‌ای ندیدم که از هر منظر «بی‌اهمیت» باشه، و این اتفاقاً مهم‌ترین خصلت «رپرتوار»ی‌ه که بناست واقعاً بازنمایی کنندهٔ اون گونهٔ موسیقایی باشه. خیلی قطعه‌ها هستن که من بسیار دوست می‌داشتم که تو ردیف جناب میرزا می‌دیدمشون، اما یادم نمی‌آد که قطعه‌ای از این نسخهٔ خاص ردیف باشه که اصولاً زاید باشه: به تعبیری، این نسخهٔ ردیف «مینیمال»ه.

حالا، احتمالاً باید ببینیم که منظور این آقای معلم چی بوده.

درضمن، سعیدجان، لطف می‌کنی اگه عنوان تاپیک رو هم عوض کنی. بحث‌های این‌تو، هیچ دخلی به عنوان تاپیک ندارن!

سعید مستفیضی
Monday 10 November 2008, 09:40 AM
درود بر شما : 1) ازاینکه دوستان با فکر و متعهد بحث را دنبال میکنند خوشحالم . لااقل اجماع بر اهمیت ردیف است .
2) همیشه جزییات هویت کل را می سازند پس هر جزء شخصیت مهم خودش را دارد . هیچکس توان حذف حتی یک حرف یک وزن عروضی را ندارد . چون حذف یک جزء هرچند به ظاهر بی ارزش ، اساس کل را متزلزل می سازد . پس اینکه گفته می شود " فلان گوشه مهم نیست " اصولا سخن بی منطقی است .
3) در مورد تذکر آیین نامه ایتان هم باید ضمن پوزش از شما ، نا آشنایی با سیستم و بی اطلاعی از وضعیت تاپیک و موضوعات را عنوان کنم . شاد باشید .

AliB
Monday 10 November 2008, 12:57 PM
بردیای عزیز سلام
به نکات خیلی خوبی اشاره کردید و بحث رو جانی دوباره بخشیدید.
مطالب شما نیز در واقع ، همانطور که اشاره کردید ، تبیین دوباره ی اصل موضوع بود ، به روشنی ، که بتوانیم نحوه ی تفکر و برداشت آن مربی را بررسی کنیم.
فکر می کنم مدار بحث ما تا به اینجا بر این منوال می چرخید که ، مربی از سر بی توجهی و یا تفسیر به نفس خود، و در حالت اول ، یعنی ردیف زدن و آموزش ردیف به عنوان همان ردیف زدن ، برخی قسمت ها را حذف کند .