mojgan
Tuesday 16 January 2007, 04:31 PM
یک سوال از استاد همایون خرم؟
يكي از مشكلاتي كه موسيقيهاي رايج در
كشورمان و مخصوصا موسيقي اصيل با آن مواجه است كمبود مخاطب و
عدم مو?قيت در جذب مخاطب جوان است. علت اين مشكل را در چه چيزي ميدانيد؟
اين مشكل بسيار بسيار مهمي است و علت در اين است كه
اين نوع موسيقي كه به عنوان موسيقي ايراني و متاس?انه موسيقي سنتي تحويل شنونده داده شده است
در اين سالها به قدري يكنواخت اجرا شده و به اندازهاي مجموعه ساز و آواز و در
حقيقت تكرار مكررات بوده كه مردم را در سالنهاي كنسرت خسته كرده
و اين تكرار مكررات در آلبومها و سيديها هم
به همين ترتيب اجرا و ادامه پيدا كرده است، به طوري كه مردم از آن محصول خسته شدهاند
متاس?انه اين موسيقي به نام موسيقي ايراني تمام شده است،
در اينجا هم ميتوان گ?ت كه در اصل <نقض غرض> شده است.
غرض از موسيقي اين نيست
كه مدام آن چيزي را كه شاگرد و هنرجوي موسيقي در درس ياد گر?ته
در كنسرتها و يا نوارها هم همان را به مردم تحويل بدهد.
اين يك نوع درس پس دادن است.
درس پس دادن يك مساله و هنرمندي و ابداع و ابتكار يك مساله ديگري است.
درس پس دادن يعني اينكه ?رد هنوز مشغول ياد گر?تن است و درسش را به معلمش تحويل ميدهد،
اما هنرمند كسي است كه تمام نكات درسي را ياد گر?ته
و تازه بعد از آن مرحله مشغول ساختن بنايي است
كه هنوز كسي آن را نساخته است و اين معناي واقعي هنر است.
به قول حا?ظ <بشوي اوراق اين د?تر، اگر همدرس مايي/ كه علم عشق در د?تر نباشد.>
يعني هنرمند بعد از كسب آموزشها، خودش به اوراقشويي بي?تد
و تازه در اين مرحله است كه ميتواند هنرش را ارائه دهد.
به كسي ميتوان گ?ت هنرمند موسيقي كه به مرحله بداههنوازي رسيده باشد
بداهه به معني <خلقاللحظه> يا سازندگي نغمهاي
كه در آن لحظه به عنوان يك چيز جديد و بديع، من و شما ميشنويم
يكي از مشكلاتي كه موسيقيهاي رايج در
كشورمان و مخصوصا موسيقي اصيل با آن مواجه است كمبود مخاطب و
عدم مو?قيت در جذب مخاطب جوان است. علت اين مشكل را در چه چيزي ميدانيد؟
اين مشكل بسيار بسيار مهمي است و علت در اين است كه
اين نوع موسيقي كه به عنوان موسيقي ايراني و متاس?انه موسيقي سنتي تحويل شنونده داده شده است
در اين سالها به قدري يكنواخت اجرا شده و به اندازهاي مجموعه ساز و آواز و در
حقيقت تكرار مكررات بوده كه مردم را در سالنهاي كنسرت خسته كرده
و اين تكرار مكررات در آلبومها و سيديها هم
به همين ترتيب اجرا و ادامه پيدا كرده است، به طوري كه مردم از آن محصول خسته شدهاند
متاس?انه اين موسيقي به نام موسيقي ايراني تمام شده است،
در اينجا هم ميتوان گ?ت كه در اصل <نقض غرض> شده است.
غرض از موسيقي اين نيست
كه مدام آن چيزي را كه شاگرد و هنرجوي موسيقي در درس ياد گر?ته
در كنسرتها و يا نوارها هم همان را به مردم تحويل بدهد.
اين يك نوع درس پس دادن است.
درس پس دادن يك مساله و هنرمندي و ابداع و ابتكار يك مساله ديگري است.
درس پس دادن يعني اينكه ?رد هنوز مشغول ياد گر?تن است و درسش را به معلمش تحويل ميدهد،
اما هنرمند كسي است كه تمام نكات درسي را ياد گر?ته
و تازه بعد از آن مرحله مشغول ساختن بنايي است
كه هنوز كسي آن را نساخته است و اين معناي واقعي هنر است.
به قول حا?ظ <بشوي اوراق اين د?تر، اگر همدرس مايي/ كه علم عشق در د?تر نباشد.>
يعني هنرمند بعد از كسب آموزشها، خودش به اوراقشويي بي?تد
و تازه در اين مرحله است كه ميتواند هنرش را ارائه دهد.
به كسي ميتوان گ?ت هنرمند موسيقي كه به مرحله بداههنوازي رسيده باشد
بداهه به معني <خلقاللحظه> يا سازندگي نغمهاي
كه در آن لحظه به عنوان يك چيز جديد و بديع، من و شما ميشنويم