PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : به یک دوست



Besharati
Thursday 20 November 2008, 11:00 AM
اگر بخواهی به یک دوست ترانه ای هدیه کنی اون ترانه چیه ؟

kaka
Wednesday 26 November 2008, 09:57 AM
تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم ؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم !

Besharati
Wednesday 26 November 2008, 10:49 AM
روشنی دل من روفقط یک نگاه داره
خورشیدم میتونه باشه اگه اون چشات بزاره

kaka
Wednesday 26 November 2008, 11:27 AM
از یاد تو برنداشتم دست هنوز
دل هست به یاد نرگست مست هنوز
گر حال مرا حبیب پرسد گویید
بیمار غمت را نفسی هست هنوز

kaka
Wednesday 26 November 2008, 11:35 AM
ندانم با وجودت من سر از خود
که سیرم بی وجودت دیگر از خود
گل آوردی به من عیدانه اما
چه گل آری و عیدی بهتر از خود

kaka
Saturday 29 November 2008, 02:17 PM
یاد تو را چگونه ز خاطر برم که عشق
نامت به برگ برگ درختان نوشته است ...

nabegheh95
Saturday 25 April 2009, 10:46 AM
گفتي که به احترام دل باران باش باران شدم و به روي گل باريدم
گفتي که ببوس روي نيلوفر را ازعشق تو گونه هاي او بوسيدم
گفتي که براي باغ دل پيچک باش بر ياسمن نگاه تو پيچيدم
گفتي که براي لحظه اي دريا شو دريا شدم و ترا به ساحل ديدم
گفتي که براي لحظه اي مجنون باش مجنون شدم و ز دوريت ناليدم
گفتي که شکوفه کن به فصل پائيز گل دادم و با ترنمت روئيدم
گفتي که بيا و از وفايت بگذر از لهجه بي وفائيت رنجيدم
گفتم که بهانه ات برايم کافيست معناي لطيف عشق را فهميدم

nabegheh95
Thursday 29 October 2009, 10:58 AM
نگاه کن من چه بی پروا به مرز قصه های کهنه میتازم



نگاه کن با چه سرسختی تواین سرما برای عشق یه فصل تازه می سازم



یه فصل پاک یه فصل امن وبی وحشت برای تو که یه گلبرگ زودرنجی



یه فصل گرم و راحت زیر پوست من برای تو که با ارزشترین گنجی



نگاه کن من به عشق تو چه لیلا وار تن یخ بسته پروازو می بوسم



بیا گرم کن منو با سرخی رگهات من اون رگهای پر آوازو می بوسم



تو رو می بوسم ای پاکیزه ی عریان تو رو پاکیزه مثل مامن قرآن



طلوع کن من پرارم از تو میگیرم !



ظهور کن من شهامت از تو میگیرم!



بیا هیچ کس مثل منو تو عاشق نیست مثل ما عاشق و همسایه و همدم



بیا از شیشه سخت و بلند عشق مثل ارابه نور رد بشیم با هم



نگاه کن من چه شبنم وار



چه شبنم وار به استقبال دستای خزون میرم



هراسم نیست از این سرمای ویرانگر



برای تو من عاشقانه میمیرم:21ox66r:

maryam21
Thursday 29 October 2009, 06:31 PM
يك لحظه ز كوي يار دوري در مذهب عاشقان حرام است
اندر همه ده اگر كسي هست والله كه اشارتي تمام است
صعوه از كجا رهد كه سيمرغ پا بسته ي اين شگرف دام است

nabegheh95
Saturday 31 October 2009, 08:55 AM
امشب زحال زار خودم گریه ام گرفت

از زخمهای ریشه دار خودم گریه ام گرفت

پرده وقتی که پرده دلم رانواختم

از ناله سه تار خودم گریه ام گرفت

پاییز می وزدو تو لبخند می زنی

اما من از بهار خودم گریه ام گرفت

همچو شهاب سوخته آن سوی کهکشان

در حلقه مدار خودم گریه ام گرفت

یک تکه آفتاب برایم بیاورید

از آسمان تار خودم گریه ام گرفت

Nassim_Agha
Saturday 31 October 2009, 11:44 PM
ترانه باید از خودم باشه یا نه؟

نمیدونی وقتی چشمات پر خوابه
به چه رنگه به چه حاله
مثل یک جام شرابه

nabegheh95
Sunday 1 November 2009, 08:10 AM
ترانه باید از خودم باشه یا نه؟


مي تونه ترانه اي از خودت بنويسي يا ترانه هاي ديگه كه خوانده شده.

تو رو تو گريه مي بوسم
تو رو كه غرق لبخندي
با اين حالي كه من دارم
چرا چشماتو مي بندي

sahar98
Saturday 16 January 2010, 04:19 PM
سلام بهونه ی قشنگ من برای زندگی
آره بازم منم همون دیونه ی همیشگی
فدای مهربونیات
چه میکنی با سرنوشت؟؟
دلم واست تنگ شده بود
این نامه رو واست نوشت
حاله منو اگه بخوای
رنگ گلای قالیه
جای نگاهت بد جوری تو صحن چشمام خالیه
ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر از غمه
از غصه هام هر چی بگم جون خودت بازم کمه
دیشب دلم گرفته بود
رفتم کنار آسمون
فریاد زدم یا تو بیا
یا منو پیشت برسون
فدای تو یه وقت شبا بی خوابی خستت نکنه
غم غریبی عزیزم زرد و شکستت نکنه
چادر شب لطیفتو از روت شبا پس نزنی
تنگ بلور آبتو یه وقت نا غافل نشکنی
اگه واست زحمتی نیست بر سر عهدمون بمون
منم تو رو سپردمت دست خدای مهربون
راستی دیروز بارون اومد منو خیالت تر شدیم
رفتیم تو فلب آسمون با ابرها همسفر شدیم
از وقتی رفتی آسمونمون پر کبوتر
زخم دلم خوب نشده از وقتی رفتی بدتره
فدای تو
نمیدونی بی تو چه دردی کشیدم
حقیقتو واست بگم
باید بگم به آخر خط رسیدم
نمیدونی چقدر دلم تنگ برای دیدنت
برای مهربونیات، نوازشات، بوسیدنت
به خاطرت مونده یکی همیشه چشم براهته؟؟
یه قلبه تنها و کبود هلاکه یه نگاهته
من میدونم ، همین روزها عشق من از یادت میره!
بعدش خبر میدن بیا
که داره دوستت میمیره
عکسای نازنیتو با چند تا گل کنارمه
یه بغض کهنه چند روزه دائما در انتظارمه
تنها دلیل زندگی با یه غمی دوست دارم
داغ دلم تازه میشه وقتی اسمتو میارم
وقتی تو نیستی چه کنم با این دله بهونه گیر
مگه نگفتم چشاتو از چشه من هیچ وقت نگیر؟؟
دلم میخواد یه چیزی رو بدونی
دیگه نه عاشقی نه مهربونی
میگم شبا ستاره ها تا میتونن دعات کنن
نورشونو بدرقه ی پاکی خندهات کنن
تنها دلیل زندگی با یه غمی دوست دارم.

Nassim_Agha
Saturday 16 January 2010, 04:36 PM
نسیم خاک کوی تو بوی بهار می دهد


شکوفه زار روی تو بوی بهار می دهد



چو دسته های سنبله کنار هم فتاده ای


به روی شانه موی تو بوی بهار می دهد


چو برگ یاس نو رسی که دیده چشم من بسی

سپیدی گلوی تو بوی بهار می دهد


تو ای کبوتر حرم، ترانه های صبحدم

بخوان که های و هوی تو بوی بهار می دهد


برای من که جز خزان ندیده ام در این جهان

بهشت آرزوی تو بوی بهار می دهد

Nassim_Agha
Saturday 16 January 2010, 06:38 PM
روزی که از تو جداشم
روز مرگ خنده هامه
روز تنهایی دستام
فصل سرد گریه هامه
توی اون کوچه غمگین
جای پاهای تو مونده
هنوزم اون بید مجنون
عکس قلبت رو پوشونده
بعد تو گریه رفیقم
غم تو داده فریبم
حالا من تنها و خسته
توی این شهر غریبم
توی این شهر غریبم
توی این شهر غریبم
تو با خوشحالی و امید
منو تنهایی و حسرت
تو تو باغ پر از گل
من یکی ای تو شهر غربت
روح من همسفر غم
توی شهر غصه پوسید
قلب من همراه قلبت
پاکو غمگنانه کوچید
بعد تو گریه رفیقم
غم تو داده فریبم
حالا من تنها و خسته
توی این شهر غریبم
توی این شهر غریبم
توی این شهر غریبم
روزی که از تو جداشم
روز مرگ خنده هامه
روز تنهایی دستام
فصل سرد گریه هامه
توی اون کوچه غمگین
جای پاهای تو مونده
هنوزم اون بید مجنون
عکس قلبت رو پوشونده
بعد تو گریه رفیقم
غم تو داده فریبم
حالا من تنها و خسته
توی این شهر غریبم
توی این شهر غریبم
توی این شهر غریبم
روزی که از تو جداشم
روز مرگ خنده هامه
روز تنهایی دستام
فصل سرد گریه هامه
توی اون کوچه غمگین
جای پاهای تو مونده
هنوزم اون بید مجنون
عکس قلبت رو پوشونده
بعد تو گریه رفیقم
غم تو داده فریبم
حالا من تنها و خسته
توی این شهر غریبم
توی این شهر غریبم
توی این شهر غریبم
تو با خوشحالی و امید
منو تنهایی و حسرت
تو تو باغ پر از گل
من یکی ای تو شهر غربت
روح من همسفر غم
توی شهر غصه پوسید
قلب من همراه قلبت
پاکو غمگنانه کوچید
بعد تو گریه رفیقم
غم تو داده فریبم
حالا من تنها و خسته
توی این شهر غریبم
توی این شهر غریبم
توی این شهر غریبم
توی این شهر غریبم
توی این شهر غریبم

moein babayee
Sunday 17 January 2010, 07:34 AM
اگه فقط یک دوست باشه (البته دوستای امروزی نه دوست واقعی...) این شعر کوچه ی فریدون رو واسش می خونم

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدن خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو شد سرشار وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در ....

اگه طرف یک دوست واقعی باشه و الان درگیر یک سری مشکلات این یکی رو:

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
مشکلی دارم ز دانشمندان مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند
گوئیا باور نمی دارند روز داوری
کاین همه قلب و دغل در کار داور می کنند.



اما یک شب من به یک دوست این شعر رو مسیج کردم

شبی یاد دارم که چشمم نخفت .................شنیدم پروانه با شمع گفت
که من عاشقم گر بسوزم رواست ................ تو را گریه و سوز بادی چراست؟

اون موقع این جواب رو بهم داد:

که ای مدعی عشق کار تو نیست.................که نه صبر داری و نه یارای ایست
تو بگریزی از پیش یک شعله خام .................. من استاده ام تا بسوزم تمام
تو را آتش عشق اگر پر بسوخت ................... مرا بین که از پای تا سر بسوخت!


بستگی به دوسته داره، یا بهتر بگم بستگی به طرف داره ببینیم چند من آدمه بعد....


به امید برآورده شدن آرزوها...

obvious
Sunday 17 January 2010, 12:32 PM
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی





دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت



صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی
سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل



شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی
در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست



ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست



ره روی باید جهان سوزی نه خامی بی‌غمی
آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست



عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم



کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی
گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق



کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی

Sohrab Iwis
Sunday 17 January 2010, 08:09 PM
اگر يه روزي نوم تو ...
تو گوش من صدا كنه
دوباره باز غمت بياد
كه منو مبتلا كنه... !!!

kaka
Friday 22 January 2010, 05:36 PM
به يك پلك تو مي بخشم تمام روز و شب ها را
كه تسكين مي دهد چشمت غم جانسوز تب ها را
دل من را به دست آور چه كارت با دل مردم
تو واجب را به جا آور رها كن مستحب ها را
دليل دلخوشي هايم ! چه بغرنج است دنيايم
چرا بايد چنين باشد نمي فهمم سبب ها را
بيا اين بار شعرم را به آداب تو مي گويم
كه دارم ياد مي گيرم زبان با ادب ها را
غروب سرد بعد از تو چه دلگیر است ای عابر
برای هر قدم یک دم نگاهی کن عقبها را ...

obvious
Saturday 23 January 2010, 01:39 PM
دوست داشتم یه پست خالی بذارم ولی گفتم احتمالا نابغه منظورم نمی فهمه و میاد پاکش می کنه! اخلاقاش بد دیگه!!!!!!!!(چشمک) ولی شما این پست خالی تصور کنید....

nabegheh95
Sunday 24 January 2010, 08:20 AM
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟
بی وفا، بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا ؟
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا ؟
عمر ما ار مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا ؟
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا ؟
وه که با این عمر های کوته بی اعتبار
این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا ؟
آسمان چون جمع مشتاقان ، پریشان می کند
درشگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا ؟
شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر
راه عشق است این یکی بی مونس و تنها چرا ؟
بی مونس و تنها چرا ؟
تنها چرا ؟ حالا چرا

obvious
Saturday 30 January 2010, 09:43 PM
هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من...

هی خدا...!!!!!(چشمک)