PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خاطره هاي يك پروانه



arian
Saturday 29 November 2008, 01:55 PM
سه هفته پيش ، عكسي از استاد حسين ملك و مرحوم خاطره پروانه در تاپيك آن بي غش بي مانند سلطان سنتور گذاشتم و فرداي آنروز خبر درگذشت خاطره پروانه اغلام شد.
You can see links before reply

جاي آن داشت كه بسيار زودتر از اينها به او پرداخته ميشد ولي در دوري ناخواسته خويش نتوانستم دستي چنان كه بايد و شايد در اين آتش داشته باشم . لكن از امروز به وي خواهم پرداخت.

arian
Saturday 29 November 2008, 01:56 PM
• دليل علاقه مندى شما به آواز ايرانى چه بود و از چه زمانى اين هنر را آغاز كرديد ؟
در دوره ابتدايى و در مدرسه اى كه موسس آن آقاى «بنى احمدى» بود مى رفتم و براى شاگردها سرود مى خواندم. براى برنامه اى در راديو سرودى از مولانا خواندم كه خودم نمى دانستم در «سه گاه» اجرا كرده ام بدين مضمون: «اى خداى پاك و بى همتا و يار / دست گير و جرم ما را واگذار» در اين حين مرحوم «صبا» درِ استوديو را باز كرد. ايشان گفت اين را از كجا ياد گرفتيد؟ گفتم، مرحوم مادرم گاهى مى خواندند. گفت: مادرت چه كسى بود؟ گفتم: مرحوم پروانه. گفت: من دربه در دنبال خواننده اى مى گردم كه در اركستر شماره يك آواز بخواند. مادر شما، شاگرد من بودند. سپس از آنجا به فرهنگ و هنر سابق كه بعدها وزارتخانه شد منتقل شدم و مرا به هنرستان موسيقى نزد مرحوم «دوامى»۱ فرستادند. پس از فوت صبا اركستر شماره يك به آقاى «حسين دهلوى» واگذار شد. به دستور وقت اركسترهاى كوچك هم تشكيل شد كه با آقاى «پايور» بنيانگذار اركسترهاى كوچك سنتى ۷-۶ نفر بودند و كلاً اركستر بزرگ هم كه تشكيل شده بود.
• بيشتر علاقه مند هستيد كه به آواز بپردازيد يا تصنيف كار كنيد؟
بيشتر دوست دارم آواز بخوانم و حتماً در اجراهايم آواز هم هست.
•روند موسيقى ايرانى را در اين عرصه چگونه مى بينيد؟
سئوال شما يك بحث كلى است. سابقه كار من بيشتر از ۴۰ سال است. از سال ۳۶ تا به حال و در اين مدت فكر مى كنم در كار خودم مدارج زيادى را طى كرده ام و به اين مرحله رسيدم و حالا تجربه ام را براى شاگردانم تكرار مى كنم.
در زمان خودم فكر مى كردم پله پله بالا مى روم. البته تنها من نبودم. اشخاصى كه در موسيقى سنتى و اصيل ايرانى فعاليت مى كردند راه درستى را در پيش گرفتند. استادانى داشتيم كه الان بين ما نيستند. ولى در حال حاضر به خصوص در مورد خودمان يعنى بانوان مى گويم پيشرفتى به وجود نيامده. (همين طور كه آقاى دهلوى گفتند)۲
انگار خانم هايى كه در نواختن انواع و اقسام سازها تبحر زياد داشتند يك باره خاموش شدند و ديگر از خودشان چيزى بروز ندادند. حالا در اين عرصه سازندگى كم است يا سازندگى ديگر وجود ندارد. فرض خانم «سعيدى»، «آذرهاشمى» و... همه گذشته را تكرار مى كنند و همه ما در حال تكرار گذشته هستيم.
•ما در گذشته موسيقى سنتى غنى اى داشتيم و گذشته مان خالى و سبك نبوده.
البته. همان گذشته را تكرار مى كنيم و فعلاً جز آن كارى نمى كنيم.
•فكر مى كنيد نبايد تحولى داشته باشيم؟ شما يك دوره شكوفايى داشتيد كه دوره آنى و گذرايى نبوده و در ذهن كسانى كه دوره نوجوانى و جوانى برنامه اى از شما ديدند و شنيدند، مانده. در دوره اى كه موسيقى هاى رنگارنگ در فضا و جو آن زمان حاكم بوده اما حالا هاله اى از موسيقى سنتى به ياد مانده. هم اكنون ميانسالان هنوز خواستار موسيقى آن دوره هستند.
الان برنامه گل ها را در كانال چهار تلويزيون پخش مى كنند كه من با اشتياق چه از ساز و نوازندگى و تنظيم برنامه چه از گفتار لذت مى برم.
•آيا درصدد اجراى برنامه هاى جديدى در اين بخش نيستيد؟
من فكر نمى كنم روى گفته هاى «من نوعى» كسى حساب كند. البته اين يكى از آرزوهاى من است كه برنامه گل ها مجدداً اجرا شود. يكى از آرزوهايم اين است كه از هنرمندانى كه ماندند استفاده كنند. يا بعضى از جوانانى كه الان جوياى اين كار هستند.
مثلاً آقاى شجريان الان تنهاست و پسرشان كه هستند باعث خوشحالى من شده، اينها بايد قدم جلو بگذارند.
متاسفانه در مورد بانوان من هيچ صحبتى نمى توانم بكنم. چون الان وضع ما راه رفتن روى لبه تيغ است. يعنى نمى دانيم چه بايد بكنيم. مى توانيم برنامه داشته باشيم يا نمى توانيم. مى شود گفت اصلاً به طور كل موسيقى بانوان تعطيل شود يا اگر هست سالى يك بار درِ اين سالن ها باز مى شود.
•شما چقدر تلاش كرديد براى اينكه درِ تالارها هميشه باز بمانند. به تازگى ديگر خوانندگان خانم بودند كه در تالار وحدت برنامه داشتند كه آن هم برگزار نشد. بالاخره زحمت هاى شما نبايد بر باد برود. بايد جايى اين موضوع را بگوييد.
اينها همه يك حالت ابهام براى ما دارد. نه به ما مى گويند برويد نه مى گويند بمانيد. به هر حال هر «آن» در حال سقوط هستيم. فرضاً «آذر هاشمى» اركسترى دارند. خانم «ذاكرى»، خانم «زره گر» هست كه اينها هم اركسترهاى خوب و بزرگى دارند. سال پيش جشنواره دهه فجر «گروه بانوان فارس» و «گروه آذربايجانى ها» آمدند. ولى فقط سالى يك بار براى يك چنين برنامه اى سالن ها باز است. در يك شب «پنج - شش» برنامه مى گذارند. اصلاً فرصتى نيست هنرمندان ابراز وجود كنند. از ساعت ۴ بعدازظهر برنامه مى گذارند تا ساعت ۹ شب. مى گويند شما سه ربع برنامه داريد. اگر زياد بزنيد بايد بياييد بيرون. فرصتى نيست، اگر اركسترى بخواهد سالنى اجاره كند هزينه اش سر به فلك مى زند. كرايه سالن، پول گيشه، تبليغات، همه اين مخارج هست. حالا اگر بتواند بليتش را بفروشد، اگر نفروشد. اگر خواننده اش يك زن باشد. آيا معلوم نيست سالن پر باشد يا نباشد. الان مثل آقاى «نورى» ۳ شب برنامه اش پر بود و كنسرت هاى ديگر مثل موسيقى پاپ سالن ها پر مى شود. وقتى مخصوص بانوان باشد من كه وارد سالن مى شوم مى گويم خدايا سالن پر مى شود يا نه؟
•اغلب اجراى آواز ايرانى را با در نظر گرفتن فضا و حس و حالى كه خواننده مى گيرد از قبل نمى شود تعيين كرد. اين فضا را برايمان تعريف كنيد.
يك وقتى مى شود كه من گوشه اى را دوباره تحرير مى زنم. ولى وقتى اجرا تمام شده و ساعت را نشان مى دهند حواسم پرت مى شود. اين يك مشكل و معضل بزرگ شده براى بانوانى كه فقط تكخوان هستند.
شرايط اجراى من اين طور نيست كه از روى كتاب بخوانم چرا كه حسى به آدم نمى دهد. هميشه به شاگردانم مى گويم حفظ كنيد. چون موسيقى ما احساسى است. من براى شنونده ام احترام قائل هستم. يك ساعت و نيم دم پيانو مى ايستم. هر دفعه هزينه اى براى لباسم متقبل مى شوم. اينها همه بستگى به آن صحنه و شنونده دارد كه احترام قائل مى شويم و بانوانى كه در سن ۹۰- ۸۰ سالگى صورتشان با اشك جلوى سن مى آيند و درخواست مى كنند، «خانم خاطره نواى دل را دومرتبه بخوان يا....» و تمام خواننده هاى قديم ما از خودشان چه چيزى دارند. از سال ۷۶ تا حالا يكى از تصانيف خواننده هاى دوره گذشته را نخوانده ام.
خواستم اين دفعه «زدست محبوب» را به سبك آقاى پايور بخوانم. گفتند چون كس ديگرى خارج از ايران آن را اجرا كرده نخوانيد. من هم گفتم اين مربوط به درويش خان هست و هيچ كسى بدين نحو اجرا نكرده.
معمولاً شعر را به شورا مى دهيم و به تصديق آنها بايد برسد. (من هم گفتم كتاب ماهور را باز كنيد. تمام مربوط به «درويش خان» يا «شيدا» است اين اصلاً ارتباطى به آن خواننده ندارد.) شجريان هم خوانده من هم هزاران بار خواندم. حالا مى گوييد نخوانيد.
•خب الان كه تماماً از آن تصانيف قديمى استفاده مى كنند.
هم اكنون خواننده ها شعرها و اجراهاى مرا هم مى خوانند مثلاً (مناجات) مرا خوانده اند .
•كدام يكى بود؟
«خدايا عاشقان را با غم عشق آشنا كن» اين را اول خوشدل براى من ساخت. «پرى كجايى» يا «پروين» را هم خوانده اند. زمانى كه من شعر را مى خوانم مى توانيد كلمات را به طور وضوح بشنويد يا بنويسيد ولى خواننده هاى جديد كلمات را مى جوند. آقاى دوامى مى گفتند بايد مثل مادرت باشى. گفتم آقاى دوامى من كه هيچ نمى دانم. مى گفت مادرت يك عاشق دلخسته بود. وقتى آواز مى خواند چون دچار بيمارى سل بود خون بالا مى آورد و يخ مى خورد تا بتواند بخواند. چون تب بالايى داشت. در بستر بيمارى بود كه خواستند درجه تبش را با چراغ گردسوز ببينند كه پشه بند سوخت و چون آنقدر پاهايش بى حس بود توان بلند شدن را نداشت. از ته كوچه سطل سطل آب آوردند كه بريزند البته پيش از سوختن زهره ترك شد و مُرد كه ايشان پروانه وار سوخت اسمش با خودش جور بود.
•در صحبت هايتان اشاره به اين داشتيد كه در برنامه هايتان آواز مى خوانديد آيا از درآمد آغاز و به اوج و سپس فرود مى آمديد؟
نه، وقت نبود. در يك برنامه نيم ساعته پايور و حسين تهرانى هر كدام چون سوليست بودند مى نواختند بعد بين اينها يك زمان كوتاه وقت آواز داشتم. پايور طورى تنظيم مى كرد كه من بهترين جاى آواز را اجرا كنم مثلاً در سه گاه يك تكه مخالف برايم مى آمد. اگر دشتى مى خواندم يك تكه «عشاق»اش را به من مى داد.
•پس فقط شما پرده ها و گوشه هاى بالاى آواز را اجرا مى كرديد، چرا؟
به خاطر صدايى كه داشتم به من مى گفت بايد يك جورى باشد كه صداى تو را بدانند كه چه كادرى دارد.
•در اركسترهاى بزرگ چه؟ به قطعات و گوشه ها اكتفا مى كرديد؟
نه، در اركسترهاى بزرگ از اول درآمد بود و اورتور و تصنيف بود...
•آيا در خارج از كشور اجرا داشتيد، چه برنامه هايى و از چه سالى بود؟
از سال ۱۳۳۸ اولين سفر به بلژيك كه اكسپوى جهانى در بروكسل بود. ۱۹۶۷ اولين اكسپوى جهانى را در بروكسل اجرا كردم بعد پنج بار به شوروى سابق رفتيم و از آنجا به لهستان، مجارستان، يوگسلاوى، بلغارستان، رومانى و تركيه و پس از چهارماه به ايران بازگشتيم و بعد يك سفر به آلمان، ايتاليا و انگليس و بعد به آمريكا و خانمى به نام ژاكلين سال ۵۴ ما را انتخاب كرد به عنوان خواننده صددرصد ايرانى. يك هفته پاريس بوديم از آنجا به آمريكا و بعد نيوانگلند و دو دفعه هم ما را به مونترال اكسپوى جهانى تا به اوزاكا رفتيم و يك استاد يونانى كه كرسى مولاناشناسى داشت تا سانتاباربارا دنبال ما آمد و گفت من يك عمر هست مولانا را به دانشجويان مى شناسانم تو با اين برنامه ات به يكباره اين كار را كردى. پس از آن ۲۰ سال سكوت داشتيم كه خانم «افليا پرتو» باعث شدند من كارم را كنار نگذارم و با دانشجوها كار كنم و سال ۷۶ از وزارت ارشاد به من تلفن شد كه خانم خاطره در ايران تشريف داريد. گفتم، كجا را دارم اينجا آب و خاك من است. گفتند گروه اركسترى تشكيل بدهيد. گفتم اركستر نداريم فعلاً خانم پرتو اينجا هستند و همراه خانم عقيقى و پرتو يك گروه را تشكيل داديم. در پايان صحبت هايمان ايشان يادگارى اى تقديم كرد. به قول سعدى كه مى فرمايد:
گر توانايى بجويى دلم امروز بجوى / ورنه بسيار بجويى و نيابى بازم
واقعاً تا زنده هستيم همديگر را ببينيم. وقتى نيستيم تمام شد، رفت و به تاريخ پيوست، البته اگر به تاريخ بپيوندد، كه در تاريخ ما اسم خواننده هاى زن را نمى آورند.
پى نوشت ها:
۱- «عبدالله دوامى» استاد رديف آوازى ايران بودند كه استادان مسلم آواز رديف ايران، نزد وى تلمذ داشته اند.
۲- در جايى حسين دهلوى گفته اند: جامعه موسيقى ايران قرن هاست از داشتن استعدادهاى شايان توجه محروم مانده است. به موسيقى در جامعه توجه جدى نشده است. يعنى حضورش در جامعه (از منظر حكومتى) زير سئوال است در نتيجه جايگاه درستى از نظر هنرى در جامعه ندارد.

منبع : روزنامه شرق

arian
Saturday 29 November 2008, 01:59 PM
افلیا پرتو: هیچ‌کس در یک‌سال گذشته سراغی از او نگرفت!

You can see links before reply
ایسنا: افلیا پرتو از درگذشت خاطره پروانه اظهار تاسف کرد و گفت: «او برای من یک همکار نبود بلکه رفیق، دوست و سنگ‌صبورم بود.»
سرپرست گروه موسیقی «یاران» به (ایسنا) گفت: از صبح تا کنون در حال گریه هستم اما این غم آنقدر بزرگ است که سبک نمی‌شوم.
پرتو ادامه داد: او برای من یک همکار نبود بلکه رفیق، دوست و سنگ‌صبورم بود. ما با هم زندگی کرده‌ بودیم و او همه کس من بود.
او عنوان کرد: خاطره پروانه یک‌سال بود به‌دلیل شکستگی پا در بستر بیماری بود و هیچ کس در این یک‌سال سراغی از او نگرفت و امیدوارم حالا که او از میان ما رفت، حداقل کاری که می‌توانیم برای او انجام دهیم.
درگذشت خاطره پروانه در حالی بود که افلیا پرتو و گروه «یاران» به تازگی تمرینات خود را برای شرکت در بیست‌وچهارمین موسیقی فجر آغاز کرده و قرار بود خاطره پروانه در کنار این گروه حضور داشته باشد.
به گزارش ایسنا، خاطره پروانه شب گذشته بر اثر حمله‌ی قلبی درگذشت و با توجه به این‌که خانواده‌ی وی منتظر برگشتن یکی از فرزندان او هستند احتمالا مراسم خاکسپاری او به روز شنبه ـ ۱۸ آبان ماه ـ موکول خواهد شد.

arian
Saturday 29 November 2008, 02:09 PM
خاطره پروانه در سال 1309 در خانواده ای اصیل و هنردوست به دنیا آمد ، مادرش "پروانه" از خواننده های عصر قاجار و به ویژه دوره ناصری بود و در حالی که کمتر از سی سال سن داشت به دلیل بیماری سل از دنیا رفت در آن زمان خاطره پروانه تنها چهار سال داشت.
وی در سال 36 به طور حرفه ای کار خود را با ارکستراستاد صبا آغاز کرد و گفته می شود نام خاطره پروانه را نیز استاد صبا برای ایشان انتخاب کرده بود.
خاطره پروانه در دهه های چهل و پنجاه تصنیف هایی چون "آب حیات "، "صبح شد" و...را با ارکستراستاد صبا وهمچنین تصنیف هایی چون "دلم شکسته " ،"من سروش آسمانم "، "نیمه شب ها با دعا" را با گروه فرامرز پایور اجرا کرده و بهترین آثار خود را اجرای قطعاتی چون "صبحدم ز مشرق" در دستگاه سه گاه از آثار درویش خان و همچنین "نادیده رخت" در آواز اصفهان می دانست.


خاطره پروانه آخرین حلقه از زنجیره خواننده های متعهد دوران گذشته به موسیقی ردیف دستگاهی ایران بود.
به گزارش سايت خانه ،دكترمحمد سریربا بیان این مطلب و با ابراز تاسف از درگذشت اين هنرمند ارزشمند در خصوص جایگاه خاطره پروانه در عرصه فرهنگ و هنرايران گفت : در فراز و نشیب تاریخ موسیقی ایران چهره های تاثیر گذاری در عرصه موسیقی وجود دارد که خاطره پروانه بی شک یکی از آن چهره ها است، او علاوه بر ارثی که از مادر خود که یکی از برجسته ترین خواننده های دوران قاجار بود تحت تاثیر تعلیمات استاد ابوالحسن صبا و دیگر استادان آن دوران، فعالیت هنری این استاد آواز شکل گرفت.
رییس هیئت مدیره خانه موسیقی در ادامه افزود : این خواننده با عشق و تعهدی که به موسیقی ایران داشت همواره با همان علاقه در جهت ارتقاء موسیقی ردیف دستگاهی ایران تلاش می کرد به گونه ای که بعد از فراهم شدن امکان آواز ویژه بانوان در بعد از انقلاب از هیچ فرصتی برای پاسخ گویی به مخاطب خویش دریغ نکرد و در هر شرایطی به زبان موسیقی سخن گفت تاجائی که با وجود شگستگی پا قرار بود امسال حتی به شکل نشسته هم که شده با گروه خود در جشنواره موسیقی فجر حضور داشته باشد.
سریر در خصوص ویژگی آواز خاطره پروانه گفت : ایشان از معدود هنرمندانی بود که توانایی آواز در اجرای زنده با ارکسترهای بزرگ و با مخاطب فراوان در حوزه موسیقی را داشت.

You can see links before reply


پیکر خاطره پروانه خواننده موسیقی ایرانی، صبح امروز از مقابل تالار وحدت به بهشت زهرا تشییع شد و در ميان بدرقه هنرمندان و دوستدارانش در قطعه هنرمندان آرام گرفت.

به گزارش سایت خانه موسیقی، در آغاز و پس از دعوت مجري برنامه (عباس سجادي)محمد سریر، رئیس هیئت مدیره خانه موسیقی، سخنان خود را درباره این بانوی خواننده 78 ساله با بیتی از حافظ آغاز کرد و گفت: هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق/ ثبت است بر جریده عالم دوام ما. شايد در سال‌هاي اخير كه عاشقانه زيستن به هنر و زندگي فراموش شده باشد و همه در فكر نان روز و شهرت هستند، او يگانه بود. متاسفانه اینگونه هنرمندان در میان نسل جوان کمتر شناخته شده اند. روز گذشته در كلاس دانشگاه يكي از دانشجويان درباره‌ي خاطره پروانه و حضور او در موسيقي پرسيد و من متأسف شدم كه ما به عنوان اصحاب موسيقي شناخت مناسبي از موسيقيدانان و هنرمندان گذشته به نسل جديد نداده‌ايم.

او اضافه کرد: خاطره پروانه به دليل پايبندي كه به موسيقي ملي و رديف دستگاهي داشت، موفق به انتشار آثارش نشد. درحالي‌كه اجراهاي او در صحنه كارهاي جاودان و البته سخت بود، چه بسا كه اين هنرمند گرامي تنها خواننده موسيقي ملي بود كه توانايي اجرا با اركسترهاي بزرگ را داشت و سال‌ها در كنار صبا، دهلوي، پايور و ... آموزش ديد و كارهاي بزرگي را اجرا كرد كه الگويي براي خوانندگان شد.

رئیس هیئت مدیره خانه موسیقی در ادامه بر لزوم جمع آوری آثار او تاکید کرد: جمع‌آوري آثار او برعهده ماست، تا بعد از مرگش غرفه‌اي را در موزه موسيقي به ياد او ايجاد كنيم و اين ورق مهم از تاريخ موسيقي ايران را زرين نگه‌ داريم.

پس از آن افليا پرتو که اجراهای متعددی با این هنرمند در تالار وحدت داشته است، درباره پروانه گفت: او يك هنرمند بين‌المللي محسوب مي‌شد كه هيچ‌يك از ما باور نمي‌كرديم در اين شرايط ما را تنها بگذارد. در وصف مقام او نمي‌توانم سخني بگويم، هرچند كه با رفتنش بخشی از فرهنگ موسيقي ايران را برد و ايكاش از اين پس قدر آن‌ها را كه باقي ماندند، بدانيم.

او با اشاره به اینکه قرار بود در جشنواره امسال پروانه به همراه او و گروه یاران به اجرای برنامه بپردازد گفت: به پيشنهاد كامبيز روشن‌روان قرار بود بزرگداشت خاطره پروانه امسال در جشن موسيقي برگزار شود خاطره پروانه هميشه عنوان مي‌كرد كه تا لحظه‌اي كه نفس بكشد براي مردم ايران مي‌خواند. به همين دليل هم با تمام سختي كه براي ايشان داشت تمرين مي‌كرديم تا روز 22 آذر برنامه داشته باشيم و دلم مي‌سوزد كه آن روز اين مسئله را به او نگفتم و او بدون اين‌كه بداند همه ما چه‌قدر او را دوست‌ داشتيم از دنيا رفت.

عباس خوشدل نیز يكي ديگر از هنرمندانی بود که به سخنرانی درباره این بانوی هنرمند پرداخت: از سال 37 با اركستر صبا به رهبري دهلوي، پورتراب، پايور و ... به عنوان نوازنده و سوليست فلوت كار كردم و شاهد حضور خاطره پروانه بودم. خاطره پروانه صدايي مخصوص به خود داشت و با توجه به اطلاعات بسياري كه از رديف و گوشه‌هاي موسيقي ايراني داشت نسبت به خوانندگان عصر خود درخشنده‌تر و متفاوت‌تر مي‌خواند و از اين جهت او خاطره‌ي خاطره‌هاست و يادآور بزرگاني چون روح‌انگيز و قمر محسوب مي‌شود.

اين آهنگساز و نوازنده در ادامه از همكاري‌اش با خاطره پروانه ياد كرد: از سال 50 كه رهبري اركستر شماره 4 به من محول شد، چند قطعه براي او نوشتم كه گوشه‌هاي آوازي ترانه‌ها را با نهايت استادي اجرا كرد اما از آن‌جا كه امكان انتشار صداي او وجود نداشت به من پيشنهاد داد تا مجددا اين دو قطعه را براي صداي خواننده مرد تنظيم كنم و بعد از آن با وجود اين‌كه دو قطعه مناجات و قسم با صداي عليرضا افتخاري ضبط شد اما من هم‌چنان در لابه‌لاي نت‌هاي اين قطعات به دنبال صداي خاطره پروانه بودم.

در بخش پاياني اين مراسم بيژن اسكنداني فرزند ارشد خاطره پروانه با سپاس از تمام حاضران گفت: مادرم در يك خانواده بسيار متوسط به دنيا آمد و در سنين كودكي مادرش را از دست داد و بعد از مرگ پدرش تا زماني كه ازدواج كرد تحت‌نظر مادربزرگش بزرگ شد و بعد از ازدواج‌ نيز همواره در يك محيط مردسالار زندگي كرد و شب و روز براي ما زحمت كشيد اما با اين وجود در ما كودكان انگيزه‌ي كتاب‌ خواندن و هنرورزيدن را كاشت.

او ادامه داد: بعدها مادرم متوجه شد كه شعله سركشي در وجودش درحال جوش و خروش است و بعد از اين‌كه كمي به خود فرصت داد فهميد كه اين عطش سيري‌ناپذير در موسيقي است. به همين دليل شروع به آموختن كرد و اين شعله را در خود پرورش داد.

پس از آن دوستداران و علاقمندان این هنرمند برای آخرین بار با او وداع کردند. پیکر این هنرمند در قطعه هنرمندان بهشت زهرا آرام گرفت. روز دوشنبه 20 آبان ماه مجلس ترحیمی در مسجد الرضا واقع در میدان نیلوفر از ساعت 13:30 تا 15:30 برگزار می شود.
خانه ي موسيقي

arian
Saturday 29 November 2008, 02:12 PM
خاطره پروانه (اقدس خاوری) ردیف‌دان موسیقی ایرانی بامداد امروز در سن 78 سالگی درگذشت. خاطره پروانه، خواننده موسیقی اصیل ایرانی به دلیل شكستگی استخوان پا كه از سال گذشته در بستر بیماری به سر می‌برد پس از تحمل هشت ماه بیماری ساعت 3 بامداد امروز در خانه خود درگذشت. این هنرمند پیشكسوت موسیقی ایران در گفت‌وگویی در بهار امسال آرزو داشت كه می‌توانست در سال جدید بار دیگر در كنار سایر بانوان هنرمند، پیام صلح و دوستی ایرانیان را با زبان موسیقی به گوش جهان برساند كه اجل مهلت نداد. خاطره پروانه در سال 1309 در خانواده‌ای متوسط، اصیل و هنردوست به دنیا آمد پدر او خیاط بود و مادرش «پروانه» از خواننده‌های عصر قاجار و به ویژه دوره ناصری بود و در حالی كه كمتر از 30 سال سن داشت به دلیل بیماری سل از دنیا رفت در آن زمان خاطره پروانه تنها چهار سال داشت. او گفته بود:‌ «موسیقی از ابتدا جزئی از خانواده ما بود و من در واقع نسل دوم این موسیقی هستم. پروانه، مادرم از نوازندگان محضر حسین‌خان اسماعیل‌زاده بود. سه‌تار می‌نواخت و صدای بسیار خوبی هم داشت. مادرم شاگرد مرحوم صبا بود اما متاسفانه در سن جوانی حدود 30 سالگی به خاطر بیماری سل فوت كرد. من آن موقع حدود شش سال داشتم و به دلیل اینكه در سن دو سالگی هم پدرم را از دست داده بودم با دایی خودم كه اولین مشوقم در كار هنر بود، زندگی را ادامه دادم. آن موقع كم‌كم با آهنگین خواندن مثنوی، با موسیقی هم آشنا شدم. آنموقع آرم یك برنامه رادیویی با شاهنامه‌خوانی من ساخته شد و استاد صبا كه صدای مرا شنیده بود و از قبل هم با مرحوم مادرم آشنایی داشت مرا تشویق كرد تا موسیقی آوازی را رها نكنم و ادامه بدهم. به این ترتیب 28 ساله بودم كه به اركسترهای فرهنگ و هنر رفتم و در كنسرت‌های مختلف شركت كردم و در دو بخش موسیقی دستگاهی یا موسیقی سنتی و همین‌طور در بخش موسیقی ملی حضور داشتم و این همكاری تا سال 56 هم ادامه داشت. خیلی هم تلا‌ش می‌كردم از تحریرهای مادرم استفاده كنم. سعی می‌كردم در موسیقی آوازی ایران از مادرم كه در آواز، تحریرهای خاصی داشت الگو بگیرم.» او با اركستر استاد صبا، فاخره صبا، استاد پایور، حسین دهلوی و حسن رادمرد همكاری كرد و ردیف آوازی ایران را نزد عبدالله دوامی یاد گرفت. او بین سال‌های 1357 تا 1377 هیچ اجرایی نداشت. اما از موسیقی آوازی فاصله نگرفت. سال 1377 به دعوت وزارت ارشاد در اولین جشنواره گل یاس شركت كرد و با افلیا پرتو گروه یاران را تشكیل داد. خاطره پروانه یكی از لذت‌بخش‌ترین لحظه‌های زندگی خود را اجرای تصنیف‌هایی چون «آب حیات» ، «صبح شد» می‌دانست كه اغلب آنها با اركستر استاد صبا اجرا شده است. او همچنین تصنیف‌هایی چون «دلم شكسته»، «من سروش آسمانم»، «نیمه‌شب‌ها با دعا» را با گروه فرامرز پایور اجرا كرده و بهترین‌های این آثار را اجرای قطعاتی چون «صبح‌ دم ز مشرق» در دستگاه سه‌گاه از آثار درویش‌خان و همچنین «نادیده رخت» در آواز اصفهان می‌دانست. خاطره پروانه همراه با گروه موسیقی «یاران» در بیست‌و‌چهارمین جشنواره موسیقی فجر(امسال) اجرای كنسرت داشت و قرار بود جمعه 17 آبان‌ماه نخستین تمرین خود را با این گروه آغازكند. مراسم تشییع و خاكسپاری وی پس از رسیدن فرزندش كه خارج از كشور به سر می‌برد مشخص خواهد شد.

كارگزاران

arian
Saturday 29 November 2008, 02:13 PM
You can see links before reply

arian
Saturday 29 November 2008, 02:15 PM
You can see links before reply

You can see links before reply
You can see links before reply

You can see links before reply

arian
Saturday 29 November 2008, 02:19 PM
You can see links before reply



You can see links before reply

You can see links before reply

You can see links before reply

arian
Saturday 29 November 2008, 02:24 PM
يارم مشكل پسنده با صداي خاطره پروانه (You can see links before reply)


اجرايي تصويري از مرحوم خاطره پروانه در تلويزيون ملي ايران (You can see links before reply)