PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : حمايت خانواده



Mona
Monday 29 December 2008, 05:42 PM
سلام

به نظرتون سهم خانواده از پيشرفت شما چقدر بوده؟
آيا حمايت هاي فكري و مادي از جانب اونها تاثيري در نوازندگي شما داشته يا نه؟


اگر مورد بي مهري واقع شدين چگونه باهاش مقابله كرديد؟ و آيا تونستيد نظر آنها رو تغيير بدين يا نه؟

Arman_awn
Monday 29 December 2008, 06:24 PM
بی مهری زیاد کشیدیم، اما خوب، بازم خدا رو شکر...

در پیشرفت خودم در موسیقی (البته اگه پیشرفتی کرده باشم) نقش خونواده رو
در حدود 10% می دونم نه بیشتر.

با نشون دادن قابلیت و توانایی و استعداد و زحمت کشیدن میشه با بی مهری ها
مقابله کرد، یا حداقل ثابت کرد که هدف، هدف والایی هست. البته متاسفانه هرکسی
قادر به درک هدف شما نخواهد بود.

amireza2000
Monday 29 December 2008, 08:38 PM
به جز عده اي معدودي كه در خانواده اهل موسيقي پا به اين جهان مي گذارند. تقريبا بقيه مورد بي مهري واقع شده اند كه من هم از اين قاعده مستثني نيستم. اوايل كه خيلي كوچكتر بودم توي روحيم تاثير مي ذاشت البته نه اينكه باعث دلسرد شدنم بشه ولي خوب خيلي نسبت به اين مسئله حساس بودم. ولي خوب الان ديگه اين چيزا برام اصلا اهميتي نداره و فقط به هدفم فكر مي كنم.

violin-m
Monday 29 December 2008, 09:06 PM
بله من هم بی مهری زیادی دیدم حتی برای اینکه صدای ویولن اعصاب اهل خانه را به هم نریزه به زیرزمین خونه پناه بردم و هنوز که هنوزه توی زیرزمین تمرین میکنم و هیچوق هم تشویق نشدم حتی توی اجراهایی هم که داشتم کسی از خانواده برای تماشا نیومده

mos167
Monday 29 December 2008, 09:08 PM
این خیلی بده که یه هنرجو از طرف خانوادش حمایت نشه و حالت بدترش اینه که خانواده مانع کارش بشن به هر طریقی .
می شه با ثابت قدم بودن توی راه تا حدودی حمایت خانواده رو جلب کرد .البته به مرور زمان این اتفاق می افته .
کاری که من کردم همین بود . وقتی خانواده انگیزه و علاقه ی منو دیدند و درک کردند تا حدودی باهام همراه شدند البته این زمان می خواد

shadnaz
Monday 29 December 2008, 10:10 PM
خوب مسلما اگه حمایت خانواده و تشویق اونها باشه انسان سریع تر پیشرفت میکنه
اما بعضی اوقات هم خانواده چون کاری رو دوست ندارن استعداد ما رو انکار میکنن که این نیازمند اثبات ،باید تلاش کرد تا حمایت و علاقه اونها رو جذب کرد و به جای اینکه خودمان تحت تاثیر قرار بگیریم اونها رو تحت تاثیر قرار بدیم

amireza2000
Saturday 3 January 2009, 09:26 PM
صحبت violin_mمنو ياد گذشته انداخت منم يه مدت حدود سه ماه، سازمو برده بودم زير زمين خونمون وقتي ظهرا از مدرسه بر مي گشتم تا ساعت 6 به كارام ميرسيدم و بعد مي رفتم پايين سراغ سازم و گاهي تا 10 شب نميومدم بالا و غرق در سازم مي شدم. واقعا كه يادش بخير.

Arman_awn
Saturday 3 January 2009, 10:04 PM
صحبت violin_mمنو ياد گذشته انداخت منم يه مدت حدود سه ماه، سازمو برده بودم زير زمين خونمون وقتي ظهرا از مدرسه بر مي گشتم تا ساعت 6 به كارام ميرسيدم و بعد مي رفتم پايين سراغ سازم و گاهي تا 10 شب نميومدم بالا و غرق در سازم مي شدم. واقعا كه يادش بخير.

راست می گی، دورانی که مخصوصاً آدم بچه هست و همه ی زندگیش سازشه عجب دورانیه.
یکی از دوستان که با من ویولن خرید اما خیلی زود کنار گذاشت، همیشه تعریف می کرد که بعداز ظهرهای
تابستون که هوس زدن می کرده اونم با اون مهارت سرشار (!) همیشه درگیری های جذابی با اهل خونوادش
داشتن!

البته در مورد ویولن واقعاً هر خونواده ای حق داره، بیچاره ها باید این صدای ناهنجار رو عمری تحمل کنن
تا طرف بتونه دوتا نت درستو حسابی بزنه.

ولی همش خاطرست... یادش بخیر...

Mona
Saturday 3 January 2009, 10:12 PM
چه خاطرات جالبي:)
اما براي اينكه بحث منحرف نشه خاطراتمون رو در تاپيك خاطرات تلخ و شيرين: You can see links before reply تعريف كنيم.البته منكر اين نيستم كه حرف، حرف مياره! با تشكر.


راستي آقاي امير رضا از حمايت خونواده برامون نگفتين؟

endvb6
Saturday 3 January 2009, 11:01 PM
من بابام موافق بود مامانم 100 درصد هنوزم مخالف. ما چون خونوادمون مذهبی هستن خیلی مخالفت بوده و هست. اگه خونواده بخواد تاثیری داشته باشه واسه من فقط تاثیر مالی داشته. مثلا پول سی دی و کتاب داده. پس واسه من تاثیری نداشته. سه تار من هم که جز ناله ای صدای بلند که نداره. خلاصه میسوزیم و میسازیم

Mohi_Liebert
Sunday 4 January 2009, 09:07 AM
خانواده من مخالف نستن تا حدودی هم حمایتم میکنند ولی خیلی نه!
تا دست به ساز میزنم میگن درساتو خوندی؟! به هر حال اونا هم میخوان که من به جاهای دیگه ای برسم!
برای همین تصمیم گرفتم موسیقی رو دنبال کنم اما خانوادم رو هم در نظر دارم و نمی خوام که فقط یه هنرمند بشم!

panii60
Sunday 4 January 2009, 09:20 AM
من هم بی مهری های زیادی کشیدم خانوادم اون اوایل خیلی منو دلسر می کردند
البته الان تا حدودی با صدای نا هنجار سازم کنار اومدند و در کنار دلسرد کردنم تشویقم هم می کنند

amireza2000
Sunday 4 January 2009, 12:50 PM
من ميتونم سهم خونوادم رو پيشرفتم حدود 20 درصد بدونم . كلا اگه اونا حس بكنند كه موسيقي داره باعث لطمه زدن به درسم مي شه سريعا با اون مخالفت مي كنند. به خاطر همين هميشه به درسمم توجه كردم كه بهانه اي به اونها ندم كه خدارو شكر تا الان موفق بودم.

E_N
Sunday 4 January 2009, 02:13 PM
خانواده من خیلی حمایتم کردن از هر نظر هم مالی هم معنوی

ماریا
Sunday 4 January 2009, 04:06 PM
ان اوایل که تازه ویالن به دست میگرفتم اصولا تو اتاقم در می بستم تا مزاحم کسی نشم و چون استاد ویالنم به مادرم گفته بود که ممکن صدا چند ما ه اول اذیتتون کنه ولی خوب شما تشویقش کنیدو نزارید دلسرد بشه خدا روشکر که همین جور شد ولی خوب یه موقع هایی که برادرم از شرکت می امد تمرین نمیکردم یا می گفت من خونم نزن .

تا چند وقت پیش که یه مدت مادرو پدرم نگران شدن نکنه من رشته خودم ( کامپیوتر - نرم افزار ) بزارم کنار و به م وسیقی بها بدم ولی خوب از ان موقعی که دیدن من اولین هدفم درسم و ادامه تحصیل و یه سری کارهای دیگست خدا روشکر مشکلشون حل شد

به یه چیز دیگه هم بی تاثیر نبود وقتی تو محیط دانشگاه می دیدم که بچه ها هزینه هاشون صرف چه کارهایی میکردن و خانه تعریف میکنم انها کاملا خوشحالند که من به موسیقی گرایش دارم . پول گزاف گوشی موبایل هر چند ماه خود گوشی یا قبضهای گوش موبایل ،هر روز حوصلشون سر میره تو خیابان تو این مغازه این بخر ان بخر این کافی شاپ ان کافی شاپ این لباس ان لباس . ولی خوب من سرم گرم کارهای خودم اوقات فراغتم اول با سازم و بعد ش ورزشم هزینه هام تو جاهای بهتری استفاده می کنم و دنبال مدگرایی و خیلی ببخشیدا مسائل وقت تلف کنی دیگه نیستم همیشه سعی کردم یه تعادلی تو کارها و هزینه هام داشته باشم خوب خدا رو شکر حمایت هم شدم

مخصوصا ازان روزی که کلاس سلفژم شروع شد پیشرفتم دو چندان شد و انها هم میدونند که من بعد از درسم بزرگترین سرگرمیم سازم هست

marzi_a1732
Monday 5 January 2009, 12:22 PM
متاسفانه اکثر خانواده های ایرانی به خاطر بعضی از اشتباهاتی که موسیقیدان های ایرانی کردند و همچنین به خاطر اینکه فرهنگ موسیقی کمتر تو جامعۀ ما رواج داده شده با موسیقی مشکل دارند.
خانوادۀ من هم یکی از این خانواده های متعصب بودند البته بیشتر پدرم تعصب داشتند.
اوایل یه کم با این موضوع مشکل داشتم البته از نظر مادی تامین می شدم برای کلاسهای موسیقی اما از نظر معنوی نه. پدرم با رفتن من به کلاس موسیقی مشکل داشتند.
اما الان که یه مدت می گذره خودشون هم از من حمایت می کنند و متوجه شدند که علاقۀ من به موسیقی زیاده و نمی تونم موسیقی رو رها کنم.
و الان خیلی خوشحالم که زود عقب نشینی نکردم.:ap

Atta-Flamenco
Thursday 11 June 2009, 01:45 PM
سلام به همگی برو بچ اهل دل - موسیقی -
تو جواب سئوال اصلی در باره حمایت خانواده جواب خیلی واضحه اگه خانواده حمایت کنه و واقعا موافق موسیقی باشه اینو مطمئن باشین که پیشرفتتون بی نهایت می شه.

راستییتش من نه از نظر مالی حمایت شدم نه از نظر روحی -پول ساز و کلاس و... خودم می دم . بخش مادی شو خودم می دم چون از نظر مالی از 3 سال پیش وابسته به خانوادم نیستم و خدا رو شکر یه چندر غازی در می یاریم. دلیل مخالفت خانوادم هم این نبود که خانواده من موافق موسیقی نبودن - مخالف ساز من بودن چون با علایق شخصی خودشون مخالف بود اونا بیشتر دوست داشتن من تار و یا سه تا یا عود کار کنم ولی علاقه من گیتار تو سبک فلامنکو بود.


دوست و همشهری خوبم- رهاب -دلیل حمایت خانواده شمارو تا حدودی من می دونم چون تو تبریز تمام خانواده ها موافق تار و سه تار و ساز های آذری هستن برای همین خوشبختانه شما مشکلی نداشتین. چون داداشه من یه زمانی تار کار می کرد و هیچ مشکلی نداشت ولی با سبک من مخالف بودن.
من حتی تو پیدا کردن استاد هم دچار مشکل بودم هر جائی که می رفتم و پی استاد بودم یا فلامنکو کار نبودن فقط اسم خودشونو گذاشته بودن فلامنکو کار یا این که می گفتن ما فقط آذری درس می دیم و یه عده بهم می خندیدن و می گفتن اگه می خوای گیتار یاد بگیری خودشم تو سبک فلامنکو باید بری اسپانیا(البته منم ته دلم می گفتم خودتی)

برای همین تو ماهای اول از نظر روحی تو خانوادم خیلی مشکل داشتم. چون طنین اولیه گیتار با مزاج آذری ها زیاد سازگار نیست.دنق دونق اولیه

تا این که یه مدت گذشت و حالا که تازه تازه دارم یه چیزائی می زنم و صدای کیمیای موسیقی که دوای هر درد بی درمونیه داره تاثیر خودشو میذاره و یواش یواش احساس می کنم که اونا هم دارن از ساز من لذت می برن.و یواش یواش دارن پی گیر کارای من می شن. هر چقر این حمایت بیشتر می شه شوق شما هم برای زدن سازتون و رفتن تو عمق دنیا بیشتر می شه.
دوستائیم که حمایت خانوادشونو ندارن مطمئن باشن که یه روز می تونن این کارو بکنن.ولی خوب یه کم پشتکار و علاقه می خواد
یه کم هم سیاست داشته باشین-چطوری؟سادست یه چند تا آهنگ تو مایه های باب تبع دل پدر مادرتون کار کنین اونا این همه زحمتتونو کشیدن یعنی این همه واسه شما ارزش ندارن که یه چند تا قطعه واسشون کار کنین و عصر تو حیاط یا تو باغی -کوهی جائی بزنین که لذت ببرن من ساز خودمو مثال می زنم من چون می دونستم پدر مادم از آهنگ های آذری خوششون می یاد یه چند تا قطعه شاد آذری و یه چند تا غمقین و تلفیقی کار کردم بعد اون تونستم حمایت تمام و کمال روحی شونو بدست بیارم.




نبرده رنج گنج چی نمی شود ؟
البته اینم بگم نوع ساز و سبکشم و میزانه علاقه هم مهمه. اگه سازتون واقعا دارای هنر باشه هر دلی رو تسخیر می کنه - البته علاوه بر دل خودتون چون دل خودتونو مدتها قبل تسخیر کرده که رفتین دنبال این ساز و دارین شبانه روز زحمت می کشین که حرفشو بفهمین.

امید وارم همگی تو هر ساز و سبکی که زبون دلتونه و دارین شبانه روز زحمت می کشین تا حرف دلتونو یاد بگیرین و لذت برین موفق باشین.

ماریا
Thursday 11 June 2009, 06:48 PM
ان اوایل که تازه ویالن به دست میگرفتم اصولا تو اتاقم در می بستم تا مزاحم کسی نشم و چون استاد ویالنم به مادرم گفته بود که ممکن صدا چند ما ه اول اذیتتون کنه ولی خوب شما تشویقش کنیدو نزارید دلسرد بشه خدا روشکر که همین جور شد ولی خوب یه موقع هایی که برادرم از شرکت می امد تمرین نمیکردم یا می گفت من خونم نزن .

تا چند وقت پیش که یه مدت مادرو پدرم نگران شدن نکنه من رشته خودم ( کامپیوتر - نرم افزار ) بزارم کنار و به م وسیقی بها بدم ولی خوب از ان موقعی که دیدن من اولین هدفم درسم و ادامه تحصیل و یه سری کارهای دیگست خدا روشکر مشکلشون حل شد

به یه چیز دیگه هم بی تاثیر نبود وقتی تو محیط دانشگاه می دیدم که بچه ها هزینه هاشون صرف چه کارهایی میکردن و خانه تعریف میکنم انها کاملا خوشحالند که من به موسیقی گرایش دارم . پول گزاف گوشی موبایل هر چند ماه خود گوشی یا قبضهای گوش موبایل ،هر روز حوصلشون سر میره تو خیابان تو این مغازه این بخر ان بخر این کافی شاپ ان کافی شاپ این لباس ان لباس . ولی خوب من سرم گرم کارهای خودم اوقات فراغتم اول با سازم و بعد ش ورزشم هزینه هام تو جاهای بهتری استفاده می کنم و دنبال مدگرایی و خیلی ببخشیدا مسائل وقت تلف کنی دیگه نیستم همیشه سعی کردم یه تعادلی تو کارها و هزینه هام داشته باشم خوب خدا رو شکر حمایت هم شدم

مخصوصا ازان روزی که کلاس سلفژم شروع شد پیشرفتم دو چندان شد و انها هم میدونند که من بعد از درسم بزرگترین سرگرمیم سازم هست

ولی این چند وقته که سه ماه از کلاس سلفژم گذشته به قدری تو موسیقی دارم غرق میشم که واقعا اگه یه پشتوانه عالی از لحاظ مالی داشتم یه روز هم صبر نمی کردم میرفتم کنکور موسیقی میدادم و تو دانشگاه هنر لیسانس میگرفتم منتها رشتم پشتوانم و بالاخره من باید یه روزی مستقل بشم که رشتم میتونه بهم کمک کنه از یه طرف هم خوب واقعا معلوم نیست وضعیت موسیقی در اینجا چه جوری ولی من با تمام وجودم با تمام مشکلات می جنگم و کم نمی یارم بالاخره کسی که ویالن میزنه باید یه سری سختی های دیگه به جز سختی سازش تحمل کنه اینم یکیشه

سبز باشید به زیبایی سونات می مینور موتزارت