Mona
Tuesday 27 January 2009, 06:01 PM
درون هر كس يك شوپن، باخ، موتزارت، بتهوون و آهنگسازاني از اين قبيل وجود دارد كه خيلي ناديده گرفته شده اند. درون ما همواره جشني بي كران برپاست كه بيشتر ما آن را حس نكرده ايم. در بدن همه ي موجودات زنده دائما آهنگ هايي در حال اجرا هستند. DNA در بدن تمام موجودات زنده وجود دارد و به عبارتي مي توان گفت كه زبان مشترك بيان همه آنهاست. اين «زبان مشترك ميان موجودات» بر خلاف آنچه همواره فكر مي كنيم، تنها يك نردبان مارپيچي شكل از يك سري رمزهاي تكرارشونده نيست، بلكه در واقع خالق نواهاي خارق العاده است. هر DNA آهنگ منحصر به فرد خود را دارد كه با ديگري متفاوت است، اما در كل بين تمام آنها هماهنگي وجود دارد، درست مثل يك اركستر بزرگ. جالب آنجاست كه اين موسيقي در موجوداتي كه از لحاظ زيست شناسي تكامل كمتري يافته اند، ساده تر و در بدن انسان از همه ي موجودات ديگر پيچيده تر است. زماني كه صدايي گوش خراش و نامناسب توليد مي كنند، احساس بيماري مي كنيم. شايد در آينده روزي برسد كه پزشكان با شنيدن اين آهنگ درون بيماري هاي انسان را تشخيص دهند. البته كه دانش پزشكي امروز رابطه ي بين DNA و موسيقي را كشف كرده است و «موسيقي درماني» ، كه امروزه بسيار رايج شده، نتيجه ي تحقيقات در اين زمينه است. يكي از پزشكان با آزمايش تاثير موسيقي بر بيماران سرطاني به نتيجه ي جالبي دست يافت. او به چند نفر از افراد مبتلا به سرطان توصيه كرد كه به مدت چند ماه روزي سه ساعت موسيقي گوش دهند. بعد از گذشت اين مدت، غده ي بسياري از آنها كاملا از بين رفته و غده ي ساير بيماران هم بسيار كوچك شده بود. با ادامه ي تحقيقات در اين زمينه، احتمال مي رود كه طي چند سال آينده بتوان برخي از بيماري ها را به طور كامل با موسيقي درمان كرد. نغمه ي درون بدن هر انسان مانند اثر انگشت او با ديگران تفاوت دارد. اين نوا چنان تاثير گذار است كه بعد از شنيدن آن، عده اي كاملا هيپنوتيزم و مسحور شدند، بسياري ساعت ها گريستند و برخي ديگر اذعان كردند كه اين موسيقي شباهت زيادي به آثار نوابغي چون باخ، برامس و شوپن دارد.
تحولي بزرگ
سال 1983 دكتر ديمر، متخصص بيولوژي، با انتشار آثاري به نام DNA Music و DNA Suit تحول بزرگي در دانش زيست شناسي به وجود آورد. اين آثار بر خلاف نمونه هاي گذشته به تشريح و تفسير ساختمان DNA يا توضيح چگونگي فركانس ها در آن نمي پرداخت، بلكه در اين كاست ها مي شد نوايي را كه DNA اجرا مي كند، شنيد. اين انقلاب بزرگ در زيست شناسي و حتي موسيقي پيوند خاصي بين علم و هنر به وجود آورد.
ديمر طي آزمايشات علمي و با ثبت ارتعاشات مولكول DNA به كمك دستگاه اسپكترومتر مادون قرمز و تبديل فركانس ها به نت، اين «زبان مشترك» را ترجمه كرد و با سينتي سايزر اجرا و ضبط نمود. بسياري از اين فركانس ها براي انسان قابل شنيدن نبودند، آنها را نصف يا دو برابر كرد، تا بتوانيم آنها را درك كنيم. روش كار او بسيار جالب بود. همان طور كه گفتيم DNA از يك سري يعني حدود 300 رمز تكرارشونده تشكيل مي شود. تعداد زياد اين رمزها كار را خيلي دشوار مي كند. مشخص كردن فركانس و نت مورد نظر تك تك آنها در نگاه اول، غير ممكن به نظر مي رسد. بنابراين او چهار عنصر اصلي DNA را انتخاب كرد و به سادگي نت آنها را مشخص نمود: cytosine: دو، guanine: سل، adenine: لا، thymine: مي. حال چهار نت داشت كه دقيقا با كليد دو، هماهنگ بودند. با تبديل آنها از آكورد شش تايي دو ماژور به آكوردهاي هفت تايي لا مينور، فضاي مناسبي براي بداهه نوازي ايجاد كرد. توالي اكتاوها را آزاد گذاشت، زيرا آنها مسئله اي ايجاد نمي كردند. سرعت (تمپو) هم در اين بين نقش زيادي نداشت، پس آن را هم رها كرد. زماني كه نت هاي پايه با توالي خاص مشخص شدند، فواصل نصف و يك سوم را تعيين كرد و بعد از آنها نوبت به ميكروفن ها رسيد. با اين اقدامات، الگوي موسيقيايي ساده اي به دست آمد. براي مثال انسولين كه thymine سه تايي زيادي دارد، با الگوهاي سه تايي نيز اجرا مي شود و ملودي آن چيزي شبيه به رقص جيگ (Jig) لهستاني است.
تركيب TTTCCCCCC در DNA هم شبيه به ابتداي سمفوني پنجم بتهوون است. ملودي آن يادآور «در زدن» مهمان پرشوري است كه دير به قرار ملاقات رسيده. اجراي اين موسيقي در حال حاضر با سينتي سايزرهاي خاص و سازهاي زهي امكان پذير است، زيرا فواصل سازهاي بادي و شستي دار مشخص بوده و نمي توان با آنها ميكروفن ها را اجرا كرد. در صورتي كه در سازهاي زهي مي توان تمام فواصل بين دو نت را به خوبي اجرا كرد. البته برخي از محققان نويد اجراي اين موسيقي با سازهاي بادي و شستي دار را نيز داده اند.
مترجم: هستي نقره چي
ماهنامه هنر موسيقي
تحولي بزرگ
سال 1983 دكتر ديمر، متخصص بيولوژي، با انتشار آثاري به نام DNA Music و DNA Suit تحول بزرگي در دانش زيست شناسي به وجود آورد. اين آثار بر خلاف نمونه هاي گذشته به تشريح و تفسير ساختمان DNA يا توضيح چگونگي فركانس ها در آن نمي پرداخت، بلكه در اين كاست ها مي شد نوايي را كه DNA اجرا مي كند، شنيد. اين انقلاب بزرگ در زيست شناسي و حتي موسيقي پيوند خاصي بين علم و هنر به وجود آورد.
ديمر طي آزمايشات علمي و با ثبت ارتعاشات مولكول DNA به كمك دستگاه اسپكترومتر مادون قرمز و تبديل فركانس ها به نت، اين «زبان مشترك» را ترجمه كرد و با سينتي سايزر اجرا و ضبط نمود. بسياري از اين فركانس ها براي انسان قابل شنيدن نبودند، آنها را نصف يا دو برابر كرد، تا بتوانيم آنها را درك كنيم. روش كار او بسيار جالب بود. همان طور كه گفتيم DNA از يك سري يعني حدود 300 رمز تكرارشونده تشكيل مي شود. تعداد زياد اين رمزها كار را خيلي دشوار مي كند. مشخص كردن فركانس و نت مورد نظر تك تك آنها در نگاه اول، غير ممكن به نظر مي رسد. بنابراين او چهار عنصر اصلي DNA را انتخاب كرد و به سادگي نت آنها را مشخص نمود: cytosine: دو، guanine: سل، adenine: لا، thymine: مي. حال چهار نت داشت كه دقيقا با كليد دو، هماهنگ بودند. با تبديل آنها از آكورد شش تايي دو ماژور به آكوردهاي هفت تايي لا مينور، فضاي مناسبي براي بداهه نوازي ايجاد كرد. توالي اكتاوها را آزاد گذاشت، زيرا آنها مسئله اي ايجاد نمي كردند. سرعت (تمپو) هم در اين بين نقش زيادي نداشت، پس آن را هم رها كرد. زماني كه نت هاي پايه با توالي خاص مشخص شدند، فواصل نصف و يك سوم را تعيين كرد و بعد از آنها نوبت به ميكروفن ها رسيد. با اين اقدامات، الگوي موسيقيايي ساده اي به دست آمد. براي مثال انسولين كه thymine سه تايي زيادي دارد، با الگوهاي سه تايي نيز اجرا مي شود و ملودي آن چيزي شبيه به رقص جيگ (Jig) لهستاني است.
تركيب TTTCCCCCC در DNA هم شبيه به ابتداي سمفوني پنجم بتهوون است. ملودي آن يادآور «در زدن» مهمان پرشوري است كه دير به قرار ملاقات رسيده. اجراي اين موسيقي در حال حاضر با سينتي سايزرهاي خاص و سازهاي زهي امكان پذير است، زيرا فواصل سازهاي بادي و شستي دار مشخص بوده و نمي توان با آنها ميكروفن ها را اجرا كرد. در صورتي كه در سازهاي زهي مي توان تمام فواصل بين دو نت را به خوبي اجرا كرد. البته برخي از محققان نويد اجراي اين موسيقي با سازهاي بادي و شستي دار را نيز داده اند.
مترجم: هستي نقره چي
ماهنامه هنر موسيقي