PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دوست دارم،حالم ازت بهم میخوره!!!!



Khashayar
Tuesday 3 February 2009, 10:17 AM
درود
این روزها تقریبا نود درصد آهنگ های پاپی که ساخته میشه و گوش میکنیم کلماتی همچون دوستت دارم،تورو میخوام،عاشقتم ،نرو،و.... داخلش وجود داره.دیگه انقدر این عبارات زیاد شده حتی در زمزمه های کوچه بازاری مردم هم شنیده میشه. که معنی و اصالت کلمه ای خودش رو از دست داره میده.دیگه داره به نوعی شوخی تبدیل میشه.وقتی کسی به همسر یا دوست خود میگه دوست دارم یا با حالت یکی از این آهنگ ها میگه، و یا وقتی میگه اون اصالتی که باید داشته باشه رو نداره.یا به قول بعضی ها لوس شده .میخوام بدونم یعنی توی این دنیای به این بزرگی با این همه موضوعات و مشکلات و... هیچ چیز و موضوع دیگه ای به جز عشق و عاشق و گفتن دوست دارم و ترکم نکن و ترکت میکنم و خوشکل منی و اینها وجود نداره که براش آهنگ بسازن و بخونن؟

یعنی جامعه ما انقدر از لحاظ عشق و عاشقی در صطح پائینی قرار داره که فقط از این مسائل میخونن؟یا در سطح بالایی قرار داره؟اگر در سطح بالای هست دیگه چه نیازی به بیان داره؟
یعنی مردم ما انقدر به این مسائل اهمیت میدن؟و به مسائلی چون فقر و فساد و جنگ و... اهمیت نمیدن؟
راه حل این مسئله کجاست و باید چه کار کنیم تا موسیقی پاپمون رو از این موضوعات بکشیم بیرون و متنوع تر کنیم؟

از وقتی که رپ وارد موسیقی پاپ ما شده دیگه کلا موسیقی ایران رو میشه به صحنه جنگ و کل کل تشبیه کرد.یا اشعارشون حالت کل کل داره.و یا این خواننده ها با هم کل کل میکنن.و ...طوری که خواننده های لوس انجلسی با سنی حدود 60-70 سال هم در موسیقی خودشون رپ میارن!!!
شما اگر خودت بخوای بخونی در چه موضوعی میخونی؟
تشکر

Mona
Tuesday 3 February 2009, 10:53 AM
درود

بايد بگم جوابم مثبته، راجع به اينكه حقيقتا موضوعي مهمتر از اين وجود نداره و توي مواردي كه برشمريدن (فساد و جنگ و ...) اين مورد الويت اول رو داره توي ذهن افراد. طبيعت آدم هم هست. فكر هم نمي كنم فقط مختص اينجا باشه. اما اونچه كه مسلمه اينه كه خب اينجا چون هر چيزي سير طبيعي خودش رو طي نمي كنه در نتيجه "اين الويت" هم حالت يه جور عقده شده! و مورد ديگه اينكه بله اينروزا دوست داشتنها هم الكي شده (و به قول هم سن و سالامون بوي جوراب ميده - من شرمنده ام اگه رك گفتم) كه باز هم مختص اينجا نيست. و باز هم مورد ديگه جوونا ذهنشون خسته است از اين همه حرفاي سياسي و مذهبي و ... و تفريحاتشون هم كم و مشكلات هم زياده در نتيجه ديگه حوصله اي براي فكراي خوب و سازنده نمي مونه.
مَثَلش، مَثَل يه درخته كه ريشه هاش هم كرم زده! هر جاشو بياي درست كني از جاي ديگه خرابه.
ولي خب هستند كسانيكه هنوز به فكر رشد و ترقي و سازندگي هستند مثلا يه نمونه اش ما D:

من اگه بخوام بخونم راجع به اين مي خونم : "آدمي را آدميت لازم است"

اينها نظرات من بود طي اين 25 سال زندگي!

موفق باشيد و ممنون از اين تاپيك خوب :)

Khashayar
Tuesday 3 February 2009, 11:39 AM
درود
تشکر مونا گرامی.
حرفات خوب هستند به عنوان یه جوان.اما من نگفتم همه عشق و عاشقی و دوست داشتن و اینهارو ول کنن و بیان راجع به سیاست و دین بخونن.بعد هم من یاد ندارم جوونا بیان و راجع به دین و سیاست حرف بزنن.و بیشتر چیزایی که یادمه اینه که فلان دختریا پسر فلان طوره و فلان مدل مو اینجوریه. وو از این قبیل صحبت ها بیشتر بین جوونا رد و بدل میشه.و عده خیلی انگشت شماری از مسائل سیاست و دین و فلسفی و ... صحبت میکنند.و باز هم یک مدت یادمه مد شده بود بعضی ها قیافه میگرفتن و راجع به مسائل سیاسی و فلسفی حرف میزدن و کلاس میزاشتن.و کلی هم خنده دار بودن.
بله این مسائل مختص به ایران هم نیست.ولی در همه جای دنیا اگر 10 نفر از عشق میخونن 10 نفر دیگه از مسائل دیگه میخونن و این تعادل حفظ میشه.اما در ایران اگر 100 نفر از عشق بخونن یک نفر از مسائل دیگه میخونه که اونم فقط خودش و اطرافیاش 1 ماه گوش میکنن و بعد میره تو آرشیو!!!!پس یکی از حرفای من اینه که چرا انقدر همه یک بعدی شدن و فقط یک موضوع رو میبینن برای خوندن.الان با فرهنگ و رفتار و هنر و ... که در ایران و بین مردم{نه در افکار حاکمین}وجود داره میشه مردم ایران رو مردمی شهوانی و نفسانی دونست.و این اصلا خوب نیست.
مگه مرضیه و دلکش و بنان از عشق نخوندن؟
مگه گروه های راک و متال از عشق نخوندن؟
مگه در بلوز و جاز از عشق نخوندن؟
و مگه زمانی که الویس "لاو می تندر" رو خوند یک دنیا رو تحت تاثیر قرار نداد؟
و...
اما کیفیت موسیقی پاپ و عاشقانه امروز ایران به خاطر همین که همه دارن یک موضوع رو میخونن و با کیفیت کم ساخت موسیقیشون ، جز خراب کردن فرهنگ و ذهن مردم چیز دیگه ای فکر نمیکنم داشته باشه.البته در این بین گاهی موسیقی های خوب هم به گوش میرسه اما انقدر تعدادشون کمه که به حساب نمیان.



مورد دیگه اینکه یک هنر مند قراره دنیای پیرامون خودش رو جور دیگری به تصویر بکشه.و در مورد این دنیای اطراف خودش و در هنرش حرفهایی بزنه تا به بهبود محیط اطرافش کمک کنه.حالا اگه دنیای اطراف ما اینجوریه که این خواننده های جدید میخونن و به تصویر میکشن به نظر شما دنیای قشنگی داریم؟

و این حرف جالبی که در مورد عشق و دوست داشتن در زمان حال زدی و میگی کشکی شده فکر میکنی چه قدر این موسیقی های عاشقانه در کشکی شدنش تاثیر داشته؟
تا چند سال پیش که این نوع از موسیقی باب بشه من یادمه که اوضاع خیلی بهتر بود.
از طرفی مسائلی مثل محدودیت ها و .. هم دخیل بوده و بچه های دیروز امروز شدن جوون و بزرگ شدن.و برای این بچه های دیروز برنامه ریزی نشده و حالا با کوهی از مشکلات روبرو شدن و این هم در بعضی از فرهنگ ها و رفتار های امروز جوونها نقش داره.اما باز هم میگم وظیفه یک هنر مند اینه که با هنر خودش به این شرایط بهبود بده نه اینکه تشدیدش کنه و باعث به وجود آمدن رفتار های غلط دیگه بشه.
شرمنده زیاد حرف زدم.
آدمی را آدمیت لازم است.اینم جالبه.
منتظر نظرات دوستان دیگه هم هستم.
تشکر

Mona
Tuesday 3 February 2009, 12:38 PM
درود
تشکر مونا گرامی.
حرفات خوب هستند به عنوان یه جوان.

اما من نگفتم همه عشق و عاشقی و دوست داشتن و اینهارو ول کنن و بیان راجع به سیاست و دین بخونن.

بعد هم من یاد ندارم جوونا بیان و راجع به دین و سیاست حرف بزنن.و بیشتر چیزایی که یادمه اینه که فلان دختریا پسر فلان طوره و فلان مدل مو اینجوریه. وو از این قبیل صحبت ها بیشتر بین جوونا رد و بدل میشه.

و عده خیلی انگشت شماری از مسائل سیاست و دین و فلسفی و ... صحبت میکنند.

و باز هم یک مدت یادمه مد شده بود بعضی ها قیافه میگرفتن و راجع به مسائل سیاسی و فلسفی حرف میزدن و کلاس میزاشتن.و کلی هم خنده دار بودن.

بله این مسائل مختص به ایران هم نیست.ولی در همه جای دنیا اگر 10 نفر از عشق میخونن 10 نفر دیگه از مسائل دیگه میخونن و این تعادل حفظ میشه.اما در ایران اگر 100 نفر از عشق بخونن یک نفر از مسائل دیگه میخونه که اونم فقط خودش و اطرافیاش 1 ماه گوش میکنن و بعد میره تو آرشیو!!!!پس یکی از حرفای من اینه که چرا انقدر همه یک بعدی شدن و فقط یک موضوع رو میبینن برای خوندن.الان با فرهنگ و رفتار و هنر و ... که در ایران و بین مردم{نه در افکار حاکمین}وجود داره میشه مردم ایران رو مردمی شهوانی و نفسانی دونست.و این اصلا خوب نیست.

مگه مرضیه و دلکش و بنان از عشق نخوندن؟
مگه گروه های راک و متال از عشق نخوندن؟
مگه در بلوز و جاز از عشق نخوندن؟
و مگه زمانی که الویس "لاو می تندر" رو خوند یک دنیا رو تحت تاثیر قرار نداد؟
و...

اما کیفیت موسیقی پاپ و عاشقانه امروز ایران به خاطر همین که همه دارن یک موضوع رو میخونن و با کیفیت کم ساخت موسیقیشون ، جز خراب کردن فرهنگ و ذهن مردم چیز دیگه ای فکر نمیکنم داشته باشه.البته در این بین گاهی موسیقی های خوب هم به گوش میرسه اما انقدر تعدادشون کمه که به حساب نمیان.
مورد دیگه اینکه یک هنر مند قراره دنیای پیرامون خودش رو جور دیگری به تصویر بکشه.و در مورد این دنیای اطراف خودش و در هنرش حرفهایی بزنه تا به بهبود محیط اطرافش کمک کنه.حالا اگه دنیای اطراف ما اینجوریه که این خواننده های جدید میخونن و به تصویر میکشن به نظر شما دنیای قشنگی داریم؟

و این حرف جالبی که در مورد عشق و دوست داشتن در زمان حال زدی و میگی کشکی شده فکر میکنی چه قدر این موسیقی های عاشقانه در کشکی شدنش تاثیر داشته؟

تا چند سال پیش که این نوع از موسیقی باب بشه من یادمه که اوضاع خیلی بهتر بود.

از طرفی مسائلی مثل محدودیت ها و .. هم دخیل بوده و بچه های دیروز امروز شدن جوون و بزرگ شدن.و برای این بچه های دیروز برنامه ریزی نشده و حالا با کوهی از مشکلات روبرو شدن و این هم در بعضی از فرهنگ ها و رفتار های امروز جوونها نقش داره.

اما باز هم میگم وظیفه یک هنر مند اینه که با هنر خودش به این شرایط بهبود بده نه اینکه تشدیدش کنه و باعث به وجود آمدن رفتار های غلط دیگه بشه.

شرمنده زیاد حرف زدم.
آدمی را آدمیت لازم است.اینم جالبه.
منتظر نظرات دوستان دیگه هم هستم.
تشکر

راستش رو بخواهيد موضوع نياز به مطالعه ي بيشتري داره كه من فكر مي كنم مطالعه ام از شما كمتره و نميتونم اونطور كه بايد نظرم رو بگم.

ولي يه موضوعي هم هست اين وسط: اكثريت هنرمندنما هستند و هنرمند واقعي هم نادره. هنرمندنماها نگاه ميكنند ببينند چي بخونند و چه كاري ارائه بدن تا هم به پول و بعد به شهرت و بعد به ساير كمبودهاشون تا حدودي برسن. هنرمند واقعي هم كه دنبال مسائل حاشيه اي نيست و به ذات هنرش فكر مي كنه و با وجود مشكلاتي كه داريم خواه نا خواه خيلي كمتر مي تونه به هنرش جامه ي عمل بپوشونه. (منظور همون رسيدگي هاييه كه به جامعه ي موسيقي نميشه)

و موضوع ديگه: اكثر مردم ايران هميشه ميشينن كنار و ميگن يكي بياد و درستش كنه! و هميشه تماشاگر هستند. و اگر هم نباشند بيشتر اهل جنگيدنند! يه جورايي يا از اين ور بوم ميفتيم يا از اون ور!

و سوم: ما بيشتر دنبال فرعيات هستيم تا اصل ها.

________________________________________

قطعا

البته مد و اين مسائل در حدش خوبه من خودم هم اهلشم

درسته

براي منم خنده دار هستند!

فكر مي كنم علت همون سير غير طبيعيه و همون قضيه هنرمند و هنرمندنما

راستش اطلاعاتم كمه! اما يه نكته: بنان و مرضيه و امثال اين بزرگواران محيط رشدشون خيلي بهتر و سالمتر بوده، هر چند كه الان امكانات بيشتره.

بازم نظرم همون هنرمند و هنرمندنماست

موسيقي تاثير داره ولي نه آنچناني. اين موسيقيها كه ميان و گل مي كنند، برخاسته از نياز و فكر مردمند. كسيكه اينها رو مي سازه ميدونه چي بسازه تا خريدار داشته باشه. اين ذهن ماست كه مشكل داره.

نه ربطي به باب شدن اين موسيقي نداره، بچه هاي نسل جديد اومدن روي كار و آثارشون به اين شكله. اين آثار هم زائيده ي احساس و فكرشونه.

بله درسته.

البته به معناي واقعي هنرمند. درسته.

__________________________________________________ ___


خواهش مي كنم منم استفاده كردم :) تا باشه از اين بحثا. مرسي. منم خيلي دوست دارم با نظر ساير دوستانم آشنا بشم.

Mohi_Liebert
Tuesday 3 February 2009, 04:21 PM
اتفاقا منم قصد زدن چنین تاپیکی رو داشتم!
من فکر می کنم مشکلات موسیقی پاپ ما با ظهور پدیده ای به نام رپ شروع شد و باعث ابتذال در موسیقی پاپ شد.
البته نه تنها در رپ بلکه در پاپ هم نوعی کل کل دیده میشه . مثلا آهنگ مشکی رنگ عشقه رضا صادقی و و مشکی رنگ زاری از سعید شایسته!
فکر میکنم علت اینکه در مورد مسائل اجتماعی شعری خونده نمیشه این باشه که خیلی از خواننده ها خوشون شعر میگن و تنها چیزی که می تونن بگن در مورد عشق و عاشقیه تا بتونن خودشون بفهمن چی گفتن تازه اون شعر رو اگر با شعر یک شاعر واقعی با همون مضمون مقایسه کنید تفاوتهای فاحشی در اون می بینید. اول از همه همون قافیه!
چی گفتم؟؟!! خودمم نفهمیدم!
به هر حال فکر می کنم کارشناسان موسیقی نظر بدن بهتره!

hichnafar
Tuesday 3 February 2009, 04:46 PM
سلام
"عشق" و "دوست" داشتن مسلما"موضوع بدی نیست ،اما بد بهش پرداخته می شه مثلا" برای نشون دادن نهایتش میگن بی تو میمیرم و نفسم گرفت و قلبم وایساد و ... که اینا فقط یه سری حرف سطحین.(درحدآهنگ هایی که خودم شنیدم )اکثرا" خواننده ها دنبال معروفیت خودشون هستن وگرنه دیگه دلیل اینکه اول آهنگاشون اسمشونو بگن چیه ؟،وقتی هم که خواننده ها می بینن اینجور آهنگاطرفدار دارن دیگه به خودشون زحمت "کارخوب"ساختن رو نمی دن ،مثلا" من وقتی از یکی(هم سن خودم) آهنگ می گیرم میبینم 90%شون اینجورین(پس به توقع شنونده هم برمیگرده) ،دلیلش هم می تونه این باشه که می خوان شاد باشن ،یه تحرکی باشه و... (یه نکته ای هم هست ،از دوری و رنج و ...گفتن هم درقالب موزیک شاده به جای اینکه غم حس بشه)

ممنون .

Leon
Tuesday 3 February 2009, 06:41 PM
موسيقی پاپ ما چوب آهنگ ساز بد يا تنظيم کننده بد يا خواننده بد رو نميخوره بلکه چوب ترانه بد رو ميخوره يا ترانه سرای بد!
خيلی از اين خوانندگان در دنيای شخصی خودشون زندگی ميکنن يا حتی ترانه سرايان ما ، طرف ميگه که هدف من از خوندن فلان ترانه اين بود که اگر هر کسی وارد عرسه زندگی بشه بدون اينکه خودشو دست کم بگيره زيبا به حساب مياد به همين خاطر شاعر اين اهنگ اين چنين سروده
خوشگلا بايد برقصن!
خوب البته در دنيا ی امروز ما نبايد پول رو فاکتوری بی ارزش حساب کرد چون تمامی اين عوامل تحت تأثير اين خدای کاغذی هست (پول) خوانندگان ما به دنبال پول کنسرت ها هستند و تا وقتی با شعر هايی مثل يه ماچ بده (شهرم کاشانی)،نقل و نبات،شکلات شکلات (کامبيز) خوشگلا بايد برقصن،يا يه ماچ بده دمت گرم (افشين) و مخاطبان زياد نه تنها شهرت بلکه پول هم به جيب ميزنن بدون اينکه احساس مسيوليت کنن خوب چرا نه،کی به کيه،شعور مخاطب که بيشتر از اين نيست .نه فقط در موسيقی ايرانی بلکه خارجی هم همين شده.
اگر در بين 10 تا کار قوی يک کار اين چنينی هم بيرون بياد ok هست اين هميشه بوده و ميمونه ولی از بين 1 کار با ارزش 10 تا اينجوری باشه بی مزه ميشه هميشه.تا وقتی با خوندن درباره عشق هم جوانان مخاطبشون هستند هم پول کنسرت ميدن هم....چرا نه!
کسی مثلاً مثل داريوش از عشق ميخونه خوب واقعاً همه گوش ميکنن يا زمزمه ميکنن اين ترانه ها رو چون بهترين ترانه سرای ما اين شعر رو گفته يعنی کسی که اينکاره هست!
ولی وقتی ميبينيم که هر روز آهنگ های بی ارزش با عکس های مخملی که آدم رو به ياد جوانان فريب خورده در عشق ميندازه،هر روز روی اينترنت قرار ميگيره خوب آدم از همه چی اشباه ميشه!وقتی روی هر آهنگی کليک ميکنی طرف با صدايی نهيف، نشسته،خام،درد دوری از دختر همسايه رو فرياد ميزنه با چه آه و سوزی ديگه واژه موسيقی کلمه اي بی ارزش به حساب مياد.
اگر اين فرمول هنری رو در نظر بگيريم ميبينيم که خود موسيقی در مرحله آخر قرار ميگيره و مسائل مهمتر مثل ويديو ی آهنگ،فلان دختر خوشگل تو ويديو،ساق پا تا...وتريپ های خفن خواننده که خودش رو در اوج ميبينه و در تيپ به براد پيت هم رحم نميکنه و يک شعر ناقص از دوست عزيزش با موهای پاچه بزی که تو راه شمال بهش الهام شده و يک ريتم تکنو که مثل صدای هاونگ در کل آهنگ به گوش ميرسه،از ويژگی های موسيقی اين اساتيد شده.
پس باز ميبينيم که آلبوم های اساتيد قديمی مثل داريوش ابی،معين و...راجع به عشق هنوز هم زيبايی خودش رو داره چون شاعر اصالت داشته.

ادامه دارد!

Arman_awn
Wednesday 4 February 2009, 01:32 AM
خوب، خشایار جان، فکر کنم شما یکم از شرایط دلگیری اما کمی با عصبانیت قضاوت کردی.

از عشق خواندن داریم تا از عشق خواندن. به قول یک بابایی "بز می داند".

1- در موسیقی ایرانی، در برهه ای، اشعاری که انتخاب می شدن خیلی از مواقع از اشعار
شعرای بزرگ تاریخ این مملکت بودند که از عشق خواندن این ها، یک هدف والا و متعالی رو
دنبال می کرد و قطعاً، چه هدفی والاتر از به عشق واقعی رسیدن؟

2- در آثار نسبتاً میشه گفت پاپ ایرانی که حمیرا یا مهستی و هایده ارائه دادند و حتی گروهی
از آهنگ های ابی داریوش یا سیاوش قمیشی، شعر، دقیقاً یک ابزار و دست آویزی بوده که برای
مطرح شدن صدای خواننده در آهنگ مورد استفاده قرار گرفته. یعنی شعر ابزار بوده نه هدف.
خواننده نمی تونه تو آهنگ بیاد و 5 دقیقه مثل ساز نت اجرا کنه. خواننده باید روی کلام نت اجرا
کنه.

3- درباره ی مطالب دیگه گفتن، معمولاً به دنبال جنبش های فرهنگی و اجتماعی ظاهر میشه.
کسی نمی تونه بیاد و مثلآً در مورد دین در آهنگی صحبت کنه. چقدر مضحک به نظر میاد. اما
اگر همین مسائل هم به شکلی بسیار بسیار نمادین به کار گرفته بشه، می تونه چاره ساز
باشه مثل آهنگ "گیس گلابتون" از ابی و داریوش که کافیه یک بار گوش داده بشه که بتونیم
بفهمیم هدف از ارائه ی آهنگ، برجسته سازی شعرش بوده.

4- خیلی وقت ها، یک طرف به خاطر نبودن قدرت کافی در آهنگساز یا شاعر، فدا می شه. اگر
روی شعر خوبی آهنگ ساخته بشه احتمال اینکه آهنگ فدا بشه زیاد هست و اگر روی آهنگی
زیبا شعری گفته بشه، به احتمال البته بیشتر، شعر جالبی از آب در نخواهد آمد. هر چند، این
قضیه در مورد آهنگسازان و شاعرانی که به کارشون مسلط هستن، تقریباً منتفیه.

5- آهنگ های رپ رو باید تقریباً فاجعه ی فرهنگی خواند. ابتذال کامل رو بیش از این در یک زمینه ی
هنری نمیشه دید. به نظر شما، از قلب یک فساد هنری، میشه انتظار شعر خوب یا آهنگ خوب رو
داشت؟ پس از عشق گفتن رو به خاطر این راهزنان بزرگ فرهنگی، متهم نکنید.

6- آهنگ های پاپ از نظر ترانه و شعر، مابین سال های 74 و تا 83، به یک اعتدال زیبا و موزون رسیده
بودند و نوید تولد یک نسل موسیقی خوب می رفت، اما به یک باره با ورود فاجعه ی رپ، و همچنین
شبکه های ماهواره ای فوق مبتذل به نام Iran Music یا MITV که مرتباً آثار بی ارزشی رو از خوانندگانی
بی ارزش تر با کلیپ هایی بی معنی و مفهوم و مزخرف (شما رو به خدا کلیپی از سام، با موضوع یک
سگ که در کنار جاده پرسه می زنه و اون با موتور میاد و از کنارش رد میشه و صحنه ی زباله خانه چه
معانی رو می تونه به ذهن متبادر کنه؟ یا مثلاً یک دختر با سر و وضع آنچنانی که برای یک پسر احمق
دلبری می کنه ابتذال و مسخره بازی در موسیقی از این بالاتر؟) همه ی آنچه ریسیده بودیم پنبه شد...

7- این جوانانی که از گوش دادن به رپ لذت می برند، به این دلیل وجود دارند چون ذهن این ها تربیت
موسیقایی نداشته. هر چیزی رو که بهش رسیده جذب کرده و اولین چیزی که بهش رسیده نوای آهنگ
رپ و بی ارزش و شبکه های PMC و ... بوده و متاسفانه کودکان ما امروز در زمزمه ی آهنگ های رپ و...
خبره هستند. این تقصیر محیط اینان است. جوانایی که زمانی در محیطی بزرگ شدند که موسیقی قدغن
شده بود، اکنون طبیعی هست که هیچی مرزی رو نشناسند، چون اساساً با مرز و حدود و صغور آشنا نیستند...

8- ای صد حیف بر این نسل، در شبکه ی فکر کنم مهاجر بود که شهاب بخارایی رو دعوت کرده بودند و اون
مجری 2 متریش با اون قیافه ی نه در شان یک ایرانی، ازش پرسید که خب شما آواز خوندن رو از کجا شروع
کردی و چطور شد که آهنگ خوندی (نمی دونست که آواز هم آموزش داره...) بخارایی گفت که پیش فلان
استاد بودم و نغمه ها و ردیف های ایرانی رو مثل گوشه های فراوان و آوازها مثلاً افشاری بیات ترک دشتی
اصفهان یا فلان دستگاه رو کار کردیم و این در حالی بود که قیافه ی مجری کاملاً گواه بر این بود که حتی یک
بار هم نام این چیز ها را در زندگی اش نشنیده و جرئت کرده و مجری برنامه ی موسیقی هم شده.

9- از همون آقای سام که با سگ ویدئو کلیپ تهیه کرده بود پرسیدند که چه سازی می زنی گفت گیتار
پرسیدند چه سبکی؟ این موسیقیدان بی بدیل ناگهان در سکوتی عجیب فرو رفتند!!! دقیقاً متوجه نشدند
که منظور مجری از سبک چیه؟!!! حالا تا بیاد مجری و قضیه رو راست و ریست کنه و ...

فقط می تونم بگم:

متاسفم

Khashayar
Wednesday 4 February 2009, 04:23 PM
درود
تشکر از همه دوستان که نظرات خیلی خوبی دادند.نتایج خوبی میشه از نظرات مختلف دوستان در مورد موسیقی پاپ گرفت.منتظر نظرات دیگر دوستان هم هستیم.
آرمان گرامی من اصولا آدم عصبانی نیستم و خیلی کم شاید سال 1 بار عصبانی بشم.و نوشته هایی هم که نوشتم از عصبانیت نبوده.نمیدونم چرا میگید عصبانی بوده.شاید منظور من رو اشتباه متوجه شدید.
این که میگم 90 درصد مردم ایران بد هستند از عصبانیت نیست و حرف تعداد زیادی از جامعه شناسان و روانشناسان هست.که واقعیتی تلخ است.و امیدوارم در 500 سال آینده درست بشه.
طبق نظرات خوب دوستان یک نتیجه خوبی میشه گرفت و اون اینکه یکی از مشکلات اصلی در این مورد نبود شاعر خوب و با تجربه و راستین است.و من هم این رو قبول دارم.اما ما شاعران خوب هم داریم.اما به نظر شما چرا از اونها استفاده نمیشه؟یکی از دلایلش به نظر من گرون بودن شعر برخی این شاعران است.
و شعر های ارزانی هم که در استودیو های زیر زمینی به فروش میرسه اکثرا از مواد مخدر به وجود میان و مفهومی جز توهمات ضعیف این افراد نداره.
مرضیه،بنان ،دلکش،هایده و... اگرچه در غالب سنتی میخوندند.اما در حقیقت موسیقی اونها پاپ بوده.و شناسنامه این موسیقی پاپ به موسیقی اصیل و شعر ناب بر میگرده.
حالا میگیم که جامعه عوض شده و پیشرفت کرده و ..... و این نوع موسیقی نیاز جوانان رو بر آورده نمیکنه.اما نیاز جوانها رو صدای کیک بیس میتونه بر آورده کنه؟با این مثلا اشعار عاشقانه؟
به نظر من اگر میتونست بر آورده کنه الان این وضعیت موسیقی ما نبود.
خانم سارا شما خودت به عنوان شخصی که دستی در ادبیات داره و شعر هم میگه اگر بخواهید برای موسیقی عامه پسند شعر بگید به چه فاکتور هایی توجه میکنید.و آیا کلمه دوستت دارم رو هم در شعر خودتون استفاده میکنید.؟دوستان دیگر چی؟
مورد دیگه ای هم که چند ماهی هست میبینیم ترکیب اشعار هجو و طنز با موسیقی پاپ و رپ هست.و جالب ترش اینه که این موسیقی و اشعار دارن راجع به عشق و دوست داشتن و یا مخالف اون یعنی تنفر و بیزاری صحبت میکنند.اگر بخواد این روند پیش بره عشق و دوست داشتن به قدری بچه بازی میشه که....حالا از خوندن در مورد عشق و دوست داشتن به این شیوه باز هم دفاع میکنید؟
ما در موسیقی سنتی خودمون هم اشعار و آهنگ ها هجو و طنز داریم قدیمی ها خوب یادشونه.حتی شاعران بزرگی مثل سعدی هم اشعار هجو و طنز بسیاری دارند.که الان فکر نکنم چاپ بشه اما در کتاب های قدیمی موجوده.برین بخونید.ایرج میرزا رو هم که دیگه همه میشناسن.اما همه اینها درست هجو کردند و اگر طنز گفتند درست طنز گفتند.نه اینکه بیا با پاپ شعر عاشقونه بخونند.و بعد یکی بپره وسط با حرکات . قیافه عجیب غریب هجو و طنز بخونه.
الان باز دوستان فکر میکنن من دارم عشق رو محکوم میکنم.اما به قول یک شخصی من خودم عاشق مسلک هستم.
از عشق و دوست داشتن خوندن و شعر گفتن و آهنگ نوشتن خوبه اما به اندازه و درست و اصولی.اما الان دیگه واقعا مسخره شده و هر آهنگ جدیدی رو گوش میکنی دوروبر این مسائل هست.در خارج هم همینطور هست اما نه به این شدت.من نگفتم بیایم راجع به دین بخونیم.اما یک گشتی تو شهر بزنیم میبینیم چه قدر موضوعات زیاد و مهمی وجود داره برای خوندن.نمیخوام اسم ببرم..همه خواننده های ما الان فقط مضمون شعرشون اینه که دوست دارم،دوسم داری،تو از همه بهتری یا بدم میاد ازت،دیگه دوست ندارم،ترکت میکنم،ترکم نکن و....این خنده دار نیست؟خوب اصلا نخونن.همه فهمیدن که دوسش داری!!!!که تنها دلیلش به نظر من همون دلیلیه که لئون گفت یعنی پول و شهرت.و تاثیرات مخربش هم که به هیچ کس ربطی نداره.

در مورد تلویزیون ها و خوانندگان جدید اسمی نمیبرم.اما پیشنهاد میکنم اصلا نگاه نکنید این شبکه ها رو و کلا پاک کنید که خدمتی به موسیقی ایران میکنید با این کارتون.
اما راه حل این مشکل چیه به نظرتون دوستان؟ما که همه موسیقی کار میکنیم چه حرفه ای و چه مبتدی و اینجا جمع شدیم دور هم باید چه کار کنیم تا موسیقی پاپ ایران رو هم از نظر شعری و هم از نظر هنری و موسیقیایی درست کنیم و بهبود ببخشیم.
من همونطوری که اکثر دوستان هم گفتند میگم این نوع از موسیقی داره تاثیرات بدی تو جامعه میزاره و فرهنگ های غلط و پوچی رو داره جا میندازه بین مردم به خصوص نوجوانها و جوانها و حتی کودکان 10-12 ساله.
در مورد موسیقی رپ ایرانی اصلا بدم میاد ازش اما رپ خودش برای آمریکایی ها خیلی خوب و مفید بوده.
به آهنگ سازی زیر صفر زیر زمینی هم کاری نداریم.فقط به این که چرا همه ی دنیای موسیقی پاپ ما شده عشق و دوست داشتن های خیابانی و سطحی بیشتر صحبت کنیم.
ذهنم کمی پراکنده بود موقع نوشتن.خیلی هم طولانی شد.معذرت میخوام.
تشکر

fatemeh.1994
Wednesday 4 February 2009, 05:26 PM
درود.
بحث جالبیه!چیزی که شاید واسه خیلی از افرادی که حفظ فرهنگ واسشون اهمیت داره ناراحت کننده باشه!
اما به نظر من الان اسماً این ترانه ها از عشق میخونن !وگرنه هرچیزی میگن به جز عشق!
عشق با " با تو رفتم ، بی تو برگشتم ، تو منو پیچوندی ، دیگه نمیخوامت ، تنهام نذار و کلی اراجیف و دری وری های دیگه " فرق داره!
همونطور که گفتن الان دیگه واقعا گفتن دوست دارم شده مسخره بازی و وسیله ی خنده و سر ِکار گذاشتن !!!!!!!
من فکر میکنم اگه افرادی که به فرهنگ و ارزش ها اهمیت میدن ، یک حرکتی بکنن و سعی کنن جلوی این فاجعه رو بگیرن ، کارشون بی نتیجه نمی مونه.
بگذریم از اونایی که یه جا واسه خودشون نشستن و هیچ کاری نمیکنن و فقط بلدن هر از چند گاهی بگن باید جلوی این مشکل گرفته بشه !
رسانه ها هم که 3 4 شب یه برنامه یا یه مستند پخش میکنن ، و دیگر هییییییییچ ... !D:
بالاخره جلوی ضرر رو از هرجا بگیریم منفعته!
امیدوارم در آینده ای نه چندان دور اگه این مشکل حل نمیشه حداقل کمتر بشه!
مطمئناٌ تلاش های ما و امثال ما هم بی ثمر نخواهد بود :)

پاینده باشید...

Mona
Wednesday 4 February 2009, 06:22 PM
درود
اما راه حل این مشکل چیه به نظرتون دوستان؟ما که همه موسیقی کار میکنیم چه حرفه ای و چه مبتدی و اینجا جمع شدیم دور هم باید چه کار کنیم تا موسیقی پاپ ایران رو هم از نظر شعری و هم از نظر هنری و موسیقیایی درست کنیم و بهبود ببخشیم.
من همونطوری که اکثر دوستان هم گفتند میگم این نوع از موسیقی داره تاثیرات بدی تو جامعه میزاره و فرهنگ های غلط و پوچی رو داره جا میندازه بین مردم به خصوص نوجوانها و جوانها و حتی کودکان 10-12 ساله.
در مورد موسیقی رپ ایرانی اصلا بدم میاد ازش اما رپ خودش برای آمریکایی ها خیلی خوب و مفید بوده.
به آهنگ سازی زیر صفر زیر زمینی هم کاری نداریم.فقط به این که چرا همه ی دنیای موسیقی پاپ ما شده عشق و دوست داشتن های خیابانی و سطحی بیشتر صحبت کنیم.
ذهنم کمی پراکنده بود موقع نوشتن.خیلی هم طولانی شد.معذرت میخوام.
تشکر

درود :)

يه مسئله اي كه مهمه خيلي ها نكاشته مي خوان درو كنند. بايد خاك صحنه خورد و سالها زحمت كشيد تا به جايي رسيد. اولين كاري كه ميتونيم بكنيم اينه كه مطالعه مون رو بالا ببريم، عملا. و بعدش تمرين و تمرينه.
ما اگه اونطور كه شايسته است علم موسيقاييمون رو بالا ببريم، اون موقع خيلي چيزها رو ميتونيم بفهميم (مثلا اينكه فلسفه ي رپ چيه؟ كجا و چه جور ازش استفاده كنم كه تاثير مثبت بگذاره؟ و...). حالا نه تنها علم موسيقي بلكه بايد تو هر زمينه اي سعي كنيم اطلاعاتمون رو بالا ببريم. اگه الان عشق توي يه سري آهنگا شده لوس بازي و .... به خاطر اينه كه منه نوعي اسم هر دوست داشتن آب دوغ خياري رو ميذارم عشق! اصلا عشق اگه واقعي باشه كه زميني نيست. ولي خب حالا ما همون زمينيش رو هم قبول مي كنيم چرا كه آدم از قدمهاي كوچيك كوچيكه كه به كمال ميرسه. اما عشقي كه واقعا بيارزه و ارزشمند باشه.

به نظرم اينقدر كه ما به فكر شناختن و سرك كشيدن توي زندگي ديگرانيم، به فكر شناخت خودمون كه چيم و كيم و حالا بايد چي كار كنم و ....؟ نيستيم. اگر هم باشيم، فكر حرف مردميم. كيه كه واقعا براي خودش زندگي كنه الان توي ايران؟
من اگه خودم رو خوب شناختم ميتونم ساير چيزها رو هم بشناسم.

مسئله ي ديگه اينه كه هر كس سر جاي خودش نيست الان. مثلا يه نمونه اش خود من، وقتي تمام فكر من موسيقيه، سر كلاس حسابداري چه مي كنم؟!

مشكلات يكي و دو تا نيست متاسفانه. همه چي زنجيروار به هم وصله.

تربيت خونواده ها اكثرا اشتباهه. ازدواجهايي كه مشكل داشته. مدارسمون، جايي كه بچه ها حساسترين و سرنوشت سازترين روزهاي عمرشون رو توش مي گذرونن؛ جاييكه 5 تا 8 ساعت در روز رو اونجا به سر مي برند، ببينيد چه وضعي داره؟ واقعا براي تك تك بچه ها سرمايه گذاري شده در همون حد مدرسه؟
من گاهي كه سوار اتوبوسم و اتوبوس توي ايستگاه نگه ميداره بچه مدرسه ايهايي كه همراه ديگران سوار ميشن رو ميبينم حقيقتا وحشت مي كنم. درسته بعضي هاشون كم سن و سالن اما دبيرستانيها چي؟
اصلا چرا مدرسه؟ و بچه مدرسه ايها چرا؟ آدم بزرگامون؟ توي مترو ديدين؟ بانك كه تا به حال رفتين؟ رانندگي مون توي خيابون چي؟.....
ترافيك تهران و آلودگي اش كه وقتي 2 ساعت ميري بيرون و برمي گردي اعصابت لهه. ديگه همينجور بگيريد بريد جلو.... وضعيت خونه، الان باز راكد شده!! بعد از اون همه رشدي كه كرد....

خب، حالا اينايي كه من شمردم چند تا بود توي يه عالم مشكل ريز و درشته اين روزا.

همه ي اينا از چندين نسل پيش بوده اما كم كم الان شده مثل يه غده ي سرطاني. مثل يه جوي آب كه اولش فقط توش آبه اما به مرور از بس هر كسي مياد و توش يه آشغال ميندازه آخر سر ميگيره و فوران ميكنه. الانه ما هم اينجوريه و اگه يه فكر اساسي نشه! حتما حتما بدتر هم ميشه.

اما به نظرتون اينا بي تاثيرن روي مغز و روح آدم؟ خودمون داريم ميگيم آدم، سنگ كه نيست! هر كسي هم ظرفيتي داره.

حالا از تموم اين مسائل مي خواهيم گذر كنيم و برسيم به هنر و ارائه ي كار خوب. خب واقعا سخته ولي نشدني هم نيست. اما فكر مي كنم راهش اينه كه هر كسي به اندازه ي خودش سعي كنه يه قدم درست برداره. اتحاد داشتن هم كه مهمه واقعا.

ببخشيد حرفام زياد شد.
مرسي :)

arman405
Thursday 5 February 2009, 08:55 AM
سلام

همونطور که دوستان اشاره کردن شعر نقش اساسی دارد.

به نظر من مشکل اینه که افرادی که باعث به وجود آمدن این وضع شدن به آخرین چیزی که فکر میکنن شعر هست.

متاسفانه کلمه عشق پاکی خودش و معنای حقیقی خودش رو از دست داده و بازیچه شده.

کاش زبان شناسان پارسی کلمه ایی نو برای این نعمت خدا انتخاب میکردن.

واقعا این ها همه تاثیر در نحوه رشد و شکل گیری فکری جوان های ما داره.البته بخشی اعظمی هم به خاطر محدودیت ها بعد از انقلاب و عدم توجه به موسیقی غنی و ملی وادبیات هست.

در کل مثل یک زنجیر هست عواملی که باعث به بیراهه رفتن شده...

endvb6
Thursday 5 February 2009, 08:16 PM
درود به دوستان عزیز
خب بسیار بحث زیباییست. بحثی که من تقریبا جلسه اول با استاد ادبیات راه انداختم. جواب ها روشن و واضحه.
دوری از سیاست و درگیر نشدن با بالایی ها. محدودیت ها. غمی که الکی واسه خودمون ساختیم. جذاب نبودن موضوعات دیگه واسه اکثر مردم ایران. حرفه ای نبودن شاعران و آهنگسازان. بی توجهی به فرهنگ.
امیدوارم فقر فرهنگی که از زمان سلطان محمود غزنوی شروع شد و الآن در زمان هم اسمی دیگر بدتر از گذشته در حال رشد هست، هرچه زودتر ریشه کن بشه. امیدوارم همه مردم ایران حداقل یکبار شاهنامه فردوسی رو بخونن تا بفهمن شخص و فرهنگ ایرانی یعنی چی . ممنون

m_abdi
Thursday 5 February 2009, 11:14 PM
به یزدان اگر ما خرد داشتیم
کجا این سرانجام بد داشتیم (فردوسی)

شاید "سندی" به نوعی با در نظر گرفتن یک معضل اجتماعی و نقد کردن اون در موسیقی و اختلاط آن با ظنز راهی رو شروع کرد که بعد ها سریع رو به انحطاط بیشتری رفت که دیگه حتی بطور کلی از مسیر فرعی خود هم منحرف شد.

Mohsen_M
Sunday 7 March 2010, 09:39 AM
درود،
با این وضعیتی که من می بینم و چیزهایی که شنیدم و می دونم (از ترانه سرا ها و خواننده ها) ، نمی دونم آخر و عاقبت چه بلایی قراره سر شنونده های بیچاره بیاد...
بدرود

obvious
Sunday 7 March 2010, 11:57 AM
من هم به نوبه ي خودم از ashoo ي عزيز تشكر مي كنم بايت راه اندازي اين تاپيك.
خيلي سعي كردم كه همه ي پست ها رو بخونم تا تكرار مكررات نشه اما ببخشيد، فقط تا يه جايي تونستم مقاومت كنم... حالا بر اساس حدسياتم سعي مي كنم چيزي بگم كه خيلي تكراري نباشه...
مي دونيد به نظر من همه ي اين چيزا و خيلي چيزاي ديگه كه تو جامعه ي امروزمون رخ مي ده و خيليم آزار دهنده است برمي گرده به اينكه بشر امروز تعريفي از خيلي چيزا نداره!!!!! متاسفانه تو زماني كه پشت سر گذاشتيم خيلي مفاهيم رو از دست داديم، شما نمي تونيد از يك مثلا خواننده توقع يه رفتار هنرمندانه و يه كلام فاخر رو داشته باشي وقتي طرف اصلا تعريفي از هنر و اصالت هنر و شعر و ارزش و ضد ارزش نداره!!! نمي توني از شنونده توقع تشخيص موسيقي خوب رو داشته باشي وقتي اين شنونده هنوز حتي فرهنگ استفاده از يه وسيله عمومي رو نداره چه برسه به اينكه بياد به موسيقي كه گوش مي ده فكر كنه... و متاسفانمه نمي توني از ترانه سرا توقع سرودن شعري در باب مفاهيم باارزش انساني و فلسفه و ... داشته باشي وقتي اساسا اين جور مفاهيم براش تعريف نشده...
خلاصه اينكه تشخيص اينكه چرا به اينجا رسيديم و حل اين ماجرا كار امروز و فردا نيست(باز هم متاسفانه). فقط خدا آخر و عاقبتمونو به خير كنه...(چون از جايي كه قراره بهش برسيم مي ترسم... چون ديگه واقعا نمي دونم بشر امروز چقدر ديگه مي تونه از جايگاه والاي خودش نزول كنه...)
اگرم قرار بود بخونم از سياست، از دين و ... مي خوندم(آخه دلم خيلي پره!!!(چشمك))

hossein-18
Sunday 7 March 2010, 12:26 PM
سلام.بیشتر موسیقی های امروز به گند کشیده شده