PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : هفدهم اسفند ماه .......... سالگرد درگذشت استاد حسین قوامی (فاخته)



marzi_a1732
Saturday 7 March 2009, 06:12 PM
استاد حسین قوامی



You can see links before reply


حسین قوامی در سال 1288 شمسی در تهران چشم به جهان گشود. پدرش رضا قلی قوامی به موسیقی ایرانی علاقمند بود به طوری که در منزل تمام صفحات خوانندگان آن زمان را داشت و هر روز تعدادی از آنها را روی گرامافون می گذاشت و ساعتها به نوای آنها گوش می داد و در این میان حسین قوامی که کودکی بیش نبود کنار پدر می نشست و گوش می داد و بیش از همه صدای خوانندگانی نظیر: طاهر زاده، ظلی جلب توجهش را می کرد و لذت می برد اغلب در منزل از صدای آنان تقلید می کرد این شوق و علاقه موجب شد به کار خوانندگی ادامه دهد تا زمانی که برادرش، علی قوامی مشغول فرا گرفتن تار شد و در نتیجه با تعدادی از خوانندگان و نوازندگان قدیمی امثال: استادان عبادی، حسین یاحقی و حاج علی اکبر خان شهنازی و عده یی دیگر آشنایی پیدا کرد و این آشنایی موجب دوستی بین آنان و تشکیل محافل و مجالس دوستانه شد.
حسین قوامی در سنین 16 و 17 سالگی گاهی همراه برادر در مجالس هنری شرکت می کرد و با ساز بعضی از آنان می خواند، وقتی این استادان متوجه قدرت و لطافت صدای او شدند توجهشان نسبت به او جلب شد و او در ادامه خوانندگی البته به صورت صحیح تشویق کردند. همین توجه اساتید موسیقی ملی موجب ترغیب هر چه بیشتر وی در پیشبرد هنرش شد و بر اثر علاقه و پشتکار فراوانی که به خوانندگی داشت پیشرفت هایی در خوانندگی عایدش شد به طوری که یکی از استادان زبر دست ولی گمنام آن زمان به نام عبداله حجازی داوطلب تعلیم خوانندگی وی طبق اصول علمی و موازین صحیح ردیف های موسیقی اصیل ایرانی گردید.
حسین قوامی مدت هفت سال نزد این شخص هنرمند ردیف ها و دستگاههای موسیقی را به خوبی فرا گرفت. در سال 1325 به دعوت آقای مستعان که رئیس وقت رادیو بود برای اجرای برنامه هایی به رادیو رفت و اولین برنامه را روز جمعه با برادران وفادار مجید و حمید اجرا می کند که مورد تشویق مردم قرار می گیرد.
این همکاری تا سال 1329 ادامه داشت تا حسین قوامی که در آن ایام در ارتش وارد به خدمت شده بود به مقام افسری نائل شده به یکی از ماموریت های اداری از مرکز به شهرستان انتقال می یابد و ناگریز به مدت هشت سال همکاری او با رادیو قطع می شود، پس از چندی که ماموریتش پایان می یابد. در بهمن ماه 1337 به دعوت شادروان داود پیرنیا برای شرکت در برنامه (( گلها )) مجددا به رادیو وارد می شود و او در این دوران به اوج شکوفایی هنر خوانندگی رسیده زیباترین و پربارترین ترانه ها و قطعات اصیل را در این برنامه ها از خود به یادگار گذاشت. قوامی در بدو شرکت در برنامه (( گلها )) چون مانع اداری داشت و نمی توانست اسم اصلی خود را از رادیو اعلام نماید، ناچارا بنا به پیشنهاد روح اله خالقی اسم مستعار ( فاخته ) را برای خود انتخاب کرد ولی در سال 1342 که بازنشسته شد و مانعی برای اعلام اسم اصلی او وجود نداشت با نام اصلی خود حسین قوامی از رادیو معرفی شد.


You can see links before reply



حسین قوامی در سال 1309 به خدمت وظیفه احضار و در سال 1311 پس از انجام خدمت به استخدام ارتش در آمد و در سال 1314 وارد آموزشگاه ستوانی شد و در سال 1317 با درجه ستوان سومی آموزشگاه را به اتمام رسانید و در سال 1341 با درجه سرهنگ دومی بازنشسته شد. او درجه ستوان یکمی بود که همکاریش را با رادیو شروع کرد. لازم به تذکر است که چون استاد حسین قوامی افسر ارتش بود و مشکلات و محظوراتی برایش موجود بود، لذا بنا به پیشنهاد استاد روح اله خالقی نام (( فاخته )) که اسمی مستعار بود برای وی انتخاب گردیده بود.
از شاگردان نامی ایشان می توان از مجید نجاهی و علی تحریری نام برد. استاد قوامی در سنین 80 سالگی به خوبی می خواند و هنوز این چشمه فیاض الهی در وجودش خشک نشده بود.



You can see links before reply



استاد حسین قوامی پنجشنبه 1368/12/17 در بیمارستان ایران مهر در ساعت 8:30 شب فوت شد و در امامزاده طاهر کرج در جوار غلامحسین بنان و مرتضی حنانه بخاک سپرده شد.



You can see links before reply


You can see links before reply



You can see links before reply You can see links before reply You can see links before reply روحش شاد ..... You can see links before reply You can see links before reply You can see links before reply

Mona
Saturday 7 March 2009, 07:12 PM
يادشان گرامي و روحشان شاد

مرسي از يادآوري :)

marzi_a1732
Saturday 7 March 2009, 08:09 PM
نام : سرگشته (تو ای پری کجایی)
خواننده : استاد حسین قوامی
آهنگساز : مهندس امير همايون خرم
دستگاه : همایون
شاعر : هوشنگ ابتهاج


You can see links before reply
l دریافت کنید (You can see links before reply) l



متن آواز :


شبی که آواز نی تو شنیدم ، چو آهوی تشنه پی تو دویدم
دوان دوان تا لب چشمه رسیدم ، نشانه ای از نی و نغمه ندیدم
تو ای پری کجایی ، که رخ نمی نمایی
از آن بهشت پنهان ، دری نمی گشایی
من همه جا پی تو گشته ام ، از مه و مهر نشان گرفته ام
بوی تو را ز گل شنیده ام ، دامن گل از آن گرفته ام
تو ای پری کجایی ، که رخ نمی نمایی
دل من سر گشته ی توست ، نفسم آغشته ی توست
به باغ رویا ها چو گلت بویم ،در آب و آیینه چو مهت جویم
تو ای پری کجایی
در این شب یلدا ز پی ات پویم ، به خواب و بیداری سخنت گویم
تو ای پری کجایی
مه و ستاره درد من می دانند ، که مهچو من پی تو سرگردانند
شبی کنار چشمه پیدا شو ، میان اشک من چو گل وا شو
تو ای پری کجایی ، که رخ نمی نمایی
از آن بهشت پنهان ، دری نمی گشایی




You can see links before reply




نام : جوانی
خواننده : استاد حسین قوامی
آلبوم : نغمه فاخته



You can see links before reply
l دریافت کنید (You can see links before reply) l



متن آواز :



اي جوانــــــي ،
رفتي ز دستـــم ، در خون نشستــم
جوانــــــي، کجايــــي
چرا رفتـــي که من بر تو عهدي نبستم
غم پيري ، نبود ديري ، که در هم شکستــم
چه اميد به کف داده ام را يگاني
کنون حسرت برم روز و شب بر جواني
نه هوشيار و نه مستم
ندانم که چه هستم
جواني چو رفتي تو ز دستم
نديدم سود از جواني در زندگانــــــــي
چه حاصل از زندگاني دور از جواني
جفا کن که بودم دردا که ديدم از مهربانان ، نامهرباني
غمت را نهفتم در سينه اما با کس نگفتم راز نهاني
نديدم سود از جواني در زندگانــــــــي
چه حاصل از زندگاني دور از جواني
چو اين دل به نشا دادم
که چون جويم از رهابم
اميدم کجايــــي ، کجايـــــي

اگر در برم نيايــــي ، بخوانم با سوز هجر و داغ جدايـــــي
بخوانم با سوز هجر و داغ جدايــــي



You can see links before reply




نام : تو را من چشم در راهم
خواننده : استاد حسین قوامی
آلبوم : نغمه فاخته
شعر : نیما یوشیج


You can see links before reply
l دریافت کنید (You can see links before reply) l



متن آواز :


تو را من چشم در راهم ...
تو را من چشم در راهمشباهنگام
که میگیرند درشاخ {تلاجن}سایه ها رنگ سیاهی
وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم .
تو رامن چشم در راهم.
شباهنگام در ان دم که بر جا دره ها چون مره ماران خفتگان اند
دران نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سروکوهی دام
کرم یاد اوری یا نه. من از یادت نمی کاهم
تو را من چشم در راهم



You can see links before reply