Amirrelax
Wednesday 1 April 2009, 04:36 PM
زبان مهمترین ابزار ارتباطی انسانهاست. اهمیت زبان را از این جهت باید بررسی کرد که سهولت و سرعت انتقال مفاهیم، از بارزترین خصوصیات آن میباشد. همانطور که در مقالات گذشته در رابطه با موسیقی و نقش آن در میان مفاهیم مطالبی عنوان شد صرفا" موسیقی بی کلام مورد بررسی قرار گرفت و به این نتیجه رسیدیم که موسیقی به طور کلی توانایی نشان دادن مفهوم مدنظر آهنگساز را در ذهن شنونده ندارد.
بدین سبب قرار شد که دررابطه با کلام و نقش آن در موسیقی و در نهایت قابلیت موسیقی با کلام در انتقالاحساسی که آهنگساز و یا شاعر در پی بیان آن است گفته شود.
طبیعت اجتماعی انسان و میل به ایجاد رابطه با همنوع، ایجاب میکند که انسانها در پی یافتن راههایی برای برقراری ارتباط و برطرف کردن نیازهای خود، بیان احساسات، آموزش و ... باشند.صدای انسان با وجود محدودیتهایش نسب به ساز، هنوز همراهی مطبوع برای ارکستر محسوب می شود.
در طی گذشت سالیان دراز از پیدایش جوامع انسانی امروزه زبان توانسته تا حد زیادی این نیازهای بشر در برقراری ارتباط و نتایج حاصل از آن را برآورده کند؛ البته با درنظر داشتن این مطلب، موضوعی را نباید فراموش کرد که زبان با تمام توانایی ها و امکانات خود،به طور کامل نتوانسته تمام اموری را که باید انتقال یابد، منتقل کند.
برای همه ما حداقل چند بار در زندگی پیش آمده که به دلیل رخ دادن حادثه ای مهم یا مستولی شدن احساسی عمیق در وجودمان، نتوانسته ایم آن را بیان کنیم؛ یعنی در این مواقع به اصطلاح "زبان قاصر بوده است". حال چه باید کرد؟
ابتدا باید دید که چه مواقعی این اتفاق می افتد. اغلب در اینگونه موارد میتوان نقش احساسات انسان را به وضوح مشاهده کرد. یعنی بیان احساساتی از قبیل شادی، غم، عشق، حسرت و ... صرفا با کلام به صورت مطلوبی قابل انتقال نیست؛ در نتیجه از قدیم مردم سعی میکردند از نوعی ابراز که تخیل و احساسات انسان را برانگیزد، استفاده کنند (در حالتی که فقط از صوت بهره گیری میشود) سه صورت قابل تصور است.
ادامه دارد...
بدین سبب قرار شد که دررابطه با کلام و نقش آن در موسیقی و در نهایت قابلیت موسیقی با کلام در انتقالاحساسی که آهنگساز و یا شاعر در پی بیان آن است گفته شود.
طبیعت اجتماعی انسان و میل به ایجاد رابطه با همنوع، ایجاب میکند که انسانها در پی یافتن راههایی برای برقراری ارتباط و برطرف کردن نیازهای خود، بیان احساسات، آموزش و ... باشند.صدای انسان با وجود محدودیتهایش نسب به ساز، هنوز همراهی مطبوع برای ارکستر محسوب می شود.
در طی گذشت سالیان دراز از پیدایش جوامع انسانی امروزه زبان توانسته تا حد زیادی این نیازهای بشر در برقراری ارتباط و نتایج حاصل از آن را برآورده کند؛ البته با درنظر داشتن این مطلب، موضوعی را نباید فراموش کرد که زبان با تمام توانایی ها و امکانات خود،به طور کامل نتوانسته تمام اموری را که باید انتقال یابد، منتقل کند.
برای همه ما حداقل چند بار در زندگی پیش آمده که به دلیل رخ دادن حادثه ای مهم یا مستولی شدن احساسی عمیق در وجودمان، نتوانسته ایم آن را بیان کنیم؛ یعنی در این مواقع به اصطلاح "زبان قاصر بوده است". حال چه باید کرد؟
ابتدا باید دید که چه مواقعی این اتفاق می افتد. اغلب در اینگونه موارد میتوان نقش احساسات انسان را به وضوح مشاهده کرد. یعنی بیان احساساتی از قبیل شادی، غم، عشق، حسرت و ... صرفا با کلام به صورت مطلوبی قابل انتقال نیست؛ در نتیجه از قدیم مردم سعی میکردند از نوعی ابراز که تخیل و احساسات انسان را برانگیزد، استفاده کنند (در حالتی که فقط از صوت بهره گیری میشود) سه صورت قابل تصور است.
ادامه دارد...