PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : يه سوال درباره مفهوم گوشه



ZOZ.VB.ZOZ
Wednesday 22 April 2009, 09:59 PM
سلام! به منه بي سواد كمك كنيد. لطفا به سوال من دقت كنين چون ممكنه براي كسايي كه با رديف آشنايي كامل دارن مسخره بنظر بياد ولي به هر حال پرسيدن بهتر از ندانستن است

اصولا گوشه چيه؟ گزينه 1- قالبيه كه ميشه توش آهنگ ساخت (يك الگو)

گزينه 2- يك آهنگ ثابت تو دستگاست

من تا حالا فكر ميكردم گزينه 1 درسته ولي دارم شك مي كنم.
آخه اگه گزينه 2 درست باشه اون وقت 300 تا آهنگ سنتي بيشتر نميشه ساخت لطفا كمكم كنين

سوال بيسوادا همينه ديگه
اساتيد ببخشن

fagher
Thursday 23 April 2009, 01:12 PM
فکر کنم گوشه ها باشن که به صورت های مختلف مثل پیش درآمد و... در بیان ...
پس فکر کنم همون اولی درست تر باشه...
البته اطمینان ندارم که اینطور باشه(حتما دوستان دیگه میتونن به طور کامل جواب بدن)

marzi_a1732
Thursday 23 April 2009, 05:29 PM
دوست عزیزم تفریبا دو تا گزینه ای که برای جواب به سوالت گذاشتی اشتباهند.
بذار با یه مثال گوشه رو برات توضیح بدم.
فرض کن در خال نوازندگی در مایۀ شور هستی.
البته نمی دونم با دستگاهها چقدر آشنایی داری.
اما به فرض در مایۀ شور از می که فقط نت فاسری هست و نت می نت شاهده داری قطعه ای رو می نوازی.
حالا اگر تأکیدت بیشتر روی نت لا باشه یعنی از نت لا بیشتر استفاده کنی، گوشۀ اوج تشکیل میشه.
اگر از نت ر روی سیم دوم بیشتر استفاده کنی گوشۀ رضوی تشکیل میشه.
اگر وقتی داری شور از می می نوازی یهو گام رو تغییر بدی و شور از لا بنوازی که در این شور سی کرن میشه و از نت سی کرن زیاد استفاده کنی گوشۀ شهناز ایجاد میشه.
یا اگر در همین حالتی که گفتم یعنی شور از لا روی نت دو وایستی و از این نت بیشتر استفاده کنی گوشۀ قرچه ایجاد میشه.
در کل گوشه ها هم مثل قالب کلی یک دستگاه قاعدۀ خاص خودشون رو دارند و برای تشخیص گوشه ها باید گوشهای شنونده به حد کافی قوی باشه.
اینکه گفتی قالبیه که میشه توش آهنگ ساخت، جملۀ زیاد درستی نیست. گرچه گوشه ای مثل گوشۀ شوشتری که در دستگاه همایون هست، عمدتا به صورت مستقل اجرا شده و تقریبا مثل یه دستگاه شناخته میشه.
امیدوارم منظورم رو درست بیان کرده باشم.
البته اگر در مورد پرده بندی دستگاهها مشکل داشتی حتما به این تاپیک (You can see links before reply) یه سری بزن.

موفق باشی

bardyaa
Thursday 2 July 2009, 02:05 PM
من هم یه‌چیزی بگم؟

اول، شاید بد نباشه که یه سری به اینجا (You can see links before reply) بزنی. احتمالاً، چهار پاراگراف اول کمک می‌کنن.

بعدش، چیزی که به‌طور مشخص می‌دونیم، این‌ه که «حضرات»، وقتی ساز می‌زدن، یه «برنامه»[ی نه‌چندان ساخت‌یافته، و البته «کوتاه»] اجرا می‌کرده‌ن. این «برنامه»، تقریباً همون چیزی‌ه که به‌ش می‌گیم مقام: معمولاً خصلت مودال مشخص [و کم‌وبیش ثابت] داره، و معمولاً به‌نوبهٔ خودش «کامل»ه (به‌این معنی که شروع مشخص داره، یه گشتی می‌زنه و برمی‌گرده) و شاید به همین دلیل‌ها هم «مقام» [= محل اقامت] نامیده می‌شده ـــ چیزی مثل «شوشتری»ای که marzi_a1372 به‌ش اشاره کرد. اما، خود این چیزی که به‌ش می‌گیم «شوشتری» (که برخلاف marzi_a1372، من معتقدم که نه فقط دستگاه نیست، بلکه بدجوری هم دوره، و اسم «آواز» شاید براش مناسب‌تر باشه)، وقتی داره اجرا می‌شه، تقسیم می‌شه به قطعه‌هایی که «قابل تشخیص» هستن. حالا، این «تشخص»، بعضی وقتا به‌خاطر شخصیت ملودیک‌ه (که قطعهٔ ملودیک سروته‌داری‌ه)، بعضی وقتا هم به‌خاطر «تلمیح» به شخصیت‌های ملودیک، ریتمیک یا فاصله‌ای (نه لزوماً مودال. مشخصاً، «فاصله‌ای») و بالاخره بعضی وقتا به‌خاطر فیگور بی‌معنا اما تکرار شونده (در مقام‌های دیگه). به‌عنوان مثال، اگه یه نگاهی بندازی به ردیف آقای دوامی، دنبالهٔ «شوشتری، دزفولی، بختیاری، مؤالف» یه دنباله‌ای‌ه که «معقول»ه: سر مشخص، وزن و ملودی کاملاً متشخص و البته متجانس، و بالاخره ته مشخص. دزفولی تأکید رو به یه پرده بالاتر می‌بره؛ اما باز برمی‌گردونه به همون جملهٔ شوشتری. و بالاخره، مؤالف اصولاً چیزی نیست جز یه فیگور (حل نشده) که تکرار هم می‌شه، و احتمالاً همون حل نشدگیش (که نتیجهٔ تغییر مد خاصش‌ه) و تکرارش باعث شدن که اسم داشته باشه (به زحمت 10 ثانیه می‌شه!). این قطعه‌های قابل تشخیص، معمولاً همون چیزایی هستن که، اگه خیلی «ضایع» نباشن، به‌شون می‌گیم «گوشه». اینها، «گوشه»هایی هستن از اون «مقام».

در مورد بحث مودال، که marzi_a1372 گفت، من یه‌کم درست نمی‌دونمش. واقع این‌ه که این گوشه‌های اسم و رسم‌دار مثل رضوی و شهناز، به‌هرحال شخصیت ملودیک کاملاً مشخص دارن و به‌هیچ‌وجه این‌جور نیست که هرچیزی تو شور چهارم بالا (شور لا در شور می، یا شور دو در شور سل) بزنیم بشه شهناز. اتفاقاً، در ردیف میرزا عبدالله ـ برومند، گوشه‌های رضوی و شهناز و قرچه فرق مودال ندارن (فرقشون در «حرکت مودال»ه)، و باز بامزه‌تر این‌که از درآمد پنجم تا ملانازی [دوم]، همه همین مودالیتی رو دارن، و فرقشون در شخصیت ملودیکشون‌ه. بازهم تکرار می‌کنم که معیار مودال، صرفاً «سلبی»ه و نه ایجابی: اگه شور شروع کنی و یه‌چیزی بزنی که تو شور چهارم بالا نیست، می‌تونی مطمئن باشی که طرف شهناز نرفته‌ای؛ اما برعکسش درست نیست. درضمن، این اسم‌ها هم ثابت و لایتغیر نیستن؛ مثلاً، [با درنظر گرفتن فیگور آغاز،] «سلمک» [شور] تو ردیف آقای دوامی، «اوج» ردیف جناب میرزاست (محض بررسی تطبیقی، سلمک آقای صبا همون سلمک آقای دوامی‌ه، اما سلمک موسی‌خان مثل آقای برومنده. آقای شهنازی سلمک ندارن، اما دوتا زیرکش سلمک دارن و اولیش مثل آقای برومنده)، شهناز ایشون رضوی اوشون‌ه (مجدداً، آقای صبا مثل آقای دوامی، و شهناز آقای معروفی و آقای شهنازی و آقای برومند یکی‌ه و رضوی‌هاشون هم)، و خیلی جالب‌ترش این‌ه که اسم «شور پایین‌دسته» رو عبدالله‌خان برای «شهناز» [= شور دانگ بالا؟] آورده‌ن، درحالی‌که تو روایت آقای برومند این اسم به هشتم بالا اطلاق می‌شه (و موسی‌خان و آقای شهنازی هم). این، احتمالاً باید نشون‌دهندهٔ درک غیرمنسجم «ردیف» [به عنوان «اصل» رپرتوار] باشه، و درکنار شناختی که ما در آقایون سراغ داریم و همه‌شون رو «استاد» می‌شمریم، احتمالاً باید نشون بده که باید بشه «خط»های مختلفی رو در تدوین ردیف و انتزاعش و انتزاع گوشه‌هاش سراغ گرفت: نمی‌شه فراموش کرد که آقای معروفی، آقای شهنازی و آقای برومند [به‌روایت آقای قهرمانی]، اکیداً پروردهٔ سنت آموزشی آقاحسینقلی و میرزا عبدالله (و درویش‌خان، به‌عنوان شاگرد بلافصلشون) هستن، درحالی‌که هم آقای صبا و آقای دوامی، علاوه بر «رفاقت»، پروردهٔ مکتب دیگران [حسین‌خان اسمعیل‌زاده، مثلاً] هم هستن. احتمالاً، باید فرض کنیم که حتی تا زمان اوج این حضرات، اهمیت «ردیف» عمدتاً در تدوین سنت آموزشی بوده و نه «هر»گونه‌ای از اجرا. درواقع، معمولاً، طبقه‌بندی سنتی‌تر این‌ه که اون گوشه‌هایی رو که هم شخصیت مودال و هم شخصیت ملودیک مشابه دارن باهم یه آواز می‌گیرن. این رو ببین:


برخی گوشه‌ها که خود وسعتی دارند ما آن‌ها را به نام آواز تدریس می‌کنیم، مثلاً گوشه‌هایی که مختص به عراق است را آواز عراق می‌گوییم: درآمد، نهیب، آشوراوند، اصفهانک، حزین و فرود. البته باز استفاده از این گوشه‌ها به سلیقهٔ اشخاص نیز مربوط می‌شده، مثلاً مرحوم اقبال به حسینی می‌گفتند بقیهٔ شور. اما من دیدم می‌توانیم بگوییم آواز حسینی که عبارت است از بزرگ، کوچک، دوبیتی و بقیهٔ شور. این مجموعه در کل می‌شود آواز حسینی چون همه در یک پرده اجرا می‌شوند. [گفتگو با کریم صالح‌عظیمی، هنر موسیقی، سال 11 شماره 93 (مرداد 87)، صفحه 7]این، علاوه بر این‌که داره بستگی مقام ـ گوشه ـ دستگاه رو تلویحاً نشون می‌ده، صراحتاً می‌گه که صرف بستگی مودال [= اجرا در یک پرده] نمی‌تونه مشخص کنندهٔ «گوشه» باشه؛ درحالی‌که احتمالاً بخش قابل توجهی‌ه از حیثیت «آواز». این، اون دیدی‌ه که در ردیف آقای صبا به‌شدت دیده می‌شه، و اشارهٔ آقای [ر.] بدیعی به نام‌های بعضاً نامربوط گوشه‌ها هم درواقع همین‌ه [که یاد‌آوری می‌کنن که آقای صبا، اسم مهم‌ترین گوشه رو برای مجموعه انتخاب می‌کرده‌ن].

خلاصه کنم: عنوان «گوشه»، معمولاً به یه قطعهٔ متشخص از یه ردیف مشخص گفته می‌شه. تشخص قطعه، می‌تونه در هرکدوم از وجوه شاکلهٔ یه قطعهٔ موسیقایی باشه: در مودالیتی خاصش، در ملودی خاصش، در تغییرفاصله‌های خاصش، یا در ریتم خاصش.

حالا، فکر می‌کنم واضح‌ه که باید 2 رو انتخاب کنم؛ چون هر گوشه بالاخره یه سروشکل مشخص داره و حتی جای مشخص. اما نتیجه‌گیریت درست نیست: «آهنگ سنتی» رو «قالب سنتی»ه که «سنتی» می‌کنه، و این قالب خیلی گل‌وگشاده. گوشه‌ها حتماً «الگو» هستن: مثال مشخصی هستن از این‌که چه‌جور می‌شه رو فلان مودالیتی خاص تاکید کرد، چه‌جور می‌شه فلان الگوی ریتمیک رو تو مودالیتی‌های مختلف برد، و کلی چه‌جور دیگه. اما اینها تنها مثال‌های ممکن نیستن ـــ ما شعر فارسی رو به هفشده [!]تا آدم مشخص (از جنس فردوسی و مولوی و سعدی و حافظ و امثالهم) می‌شناسیم و برای کسایی که تازه دارن با شعر فارسی آشنا می‌شن از اینها نمونه می‌آریم؛ اما به‌راحتی می‌شه صدتا آدم دیگه هم ردیف کرد که هرکدومشون سهم مشخص و قابل توجهی در تطور شعر فارسی دارن و [نمونه‌هایی از] شعرهاشون رو باید از بهترین نمونه‌های شعر فارسی شمرد. گوشه‌های یه ردیف خاص، مشخص‌کنندهٔ سلیقهٔ صاحب ردیف هستن دربارهٔ عمومیت، کارکرد و قدرت بازنمایی قطعه‌ها؛ نه حتی همهٔ چیزایی که صاحب ردیف بلده! ردیف، شاید چیزی‌ه مثل یه کتاب دستور زبان، و گوشه‌های ردیف، شاید مثل جمله‌های نمونه‌ای هستن که تو کتاب دستور برای مثال آوردن برای قواعد استفاده می‌شن. این جمله‌ها، در یه کتاب خاص، حتماً «مشخص»ن و به‌شدت محدود. اما، درحالی‌که می‌دونیم که کل زبانمون با همون قواعد توی اون کتاب ساخته می‌شه، آیا همهٔ جمله‌های زبان همون جمله‌های توی کتاب‌ن؟ فکر می‌کنم واضح‌ه که «نه» ...

امیدوارم که بدترش نکرده باشم!

مازيار كنعاني
Monday 6 July 2009, 02:10 AM
سلام
ببين دوتا گزينه مي تونه درست باشه اشتباه هم مي تونه باشه بستگي به قابليت هاي اون گوشه داره . مي دوني كه خود دستگاه معنيش رو از گوشه پيدا مي كنه پس مجموعه ي گوشه ها كه يه دستگاه باشن هم ممكنه توشون آهنگ ساخته بشه هم به صورت خاصي كه نوازندگاني مثل ميرزا عبدالله ، برومند ، آقا حسين قلي يا... اجرا كرده اجرا بشن البته هيچ وقت دو اجرا حتي از يك نفر كاملاً مثل هم نيست چون هر زمان انسان حس و حال خاص خودشو داره