PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اشعار هومن



mehdihooman
Sunday 30 August 2009, 01:37 PM
خوب این بخش اختصاص داره به اشعار من . امیدوارم از راهنماییهای شما بهره مند بشم

mehdihooman
Sunday 30 August 2009, 01:41 PM
ایمان اگرم نیست ولی بهر ریا
سر را نبرم به سجده با مکر و دعا
از آه دف و نوای سنتور کنم
با دلبر عاشق کش خود رقص سما

sara
Monday 31 August 2009, 12:24 PM
کوتاه ولی زیبا.شاید چون کوتاه بود نمی شد مضمون خاصی ازش دریافت کرد.

mehdihooman
Monday 31 August 2009, 01:39 PM
ممنون از شما به خاطر انتقادتون . این دوبیتی رو دوست دارم به خاطر اینکه سنتور و موسیقی رو دوست دارم

sara
Sunday 6 September 2009, 12:49 PM
پس منتظر بقیه شون هم هستیم.

mehdihooman
Sunday 6 September 2009, 08:08 PM
نمي دونم اينجا بايد اشعار عاشقانه ،‌عارفانه يا اجتماعي ، كلاسيك و يا نو گذاشت . اميدوارم محدوديتي نباشه

mehdihooman
Sunday 6 September 2009, 08:09 PM
تا پرچم ما سه رنگ زيبا دارد ، اين جاذبه قشنگ و گيرا دارد
تا يك زن و مرد در همين خاك وسيع ، بر قلب نشان آريا را دارد
تا نام قشنگ پارس در اين وادي ،‌ در هر نفس و كلام يك تن باقيست
اين نام خليج تا ابد فارس ما ، ‌بر قلب سياه تازيان چون داغيست
تا اين قلم است در كفم مي گويم ،‌من زاده شدم به نام پاكت اي پارس
تا گوش جهان ز عشق من كر گردد ،‌ فرياد زنم كه لا خَليج اِلا فارس
تا سبز نشان سرسبزي ماست ، الماس سپيد تاج خوشبختي ماست
تا سرخي خون ما ز بيرق جاريست ،‌ اين آبي پاك رمز سرسختي ماست
اين حرف و كلام از درون قلبم ،‌ بر روح قلم دميده جان مي گيرد
وحي است كه قلب و روح و هر ذره من ،‌از خالق عشق در جهان مي گيرد
تا مهر به بام آسمان رخشان است ،‌ايران قشنگ قبله ايمان است
هر چند شغال مي كند صد فتنه ،‌اين شير هميشه زنده و غران است
در گوش فرو كن اين ندا اهريمن ،‌خاور ز خليج فارس جان مي يابد
زيرا كه ز آب گرم اين چشمه نور ،‌خورشيد به شرق اين زمين مي تابد
من هومنم و تمام دين و شرفم ، با نام وطن تنيده شد ديگر هيچ
اين اشك ،‌خليج تا ابد فارس ماست از چشم وطن چكيده شد ديگر هيچ

arash music85
Sunday 6 September 2009, 10:52 PM
برو ای ترک که ترک تو ستمگر کردم

حیف از آن عمر که در پای تو من سر کردم

بخدا کافر اگر بود به رحم آمده بود

زان همه ناله که در پای تو کافر کردم....

mehdihooman
Monday 7 September 2009, 11:47 AM
ممنون دوست من كه اينجا اومدي ، كاش يه انتقادي يا پيشنهادي هم در مورد شعرم مي دادي

fanoos
Wednesday 9 September 2009, 11:09 AM
سلام دوست من
اشعارتون واقعا قشنگه ....اینجا هیچ محدودیتی برای گذاشتن اشعارتون ندارید .پس هر مضمونی که دارن از ما دریغشون نکنین.

شما خیلی خوب میتونید در اشعارتون به موضوعی که می خواهید بپردازید. قواعد قافیه رو هم رعایت میکنید و کلمات هم قافیه خوبی پیدا می کنید .فقط گاهی توی شعرتون وزن کمی مشکل داره . اگه روی وزن شعرهاتون کار کنید .یک شاعر بی نقصید!!

موفق باشید

AmonAmath
Sunday 13 September 2009, 01:02 AM
با سلام .
همه ی اشعارتون تو همین ژانر هست ؟
شعر آزاد هم کار میکنید یا نه ؟

با احترام .

mehdihooman
Sunday 13 September 2009, 12:13 PM
با سلام .
همه ی اشعارتون تو همین ژانر هست ؟
شعر آزاد هم کار میکنید یا نه ؟

با احترام .



من در ژانرهاي مختلف كار مي كنم البته نسبت ضعيف و قوي دارم ولي شعر آزاد هم كار مي كنم .

با سپاس

mehdihooman
Monday 26 October 2009, 04:30 PM
یک مرد که واژه را شکر باران کرد
از چاووش خود نسیم را طوفان کرد
یک مرد که از مکر خسان گوشه نشست
از آه و سکوت خود جهان حیران کرد
یک پیر که از ناله و آه سنتور
ایمان به دل مردم بی ایمان کرد
خون خورد و نکرد شکوه از گردش چرخ
اما ز سکوت نغمه را عریان کرد
در بغض فرو نشست و ایوب منش
جاوید پیام خود در این ایران کرد
گر روشنی سپیده سر می زندت
باید که به او سجده ز عمق جان کرد
آنکس که نقاب بر رخ خویش کشید
یک دل نه هزار دل غمش گریان کرد
پرویز هنر گرچه در این وادی سوخت
مشکات دلش نور در این سامان کرد
آن مرد که از نغمه به جانم جان داد
خود رفت و دل هومن خود ویران کرد




پ.ن : تقدیم به استاد پرویز مشکاتیان ، روحش شاد .

mehdihooman
Wednesday 11 November 2009, 04:47 PM
گنجشکهای زخمی ، با قلبهای خونبار
گفتند از شقایق ، خواندند بر سر دار
صیاد دوره گردی ، دامی برایشان چید
باچشم دام دیدند ، اما کجاست بیدار
در دام گشته محصور ، سرگشته و پشیمان
اما دگـــر نمانده ، وقتی برای دیدار
اینک ز قلب آنها جز خون دگر نمانده
کو رحم دل به صیاد ، در این مدار دوار
الماس اشک گنجشک در دام بی اثر ماند
باید حدیث نو خواند ، بر صید همچو مردار
گنجشک جز شقایق عشقی دگر ندارد
در راه عشق باید رفتن به سر خریدار
باید خطر توان کرد ، تا یار را ببیند
گر چه پر است این راه ، از دام و گرگ و کفتار

mehdihooman
Tuesday 1 December 2009, 07:46 PM
در وصل یار خویش به سر یا که پا روم
هر رو روم سزاست که از خود رها روم
آنانکه می روند به صد جاه می روند
من مفلسم چگونه روم ، تا کجا روم
شرح ارادت است اگر می روم چه باک
عریان شوم ز ظاهر و از خود جدا روم
جانی دگر نمانده و از شوق دیدنش
باید به ناز چهره او جان فدا روم

mehdihooman
Monday 7 December 2009, 01:13 PM
خواستم رج بزنم عشق تو را گريان شد
اشك تو پاك كنم در غم خود باران شد
خواستم پاك كنم عشق تو را از فكرم
رفت و بر قلب نشست و به شبي ايمان شد
خواستم دل نهم اندر پي عشقت اما
تا كه دلدار شدي خانه من ويران شد
خواستم دل بكنم عشق تو را خط بزنم
آفت چشم تو بر دل زد و دل طوفان شد
باغت آباد شد از دل كه به دامت افتاد
از قضا اين دل من بود كه بي سامان شد
چه كنم با تو كه از فتنه تو داغ دلم
از دل و روح به رخسار زد و عريان شد
بودنت داغ به قلب است و نبودت داغ است
اين ميان هومن بيچاره كه سرگردان شد

arezuhaa
Tuesday 8 December 2009, 02:02 PM
در وصل یار خویش به سر یا که پا روم
هر رو روم سزاست که از خود رها روم
آنانکه می روند به صد جاه می روند
من مفلسم چگونه روم ، تا کجا روم
شرح ارادت است اگر می روم چه باک
عریان شوم ز ظاهر و از خود جدا روم
جانی دگر نمانده و از شوق دیدنش
باید به ناز چهره او جان فدا روم

بسيار عالي بود شما خيلي خوب ميتونيد با كلمات بازي كنيدو به زيبايي شعر اضافه كنيد ولي اگه اين يك غزله بايد يه بيت بهش اضافه كنيد چون غزل حداقل 5بيته بازم ميگم خيلي عالي بود موفق باشيد

mehdihooman
Tuesday 8 December 2009, 05:06 PM
خيلي ممنون از نظرتون ، هميشه منتظر انتقادهاي سازنده شما هستم

moein babayee
Tuesday 8 December 2009, 08:00 PM
خیلی جون دار بودن و جالب، ایوول
آرزوی موفقیت واست می کنم
اینم می گم من در برابر شعرات خیلی کوچیکم و انصافا نمی تونم ایرادی بگیرم یا نظری بدم!

فقط این شعر
تا پرچم ما سه رنگ زيبا دارد رویای خیس و خیلی زیباییه واسه ی هر ایرانی!
به امید اون روز ...

mehdihooman
Wednesday 9 December 2009, 09:12 AM
خیلی جون دار بودن و جالب، ایوول
آرزوی موفقیت واست می کنم
اینم می گم من در برابر شعرات خیلی کوچیکم و انصافا نمی تونم ایرادی بگیرم یا نظری بدم!

فقط این شعر رویای خیس و خیلی زیباییه واسه ی هر ایرانی!
به امید اون روز ...


بسيار ممنونم از شما دوست عزيزم . نظرات دوستان عزيزي مثل شما باعث پيشرفت شعر من ميشه .

mehdihooman
Monday 15 February 2010, 05:43 PM
اين اشك ديده بستان ، چون از دلم رسيده
طي مسير كرده ، تا از رخم چكيده
اين اشك آه سرديست كز هجر يار خيزد
تا از شراب اندوه ، در جام عشق ريزد
دل پير شد كجايي اي ماه شام تارم
اي فتنه نگاهت كرده خزان بهارم
من عاشقت نبودم ، تو صيد دام كردي
طنازي صد افزون ، هر دم مدام كردي
وقتي كه مست كردي اين روح تشنه من
تيغي زدي به قلب در عشق خفته من
رفتي و اين دل من ، با تو به غم سفر كرد
از هرچه عشق ديگر ، با ياد تو حذر كرد
اين اشك از فراق ، يار شكر دهانم
هر روز مي زند موج ،‌در متن ديدگانم
همچون شقايقي مست تنها به انتظارم
تا وصل جان به جانان ، پيوسته بي قرارم
بازآ‌ كه اين زمستان با تو بهار گردد
شايد به لطف نازت ، چشمم خمار گردد
بازآ دليل هومن دل بي تو گريه دارد
در قطره هاي اشكش صد درد و غصه دارد

ghzl
Tuesday 16 February 2010, 03:27 PM
شعری که در وصف زنده یاد پرویز مشکاتیان سرودی به دل نشست .

mehdihooman
Tuesday 16 February 2010, 08:01 PM
سپاس از شما براي مطالعه اشعارم

saleh.yoosefian
Tuesday 16 February 2010, 10:48 PM
اين اشك ديده بستان ، چون از دلم رسيده

طي مسير كرده ، تا از رخم چكيده
اين اشك آه سرديست كز هجر يار خيزد
تا از شراب اندوه ، در جام عشق ريزد
دل پير شد كجايي اي ماه شام تارم
اي فتنه نگاهت كرده خزان بهارم
من عاشقت نبودم ، تو صيد دام كردي
طنازي صد افزون ، هر دم مدام كردي
وقتي كه مست كردي اين روح تشنه من
تيغي زدي به قلب در عشق خفته من
رفتي و اين دل من ، با تو به غم سفر كرد
از هرچه عشق ديگر ، با ياد تو حذر كرد
اين اشك از فراق ، يار شكر دهانم
هر روز مي زند موج ،‌در متن ديدگانم
همچون شقايقي مست تنها به انتظارم
تا وصل جان به جانان ، پيوسته بي قرارم
بازآ‌ كه اين زمستان با تو بهار گردد
شايد به لطف نازت ، چشمم خمار گردد
بازآ دليل هومن دل بي تو گريه دارد

در قطره هاي اشكش صد درد و غصه دارد


دوست عزیز سلام
از اینکه بی وقتم و تمام سروده هات رو نمی تونم بخونم شرمنده ام. اما دیدم زیبا سرودی گفتم گپی هرچند کوتاه از خرده دانسته هام بچسبونم تو این پست.
طبعتون روانه و مشخصه از اشعار کلاسیک زیاد خوندید. و چندگاهی است می نویسید.

اگر تونسته باشم چیزی هدیه بدم از خرده چیزی که در چنته دارم خوشحال میشم. امید که قبول افتد و در نظر آید. هر چند احساس در هر شعری حرف اول رو می زنه و فرم مصداق بروز شعر هست. و این غزل واره پیوسته است و زیبا که از دل برآمده.

گفتنی بر این غزل سه چیز دارم:

اول اینکه
وزن غزل وارتون "مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن" (بحر مضارع مثمن اخرب) هست که از اوزان متقارن عروضی است. و این نوع تقارن در وزن شعر که شما خواسته یا ناخواسته گاهی از ویرگول در وسط مصرع استفاده کردید، باعث می شه وزن مصرع نصف کامل بشه.
یعنی فی المثل نصف مصرع:

شاید به لطف نازت، چشمم خمار گردد

نصف وزن قبل از ویرگوله و نصف بعد بعد از ویرگول

این کار شما رو آسون می کنه و وزن مناسبی برای غنای رومانتیک در شعر فارسی است. این رنگ و وزن من رو به یاد حافظ می ندازه. شاید خواسته یا ناخواسته در ضمیرتون حافظ رو داشتید.

مثلا این رو از حافظ با همین وزن داریم:

" از خون دل نوشتم، نزدیک دوست نامه انی رایت دهرا من هجرک القیامه
پرسیدم از طبیبی احوال دوست گفتا فی بعدها عذاب فی قربک السلامه
هر چند کازمودم از وی نبود سودم من جرب المجرب هلت به الندامه"

این وزن، وزنٍ اصطلاحا متقارن و سبکیه و دستتون رو باز می گذاره برای سرایش. اما یه ایراد داره. و اون اینکه حافظ بسیار از این وزن استفاده کرده و در اوزان شعری ما بحر مضارع مثمن اخرب را به اسم حافظ می شناسیم.
پس هرکسی که این وزن رو می شنوه ممکنه حافظ رو سریعا تداعی کنه و غزلتون مغلوب ناخودآگاه حافظ که در برترین بودنش شکی نیست. پیشنهاد من استفاده از اوزان ترکیبیه. هرچند سیاق شعرسرایی از این غزل واره نشون می ده کم نخوندید و به راحتی می تونید از اوزان ترکیبی هم استفاده کنید.

دوم اینکه
زبان جاری در غزل واره تون حالت خطابه داره. شما معشوقه رو مخاطب قرار دادید در اکثر ابیات و به گفتگوی یک طرفه با او نشستید. پس این گفتگو باید در تمام ابیات اگر صحبتی هست رعایت بشه.

این شعر با مطلع :
"اين اشك ديده بستان ، چون از دلم رسيده


طي مسير كرده ، تا از رخم چكيده"

شروع می شه که واژه ی "بستان" خطابه رو آغاز می کنه.
همین گونه در بیت : "
دل پير شد كجايي اي ماه شام تارم
اي فتنه نگاهت كرده خزان بهارم "
و ابیات دیگر خطابه رو می بینم. اما در بیت:

اين اشك از فراق ، يار شكر دهانم
هر روز مي زند موج ،‌در متن ديدگانم

دیگه معشوقه مخاطب نیست و این زیبایی پیوسته ی ابیات قبلی رو خدشه دار می کنه

اگر جسارت نباشه بیایید بیت بالا از شما رو اینجوری بنویسیم:

اشکٍ من از فراقت، یار شکر دهان ام
هر روز می زند موج، در متن دیدگان ام

که با اضافه شدن ضمیر "ت" به واژه ی فراق خطابه به معشوقه حفظ میشه و زیبایی اتحاد پایاست.



سوم اینکه
من با اجازتون بیت تخلص رو کمی زیر ذره بین که می برم چند تا چیز ناهماهنگ جلوه میده.
فی المثل تخلص شعری "هومن". ببینید جناب هومن، در تغزل و شعر کلاسیک ما اسم شخص موقعی زیباست برای تخلص که معنی نسبتا ساده داشته باشه و در عین حال متداول الصرف باشه.
یعنی بتونیم باهاش ایهام و کنایه و بسیاری ادوات تجمیل و آرایه استفاده کنیم. نام هومن علی رغم مصداق و ریشه ی فارسی کهن، مصرف امروزی داره. و این صرف امروزی معنی سازی و به تبع اون زیباسازی رو برای شما محدود کرده.

بنده هم دیرگاهی با شما هم شرط بودم و نام شخصی رو تخلص داشتم و پیدا کردن تخلص برای منٍ خٌرد بسیار درشت بود.

علاوه بر تخلص بیایید بیت تخلص رو یه بار بخونیم:

بازآ دليل هومن دل بي تو گريه دارد

در قطره هاي اشكش صد درد و غصه دارد

حالا دوباره اینگونه که من جسارت کردم و نوشتم بخونیم:

بازآ دليل هومن دل بي تو گريه دارد

یک قطره از دو چشمش، صد درد و غصه دارد

که نوعی تناسب هم بین واژه ها ی یک و دو صد و مجاز جز به کل به عنوان آرایه به وجود می آد.


القصه سرتون رو در آوردم تا تونسته باشم به وسع خودم مجرای جاری شدن طبع سیالتون رو عریض تر کنم.

امید که قبول افتاد.

mehdihooman
Saturday 20 February 2010, 10:50 PM
ممنون صالح عزيز ،‌
بسيار ياد گرفتم از مطالبي كه نوشته بودي . براي من باعث افتخاره اگه هميشه اشعارم رو بخوني و انتقادات و پيشنهاداتت رو بنويسي

morteza3164
Wednesday 31 March 2010, 12:36 AM
اشعار شما جای تقدیر و تشکر داره جناب هومن
امیدوارم در راهی که قدم گذاشته اید همیشه موفق باشید
با تشکر الیاس

mehdihooman
Wednesday 31 March 2010, 08:37 AM
ممنون از لطفت الياس عزيز اميدوارم شما نيز پيروز باشيد

MEHRNAM
Wednesday 31 March 2010, 11:25 AM
من تازه این تاپیک رو دیدم... کاش زودتر به چشمم میخورد چون واقعا" اشعارتون لطیف و حرفه ای اند و از خوندنشون چیزای زیادی یاد گرفتم... منتظر اشعار بعدی شما هستیم.

mehdihooman
Wednesday 31 March 2010, 12:41 PM
با تشكر از شما mehrnam عزيز .من هم منتظر نظرات و انتقادات سازنده شما هستم

mehdihooman
Thursday 1 July 2010, 09:47 PM
ســـاقیا می بده امــروز ز حسنت مستم
که ز حسن رخ تو جــــام بتــان بشکستم
چه کسی گفت که عشق من و تو نیستی است
عشق تو نیستیم داد ، ولــی مـن هستم

iranzamin
Thursday 1 July 2010, 10:00 PM
هومن جان خیلی شعرات به دل میشینه . مخصوصا اون شعر در مورد استاد مشکاتیان
امیدوارم کارهای بیشتری بذاری تا ما استفاده کینم

mehdihooman
Friday 2 July 2010, 07:44 PM
ممنون ايران زمين عزيز .
اميدوارم روح استاد مشكاتيان از شعر من راضي باشه

mehdihooman
Tuesday 13 July 2010, 10:02 PM
تمام حرفهای من به حرف تو تمـام شد
کتاب شعرهای من کـلام مستدام شد
چگونه وصف تو کنم به شعرهای نخ نما ؟
دراین خطوط ساده ای که صرف می کند تو را
تو نه شبیه روزی و نه شب بگو تو کیستی ؟
مگر فرشته و ملک ، یقین خـدا که نیستی
تملقت نمی کنم ولــی چنان مقدســــی
نمی رسد به خاطرم شبیه تو دگر کســی
کدام معجزی تو را شبیه حق چو نور کــرد
دل مرا به عشق تو یگانه شوق و شور کرد
کسی چو من تو دیده ای ندیده عاشقت شود
چنان تو را صدا کند چو من که لایقت شود
اگر تو آدمی که ما غبار راه مـــی شویم
زخاک آمده برون دوباره خاک مــی شویم
بدون شک بهشت حق یگانه لایق تو شد
بگو به من تو کیستی که عشق عاشق تو شد
هنوز در این عجبم بشر ، ‌فرشته یا خـدا
چگونه هومنت کند تو را در این سرا صدا ؟

mehdihooman
Saturday 31 July 2010, 08:02 PM
چندی پی حج دل به حجـــاز آوردم
سر را پی سجده در نمــــــاز آوردم
از سنگ حرم صدای آمد ای دوست
من خود رخ خود بهر نیـــــــاز آوردم

morteza3164
Saturday 7 August 2010, 12:20 PM
هومن جان اشعارت بسیار زیبا است احسنت بر شما و این حس عارفانه شما

arezuhaa
Saturday 7 August 2010, 03:13 PM
تبریک میگم شعرهاتون بسیار زیبا بود ولی....
یکم روی وزن بیشتر کار کنید
با تشکر

mehdihooman
Friday 20 August 2010, 07:13 PM
آنانکه بهشت مسکن است ایشان را
خـود بــاده دهند جملـه انســان را
می نوش که گر ز حق رسد تعزیری
اول بزنند حـــــوری و غلمــــــان را

BaBak_ParSian
Friday 20 August 2010, 07:39 PM
باید شعری از خودمون بگیم

STNHZ
Saturday 21 August 2010, 09:12 AM
اشعار شما رو خوندم و مسحور تك تك اونا شدم.
واقعا به دلم نشست.
موفق باشيد...

mehdihooman
Tuesday 24 August 2010, 07:28 PM
من شام را فهمیده ام ، زیرا که تو شام منی
در عشق بنیان گشته ام ، ‌آغاز بنیـــــان منی
من با فرشته گنگم و ،‌من از خدا ترسیده ام
در بند شیطان گشته ام ، زیرا تو شیطان منی
ایمان کجا چون هیزمی آتش به جانم می زند
تو آتشین کفـــری ولـی مشروح ایمـــان منی
من تا سحــر بیدارم از ، ‌لبخند نــابت نــازنین
زخمی و مرهم توامان ، هم درد و درمان منی
در حال فهمیدم چــــرا ،‌ آدم فریبت می خورد
حوا و سیب و مــار این ، قلب پریشـــان منی
این دل بیابانی شده ، باش و ببار و ریشه کن
بر این کویر ســرد دل ، مــــانند باران منـــی
من دوستت می دارم و ، از عشق تو سر می روم
زیرا که سامان و سر و ، شمع شبستان منی
من با تو زیبا می شوم ، زیبای رویاهای من
با آن لبان آتشین ،‌ زایشگــــر جان منــــی
حبل المتین زلف تو ، فرش سر من می شود
من راضیم بر رزق تو ، زیرا تو قرآن منـــــی
در عشق من عریان شو ای بانوی شام تیره ام
آن سان که شوق و شور و شر ، در شعر عریان منی
هومن فدای ناز تو ،‌ با من بساز ای ماهـرو
زیرا که آوای غم این چشم گریان منــــــی

mehdihooman
Thursday 2 September 2010, 07:16 PM
امشب که در نماز عزم یار می کنم
با بوسه های سرخ تو افطار می کنم
آرام جــــــان ز خیــــالت ندارم و
آن را حواله به وعده دیدار می کنم
دل گرچه صد هوس پوچ می کند
از بهر تو زلال و خریدار می کنم
از امتداد بوســـه تو تا سر سحر
جان را شکسته ساغر و بیمار می کنم
از طعم آن شراب لبت مست و بی خودم
از شرم بوسه های تو انکار می کنم
از زلف سرکجت به نماز سحر رسم
سجده بر آن دو چشم پری وار می کنم
تو قبله ای برای هومن و در این مدار عشق
دل را برای عشق تو پرگار می کنم

morteza3164
Thursday 2 September 2010, 10:27 PM
سلام هومن جان بابا ایول خیلی قشنگ بود و لذت بردم دست و قلمت درد نکنه داداشی

:am :27: :27:

mehdihooman
Friday 3 September 2010, 01:58 PM
ممنون مرتضي عزيز . دارم ازت ياد مي گيرم و آرزوم اينه بتونم عين تو دو بيتي هاي زيبا بگم

mehdihooman
Thursday 7 October 2010, 09:05 PM
در ته کوچه ما
دست نامرئی شب
آتشی از گل رویا
افروخته بود
و به دستان پر از نفرت خود
صورت ماه مرا سوخته بود
و لب باکره شادی را


به نخ تیره این شب زدگی دوخته بود
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
در ته کو چه ما
شب سخنی تکراری است
و نگاه دختر همسایه
پشت آن پنجره رو به رخم
خالیست
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
در ته کوچه ما
نور چراغی کهنه
می زند سوسویی
که به آن کهنه چراغ
می تواند فردا
کوچه نورافشان گردد
ماه را جلوه هر روز
دوچندان گردد
و نگاه من و آن پنجره خالی و پوچ
به رخ دختر همسایه که غرق شادیست
و دو صد بوسه و لبخند و امید
که به چشمان سیاهش جاریست
مهمان گردد

morteza3164
Friday 8 October 2010, 09:46 PM
مرسی هومن جان بسیار زیبا و با احساس بود
شادیت مبارک

mehdihooman
Friday 29 October 2010, 05:23 PM
معشوق گل یاس و ، مینای بهارانی
بوی خوش لحن تو اسباب پریشانی
گویند که عشق تو کفر است مرا هر دم
گویم تو خداوندی ، عشق است مسلمانی
ای گل زده گیسویت ، سیب است گل رویت
کفر است مرا کویت ، کفرت به چه آسانی
مریم ز تو روییده ، چشمان تو را دیده
چشمان من از چشمت ، ابری شد و بارانی