Leon
Sunday 20 September 2009, 04:40 PM
You can see links before reply
زمانیکه هنرمندی خلاق به هردلیلی از صحنهی هنر و آفرینش هنری به دور میماند، زندهگیاش تمامشده است، بنابراین میتوان گفت که هنرمند باارزش سرزمینمان«پرویز مقصدی» برای بار دوم درگذشت.ا
پرویز مقصدی از بنیانگذاران موسیقی پاپ ایران در اواخر دههی چهل خورشیدی بود که بسیاری از بزرگان ترانه و آواز ایران موفقیت خود را مدیون همکاری با او هستند.نقش این آهنگساز باارزش ایرانی، در دگرگونی و پیشرفت موسیقی پاپ ایران انکارناپذیر است.
وقتیکه مجلههای دیروز را ورق میزنم، میبینم که نه تنها از پرویز مقصدی، بلکه بهطور کلی از بیشتر خالقان آثار ماندگار، مطلب قابل توجهی بهچشم نمیخورد. گویا روجلدی مجلههای پُرتیراژ و کمتیراژ آنزمان، فقط به عکس و چهرهی آوازخوانان و بازیگران سینما اختصاص داشت. هرآنچه مطلب، خبر، شایعه، گفتوگو و گزارش نیز که در مجلهها بود، آن هم اختصاص به آوازخوانان و بازیگران سینما داشت. اینطور بهنظر میرسد که مردم آن دوره، فقط به آنانی که دیده یا شنیده میشدند، توجه داشتند که صدالبته این کوتاهی از جانب رسانههای آنزمان بوده است. البته این بدان معنا نیست که از خالقان آثار هیچ مطلب و خبری نبود، بود، اما کم بود و لابد به همین دلیل است که تا به امروز نیز وقتی میخواهند صدای آوازخوانی را درخواست کنند، از او باعنوان صاحباثر نام میبرند، مثلن فلان ترانهی ستار یا داریوش یا هر آوازخوان دیگر.ا
پرویز مقصدی خالق آثار ماندگاری چون «به من نگو دوستت دارم»، «حسود»، قصهی وفا»، گلبیگلدون»، «ساحل و دریا»، «تلافی»، «تنگه غروبه»، و صدها ترانهی ماندگار دیگر است. او در طول فعالیت هنریاش برای آوازخوانانی چون زندهیاد ویگن، عارف، داریوش، منوچهرسخایی، رامش، نلی، آرتوش، گوگوش، لیلا فروهر، ماسیس، کیوان، افشین مقدم، اونیک، مرجان و بسیاری دیگر از آوازخوانان بهنام، زیباترین آهنگها را ساخت.ا
آهنگسازی ترانههای گروه«ششوهشت» که از شوهای تلویزیونی آن دوره بود و نیز دورهی نخست شوی تلویزیونی«چشمک» برعهدهی پرویز مقصدی بود. با اینهمه، پرویز مقصدی در سال 1356 به دلیل دلسردی از محیط هنری، تصمیم گرفت که برای هیمشه به امریکا برود. اما سفرش بیش از چند ماه طول نکشید و دوباره به وطن بازگشت. پس از انقلاب سال پنجاهوهفت نیز به امریکا مهاجرت کرد، اما باوجود اصرارها و پیشنهادهای بسیار، ترجیح داد که از صحنهی فعالیتهای هنری دور باشد و تقریبن کسی خبری از ایشان نداشت.ا
در گفتوگوی تلفنی که در خردادماه سال 1385 با زندهیاد«پرویز اتابکی» داشتم، از ایشان در مورد «پرویز مقصدی» سوال کردم و ایشان گفتند من و خیلیهای دیگر، هیچ خبری از آقای مقصدی نداریم و نیز اضافه کردند که:«به نظر من پرویز مقصدی از بهترین ملودیسازان موسیقی پاپ ایران بود.»ا
اردلان سرفراز شاعر و ترانهسرای باارزش ایران، زمانیکه خبرنگار یکی ازمجلههای پیش از انقلاب، از ایشان پرسید: آیا در آهنگسازی تحول و ابداعی پدید آمده که کار آهنگساز را بهکلی از روش پیشینیان جدا کند؟
اردلان سرفراز چنین پاسخ دادند: « بله و بنیانگذار این کار در اصل«پرویزمقصدی» بوده است و این ابداع مدیون پرویزمقصدی است. او بود که فرم دوصدایی را بهوجود آورد، البته بعد از پرویزمقصدی دیگرانی مثل پرویز اتابکی، بابک افشار و حسن شماعی زاده و چند نفر دیگر تحولی دراین کار بهوجود آوردند.»ا
یکی از بچههای خوب ایران بر روی اینترنت یک کار بسیار مفید انجام داده است. دوست خوب «حمید»عزیز وبلاگی دارد با نام «فتومیوزیک» که در این وبلاگ با درج مطالب هنری جالب از مجلههای قدیمی، گوشههایی از حافظهی هنری را زنده نگاه داشته است. در این وبلاگ گفتوگوی مجلهی جوانان با آقای«پرویز مقصدی» منتشر شده که این گفتوگو به تاریخ شانزدهم آبان ماه سال 1356 خورشیدی انجام گرفته بود. با سپاس از زحمات حمید عزیز، گفتوگوی مجلهی جوانان با «پرویز مقصدی» را در اینجا میآورم و در ضمن از دوست عزیزی که لطف کرد و این عکس را برای ما فرستاد، بینهایت سپاسگزارم. این عکس مربوط به همان گفتوگوی مجلهی جوانان با «پرویز مقصدی در
سال 1356 است:
You can see links before reply
- پرویز مقصدی آهنگساز مشهورکه برای اقامت همیشهگی
به امریکا مهاجرت کرده بود، بعد ازچند ماه دلاش هوای وطن کرد وبه ایران بازگشت و حالا بر سر دوراهی مانده که بماند یا برگردد. خبرنگار«جوانان» که از بازگشت وی اطلاع حاصل کرده بود به دیدار وی شتافت و با وی به گفتوگو نشست.
- مقصدی در پاسخ این که چرا زندهگی خود را فروختی و به امریکا رفتی در حالی که کار تو و آثار تو ایرانی است و متعلق به این مملکت گفت : راستش بزرگترین عامل سفر پر از دلتنگی من به امریکا نمکنشناسی خوانندهگان بود که از فکر و ذهن و اثر من به همه چیز رسیدند و قدر نشناختند.
- مقصدی به خبرنگار جوانان گفت: بیست سال پیش وقتی اولین آهنگهای خود را برای اجرا به خوانندهگان سپردم هیچ گاه فکر نمیکردم تا این حد دستام بینمک و خوانندهگان نمکنشناس باشند. شما کافی است نگاهی به کارنامهی زندهگی خصوصی و هنری هر آهنگسازایرانی بیاندازید و بفهمید که درد بزرگ من چیست؟
من به عنوان آهنگساز در حقیقت خالق اثرهنری هستم و در این میان خواننده به همه چیز میرسد و من هنوز اندرخم یک کوچهام. هر بار که خوانندهی تازه نفسی پیش من آمده، آنقدر مودب، مهربان و محجوب بوده که دگرگون شدم و گفتم که مقصدی! خودشه ...همون کسی که دنبالاش می گشتی ... همون که قدر زحمات تو را خواهد دانست و نمکنشناسی نمیکند. وقتی اولین آهنگ را به او میسپردم هنوز سربزیر و آرام بود ولی وقتی با دومین و سومین آهنگ جان میگرفت و نامههای عاشقانهی دخترها، پیشنهادات و قراردادها را پیش چشم میدید رنگ عوض میکرد و دیگر مرا نمیشناخت.
باورتان میشود ؟ همین عکسالعملها و همین قصههای غمآلود تکراری آهنگسازو خواننده مرا ناامید و دلشکسته ساخت و ناگهان تصمیم گرفتم برای همیشه به کشوری غریب بروم و آنجا برای غریبهها آهنگ بسازم و یا اصلن برای دل خودم بسازم و به کار آزاد بپردازم و زندهگی را بگذرانم.
- حتما میدانید که من اولین آهنگسازی بودم که در موزیک ایرانی تحولی بزرگ و دور از انتظار بهوجود آوردم وبا کمک هارمونی غرب، ملودیهای ایرانی را دچار دگرگونی ساختم و یک موزیک مدرن به مردم ارایه دادم. در این راه خوانندهگانی را ساختم و به شهرت و محبوبیت و ثروت رساندم. حتمن خودتان میدانید: ویگن، گوگوش ، آرتوش ، رامش ، عارف ، داریوش ، افشین مقدم، کیوان ، نلی، ماسیس، اونیک ، لیلا فروهر و بالاخره مرجان که البته هنوز به درستی این آخری را بررسی نکردم و امیدوارم غیر از بعضی همکاران خواننده باشد.
- بعضی از این دوستان خواننده را به یاد میآورم که با گردن کج و لبخند معصومانه نزدم آمدند، آهنگهایم را خواندند و وقتی جیبشان پُرپول شد ناگهان همه چیز را فراموش کردند، حقشناسی و قدردانی که نکردند هیچ، بنده را به جا هم نیاوردند و از همهی اینها گذشته کلی هم طلبکار شدند، چون بهاصطلاح، خرشان از پل گذشته بود، من که ابتدا«جناب آقای پرویز مقصدی» بودم کم کم «آقای مقصدی» بعد «پرویز آقا» ... بعد «پرویز» آنگاه«اون آهنگسازه» شدم و بعد دیگر مورد شناسایی هم نبودم. راستی افسوس ندارد؟ ناامیدی و دلسردی بهوجود نمیآورد؟
مقصدی ادامه میدهد: من آهنگهای موفق را ساختم، خواننده به ثروت، محبوبیت و ویلا و اتومبیل آخرین سیستم و موقعیت عالی رسید، کمپانی نوار وصفحه، براندوختهی بانکی خود افزود و من در پرداخت قسط ها واماندم و مجبور شدم شب و روز با هم کار کنم و تنها دلام خوش بود که گاه در جایی نام من نیز همراه فلان آهنگ موفق بیاید ولی چه فایده؟ این قسمت آخری هم چنگی به دل نمیزند چون دیگر هر کسی از راه رسیده آهنگساز و خالق اثر شده است. هر کسی دنبال شعر و آهنگ دوید و به نتیجه نرسید ناگهان خودش آهنگساز وترانهسرا شد چون ضابطه و مقررات و قانونی ندید.
خب! من این ها را دیدم .دلام گرفت، مدتی سکوت کردم و بعد هم ویلا و اثاثیهی خود را فروختم و با همسر و بچه هایم به امریکا رفتم تا برای همیشه در این دیار بمانم ولی بعد از چند ماه دیدم یک آهنگساز که در فضای ایران بزرگ شده و آثارش را خلق کرده در دیار غریب دلاش میگیرد و شدیدن احساس غربت میکند. حالا برگشتهام تا آخرین تصمیم خود را بگیرم ... که آیا با این وضع بسازم و دم نزنم و یا برای همیشه دست از کار بکشم و راهی دیار غریب بشوم ... حالا تنها یک دو راهی بزرگ روبهروی خود دارم و یک تصمیم عاقلانه و قطعی. بمانم یا بروم ؟ به هر حال در این باره فکر خواهم کرد.
********
مجلهی «اپیزود» درگذشت هنرمند باارزش سرزمینمان«پرویز مقصدی» را به جامعهی هنری، دوستان و آشنایان آن زندهیاد و نیز ایرانیان هنردوست تسلیت میگوید. روحاش شاد، ناماش جاودان و یادش گرامیباد.ا
آنسه امیری - مجله اپیزود ، شمارهی سیونُه
پانزدهم فروردین ماه 1388 خورشیدی
زمانیکه هنرمندی خلاق به هردلیلی از صحنهی هنر و آفرینش هنری به دور میماند، زندهگیاش تمامشده است، بنابراین میتوان گفت که هنرمند باارزش سرزمینمان«پرویز مقصدی» برای بار دوم درگذشت.ا
پرویز مقصدی از بنیانگذاران موسیقی پاپ ایران در اواخر دههی چهل خورشیدی بود که بسیاری از بزرگان ترانه و آواز ایران موفقیت خود را مدیون همکاری با او هستند.نقش این آهنگساز باارزش ایرانی، در دگرگونی و پیشرفت موسیقی پاپ ایران انکارناپذیر است.
وقتیکه مجلههای دیروز را ورق میزنم، میبینم که نه تنها از پرویز مقصدی، بلکه بهطور کلی از بیشتر خالقان آثار ماندگار، مطلب قابل توجهی بهچشم نمیخورد. گویا روجلدی مجلههای پُرتیراژ و کمتیراژ آنزمان، فقط به عکس و چهرهی آوازخوانان و بازیگران سینما اختصاص داشت. هرآنچه مطلب، خبر، شایعه، گفتوگو و گزارش نیز که در مجلهها بود، آن هم اختصاص به آوازخوانان و بازیگران سینما داشت. اینطور بهنظر میرسد که مردم آن دوره، فقط به آنانی که دیده یا شنیده میشدند، توجه داشتند که صدالبته این کوتاهی از جانب رسانههای آنزمان بوده است. البته این بدان معنا نیست که از خالقان آثار هیچ مطلب و خبری نبود، بود، اما کم بود و لابد به همین دلیل است که تا به امروز نیز وقتی میخواهند صدای آوازخوانی را درخواست کنند، از او باعنوان صاحباثر نام میبرند، مثلن فلان ترانهی ستار یا داریوش یا هر آوازخوان دیگر.ا
پرویز مقصدی خالق آثار ماندگاری چون «به من نگو دوستت دارم»، «حسود»، قصهی وفا»، گلبیگلدون»، «ساحل و دریا»، «تلافی»، «تنگه غروبه»، و صدها ترانهی ماندگار دیگر است. او در طول فعالیت هنریاش برای آوازخوانانی چون زندهیاد ویگن، عارف، داریوش، منوچهرسخایی، رامش، نلی، آرتوش، گوگوش، لیلا فروهر، ماسیس، کیوان، افشین مقدم، اونیک، مرجان و بسیاری دیگر از آوازخوانان بهنام، زیباترین آهنگها را ساخت.ا
آهنگسازی ترانههای گروه«ششوهشت» که از شوهای تلویزیونی آن دوره بود و نیز دورهی نخست شوی تلویزیونی«چشمک» برعهدهی پرویز مقصدی بود. با اینهمه، پرویز مقصدی در سال 1356 به دلیل دلسردی از محیط هنری، تصمیم گرفت که برای هیمشه به امریکا برود. اما سفرش بیش از چند ماه طول نکشید و دوباره به وطن بازگشت. پس از انقلاب سال پنجاهوهفت نیز به امریکا مهاجرت کرد، اما باوجود اصرارها و پیشنهادهای بسیار، ترجیح داد که از صحنهی فعالیتهای هنری دور باشد و تقریبن کسی خبری از ایشان نداشت.ا
در گفتوگوی تلفنی که در خردادماه سال 1385 با زندهیاد«پرویز اتابکی» داشتم، از ایشان در مورد «پرویز مقصدی» سوال کردم و ایشان گفتند من و خیلیهای دیگر، هیچ خبری از آقای مقصدی نداریم و نیز اضافه کردند که:«به نظر من پرویز مقصدی از بهترین ملودیسازان موسیقی پاپ ایران بود.»ا
اردلان سرفراز شاعر و ترانهسرای باارزش ایران، زمانیکه خبرنگار یکی ازمجلههای پیش از انقلاب، از ایشان پرسید: آیا در آهنگسازی تحول و ابداعی پدید آمده که کار آهنگساز را بهکلی از روش پیشینیان جدا کند؟
اردلان سرفراز چنین پاسخ دادند: « بله و بنیانگذار این کار در اصل«پرویزمقصدی» بوده است و این ابداع مدیون پرویزمقصدی است. او بود که فرم دوصدایی را بهوجود آورد، البته بعد از پرویزمقصدی دیگرانی مثل پرویز اتابکی، بابک افشار و حسن شماعی زاده و چند نفر دیگر تحولی دراین کار بهوجود آوردند.»ا
یکی از بچههای خوب ایران بر روی اینترنت یک کار بسیار مفید انجام داده است. دوست خوب «حمید»عزیز وبلاگی دارد با نام «فتومیوزیک» که در این وبلاگ با درج مطالب هنری جالب از مجلههای قدیمی، گوشههایی از حافظهی هنری را زنده نگاه داشته است. در این وبلاگ گفتوگوی مجلهی جوانان با آقای«پرویز مقصدی» منتشر شده که این گفتوگو به تاریخ شانزدهم آبان ماه سال 1356 خورشیدی انجام گرفته بود. با سپاس از زحمات حمید عزیز، گفتوگوی مجلهی جوانان با «پرویز مقصدی» را در اینجا میآورم و در ضمن از دوست عزیزی که لطف کرد و این عکس را برای ما فرستاد، بینهایت سپاسگزارم. این عکس مربوط به همان گفتوگوی مجلهی جوانان با «پرویز مقصدی در
سال 1356 است:
You can see links before reply
- پرویز مقصدی آهنگساز مشهورکه برای اقامت همیشهگی
به امریکا مهاجرت کرده بود، بعد ازچند ماه دلاش هوای وطن کرد وبه ایران بازگشت و حالا بر سر دوراهی مانده که بماند یا برگردد. خبرنگار«جوانان» که از بازگشت وی اطلاع حاصل کرده بود به دیدار وی شتافت و با وی به گفتوگو نشست.
- مقصدی در پاسخ این که چرا زندهگی خود را فروختی و به امریکا رفتی در حالی که کار تو و آثار تو ایرانی است و متعلق به این مملکت گفت : راستش بزرگترین عامل سفر پر از دلتنگی من به امریکا نمکنشناسی خوانندهگان بود که از فکر و ذهن و اثر من به همه چیز رسیدند و قدر نشناختند.
- مقصدی به خبرنگار جوانان گفت: بیست سال پیش وقتی اولین آهنگهای خود را برای اجرا به خوانندهگان سپردم هیچ گاه فکر نمیکردم تا این حد دستام بینمک و خوانندهگان نمکنشناس باشند. شما کافی است نگاهی به کارنامهی زندهگی خصوصی و هنری هر آهنگسازایرانی بیاندازید و بفهمید که درد بزرگ من چیست؟
من به عنوان آهنگساز در حقیقت خالق اثرهنری هستم و در این میان خواننده به همه چیز میرسد و من هنوز اندرخم یک کوچهام. هر بار که خوانندهی تازه نفسی پیش من آمده، آنقدر مودب، مهربان و محجوب بوده که دگرگون شدم و گفتم که مقصدی! خودشه ...همون کسی که دنبالاش می گشتی ... همون که قدر زحمات تو را خواهد دانست و نمکنشناسی نمیکند. وقتی اولین آهنگ را به او میسپردم هنوز سربزیر و آرام بود ولی وقتی با دومین و سومین آهنگ جان میگرفت و نامههای عاشقانهی دخترها، پیشنهادات و قراردادها را پیش چشم میدید رنگ عوض میکرد و دیگر مرا نمیشناخت.
باورتان میشود ؟ همین عکسالعملها و همین قصههای غمآلود تکراری آهنگسازو خواننده مرا ناامید و دلشکسته ساخت و ناگهان تصمیم گرفتم برای همیشه به کشوری غریب بروم و آنجا برای غریبهها آهنگ بسازم و یا اصلن برای دل خودم بسازم و به کار آزاد بپردازم و زندهگی را بگذرانم.
- حتما میدانید که من اولین آهنگسازی بودم که در موزیک ایرانی تحولی بزرگ و دور از انتظار بهوجود آوردم وبا کمک هارمونی غرب، ملودیهای ایرانی را دچار دگرگونی ساختم و یک موزیک مدرن به مردم ارایه دادم. در این راه خوانندهگانی را ساختم و به شهرت و محبوبیت و ثروت رساندم. حتمن خودتان میدانید: ویگن، گوگوش ، آرتوش ، رامش ، عارف ، داریوش ، افشین مقدم، کیوان ، نلی، ماسیس، اونیک ، لیلا فروهر و بالاخره مرجان که البته هنوز به درستی این آخری را بررسی نکردم و امیدوارم غیر از بعضی همکاران خواننده باشد.
- بعضی از این دوستان خواننده را به یاد میآورم که با گردن کج و لبخند معصومانه نزدم آمدند، آهنگهایم را خواندند و وقتی جیبشان پُرپول شد ناگهان همه چیز را فراموش کردند، حقشناسی و قدردانی که نکردند هیچ، بنده را به جا هم نیاوردند و از همهی اینها گذشته کلی هم طلبکار شدند، چون بهاصطلاح، خرشان از پل گذشته بود، من که ابتدا«جناب آقای پرویز مقصدی» بودم کم کم «آقای مقصدی» بعد «پرویز آقا» ... بعد «پرویز» آنگاه«اون آهنگسازه» شدم و بعد دیگر مورد شناسایی هم نبودم. راستی افسوس ندارد؟ ناامیدی و دلسردی بهوجود نمیآورد؟
مقصدی ادامه میدهد: من آهنگهای موفق را ساختم، خواننده به ثروت، محبوبیت و ویلا و اتومبیل آخرین سیستم و موقعیت عالی رسید، کمپانی نوار وصفحه، براندوختهی بانکی خود افزود و من در پرداخت قسط ها واماندم و مجبور شدم شب و روز با هم کار کنم و تنها دلام خوش بود که گاه در جایی نام من نیز همراه فلان آهنگ موفق بیاید ولی چه فایده؟ این قسمت آخری هم چنگی به دل نمیزند چون دیگر هر کسی از راه رسیده آهنگساز و خالق اثر شده است. هر کسی دنبال شعر و آهنگ دوید و به نتیجه نرسید ناگهان خودش آهنگساز وترانهسرا شد چون ضابطه و مقررات و قانونی ندید.
خب! من این ها را دیدم .دلام گرفت، مدتی سکوت کردم و بعد هم ویلا و اثاثیهی خود را فروختم و با همسر و بچه هایم به امریکا رفتم تا برای همیشه در این دیار بمانم ولی بعد از چند ماه دیدم یک آهنگساز که در فضای ایران بزرگ شده و آثارش را خلق کرده در دیار غریب دلاش میگیرد و شدیدن احساس غربت میکند. حالا برگشتهام تا آخرین تصمیم خود را بگیرم ... که آیا با این وضع بسازم و دم نزنم و یا برای همیشه دست از کار بکشم و راهی دیار غریب بشوم ... حالا تنها یک دو راهی بزرگ روبهروی خود دارم و یک تصمیم عاقلانه و قطعی. بمانم یا بروم ؟ به هر حال در این باره فکر خواهم کرد.
********
مجلهی «اپیزود» درگذشت هنرمند باارزش سرزمینمان«پرویز مقصدی» را به جامعهی هنری، دوستان و آشنایان آن زندهیاد و نیز ایرانیان هنردوست تسلیت میگوید. روحاش شاد، ناماش جاودان و یادش گرامیباد.ا
آنسه امیری - مجله اپیزود ، شمارهی سیونُه
پانزدهم فروردین ماه 1388 خورشیدی