PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بیوگرافی استاد ایرج و احسان خواجه امیری و نظرسنجی



Mehraneh
Wednesday 21 October 2009, 05:44 PM
*احسان خواجه امیری*
در تاریخ 7/8/1363 ۷عصر در بيمارستان هشتروديان متولد شد.به دليل متولد شدن در خانواده ي هنرمند از سن 5 سالگي موسيقي را شروع كرد.او در همان سن با انگشتان كوچكش خیلی خوب نت ها را ميگرفت و سيم ها را اين ور و آن ور ميكرد «او داشت ســــــاز ميزد»

از هفت-هشت سالگی کم کم به کلاس های سنتور و ویلن رفت و پیانو را از خواهرش الیکا یاد گرفت.

در سن یازده سالگی به طور جدی با آکوستیک کردن اتاقش تصمیم به ساخت موسیقی گرفت.

در دوازده سالگی برای برنامه کودک آهنگسازی کرد.کار حرفه ایی خود را با آهنگسازی برای مجموعه مستند که موسیقی بی کلام بود آغاز کرد و مطرح ترین کارش در آن دوران آهنگسازی آلبومی به نام «خاطرات زندگی» برای پدرش بود.

ساز های مختلف را امتحان میکرد و آموزش یک ساز را به اتمام نمی رساند . فقط میخواست آهنگساز شود و ورود خود را به عرصه خوانندگی یک شوخی میدانست. You can see links before reply

در سن ۱۷ساگی آلبوم «من و بابا» را روانه بازار کرد
که کار مشترک او و پدرش استاد ایرج بود ٬که خود او موفقیت این آلبوم را تا حد زیادی مدیون حضور پدر میدانست.


همه ردیف های آواز ایرانی را حفظ است و سازهای سنتی مثل تار سه تار تنبک و سنتور را هم مینوازد.

تمام سعی اش این است که کار خودش را بکند نه اینکه دنباله رو پدر باشد ٬چون معتقد است بهتر از پدرش شدن اصلا شدنی نیست !

در ۱۹ سالگی به پیشنهاد قاسم جعفری برای ساخت موسیقی سریال غریبانه انتخاب شد ٬ و ترانه « هر چی آرزوی خوبه ... » بسیار مورد استقبال قرار گرفت.You can see links before reply

سال ۸۴ آلبوم « برای اولین بار » را روانه بازار کرد ٬ که تا حدودی مورد استقبال قرار گرفت ٬ فروش این آلبوم تا پیش از آلبوم بعدي اش بیش از ۳۰۰۰۰۰ نسخه بود.



در سال ۸۶ برای آهنگسازی و خوانندگی سریال «میوه ممنوعه» انتخاب شد

به دلیل روتین بودن سریال بسیار استرس داشت ٬ با یاری خدا کار مورد استقبال فراوان قرار گرفت.You can see links before reply
بعد از پخش سریال در مهر ماه۸۶ آلبوم سومش « سلام آخر » را روانه بازار کرد و معتقد است که احسان خواجه امیری را باید با این آلبوم شناخت٬به گفته او برای ذره ذره این البوم هزینه معنوی کرده است .

هزینه البوم سلام آخر بیش از ۵ برابر البوم برای اولین بار بود . فضای آن عاشقانه بود و اين آلبوم در لیست پرفروش ترین البوم سال قرار گرفت.


برخورد با طرفداران برایش دلچسب است و از آنان انرژی می گیرد. مشغله های کاری او باعث شده بدقول شود و علت اینکه گفته میشود احسان مغرور شده را میتوان درگیری های کاری او دانست و اینکه اکثر کارهای هر ترانه را خودش انجام میدهد،و اين كار وقت و انرژي زيادي از او ميگيرد .

میگوید از آهنگسازی برای خواننده های دیگر تجربه خوبی بدست نیاورده است .

اولین کنسرت او در سال ۸۴ در کیش برگزار شد ٬ تا کنون کنسرت های موفقی در شهر های مختلف ایران برگزار کرده است ٬ کنسرت او در سال ۸۶ در هفت سانس در تالار وزارت کشور مورد استقبال بی نظیری قرار گرفت.

در رمضان ۸۷ اهنگسازی برای سریال « مثل هیچکس » را به عهده گرفت . برخلاف میوه ممنوعه برای ساخت موسیقی این مجموعه فرصت بیشتری در اختیار داشت . فضای این سریال اقتضا میکرد موسیقی هم فضای سنتی داشته باشد. .

آلبوم چهارم احسان خواجه امیری در بهمن ماه ۸۷ منتشر شد You can see links before reply
این آلبوم با وجود داشتن ملودی و تنظیم قوی در حد انتظار ، مورد استقبال مخاطبان قرار نگرفت اما مانند ساير آثار او به فروش بالايي دست يافت.
او هم اكنون مشغول جمع آوري آلبوم پنجم خود است.You can see links before reply



ميگويد هرآنچه از من ارائه ميشود بخشي از روح و انديشه و زندگي من است.
و ميگويد عشق يعني زنده بودن و زندگي كردن

Mehraneh
Thursday 22 October 2009, 12:01 PM
سلام.امروز از ایرج براتون می گم:
حسین خواجه امیری ( ایرج )به سال 1313 در شهر کاشان متولد شد ، بیش از شش سال از سنش نمی گذشت که شروع به زمزمه اشعار روز و عامیانه مردم که رایج آن زمان بود می کند .
پدر بزرگ وی که از صدایی بسیار خوش برخوردار بوده ، یکی از خوانندگان به نام ناصرالدین شاه قاجار بود و هر وقت که شاه قاجار اراده می کرده باید وی برای او بخواند ولی به طوری که از شواهد و آثار بر می آید ، غیر از دربار ، او خیلی مواقع برای مردم عادی نیز می خواند و در محافل شرکت می کرده و می خوانده ، پدر حسین خواجه امیری که از صدایی خوب برخوردار و از پدرش به ارث برده بود حسین را تحت تعلیم خود قرار می دهد و بسیاری از شب ها که ستاره های منطقه کویری کاشان مانند خوشه هایی از زمرد در آسمان خودنمایی می کردند و محیطی شاعرانه به وجود می آوردند ، وی را به صحرای اطراف شهر می برد و او را تشویق به خواندن با صدایی هر چه بلند می کرد . مدت ها حسین تحت تعلیم پدر این کار را ادامه داد و پس از چندی به تهران می آید و به کلاس روان شاد استاد ابوالحسن خان راه یافت ، مدت شش ماه متوالی از محضر استاد صبا کسب فیض کرد ، سپس در سال 1327 توسط ابراهیم خان منصوری برای شرکت در برنامه های رادیویی به رادیو دعوت شد . حسین مدت ها با این ارکستر همکاری می کند و خودش ارتشی بود ، شب های جمعه به مدت نیم ساعت در برنامه ارتش شرکت می کند و پس از مدتی در ارکستر آقای عبدالله جهان پناه شرکت و با ارکستر او همکاری کرد .
در سال 1336 بنا به دعوت مرحوم داود پیرنیا به برنامه گلها راه می یابد و در اولین همکاری خود با گلها، آوازی در مایه " سه گاه " همراه با ویولون استاد علی تجویدی می خواند و چندی بعد یکی از آهنگ های آقای مهندس همایون خرم را با همکاری جلیل شهناز و جهانگیر ملک به نام گلهای 510 در مایه مخالف "سه گاه " اجرا می کند و از این به بعد همکاریش با این برنامه ادامه می یابد . ایرج ، علاوه بر خواندن ، به نواختن ضرب نیز علاقه وافر دارد وضرب به خوبی می نوازد . وی معتقد است که جامعه ایران ، آواز و آهنگ های اصیل ایرانی را می خواند و همین آثار و آهنگ ها است که نمودار فرهنگ صوتی و ملی کشور بوده و توسط گذشتگان ما به طور سینه به سینه حفظ و نسل به نسل به ما منتقل شده و این میراث گرانقدر برایمان مانده و باید در حفظ و اشاعه آن سعی و کوشش وافر داشته باشیم و به موسیقی ملی و سنتی سرزمین خود خیلی بیش از این ها ارج گذاریم .
حسین خواجه امیری چون افسر ارتش بود لذا مشکلاتی برای اجرای برنامه های هنری خود از جمله نام حقیقی خود پیش روی داشت ، بدین سبب نام مستعار ( ایرج ) را برای خود برگزید . ایرج که از صدایی خوش و رسا و مطلوب برخوردار است در زمان خود به آواز ایران خدمات شایان توجهی نمود به طوری که در دور افتاده ترین قراء مملکت هم علاقمندان فراوان پیدا کرد ، ولی افسوس که این هنرمند خوش صدا ، اشتباه بزرگی را در زندگی هنری خود مرتکب شد و آن این که یکی از کارگردانان ابن الوقت سینمای آن زمان که ضربات فراوان و سنگینی به صنعت فیلم سازی کشور زده بود ، وی را اغوا کرد و در بسیاری از فیلم های ساخته او ، آهنگ های " آن چنانی!" خواند که ای کاش نمی خواند و به شهرت و مقام والا و اصیل هنری خود خدشه وارد نمی کرد . به هر حال صاحب نظران در موسیقی ایران ، متفق القولند که وی یکی از بهترینهای آواز ایران بوده که هیچوقت خاطره او در آواز و موسیقی سنتی ایران فراموش نخواهد به قول معروف اگر در و گوهر در لجن زار هم بیفتد ، اصلیت خود را از دست نخواهد داد و حسین خواجه امیری ( ایرج ) هم حکم همین در و گوهر را دارد .

You can see links before reply

Mehraneh
Friday 23 October 2009, 11:18 AM
از مدت‌ها قبل تصميم داشتيم كه با دو تن از موفق‌ترين مردان موسيقي پاپ گفتگو كنيم تا آنان پاپ امروز ايران را كالبدشكافي كنند. قرارمان در ساعت 11 شب، دفتر دوست مشترك‌مان، عكاس خوش‌ذوق سينماي ايران، «بابك ماني» صورت گرفت. خب، اين هم از مشخصه‌هاي كار خبرنگاري است كه تا پاسي از شب بايد به دنبال سوژه‌هاي جذاب باشي، رضا صادقي يك دقيقه زودتر رسيده بود و پشت‌سر او احسان خواجه‌اميري. احسان كه به رضا رسيد، گفت: «براي تو مشكي پوشيده‌ام»، بله، هر دوي‌شان مشكي‌پوش بودند...You can see links before reply
به دفتر بابك كه رفتيم، دقايقي صحبت از كنسرت بزرگ كيش به ميان آمد كه رضا قرار بود در هفته اول به اجرا بپردازد و احسان در هفته پنجم... بعد قرار شد عكاسي صورت بگيرد و بابك ماني هم چند دوربين غول‌پيكر خود را روبه‌روي آنان گذاشت، تا آنان با ژست‌هاي خود، براي خانواده‌سبز، عكس يادگاري بگيرند.قرار شد پس از عكاسي، ما يك موضوع را بيان كنيم و احسان و رضا درباره آن موضوع به گفتگو با يكديگر بپردازند. دقايقي از عكاسي گذشت كه ناگهان برق منطقه رفت، ساعت 12 شب بود، زمان را نمي‌توانستيم از دست بدهيم، هر دوي خوانندگان مطرح كشورمان از تمرين آمده بودند و خستگي در وجودشان موج مي‌زد. از اين رو، تصميم گرفتيم كه گفتگو را آغاز كنيم.بابك، شمع آورد و در يك فضاي شاعرانه و عارفانه، گفتگوي دوساعته ما صورت گرفت، مصاحبه كه به اتمام رسيد، ساعت 2 شب بود، اما خبري از آمدن برق نبود، اميدواريم اين گفتگو در تاريكي مورد توجه شما قرار گيرد، چرا كه احسان و رضا، رك و صريح صحبت كردند و حسابي از شرمندگي شبكه‌هاي ماهواره‌اي درآمدند.
مـرد هميشه مشكي‌پوش
رضا صادقي 25 مرداد1358 در بندرعباس به دنيا آمد و اصالتش از شهري زيبا به نام ميناب (آناميس) است. نظر به اينكه در خانواده مذهبي و مقيد چشم به جهان گشود، ابتدا خواندن را با تلاوت قرآن آغاز كرد. علاقه‌مندي او به مسائل هنري باعث شد تا فعاليتش را در زمينه موسيقي آغاز كند .
سال 1368 ابتداي راه و به نوعي اولين جرقه ذهني او بود با توجه به اينكه در آن سال‌ها بندرعباس امكانات بسيارمحدودي براي فراگيري داشت، بنابراين او با مطالعه كتاب‌هاي متفاوت در اين زمينه ساختار فكري خود را در مورد اين هنر بسيار رويايي و لطيف استحكام بخشيد. علاقه‌مندي او به موسيقي مدرن باعث شد تا نگاه موزيسين‌هاي بزرگ به او تغيير كند، او هميشه لباس مشكي بر تن مي‌كند.
فارغ‌التحصيل كامپيوتر
احسان خواجه‌اميري فرزند ایرج؛ خواننده قدیمی موسیقی سنتی ایران در ۷ آبان، 1363 متولد شد. او در رشته مهندسی کامپیوتر ادامه تحصیل داد و فرزند آخر خانواده است. احسان با ترانه «جان بابا» که همراه با ایرج، پدر خود اجرا کرده ‌بود به دنیای موسیقی شناخته ‌شد. با به بازار آمدن آلبوم «من و بابا» در تابستان 1380 و در پی آن راه‌ یافتن احسان به صدا و سیمای ایران به خواننده‌ای شناخته شده و محبوب در ایران تبدیل شد. می‌توان گفت، احسان با ترانه «برای آخرین بار» که برای تیتراژ پایانی سریالی با همین نام اجرا کرده‌‌بود به اوج محبوبیت رسید. ترانه زيباي او بر روي سريال ميوه ممنوعه در رمضان 86، او را به اوج شهرت در موسيقي پاپ رساند. احسان خواجه‌اميري، پسر خواننده قديمي كشورمان ايرج خواجه‌اميري است. او از شش سالگي دست به ساز شد و در سن 13 سالگي اولين ترانه‌اش را براي صدا و سيما ساخت كه پخش هم شد. او در 15 سالگي تصميم گرفت خواننده شود و اينگونه بود كه وارد حيطه هنر شد.You can see links before reply
چــرا دو شـب؟
از سال گذشته اگر خواننده‌اي كنسرت برگزار ‌كند، تنها دو شب اين اتفاق برايش مي‌افتد و سه شب يا بيشتر نمي‌تواند كنسرت برگزار كند چرا؟ اين پرسشي است كه صادقي و خواجه‌اميري به آن پاسخ مي‌دهند.
رضا صادقي مي‌گويد: درباره اين موضوع اين سوال براي من خواننده پيش مي‌آيد كه كنسرت گذاشتن براي من، يك پايان‌نامه دانشگاهي است و مي‌خواهم بازتاب آلبومم را ببينم... افرادي هم كه به كنسرت مي‌‌آيند به اين خاطر است كه از ما بهترين را بشنوند... اما وقتي كنسرت‌ها، در دو شب برگزار مي‌شود، تا ما خودمان را با شرايط وفق مي‌‌دهيم، كنسرت‌ها تمام مي‌شود و آن انرژي نيمه‌كاره مي‌ماند. اين براي من سوال است، كار خواننده و گروهش يك بازي صوتي است، كه اين بازي مستلزم راحتي ما با محيط است، ما شب اول كه كنسرت برگزار مي‌كنيم، كمي با هم غريبه هستيم، اما شب دوم، تازه با محيط خو مي‌گيريم اما ديگر فرصتي نيست تا انرژي‌مان را تمام و كمال در اختيار مدعوين بگذاريم. از مسئولان مي‌خواهم فكري به حال كنسرت در شب‌هاي بيشتر كنند. ببينيد، مردم عطش شنيدن موسيقي دارند پس نبايد اين عطش را از آنان بگيريم. فرصت براي شنيدن كنسرت به شكل زنده، بايد بيشتر باشد، اميدوارم اين نگاه‌ها تغيير كند.
احسان خواجه‌اميري گفته‌هاي صادقي را تائيد مي‌كند و مي‌گويد: موسيقي يك نياز براي روح افراد است. زماني كه تعداد كنسرت‌هاي يك گروه دو شب مي‌شود در يك شهر پرجمعيت مانند تهران اين فرصت از خيلي‌ها كه علاقه‌مند موسيقي هستند گرفته مي‌شود.
ضمن اينكه اين موضوع باعث مي‌شود تا قيمت بليت كنسرت به طور چشمگيري افزايش پيدا كند به خاطر اينكه مراحل آماده‌سازي يك گروه كه شامل هزينه ماه‌ها تمرين، رفت و آمد، استوديو تمرين و غيره... مي‌باشد، فقط براي دو شب كنسرت پرداخت شده و براي تهيه‌كننده توجيه اقتصادي ندارد. چون وقتي برآيند اين هزينه‌ها با هزينه تبليغات و پول سالن و پول عوامل اجرايي كنسرت و غيره جمع مي‌شود خيلي سنگين مي‌شود. مثلا هزينه سالن در تهران شبي 17 - 18 ميليون تومان است. در نتيجه تهيه‌كننده ناگزير است بليت را 50 هزار تومان بفروشد كه اين موضوع اصلا مورد رضايت من نيست!
چرا كه هنرمند متعلق به تمام جامعه است نبايد فضا به گونه‌اي شود كه فقط قشر خاصي از جامعه بتوانند از كنسرت‌ها استفاده كنند.
رضا صادقي بحث را ادامه مي‌‌دهد: يك نفر مرا در خيابان ديد و گفت: آقا رضا، شنيدم كنسرت داريد، به او گفتم ان‌شاءا... شما را خواهم ديد، در كمال ناباوري به من گفت: اي آقا ما كجا و بليت‌هاي گران‌قيمت شما كجا؟ احساس كردم اين علاقه‌مندان از من و موسيقي فاصله گرفته‌اند و من را دور مي‌بينند. به خودم گفتم براي چه مي‌خوانم و متاسفم كه همه اين مسائل دست به دست هم مي‌دهد تا مخاطبان موسيقي يك سري آدم محدود باشد.
حال بحث عوض مي‌شود ... احسان مي‌گويد: اجازه بدهيد رك صحبت كنم. من و رضا به اين نتيجه رسيديم كه عاشق كشورمان هستيم و مي‌‌خواهيم به مسئولان بگوييم كه ما بايد دست به دست هم بدهيم و موسيقي كشورمان را سربلند كنيم. ما با اينكه پتانسيل بسيار خوبي داريم، اما بايد قبول كنيم كه در دنيا، موسيقي مطرحي نداريم!You can see links before reply
چه كساني پاپ را به بيراهه كشاندند؟
احسان مكث مي‌‌كند و ادامه مي‌دهد: معمولا مي‌‌شنويم كه موسيقي را جدا مي‌كنند، يعني موسيقي سنتي، پاپ و... من خودم از خانواده‌اي آمدم كه در زمينه موسيقي اصيل و سنتي فعاليت مي‌كردند، اما اين حرف را قبول ندارم كه بين سنتي و پاپ بايد تفاوت قائل شد. به نظر من، هر موسيقي كه هدف والايي داشته باشد، ارزشمند است. ممكن است در يك موسيقي اصيل و سنتي اشعاري مبتذل خوانده شود، اما از آن طرف مثلا رضا صادقي مي‌آيد، روي موسيقي پاپ قطعه پر معناي «وايسا دنيا» را مي‌خواند كه آدم را تكان مي‌دهد.
رضا صادقي وارد بحث مي‌شود و مي‌گويد: من و احسان جزو معدود خواننده‌هايي هستيم كه خيلي با هم دوستيم. احسان در خانواده‌اش پيشينه موسيقي سنتي دارد كه از پدرش به ارث رسيده و من، همان پيشينه را هم ندارم. اجازه بدهيد واضح‌تر بگويم، ما بايد خودمان از هم حمايت كنيم، يعني كسي كه موسيقي سنتي كار مي‌كند، بايد از «پاپ» هم حمايت كند. وقتي كه ما خودمان از هم حمايت كنيم، مسئولان هم به ناخواه تعمق مي‌كنند. اجازه بدهيد مثالي بزنم، «ميثم مروستي» از نوازندگان خوب سازهاي سنتي است، اما وقتي وارد پاپ مي‌شود، پاپ را محترم مي‌شمارد. هر دوي افرادي كه در اين دو حيطه كار مي‌كنند، بايد به يكديگر احترام بگذارند.
صحبت به شبكه‌هاي ماهواره‌اي كشيده مي‌شود، دو شبكه‌اي كه دائم موسيقي پخش مي‌‌كنند، آيا آنها به كمك پاپ آمدند يا نه؟! بحث را صادقي آغاز مي‌كند: «موسيقي پاپ كه از نيمه دوم دهه هفتاد جان دوباره‌اي گرفت، داشت خيلي خوب پيش مي‌رفت، تا اينكه آن دو شبكه ماهواره‌اي وارد مقوله پاپ شدند. ببخشيد، اين دو شبكه شورش را درآوردند و به پاپ خيانت كردند!» از صادقي مي‌پرسيم، واضح‌تر بگو؟ تخريب كردند يعني چه؟ مي‌گويد: «مسئولان مي‌گفتند، ما مي‌خواهيم نمونه‌اي از موسيقي پاپ ببينيم، اما هر موزيك و كليپي كه پخش مي‌شد سطح فكري پايين موسيقي ما را نشان مي‌داد و همان شد ملكه ذهن خيلي‌ها... حتي اون ور آبي‌ها هم تعجب كردند كه اين چه موسيقي است كه شما داريد؟! هي مي‌گفتيد پاپ، پاپ‌تان همين بود؟» احسان مي‌گويد: من مسئولان را مقصر نمي‌دانم، اما به كمك آنها احتياج داريم، ما بايد قبول كنيم كه موسيقي يك نياز رواني براي جامعه است. با هم صحبت كنيم، مگر الان كه ما داريم اين صحبت‌ها را مي‌گوييم، بد است؟! بايد جلسه بگذاريم و به حال اين موسيقي فكري كنيم. انصافا الان خواننده‌هاي ما آن طور در منطقه، شناخته شده نيستند، اما چند خواننده لس‌آنجلسي تورهاي بين‌المللي اجرا مي‌كنند! آنها اهدافشان با ما تفاوت دارد. بعد جالب است همان‌ها كه مي‌آيند كليپ‌هاي سطحي از اين دو شبكه را مي‌بينند، مي‌گويند: باز صد رحمت به ما... اصلا ما نبايد اجازه بدهيم آنان چنين حرفي بزنند. اين براي ما زشت است.
از هر دوي‌شان مي‌پرسيم شايد اين به بي‌ظرفيتي ما مرتبط باشد، يعني اگر فضا باز باشد، يك سري از افراد جوياي نام سوءاستفاده مي‌كنند.احسان مي‌گويد: نه، من اصلا به اين حرف‌ها اعتقاد ندارم، يعني زيرزميني و روزميني و... مثلا رضا، ابتدا ترانه‌هايش پخش شد، آن هم بدون مجوز، اما به دل نشست، مي‌دانيد چرا؟ چون هدفمند بود، داراي الگو بود. اما بايد قبول كنيم، در حال حاضر الگويي نداريم. نه براي موسيقي آرام، نه براي موسيقي تند. مگر در اين كشور كارهاي ارزشي كه الگو هم بوده، كم توليد شده؟! نكته اينجاست كه از اين نوع موسيقي‌هاي فاخر، ارزشمند و قانونمند، حمايت نمي‌كنيم.
كليــپ‌هاي بي‌معني ماهواره‌اي
از خواجه‌اميري مي‌خواهيم كه نظر خودش را در مورد كليپ و كليپ‌سازي بگويد. «من به شخصه دوست دارم، كار رضا صادقي و امثال او هر روز از تلويزيون پخش شود كه اگر جوانان علاقه‌مند مي‌خواهند به دنبال موسيقي بروند، اين نوع موسيقي را انتخاب كنند، اما وقتي در چنين شرايطي براي تبليغ خوانندگان، حتي كليپ‌سازي وجود ندارد، مشخص است كه جوان سراغ شبكه‌هاي ماهواره‌اي مي‌رود.» احسان در ادامه مي‌گويد: حالا كه صحبت به كليپ رسيد اجازه بدهيد، به نكته‌اي اشاره كنم. كليپ يك نياز است. ما امروزه موسيقي را، بيشتر در اتومبيل يا منزل مي‌شنويم، اما مهم‌ترين فاكتور براي موسيقي روز جهان، همراه بودن آن با تصوير است.You can see links before reply
وقتي شما اين تصوير را از موسيقي بگيريد، نبايد انتظار زيادي داشته باشيد كه اثرگذاري هم داشته باشد. يعني شما هر چقدر موسيقي فاخري بسازيد، در هزاره سوم بايد به همراه تصوير در ذهن مردم رخنه كند. وقتي ما استفاده نكنيم، آنها مي‌آيند استفاده مي‌كنند! در حال حاضر اين اتفاق يكي از بزرگترين معضلات موسيقي ايران است. اين سوال بارها براي ما پيش مي‌آيد كه چرا مثلا كنسرت‌هاي صادقي، اصفهاني، عصار و... پخش نمي‌شود. واقعا چرا؟اين پرسشي است كه احسان مي‌پرسد و رضا صادقي پاسخ اين پرسش را اينگونه مي‌گويد: «يك سري حرف‌هاست كه مي‌خواهم رك بگويم، نه اينكه از گفتنش ابايي داشته باشم، اما من نمي‌توانم از طرف ديگر دوستانم صحبت كنم، چون قصه، فقط قصه من نيست، قصه موسيقي است، من از نگاه خودم مي‌گويم. موسيقي پاپ، اين روزها بي‌گناه و مظلوم در حال افتادن است اما مي‌توان كمك كرد! من و دوستانم مي‌توانيم يك فضاي تصويري محترمي فراهم كنيم، اما چرا جايي برايش نيست؟! واقعا چرا اجازه چنين فضايي داده نمي‌شود؟ اما به آن كسي كه به هنر پاپ ايران خيانت كرد، براي كانال موسيقي‌اش مجوز دادند و ديديم كه او هم نتوانست انتظارات را برآورده كند. همين امر باعث شد تا مسئولان ديگر چنين فرصتي ندهند. همين الان هم مي‌شود يك موسيقي فاخر و محترم را به شكل تصويري به مردم ارائه داد، اما آن خيانت به خاطر «شندرغاز» پول اتفاق افتاد و براي به دست آوردن اين پول همه نوع موسيقي را با تصوير پخش كردند كه باعث بي‌اعتمادي عموم شد. ضمن اينكه سليقه‌ها را هم تغيير دادند. اين مسائل درد ماست و هيچ درماني هم براي آن پيدا نمي‌شود. شما به آلبوم‌هاي موسيقي نگاه كنيد، ما كجا بايد تبليغ كنيم؟ نمي‌تواني بيلبورد بزني و در تلويزيون تبليغ كني. به قول يكي از دوستان بايد شعر و نت را چاپ كنيم و به در و ديوار بزنيم، هر كسي خوشش آمد بيايد بخرد... از طرفي مي‌بينيم كه در پمپ بنزين CD‌فروش‌ها مي‌آيند و مي‌گويند CD شاد مي‌خواهيد، طرف مي‌گويد بله... آن وقت CD را داخل ضبط مي‌گذاري و مي‌شنوي كه خواننده مي‌خواند «... بلوتوث ... نرو...» من كاري به شخص خواننده ندارم، اون هم يك جوان است كه دوست دارد كار كند، حالا او فضاي كاري‌اش را به اين شكل انتخاب كرده است. حرف من اين است، چون مردم نمي‌بينند و قدرت انتخاب ندارند، پس دم‌دست‌ترين‌ها را كه مي‌بينند انتخاب مي‌كنند. بگذاريد مثالي برايتان بزنم، آن ترانه زيباي «ميوه ممنوعه» كه توسط احسان ساخته و خوانده شد. ما مي‌توانستيم پس از پخش سريال يك كليپ زيبا براي آن بسازيم، اما بيننده، تنها به آن بسنده كرد كه در پايان سريال، يك آسمون ببيند كه اسامي عوامل در حال بالا رفتن است! بعد در كمال تعجب مي‌بينيم كه يكي به من مي‌‌گويد: كليپ احسان را مي‌خواهي برايت بلوتوث كنم؟ ديدم، همان تيتراژ پاياني را براي من فرستاده، اين يعني چي؟ چرا بايد اين طور باشد؟ آن وقت شما به راحتي يك سري كليپ‌هاي بي‌معني را از كانال‌هاي ماهواره‌اي مي‌بينيد و همين مي‌شود سطح انتخاب مردم. به قول احسان، اگر شما هر روز يك چوب كبريت را نشان دهيد، آن چوب كبريت براي خود اسم و رسمي پيدا مي‌كند، حتي اگر ارزش چنداني نداشته باشد.»
احسان مي‌گويد: اين حرف‌هايي را كه مي‌زنيم، همكارانمان به دل نگيرند، ما از دردهاي موسيقي مي‌گوييم و اين دردها زماني التيام پيدا مي‌كند كه مسئولان محترم به اين نتيجه برسند كه موسيقي يك نياز رواني براي مردم است و اگر اين موسيقي هدايت نشود مي‌تواند لطمه‌هاي جبران‌ناپذيري بزند كه هم اكنون به عينه مي‌بينيم. اگر اين الگوپذيري به همين شكل ادامه پيدا كند، ديگر نمي‌شود كاري ‌كرد. رضا صادقي ادامه بحث را دنبال مي‌كند: حرف من اين است كه چرا دوستان ما، نبايد موسيقي محترم خود را پخش كنند؟ به نظر شما نبايد احسان خواجه‌اميري را به تلويزيون دعوت كنيم كه در مورد آلبومش توضيح بدهد و آن جواني كه از تلويزيون اين برنامه را مي‌بينند، خودش را جاي احسان روي آن صندلي ببيند و به سراغ اين نوع موسيقي برود؟! اما وقتي احسان را نمي‌بيند، مي‌رود سراغ موسيقي كه تصوير آن را مي‌بيند مي‌رود سراغ «چي‌چي...‌‌ها»! اين جوان بايد هدايت شود كه روزي نام خود را بگذارد «احسان خواجه‌اميري» نه «چي‌چي...‌‌ها»! به نظر شما، برنامه شب شيشه‌اي چه ايرادي داشت؟! مرا به عنوان يك خواننده دعوت كردند تا با مردم صحبت كنم، اين چه اشكالي داشت؟ من هم حرف‌هايم را زدم. اما در عرض چند سال يك بار كافي است؟ ما بايد تريبوني داشته باشيم، تا بتوانيم حداقل در رابطه با موسيقي قابل احترام و ارزشي صحبت كنيم. ببينيد نمي‌خواهم به مطبوعات بي‌احترامي كنم، اما بايد قبول كرد كه در هزاره سوم، رسانه تصويري چيز ديگري است و آنچه مردم از تصوير مي‌بينند با آن راحت‌تر ارتباط برقرار وآن را باور مي‌كنند. اما افسوس كه حضور در تلويزيون براي ما يك آرزو شده است! ضمن اينكه ما را مسئول‌تر مي‌كند، چون با مردم صحبت مي‌كنيم و همين امر باعث مي‌شود كه سال بعد كاري بهتر ارائه بدهيم، پس خواننده مي‌داند سال بعد بايد برود جواب بدهد، پس سعي مي‌كند، كار خوبي ارائه دهد. به خاطر همان جواب پس دادن، بايد كاري خوب ارائه بدهد. در پايان بگذاريد يك مثال بزنم، برادرم كه 14 سال دارد، مدتي رفت سراغ موسيقي بي‌معني و... نمي‌خواستم او را از گوش دادن نهي كنم، پس تصميم گرفتم كه او را به يك سمت ديگر هدايت كنم، يك گيتار الكتريك برايش گرفتم، چند كنسرت خوب هم برايش تهيه كردم ببيند، خودم و چند تن از دوستانم هم برايش با گيتار، موسيقي فاخر زديم، پس از مدتي او اصلا نگاهش نسبت به موسيقي عوض شد!
بهترين فرصت را از دست داديم
در اينجا مي‌خواهيم از اين دو در رابطه با كنسرت‌ها و مشكلاتشان بپرسيم، صادقي مي‌گويد: مشكلات در كنسرت كم نيست. گاهي به تهيه‌كننده‌هايي برخورد مي‌كنيد كه تنها به فكر «صفرها» هستند! مشكلي هم كه پيش مي‌آيد، من خواننده را مي‌اندازند جلو... يعني مردم از چشم من مي‌بينند. من كنسرت نمي‌گذارم كه 2500 نفر روي صندلي ‌باشند و 2000 نفر هم سر پا در شرايطي سخت به كنسرت بيايند تا آن تهيه‌كننده به سود بيشتر فكر كند! من كنسرت مي‌گذارم تا آن 2500 نفر نشسته، در شرايط روحي خوبي به سر ببرند و موسيقي من شنيده شود! از طرفي شما بعضي مواقع با كنسرت‌گذاراني برخورد مي‌كنيد كه نه فضاي موسيقي را مي‌شناسند و نه به هيچ عنوان از موسيقي، اطلاعاتي دارند و تنها به فكر سوددهي هستند. آن دو شبكه ماهواره‌اي هم، به همين شكل عمل كردند. اين شبكه‌ها مي‌توانستند براي ما يك فرصت بزرگ باشند، اي كاش افرادي مثل مرحوم بابك بيات، دكتر چراغعلي و بزرگان ديگر متصدي مي‌شدند و موسيقي را هدايت مي‌كردند. ما مي‌توانستيم از آن دو شبكه موسيقي ارزشي پخش كنيم. اگر يادتان باشد، زماني، تعداد كنسرت‌ها زياد شد، اما به يك باره در سراشيبي سقوط افتاد، مي‌دانيد چرا؟ چون آنهايي كه كنسرت مي‌گذاشتند، نمي‌دانستند بايد چگونه كنسرت برگزار كنند و حس بي‌اعتمادي به وجود آمد. درباره شبكه‌هاي ماهواره‌اي هم همين طور، پخش كليپ‌هاي سطح پايين علاقه‌مندان به پاپ را بي‌اعتماد كرد.
صادقي كه حسابي با هيجان صحبت مي‌كند مي‌گويد: مردم ما، مردم معتقدي هستند و يك سري روحيات خاص خودشان را دارند و همين روحيات، در موسيقي آنها هم نقش‌ دارد و دوست دارند به روحيات آنان احترام گذاشته شود، اما وقتي احترام گذاشته نمي‌شود، هر سيستمي در دنيا اين‌گونه عمل مي‌كند، يعني سيستم مي‌آيد و مي‌گويد «اين» نباشد يا اگر باشد، كم باشد، در حال حاضر موسيقي ما در اين مرحله به سر مي‌برد.You can see links before reply
احسان خواجه‌اميري بحث را ادامه مي‌‌دهد و مي‌گويد: ما به آينده اميدواريم. هيچ كجاي دنيا چنين مردماني با اين پتانسيل ندارند، پس ما بايد از فرصت‌ها بهترين استفاده را بكنيم، رضا حرف خوبي گفت، ما بهترين فرصت‌ها را سوزانديم! شما هر چه را در تلويزيون نمايش دهيد مطرح مي‌شود، اي كاش از اين فرصت استفاده مي‌شد و موسيقي ارزشي ما از اين طريق مطرح مي‌شد.
ضمن اينكه در سال‌هاي اخير دسترسي به موسيقي هم آسان بود. جواني كه هيچ سابقه‌اي از موسيقي نداشت و تازه اين كار را شروع كرده بود، الگوي‌ او شد اين كانال كه به دست آوردن آن هم ساده بود! يك نرم‌افزار كامپيوتري، يك كيبورد و ساخت يك كليپ ساده. اين مسائل باعث شد موسيقي ما به سمت پوچي برود. نظر من هم اين است كه اگر از آن شبكه‌‌هاي تلويزيوني استفاده درستي مي‌شد و يك شوراي موسيقي در آن مي‌گذاشتند، مي‌توانستيم، استفاده‌هاي درستي از آن بكنيم. الان هم دير نشده، اگر يك شبكه دولتي بخواهد، كانال موسيقي راه‌اندازي كند و با دعوت از افرادي كه زحمات زيادي كشيدند، موسيقي را درست هدايت كند، فكر بدي نيست و ما مي‌توانيم دوباره به يك موسيقي پويا برسيم.
ازدواج
احسان خواجه‌اميري چندي پيش ازدواج خود را در يك جمع كوچك خانوادگي جشن گرفت، اما رضا صادقي همچنان به دنبال عروس مشكي‌پوش است! صادقي مي‌گويد: «مادرم، خيلي زياد اصرار مي‌كند كه بايد ازدواج كني، من هم به مادرم گفتم، بايد يك عروس پيدا كنم! كه لباس مشكي بپوشد، آن وقت ازدواج مي‌كنم» (همه مي‌خنديم).
بچه‌هاي رضا صادقي
شايد همين امسال ازدواج كنم، شايد هم نه! اما به دنبال يك اتفاق بزرگ هستم، در ابتداي دهه چهارم زندگي‌ام، بدم هم نمي‌آيد، تشكيل خانواده بدهم! من حتي نام بچه‌هايم را هم انتخاب كرده‌ام. چون دوست دارم دو تا دختر داشته باشم، يكي «قصه» و ديگري «عشق»، اما اگر خدا به من پسر داد دوست دارم نامش را «علي» بگذارم.
كسي را متهم نمي‌كنم
اين پرسش بارها پيش آمده كه چرا ترانه‌هاي «رضا صادقي»، اينقدر لو مي‌رود؟ صادقي به اين پرسش خيلي دقيق پاسخ مي‌دهد: «اگر اين اتفاق براي احسان مي‌افتاد، به خودم مي‌گفتم احسان دروغ مي‌گويد، خودش كارشو لو داده بيرون، مي‌گويد كار لو رفته است و مي‌خنديدم، اما متاسفانه در مورد من چنين اتفاقي افتاده كه از سوي دوستان نزديك من هم بود، البته من كسي را متهم نمي‌كنم، اين كار مثل اين است كه سوئيچ روي خودروي روشن بگذارم و دزد اتومبيل را ببرد، من نبايد اتومبيل را روشن مي‌گذاشتم. من بايد زيرك و آگاه بودم. يكي از مسئولين به من مي‌گفت تو حرفه‌ات چيه؟ گفتم: موسيقي. گفت: پس حرفه‌اي به آن نگاه كن! به همه چيزش، حتي به ضبط منزلت و... اما من اين جوري نگاه نكردم. همين لو رفتن باعث شد كه من قطعات را دوباره تنظيم كنم، جا دارد در مورد آلبوم جديدم هم بگويم كه روي دو، سه تا كارم، بايد چند اصلاحي صورت مي‌گرفت كه من با آغوش باز پذيرفتم. خوشحال مي‌شوم تا زمان تولدم اين آلبوم روانه بازار شود، يعني 25 مرداد 1388 كه من 30 ساله مي‌شوم (تاريخ تولد 30/5/1358) اما باز هم قول نمي‌دهم! گرچه تعدادي از دوستان مطبوعاتي به من تهمت دروغگويي زدند، به همين خاطر قول نمي‌دهم!»
موسيقي ارزشي
شما مي‌دانيد موسيقي ارزشي چه نوع موسيقي است؟
صادقي مي‌گويد: موسيقي ارزشي، موسيقي است كه با تفكر و فرهنگ ما همراه باشد. اگر مي‌بينيد، موسيقي اون ورآبي، در سال‌هاي اخير مطرح شده، چون تريبوني دارند به نام ماهواره... اين فرصت براي ما هم، با آن دو شبكه پيش آمد كه افسوس، آن فرصت را سوزانديم. من خبرش را دارم كه خود آنها از كارهاي خوانندگان نامي‌ چون؛ احسان، محمد اصفهاني، عليرضا عصار و...چقدر لذت مي‌برند! من هم اگر يك تريبون داشتم، مي‌آمدم از موسيقي ارزشي خودمان دفاع مي‌كردم، آن‌ وقت آنها متوجه مي‌شدند كه ما چه مي‌گوييم و مي‌فهميدند كه موسيقي ما ارزشي است و آن چيزي كه آن دو شبكه نشان مي‌دهند، تمام موسيقي‌ ما نيست. وقتي آن ور آبي‌ها، موسيقي فاخر بچه‌هاي اينجا را نمي‌بينند، فكر مي‌كنند كه موسيقي ما همان دو شبكه است.... من خودم به شخصه از همه نوع سبك موسيقي حمايت مي‌كنم، چرا؟ چون اگر همان موسيقي «رپ» دچار كلام بي‌‌‌مفهوم و دور از فرهنگ ذهني من نباشد، من گوش مي‌كنم. اما متاسفانه يك سري موسيقي بي‌ارزش باعث شده كه نگاه‌ها به پاپ طور ديگري شود. به نظر شما مگر همه كارهاي پاپ، بي‌ارزش است؟! ما نبايد به وسيله موسيقي‌هاي مبتذل با شعور مردم بازي كنيم. چون شنونده موسيقي، تفاوت موسيقي خوب و بد را متوجه مي‌شود... ما بايد آلبومي توليد كنيم، كه وقتي يك ايراني مي‌شنود، به خودش بگويد، اين آدم به تمام لحظه‌هاي من فكر كرده بعد خوانده... شعري را كه انتخاب كرده، شعري است كه من شنونده در طول روز با آن برخورد مي‌كنم. ما خودمان بايد «پاپ» را ارزشمند كنيم و با تفكر به آن نگاه كنيم. متاسفانه شنيدم كه مي‌گويند پاپ يعني «دمبولي ديمبو»... منِ رضا صادقي، احسان و... هيچ كدام به تنهايي نمي‌توانيم اين ديدگاه را تغيير دهيم... وقتي مي‌گوييم حمايت، منظورمان اين نيست كه به ما پول بدهيد، اما به عنوان يك مسئول مرا مثل برادر كوچكتر يا پسرتان بدانيد و به ما انگيزه بدهيد، بگذاريد كنسرت‌هاي بيشتري برگزار كنيم، يك تريبون به ما بدهيد تا ما جوانان را به سوي موسيقي ارزشي آن هم به شكل هدفمند سوق دهيم، ما نبايد بهانه دست لس‌آنجلسي‌ها بدهيم، من و امثال من هيچ وقت نمي‌توانيم بخوانيم، «قند و نباتي، شكلاتي و...» اصلا در تفكر ما نمي‌گنجد! اما وقتي آن دو شبكه، مي‌آيند كليپ‌هاي سطح پايين با اشعار مبتذل جواناني كه به دنبال نام هستند را پخش مي‌كنند، آن‌ور آبي‌ها، همه را به يك چشم نگاه مي‌كنند و عليه «پاپ» ما جبهه مي‌گيرند، به همين خاطر است كه مي‌گويم آن دو شبكه همه چيز را خراب كردند و پاپ را به نابودي كشاندند.You can see links before reply
احسان خواجه‌اميري نظر جالبي در اين باره دارد: «اين دو شبكه، صددرصد به ضرر موسيقي پاپ ايران عمل كردند! آغاز حضور و فعاليت اين ماهواره‌ها با شرايط عجيبي همراه بود. من و رضا و ديگران كه براساس قوانين پيش مي‌رويم به فكر موسيقي و مردم هستيم، اما آن شخص حقيقي كه مي‌آيد يك شبكه راه‌اندازي مي‌كند، به دنبال سود است. جامعه ما احتياج به يك شبكه تلويزيوني موسيقي دارد كه افراد قانونمند در اين حيطه فعاليت ‌كنند، تا بتوانند صحبت كنند و موسيقي بتواند خلوت مردم را پر كند، اما در كمال تعجب مي‌بينيم كه موسيقي‌هاي بي‌معني از شبكه‌هاي ماهواره‌اي پخش مي‌شود و هر دو طرف، صاحب شبكه و خواننده به دنبال سود هستند، اين اتفاق در سال‌هاي اخير براي موسيقي ديگر كشورها هم افتاد و موسيقي آنان را در سراشيبي قرار داد، چرا كه آنها هم از كارهاي ارزشي، فاصله گرفته بودند. در واقع موسيقي با بيزينس عجين شده و تجاري شده است.
فصل تازه
خيلي‌ها مي‌گويند «سلام آخر»، خيلي شنيدني‌تر از «فصل تازه»، آلبوم جديد احسان بود. رضا صادقي در مورد آلبوم جديد احسان مي‌گويد: من بارها گفتم اگر آلبوم جديدم وارد بازار شود، با «وايسا دنيا» تفاوت دارد! در مورد احسان هم، همين طور. «سلام آخر» او در يك برهه زماني آمد كه شديدا تب موسيقي بالا گرفته بود، اما نبايد بگويم «فصل تازه» خوب نبود. تفاوت «فصل تازه» كه اشعار و آهنگسازي زيبايي داشت، با «سلام آخر» در تفاوت نگاه بود. به نظر من «فصل تازه» ترانه‌هايي دارد كه قشرهاي مختلف سني از آهنگ‌هاي آن لذت مي‌برند. براي مثال سه قطعه آن براي من شنيدني بود، دو قطعه ديگرش براي پدرم و...
از صادقي مي‌پرسيم آيا انتقادي به احسان داري؟ او مي‌گويد: انتقاد نمي‌كنم، چرا كه اين كار يعني توهين به طرفدارانش، اما به او مي‌گويم كه احسان تو هنوز 25 سال سن داري، همه ما فرصت اشتباه داريم، اما نه خطايي كه غيرقابل بخشش باشد. از او مي‌خواهم كه كارهايش را مرور كند تا بتواند كاري خوب ارائه دهد. مرور كند كه مردم از كدام كارهاي او بيشتر خوششان آمده و از كدام خوششان نيامده مي‌دانيد چرا ما نمي‌توانيم خطا كنيم؟ در خارج از ايران، خواننده وقتي دو قطعه مي‌خواند، و وقتي متوجه مي‌شود، مردم از آن استقبال نكردند، سريعا 4 قطعه ديگر مي‌سازد، اما اگر ما در يك آلبوم اشتباه كنيم، بايد مدتي نزديك به يك سال به انتظار مجوز بمانيم تا بتوانيم كار گذشته‌مان را جبران كنيم و اين مدت خيلي زياد است.
احسان مي‌گويد: در آلبوم «فصل تازه» دلم مي‌خواست كه آن فضاي آلبوم گذشته را بشكنم و البته از اطرافيان هم نظرخواهي كردم، كه كار جديدم را چگونه روانه بازار كنم كه حاصل آن شد «فصل تازه»...
رضا هم در مورد آلبوم جديدش مي‌گويد: از بس گفتم فلان روز مي‌آيد، اما نشد، راستش خودم ديگر خجالت مي‌كشم! اما تمام كارهايش به پايان رسيده، البته يه مقدار به خاطر مجوز به مشكل برخوردم و اين مسائل باعث شد از آخرين آلبومم دو سال بگذرد، آلبوم جديدم تفاوت‌هاي زيادي با آلبوم «وايسا دنيا» دارد، نام آلبوم جديدم «يكي بود، يكي نبود» است:21ox66r::connie_24:

Mehraneh
Wednesday 23 December 2009, 12:50 PM
You can see links before reply

maryam21
Saturday 2 January 2010, 05:49 PM
ميگم خبري از البوم بعدي احسان خواجه اميري نيست؟؟
پارسال اول بهمن فكر ميكنم فصل تازه رو داد بيرون

majid20091
Wednesday 31 March 2010, 10:33 PM
برای بزرگنمایی بر روی عکس ها کلیک کنید

You can see links before reply (You can see links before reply)

You can see links before reply (You can see links before reply)

You can see links before reply (You can see links before reply)





You can see links before reply (You can see links before reply)





You can see links before reply (You can see links before reply)



You can see links before reply (You can see links before reply)

You can see links before reply (You can see links before reply)

You can see links before reply (You can see links before reply)