Leon
Sunday 25 October 2009, 06:22 PM
مستند "سخن از هایده" از جمله فیلمهای به نمایش درآمده در نهمین جشنواره جهانی سینمای تبعید در سوئد است. این مستند یکصد دقیقهای، کاری است از پژمان اکبرزاده، پیانیست و روزنامه نگار ۲۹ ساله ایرانی مقیم هلند.
این فیلم، امروز ( ۲۵ اکتبر) در تالار هاگابیون در گوتنبرگ نمایش داده می شود. فیلم در ماه مه ۲۰۰۹ در جشنواره فیلم نور در لسآنجلس، نامزد جایزه بهترین مستند شد.
"سخن از هایده" نگاهی فشرده اما دقیق به فعالیتها و آثار برجای مانده از این خواننده محبوب ایرانی دارد. اشاره به ترانههای آغازین خواننده، ذکر نام پدیدآورندگان آثار، نمایش صفحههای قدیمی و ویدئوهای مرتبط با تک تک کارها، گفتگو با چهرههای موثر در شکل گرفتن آثار و... نشان از انجام یک پروژه پژوهشی گسترده با تکیه بر دانش موسیقایی و همچنین رسانهای دارد.
بشنوید
گفتگوی مریم افشنگ با پژمان اکبرزاده کارگردان مستند "سخن از هایده" (You can see links before reply)
محتوای مستند البته گاه حال و هوایی بسیار سیاسی به خود میگیرد. پژمان اکبرزاده البته در مصاحبههایش گفته درصدد بوده تا از فضای اجتماعی-سیاسی هر دوره هم اطلاعاتی در اختیار مخاطب قرار دهد تا چشم انداز دقیقتری از شرایط کاری هایده به وجود آید.
اما در بخشهایی از مستند، این موضوع رنگ دیگری به خود میگیرد؛ بهویژه در صحنه آغازین فیلم که هایده از انقلاب ایران به عنوان یک "بلا" یاد میکند. این هایده است که چنین تعبیری دارد ولی قرار دادن این صحنه در آغاز فیلم، به گونهای حرف شخص مستندساز است که شاید تنفر خود از ترک ایران به دلیل شرایط را اینگونه از زبان هایده ابراز میکند.
فیلم با روایتی شخصی و شاید مشترک با بسیاری از ایرانیان، از چگونگی آگاهشدن از درگذشت هایده آغاز میشود. پژمان اکبرزاده از کودکیاش در ایران میگوید که حتی از وجود چنین خوانندهای بیخبر بوده و واکنش مردم به درگذشت هایده، توجه او را به این صدا جلب میکند.
بدنه اصلی فیلم اما کاملا از مسایل شخصی فاصله میگیرد و با بیانی آزاد و بی طرفانه به بررسی فعالیتهای خواننده میپردازد. ارائه اطلاعات، جای دادن مصاحبهها، نماهنگها و ... روان و با حفظ تنوع برای مخاطبان از هر قشر صورت میگیرد.
آگاهی مستندساز از موسیقی موجب ارائه کاری نشده که تنها افراد آشنا با جنبههای تکنیکی موسیقی بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند، برای این دسته البته اطلاعات جالبی در فیلم ارائه میشود ولی نکته با ارزش این است که بیننده غیرمتخصص و ناآشنا با جنبه های فنی موسیقی هم، میتواند مسایل را لمس کند و از افت و خیزهای خوانندگی هایده آگاه شود.
"سخن از هایده" خوانندهای را روایت میکند که با آثار علی تجویدی در برنامه گلهای رادیو ایران میدرخشد، سپس به بازار موسیقی کافهای در تهران میافتد، اندک اندک در موسیقی پاپ جایگاهی در خور مییابد و کمی بعد، وقوع انقلابی که خوانندگی زنان را ممنوع میکند، او را ناگزیر به ترک کشورش میکند.
ارتباط هایده با دربار پهلوی نیز در آن سالیان، بارها سوژه بحث و شایعات بود. پژمان اکبرزاده برای دنبال کردن داستان، حتی به سراغ ملکه پیشین ایران در پاریس میرود و از او جویای جزییات بیشتری میشود؛ فرح پهلوی از دوران ترک ایران و اقامت در مصر میگوید و اینکه چگونه هایده "همیشه دوستیاش را حفظ کرد"، موضوعی که برخی را بدون آشنایی کامل با آثار هایده از او رویگردان ساخت.
با وقوع انقلاب، فضای فیلم دچار دگرگونی میشود: صحنههای تظاهرات در تهران، آتشزدن سینما رکس و روزهایی که بسیاری در حال ترک همیشگی ایران بودند.
هایده در مصاحبههایش، انقلاب را "فتنه" مینامد و میگوید تنها امیدش برای زنده ماندن، بازگشت به ایران است. ترانههای او و شیوه خواندنش نیز دگرگون میشود.
You can see links before reply
پژمان اکبر زاده کارگردان مستند "سخن از هایده"
اندوه ترک ایران در صدایش موج می زند و همکاری با چهرههای سرشناس موسیقی پاپ ایران مانند صادق نجوکی، فرید زولاند، آندرانیک، منوچهر چشم آذر و ... کارهای ماندگار و متفاوتی را برایش رقم میزند: "روزای روشن"، "شانه هایت"، "زندگی".
ترانهسازان و تنظیم کنندگان به خوبی از توان صدای او در آثارشان بهره میگیرند و هایده نیز که تجربه خوانندگیاش روز به روز بیشتر شده، در کنار اجرایی موثر از کارها، دانسته یا نادانسته بخشهایی از آگاهیهای خود از موسیقی ایرانی را هم در کارهای پاپ به کار میگیرد.
این مجموعه، به افزوده شدن کارهایی متفاوت به ادبیات موسیقی پاپ ایران در تبعید میانجامد. در این بین، نکتهای که در مستند تقریبا به فراموشی سپرده میشود، اشعار سروده شده برای هایده است، اشعاری که در ماندگار شدن بسیاری از ترانههای او نقش مهمی ایفا کردند. شاید سازنده مستند، به دلیل فعالیت خودش به عنوان موزیسین، ناخودآگاه به جنبههای موسیقایی کارها بیشتر توجه نشان داده است.
مستند در لابه لای بخشهای گوناگون، از فضای دشوار کار در جامعه ایرانی در لس آنجلس نیز حکایت میکند. به کنسرتهای پر سر و صدای هایده در اسرائیل میرسد و سپس اجراهای او در رویال آلبرت هال لندن، به رهبری فرنوش بهزاد، برنامه ای که گویی از نخستین کنسرتهای بزرگ ایرانی در سالهای پس از انقلاب در خارج بوده است.
در ادامه، افت هنری هایده در سالهای پایانی محسوس میشود، ترانههایی که کمتر نمونهای از آنها در یادها مانده است. علاقه مستندساز به خواننده در این بخش و همچنین قسمتهای مربوط به درگذشت هایده مانع از نگاه بی طرفانه به موضوع نشده است.
پژمان اکبرزاده در این بخشها بیتفاوت به حساسیتهای جامعه ایرانی به هر چه لازم دیده پرداخته است.آنچه که به قول گزارشگر بی بی سی از جشنواره نور در لس آنجلس، «موجب اعتراض برخی وابستگان و دوستداران هایده نیز واقع شد.»
بخش های بعدی مستند از ویدئوهایی میگوید که در آرشیوهای گوناگون پراکندهاند و خانوادهای که اهتمامی به سر و سامان دادن به آثار مادر ندارند. در این میان، به پشت صحنهها هم سر زده شده. در کنار تنوع و فضای شادی که این بخشها در فیلم پدید میآورند، آنچه جلب توجه میکند، یکرنگ بودن طنین صدای هایده در حین سخن گفتن با زمان آواز خواندن اوست.
این "تمبر" طبیعی صدای هایده و "حنجره"ای خدادادی است که استادان هایده برای آموزش ردیف مانند تجویدی، عبادی و شریف، تنها این صدا را صیقل داده و جلا بخشیدهاند؛ صدایی در محدوده متسوسوپرانو که با گذشت زمان، به گستره بمتر (آلتو) گرایش پیدا کرده است.
"سخن از هایده" خوانندهای را روایت میکند که با آثار علی تجویدی در برنامه گلهای رادیو ایران میدرخشد، سپس به بازار موسیقی کافهای در تهران میافتد، اندک اندک در موسیقی پاپ جایگاهی در خور مییابد و کمی بعد، وقوع انقلابی که خوانندگی زنان را ممنوع میکند، او را ناگزیر به ترک کشورش میکند.
نکته جالب دیگر به فرم صورت و چهره هایده برمیگردد. "گونه"های برجسته برای ارائه صدایی رسا و پرطنین بسیار با اهمیت است. در بسیاری از خوانندگان اپرا نیز در پی سالها تلاش و تمرین، "گونه" پدید میآید اما این ویژگی به شکل طبیعی در فرم صورت هایده وجود داشت و یکی از عوامل رسایی و پرطنین بودن صدای او بود.
"سخن از هایده" ظاهراً از بابت نوع نگاه، نخستین مستند ایرانی درباره یک خواننده است که موشکافانه به همه جنبههای کاری یک خواننده میپردازد و تقریبا همه چهرههای موثر در آفرینش آثار آن هنرمند در مستند حضور دارند.
فرید زولاند، صادق نجوکی، آندرانیک، محمد حیدری، فرنوش بهزاد و ... هر یک جنبههای جالبی درباره خاطرات خود، جنس صدا و همکاری با هایده را مطرح میکنند. مستند در هر دوره می کوشد اطلاعات لازم را به شکل کامل به ببیننده منتقل کند. این اشتیاق و دقت در بخش پژوهشی، تا حدی برخی ضعفها و کمبودهای فیلم به لحاظ فنی را میپوشاند.
در این فیلم مستند، فرح پهلوی، با مثالی زیبا، هایده را به عنوان "ماریا کالاس ایران" قلمداد میکند: من فکر میکنم هایده را باید "جسی نورمن ایران" محسوب کرد؛ از لحاظ صدا، درشتی، بیان و حرکات صورت. تصور میکنم هایده برای نسلهای بعدی ایرانیان، به عنوان یکی از یادگارهای فرهنگی، باقی خواهد ماند.
هومن خلعتبری
رهبر اپرا در گراتس
این فیلم، امروز ( ۲۵ اکتبر) در تالار هاگابیون در گوتنبرگ نمایش داده می شود. فیلم در ماه مه ۲۰۰۹ در جشنواره فیلم نور در لسآنجلس، نامزد جایزه بهترین مستند شد.
"سخن از هایده" نگاهی فشرده اما دقیق به فعالیتها و آثار برجای مانده از این خواننده محبوب ایرانی دارد. اشاره به ترانههای آغازین خواننده، ذکر نام پدیدآورندگان آثار، نمایش صفحههای قدیمی و ویدئوهای مرتبط با تک تک کارها، گفتگو با چهرههای موثر در شکل گرفتن آثار و... نشان از انجام یک پروژه پژوهشی گسترده با تکیه بر دانش موسیقایی و همچنین رسانهای دارد.
بشنوید
گفتگوی مریم افشنگ با پژمان اکبرزاده کارگردان مستند "سخن از هایده" (You can see links before reply)
محتوای مستند البته گاه حال و هوایی بسیار سیاسی به خود میگیرد. پژمان اکبرزاده البته در مصاحبههایش گفته درصدد بوده تا از فضای اجتماعی-سیاسی هر دوره هم اطلاعاتی در اختیار مخاطب قرار دهد تا چشم انداز دقیقتری از شرایط کاری هایده به وجود آید.
اما در بخشهایی از مستند، این موضوع رنگ دیگری به خود میگیرد؛ بهویژه در صحنه آغازین فیلم که هایده از انقلاب ایران به عنوان یک "بلا" یاد میکند. این هایده است که چنین تعبیری دارد ولی قرار دادن این صحنه در آغاز فیلم، به گونهای حرف شخص مستندساز است که شاید تنفر خود از ترک ایران به دلیل شرایط را اینگونه از زبان هایده ابراز میکند.
فیلم با روایتی شخصی و شاید مشترک با بسیاری از ایرانیان، از چگونگی آگاهشدن از درگذشت هایده آغاز میشود. پژمان اکبرزاده از کودکیاش در ایران میگوید که حتی از وجود چنین خوانندهای بیخبر بوده و واکنش مردم به درگذشت هایده، توجه او را به این صدا جلب میکند.
بدنه اصلی فیلم اما کاملا از مسایل شخصی فاصله میگیرد و با بیانی آزاد و بی طرفانه به بررسی فعالیتهای خواننده میپردازد. ارائه اطلاعات، جای دادن مصاحبهها، نماهنگها و ... روان و با حفظ تنوع برای مخاطبان از هر قشر صورت میگیرد.
آگاهی مستندساز از موسیقی موجب ارائه کاری نشده که تنها افراد آشنا با جنبههای تکنیکی موسیقی بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند، برای این دسته البته اطلاعات جالبی در فیلم ارائه میشود ولی نکته با ارزش این است که بیننده غیرمتخصص و ناآشنا با جنبه های فنی موسیقی هم، میتواند مسایل را لمس کند و از افت و خیزهای خوانندگی هایده آگاه شود.
"سخن از هایده" خوانندهای را روایت میکند که با آثار علی تجویدی در برنامه گلهای رادیو ایران میدرخشد، سپس به بازار موسیقی کافهای در تهران میافتد، اندک اندک در موسیقی پاپ جایگاهی در خور مییابد و کمی بعد، وقوع انقلابی که خوانندگی زنان را ممنوع میکند، او را ناگزیر به ترک کشورش میکند.
ارتباط هایده با دربار پهلوی نیز در آن سالیان، بارها سوژه بحث و شایعات بود. پژمان اکبرزاده برای دنبال کردن داستان، حتی به سراغ ملکه پیشین ایران در پاریس میرود و از او جویای جزییات بیشتری میشود؛ فرح پهلوی از دوران ترک ایران و اقامت در مصر میگوید و اینکه چگونه هایده "همیشه دوستیاش را حفظ کرد"، موضوعی که برخی را بدون آشنایی کامل با آثار هایده از او رویگردان ساخت.
با وقوع انقلاب، فضای فیلم دچار دگرگونی میشود: صحنههای تظاهرات در تهران، آتشزدن سینما رکس و روزهایی که بسیاری در حال ترک همیشگی ایران بودند.
هایده در مصاحبههایش، انقلاب را "فتنه" مینامد و میگوید تنها امیدش برای زنده ماندن، بازگشت به ایران است. ترانههای او و شیوه خواندنش نیز دگرگون میشود.
You can see links before reply
پژمان اکبر زاده کارگردان مستند "سخن از هایده"
اندوه ترک ایران در صدایش موج می زند و همکاری با چهرههای سرشناس موسیقی پاپ ایران مانند صادق نجوکی، فرید زولاند، آندرانیک، منوچهر چشم آذر و ... کارهای ماندگار و متفاوتی را برایش رقم میزند: "روزای روشن"، "شانه هایت"، "زندگی".
ترانهسازان و تنظیم کنندگان به خوبی از توان صدای او در آثارشان بهره میگیرند و هایده نیز که تجربه خوانندگیاش روز به روز بیشتر شده، در کنار اجرایی موثر از کارها، دانسته یا نادانسته بخشهایی از آگاهیهای خود از موسیقی ایرانی را هم در کارهای پاپ به کار میگیرد.
این مجموعه، به افزوده شدن کارهایی متفاوت به ادبیات موسیقی پاپ ایران در تبعید میانجامد. در این بین، نکتهای که در مستند تقریبا به فراموشی سپرده میشود، اشعار سروده شده برای هایده است، اشعاری که در ماندگار شدن بسیاری از ترانههای او نقش مهمی ایفا کردند. شاید سازنده مستند، به دلیل فعالیت خودش به عنوان موزیسین، ناخودآگاه به جنبههای موسیقایی کارها بیشتر توجه نشان داده است.
مستند در لابه لای بخشهای گوناگون، از فضای دشوار کار در جامعه ایرانی در لس آنجلس نیز حکایت میکند. به کنسرتهای پر سر و صدای هایده در اسرائیل میرسد و سپس اجراهای او در رویال آلبرت هال لندن، به رهبری فرنوش بهزاد، برنامه ای که گویی از نخستین کنسرتهای بزرگ ایرانی در سالهای پس از انقلاب در خارج بوده است.
در ادامه، افت هنری هایده در سالهای پایانی محسوس میشود، ترانههایی که کمتر نمونهای از آنها در یادها مانده است. علاقه مستندساز به خواننده در این بخش و همچنین قسمتهای مربوط به درگذشت هایده مانع از نگاه بی طرفانه به موضوع نشده است.
پژمان اکبرزاده در این بخشها بیتفاوت به حساسیتهای جامعه ایرانی به هر چه لازم دیده پرداخته است.آنچه که به قول گزارشگر بی بی سی از جشنواره نور در لس آنجلس، «موجب اعتراض برخی وابستگان و دوستداران هایده نیز واقع شد.»
بخش های بعدی مستند از ویدئوهایی میگوید که در آرشیوهای گوناگون پراکندهاند و خانوادهای که اهتمامی به سر و سامان دادن به آثار مادر ندارند. در این میان، به پشت صحنهها هم سر زده شده. در کنار تنوع و فضای شادی که این بخشها در فیلم پدید میآورند، آنچه جلب توجه میکند، یکرنگ بودن طنین صدای هایده در حین سخن گفتن با زمان آواز خواندن اوست.
این "تمبر" طبیعی صدای هایده و "حنجره"ای خدادادی است که استادان هایده برای آموزش ردیف مانند تجویدی، عبادی و شریف، تنها این صدا را صیقل داده و جلا بخشیدهاند؛ صدایی در محدوده متسوسوپرانو که با گذشت زمان، به گستره بمتر (آلتو) گرایش پیدا کرده است.
"سخن از هایده" خوانندهای را روایت میکند که با آثار علی تجویدی در برنامه گلهای رادیو ایران میدرخشد، سپس به بازار موسیقی کافهای در تهران میافتد، اندک اندک در موسیقی پاپ جایگاهی در خور مییابد و کمی بعد، وقوع انقلابی که خوانندگی زنان را ممنوع میکند، او را ناگزیر به ترک کشورش میکند.
نکته جالب دیگر به فرم صورت و چهره هایده برمیگردد. "گونه"های برجسته برای ارائه صدایی رسا و پرطنین بسیار با اهمیت است. در بسیاری از خوانندگان اپرا نیز در پی سالها تلاش و تمرین، "گونه" پدید میآید اما این ویژگی به شکل طبیعی در فرم صورت هایده وجود داشت و یکی از عوامل رسایی و پرطنین بودن صدای او بود.
"سخن از هایده" ظاهراً از بابت نوع نگاه، نخستین مستند ایرانی درباره یک خواننده است که موشکافانه به همه جنبههای کاری یک خواننده میپردازد و تقریبا همه چهرههای موثر در آفرینش آثار آن هنرمند در مستند حضور دارند.
فرید زولاند، صادق نجوکی، آندرانیک، محمد حیدری، فرنوش بهزاد و ... هر یک جنبههای جالبی درباره خاطرات خود، جنس صدا و همکاری با هایده را مطرح میکنند. مستند در هر دوره می کوشد اطلاعات لازم را به شکل کامل به ببیننده منتقل کند. این اشتیاق و دقت در بخش پژوهشی، تا حدی برخی ضعفها و کمبودهای فیلم به لحاظ فنی را میپوشاند.
در این فیلم مستند، فرح پهلوی، با مثالی زیبا، هایده را به عنوان "ماریا کالاس ایران" قلمداد میکند: من فکر میکنم هایده را باید "جسی نورمن ایران" محسوب کرد؛ از لحاظ صدا، درشتی، بیان و حرکات صورت. تصور میکنم هایده برای نسلهای بعدی ایرانیان، به عنوان یکی از یادگارهای فرهنگی، باقی خواهد ماند.
هومن خلعتبری
رهبر اپرا در گراتس