PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : جمله و شعر با یک مفهوم



nabegheh95
Friday 30 October 2009, 08:23 PM
سلام،
تو این تاپیک، یه جمله می نویسیم، نفر بعدی یک یا چند بیت، متناسب با مفهوم جمله نوشته شده، می نویسه. و بعد یه جمله دیگه می نویسه که نفر بعدی، شعر بنویسه. شعر ها و جمله ها می تونه از خودمون باشه یا از نویسندگان و شعرای دیگه باشه.
خودم شروع می کنم،:dw26i1:
نگاهت به من گفت که برمی گردی به سوی من، و من می میرم برای تو

nabegheh95
Friday 30 October 2009, 08:25 PM
نگاهت به من گفت که برمی گردی به سوی من، و من می میرم برای تو
-->
دوباره با نگاه من، نگاه تو یکی شده
دوباره از تو مردنم، شبیه زندگی شده
به هر دری که میزنی، دوباره مقصدت منم
دوباره میرسم به تو به هر دری که می زنم
----------------------------------------------------------------------------

تو را می خواهم و چشمان تو را که مرا شیدا کرده است.

nabegheh95
Tuesday 3 November 2009, 08:59 AM
تو را می خواهم و چشمان تو را که مرا شیدا کرده است. -->

اي چشم تو هم پيمانه
هم سنگ دو صد خمخانه
همه شور عشق و مستي ام از يك نگاه تو
از هر دو جهان بيگانه
شد خانه دل ميخانه
چو تويي كنارم غم ندارم
در پناه تو
با تو دنيا
باغ رويا ...

------------------------------------
دوستان ادامه بديد ديگه. شعري با خوندن جمله زير به يادتون مياد بنويسيد. و بعد يك جمله ديگه بگيد براي نفر بعدي.:8ysyvb:
ما محکومیم به دل شکستن نه دل سپردن

obvious
Sunday 8 November 2009, 10:39 AM
"نه! كي گفته؟!!" اين از سروده هاي خودم بود!!

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نياز نيم شبی دفع صد بلا بکند
عتاب يار پری چهره عاشقانه بکش
که يک کرشمه تلافی صد جفا بکند
ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند
هر آن که خدمت جام جهان نما بکند
طبيب عشق مسيحادم است و مشفق ليک
چو درد در تو نبيند که را دوا بکند
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
ز بخت خفته ملولم بود که بيداری
به وقت فاتحه صبح يک دعا بکند
بسوخت حافظ و بويی به زلف يار نبرد
مگر دلالت اين دولتش صبا بکند

****************************
آيا اين سرزمين آنقدر فقير است كه نمي تواند به ساكنينش زندگي مرفهي عطا كند؟!!

nabegheh95
Tuesday 17 November 2009, 10:42 AM
باغ غريب ده من
گلاي زينتي نداشت
اسب نجيب ده من
نعلاي قيمتي نداشت
اما همون چار تا ديوار
با بوي خوب كاه گلش
اما همون چنتا خونه
با مردم ساده دلش
....
-----------------------------------------

بودن يا نبودن مساله اين است .

obvious
Sunday 22 November 2009, 02:42 PM
و دویدم تا هیچ، و دویدم تا چهره مرگ تا هسته هوش
و فتادم بر صخره درد
از شبنم دیدار تو تر شد انگشتم، لزریدم
وزشی میرفت از دامنه ای، گامی همره او رفتم
ته تاریکی، تکه خورشیدی دیدم، خوردم وز خود رفتم و رها بودم ...

********************
این لاله هوش از ساقه بچین، پرپر شد بشود، چشم خدا تر شد، بشود...

nabegheh95
Monday 23 November 2009, 01:54 PM
این لاله هوش از ساقه بچین، پرپر شد بشود، چشم خدا تر شد، بشود... -->

شراب و عیش نهان چیست کار بی‌بنیاد
زدیم بر صف رندان و هر چه بادا باد

ضمن تشكر از obvious عزيز ، ديگر دوستان بشتابيد به سوي اين تاپيك ، خيلي جاتون خاليه. :bg
ادامه بدهيم ...
--------------------------------------------------
کاش میدانستم عمر آشنایی ما این قدر کوتاه است...

obvious
Monday 23 November 2009, 02:14 PM
اگه اين فقط يه خواب بذار تا ابد بخوابم
بذار آفتاب شم تو خواب از تو چشم تو بتابم...

مي خواي حالا كه بچه خوبيم هي پست ميذارم يه جايزه بگيري برام؟!!(چشمك)

جمله بعدي:
نه تو مي پايي و نه من، ديده تر بگشا. مرگ آمد، در بگشا