PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : .:*حس این ترانه*:.



Mehraneh
Wednesday 25 November 2009, 10:18 PM
سلام دوستان
تو این تاپیک قراره که یه ترانه ای انتخاب بشه و همه بیایم و راجع به حس ترانه و منظور و مفهومی که ترانه سرا می خواسته منتقل کنه صحبت کنیم که هم ارزش کار ترانه سرا رو درک کنیم هم خودمون بیشتر به نکته های مهم توجه کنیم
شراط اینطوری هست که من یه ترانه رو می ذارم و دوستان راجع بهش نظر می دم تقریبا هر روز یه ترانه ی جدید می ذارم دوستان اگه پیشنهادی دارن برای ترانه های بعدی می تونن اعلام کنند:(البته ببخشید که از ترانه ی سلام آخر شروع کردم آخه واقعا خودم خیلی دوست دارم عمق معنی این شعر رو بفهمم...سعی می کنم تکرار نشه)
سلام اي غروب غريبانه دل
سلام اي طلوع سحرگاه رفتن
سلام اي غم لحظه هاي جدايي
خداحافظ اي شعر شبهاي روشن
خداحافظ اي شعر شبهاي روشن
خداحافظ اي قصه عاشقانه
خداحافظ اي آبي روشن عشق
خداحافظ اي عطر شعر شبانه
خداحافظ اي همنشين هميشه
خداحافظ اي داغ بر دل نشسته
تو تنها نمي ماني اي مانده بي من
تو را مي سپارم به دلهاي خسته
تو را مي سپارم به ميناي مهتاب
تو را مي سپارم به دامان دريا
اگر شب نشينم اگر شب شکسته
تو را مي سپارم به روياي فردا
به شب مي سپارم تو را تا نسوزد
به دل مي سپارم تو را تا نميرد
اگر چشمه واژه از غم نخشکد
اگر روزگار اين صدا را نگيرد
خداحافظ اي برگ و بار دل من
خداحافظ اي سايه سار هميشه
اگر سبز رفتي اگر زرد ماندم
خداحافظ اي نوبهار هميشه

ham-nafas
Thursday 26 November 2009, 11:55 AM
و غصه تکراری نشندنی خداحافظی و وداع .... غمی که این پدیده دارد اونقدر زیاد و ناب هست که هر قدر در موردش شعر و ترانه گوش کنیم و بخونیم تازگی داره

تامصرع ده با کلمات سلام و خداحافظ به توصیف حالت های گذشته و معشوق (یا بهتره بگم هدف شعر) میپردازه
اما از مصرع 11 اشاره به آینده داره و اینکه تو تنها نمیمونی و برات ارزو هایی دارم....
و آخر هم میگه خداحافظ ای نو بهار همیشه
که نشان از جاودان بودن این عشق هست
موزیک این ترانه رو خیلی دوست دارم

Nassim_Agha
Saturday 28 November 2009, 01:09 AM
شاعر به پیشواز غم و غروب غریبانه دل و جدائی می رود و با قصه عاشقانه همنشین همیشه که برای او همان آبی روشن عشق بود و مانند شعری و عطر شعری شبهای او را روشنی میداد و نقش داغی بر دل او بود وداع می کند.
با اینهمه او می داند عشق که سایه سار و برگ و بار دل او بوده است داستانی است که بدون او و جدای از سرانجام او در دلهای دیگر در مهتاب و دامان دریاو رویاهای فردا ادامه خواهد داشت و همواره تکرار خواهد شد با لطافتی چون نو بهار .

Mehraneh
Saturday 28 November 2009, 10:44 AM
دوستان اینم ترانه ی بعدی.....
گريه نمي کنم نه اينکه سنگم
گريه غرورم رو به هم مي زنه
مرد براي هضم دلتنگي هاش
گريه نمي کنه ، قدم مي زنه
گريه نمي کنم ، نه اينکه خوبم
نه اينکه دردي نيست ، نه اينکه شادم
يک اتفاق نصفه نيمه ام که ، يهو ميون زندگي افتادم
يک ماجراي تلخ ناگزيرم
يک کهکشونم ولي بي ستاره
يک قهوه که هرچي شکر بريزي
بازم همون تلخي ناب رو داره
اگر يکي باشه من رو بفهمه
براش غرورم رو به هم مي زنم
گريه که سهله ، زير چتر شونش
تا آخر دنيا قدم مي زنم
گريه نمي کنم نه اينکه سنگم
گريه غرورم رو به هم مي زنه
مرد براي هضم دلتنگي هاش
گريه نمي کنه ، قدم مي زنه
گريه نمي کنم ، نه اينکه خوبم
نه اينکه دردي نيست ، نه اينکه شادم
يک اتفاق نصفه نيمه ام که ، يهو ميون زندگي افتادم

nabegheh95
Sunday 29 November 2009, 09:26 AM
شروع شعر : حس بغض خفه شده تو گلو، حس واقعي خفقان.

FARZANEH.ZAFAR
Monday 7 December 2009, 12:17 PM
دپه
آدم یاد مشکلاتش میوفته.........

ham-nafas
Monday 7 December 2009, 07:21 PM
نسبت به ترانه قبلی مستقیم تر بود.یعنی حرف نزدیک به واقعیت بود. اما من به شخصه احساس میکنم درکش سخت تره
و شاید چون مضمونش تکراری نیست و چیز جدیدی هست
حرف جدیدی هست

maryam21
Friday 18 December 2009, 11:21 AM
اين اهنگ منو ياد اين كتابا ميندازه كه يكي به خاطر خوشبختي ديگري خودش رو كنار ميكشه و نميتونه جلوش گريه كنه ميگه كه براي مرد گريه سخته اما اگه هم حس داشته باشه و دلسوز اسون ميشه و به ارامش ميرسه