PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : داستانهای اساطیری سرزمین نت اهنگ



vioman
Monday 26 March 2007, 11:33 AM
با سلام و درود پر اب بر همه اهالی نت اهنگ

امیدوارم لبتون خندون و دلتون پر امید باشه

در راستای معر?ی و زنده نگاهداشتن پیشینه کهن نت اهنگ تصمیم گر?تم به تدریج برخی ار داستانهای اساطیری سرزمین نت اهنگ را نقل کنم تا با بزرگان حماسه ا?رین این سرزمین بیشتر اشنا شوید و از زندگانی اجداد دلاور سرزمینی که در ان زندگی می کنید با خبر گردید.
در این ارسال داستان منظوم نبرد ویومن با حسام که از پهلوانان سرزمین نت اهنگ بودند و همیشه بر سر جاه و مقام در خصومت به سر می بردند را به اختصار بیان می کنم. این داستان بر گر?ته از کتاب نت اهنگ نامه است که حماسه سرای توانای این سرزمین محمد علی بن حیدری در قرن چهارم هجری تا بیست و یکم میلادی به نظم کشیده است:

حمله ویومن...

moderato poco lento e gratzioso تمپو=50

پس ویومن لگام اسب برکشید /توگ?تی که آسمان چهره در هم کشید

قدم می گذاشت بر زمین تند تند/ن?س می کشید ز ترسش جهان کند کند

کلام جنگ داشت بر لب و شمشیر در چنگ/ جلو می امد بسان یک ?یل و نهنگ

داشت مرگ حسام در سر و دیگر هیچ/ویومن بود بابا نه یک ساندویچ!

می گ?ت با آهنگ و آواز بلند/ که خونت بریزم گرچه باشی در هلند

انجمن را بگیرم ز دست تو هانی(Honey)/مپندار که روز تو باشد سانی (Sunny= ا?تابی کنایه از روزگار خوشی داشتن)


ورود حسام به میدان جنگ

به ناگه حسام اندر امد چو جنگی پلنگ/بگ?تش برو بابا حال نداریم مشنگ!

من آنستم که کشتسدم سکندرها و قلدرها/تو دیگر که باشی ای باد هوا !

بر زمین آخر ا?تی گر چه باشی چو سنگ/اینجا نت آهنگ است داداش نه شهر ?رنگ

شروع جنگ


جنگ آغازیدن گر?ت سخت سخت/تو گ?تی خوشی بر بست رخت رخت

به شمشیر و گرز و خدنگ/درامیختند ان دو وحشی پلنگ

بریختند خون و خوی ان روز بسی/نیامد ولی ?ائق کسی بر کسی

تدبیر پادشاه نت اهنگ برای ?یصله دادن این نزاع

چرا این قدر (een ghadar)جنگ می کنید بیهده/شما واقعا بدترید از خان خله

به جای جنگ در پی یاری روید/تا ز لعل لبش به جایی رسید

هست دختری ان طر?ها بس خوش ادا/که چون او نباشد حتی در سینما

روز برق چشمان اوست/ شب خال صورت ماه اوست

گر کند خنده قیمت ن?ت در جهان بالا رود/ور کند گریه قورباغه در اب سر بالارود!

برید و سبقت گیرید بر شکار ان غزال/ که مالی چو او دیگر محال است محال!

پایان جنگ و آغاز چالشی دیگر

ویمن چو بشنید این سخن/رها کرد جنگ و کین کهن

حسام نیز همچو مار/خیزید و خزید سوی شکار

با دلی پرامید هر دوان(=هر دوتا)/شدند به طر?(tarf)ان دختر زیبا روان

تا شوند پیروز دست او (کنایه از ازدواج کردن با دختری)/ یا ببویند لااقل موی او
...
...


امیدوارم از این داستان لذت برده باشین انشاالله در اینده نیز داستانهایی از کتاب نت اهنگ نامه نقل خواهم کرد .

روزگار بر شما خوش

Amir
Monday 26 March 2007, 12:04 PM
عالی بود

خیلی خوب بود

دوستان لط?ا نظر بدید

Hes_r
Monday 26 March 2007, 01:16 PM
بابا دمت گرم ویو من دارم از خنده من?جر میشم

خیلییییییییی باحال بود

دمت گرم واقعا اند شعری

حالا این دختره کی هست ؟؟؟

vioman
Monday 26 March 2007, 03:47 PM
سلام بر همه

منتظر باشین این داستان سر دراز داره
تازه می خام اقا حسام را خواستگاری ببرم!!!!!!!!!!

Hes_r
Monday 26 March 2007, 04:08 PM
بابا من این کاره نیستم

shbaharehs
Tuesday 27 March 2007, 09:56 PM
خيلي خيلي باحال بود!!!! راستي منم ميام خواستگاري!!!!!!

Hes_r
Tuesday 27 March 2007, 10:11 PM
خواستگاری مال آقاهاست عزیز

Amir
Wednesday 28 March 2007, 07:25 AM
?کر کنم منظورش اینه که واسه خواستگاری اونم به عنوان همراه میاد

Majed
Wednesday 28 March 2007, 08:59 AM
ما که نمیدونیم کی با کی میخواد عروسی کنه ... ولی من عمرا قصد ازدواج ندارم... اصرار نکنین .... اااا... نکنین میگم.... نه.. والا نه ...
اه .. باشه .. رو حر? امیر نمی شه نه گ?ت.. منم میام خواستگاری .. هوووورررااااااااا

Majed
Wednesday 28 March 2007, 09:22 AM
منتظر پست بعدی من باشید.... نبرد ویولن با سه تار...

Hes_r
Wednesday 28 March 2007, 10:17 AM
ماجد جان باز تو پریدی وسط عزیزم ؟؟

آخه امیر هم بگه کی به تو زن میده ؟؟

Majed
Wednesday 28 March 2007, 11:17 AM
سلام.... اینم آوردگاه اول:
توضیحات:
تم و بک : نام ضربه های د?
خراز: بچه خروس در زبان کرمانجی
کت: مارک معرو? کاترپیلار
?لت: صا? و درخشان


به ناگه یکی اسب سوار بلند
برش سان شیر و به مثل پلنگ
سه تاری به پشت و د?ی روی دست
بیامد خرامان میان دو دشت
ویومن چو وی را به پشتش بدید
سریع قد علم کرد و ج?ت پا پرید
جهش کرد به پشت یکی اسب زرد
بگ?تا بر?تم سوی دختر کام ورد
حسام را بگیر و ?کش را بساب
نیاید سوی دخترک مثل آب
چو بگر?ت قول از سوار بلند
بر?ت و سیاهی شد از چشم مرد
به ناگه حسام هم یکی کی? کت
که مارکش درخشان به سان ?لت
درآورد و آمد سوی رزمگاه
به ناگه غباری آمد به آوردگاه
چو ?همید از نام و از یاورش
درآورد ویولون را از کاورش
چو خواست تا رود سوی عاریشه اش
به ناگه یکی تم و بک آمد اندر سرش
بگ?تا که تو کیستی ای دلیر؟
که این گونه د? می زنی همچو پیر؟
بگ?تا که من ماجدم ای خراز
بدان حاضرم تا کنم روت باز
همانا به سان اسدالله ملک
یکی سل سپس ?ا به یکباره یک
همانا پیش درآمدی آغاز کرد
چش و گوشی از آن حری? باز کرد
چو ماجد شنید آن صدای قشنگ
درآورد سه تارش به سان ?شنگ
کرد کوک سازش دو سل دو و ?ا
زند شور سل تا شود بی حیا


تا آوردگاه بعدی ?علا

Hes_r
Wednesday 28 March 2007, 11:23 AM
قشنگ بود ماجد جون

Amir
Wednesday 28 March 2007, 11:25 AM
خیلی عالی بود

?قط یه چیزی

تمام کارکترها مشخص هستن جز دخترک

میشه اونو معر?ی کنید ( هم ماجد هم ویو جون )

Hes_r
Wednesday 28 March 2007, 11:26 AM
دخترک یه دختریه دیگه در سرزمین نت آهنگ

احتمالا تا آخر هم تا آخر سکرت میمونه

Majed
Wednesday 28 March 2007, 11:32 AM
حالا که این طور شد تو آوردگاه بعدی بد جوری حالتو می گیرم
?قط امیر جان نذار پستم رو ادیت کنه تا ب?همه
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآیییییی یییییییی .. ن?س کیششششششششششش

Amir
Wednesday 28 March 2007, 11:48 AM
دوستان خوبم لط?ا تاپیک رو به انحرا? نبرید

در سایت چند تا تاپیک برای حل مشکلات شخصی وجود دارد

ما منتظر ادامه داستان ها از زبان دوستان هستیم

با تشکر

shbaharehs
Wednesday 28 March 2007, 09:46 PM
!!!! نه منم منظورم بود به عنوان همراه بيام fer fer !!! مرسي اقا امير!!!! وگرنه منو چه به خواستگاري!

به ناگه حسام هم یکی کی? کت
که مارکش درخشان به سان ?لت

اينم خيلي باحال بود!!!!!!! ادم اصلا انتظارشو نداره كه اين وسط يه د?عه قضيه مارك اينا بياد وسط و كلي خنديدم!!!!!! خيييييييلي باحال بود!

مرسي

vioman
Thursday 29 March 2007, 01:10 AM
با سلام و درود بر همه دوستان هنرمند و هنر دوستم

با تمام وجود از همه دوستانی که از قسمت اول این تاپیک استقبال کردند تشکر می کنم.

و صمیمانه از همه می خام حول و حوش داستان نظر بدن و تاپیک را پیش ببرن و با موضوعات مت?رقه یا بدون طرح و نظم (و الله بختکی) این تاپیک را از هد?ش دور نکنن.

ممنونم

خوب در قسمت قبل دیدیم که جنگ ویمن و حسام نا تمام ماند و هر دو به پیشنهاد پادشاه نت اهنگ- امیر خان - خواستگار دختر زیبا رویی شدند که در سرزمین نت اهنگ می زیست.و هر دو تصمیم گر?تند این دختر را از نزدیک ببینند .
این دو دلاور نت اهنگی با سرعت تمام راهی قصر دخترک شدند و به هر زحمتی بود ان دختر را دیدند و یک دل نه بلکه صد دل عاشق او شدند(دین و دل به یک دیدن باختیم و خرسندیم!) .خوب طبق رسم مرسوم ان زمان هر دو پهلون نزد مادر خود ر?تند تا ماجرا را بازگو کنند و از مادرشان بخواهند که به خواستگاری ان دختر بروند.
گ?تگوی ویمن و حسام با مادرشان یکی از جذابترین بخش های کتاب نت اهنگ نامه است که قرن هاست در قهوه خانه ها نقل شده است و مردم از شنیدن ان لذت برده اند این قسمت را عینا از زبان محمد علی بن حیدری ذکر می کنیم:


گ?تگوی ویومن با مادرش بهاره خاتون

(ویومن در حالی که از شور و هیجان سر از پا نمی شناسد ناغا?ل در خانه را باز می کند تا در باره ان دختر با مادر صحبت کند . پر شور و پرحرارت ?ریاد می زند:)


مامانی آی مامانی عاشق شدم من / که دیگه دل نداره این ویومن

خ?ه شی الهی ای ویومن / که ترسوندی تو : مرا من

گر چه هستی پیر دیگر/هنوز داخل آیی چو یک خر

کنون گو ببینم کیست این دختر/که دل را باخته ای به او چون خر

مامانی دختری است بالا بلند /خوشگل و آبدار و لوند(Lavand)

لبانش اناری و گیسوانش کمند/ کمر باریک و سینه اش چون سمند

زیبا و آسمانی است چون ملک (Malak)/به قصد همبستری هم لحا? است هم تشک(Toshak)

سرخ و س?ید است و قیا?ه خ?ن/یا برو خواستگاریش یا مرا کن ک?ن

.....


گ?تگوی حسام با مادرش مزگان بانو


مامانی تو نداری دیگه حسام/ که دلم را برده اند زین کنام(Konam=آشیانه- خانه )

بدیدم دی (=دیروز)دختری بس قشنگ/که غمزه اندازد چو تیر و ?شنگ

کند گر مرا بوسه ای ز مهر/ دلم پروازش کند تا سپهر (=آسمان)

هر آنکس که بیند پر و پای او/ کند راست (=شهوانی شود)و سپس عزم سودای او

دامنش است کوتاه و بسیار تنگ/ دختری است زیبا و بسیار شنگ(=شوخ و شنگ-خوش مشرب)

کند گز خیابان با ماکسیما /به نازم به نازم به این دست و پا

مامانی نگو خوب نیست این دختره!/ هر چی باشه از اقدسی (دختر همسایه حسام)که بهتره!

من بخواهم او را زود زود /گر شود حتی بر آسمان چون دود دود

برو خواستگاری و دست عروست بگیر/ تا نبینی دیگر از من تو گیر!

sut

بله ؟....چی ؟... کمی بلند تر .. . بله دوستان گرامی و همراهان همیشگی: از اتاق ?رمان به من اشاره می کنند که وقت ما به اتمام رسیده. به ات?اق سایر همکارانم از شما گرامیان خداحا?ظی می کنم . تا برنامه ای دیگر و قسمتی دیگر از داستانهای کتاب نت اهنگ نامه درود و دوصدبدرود!

(برنامه بعدی -حیات وحش)

اینجا آمازون است
این کره ?یل که روی درخت واغ واغ می کند یکی از گونه های نادر آبزیان است که تنها سالی یک تخم مرغ می کند.....

Hes_r
Thursday 29 March 2007, 12:37 PM
آقا من اعتراض دارم

من میخوام مامانم بهاره باشه اون مهربون تره الان مژگان خانوم میاد یه دونه میزنه تو سر آدم میگه تو غلط میکنی میخوای ازدواج کنی

من اعتراض داره مامان خوب نیاز دارم

تازه خوب این دختره به مال و منصب نیگاه میکنه امیر پادشاه نت آهنگه من نخست وزیرش و مژگان هم وزیرش خوب من بابام پادشاهه خودم نخست وزیرم مامانم هم که وزیره خوب دیگه چی میگه نمیاد تو رو بگیره که در حد حاکم یکی از شهرایی با مادرتم همین طور

برو بچه جون هر وقت سمتت اومد بالا با ما کل بنداز ( خنده ی شیطانی ) ( بچه ها اینا همش شوخیه جدی نگیرید )

Hes_r
Thursday 29 March 2007, 12:40 PM
تارههه اینو یادم ر?ت من پسر اموم انده مرام و کل کل و دغله میاد در عرض سه سوت مخ دختررو میزنه و واسه من میگیرتش ( کسایی که نمیدونن ماجد دات کام پسر امومه )

shbaharehs
Thursday 29 March 2007, 09:38 PM
khande1 khande1 khande1 !!! واي khande1 khande1 khande1 ! خيلي بامزه بود!!"خ?ه شی الهی ای ویومن / که ترسوندی تو : مرا من"!!!khande1khande1! منم بهاره خاتون! خيلي قشنگ شده!
ميگم حالا "حسام" با "مژگان بانو" دعوا نكنين!! من مطعلق به همتون هستم!khande1! شوخي كردم!

Hes_r
Thursday 29 March 2007, 10:32 PM
أعوا چیه من مامانم وزیر سایته شما که حاکم یکی از شهرای سایتی

از خودامم باشه

در این رقابت شکست خواهید خورد

Majed
Friday 30 March 2007, 07:37 AM
حسام جان مخ دختره داره میخوره.. آماده مراسم ازدواج باش.... شال و کلاه کن ?ردا میریم خواستگاری.. هورراااااااااااااااا
من باید مرده باشم حسام دختری رو بخواد من براش نگیرم
البته شاید این وسط منم عاشق دختره شدم.. اونوقت وضع ?رق می کنه دیگه .. lol
شوخی کردم داش حسام.. مال خودته .. دارمت

Hes_r
Friday 30 March 2007, 08:13 AM
من مطعلق به همه هستم اما ابتدا مطعلق به ماجدم

shbaharehs
Friday 30 March 2007, 09:33 PM
باشه منتظر نتيجه ايم!khande1

Hes_r
Friday 30 March 2007, 11:02 PM
من تا ماجدو دارم غم ندارم دوستان

عشق خودمه ماجد

Majed
Tuesday 17 April 2007, 08:51 PM
شرمنده بروبچ ..... ما درسامون شروع شده .... امتحانای میان ترم هم بالاش... استادای دانشگاه ?ردوسی هم که قربونشون برم .... تا آخر این ه?نه منتظر آوردگاه بعدی باشید... یا علی

Majed
Monday 23 April 2007, 06:39 PM
بچه ها شرمنده... دیر شد....
خوب... به اینجا رسیده بودیم که حسام چسبید به مژگان خاتون که من زن میخوام
از طر?ی ویومن هم گیر داده به بهاره که الا بلا .....
این وسط ما کجای داستانیم الله داند .... ولی از اونجایی که شاعر باید تو شعر باشه ما هم یه جا خودمونو میندازیم وسط....
از قضا ویومن با مادرش وحسامهم با مادرش 1 زمان بلند میشن برن خواستگاری
دم در خونه دختره هم دیگه رو میبینن

Majed
Monday 23 April 2007, 06:51 PM
خوب... به اینجا رسیده بودیم که حسام چسبید به مژگان خاتون که من زن میخوام
از طر?ی ویومن هم گیر داده به بهاره که الا بلا .....
این وسط ما کجای داستانیم الله داند .... ولی از اونجایی که شاعر باید تو شعر باشه ما هم یه جا خودمونو میندازیم وسط....
از قضا ویومن با مادرش وحسامهم با مادرش 1 زمان بلند میشن برن خواستگاری
دم در خونه دختره هم دیگه رو میبینن


پیت: برد پیت بازیگر مشهور هالیوود
لمبه: در زبان بوشهری به معنای باسن
خیک : شکم
گم ورو : در زبان برره ای یعنی گم شو


ویومن به حسام:

همانا تو را باز دیدم چنین
که گشتم پریشان و همچین حزین

چگونه توانم کنم روت باز
ز این دیده ام تا شوم شاد باز

که آخر تو هم تیپ درای ناز داری؟
و یا اینکه ?کر میکنی ?از داری؟

برو گم ورو ای گاگول مشنگ
که این دخترک آن من است و دنگ


خلاصه حسام که میبینه جلو مادرش حسابی ضایع شده میگه:

برو کشک بساب ای خل و شاد روی
گمانی که نتوان برم من ازت آبروی؟

اگر سان تو جراحی کردمی
دماغ سربالا. لمبه سر دادمی

مرا میگر?تی به پیت اشتباه
تا اینکه کنی این همه ادعا

برو خیکتو جمع بکن ای عدس
که این دخترک مال من است و بس

Majed
Monday 23 April 2007, 07:05 PM
حالا این وسط دختره داره همه این حر?ا رو تو آی?ون گوشس میده . تازه آی?ونشس هم تصویری بوده. ?کر کن.......
بابای دختره که میبینه داره بین درو همسایه داره آبرو ریزی میشه میاد دم در و هر دو خواستگار رو میبره خونش... وارد خونه که میشینن ... شروع مکنن به حر? زدن....

حالا چی میگن انشالا ه?ته بعد ...

لط?ا نظرات و ایراد ها رو بگین ... شما هم در جهت دهی به داستان لط?ا کمک کنین

Hes_r
Monday 23 April 2007, 07:29 PM
ماجد جون خیلی باحال بود

?قط عزیزم اگه بادوم هندی میخوای طر? مارو بگیر

vioman
Tuesday 24 April 2007, 07:25 AM
سلام

خوب ممنونم که دارین این تاپیک رو جلو می برین امیدوارم شاعر ما بتونه تو شعرش هم معناو هم طنز را در کنار هم بیاره (و به احوال پریشون این ویمن هم سر و سامانی بده wink)

Amir
Tuesday 24 April 2007, 07:50 AM
با سلام

این تاپیک خیلی باحاله

کل نت آهنگ یه طر? این تاپیک هم یه طر?

اگه ص?حاتش زیاد بشه و مطالبش قشنگ یه بخش به نام داستان های اساطیری سرزمین نت آهنگ راه می ندازیم

sara
Tuesday 24 April 2007, 08:29 AM
توش بزن بزن هم باشه بهتره این جوری بیشتر کی? می ده

Hes_r
Tuesday 24 April 2007, 11:34 AM
آره دیگه تریپ رستم و سهراب


منم که رستممو همرو له میکنم

Majed
Tuesday 24 April 2007, 11:39 AM
ممنون از اینکه کمک می کنین و ای تاپیک رو با حال میکنی .... اینجا البته صاحب اصلیش ویومن هست .. ما اینجا شاگردیشو میکنیم.... جسرت نباشه.... ویومن جان ما رو تنها نزار... یه دستی بالا بزن

Hes_r
Tuesday 24 April 2007, 11:44 AM
خوب اون شکلی که اون طر? خودشو میگیره

Majed
Tuesday 24 April 2007, 12:49 PM
خودشو نه ... دختره رو ممکنه بگیره که اونجا منم نمردم عزیزم

Hes_r
Tuesday 24 April 2007, 12:58 PM
خودتو عشقهههه

Majed
Saturday 28 April 2007, 09:22 AM
خب به اینجا رسیدیم که هر دو خانواده با هم میرن تو خونه و بساط خواستگاری

حالا طر?ین میخوان خودشونو تو دل باباهه جا کنن.. اینم از مکالمه اول بین اونها:

Majed
Saturday 28 April 2007, 09:27 AM
?تر: آرزوی خام

ویومن به پدر عروس:

سلام ای شهنشه . کهن مرد دیر
دهی دخترت را به من یا که خیر؟

ندارم در این دیر ?انی ?تر
مگر جز تو باشی برایم پدر


بیا دخترت را به من ده کنون
که باشد دلم از برایش چو خون

Majed
Saturday 28 April 2007, 09:38 AM
حسام در جواب ویومن:

بزد بر سر دوش مرد جوان
چو قابلامه و دیس و تیر و کمان

که این دخترک بهر من ساختند
دلیران به از و به من باختند

چه داری مگر این چنین جو گیری؟
نداری تو کاری. برو ای پیری

نه چهره نه ماشین و پول
تو دانی کجا آمدی ای زاغول؟

توانم کنم به مهرش چه ها. سیم و زر
و یا اینکه باشد شتر. گاو و خر

Majed
Saturday 28 April 2007, 09:41 AM
بقیش باشه واسه بعدا

دوستان یه تنه خداییش سخته... ویومن... سارا... حسام.. بهاره... بیاین کمک....

Hes_r
Saturday 28 April 2007, 09:46 AM
خیلییییییییییی باحال بود

Majed
Saturday 28 April 2007, 01:04 PM
حالا پیش نهاد بدین که دختره واسه کی بشه؟
ادامه داستان چه جوری باشه؟
کمک کنین دیگه

vioman
Sunday 29 April 2007, 04:22 AM
سلام

از ماجد عزیز که این تاپیک رو جلو می بره خیلی ممنونم از بقیه هم که نظر می دن ممنونم.
اقا ماجد باید بگم این ارسال اخرت به مراتب خیلی بهتر از ارسالهای اولت بود و واقعا هم معنا داش و هم طنز و ?کاهی باز هم ممنون.
خوب متاس?انه یا خوشبختانه من تا حس لارم را پیدا نکنم نمی تونم تو این قسمت ارسالی داشته باشم الان ذهنم درگیر مسائل دیگس انشالا من هم اقا ماجد بزودی میام کمکت تا اون
موقع هوای این ویومن بیچاره رو داشته باش

Hes_r
Sunday 29 April 2007, 05:44 AM
ماجد جون تو نظر منو مگه قبول نداری

ولی بعد من بکشم ج?تشونو :دی

Majed
Sunday 29 April 2007, 07:01 AM
سلام

از ماجد عزیز که این تاپیک رو جلو می بره خیلی ممنونم از بقیه هم که نظر می دن ممنونم.
اقا ماجد باید بگم این ارسال اخرت به مراتب خیلی بهتر از ارسالهای اولت بود و واقعا هم معنا داش و هم طنز و ?کاهی باز هم ممنون.
خوب متاس?انه یا خوشبختانه من تا حس لارم را پیدا نکنم نمی تونم تو این قسمت ارسالی داشته باشم الان ذهنم درگیر مسائل دیگس انشالا من هم اقا ماجد بزودی میام کمکت تا اون
موقع هوای این ویومن بیچاره رو داشته باش

نوکریم داداش..... خب روز به روز باید بهتر بشه خوب.. در پست های اول من سعی کردم این تاپیک رو به موسیقی ربط بدم و در نبرد ویومن با حسام و در ادامه با ماجد میتونید اینو ببینین.... بعد تصمیم گر?تم داستان ویومن رو پیش ببرم... اما ?قط به جهت طنز.... اما در پست های بعدی سعی میکنم حالات و ر?تار ا?راد و ر?تاهای اجتماعی رو هم توش بذارم.... البته اگه بتونم.... ممنون ویومن جا... منتظرتیم... یا علی

sara
Sunday 29 April 2007, 06:26 PM
به نظر من اول دختره ماله حسام بشه بعد حسام انقدر با ویولنش براش می زنه دختره سر سام می گیره بحث و جنجال و بگو مگو بعدم دادگاه و طلاق و اینا بعد ویومن از ?رصت است?اده کنه و بیاد دختره رو ببره این جوری سر هیچ کسی بی کلاه نمی مونه

Hes_r
Tuesday 1 May 2007, 08:12 AM
نه

همون ویو بگیره بعد من ویو رو بکشم بعد هم ب?همم دوست صمیمیم بوده تو مایه های سهراب و رستم

Majed
Tuesday 1 May 2007, 01:04 PM
آره ... اینم جالب میشه

bmoi_642
Friday 18 May 2007, 07:23 PM
دستت در د نكنه خيل باحا ل بود

vioman
Tuesday 26 June 2007, 12:47 AM
بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام و ادب خدمت همه شما

در راستای معر?ی و زنده نگاهداشتن گنجینه ارزشمند ادب سرزمین نت آهنگ ،برخی از داستان های زیبای اساطیری این سرزمین مانند حمله ویومن،پبکار ویومن با حسام، عاشق شدن ویومن و حسام و ماجرای خواستگاری انها تقدیم شد.
در این ارسال بخشی از گ?تگوی ویومن با محمد بن علی حیدری (387هجری ؟-2007میلادی) عالم با تجربه و نگارنده حماسه نت آهنگ نامه را می خوانیم که از د?تر چهارم این مجموعه سترگ انتخاب شده است.
این گ?تگو که سرشار از حکمت متعالی است همواره راهنمای عاشقان طریق حق بوده و نویسندگان بسیاری از سخن این حکیم بزرگ بهره جسته اند.برنزسون (Bronzeson)در کتاب "سیری در تاریخ ادبیات نت اهنگ" می نویسد:"عجیب است که انچه محمد بن علی حیدری در این شعر کوتاه می نویسد دقیقا با نظریه های امروزی روانشناسی و مکاتب رایج ?کری مطابقت می کند آن چنان که انسان ?کر می کند او یکی از دانشمندان قرون اخیر بوده است نه حکیمی در قرن چهارم هجری زمانی که هنوز بشر از خود و پیرامونش چندان اطلاعی نداشت".

صحبت ویومن:

پس ویومن با دلی پر امید/ ر?ت نزد آن ?قیه ?قید

که گیرد بسی پند سترگ(=بزرگ ، ارزشمند)/ ارمغان آرد کلام آن بزرگ

بگ?تش ای به راه عشق مویت سپید/ ای که خرگاهت از مریدان عدید(=بیشمار مسامحتا: پر)

مرا رهنما شو در این راه عشق/ ای که آوازه ات پر کرده گوش دمشق(=مجاز از مردم دمشق)

دلی پر آشوب دارم ای حکیم/مرا دیگر نیست عقل سلیم

گر?تار عشق اویم خ?ن/ نه من تنها ،همه در ک?ن!(=همه طالب او هستند)

مرا ای حکیم باز کن این گره/ که الهی بمیره هر چی دختره!(=خدا از زبونش بشنوه!)

به هنگام رقص و طرب چون جنی?ر لوپز/ به وقت کار و زندگی چون میخ و پونز

به یک غمزه خر می کنند آدما/ خدایا امان از این دخملا(=جمع مکسر دخمل یعنی دختر به زبان نت آهنگی)



نصیحت محمد بن علی حیدری به ویومن:


زبان در دهان گیر ای پسر/ که آنچه تو گ?تی خطا است و خطر!

که گ?ته که دختر چون خره؟/ یا که از چیز....هم بدتره؟!

دختر خورشید روز ماست/ ماه شب تار ماست

همانا دختر است تح?ه آسمان/ نوش کن حر? مرا بی پرسمان(=بی چون و چرا)

گر خوردی شکست در راه عشق/ چیست تقصیر آن نگین دمشق(=استعاره از معشوقه ویومن)


دل قوی دار ای پسر/ جانانه دلت را کن سپر

جسور و در کمین باش چو ببر/ تا ببینی عاقبت آن ماه پشت ابر(=استعاره از معشوقه ویومن)

بخر ای ویومن چند کیلو طلا/ که خر شود با طلا این بلا(=استعاره از معشوقه ویومن)

دختران در جمیع ص?ات برترند / ا?سوس که بنده آیینه و انگشترند(به پاورقی 1رجوع شود)

دور نیست دست هیچ دختری/ گر باشد تو را انگشتری

برو ویومن به کار گیر پند من/ شکر! که باز شد این گره به دست من

......................
.......................
.........................
پاورقی1:به اعتقاد بسیاری از نقادان این بیت :" دختران در جمیع ص?ات برترند / ا?سوس که بنده آیینه و انگشترند" شاه بیت این د?تر از نت اهنگ نامه است در این بیت حکیم حیدری دختران را در همه ص?ات برتر از پسران می داند با این وجود ا?سوس می خورد که چرا آنان عمر خور را در مقابل ایینه به آرایش و خود بینی هدر می دهند و ?ری?ته زر و زیور دنیا می شوند.


با بهترین آرزوها برای شما و تا داستانی دیگر

درود و دو صد بدرود

Hes_r
Tuesday 26 June 2007, 01:04 AM
چه حال خ?نی به خودت دادی ؟؟

حالا این معشوقه کی هست ؟؟

بابا یه نگاهیم به ما بنداز
آخر عاقبت اون داستانو مشخص نکردی پریدی به این


ولی در مجموع باحال بود

moomak
Tuesday 26 June 2007, 05:13 AM
خیلی زیبا و قشنگ سروده بودی vio عزیز
کارت حر? نداشت
بابا انقدر به این حسام گیر نده
ممکنه در مبارزه ازش شکست بخوری ها!!!

Majed
Tuesday 26 June 2007, 02:07 PM
محمد علی جان بسیار جالب بود...

به خصوص توصی?ات و تشبیه ها

ولی از رو شعرت معلومه که جدیدا با یه ن?ر خیلی چت میکنی.... امان از اون یه ن?ر که تیکه کلاماش به تو هم سرایت کرده .... هاها

Hes_r
Tuesday 26 June 2007, 02:29 PM
ماجد تو هم احساس کردی ؟؟؟

منم دقیقا همین حس بهم دست داد

vioman
Tuesday 26 June 2007, 05:57 PM
سلام

ممنونم از نظرتون
باید درباره چند نکته توضیح بدم: اولندش من محمد علی حیدری هستم اما عالمی که من درباره اش صحبت کردم محمد بن علی حیدری است که در قرن چهارم زندگی می کرده بنابراین اعمال و حر?اش هیچ ربطی به من نداره و من اون نیستم !
اگه اینطوری باشه قیا?ه من خیلی به لئوناردو دی کاپریو هم می خوره این دلیل نمیشه که شما من رو با اون اشتباه بگیرین...مثلا بیاید تو بغل من یا از این کارا !!....خواهش می کنم اصرار نکنین.........wink......(?رداشب ساعت 12) .....
پس من به خودم حال ندادم از ?ضایل اون حکیم ?قید گ?تم همین!!! من که کسی نیستم ?قط داستانهای حماسی را نقل می کنم.

دومندش لط?ا توضیح بدین از کجاش معلومه من چت می کنم؟ وا چه حر?ا !چه حر?ا ! ادم شاخ در میاره ولا .
اگه منظورتون اینه که من با یه دختری چت می کنم باید بگم اصلا این طور نیس! ( به جان پدربزرگم که چند سال پیش عمرش رو داد به شما!)
من تو عمرم یه بار با یه دختر چت کردم که 5 سال پیش بود اونم با همکلاسی سابق مادربزرگم اصلا هم کی? نداد چون قبل از اینکه اون جواب asl من رو بده سکته کرد پشت کامپیوتر مرد بیچاره جوون مرگ شد (در سن 98 سالگی)
بعدش در قرن چهارم هجری آخه مگه اصلا چت بوده!!!


سومندش بابا این د?ه که من به حسام گیر ندادم هر چی بلا بود سر وویمن اوردم

چهارمندش من علی هستم دوستان عزیز ! یا من رو وویومن صدا کنین یا علی (البته علی جوووووووووووووووووووون هم اشکالی نداره بلکه مستحب موکده) اما محمد یا محمد علی نه ! محمد علی اسم شناسنامه ای منه همه من رو صدا می کنن :علی (یا ali jooon با سه تا o)

مرسی

Majed
Wednesday 27 June 2007, 01:18 PM
واویلا.....
علی جون بابا عاشقی که عیب نیست.. غصه نخور .. تو هم یه روز پلنگ میشی.. هاها

ولی خداییش تابلویی.... هاهاهاهاها

1 ه?ته بهت وقت میدم بیای اعترا? کنی همه چی رو بگی.. وگرنه .... دادادادام...دیییینگ ...دیییییییینگ... دیییییییییینگ(آهنگ به خاطر یک مشت دلار)

hichnafar
Thursday 28 June 2007, 01:05 PM
سلام
نشستم ازص?حه اول خوندم (احیانا"یکم طول کشید :D)
خیلی توپ وباحاله !
یه سوال :
اینجا?قط آقایون ویومن وماجد می تونن شعربگن ؟یابقیه هم می تونن؟

hichnafar
Thursday 28 June 2007, 01:18 PM
واسه ادامه ی داستانم پیشنهادم اینه که پهلوانان حسام وویومن بعدازیک سری نبردخونین وبی نتیجه خسته می شن وپامی شن می رن پیش دختره باحالت عشقولانه ازخودشون تعری? می کنن وبهش می گن کدوممون ومی خوای وازاین چیزا(وصحنه کاملا"رقت انگیزوحال بهم زنه (ازرمانتیکی))بعددختره می گه که ?لان چیزوبرام بیارین (که مثلا"خیلی نایابه )اوناهم می رن دنباله چیزی که دختره می گه و....

Hes_r
Thursday 28 June 2007, 11:49 PM
هر بخواد میتونه شعر بگه

شما که این ایده ی خوبو دارین خودتم شعرشو بگو

Majed
Friday 29 June 2007, 08:18 AM
خوشحال میشیم شاعران جدید رو هم ببینیم.....

البته به ما که نمیشه گ?ت شاعر.. اما گلمه دیگه ای پیدا نکردم که بگم

hichnafar
Friday 29 June 2007, 09:40 AM
اینم یه مدل شعره دیگه :D
سعی می کنم یه چیزایی بگم (دیگه اگه به پای شعرای شمادون?رنرسید ببخشید !)

hichnafar
Friday 29 June 2007, 02:05 PM
چندیبت گ?تم اگه خوبه بگین ادامه بدم اگرهم نه که هیچی.

hichnafar
Friday 29 June 2007, 02:11 PM
ازقضا ادیب سارابانوازشعراوداستان سرایان قرن مذکوره ازکنار دشت مارش جنگ (درسرزمین نت آهنگ)گذرمی کرد،که ناگه چشمانش به دوجوان زورمند درلباس رزم بی?تاد،باخودبگ?ت این دو همان پهلوانان ویومن و حسام اندکه ازبرای دختری به رزم برخاسته اند.پس به دستورش غلامان نگون بخت سایبان برپاکردند و وی جام آب پرتقال دردست برصندلی نشست وشرح ماجرا را اینگونه بنگاشت:
بیامد ویومن چوشیری به جنگ ***پای بی جوراب برزین خدنگ

زده بودقلبی درشکم تیربرخودبرش***تاکم کندروی حسام ومادرش (کنابه ازروکم کنی درمهروعلاقه)

حسام بامش(mash) تورنادواسب چموش***میامدهلک وهلک به پیش هووش (havoosh)

زده بودعکس قلب برستبرسینه اش***گل سرخی بابزاق(همون آب دهن)چسبانده بودپشت گوشش

بدین قسمت دگرباره***آغازیدن گر?ت جنگی دوباره

Hes_r
Friday 29 June 2007, 03:45 PM
سارا جان چرا بین نوشته ها ?اصله نمیذاری ؟؟

خوندنش خیلی سخت میشه به خدا

hichnafar
Friday 29 June 2007, 04:29 PM
ستاره گذاشتم دیگه!(سلیقه یودمثلا")
نظرتون درباره ی ادامه دادن یاندادنم لط?ا"؟

Hes_r
Friday 29 June 2007, 06:05 PM
قشنگ بود سارا جان

حالا دیگه برو تو جنگ

یه کاری کن من لهش کنم این ویو رو (شوخی ) :دی : دی

sara
Friday 29 June 2007, 07:47 PM
سارا جان عالی بود
برو ببینم چی کار می کنی
این دوتا رو چه جوری به جون هم می ندازی زودتر دخل یکیشون و بیار ما راحت شیم حالا ?رق نمی کنه کی باشه

vioman
Saturday 30 June 2007, 05:09 PM
سلام بر همه دوستان به خصوص دوست لطی? و مهربانم nice-girl

خوب چند تا سوال بود و اینم چند تا جواب :

?رموده بودین میشه بقیه هم در این قسمت شعر بگن؟
بله البته. اما توجه داشته باشین سبک و سیاق شعر گ?تن در این قسمت با قسمتهای دیگه مثلا بخش شعر و ترانه مت?اوته.همه اشعار باید حال و هوای حماسی داشته باشه و در قالب اشعار حماسی. به بیان ساده باید یاد اور شاهنامه ?ردوسی باشه .(پس شعر نو و این جور چیزا نداریم)

2-داستانها باید طوری نقل بشه که خواننده ?کر کنه واقعا چنین اثر ادبی بوده! چنین ا?رادی بوده (به همین دلیل است که من قبل از شروع هر شعر مقدمه ای می نویسم)البته برای طنز و مزاح از این تکنیک است?اده می شود کرد که گذشته را با حال خواننده در هم امیخت مثل اوردن جنب?ر لوپز به عنوان مثال در شعر قبلی یا ماکسیما در یکی از کارهای قبلی

3-"واسه ادامه ی داستانم پیشنهادم اینه که پهلوانان حسام وویومن بعدازیک سری نبردخونین وبی نتیجه خسته می شن وپامی شن می رن پیش دختره باحالت عشقولانه ازخودشون تعری? می کنن وبهش می گن کدوممون ومی خوای وازاین چیزا(وصحنه کاملا"رقت انگیزوحال بهم زنه (ازرمانتیکی))بعددختره می گه که ?لان چیزوبرام بیارین (که مثلا"خیلی نایابه )اوناهم می رن دنباله چیزی که دختره می گه و.... "
این پیشنهاد "نایس" رو با کمال احترام قبول ندارم و شخصا نمی پسندم چون یک تم و پلات کاملا لس و تکراریه که حتی اگه ?ردوسی هم بیاد بگه، من یکی لا اقل حوصله خوندنش رو ندارم.

4- هیچ الزامی نیست که یک جریان پیوسته ادامه پیدا کنه.از هر موضوع جالی چیزی بنویسید مثلا نگاه کنید یکبار من درباره جنگ حسام و ویومن نوشتم بعد جریان خواستگاری و حالا نصیحت یه حکیم .در قید و بند ادامه داستان نباشید که کار به بن بست می خوره .
4- هنر هر کسی می خاد در این قسمت کمک کنه در این مشخص می شه که بتونه شکوه و عظمت شعر حماسی و اعمال حماسی را با طنز و ?کاهی در هم بیامیزه ینی چیزی شبیه به آنچه در ادبیات mockepic می نامیم.

5-به خاطر خدا دیگه اینجا این بحث کل کل کردن دخترا و پسرا را باز نکنین ?مینیست یا مسکولیسم نداریم ! هیومنیست باشین!

6-
-" ازقضا ادیب سارابانوازشعراوداستان سرایان قرن مذکوره (کدام قرن ؟مگر تا حالا کسی به نام سارا شعری در نت اهنگ نامه گ?ته که خواننده بداند کدام قرن؟ این اولین شعر است پس قرن باید ذکر شود)ازکنار دشت مارش جنگ (دشت مارش جنگ یعنی چه؟ برای من نام?هوم است)(درسرزمین نت آهنگ)گذرمی کرد،که ناگه چشمانش (چشمش چه دلیل د ارد از کلمه نامانوس چشمانش است?اده کنیم؟به دوجوان زورمند درلباس رزم بی?تاد،باخودبگ?ت این دو همان پهلوانان ویومن و حسام اندکه ازبرای دختری به رزم برخاسته اند.پس به دستورش غلامان نگون بخت (چرا نگون بخت؟ برای به کاربردن هر ص?ت باید دلیلی داشته باشین)سایبان برپاکردند و وی جام آب پرتقال دردست (ترکیب صقیل و مکل?ی است)برصندلی نشست وشرح ماجرا را اینگونه بنگاشت:
بیامد ویومن چوشیری به جنگ ***پای بی جوراب برزین خدنگ ( بر زین خدنگ به چه معناست؟ خدنگ چه ربطی به زین اسب دارد؟ ?قط قا?یه را جور کردن کا?ی نیست!)زده بودقلبی درشکم تیربرخودبرش(من واقعا نتونستم معنی این بیت را ب?همم می شه توضیح ب?رمایین)***تاکم کندروی حسام ومادرش (کنابه ازروکم کنی درمهروعلاقه)

حسام بامش(mash) تورنادواسب ( [U][s]مش تورناد کیه؟ یا چیه؟ باید یا توضیح داده بشود یا قبلا معر?ی شده باشد! همین طور نمی شود یک شخصیت را اضا?ه یا کم کرد!)[/s:4817a5c500]چموش***میامدهلک وهلک (هلک هلک ؟در اینجا باید تصویری از قدمهای استوار او ارائه بدهید هلک هلک یعنی چه؟)به پیش هووش (havoosh)

زده بودعکس قلب برستبرسینه اش***گل سرخی بابزاق(همون آب دهن)چسبانده بودپشت گوشش (نه حالا خداییش خودمونیم غریبه بین ما نیست :گل سرخ پشت گوش یعنی چه؟ اگر کنایه است این کنایه از چیست و از کدام ?رهنگ و یا ادب به عاریت گر?ته اید؟ اگر قصد تصویر سازی دارین گل سرخ چه حس و خیالی می تواند در خواننده ایجاد کند؟اصلا از این ها بگذیرم مگر می شود گلی را با بزاق دهان پشت گوش چسباند و برای چه؟ این اغراق نیست این طنز نیست با کمال احترام به نظر من در این بیت ?قط به ?کر قا?یه بوده اید و بس. از طر? دیگر گوشش با سینه اش چندان هم اهنگ نیست.

بدین قسمت دگرباره***آغازیدن گر?ت جنگی دوباره"

7-دوست عزیزم nice girl که الحق nice هستی اگه من کمی درباره شعر شما نوشتم قصد توهین، زیر سوال بردن یا کم ارزش کردن شعر شما را نداشتم اولا این نظر شخصی من بود که ممکنه اشتباه باشه ثانیا انتقادی بود که به درخواست خودت کردم و به قصد بهتر شدن. مسلما در زندگی یه انتقاد خوب بهتر از یه به به و چه چه می تونه به ما کمک کنه.شعر هم ذوق می خاد البته من احساس می کنم تو داری اما از اون گذشته حس و حال می خاد و بعد هم ?کر کردن و وقت گذاشتن.
خوب بذار از ویمن بی ذوق و کوچیک نت اهنگ برات بگم من با اینکه هر کدوم از این چند تا ارسال را در حدود یک ساعت نوشتم اما تا می یام به اون یه ساعت ایده ال برسم چند ه?ته طول می کشه مثلا همین دیشب چندین ساعت از2-3 شب تا صبح داشتم درباره ارسال بعدیم در این قسمت ?کر می کردم که چی بنویسم کی رو به چی تشبیه کنم بدون ااینکه حتی کلمه ای روی کاغذ بیارم بعد از نوشتن هم بارها خودمم می خونم حتی پیش نمایش را می زنم ببین این طور که نوشتم به راحتی قابل خوندنه یا مثلا باید بیشتر ?اصلا بدم و کلی کار دیگه
بله دوست خوبم این کارا به چشم نمی یاد ممکنه یکی بگه عالی بود و تمام .هیشکیم ?کر نمی کنه که مثلا تو چقدر ?کر کردی یا زحمت کشیدی تا تونستی همین رو بنویسی یا با ادم شوخی می کنن که: اهای وویمن تو با یه دختری رابطه داری یه مثل داستان پل هاور کسی حتی نمی خونه و میره تو قعر ارشیو سایت قرار می گیره من در نت اهنگ با ادمای خوش ذوق و با احساس زیادی بر خوردم اما کسی که بتونه یه اثر ادبی را لااقل در حد مقدماتی نقد کنه ،نه.
من زمان زیادی در سایت گذاشتم برا همینا و برا نوشته های دیگه تو بخشهای دیگه اما تا ادم تیکه نندازه مسخره بازی دز نیاره ادم نیس! این قاعده این روزهاس! چند ه?ته میری کتابخونه کلی کتاب روانشناسی می خونی که مثلا بتونی به زبان ساده بگی مثلا ?روید درباره هنر چی می گه بعد می ذاری تو سایت یکی دون?ر می خونن بعدم چار تا تاپیکه ابکی می یاد جاش را می گیره بعدم می گن بابا این ویومن که سر نمیزنه به سایت سرزدن یعنی اینکه تو قسمت مت?رقه سایت هی کل کل کنم؟ .
بگذریم نایس عزیزم لط?ا از من دلگیر نشو و شعرات رو بنویس خواهر خوبم
می دونم زحمت کشیدی و این برا من یا دنیا ارزش داره و کارت هم خوب بود.
یا حق

hichnafar
Saturday 30 June 2007, 08:42 PM
سلام
آقای ویومن خیلی ازتون به خاطراینکه شعرموباتوجه خوندیدونقدش کردیدممنونم .
البته اینم بایدبگم که قصدمن ازگ?تن این چندبیت ?قط این بوده که نظردوستان وخصوصا"شماوآقای ماجدرودرباره ی اینکه توی این تاپیک شعربنویسم یانه بدونم به همین خاطر?قط چنددقیقه روی این ابیات وقت گذاشتم وتابه حال به این شکل شعرطنزنگ?ته بودم.
اماچندموردازایراداتی که شما?رمودیدجای توضیح داره:
قرن مذکوره :شمادریکی ازقسمت های داستان نوشته بودید«قرن چهارم هجری تا بیست و یکم میلادی »منم به همین خاطرنوشتم قرن مذکور(ه آخرهم برای جنبه ی طنزبیشتراضا?ه کردم)
دشت مارش جنگ:این یک اسمه که من براش انتخاب کردم وکاملا"سلیقه ای بوداسمشوگذاشتم مارش جنگ برای اینکه باسرزمین نت آهنگ رابطه ای داشته باشه.
غلامان نگون بخت:ازاونجایی که جنگ دریک دشت رخ می دادوکلمه ی دشت می تونه معنی بیابان روهم دربربگیره وغلامان مجبورشدندکه درهمچون جایی بمونن وخدمت کنن ازنگون بخت است?اده کردم .
زین خدنگ:این دوکلمه عینا"دربیتی ازخود?ردوسی آمده
به بندکمراندرآویخت چنگ *** جداکردش ازپشت زین خدنگ
(خدنگ نوعی درخت است که چوبی محکم داردوازآن نیزه وتیرنیزساخته می شود)
امادرهرصورت شماتجربه ی بیشتری ازمن دراین زمینه دارید ونظرتون برای من ارزش داره .
قلبی درشکم تیر:منظورم شکل قلب های تیرخورده هست که ازشون خون می چکه وبه نشانه ی عشق ودوست داشتن (باسبکی ?انتزی)ازشون است?اده می شه .
مش تورنادو:تورنادواسم اسب زوروهست وازکلمه ی مش برای جنبه ی طنزبیشتراست?اده کردم که یعنی اسم اسب پهلوان حسام هم مش تورنادوبوده.
البته حق باشماست بایدقبلا"دربارش توضیحی می دادم.
هلک وهلک :برای طنزبیشترازاین کلمه است?اده کردم که درواقع یک جورتضادروباهیبت پهلوانی می سازه
ولی بازهم نظرشمامحترمه وشایدمی تونستم ازکلمه ی بهتری کمک بگیرم.
زده بودعکس قلبی برستبرسینه اش ***گل سرخی بابزاق چسبانده بودپشت گوشش
مقصودم ازگل سرخ پشت گوش حالت شیدایی شخص بوده مثل وقتی که یک ن?رمدادرومی ذاره پشت گوشش وحالتی مت?کرمی گیره.ولی دروغ چرامن اعترا? می کنم که توی این بیت کم آورده بودم واین بیت واقعا" ضع? داره.
بازم ازتون ممنونم ویه خواهش هم دارم ،که لط?ا"صریحا"بگییدکه شعرگ?تن دراین تاپیک روادامه بدم یانه.
درموردگ?ته هاتون هم درموردکل کل وتاپیک های تخصصی ،حق باشماست شایداین ضع? ماباشه که بیشتربه مسایل سطحی توجه می کتیم ومی خوایم سریع ازروی موضوعات ردبشیم .(که خودمم مستثنا نیستم )
ولی به نظرمن کمی ت?ریح درکنارمسایل جدی خوبه ولی درحال حاضراین ت?ریح بیشترازموضوعات تخصصی موردتوجه قرارمی گیره .
نوشتم طولانی شدمی بخشید .

vioman
Saturday 30 June 2007, 11:01 PM
سلام nice-girl عزیز

امیدوارم حالت خوب باشه
خوب قبل از هر چیز می خام بگم که خوشحالم که منطقی با انتقاد من برخورد کردید .این نشون میده شخصیت بالایی دارین و دختر ?همیده ای هستین

درباره همکاری شما دراین بخش من در پایان ارسال قبلی جواب دادم:"بگذریم نایس عزیزم لط?ا از من دلگیر نشو و شعرات رو بنویس خواهر خوبم
می دونم زحمت کشیدی و این برا من یا دنیا ارزش داره و کارت هم خوب بود.
یا حق" .پس بنابراین شما شعرتون را بنویسین.
درباره توضیحاتی هم که درباره ایرادات من دادین باید بگم این توضیحات و به طور کلی نظر شما برا من محترمه. ?قط یک نکته باقیست و اون که ما همیشه باید خودمون رو جای خواننده بگذاریم ببینیم ایا می تونه ب?همه چی منظور ما بوده یا نه . اشکال عمده در شعر شما همین بود که خواننده نمی تونست درست ارتباط برقرار کنه. البته الان که گ?تین من ظر? چند دقیقه نوشتم من مطمئنم که اگه وقت بذارین می تونین خیلی خوب بنویسین .
به هرحال من شخصا منتظر حضور شمام. و به توانایی شما اعتقاد دارم پس چشمای ما رو با شعراتون نوازش بدین.

shbaharehs
Saturday 30 June 2007, 11:35 PM
هي هي ميگم ميشه اينده ي شعرا رو هم عوض كرد:ى:ى:ى:ى

Hes_r
Saturday 30 June 2007, 11:41 PM
ببخشید منظورت از این بیت اینیه که من میگم ؟؟

به بندکمراندرآویخت چنگ *** جداکردش ازپشت زین خدنگ

:

تهمتن به بند کمر برد چنگ ... گزین کرده یک چوبه تیر خدنگ

hichnafar
Sunday 1 July 2007, 08:05 AM
منظورتون رودرست متوجه نشدم یعنی شمامی گین این:
به بندکمراندرآویخت چنگ *** جداکردش ازپشت زین خدنگ
همینه ؟
تهمتن به بند کمر برد چنگ ... گزین کرده یک چوبه تیر خدنگ

Hes_r
Sunday 1 July 2007, 08:12 AM
نه اون یه بیت دیگست اشتباه از من بود

شرمنده

hichnafar
Sunday 1 July 2007, 08:14 AM
خواهش می کنم :D

Majed
Sunday 1 July 2007, 03:26 PM
سلام بر همه دوستان به خصوص دوست لطی? و مهربانم nice-girl

خوب چند تا سوال بود و اینم چند تا جواب :

?رموده بودین میشه بقیه هم در این قسمت شعر بگن؟
بله البته. اما توجه داشته باشین سبک و سیاق شعر گ?تن در این قسمت با قسمتهای دیگه مثلا بخش شعر و ترانه مت?اوته.همه اشعار باید حال و هوای حماسی داشته باشه و در قالب اشعار حماسی. به بیان ساده باید یاد اور شاهنامه ?ردوسی باشه .(پس شعر نو و این جور چیزا نداریم)

2-داستانها باید طوری نقل بشه که خواننده ?کر کنه واقعا چنین اثر ادبی بوده! چنین ا?رادی بوده (به همین دلیل است که من قبل از شروع هر شعر مقدمه ای می نویسم)البته برای طنز و مزاح از این تکنیک است?اده می شود کرد که گذشته را با حال خواننده در هم امیخت مثل اوردن جنب?ر لوپز به عنوان مثال در شعر قبلی یا ماکسیما در یکی از کارهای قبلی

3-"واسه ادامه ی داستانم پیشنهادم اینه که پهلوانان حسام وویومن بعدازیک سری نبردخونین وبی نتیجه خسته می شن وپامی شن می رن پیش دختره باحالت عشقولانه ازخودشون تعری? می کنن وبهش می گن کدوممون ومی خوای وازاین چیزا(وصحنه کاملا"رقت انگیزوحال بهم زنه (ازرمانتیکی))بعددختره می گه که ?لان چیزوبرام بیارین (که مثلا"خیلی نایابه )اوناهم می رن دنباله چیزی که دختره می گه و.... "
این پیشنهاد "نایس" رو با کمال احترام قبول ندارم و شخصا نمی پسندم چون یک تم و پلات کاملا لس و تکراریه که حتی اگه ?ردوسی هم بیاد بگه، من یکی لا اقل حوصله خوندنش رو ندارم.

4- هیچ الزامی نیست که یک جریان پیوسته ادامه پیدا کنه.از هر موضوع جالی چیزی بنویسید مثلا نگاه کنید یکبار من درباره جنگ حسام و ویومن نوشتم بعد جریان خواستگاری و حالا نصیحت یه حکیم .در قید و بند ادامه داستان نباشید که کار به بن بست می خوره .
4- هنر هر کسی می خاد در این قسمت کمک کنه در این مشخص می شه که بتونه شکوه و عظمت شعر حماسی و اعمال حماسی را با طنز و ?کاهی در هم بیامیزه ینی چیزی شبیه به آنچه در ادبیات mockepic می نامیم.

5-به خاطر خدا دیگه اینجا این بحث کل کل کردن دخترا و پسرا را باز نکنین ?مینیست یا مسکولیسم نداریم ! هیومنیست باشین!

6-
-" ازقضا ادیب سارابانوازشعراوداستان سرایان قرن مذکوره (کدام قرن ؟مگر تا حالا کسی به نام سارا شعری در نت اهنگ نامه گ?ته که خواننده بداند کدام قرن؟ این اولین شعر است پس قرن باید ذکر شود)ازکنار دشت مارش جنگ (دشت مارش جنگ یعنی چه؟ برای من نام?هوم است)(درسرزمین نت آهنگ)گذرمی کرد،که ناگه چشمانش (چشمش چه دلیل د ارد از کلمه نامانوس چشمانش است?اده کنیم؟به دوجوان زورمند درلباس رزم بی?تاد،باخودبگ?ت این دو همان پهلوانان ویومن و حسام اندکه ازبرای دختری به رزم برخاسته اند.پس به دستورش غلامان نگون بخت (چرا نگون بخت؟ برای به کاربردن هر ص?ت باید دلیلی داشته باشین)سایبان برپاکردند و وی جام آب پرتقال دردست (ترکیب صقیل و مکل?ی است)برصندلی نشست وشرح ماجرا را اینگونه بنگاشت:
بیامد ویومن چوشیری به جنگ ***پای بی جوراب برزین خدنگ ( بر زین خدنگ به چه معناست؟ خدنگ چه ربطی به زین اسب دارد؟ ?قط قا?یه را جور کردن کا?ی نیست!)زده بودقلبی درشکم تیربرخودبرش(من واقعا نتونستم معنی این بیت را ب?همم می شه توضیح ب?رمایین)***تاکم کندروی حسام ومادرش (کنابه ازروکم کنی درمهروعلاقه)

حسام بامش(mash) تورنادواسب ( [U][s]مش تورناد کیه؟ یا چیه؟ باید یا توضیح داده بشود یا قبلا معر?ی شده باشد! همین طور نمی شود یک شخصیت را اضا?ه یا کم کرد!)[/s:995a200181]چموش***میامدهلک وهلک (هلک هلک ؟در اینجا باید تصویری از قدمهای استوار او ارائه بدهید هلک هلک یعنی چه؟)به پیش هووش (havoosh)

زده بودعکس قلب برستبرسینه اش***گل سرخی بابزاق(همون آب دهن)چسبانده بودپشت گوشش (نه حالا خداییش خودمونیم غریبه بین ما نیست :گل سرخ پشت گوش یعنی چه؟ اگر کنایه است این کنایه از چیست و از کدام ?رهنگ و یا ادب به عاریت گر?ته اید؟ اگر قصد تصویر سازی دارین گل سرخ چه حس و خیالی می تواند در خواننده ایجاد کند؟اصلا از این ها بگذیرم مگر می شود گلی را با بزاق دهان پشت گوش چسباند و برای چه؟ این اغراق نیست این طنز نیست با کمال احترام به نظر من در این بیت ?قط به ?کر قا?یه بوده اید و بس. از طر? دیگر گوشش با سینه اش چندان هم اهنگ نیست.

بدین قسمت دگرباره***آغازیدن گر?ت جنگی دوباره"

7-دوست عزیزم nice girl که الحق nice هستی اگه من کمی درباره شعر شما نوشتم قصد توهین، زیر سوال بردن یا کم ارزش کردن شعر شما را نداشتم اولا این نظر شخصی من بود که ممکنه اشتباه باشه ثانیا انتقادی بود که به درخواست خودت کردم و به قصد بهتر شدن. مسلما در زندگی یه انتقاد خوب بهتر از یه به به و چه چه می تونه به ما کمک کنه.شعر هم ذوق می خاد البته من احساس می کنم تو داری اما از اون گذشته حس و حال می خاد و بعد هم ?کر کردن و وقت گذاشتن.
خوب بذار از ویمن بی ذوق و کوچیک نت اهنگ برات بگم من با اینکه هر کدوم از این چند تا ارسال را در حدود یک ساعت نوشتم اما تا می یام به اون یه ساعت ایده ال برسم چند ه?ته طول می کشه مثلا همین دیشب چندین ساعت از2-3 شب تا صبح داشتم درباره ارسال بعدیم در این قسمت ?کر می کردم که چی بنویسم کی رو به چی تشبیه کنم بدون ااینکه حتی کلمه ای روی کاغذ بیارم بعد از نوشتن هم بارها خودمم می خونم حتی پیش نمایش را می زنم ببین این طور که نوشتم به راحتی قابل خوندنه یا مثلا باید بیشتر ?اصلا بدم و کلی کار دیگه
بله دوست خوبم این کارا به چشم نمی یاد ممکنه یکی بگه عالی بود و تمام .هیشکیم ?کر نمی کنه که مثلا تو چقدر ?کر کردی یا زحمت کشیدی تا تونستی همین رو بنویسی یا با ادم شوخی می کنن که: اهای وویمن تو با یه دختری رابطه داری یه مثل داستان پل هاور کسی حتی نمی خونه و میره تو قعر ارشیو سایت قرار می گیره من در نت اهنگ با ادمای خوش ذوق و با احساس زیادی بر خوردم اما کسی که بتونه یه اثر ادبی را لااقل در حد مقدماتی نقد کنه ،نه.
من زمان زیادی در سایت گذاشتم برا همینا و برا نوشته های دیگه تو بخشهای دیگه اما تا ادم تیکه نندازه مسخره بازی دز نیاره ادم نیس! این قاعده این روزهاس! چند ه?ته میری کتابخونه کلی کتاب روانشناسی می خونی که مثلا بتونی به زبان ساده بگی مثلا ?روید درباره هنر چی می گه بعد می ذاری تو سایت یکی دون?ر می خونن بعدم چار تا تاپیکه ابکی می یاد جاش را می گیره بعدم می گن بابا این ویومن که سر نمیزنه به سایت سرزدن یعنی اینکه تو قسمت مت?رقه سایت هی کل کل کنم؟ .
بگذریم نایس عزیزم لط?ا از من دلگیر نشو و شعرات رو بنویس خواهر خوبم
می دونم زحمت کشیدی و این برا من یا دنیا ارزش داره و کارت هم خوب بود.
یا حق



با عرض سلام و خسته باشید خدمت محمد علی جان و سارا خانم عزیز...

نقد ویومن بسیار عالی بود و من واقعا از پست های زیبای ایشون لذت میبرم و به جرئت میتوم بگم که تنها کسی تو سایت هست که حتی یک پست غیر ?نی تو سایت نزده..... واقعا جای تقدیر داره....

اما از این موضوع گذشته ... سارا جان علاوه بر مسائلی که ویومن گ?ت باید بگم که تو شعرت وزن و قا?یه هم زیاد با هم ست نیست.... البته این که میگم وز منظور این نیست که کاملا وزن عروضی درستی داشته باشه ها.. چون اگه هر کدوممون این توانایی رو داشتیم میتوستیم دیوان چاپ کنیم... اما در حدی که خواننده غیر حر?ه ای وقتی اونو میخونه براش تابلو نشه...

در این مورد هم که ویومن در آخر پستش نوشست باید بگم که پست های شما همیشه مورد تقدیر قرار گر?ته و تعداد پست های کم شما دلیلی بر بی مسعولیتی شما نبوده و نیست... ولی در مورد اینکه داستان شما به قعر تاپیک ها پیوسته باید بگم که من داستان کوتاه شما رو بیشتر از 2 بار نمیخونم.... پس دیگه به اون تاپیک سر نمیزنم... مسلما بعد از مدتی ?راموش میشه.... با توجه به نوع و ?ضای تاپیکتون هم جایی برای پست زدن نمیمونه.... پس نمیشه انتظار داشت همیشه تاپ بمونه و ?راموش نشه...

اگر من در این تاپیک میام و میگم کسی رو شعرات تاثیر گذاشته یکی از دلایلش همینه.... تا اینکه شما یا من یا سارا خانم یا هرکس دیگه تا شعر بعدی رو بگه با 5 تا پست شاید بی ربط به موضوع این تاپیک بالا بمونه تا تاپیک های بی محتوا (به قول شما) جای اون رو نگیرن و ارزش کار شما از بین نره....و اگه ن?ر جدیدی به این روم سر زد این تاپیک رو ببینه و بیاد نتیجه زحمت شما رو بخونه... وگرنه قصد جسارتی نبوده...

ما نمیتونیم انتظار داشته باشیم همه بیان تو این تاپیک ها ?عالیت داشته باشن..... مطمئنا شما واسه من و اون شعر نمیگی... واسه خودت میگی.. خودت از این کار لذت میبری..... وگرنه به گ?ته خودتون 2 3 ساعت رو اون ?کرتون رو مشغول نمیکنین.... پس تعداد خواننده مهم نیست... کی?یت خواننده مهم هست....

اینجا از همه کسانی که حتی میان و یک تشکرخالی هم میزنن و میگن که ما شعرای شما رو میخونیم کمال تشکر رو دارم و امیدوارم که با سر زدن با این تاپیک ها شاید شارژ بشن و بیان به ما هم کمک کنن...

vioman
Sunday 1 July 2007, 06:27 PM
سلام

از همه شما به خصوص ماجد دوست عزیزم خیلی خیلی ممنونم.امیدوارم از چند جمله ای که در پایان نظر م نوشته بودم ناراحت نشده باشی .
من خوشحام که دوستان با من شوخی می کنن به خصوص شما .این نشون دهنده صمیمیت و دوستی بین ماست د.ستی و صمیمیتی که لااقل من خیلی براش ارزش قائلم و بهش ا?تخار می کنم خودم هم تا کسی خیلی دوس نداشته باشم باهاش شوخی نمی کنم پس اگه منم باهات شوخی کردم به حساب دوستیمون بذار.تنها یه نکته باقی می مونه گاهی شرایط بگونه ای یه که بعضی شوخی یا رو باید تو محیطهای خصوصی تر کرد به هر حال ما باید مراقب تصویر مثبت یا من?ی که خواننده تازه وارد ممکنه تو ذهنش نقش ببنده هم باشیم.
و راستی خیلی هم ممنونم که شما و دیگران نظر می دین و تشکر می کنین این واقعا به من کمک می کنه و روحیه میده و من به تعری? صمیمانه شما بیشتر از هر چیز دیگه این روزها نیاز دارم .امیدوارم نظر قبلیم من رو از نظر لط? دو ستان خوب نت اهنگی به خصوص تو محروم نکنه.
بهتره منتظر روزهای بهتر باشیم
با بهترین ارزوها

vioman
Sunday 8 July 2007, 08:16 AM
به نام یگانه تصنی? گر هستی

در ادامه ارائه ی داستانهای اساطیری نت آهنگ نامه، در این ارسال مجلس بزم پادشاه نت آهنگ، امیر را تقدیم می کنیم. این بزم که یکی از آخرین سروده های حماسه سرای نت اهنگ محمدبن علی حیدری است گوشه هایی از زندگی پرطمطراق و خوش آهنگ دربار پادشاه این سرزمین را به تصویر می کشد.

امیر، پادشاه نت آهنگ:

ای کنیزک می بیار،باز، می بیار!/ که مرا هیچ کس نیست هم عیار

از تورنتو تا شرق دور/ از کرج تا کوه نور

هیچ کس نیست هم سنگ من/ راستی که بشر وام دار ?رهنگ من

ای بهاره! ای بهار زندگی/ ای که می کند دنیا، تو را بندگی

برگیر گیتار و بزن ریتمی قشنگ/ دوچهارم، شش هشتم یا میزان لنگ

نغمه سر ده ای بلبل زیبای من/ به شوق آور تو، دل این انجمن

چقدر خاموش است اینجا ای رضا!/ چو نیست آه سه تارت در ?ضا

مضراب بردار و بزن بر سیم تار/ ای که نیست چون تو، هیچکس یار


باز گویم آ?رین بر دست لئون/ راستی که زنده کرد ما را از بیخ و بن

این حسام را که دیگر نگو/ گهر می روید از کلامش نو به نو

راستی مگر "?انوس" نیست در بین ما؟/ که اینقدر تاریک است قصر ما؟

سارا! نوازش ده با کلامت گوش ما/ ای که شعرت می برد از سر، هوش ما

حمید و ماجد و دگر دوستان/ همه هستند بلبلان این بوستان

خوش آمدید ای یاران من/ که نیست هیچ کس خوشتر زمن

بیاشامید و تناول کنید از این نعم/ که اینک میزبان شما منم

امشب که شب عیش و نوش است/ شادی، مرا حلقه به گوش است

غم ندارد از من هیچ خبر/ آ.....ی دخترک بیاور جامی دگر

راستی کجاست این ویو؟/ دلم یاد او کرد یهو

ن?همیدم کیست آخر این پسر/ ?رشته است؟دیو؟ یا یک بشر؟

ندارم از او هیچ یادگار/ امید نیست که باشد ماندگار

با تشکر از شما
در پناه حق

hichnafar
Sunday 8 July 2007, 10:39 AM
سلام
خیلی عالی بود !!!!
مرسی
یه سؤال پهلوان ویومن توداستان ویولن می زنه؟

Majed
Saturday 14 July 2007, 01:12 PM
در راستای محکوم کردن ?رهنگ دختربازی و جمع آوری م?اسد اجتماعی و بی غیرتی اخیر مردان دلاور پرور ایران زمین تصمیم بر شرح یکی از ماجراهای پر شر و شور نت آهنگ نامه که ماجرای الواتی و لاابالی گری شیر حسام پسر خان سرزمین نت آهنگ و خونخواهی ویومن است .گر?تیم :q :q
امید است که این موضوع درس عبرتی باشد برای ماجد خان.حمید شاه و مومک سالار دیگر دلاوران این مرزوبوم :j


روزی شیر حسام پسر امیر خان پادشاه نت آهنگ که دیگر آوازه اش در مبحث غلدری در تمام تاپیک ها پیچیده بود در حال گشت و گذار در سرزمین موروثی خانوادگی اش بود که ناگهان چشمش به سارا بانو دختر پر شر و شور پادشاه سرزمین لوطیان ا?تاد..

وص? سارا بانو:

چشی بس خمار و لبی پر زباد (لب پر زباد= یه چی تو مایه های لبلی آنجلینا جولی :e )

بدن را نود شصت نود کرده شاد (نود=دور سینه شصت=دور کمر نود=دور باسن .... در کل خصوصیات یک مانکن واقعی)

بدن سازی و ایروبیک یک طر?

برو تا به ژیمناستیک و دانس و ک?

چو آراید آن صورت خوشکلش

و میپوشد آن مانتوی دیزلش (دیزل= مارک معرو? لباس)

نبوده پسر اندر آن سرزمین

نباشد زهجرش غمین و حزین

خلاصه بگویم تو را مانکنی است

که جولی و لوپز به پیشش خری است (جولی و لوپز از بازیگران هالیوود)

خلاصه شیر حسام ما چشمش به ایشون می ا?ته و از اونجایی که نبوده دختری که آقا حسام دست روش بذاره و خام نشه :t . پسر داستان ما با اعتماد به ن?س میره جلو و شروع میکنه به مخ زنی:

های خانم کجا کجا؟ (2)
دوست دارم به خدا (2)
های خانم یواش یواش
با ما اینجوری نباش

اااااااا... ببخشید ... قاطی شد... خونه دانشجویی هست دیگه.. هی میگم این سی دی من رو خاموش کنین..

خلاصه مخه رو میزنه .... وص?شو بیخیال شین.. از قدیم گ?تن:
قا?یه که تنگ آید شاعر به ج?نگ آید
نه اینکه ?کر کنین خودمو میگم ها... نهههههههههههههه .... من که عمرا کم نمیارم :s khashm

خلاصه رابطه بین سارا و حسام شکل میگیره و این وسط جاسوسان به ویومن برادر سارا بانو راپورت میدن... ویومن به خونخواهی سراغ حسام میاد و ادامه ماجرا در آوردگاه بعدی
:b :b :m

Hes_r
Saturday 14 July 2007, 01:54 PM
مرسی ماجد جان خیلی قشنگ بود

fanoos
Saturday 14 July 2007, 02:26 PM
واااااااااااي دارم از خنده ميميرم

خيلييييي با حال بود

آ?رين

من بهتون ا?تخار ميكنم


بابا بتازيد كه ما همچنان حيرانيممممم

Majed
Sunday 15 July 2007, 11:09 AM
خدایی جای ?انوس هم تو شعرا کمه... باید یه نقش هم واسه و این وسط در بیارم... یوهاهاها

fanoos
Sunday 15 July 2007, 03:55 PM
وااااااااااااااااي مرسي ماجد ...به من نقش رودابه رو بده ....همون كه موهاش خيلي بلنده بعد از بالاي قصر ميندازه واسه زال كه از موهاش بياد بالا ...... ( ااااا...ببخشيد يه لحظه تو رو با ?ردوسي اشتبا گر?تم ))

ببين يه نقش خوب بديا .....( البته خود داني ...)

Majed
Sunday 15 July 2007, 09:54 PM
حالا مثلا یه جوری میخواستی بگی موهات بلنده که گ?تی ددیگه... حالا یه کم منت بکش شاید یه ?کری برات کردم. هی هی

fanoos
Tuesday 17 July 2007, 02:26 PM
بله ؟

چه ربطي داشت
ات?اقا اين حر? سند براينه كه من موهام كوتاهه ...( بابا عقده اي شديم )

برو بابا .....من و?ردوسي تو شاهنامش آورده ..نيازي نيست منتت وبكشم ...گ?تم اگه خواستي يه نقش بدي ما كه خوب نيستيم حداقل خوب جلوه بده ...در ضمن اين باعثه جذابيت داستانتون ميشه وگرنه من كه سرم خيلي شلوغه ...ها ها ها

bmoi_642
Wednesday 18 July 2007, 10:06 PM
اي ول خيلي باحال بود
بابا به ?انوس كه به درد اين نقشا نمي خورده كه
?انوش (ببخشيد امشب قليون كشيدم ) ?انوس به درد ?يلم هاي مي خوره توش از اين سامورايي هاي مو بلند باشند

hichnafar
Friday 20 July 2007, 12:42 PM
سلام
جناب ماجدخسته نباشیدخیلی جالب بود.
ساراکجایی که ازراه به درت کردن!!!
تاچندروزدیگه قسمت جنگ رومی نویسم (این چندوقته سرم شلوغ بودوقت نشدشرمنده)

hichnafar
Monday 30 July 2007, 12:21 PM
سلام
تابدین جای گ?تیم که دوپهلوان دردشت برای نبردبرخاستند
مرحله ی اول جنگ :کلی درقالب ابیات،رجزخوانی ...
__________________________________________________ __
کلی?ن :ماده ای که روی آرشه می کشندتاصدایی بهتربه گوش برسد.
باگت:نوعی مضراب
بلز:وسیله ی موسیقی که درار? (موسیقی کودکان)است?اده می شود.

ویومن برون آوردچون رعدآرشه اش *** درآوردصدای تروق وترق سرپنجه اش (آماده شدن برای نواختن)

حسام چواورابدید *** دست بردوبرآرشه کلی?ن کشید

بر?ت غره چشمی ویومن بدو *** بگ?تش حسامک پس باگت بلزت کو؟

برآش?ت حسام وگ?تش که ای پیرمرد *** توراچه به کارزارومیدان نبرد

من جوانم وخوش روی وبر *** نباشدبرایم هیچ شاخ پسر (یعنی هیچ پسری باهام قابل رقابت نیست.)

بگ?تش ویومن ای مشنگ *** جوجه خروس راچه باشدبه میدان جنگ

خجالت بکش توای پسر *** مشوبرسرهرکوی شیدایی یک دختر(اشاره به ماجرایی که ماجدداستان سرابه تحریردرآورده بود)

به سرخی گراییدرخ پهلوان *** لیک جواب دادوورااین چنان

که آنان بوندچون خواهرانی برمن *** نباشدمیان ماهیچ ناروایی سخن

حال ازسخن کاه وبه جنگ روی آر *** که بایدیکی به پیروزی برون رودزین کارزار

Hes_r
Tuesday 31 July 2007, 01:32 PM
جالب بود

منتظر نبرد هم هستم

دیگه برنده منم دیگه تابلوده :دی

Majed
Tuesday 31 July 2007, 01:36 PM
سارا جان واقعا دستت درد نکنه..

خیلی جالب بود....

ولی اگه تو وزن شعرا یه کم بیشتر دقت کنی و با کلمه ها بازی کنی دیگه خیلی عالی میشه....

از عبارت ها و کلماتی که به کار بردی خیلی خوشم اومد....
مثل : که آنان بوندچون خواهرانی برمن *** نباشدمیان ماهیچ ناروایی سخن

آدم واقعا روح حماسی و شاهنامه رو احساس میکنه....

انشالله با کمک همدیگه و دیگر دوستان این تاپیک روز به روز بهتر بشه

hazrate_eshgh
Sunday 26 August 2007, 08:02 PM
بچه ها خیلی بخش باحالیه ولی از اولش که نبودم فکر نکنم بتونم با حال و هواش خودم رو تطبیق بدم.از کم سعادتی ماست یگه!!!

Majed
Monday 27 August 2007, 08:38 AM
محمد جان از اول اگه شعرا رو بخونی میفهمی دنیا دست کیه..

تازه ما هم که شاعر نیستیم... واسه خودمون یه چیزی میگیم....

شما نیازی نیست حتما داستان ما رو ادامه بدی.. مهم اینه که حس حماسی داشته باشه...

منتظر پست هات هستیم

fanoos
Monday 1 October 2007, 01:43 PM
ماجد ..داداش ...پس این شعری که گفتی کووووووووووو
چرا نمیاری

Hes_r
Monday 1 October 2007, 08:24 PM
ماجد 2 هفته پیش به من گفتی دوباره میخوای این تاپیکو بترکونی پس کوش ؟؟؟

akanani
Tuesday 2 October 2007, 03:59 PM
بچه ها این تاپیک را من خواندم ولی اثری از خواستگاری رفتن حسام نبود پس چی شد

Hes_r
Wednesday 3 October 2007, 12:56 AM
چه همه منتظر خواستگاری رفتن ما هستن .

akanani
Wednesday 3 October 2007, 01:29 PM
آقا به هر حال اگر حسام جان رفت خواستگاری و پسندید من را خبر کنید بیام عاقد بشم .:bh

Hes_r
Wednesday 3 October 2007, 01:46 PM
این ماجد هر چقد بهش میگم بنویس این قسمت رو هم نمینویسه که .

Majed
Thursday 4 October 2007, 09:52 PM
سلام دوستان.. با عرض معذرت ... من یه مدتیه به اینترنت دسترسی ندارم و اینی هم که میبینید به روم به دیوار ایرانسلی که جدیدا به همین دلیل خریدم در خدمتتون هستم...... ایشالا به محض اینکه مشکلم رفع شد حلههههههههه ...

Hes_r
Friday 5 October 2007, 01:15 AM
ماجد جن شما شعر رو بگو به ایرانس چه ربطی داره ؟؟

من خودم تلفن میزنم میگیرم ازت بعد میذارم رو سایت .

Majed
Friday 5 October 2007, 09:05 AM
برو بابا ... چه بهش هم بر می خوره ....

تو همون آموزش دف رو که 1 ساله قراره از طرف ما بزاری رو بزار.. کافیه

دیگه هم بحث رو منحرف نکنین.... به رو چشم..... به زودی میذارم... یا میدم حسام بذاره

akanani
Saturday 6 October 2007, 07:50 AM
آقایون تکلیف ما را مشخص کنید . بالاخره لباس بدوزیم یا نه ؟؟؟؟؟؟

Majed
Friday 4 April 2008, 12:52 PM
باسلام دوستان عزیز.... از اینکه وقفه طولانی این وسط افتاد معذرت میخوام...

راستش میتینگ چند شب پیش بهانه ای شد تا یه سر به این تاپیک دوباره بزنیم..
البته زیاد روش کار نکردم ... ولی فکر میکنم داستانش باحال باشه ....

بد بودن شعرش رو هم بزارین به حساب خنده هاتون..... لب هاتون همیشه پر از خنده

Majed
Friday 4 April 2008, 12:55 PM
همون طور که میدونین تاپیکی به عنوان "عیدی من به بچه های نت آهنگ" توسط کاربر عزیز سایت زده شد که تو اون پیشنهاد میتینگ عید مطرح شد


یکی از یوزر های خوب ، با وفا
که نامش در اینجا بود ماریا

تاپیکی به ناگه یهو باز نمود
که گویی سخن از دل ما شنود

بگفتا که دوستان دارم ایده ای
ندارم همی شیله و پیله ای

روم رک سوی اصل مطلب کنون
بیایید و شرکت کنید تا شویم ما فزون

که عیدی چه بهتر از این باشدم
همی فخر و آزادگی بایدم

که بینم به یکباره دوستان در برم
بود در چت و گویی اندر سرم

Majed
Friday 4 April 2008, 12:58 PM
در این بین امیر مدیر کل سایت از بین این همه آدم ماجد بیچاره رو برای پیگیری میتینگ انتخاب میکنه... از اونجایی که ماجد تلفنش قطع هست تلاش میکنه که امیر بیخیال شه ... اما چه فایده ....

به ناگه یکی ناسزاوار گوی
که نامش امیر است و دادی در اوی

بیامد مرا سوی چاهی نهاد
چونان که "قرایی" درش در بماند

چگونه مرا تا درآرد زچاه
خدایا مدیری چنین؛ آه و واه

بگفتم امیر جان سرم بس شلوغ
تلگراف ندارم،ندارد یه بوق

که عیدی ندادن مرا تا کنون
روم تا ایرانسل خرم از برون

توانم که برپا کنم یک سرای؟
که دوستان بیایند از ماورای

بگویند و سازی زنند ؛ حال کنند
برای یکی دیگر اذعان کنند

تو را خواهشم این سخن پس بگیر
از این تاس و بی مو سرم دست بگیر

خلاصه ماجد کلی از مدیر نت آهنگ خواهش ... کلی از مدیر انکار (خدا جزز جیگرت بده امیییییییییییر) ... تا اینکه ماجد مجبور میشه برنامه میتینگ رو ردیف کنه ..

دوستان ادامه جریان تدارک میتینگ و شرح میتینگ هم هست.. لول .. ایشالا به زودی میزارم..
اگه بد بود دیگه شرمنده ...

Majed
Saturday 12 April 2008, 08:41 AM
خوب دوستان ..... ادامه قضیه میتینگ رو تقدیم میکنم....

شرمنده یه کم دیر شد.. سعی میکنم بقیش هم سر فرصت بگم و بزارم...

ممنون از همه به خاطر تشکر هایی که کردین....

و اینک ادامه ماجرا

Majed
Saturday 12 April 2008, 08:42 AM
خلاصه ماجد برای تاپیک یک نظر سنجی میزاره تا زمان میتینگ رو مشخص کنه.... زمان روز شنبه معین میشه.... شب ساعت 10

نظر سنجی افزور ماجد برای تاپیک
که دیگر نبود عصر کتاب و ماژیک

که هر یک کلیکی بکرد و تمام
همان لحضه آرا شمارش شود با مرام

خلاصه ساعت 10 میشه او ماجد آنلاین میشه که بروبچ رو اینوایت کنه بیان با هم حال کنن


خلاصه پس از شام آدینه ای
پس از خوردن آجیل و میوه ای

یکایک چراغهای آی دیش روشن بشد
یکی پس ز از دیگری آن بشد
(منظور آنلاین شدن است)

فرستادم اینوایت را برای همه
بیایید به داخل که افراد کمه

Majed
Saturday 12 April 2008, 08:44 AM
نخستین که من روحیه باختم
چو در روم هفت هشت ده نفر یافتم

ولی ناخداگه بدیدم بسی
یوزر آمد و السلام و حضی

ندانم چه شد این چنین شد بعید
چونانک اسکرول بار آمد پدید

حسام آمد و ماجد و ماریا
بهاره, ترانه,حمید و رضا

سعید ها یکایک پس از دیگری
امیر و منا و سارا و علی

بگویم که در آخر گفتمان
یهو نام فانوس هم شد عیان

گمان میبرم 30 تا 40 تا یوزر
با هم گپ زدند همچون موزر

ولی یاد چندین نفر را بخیر
کاکا و مومک که نبودند به دیر

دریغا کعه یادم نه یاری کند
که اسم رفیقان تداعی کند

وگرنه بگفتم همه نامها
که باشد سند از برای شما

h_r
Thursday 24 April 2008, 09:22 PM
اندر احوالات حسام:
موجودی است بس عجیب و بد شکل و شمایل که از هر موجودی چیزی را به عاریت گرفته،دوستانش او را قلی نام نهاده ،بر روی او هیچ حساب باز نکرده ،قبولی او را در کونکورد* بعید دانسته و او را چون ملعبه ای می نگرند برای خنده.
به نام خدای جهان آفرین.........که جز او نباشد پناه زمین
به نام هم اویی که باشد مدد........به هنگام درد و به هنگام بد
کنون خواهمت گویم این قصه را.......که بعدش ز خنده روی بر هوا
یکی بود در شهر ساری بنام.......کیانش رسد بر نیاکان سام
اگر چه بود نام او رستمی......ولیکن بود استخوانی چو نی*
حسام است نامش بدان نیک وی.......اگر وی شناسی شوی نیک پی
چو او را ببینی شوی روده بر..........ز اندام قرطاس او چون شتر
بود موی او همچو سیم زمخت.........شود با چنین سیمی صد ظرف شست
لب و فک او همچو لنج* گوزن........ترازو ز وی هم ندید هیچ وزن
درازی دستش به میزان لنگ.........بود بهره ی هوش وی عین خنگ
چو خواهی بخوابی تو نزد حسام........بدان بر هدر داده ای وقت شام
اگر او گذارد بخوابی مگو........به وی وقت خفتن سکون هم مجو
به هنگام خفتن بود سرفراز.........چرا که دو لنگش رود هر فراز
به ناگه بدیدی که او شد قوی..........به هنگام خواب دیدن جک و لی*
زند مشت بر اشکم و چک به سر........شوی کیسه بکسش شود درد سر
چو بینی تو این خلقت منگلی.........گذاری تو نامش به نام قلی

روزی قلی* شاد و شادان و بشکن زنان با نیش هایی تا بناگوش باز و خنده های مستانه،سرمست از جاه و مقام،گوشت کوب* خود را برداشته و در تماس با اقربا و جاریان و آشنایان فریادی بر آورد چون نفیر شادیان* جزایر بورکینافاسو،که ای خلایق نالایق!!!چه نشسته اید که قلی مدیر کل شده.برخیزید و سور دهید که افتخاری بس سترگ نصیبتان گشته و نعمتی بس بزرگ بر وجودتان نشسته.به نامردی مرا قلی نام نهادید و مرا ناچیز انگاشتید و بی مصرف،حال بنگرید که گردیده ام بس پر مصرف.اقربا چون این بدیدند،انگشت تعجب به دهان گزیدند و زانوی غم به بغل گرفتند که چه کنیم که قلی مدیر کل نگشته برای ما خط و نشان کشیده و پدرمان را درآورده.
قلی شاد و شادان و بشکن زنان........بزد زنگ بر جمله ی دوستان
که ای بیخرد دوستان بر کنید........همه جامه ی خود ز تن ها درید
قلی گشته یک اسوه ی نامدار.......کند جملگیتان همه سر به دار
به نامردی کردید نامم قلی........بکردید این نام بد را جلی*
بباید کنید جشن،بر پا شما.........که چون نعمتی بر شما شد عطا
چو این را بدیدند جمله کسان.......گزیدند انگشت خود بر دهان
پی چاره جویی برفتند زود........مدیریتش بر کسانش چه سود؟
به جز آنکه او عقده دارد بسی؟.......زند منت اسوه گی هی بسی؟
بباید کنیم فکر از بهر او......که تا درس عبرت شود بهر او


لغت نامه:
کونکورد=غولی است بس پر هیبت و عظیم که خواب و خوراک از جوانان گرفته و بالأخص پدر جملگی پدران و مادران را در آورده و پول هایی عظیم به جیب برخی ها روانه کرده.برخی از ادبا ریشه ی آن را به هواپیمای مافوق صوت کنکورد ساخت کشور استکباری فرانسه مرتبط میدانند که شکستن سد کنکور همانند شکستن دیوار صوت کاریست بس دهشتناک و میسر نیست جز با مرارت بسیار.
نی=همان ساز نی و یا گیاهان روئیده در کنار رودها می باشد.مصداق بارز شعر (چون قافیه تنگ آید...شاعر به جفنگ آید)
لُنج=مردمان ایساتیس لب را گویند.
جک و لی=جکی چان اکبر و بروس لی کبری،مراد اجداد اینان می باشد.
قلی=حسام
گوشتکوب=وسیله ای است ساخته ی استکبار جهانی به منظور از راه بدر کردن پدران و مادران آینده.نعوذ بالله من الهاتفین
شادی=مردمان طبرستان میمون را گویند.
جَلی=آشکار،نمایان


(قطعاً و مطمئناً ادامه دارد.)

h_r
Friday 25 April 2008, 10:14 AM
با سلام
دوستان عزیز،لازمه که یک مطلب رو یادآوری کنم و اونم اینه که این تاپیک صرفاً شوخیه و حکایت بنده هم کاملاً خیالی و با اجازه ی خود شخص حسام گفته شده است.لطفاً این نکته رو مد نظر داشته باشید.منتظر ادامه ی حکایت باشید:8ysyvb:

AliB
Monday 28 April 2008, 12:47 PM
اقا ترکیدیم از خنده
نفستون گرم
خیلی زببا و جالب بود

h_r
Tuesday 29 April 2008, 11:11 AM
ادامه ی حکایت اندر احوالات حسام:
چون اقربا چنین تصمیمی بگرفتند،ماجد دات کام را مأمور کردند که سریعاً حمال صدا* را برداشته،و دیگران را برای مجلسی مهم فرا خوانده و مقدمات مجلس را فراهم کند.ذکرش واجب است که اقربای قلی مردمانی بودند بس زیرک و هوشمند،بر خلاف قلی که هوش وی بود همچون بند*.جملگی وزیر و وکیل و مدیر کل،بر خلاف قلی که بود عیناً خُل.در نهایت مجلسی پدید آمد به غایت عریض و طویل،عده ای با مداد و کتاب و عده ای با یک بیل.آن که با کتاب و مداد آمده بود فریاد گفتگو سر می داد و آن که با بیل آمده بود فریاد هو.مدتی با جنگ و جدال بگذشت چندین وقت،ناگهان مِستِر اِچ* بفرستاد لعنت بر بخت.علت آن بود که ماجد دات کام،آن نوباوه ی خوش کام،مخترع و متفکر خوشنام که هر دم می رسد از سجایای او خبری به کام،گندی زده بود به غایت تمام.این اعجوبه ی با مرام که مسئول بود در خبر کردن اقوام،اطلاع داده بود بر جملگی محرمان و نا محرمان.آن که با بیل آمده بود فلاحی بود بی خبر از هر چیز و آن که با زنبیل آمده بود بقالی بی چیز.یکی نجار محل بود و دیگری بزازی پارچه در زیر بغل.از جملگی اکناف و اصناف و اطراف و اغنیا و فقرا،هر یکی در آمده بود بر مجلس اقربا.النهایه جملگی نا محرمان را بیرون کردند و با تعجب ماجد دات کام را نظاره کردند که چنین حرکت فجیعی چگونه از چنان مُخی تراوش کرده است؟ماجد دات کام نیز همچون همیشه بی خیال،از هر نظر فارغ بال،با لبخندی ملیح،داد پاسخی صریح که من بی خیالم و هر چه میخواهید بکنید.بگذریم که قلی را فراموش کردیم و بیهوده پرگویی کردیم.
همه اقربای قلی یک نظر.........بکردند مأمور ماجد خطر
که باید یزنگی تو بر اقربا..........که یک محفلی هست امشب به پا
بباید به مجلس درآیند زود..........که این بد مصیبت ز بهر چه بود؟
بباید بدانیم آخر چه شد؟..........کس و بانی این فجاهت که شد؟
همه اقربای قلی هوشمند........اگر چه قلی بود مغزش یه بند
بباید بگوییم یک نکته را..........که این نکته ثابت شود بر شما
بود اتصال دو گوشش به بند..........فتد گوش او چون بِبُری تو بند*
همه اقربای قلی یک وزیر..........قلی تازگی گشته جوجه مدیر
چو آن مجلس نیک آمد پدید..........یکی با کتاب و یکی با حدید*
زدند جملگی بر سر و رویشان..........همه اهل منطق چو گردنکشان
بناگه بیامد نفیری چو شیر..........صدای غریوی به غایت دلیر
صدا متصل بود بر مستر اچ..........بشد بر در گوش ها پچ و پچ
بگفت اِچ که ای اقربا شد خلاف..........چرا گشته این جا چو بازار خواف؟
ضیافت مگر جای نا محرم است؟..........و بقال و بزاز هم محرم است؟
بدانید این ماجد خیره سر..........زده گند ناجوری از پا به سر
همه اقربا جملگی در عجب..........و شاخی نمایان به سر یک وجب
بباید گذر کرد از این سخن..........قلی شد فراموش در این سخن


لغت نامه:
حمال صدا=در فارسی دری تلیفون را می نامیدند.
بند=جانوری است در شمایل خر خاکی که در طبرستان به وفور یافت می شود و جای زخمش بس دردناک است و وحشتناک.
مستر اچ=h_r
بند=در این جا مراد همان نخ است.چرا که قلی فاقد مغز بوده و صرفاً در اندرونی جمجمه ی خود نخی را دارد که دو گوشش را به یکدیگر متصل ساخته و چون این نخ قطع شود،دو گوش وی نیز فتد.
حدید=آهن در زبان سامی


(قطعاً و مطمئناً ادامه دارد)

Majed
Tuesday 29 April 2008, 11:45 AM
حالا من واقعا چه گندی بالا اوردم؟... لول ..

h_r
Tuesday 29 April 2008, 04:48 PM
این اعجوبه ی با مرام که مسئول بود در خبر کردن اقوام،اطلاع داده بود بر جملگی محرمان و نا محرمان.
حالا فهمیدی چی رو میگم؟

Majed
Wednesday 30 April 2008, 04:25 PM
بلییییییییییی ....

ولی ماه پشت ابر نمیمونه.... توطئه ها و نیرنگ ها بزودی آشکار خواهد شد...

لول

panii60
Wednesday 22 July 2009, 06:24 AM
خیلی باحال بود:24:
امیدوارم بعد از 2 سال دوباره اقدام به نوشتن داستان کنید :ba:be
دستتون درد نکنه:124: