PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خاطرات سنتوري ها



mehdihooman
Monday 15 February 2010, 08:10 AM
فكر مي كنم براي اينكه به بخش سنتور يه روح تازه اي بديم بايد كمي از خاطرات قشنگ ، با مزه و .... خودمون در رابطه با سنتور بگيم . براي همم بگيم چطور عاشق اين ساز شديم يا چه اتفاق جالبي برامون در رابطه با اون افتاده .
بنابراين اول از خودم شروع مي كنم . يادم مي آد تقريباً‌دوازده سالم بود كه توي يه فيلم ويديوي خانگي فيلمي ديدم از جشن هنر شيراز . استاد پايور و محمد اسماعيلي به اجراي برنامه در كنار بارگاه حافظ شيرازي مشغول بودند و اونجا بود كه من عاشق سنتور شدم . هنوز يادمه كه چطوري به دستهاي استاد خيره مونده بودم و با خودم فكر مي كردم چطور به اين سرعت دستهاش روي ساز حركت مي كنه . :guitarplay1:

Mezrab
Monday 15 February 2010, 09:35 AM
اون تیکه فیلم که میگی فکر میکنم هنوز هم باشه، چون من چنین چیزی رو دیدم.. من حقیقتش اولش مونده بودم بین ساز ها، به فلوت خیلی علاقه داشتم اما خوب این طرف ها مربیش نبود، کلی بین ساز ها گشتم، از صدای سنتور خوشم اومده بود، همه اهل فامیل هم دوست داشتند... تصمیم رو برای یک ساز گرفته بودم. جلسه اول رفتم سر کلاس، فکر میکردم به همه تو یه زمان خاص درس میدند، فکر نمیکردم خصوصی هست. کلا نشستم هم از استاد هم صداش بیشتر خوشم اومد..دیگه خیلی سریع پیشرفت میکردم...

marzie_samimiparvar
Tuesday 25 May 2010, 06:53 PM
من تا قبل از اینکه سنتورو شروع کنم اصلا نمی دونستم که سنتور سازه!!!!!! فقط دلم میخواست یه ساز بزنم،وقتی رفتم آموزشگاه ثبت نام،اول اسمم رو توی کلاس 3تار نوشتم،بعد خط زدم و نوشتم توی سنتور و بعد دوباره 3تار........خلاصه آخرش که نوشته بودم سنتور مدیر آموزشگاه گفت که دیگه نمیتونی عوض کنی .....وقتی برای اولین بار سر کلاس سنتورو دیدم،خیلی ترسیدم و با خودم گفتم چطوری میخوام سیماشو ببینم؟ بیچاره استادم اولش فکر میکرد من خنگم!!!! ولی بعد البته نظرش عوض شد.........