PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : برای کسی که دوسش دارین شعر بگین



صفحه ها : 1 [2]

morteza3164
Saturday 4 December 2010, 11:45 AM
You can see links before reply


من به تو مبتلا شده ام
سالهاست که نفسم بی نام تو معنایی ندارد
سالهاست که تو مرا حبس کرده ای میان ثانیه هایت و من مسافری که بی چمدان ،میان زمستانهایت، عریان لرزیده ام
سالهاست که دستانم را قفل کرده ای و نگاهم را محدود به عکسی که میان آن لبخند می زنی
سالهاست که پرده ی لحظه ها را کشیده ای و من دلم برای شیشه ی باران خورده تنگ شده
سالهاست که زندانیم میان تو و لحظه های خاکستری ای که برایم جا گذاشتی
بس است دیگر...
دل بکن از چهره ی سرد و نگاه های بی روحم
هم خانه ام شدی این همه سال اما دیگر هم آغوشیت را نمی خواهم
سردی ، سنگینی و بی روح
توعشق نمی دانی
بگذر از این همه لحظه ی مشترک ،
بگذر از روزهای آینده ام که می آیند و به سرعت دیروز می شوند
اینقدر رنجم میدهی خسته نشدی؟
تا زمانی که زندانی تو باشم ، حسرت انحنای لبهایم میان نگاهت جا خوش می کند
رهایم کن تا عاشقانه دوستت بدارم نه از سر عادت هر روزه
بگذار دلم برایت تنگ شود ، این همه نزدیک اگر باشی دوستت نمی دارم
بگذار گه گاه به دنبالت بیایم و تو نباشی و من دیوانه وار جست و جویت کنم
بگذار بی قرار شوم از صدا و سکوتت را تمنا کنم
چندی رهایم کن
خسته ام از تکرار لحظه های سرد، بگذار چند شبی آرام باشم...


شاعر : خانم نیلوفر مهرجو

tavalode_1fereshteh
Sunday 5 December 2010, 10:26 AM
نشنو از نی ، نی حصیری بی نواست

بشنو از دل ، دل حریم کبریاست

نی بسوزد خاک و خاکستر شود

دل بسوزد خانه ی دلبر شود

koronzo_piti
Sunday 5 December 2010, 01:24 PM
لحظه دیدار
یه روز میام تو خونت
می گم شدم دیونت


اشوه میام فراون
سبزی اومد با ریحون

دست می کشم رو موهات
جونمو می دم من فدات

دوست دارم عزیزم
واست شلغم میریزم

میام بوست می کنم
عشق و فدات می کنم

می خوام ماچ ت کنم من
می خوام بوست کنم من

دوست دارم فدات شم
عشقمو برات می پاشم

یه روز میام تو خونت
می گم شدم دیونت

tavalode_1fereshteh
Sunday 5 December 2010, 02:24 PM
كاش قلبم درد پنهاني نداشت

چهره ام هرگز پريشاني نداشت

كاش مي شد دفتر تقدير عشق
حرفي از يك روز باراني نداشت

كاش مي شد راه سخت عشق را
بي خطر پيمود و قرباني نداشت

majid.rk
Sunday 5 December 2010, 03:48 PM
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

tavalode_1fereshteh
Sunday 5 December 2010, 08:00 PM
گفتمش : دل می خری ؟
برسید چند؟
گفتمش : دل مال تو، تنها بخند !
خنده کرد و دل زدستانم ربود
تا به خود باز آمدم او رفته بود
دل ز دستش روی خاک افتاده بود
جای بایش روی دل جا مانده بود ......

koronzo_piti
Sunday 5 December 2010, 08:27 PM
تو عزیز دلمی بزار مردم بدونن
چشای قشنگه تو بزار پیشم بمونن

لبخند قشنگی داری
چشمای مشنگی داری

نازی نازی ناز گل من
امیشب نرووو گل من

بیا تا فدات بشم
قروبونه چشات بشم

بیا بزار نازت کنم
بیا بزار ماچت کنم

بیا تا بسازمت بیا تا بسازمت

Mahmonire
Monday 6 December 2010, 12:12 AM
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
این که می گویند آن خوشتر ز حسن
یار ما این دارد و آن نیز هم
یاد باد آن کوبه قصد خون ما
عهد را بشکست و پیمان نیز هم

morteza3164
Monday 6 December 2010, 01:26 AM
روم در کوه و صحرا و در و دشت
پی مجنون که رفت آخر گل وگشت
نمی دونوم چه سازوم با دل زار
که غم رو او درون این دلوم کشت
هوا او دیگری داره ندونوم
اگه ردش گیروم شاید بودونوم
بگردوم کوه و صحرا و در دشت
تموم عمرو مو پاشو میمونوم

مو از مجنون بنالوم یا ز لیلی
بگریوم خون برشو مو که خیلی
قراروم نیست همو روزو همو شو
که اشک مو به دامن شد سیلی


هوار از دست این دلبر چه ساروم
مو رو یک لحظه یاد آور چه سازوم
همو داغو فراقو رو دل مو
بگو آخر که چشم تر چه سازوم




نخواهوم مو که مجنون رو ببینوم
ز باغ این دلوم مو گل بچینوم
که کوه و دشتو صحرا خسته از مو
بکی باید به پای او بشینوم




مو با ساتور زنوم بر فرق مجنون
سرا پاشو بشه یک چشمه ی خون
نمیدونوم کجا رفت اون دیونه
چو کرد او دیده ی مورو که جیحون

ندارم مو قراری رفت مجنون
دل دیونه ی مو کرده او خون
بابام میگه اگه گیرش بیاروم
بریزوم خون او رختش چو گلگون

هراسو اومدو مجنون دیونه
دلوم آخه که از او خونه خونه
بابام گفتو اگه مردی تو واسو
مو کلت رو کنوم یهو وارونه




معصومه عرفانی

tavalode_1fereshteh
Monday 6 December 2010, 05:09 PM
شانه های تو
همچو صخره های سخت و پر غرور
موج گیسوان من در این نشیب
سینه میکشد چو آبشار نور
شانه های تو
چون حصار های قلعه ای عظیم
رقص رشته های گیسوان من بر آن
همچو رقص شاخه های بید در کف نسیم
شانه های تو
برجهای آهنین
جلوه شگرف خون و زندگی
رنگ آن به رنگ مجمری مسین
در سکوت معبد هوس
خفته ام کنار پیکر تو بی قرار
جای بوسه های من بر روی شانه هات
همچو جای نیش آتشین مار
شانه های تو
در خروش آفتاب داغ پر شکوه
زیر دانه های گرم و روشن عرق
برق می زند چو قله های کوه
شانه های تو
قبله گاه دیدگان پر نیاز من
شانه های تو
مهر سنگی نماز من

yekta98
Monday 6 December 2010, 05:15 PM
تو با دلتنگیای من،تو با این جاده همدستی/تظاهر کن ازم دوری،تظاهر می کنم هستی

yekta98
Monday 6 December 2010, 05:26 PM
ما ز یاران چشم یاری داشتیم/خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
تا درخت دوستی برگی دهد/حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
گفتگو آیین درویشی نبود،گل دوست!/ورنه با تو ماجراها داشتیم

koronzo_piti
Monday 6 December 2010, 06:20 PM
تو عزیز دلمی بزار مردم بدونن
فدای اون چشات بزار مردم بدونن

بیا تا صدات کنم جونمو فدات کنم
یه بوسه از اون لباتو من برات هدیه کنم

بیا تا دستامو لا موهات کنم
سرتو رو شونم بزاری نازت کنم

بیا تا ستاره ی سرخ رو بزارم رو پاهات
بیا تا عشق صفا بزارم من به پات
قوربونه صفا و معرفت لوتی

neshoni99
Monday 6 December 2010, 10:06 PM
بی تو سخت جلو میره عقربه روی عدد ///// دلم تورو میخواد عزیز با مرگ اون ساعت
که صدا تیک تاکش تو خواب و بیداری ///// بهم نشون میده.میگه پسر خیلی تنهایی

Mehdi_violin
Monday 6 December 2010, 10:32 PM
در سكوت تنهاييم غمي نهفته دارم
كله از زمان و جرخ زمونه دارم
---------------------------------------------
عاشقان همجو ديوانكانند
كه اينان ديوانه معشوق و انان ديوانكان جهانند


(از شعر جيزي سرم نميشه شرمنده ديكه شعراتونوخراب كردم)

tavalode_1fereshteh
Monday 6 December 2010, 10:38 PM
خداحافظ به شرطي که نفهمي تر شده چشمام
خداحافظ کمي غمگين به ياد اون همه ترديد
به ياد آسموني که منو از چشم تو ميديد
اگه گفتم خداحافظ نه اين که رفتنت ساده ست
نه اين که مي شه باور کرد دوباره آخر جاده ست
خداحافظ واسه اين که نبندي دل به رويا ها
بدوني بي تو و با تو همينه رسم اين دنيا
خداحافظ خداحافظ
همين حالا
خداحافظ

nina
Tuesday 7 December 2010, 12:18 AM
زیبای من
وقتی یاد مهربونیات میفتم
یا حتی یاد وقتایی که حس میکردم دستمو نمیگیری
و به حال خودم میزاری
تا ببینی چیکار میکنم
زیر رگبار مشکلات
من حس میکردم
که دوستم داری
فقط تو را داشتم
قسم میخورم که این حس
حس عجیبیه
من خیلی خطاکارم
اما وقتی بهت فکر میکنم
چشمام بارونیه
وقتی اسمتو به زبون میارم
دیگه کنترل سخته
بغضم میشکنه
اون حس شبیه حس وقتیه که

یه اهنگ عاشقانه روی ویولنم میزنم

برای تو مینویسم
که مظهر عشق
و نزدیکتری از رگ گردن به من
زیبای من
با من باش
تا لبخند فریبنده ی معشوق
تا چشمای وحشی و در به درش
تا بازوهای تنومندش
تو رو از من نگیره
ومن تو رو توی زیباییهاش ستایش کنم

tavalode_1fereshteh
Tuesday 7 December 2010, 07:35 AM
نمی دانم که دانستى دلیل گریه هایم را





نمی دانم که حس کردى حضورت درسکوتم را




و می دانم که میدانى ز عاشق بودنت مستم




وجود ساده ات بوده که من اینگونه دل بستم

morteza3164
Wednesday 8 December 2010, 12:51 AM
آبروی الیاس

نور عشق در من بتابید و ره منور گشت
هنوز جام می ننوشیده لبهای من تر گشت
چو که گدای عشق باشیم و ره در آن پوییم
خوش باشد که لباس عاریت جان معطر گشت
درباغ زندگانی چو به خوشی باشیم و شاد
باید دست به آسمان بلند کرد و شاخ صنوبر گشت
قدم در راه طریقت باید گذاشت و عاشق بود
چون این ره به معراج رسد باید که قلندر گشت
به دلدار وفا باید نمود و صحبت راست هر دم زد
از این فعل خوش نترسید که زندگانی پر زشکر گشت
در عمارت دل یک دریچه رو به بهشت باید گشود
چو که شعر الیاس آبروی هر کوی و منظر گشت

neshoni99
Wednesday 8 December 2010, 06:19 AM
اره تو رفتی خدا کنه بر نگردی /////// نگو رفاقت و واسه من کهته کردی
چقدر پست بودی پس دادی قلبم و به من ///////// اره دیگه دستات نیست توی دستای من

tavalode_1fereshteh
Wednesday 8 December 2010, 08:42 AM
این کلبه چون آتشکده زندان من است

بیمارم و دیدار تو درمان من است

هرچند که تنها و غریبم اینجا

از عشق تو صد خاطره مهمان من است

nafiseh
Wednesday 8 December 2010, 10:23 AM
همه چیز به پایان رسید



پایانی شیرین اما در عین حال غم انگیز و تلخ .



غرورم از یاد رفت ، قلبم شکست ، چشمانم نم بارون و وجودم خاکستر .



خنجر تیز بغض در گلویم



در یک روز بارانی که خداهم دلش گرفته بود با قلب ترک خورده و لبخند سرد برای نخستین بار خیره به چشمانش گفتم



خداحافظ. . .

SINGER1
Wednesday 8 December 2010, 10:34 AM
در تنهاترین لحظه های تنهائیم چشمانم را که اقیانوسی است

از عشق و وفا به تو میبخشم ، تا هیچگاه به پاکی احساسم شک نکنی .



مرتضی

.

koronzo_piti
Wednesday 8 December 2010, 11:33 AM
خاک بر سران


خاک بر سرمان ...
گفته های دروغت را باور دلمان گشت
و خاک بر سرمان شد

چقدر مثل این بچه ندیدها
جمله دوست دارم را بر زبان اوردم
و خاک بر سرمان شد

این همه محبت های مرا
در یک نگاه اب دادی فرو
و خاک بر سرمان شد

با دلی در اندوه رفتیم
تا ببینم کی دوباره
خاک بر سرمان شود؟

باده ی نوشین رو زهر مان کردی
ای خدا باده ات را بشکند

چگونه با دل ما ور رفتی
ای خدا دلت را بکشند ذلیل شوی الهی

کاش خوابی بیش نبود این خواب بچه گانه
کاش رویایی بیش نبود این حریم ماهرانه

ای خاک
ای خاک

رفتیم و رفتنمان بحر دریا بود
تا خاک ها را به دریا بیافکنیم و گل کنیم

و ازین گل ها کوزهایی بسازیم
که نماینگر این باشد روزی که
خاک بر سرمان شد

ما خاک برسران دهه ی 60 تیم
که نمی دانیم بحر چه خاک بر سرمان میشود

اگر دختر باشی نه شوهری نه کاری
اگر پسر باشی نه همسری نه کاری

چون ما خاک بر سران دهه ی 60 تیم
دفترچه خدمت بر دست گرفتیم

در دست دیگر برگه وردی کنکور
هر چه تلفات بود 60 ها بود

گو.اهی نامه گرفتیم
تا پز ماشین 4 میلیونی مان را
به رخ دختر ها بکشیم

خاک بر سرمان بنزین هم سهیمه بندی شد


ما خاک بر سرانیم
که نمی دانیم بحر چه امدیم
ولی گویند در ان موقع
ان دور دورها
کسی بوده به فرزند علاقه داشته
امدیم ولی نمی دانیم برای چه
امدیم ولی نمی دانیم چگونه
برای چه
از ان بدتر اینست که می ریم
ولی نمی دانیم به کجا
شاید خاکمان در دریا بریزیم تا گل شود
و از اون کوزه ای بسازیم
برای ایندگان

که به گویم

ما همان خاک بر سرانیم

tavalode_1fereshteh
Wednesday 8 December 2010, 11:45 AM
این کوزه چو من عاشق زاری بوده‌ست
در بند سر زلف نگاری بوده‌ست
این دسته که بر گردن او می‌بینی
دستی‌ست که برگردن یاری بوده‌ست

koronzo_piti
Wednesday 8 December 2010, 12:00 PM
این کوزه چو من عاشق زاری بوده‌ست
در بند سر زلف نگاری بوده‌ست
این دسته که بر گردن او می‌بینی
دستی‌ست که برگردن یاری بوده‌ست

یاد خیام بخیر دوست خوبی داشته ام



سنگ قبرم



بر سنگ قبرم بنویسید
مرد ...
ولی عاشق مرد

بنویسید بی کار نبود
کارمند بود

بر سنگ قبرم بنویسید
در این قبر جوانی به دارازا
خوابست

بنویسید جوان بوده و هنوز هشیارست

قلب من را حراج انعام کنید
تا که قلبم در درونه یکی دیگر بتپد


بر سنگ قبرم بنویسید
در رویایی پرواز مرد

ماله زمین نبود در اسمان ها مرد

بر مزارم اب گلاب نیاورید
از بوش اخه بدم میاد

بر مزارم گلو بل بل نزنید
دوست ندارم گلی چیده شود

مرا در کوه و چمن خاک کنید

توی کوهی مرا چال کنید

تا که هر صبح اسمانم را ببینم
تا که هر شب ستارها را بچینم

تا که از خاک تنم گلی بروید
تا که از جان تنم شاخه دواند

tavalode_1fereshteh
Wednesday 8 December 2010, 05:18 PM
سينــــه از آتـش دل در غم جانـانـه بسوخـت


آتـشــي بـود در اين خـانـه كه كاشانه بسوخـت
تـنــم از واسـطــه دوري دلـبــر بـگـداخــــــت


جـانــم از آتــش مـهــر رخ جـانـانـــه بسوخـت
سوز دل بين كه ز بس آتش اشكم دل شمع


دوش بر مـن ز سر مهـر چـو پروانـه بسوخـت
آشنـائـي نه غريـبـست كه دلسـوز مـن است


چون من از خويش برفتم دل بيگانه بسوخـت
خـرقـــــه زهـد مـرا آب خـــــرابـات ببــــــرد


خـانـــه عقـل مـرا آتـش مـيـخـانــــه بسوخـت
چـون پيـالـه دلم از تـوبـه كه كـردم بشكسـت


همچـو لالـه جگـرم بي مـي و خمخــانه بسوخـت
ماجـرا كم كـن و بازآ كـه مـرا مـردم چـشـــــــم


خـرقـه از سـر بـدرآورد و بشـكـــرانـه بسوخـت
تــرك افسـانـه بگـو حـافــظ و مـي نـوش دمي


كه نـخـفـتـيـم شـب و شمـع بافسانـه بسوخـت

blacksky
Wednesday 8 December 2010, 07:04 PM
رفتی ازین آغوش چه راحت......وباز منم تنها و خاموش چراغم

mostafa_violon
Thursday 9 December 2010, 12:33 PM
چه کسی میگوید که گرانی اینجاست؟ ؟ ؟


دوره ارزانیست


چه شرافت ارزان


تن عریان ارزان


آبرو قیمت یک تکه نان


و دروغ از همه چیز ارزانتر


و چه تخفیف بزرگی خورده است


قیمت هر انسان


چه کسی میگوید که گرانی اینجاست؟ ؟ ؟


شعر ازخانم نازلی

SINGER1
Thursday 9 December 2010, 01:54 PM
.

تبسم شیرین عشق گوشه ای از نگاه (خداست) تنها به نگاه او می سپارمت

.

tavalode_1fereshteh
Thursday 9 December 2010, 06:54 PM
دروغ راستین من پر از حقیقتی عجیب

حقیقت نگاه تو پر از دروغ دلفریب

خیال آشنای تو تجسم دو چشمه اشک

غم و فراق و بی کسی ز عشق تو مرا صلیب

نگاه عاشقانه ات ورود زندگی به مرگ

تبسمی که می کنی برای دردها طبیب

تمام آرزوی شب شبیه چشم تو شدن

سیاه چاله دلت هوای عاشقی غریب

صدای سبز زندگی صدای خنده های تو

ز دوریت بهار من دلم نمی شود شکیب

تو باش تا که زندگی دوباره زندگی کند

و یا برو مرا بکش دوباره بر همان صلیب

Mahmonire
Thursday 9 December 2010, 11:44 PM
عاشقی خسته ام از عشق جدایم نکنید
جز همان عاشق دل خسته صدایم نکنید
سالها ز آتش عشق سوخته ام ساخته ام
مرا همسفر خاطره هایم نکنید

tavalode_1fereshteh
Friday 10 December 2010, 08:29 AM
از بس که غصه تو قصه در گوشم کرد
غمهای زمانه را فراموشم کرد
یک سیـــنه سخن به درگهت آوردم
چشمان سخنگوی تو خاموشم کرد

hadi_e
Friday 10 December 2010, 09:09 AM
آوخ



آوخ نفسم را چه شب ِسرد گرفته




آیینه ِ این خانه چرا گرد گرفته ؟




یک پنجره امید مبندید خدا را




بازش بگذارید سرم درد گرفته




یا زلزله ها شانه ِ دیوارش تکانده



یا خشت و گلش داغ غم ِفرد گرفته



آوارِ بلا ها ست شب ِ حادثه،خانه..



خاکستر غمهای که آورد گرفته




از چیست مدامش شب تاری و سیاهی




شاید که ز شب روز خط ِ رد گرفته؟



*****


بر من ز بهاران کسی پیغام ندارد؟




شعر از آنجیلا پگاهی

morteza3164
Friday 10 December 2010, 10:19 PM
نشسته ام وسط ِ عاشقانه ای بی رحم
وخیره ام به شروع ِ ترانه ای بی رحم

هنوز متّهمم که تو را نفهمیدم
و پایبند ِ تو هستم، به خانه ای بی رحم

همیشه اشکํچکیده میان قلبم ،تا-
نلرزد آینه ی بغض ِ چانه ای بی رحم

هنوز هم که هنوز است عاشقت هستم
جواب عشق ِ من اما بهانه ای بی رحم

تمام بی کسی ام بی اراده می‌گرید
بر استخوان پُر از درد ِ شانه ای بی رحم

ببین که سوختم از لحظه های تبدارت
و مانده ام ته ِ جیب ِ زمانه ای بی رحم

****
نه تبرئه و نه حبسی نوشته ای قاضی!
و آتشم زده ای با زبانه ای بی رحم...








صنم میرزازاده

Mahmonire
Friday 10 December 2010, 10:59 PM
اگرچه قصه دلها دراز است
بیا به آرزو عادت نماییم
بیا با آسمان پیمان ببندیم
که تا او هست ما هم با وفاییم

sahar98
Monday 13 December 2010, 09:11 AM
You can see links before reply (You can see links before reply)
هي فلاني مي داني ؟ مي گويند رسم زندگي چنين است...

مي آيند.... مي مانند.... عادت مي دهند.... ومي روند.

وتو در خود مي ماني و تو تنها مي ماني

راستي نگفتي رسم تونيز چنين است؟.... مثل همه فلاني ها....؟

tavalode_1fereshteh
Monday 13 December 2010, 09:54 PM
كاش مي شد نغمه ياران شنيد
كاش مي شد شور و مستي را چشيد
كاش مي شد بانگاهش تر شويم
كاش مي شد ناز او را هي كشيد
كاش مي شد عشوه معشوق ديد
كاش مي شد رنج عشقش را كشيد
كاش مي شد همچو باران در كوير
با دل و جانش تمنا را كشيد
كاش مي شد با لبانش يار بود
كاش مي شد نوش دارو را چشيد
كاش مي شد همراه حرف دلش
كاش مي شد با دل او زار گريست
كاش مي شد غرق خواهش مي شديم
كاش مي شد هق هق عاشق نشيد
كاش مي شد با صدايش مست شد
كاش مي شد با حضورش سبز شد
كاش مي شد در دلش غوغا بريخت
كاش مي شد با لب حسرت گريست
كاش مي شد همچون سياوش بود زار
كاش مي شد نغمه هايش را شنيد

sadra2011
Monday 13 December 2010, 10:47 PM
نمي دانم محبت را بـر چه کاغذي بنويسم که هرگز پاره نشود
بـرچـه گلـي بـنويـسم که هـرگز پرپر نشـود
بـر چه ديواري بنويسم که هرگز پاک نشود
بـر چه آبـي بنويسم که هـرگز گل آلود نشود
وسرانجام بـر چه قلـبي بنويسم که هـرگز سـنگ نشود

tavalode_1fereshteh
Monday 13 December 2010, 11:23 PM
دست ها بالا بود
هر کس سهم خودش را طلبید
سهم هر کس که رسید داغ تر از دل ما بود
نوبت من که رسید
سهم من یخ زده بود
سهم من چیست مگر
یک پاسخ
پاسخ یک حسرت
سهم من کوچک بود
قد انگشتانم
عمق آن وسعت داشت
وسعتی تا ته دلتنگی ها
شاید از وسعت آن بود که بی پاسخ ماند

SINGER1
Tuesday 14 December 2010, 07:56 AM
.


نمی دانم که دانست او دلیل گریه هایم را؟ نمی دانم که حس کرد او حضورش در سکوتم را؟ و می دانم که می دانست ز عاشق بودنش مستم وجود ساده اش بوده که من اینگونه دل بستم


.

pouria.y
Tuesday 14 December 2010, 08:44 AM
سلام من می خوام واسه کسی که خیلی دوسش دارم تو این سایتم عضوه یه شعر قشنگ بگم امیدوارم خوشتون بیاد
دلم میخواد صدات کنم
تو آسمون عشقمن پر بزنی نگات کنم
دلم میخواد جونو تنو فدای خنده هات کنم
من بشینم رو به روتو سیر ببینم نگات کنم
دلم میخواد از عشق تو سبد سد گل بچینم
از از اون نگاهه خوشگلتبد جوری من جون میگیرم
عشقه منی دوست دارم برای چشمات میمیرم

mostafa_violon
Tuesday 14 December 2010, 11:18 AM
در این زمانه هیچ‌كس خودش نیست

كسی برای یك نفس خودش نیست


همین دمی كه رفت و بازدم شد

نفس ـ نفس، نفس ـ نفس خودش نیست


همین هوا كه عین عشق پاك است

گره كه خود با هوس خودش نیست


خدای ما اگر كه در خود ماست

كسی كه بی‌خداست، پس خودش نیست


دلی كه گرد خویش می‌تند تار،

اگرچه قدر یك مگس، خودش نیست


مگس، به هركجا، به‌جز مگس نیست

ولی عقاب در قفس، خودش نیست


تو ای من، ای عقاب ِ بسته‌بالم

اگرچه بر تو راه ِ پیش و پس نیست


تو دست‌كم كمی شبیه خود باش

در این جهان كه هیچ‌كس خودش نیست


تمام درد ِ ما همین خود ِ ماست

تمام شد، همین و بس: خودش نیست

ahoorezaee
Tuesday 14 December 2010, 11:56 AM
روز مبادا

وقتی تو نیستی
نه هستهای ما چونان که بایدند
نه بایدهای ما

مثل همیشه ،
آخر حرفم را
و حرف آخرم را
با بغض فرو می خورم

عمریست لبخندهای لاغر خود را
در دل ذخیره می کنم
باشد
برای روز مبادا
اما در صفحه های تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست

آن روز هر چه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شبیه فردا
روزی شبیه همین روزهای ماست
اما کسی چه می داند
شاید امروز نیز
روز مبادا باشد

وقتی تو نیستی
نه هستهای ما چونان که بایدند
نه بایدهای ما

هر روز بی تو
روز مباداست !

tavalode_1fereshteh
Tuesday 14 December 2010, 12:02 PM
بسترم
صدف خالي يك تنهايي است
و تو چون مرواريد
گردن آويز كسان ديگري

zendegieh_khabha
Tuesday 14 December 2010, 07:33 PM
من فداي تو به جاي همه گلها تو بخند

morteza3164
Friday 17 December 2010, 09:49 AM
روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مســــت و خراب از مــــی انــــگور کنیـــــد
مزد غـسـال مرا سیــــر شــــرابــــــش بدهید
مست مست از همه جا حـــال خرابش بدهید
بر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید واعــــــظ
پـیــر میخانه بخواند غــزلــی از حــــافـــظ
جای تلقــیـن به بالای سرم دف بـــزنیـــد
شاهدی رقص کند جمله شما کـــف بزنید
روز مرگــم وسط سینه من چـــاک زنیـد
اندرون دل مــن یک قـلم تـاک زنـیـــــــد
روی قــبـــرم بنویـسیــد وفــــادار برفـــت
آن جگر سوخته خسته از این دار برفــــت

morteza3164
Friday 17 December 2010, 09:53 AM
.

هر رهگذری محرم اسرار نگردد
صحرای نمکزار چمن زار نگردد
هرجا که رسیدی طرح رفاقت مکش ای دوست
هر بی سر و پا یار وفادار نگردد .

tavalode_1fereshteh
Friday 17 December 2010, 11:04 PM
ما دو تن مغرور
هر دو از هم دور
وای در من تاب دوری نیست
ای خیالت خاطر من را نوازشبار
بیش از این در من صبوری نیست
بی تو من تنهای تنهایم
من به دیدار تو می آیم

zendegieh_khabha
Saturday 18 December 2010, 11:44 AM
بر ماسه ها نوشتم درياي هستي من از عشق توست سرشار
بر ماسه ها نوشتي اي همزبان ديرين اين آرزوي پاكيست اما به باد بسپار

zendegieh_khabha
Saturday 18 December 2010, 11:46 AM
من تمنا كردم كه تو با من باشي
و تو گفتي هرگز
پاسخي سخت و درشت
و مرا غصه اين هرگز كشت

morteza3164
Saturday 18 December 2010, 12:42 PM
تو برو ای دوست
من به دریای غمت میخندم
تا که جبران بکنم
آن همه نامردی
که به حقم کردی
ای که دریای غمت را رنگین
شعر من با تب تو میجنگید
تو برو با شعر مردم خوش باش
که دیگر نه غزلی خواهم گفت
نه به مرگ ابدیت مرثیه خواهم گفت
تو برو ای دوست
تو به مرگ ابدیت خوش باش

(اگه زشت بود معذرت چو بداهه بود)

SINGER1
Saturday 18 December 2010, 12:44 PM
.

در ذهن اگر نیافرینمت میمیرم ، از شاخه ای اگر نچینمت میمیرم ،
ای عادت چشمان بی حوصله ام ، یک روز اگر نبینمت میمیرم .

.