شرح اولین دیدار من با بهمن رجبی-قسمت اول
با سلام به دوستان عزیزم و با ابراز تاسف عمیق از فترت شدیدی که مبتلابه انجمن تمبک شده. راستش قصد نداشتم دیگه مطلبی بنویسم، چون احساس میکنم حتی گردانندگان اصلی سایت هم رغبت چندانی به سرپا ماندن این انجمن ندارن (گواه بر این مدعای بنده، مکاتبات فراوان من با مدیران و معاونین سایت و درخواست انتساب جانشین برای استاد عزیزم خان که مدتیه درگیر مشکلات شخصی شده، بوده که متاسفانه علیرغم وعده های داده شده، تا این لحظه ترتیب اثر داده نشده است).
روز جمعه ی هفته ی گذشته، برای سوال مهمی که به ذهنم رسیده بود تصمیم گرفتم شخصا و از نزدیک خدمت جناب رجبی برسم و از محضر ایشون بهره ببرم. آنچه که دیدم و شنیدم منو بر این داشت که شرح ماوقع رو برای دوستداران موسیقی و به خصوص علاقه مندان به ساز تمبک بنویسم و البته برای این کار از آقای رجبی (خیلی سعی میکنم بنا به خواست خود ایشون لقب استاد رو به کار نبرم) کسب اجازه هم کردم.
در طی این دیدار که حدودا 4 ساعت طول کشید، آقای رجبی از من مصرا خواستن که مطلبی رو به صورت ویژه در سایت مطرح کنم. با توجه به اهمیتی که این مطلب برای ایشون داره (چون به شدت پیگیر قضیه هستن) و به دلیل قولی که بهشون دادم، اول اون مطلب رو عینا با جملاتی که خودشون دیکته کردن نقل میکنم و بعد از اون و در قسمتهای بعد به مرور شرح آنچه در روز جمعه گذشت رو برای شما عزیزان نقل خواهم کرد. لازم به ذکره که با توجه به این که روی سخن ایشون با جناب محمدرضا درویشی است، به نوبه ی خودم، این حق رو برای ایشون هم قائل هستم که جوابیه ی ایشون رو هم در اینجا ذکر کنم. باز هم تاکید میکنم که من فقط و فقط نظر آقای رجبی رو اینجا نقل میکنم و قضاوت نهایی با شما خواننده ی عزیز هست.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهمن رجبی
جناب محمدرضا خان درویشی:
پس از سلام و محترم داشتن آثار موسیقیایی و نوشتاری تان -که بخشی است کاملا جدا از منش و شخصیت- به عرض تان برسانم که:
من در زندگی اجتماعی و هنری خود -که با درد و رنج فراوان همراه بوده است- از افتخاراتی هم بهره مند بوده ام؛ افتخاراتی از قبیل مصاحبت و همنشینی با احمد شاملو (شاعر بزرگ ملی ایران)، مجالست و هم غذایی با دکتر محمدتقی مسعودیه (بزرگ محقق موسیقی ایران) و آشنایی نزدیک با دکتر امیرحسین آریان پور (پدر جامعه شناسی ایران). و در مورد هنر والای تمبک نوازی نیز (که برایم به تصدیق دوست و دشمن، وسیله بوده است نه هدف) افتخاراتی از قبیل...
اما بزرگترین افتخار من اینست که شما با آن افکار و اندیشه هایی که دارید از من متنفرید (که این مورد را در حیاط تالار وحدت به عینه دیدم) که بی نهایت خوشحالم. چرا که اگر شما و امثال شما با افکار و کردار اجتماعی و هنری من موافق می بودید، آنگاه فاجعه ای اتفاق می افتاد و آن هم زیر سوال رفتن تمام افتخارات گذشته ی من بود که در این صورت باید حتما تن به ازدواج مجدد می دادم که همان مرگ مفاجات بود!
باقی بقایتان
باراک اوباما فدایتان
آشغال کله ی نظام تمبک نوازی ایران
بهمن رجبی 28/08/1388
شرح اولین دیدار من با بهمن رجبی-قسمت دوم
با سلام به دوستان عزیز و عذرخواهی از وقفه ی پیش آمده،
چند وقتی بود که سوال ریتمیک مهمی ذهنمو مشغول کرده بود و باتوجه به پاسخهای متفاوتی که شنیده بود، تصمیم گرفتم هر طور شده، بهمن رجبی رو ببینم و از نزدیک بحث رو باهاش در میون بذارم. به سادگی از طریق تلفنی که همین ساین نت آهنگ معرفی کرده بود، با ایشون تماس گرفتم و با کمال تعجب و به دور از همه ی کلاس گذاری های امروزی، ایشون پیشنهاد دادن که وقت ملاقات برای عصر همون روز (3 شنبه) باشه که من چون پیش بینی این سرعت عمل رو نکرده بودم، خواهش کردم، عصر جمعه خدمتشون برسم.
جمعه با دلهره ی تمام وارد خانه ی آقای رجبی شدم، 3-4 نفر از دوستانشون و از جمله جناب رضا خراشادی هم اونجا بودن. به محض ورود با رویی بسیار گشاده از من استقبال کردن که اصلا باورم نمیشد، من کجا و بهمن رجبی کجا!!!! چه بی پیرایه و خاکی! شکلات و چای تعارفم کرد، اما من ترجیح دادم به جای خوردن از وقت به نحو شایسته تری استفاده کنم. آرزوی همیشگیم به وقوع پیوسته بود.
با چند پرسش زیرکانه و پاسخهای من، تا حد زیادی متوجه شدن که بنده کی هستم و چرا اونجام. در ضمن به ایشون گفتم که سر و سری هم با اینترنت دارم و اکثر ویدیوها و سخنرانیهاشونو دیدم و شنیدم. حتی جریان چند سایت رو که خودشونو به ایشون منتسب میکردن رو هم گفتم و بعد فهمیدم که همشون از طرف خودشون حرف میزنن و هیچ کدوم نماینده ی واقعی ایشون نیستند. مخصوصا علاقه مندم به شما خواننده ی عزیز بگم که یکی از سایت های منسوب به ایشون [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] هست، چون ادعا کرده سایت رسمی بهمن رجبیست در حالیکه طبق گفته ی خود آقای رجبی ایشون نه موبایل دارن و نه کامپیوتر. شخصا 2 تا ایمیل هم به گرداننده ی این سایت نوشتم و پیام آقای رجبی رو نقل کردم، اما ایشون نه پاسخی به ایمیل من دادن و نه خواسته ی آقای رجبی رو برآروده کردن (حذف عبارت "وبگاه رسمی بهمن رجبی" از لوگوی سایت).
گفتن این واقعیت که بنده توی اینترنت فعالیت میکنم باعث شد سر شکوه و شکایت جناب رجبی باز بشه و عجب رشته ی دراز و بی انتهایی بوده و هست گلایه های این هنرمند برجسته، زخم روزگار خورده، نادیده گرفته شده و در عین حال استوار و وفادار بر دیدگاه و کلاس فکری منحصر به فردش. نشستن و گوش دادن و بعضا هم دردی با این معلم بزرگ (یادمون باشه که هیچ آدمی بی نقص نیست و ایشون هم قرار نبوده و نیست که خطایی مرتکب نشود) و مخصوصا دادن قول مساعدت و همکاری در رساندن صدای رسای ایشون به گوش حقیقت جویان، تنها کاری بود که در اون لحظات از من بر می اومد.
ادامه دارد...
شرح اولین دیدار من با بهمن رجبی-قسمت پایانی
بعد از معرفی و خوش و بش اولیه، ایشون چندین عدد DVD/CD از سخنرانی ها و اجراهاشونو به انضمام عکسی از روزگار جوانی و متن چاپ شده چند نامه به سایر نوازندگان (مثل محمدرضا لطفی) رو به من هدیه دادن. با دیدن این روحیه و برخورد گرم ایشون، کم کم منم راحت تر شده بودم و با آرامش بیشتری از حضورم در اونجا لذت می بردم.
قبلا تلفنی ایشون به من گفته بود که پاسخ سوال هامو از آقای خراشادی بپرسم، بنابرابن منتظر بودم که به من اجازه ی این کار رو بدن، اما این اتفاق نیافتاد، گو اینکه ایشون هیچ عجله ای برای مرخص کردن من نداشت و این همون چیزی بود که آرزوشو داشتم.
از فرصت استفاده کردم و همه ی حواسمو صرف استفاده بردن از درسهایی کردم که یکی پس از دیگری به شاگردان داده میشد. شاگردانی که یکی یکی می اومدن و پس از صرف دقایقی درس میگرفتن و میرفتن. نکته ی جالب این بود که آقای رجبی به شاگردانش اجازه میداد از درسهایی که میده فیلم بگیرن. یاد خودم افتادم که سر یکی از کلاسهام وقتی از مربی تمبکم (که سالهای سال هم به گرد پای آقای رجبی نمی رسه و نخواهد رسید) اجازه خواستم از نحوه ی اجرای یکی از تکنیکها ازش فیلم بگیرم با برخورد سرد و سنگین اجازه ی این کار رو بهم نداد. در عوض آقای رجبی از شاگرداش میخواست که برای جلوگیری از سر درگمی، حتما فیلم بگیرن تا بعدا تو خونه ازش استفاده کنن (اهتمام به آموزش درست و بی نقص).
صحبتها و بحثهای من و آقای رجبی در لابه لای کلاسهای ایشون ادامه داشت. در یک فرصت مقتضی از آقای خراشادی وقت خواستم که سوالاتمو مطرح کنم و ایشون هم الحق با رویی گشاده و بسیار صمیمانه به سوالات من جواب هایی دادن، هرچند که من تا این جواب ها رو از خود آقای رجبی نشنوم آروم نمیشم. اون روز چون تعداد هنرجوها زیاد بود ترجیح دادم آقای رجبی رو خسته نکنم و تصمیم گرفتم سوالاتمو در جلسه ی بعدی مستقیما با خودشون در میون بذارم، امیدوارم که به یقین کافی برسم. اگه عمری بود و این جلسه تشکیل شد، حتما شرح تفصیلی اون رو هم برای علاقه مندان خواهم نوشت.