قسمت دوم موسیقی در دوره قاجاریه
_ قسمت دوم _
در مطالب قبلی از تحولات در دوره قاجاریه نام بردیم و گفتیم که این رویداد ها در این زمان رخ داد که عبارتند از :
الف : رواج موسیقی در بین بانوان و طبقه بالای موسیقی
با آنکه بانوان نوازنده و خواننده همواره در بین دسته های خنیاگران شرکت داشته اند ، با این حال ، چون موسیقی و خنیاگری در جامعه ما به دلایلی که بر شمردیم ، و به ویژه تحریم این هنر در زمان صفویه به صورت هنری نامطلوب و زشت در آمد ، مردم و به ویژه طبقات بالای از پرداختن به آن دوری می جستند .
اما در زمان قاجاریه، مخصوصا دوران حکمرانی ناصر الدین شاه ، بعضی از بانوان درباری و غیر درباری ، و نیز برخی از بلند پایگان جامعه به فراگرفتن نوازندگی پرداختند . چنان که برای مثال تاج السلطنه ، دختر ناصر الدین شاه و نیز سلطان خانم یکی از زنان دربار در موسیقی مهارت داشتند . اما تا اواخر سلسله قاجاریه ، طبقات بالای جامعه که با موسیقی آشنایی داشتند ، غالبا در نهان نوازندگی می کردند . گفته می شود ((بعضی از علماء فلسفه و حکمت اواخر عصر قاجاریه ، به علم موسیقی واقف و به زدن ساز آشنایی داشتند و درویش خان پنهانی با آنها آمد و رفت داشت و کمتر کسی از هنر نوازندگی آنها با خبر بود )) (تاریخ موسیقی ایران ، جلد اول ، ص386 )
ب : تاسیس مدرسه موزیک
پس از تاسیس دارالفنون در سال 1368(1851، میلادی ) ، شعبه موزیک جهت تربیت دسته های موسیقی نظام ، در آن تشکیل شد . این شعبه زیر نظر کارشناسان چون لومر فرانسوی اداره می شد . هدف شعبه موزیک تربیت نوازنده آلات بادی موسیقی نظام و نیز تربیت مربی برای اداره کردن دسته جات موسیقی نظام بود . از آنجای که لومر با زبان فارسی آشنایی نداشت ، میرزا علی اکبر نقاش باشی ( مزین الدله ) که در دارالفنون نقاشی و زبان فرانسه تدریس می کرد ، به سمت مترجمی لومر منصوب گردید . میرزا علی اکبر ، بیانات لومر را درباره موسیقی نظری به صورت پرسش و پاسخ ترجمه کرد . و در چاپخانه دار الفنون به چاپ رسانید .
بعدا یکی از شاگردان لومر به نام غلامرضا خان سالار معزز که در شعبه مزیک مشغول تدریس شد ، با همکاری میرزا علی اکبر ، یک دوره کتاب (هماهنگی و ساز شناسی و ارکستر شناسی موسیقی نظامی ) ترجمه کردند ، اما این مطالب چاپ نشد . فارغ التحصیلان شعبه موزیک بعد از تحصیل ، به عنوان افراد سر شناس در رشته موسیقی شناخته شدند (رک : سر گذشت موسیقی ایران ،صص 234 -211 )
در سال 1307 شعبه موزیک از دارالفنون جدا شد ، و به عنوان مدرسه موزیک به وزارت معارف پیوست . (( شرط ورود به این شعبه داشتن گواهینامه و دوره آن پنج سال بود ))
مرحوم خالقی درباره این آموزشگاه می نویسد :
البته می دانم البته می دان که تاسیس آن تربیت کردن دسته جات موزیک نظام بود . بنابراین شاگردان باید به طوری آماده شوند که بتوانند یک دسته موزیک را اداره کنند . پس علاوه بر تعلیمات مقدماتی مانند تئوری موسیقی و سلفژ و دیکته موسیقی باید به هماهنگی و سازشناسی و ارکستر شناسی موسیقی نظام هم آشنا شوند و لاقل یکی از سازهای بادی رابنوازند . از این گذشته چون به تدریج دسته جات موزیک ، ارکستر الات زهی و ارکستر بالا لایکا (ساز ملی روسیه ) هم پیدا کرده بود ، فارغ التحصیل های مدرسه باید بتوانند یک ارکستر الات زهی یا سیمی را اداره کنند . پس لازم بود که به یکی از این ساز ها هم آشنا شوند . نواختن پیانو هم تا درجه ای برای این قبیل اشخاص ضرورت داشت . البته با این همه کار ، فرصتی نبود که بتوانند ، به فراگیری موسیقی ایرانی و ردیف آواز ها بپردازند .
شاگردانی که ساز بادی می زدند توجهی به فرا گرفتن موسیقی ایرانی نمی کردند زیرا نواختن آن ، در روی آلات بادی ، کار آسانی نبود .
تنها کسی که ساز هایی مخصوصا ویولن می زدند کمی با موسیقی ملی آشنا می شدند . از مدرسه موزیک سه دوره و روی هم رفته ده تن دیپلمه بیرون آمده است . . .( سر گذشت موسیقی ایران ، جلد 1 ، صص 236- 233)
((( ادامه دارد )))
__________________________________________________ ___
خب 2 تا بند دیگه مانده شد که در بعد خدمتتان عرض می نماییم .
خوش باشید . . . :38:
منبع اصلی : ( در تاپیک های قبل موجود است )
قسمت سوم در دوره ی قاجاریه
_ قسمت سوم _
در تاپیک قبلی از تحولات موسیقی 2 تا بند دیگه موند که :
ج : وضعیت ساز ها
برخی از ساز های قدیمی چون رباب ، عود ، قانون و چنگ در زمان قاجار رها گردید و ساز های جدیدی مورد استفاده قرار گرفت . در سال 1300 هجری قمری ، دو نوع کمانچه به وسیله میرزا غلامحسین اختراع گردید که آنها را طرب انگیز و مدیلا آرا نام گذاشت . همچنین آقا جان ( پدر میرزا سماع ) نیز کمانچه ای به نام مجلس آرا اختراع کرد که دارای سیم ها و پیچ های زیادی بود و دسته بلندی داشت . این کمانچه شب ها برای ناصر الدین شاه نواخته می شد .
چنان که پیش تر اشاره کردیم در دوره ی قاجاریه بعضی از ساز های اروپایی از قبیل پیانو ، قره نی ، فلوت ، ویولن وارد ایران شد . از طرفی استفاده از تار و سه تار بیشتر شد . روی هم رفته رایج ترین ساز های زمان قاجار عبارت بودند از : تار و سه تار ، کمانچه ، سنتور ، نی ، سرنا ، دهل ، نی انبان ، دایره و تنبک .
د: تنظیم دستگاه های موسیقی ایران
در گذشته موسیقی ایران از لحاظ لحن ، صورت نغمه و دایره ی ایقاعی (ضرب ) شامل :
12 مقام ، 6 آواز ،24 شعبه ، 48 گوشه و 24 ضرب و بیش از 10 ضرب فروع بوده است . چنانکه در کتاب بهجه الروح صفحه 93 که در زمان صفویه نوشته شده است و پیشتر از آن یاد کردیم ، موسیقی ایران به 6 آواز ، 12 مقام ، 24 شعبه ، 48 گوشه و 24 ضرب اصول تقسیم شده بود . اما امروزه تقسیمات قدیمی موسیقی ایران دگرگون شده . شاد روان مشحون در این زمینه می نویسد :
آنچه اکنون از موسیقی ایران باقی مانده و به عنوان موسیقی ملی ایران ملاک آموزش اساتید ، نوازندگان و خوانندگان است لحن ها ونغمه هایی هست که به هفت و پنج آواز (وابسته به هفت دستگاه ) و گوشه ها و دیگر متعلقات آن هم تقسیم شده ( ردیف ) نامیده میشوند . . .
هفت دستگاه و پنج آواز و گوشه ها و متعلقات انها از آقا علی اکبر و برادر زاده او آقا غلامحسین و فرزندان آقا علی اکبر میرزا عبدالله و میرزا حسینقلی روایت شده و برنامه آموزش نوازندگی آنان است ، نسبت به سایر ردیف های موجود اصالت و اعتبار بیشتری دارد .
این هفت دستگاه عبارت اند از : شور ، سه گاه ، چهارگاه ، راست پنجگاه ، ماهور ، همایون ، نوا . و این پنج آواز از این قرارند : افشاری ، دشتی ، ابوعطا ، بیات ترک ، بیات اصفهان .
دستگاه شور از دیگر دستگاه ها بزرگتر است و غیر از آواز های فرعی دارای ملحقاتی است که هر یک به تنهایی استقلال دارد . ملحقات شور عبارت اند از : ابو عطا ، بیات ترک ، افشاری و دشتی . هر یک از این ملحقات دارای گوشه های دوگاه ، مهدی ، و ضرابی می باشد . و در بردارنده گوشه های غم انگیز ، گیلکی و چوپانی است ( رک . نظری به موسیقی ، ج2 ، ص126)
جناب فرصت شیرازی در کتاب بحورالالحان ، تقسیم بندی دستگاه ها ی هفت گانه را با همکاری میرزا مهدیخان صلحی (منتظم الملک) از شاگردان ممتاز عبدالله نگاشته است . . . (( پایان دوره قاجاریه ))
________________________________________________
خب دوره قاجاریه تموم شد و در تاپیک آینده وارد دوره پهلویه خواهیم شد . . .
در این دوره خواهیم داشت دگرگونی هایی که بی سابقه بوده . . .:38:
منبع اصلی : (در تاپیک های قبلی ذکر شده ):am
موسیقی ایران در زمان ساسانی و تا پایان حکومت عباسی
آگاهی ما از اوضاع خنیاگری در زمان ساسانیان در مقایسه با زمان هخامنشیان و پارتیان (اشکانیان ) نسبتا بیشتر است .
خدمت دوستان عزیز توضیحی بدم در مورد خنیاگری . شاید یه عده از شما نفهمید معنی این واژه چی هست : واژه خنیاگر از واره های باستانی است که معنی نوازندگی ، آواز خوانی و مطربی را می رساند / همچنین واژه خنیاگر (جمع =خنیاگران) به معنی نوازنده ، سازنده ، خواننده ، سرودگری ، رامشگری، و رامشگر و مغنی می باشد . مرحوم دهخدا در این زمینه می نویسد :
خنیاگر [خُ ،گَ] . . . سرود گوی ، سازنده ، نوازنده ، مغنی ، آوازخوان(ناظم الاطباء) مطرب (تفلیس ) . (ز مخشری ). (غیاث اللغات) ، (قول غیاث اللغات ) ، ساز زن ، خواننده ، نوایی .
در این رابطه نیز شعری از سعدی هست که می گوید :
شنیدم که در لحن خنیاگری
برقص اندر آمد پری پیکری
آنچه مسلم است ، خنیاگری در زمان ساسانیان رونق داشته است و شاهان ساسانی این هنر را ارج مینهادند تا جایی که اردشیر بابکان بانی این سلسله در نواختن تنبور مهارت داشته است ( کارنامه اردشیر بابکان ص 37)
بنیانگذار سلسله ساسانی ، مردم را به چهار طبقه به شرح زیر تقسیم کرد :
طبقه یکم : اسواران : آنها که آزادگانند و شاهزادگان .
طبقه دوم : ناسکان و خدمتگذاران آتشکده ها .
طبقه سوم : پزشکان و نویسندگان و اختر شماران .
طبقه چهارم : برزگران و مهان و آنها که در ردیف ایشانند .
و سپس موقعیت خنیاگران را چنین توصیف کرد :
ایشان دانشمندان به علم موسیقی و رامشگران و خنیاگران را بر طبق این طبقات سه گانه تقسیم کرد و یک گروه از ایشان را که از موسیکارهای درجه اول بودند با اسواران و آزادگان [طبقه اول ] چونان دو خط متساوی ، برابر قرار داد و با نخستین طبقه درباریان نشانید .
وگروهی دیگر از نوازندگان درباری را با طبقه دوم برابر کرد . و در طبقه سوم که ناظر [لطیفه گو ] و بذله گویان درباری می بودند ،آن دستهاز رامشگران را قرار داد که چنگ می زدند و تنبور می نواختند (رک.تاج : 33-34)
تعدادی از گوشه ها در موسیقی سنتی ما از آن زمان بر جای مانده که خیلی از این گوشه ها اسمشان تغییر یافته و به گونه یی در اجرا هم شاید تغیراتی کرده باشند اما متولدین همان زمان ها هستند که من اسم بعضی از انها را می گویم و به سراغ بعد از دوره ساسانی و ورود اسلام به ایران میروم و گفتگویی را هم نیز از آن زمان خدمتتان به عرض میرسانم
بعضی از آهنگ ها و الحان زمان ساسانیان با توجه به کتاب تمدن ساسا نی شادروان علی سامی :
1-آیین جمشیدی 2- آرایش خورسیدی 3- آزاد وار 4- باد نوروز [ساز نوروز ]5-بوسلیک 6-پرده زنبور 7-خسروانی 8-دل انگیزان 9-خارکن 10-راست 11-سروستان 12-عراق 13-عشاق 14- مادر وسنا 15- نهاوندی 16- نوا 17- نوروز بزرگ 18-نوروز خارا 19-نوروز کیقباد 20-مهرگان خرد و ....
تعداد این الحان به 148 تا میرسه که من فاکتور گرفتم .
یورش اعراب مسلمان به ایران منجر به سقوط امپراتوری ساسانی و تغییر کیش زردشت گردید :
جهان بینی و ارزش های ایرانیان نه تنها خنیاگری را ناپسندیده نمی دانست بلکه آنرا تشویق میکرد و این امر به محض ورود عرب ها ی عربستان و حکومت عباسیان به ایران موجب حسادتشان ( به تعبیر بنده چون اعراب موسیقی خاصی نداشتند ) شد و اعراب حداقل در ابتدا خنیاگری و ساز و این بند و بساط را ناپسندیده ( در زبان عربی :حرام ) می دانستند .
با این حال ، اعراب مسلمان پس از تشکیل امپراتوری عظیم اسلام و دستیابی به ثروت های کلان ایرانی ها ، سر انجام در زمان خلافت عباسیان ( 656-132هجری ) بسیاری از آیین های دربار ساسانی از جمله فراخوانی خنیاگران به دربار را اقتباس کردند . از این رو ، موسیقی و غناء در آن زمان دوباره رونق پیدا کرد
بگذریم ...
وقوع جنبش های منطقه ای در قرن سوم و پس از آن ، منجربه تاسیس سلسله های ایرانی گردید که وجود آنها تاثیر قابل ملاحظه ای در رشد ادبیات و فرهنگ ایرانی از جمله موسیقی داشته است . هرچند اخرین خلیفه عباسی (پادشاه عباسی ) یعنی مستعصم ، در سال 656 هجری به فرمان هلاکوخان مغول کشته شد . با این حال ، در طول حکمرانی خلفای عباسی ( پادشاهان عباسی ) سلسله هایی چون طاهریان ،سامانیان ، صفاریان ،دیالمه آلزیار ، دیالمه آلبویه ، تاسیس شد . این سلسله ها به علت رفتار های غیر اسلامی (خلفا )و ستم های اعراب نسبت به ایرانیان کوشیدند تا هر چه زودتر خود را از شر آنها نجات دهند . آشکار است که این سلسله ها همه مسلمان بودند ، اما در عین حال در (حفظ میراث فرهنگی ایران نیز تعصب داشتند ) چنان که دربار های آنها به ویژه سامانیان ، مرکز گردهم آیی های شعرا و خنیاگران بود .
صفی الدین عبدالمومن ارموی (693-613هجری ) به سال 613 هجری در ارومیه به دنیا آمد در خردسالی راهی بغداد شد و در آنجا به تحصیل (علوم دینی )، ریاضیات ، ادبیات و تاریخ پرداخت و در (علم موسیقی ) گویی سبقت را از دیگران ربود .
این نابغه ایرانی مورد توجه مستعصم خلیفه عباسی قرار گرفت و رئیس رامشگران خلیفه شد . اما پس از نابودی خلیفه به دست هلاکوخان مغل ، صفی الدین ناگزیر به خدمت خان مغل در آ؛مد و سر انجام :46: بد بختی موسیقی شروع شد کم کم ...
و به سال 693هجری در گذشت . صفی الدین بعد از فارابی به عنوان مهمترین موسیقی دان ایران شناخته شده است ...
(( ادامه دارد . . . ))
__________________________________________________ _________
سپاس از حسن توجه شما دوستان عزیزم به این تاپیک . . . :am
منبع اصلی : کتاب خنیاگری و موسیقی در ایران نوشته ی دکتر سکندر امان اللهی بهاروندی
خصوصیات کلی موسیقی ما بعد از آمدم اسلام به ایران
عبد القادر غیبی (مراغی ) آخرین موسیقی دان برجسته در موسیقی کلاسیک ایران می باشد . متاسفانه موسیقی ایران در زمان صفویه چندان پیشرفتی نداشت و دانشمندی چون عبدالقادر در صحنه ظاهر نشد ، اما دکتر سپنتا مشخصات کلی موسیقی ایران پیش از صفویه را چنین توصیف کرده است .
1- موسیقی به نحو چشمگیری تابع شعر گشت و طبیعتا وزن های بحور شعر در وزن موسیقی تاثیر نهاد ، و برخی از شعرا اشعار خود را با آواز و نواختن ساز اجرا می کرده اند .
2- نواهای دوران باستان و مایه ها (دستان ها ) که منسوب به باربد بود تاثیر زیادی بر آثار موسیقی داشت .
3- بر اثر دقت در پرده بندی و کوک های مختلف ساز هایی مانند تنبور خراسانی و تنبور بغدادی و فواصل موسیقی و درجات گام معمول تا حدی روشن می شود که ضوابطی در کتاب های معتبر موسیقی پدید آمده است
4- نحوه ی اجرای گوشه ها و مایه ها و تناسب حال هر مقام با حال شنوندگان در مجلس استماع ،مطرح گشت .
5- ساز های متنوعی در همنوازی به کار رفت و برخی ساز های جدید مانند مغنی ( نوعی عود ) و نزهه (نوعی قانون ) اختراع شد .
6- ابتکارات برخی موسیقی دانان و نوازندگان باعث ایجاد گوشه های جدید گشت که به ردیف موسیقی ایرانی اضافه گشت مانند بوسلیک (در نوا) و ابراهیمی در عشاق و غیره .
7- ضوابطی برای انواع تصنیف و مشخصات ملودی و آواز تعیین شد مانند چهر قطعه نوبه ، قول (شعر عربی )، غزل (شعر فارسی ) ، ترانه ( در بحر رباعی ) و بقیه قسمت های تصنیف که عبد القادر در کتاب خود به نام جامع الالحان ذکر کرده است .
دوره صفویه و موسیقی (1148-905 هجری )
سلسله صفویه پس از گذشت قرن ها ، برای اولین بار وحدت ملی را در ایران بر قرار ساخت و مرز های این سر زمین را تقریبا به مرز های دوران ساسانی رسانید و همچنین در زملن صفویه مذهب تشیع به عنوان دین رسمی پذیرفته شد و بدین سان ، برای سومین بار پس از ساسانیان ، دین و سیاست با هم در آمیخت . بالاخره ، در زمان حکمرانی صفویه ، اقتصاد شکوفا شد و صنعت و هنر ترقی کرد ، اما با این حال در موسیقی و به ویزه موسیقی نظری چندان پیشرفتی حاصل نشد .
جالب اینجاست که بدانید بعضی از سلاطین صفویه چون شاه عباس کبیر (1038-996 هجری ) اهل هنر و موسیقی دان بودند و به قول اسکندر بیک ترکمان ((به هر طایفه به لغت آن طایفه تکلم می فرمایند و با اشعار فارسی دانا بوده . شعر ار خوب می فهمند و تصرفات می نمایند و گاهی به نظم اشعار زبان می گشایند و در موسیقی و علم ادوار و قول و عمل سر امد روزگاراند و بعضی از تصنیفات آن حضرت در میانه ارباب طرب مشهور و معروف است و زبانزد اهل ساز)) (عالم آرای عباسی ، جلد 2 مقاله دهم )
اما همه مثل شاه عباس کبیر نبودند در کتاب ها نوشته است که یکی از شاهان صفوی یک نفر از موسیقی دانان زمان خود را به جرم همنشینی با فرزندش سلطان حیدر میرزا به دار آویخت و به دستور او تمام خنیاگران (درباری ) را به قتل رسانید و در این باب از مسائل باز هم در دوران صفویه پیش آمد . . .
شاردن فرانسوی که در زمان سلطنت شاه سلیمان صفوی یعنی ( 1106-1077 هجری ) به ایران مسافرت کرده و چند سال در اصفهان مشغول پژو هش درباره جامعه و فرهنگ ایران بوده است ، به علل عدم پیشرفت فن موسیقی در ایران و نیز وضع رقت بار خنیاگران و موسیقی دانان اشاره کرده م می نویسد :
(وضعیت اجتماعی ) الات طرب در مشرق زمین همانند خود صنعت موسیقی است : یعنی نواختن اینها خلاف ادب ، و حتی بد تر شمرده می شود ، زیرا روحانیون و مذهب استعمال آنها را حرام شمرده است ، روحانیون و اشخاص مومن حتی از شنیدن اواز الات طرب نیز امتناع می ورزند و به همین جهت این فن در ایران به مانند اروپا صیقل نیافته و پیشرفتی پیدا نکرده است .
سازندگان و نوازندگان در ایران تهیدست و بد پوشاکان ، فقط گروهی که از طرف شاهنشاه نگهداری می شوند ، شایان توجه می باشند . (وضعیت این دسته تا اندازه ای خوب است و آن را چالغی باشی نامند که به معنی سرگروه سازندگان و نوازندگان می باشد (سیاحتنامه شاردن ، جلد پنج ، ص 144-115 )
موسیقی مذهبی در زمان صفویه
بین موسیقی و دین پیوند بسیار نزدیکی است و مطالعات انسان شناسی این واقعیت را آشکار ساخته است که پیوند بین دین و موسیقی نه تنها در جوامع پیشرفته بلکه در جوامع ابتدایی انکار ناپذیر است . ترالینگسون درباره ی پیوند موسیقی و دین مطالب ارزنده ای ارایه کرده است که در اینجا پاره ای از گفته های او را نقل می کنیم :
مومنان به دین ، موسیقی را صدای خدایان یا تنافر از اصوات شیاطین دانسته اند ، گاه آن را به منزله ی پاک ترین نمونه روحانیت ستوده اند و زمانی همانند نهایت تباهی های نفسانی ، مورد نفرت قرار داده اند ؛ در هر دومورد ،اشتیاق انان برای ترفیع آن در عبادت و یا از ریشه کندن ان ، هم در دین و هم در زندگی دنیی یکسان بوده است . . .
همچنین وی می گوید : متون دینی ، در سراسر جهان در بیشترین بخش تاریخی انسانی ، به جای اینکه ابتدا نوشته شده باشند ، سروده و خوانده شده اند ، و رفتار های مبتنی بر دین ، در تقریبا تمامی سنن مذهبی الفاظ موسیقی را دریافت داشته است .
روحانیان ناواژو [ناوایو] خواننده اند ، نخستین گروندگان مذهب سنتی مردم سزیلانکا ، طبل زن و رقاص بوده اند ؛ شمن های شمال اروپا / آسیا و اسیای میانه ، موسیقی را اساسی ترین واسطه برای برقراری ارتباط با جهان روحانی دانسته اند . (فرهنگ و دین ، ویراسته میر چاه الیاده ، صص444-443)
__________________________________________________ ______
فعلا داشته باشید تا بعد . . .
منابع و منبع اصلی رو هم که قبلا گفتم خدمتتون . . . مرسی :am
اوضاع موسیقی اواخر صفویه ، اوایل افشاریه
آلات موسیقی
بر اساس سیاحتنامه شاردن (جلد پنج ،صص 113-111 ) ،آلات موسیقی زمان صفویه عبارت است از : طبل ، تبیره ، دایره ، سرنا ، کرنا ، شیپور ، قره نی ، نای ، نی لبک ، بلبان ، رباب ، چنگ ، سنتور ، شش سیم ( گیتار ) ، چهار سیم (عود ) چهار زه (ویلن ) تنبوره ، کنگره و سنج .
چنان که در قبل هم برایتان شرح دادم ، پایگاه خنیاگران در زمان صفویه تضعیف شد و موسیقی نظری ایران آسیب دید . متاسفانه عدم توجه به این هنر ، سبب گردید تا بر خلاف سده های پیش از صفویه ، موسیقی دانان برجسته ای چون عبد القادر مراغی ودیگران دوباره ظاهر نشوند .
خنیاگری و موسیقی در دوره افشاریه
با آنکه خنیاگری از زمان افشاریه ، زندیه قاجاریه به روال گذشته ادامه داشت ،و خنیاگران در دربار و در بین مردم شهر ها ، روستا ها و عشایر همچنان به فعالیت خود ادامه می دادند ، با این حال ، تا اواسط حکومت قاجار هیچ گونه تحولی در موسیقی ایران صورت نگرفت .
محمد کاظم وقایع نگار دربار نادر شاه ، از شرکت خنیاگران در جشن انتخاب ولیعهد خبر داده و می نویسد :
مجلس آراستین امیر صاحبقران و ولیعهد ساختن خود رضا قلی میرزا به مملکت ایران :
. . . مقارن این مقال ، وصف حال نواب کامیاب سپهر رکاب شاهزاده عالیجناب رضا قلی میرزاست که چون سه روز از ورود آن گذشت ، حسب الفرمان دارای زمان وآن خسرو گیتی ستان حضرت صاحبقران چنان به نفاذ پیوست که در آن نواحی به جهت جشن پادشاهی سبزه زار دلگشا و چمن فرح افزایی معین نمایند ، که بعد از نزول رایات جاه و جلال بدان نواحی ، در حضور اهالی و اعیان ممالک ایران نایب الایاله ای جهت آن مملکت معین نموده ، و عنان همت به صوب تسخیر هندوستان انعطاف فرمایند .
در آن مجلس خلد آیین به ترتیب بساط عشرت و کامرانی و نوشیدن جام طرب از راح ریحانی دایر ساخته ، لاله رخان را از تاب می چهره ی ارغوانی معدن یاقوت رمانی ، و نوش لبان را از تواتر اقداح پی در پی استمداد حرارت با مسرت روز جوانی ، مغنیان خوش آواز به الحان مسرت طراز با عناد دمساز ، و سازندگان (ساز زن ها ) نغمه پرداز به نواها ی گونه گون ساز با غزالان زهره جبین هم آواز . لمولفه :
زهر جانبی نغمه ای ساز شد
نوا و مخالف هم آواز شد
مغنی چنان نغمه ای جوش کرد
رهاب از حسینی فراموش کرد
بیات و عراق به هم جنگجو
چو روز عشیران به هم روبه رو
همه ساز ها شد و هم راست راست
فغان از دل چرخ چاچی بخاست
مغنی هزار و مصنف هزار
حجاز بزرگ و بزنگوله بار
((عالم آرای نادری ))
چنانکه میبینید مولف با موسیقی آشنایی داشته و تعدادی از آهنگ های قدیمی را که در آن زمان رایج بوده ، نام برده است .
و همچنین مولف از فعالیت خنیاگران در مجلس تاج بخشی نادر به محمد شاه در سال 1151 سخن رانده است .
از این گونه وقایع دگر بار های دیگر هم اتفاق افتاده است که من در همین جا بسنده می کنم و به ادامه می پردازم .
بدون تردید نادر شاه به خنیاگران درباری توجه داشته است و از نغمات دلپذیر انها لذت می برده است . پادری بازن فرانسوی ، پزسک نادرشاه ، در تویری که از اردوگاه این جهانگشای بزرگ ترسیم کرده ، موقعیت چادر های خنیاگران در کنار حرمسرای مخصوص قرار دارد (ر ک . نامه های طبیب نادر شاه ، پس از صفحه 70 )
__________________________________________________ ____________________
منبع قبلا ذکر شده .
قلمرو خنیاگری و (سر آغاز هخامنشیان )
قلمرو خنیاگری و موسیقی
اصولا مطالعات مردم شناسی تا کنون هیچ جامعه ای را نیافته است که بدون خنیاگری و موسیقی باشند . خنیاگری و موسیقی همانند دیگر پیده های فرهنگی چون ، ادبیات ، هنر ، زبان ، نظام خویشاوندی و غیره پدیده ای است فرهنگی و در تمام جوامع یافت می شود . از انجا که خنیاگری پدیده ایست فرهنگی و غیر بیولوژیکی است ، چگونگی ان در بین جوامع مختلف متفاوت است . چنان که برای مثال موسیقی و ترانه های اسکیمو ها و یا چینی ها برای ایرانیان چندان خوشایند نیست و عکس این گفته نیز صادق است . اما قلمرو خنیاگری بسیار وسیع و شامل ، موسیقی ، آواز ، شعر ، داستان سرایی و رقص می باشد که در ارتباط با امور بزمی ، رزمی ، درمانی ، دینی ، و ماوراء الطبیعه ، تولد ، عروسی ، عزاداری ، جشن های سالیانه و دیگر مراسم انجام می گیرد . همچنین خنیاگری ممکن است فعالیتی غیر تخصصی و انفرادی و یا جمعی و تخصصی باشد .
به عنوان مثال می توان : چوپانان عشایری همراه گله در کوه ها و دشت ها به دلخواه خود نی میزنند .
و آواز می خوانند .
اما خنیاگران حرفه ای از طریق موسیقی امرار معاش می کنند .
1- هخامنشیان
اگر این واقعیت را بپذیریم که خنیاگری در بین ابتدایی ترین جوامع یعنی شکارچیان یافت می شود ف به آسانی در می یابیم که این پدیده ، در ایران باستان نیز وجود داشته است .
آیا می توان تصور کرد که تمدن درخشان ایلامیان و یا امپراتوری عظیم هخامنشیان فاقد خنیاگری و موسیقی بوده است ؟ بدون تردید به همان اندازه که این تمدن ها پیشرفته بوده ، خنیاگری در این جوامع نیز پیشرفته بوده .
مری بیوس اشاره به خنیاگری زمان هخامنشیان نموده و می نویسد : شواهدی وجود دارد که نشان می دهد خنیاگری حرفه ای در ایران قبل از اشکانی نیز وجود داشته است . ...
(( ادامه دارد . . . به زودی ))
_________________________________________________
منبع در تاپیک های قبل ذکر گردیده
ادامه رو خیلی زود تایپ می کنم . ببخشید . . .
درباره ی تاریخ موسیقی ایران
درباره ی موسیقی ایران بر گرفته از نوشته ی دکتر داریوش صفوت
خاستگاه های موسیقی ایرانی به زمان های بسیار دور در عهد باستان باز می گردد و نمی توان با تکیه بر دانسته هایی کنونی تاریخچه ی این موسیقی را از میان چندین هزاره که ناگزیر با افسانه پردازی آمیخته شده است ، به درستی جستجو کرد . به علت نابودی اسناد فرهنگی ایران باستان و در پی تهاجم های فراگیر به این کشور مانند حمله ی یونانی ها ( در 300 ق.م ) عرب ها (در میانه ی سده ی هفتم م ) مغول ها ( در سده های سیزدهم تا پانزدهم م ) ، افغان ها ( در سده ی هجدهم م ) و همچنین دیگر تاثیرات دورهی معاصر که به جزئیات آن نمی پردازیم ، انجام یک تحقیق نظام مند در این زمینه امری بس دشوار است .
نظریه پردازان و موسیقی دانان بزرگی همچون فارابی (سده ی دهم م ) ، ابن سینا ( سده ی یازدهم م ) و صفی الدین ارموی (سده ی هجدهم م ) آثار نظری پر اهمیتی را درباره ی موسیقی برای ما به جا گذاشته اند . اما تا کنون هیچ سند قابل اعتمادی مربوط به قبل از فارابی به دست نیامده است . از این رو هنوز نمی توان به یقین گفت که ایرانی های کهن برای موسیقی شان نت نویسی داشته اند . همچنین ، به علت وجود زنجیره ای از سنت شفاهی ، به سختی می توان دریافت که هخامنشیان (331-559 ق.م ) با توجه به جایگاه والایی که برای موسیقی در زندگی روزمره شان قائل بودند ، چه نغمه ها و ترانه هایی را می پسندیدند .
__________________________________________________ ____________
گفته های جناب دکتر داریوش صفوت در رابطه با موسیقی ایران بود که به نظرم جالب اومد و می بایست که در ازای حق استادی ایشان در اینجا عطا میشد . . . بدرود :53: