-
این بار من یکبارگی
از عافیت ببریده ام
این بار من یکبارگی
در عاشقی پیچیده ام
در عاشقی ، در عاشقی ، در عاشقی پیچیده ام
دل را ز خود بر کنده ام
با چیز دیگر زنده ام
عقل و دل و اندیشه را
از بیخ و بن سوزیده ام
در عاشقی پیچیده ام
در عاشقی ، در عاشقی ، در عاشقی پیچیده ام ....
-------------------------------------
از استاد شجریان
-
هر دمی چون نی از دل نالان شکوه ها دارم
روی دل هر شب تا سحرگاهان با خدا دارم
هر نفس آهی است از دل خونین
لحظه های عمر بی سامان میرود سنگین
اشک خون آلوده ام دامان میکند رنگین
به سکوت سرد زمان به خزان زرد زمان
نه زمان را درد کسی نه کسی را درد زمان .....
باز هم استاد شجریان
-
به من گفتی که دل دریا کن ، ای دوست
همه دریا از آن ما کن ، ای دوست
دلم دریا شد و دادم به دستت
مکش دریا به خون ، پروا کن ، ای دوست
تن بیشه پر از مهتابه امشب
پلنگ کوه ها در خوابه امشب
به هر جایی دلی سامون گرفته
دل من در تنم بی تابه امشب ...
--------------------------------------------
باز هم از استاد شجریان !
-
سلسله موی دوست حلقه دام بلاست
هرکه در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
همایون شجریان
-
نه بسته ام به کس دل
نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها ، رها ، رها من !
...
===========================
فرهاد ( لطفا ! )
-
بوی عیدی، بوی توپ، بوی کاغذرنگی،
بوی تند ماهیدودی وسط سفرهی نو،
بوی یاس جانماز ترمهی مادربزرگ،
با اینا زمستونو سر میکنم،
با اینا خستهگیمو در میکنم!
---------------------------------------------
بعدي : محمد اصفهاني
-
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید
بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران
بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
...
از ایرج بسطامی، لطفاً...
-
درد عشق و انتظار دارم زان شب یادگار
در آن شب سرد پائیز آهنگ سفر میکردی
از رهگذری محنت بین دیدم که گذر میکردی
تو رفتی و دلم غمین شد قرین آه آتشین شد
از آن شبی که بر نگشتی
جهان که شادی آفرین بود به چشم من غم آفرین شد
از آن شبی که بر نگشتی
از آن شب سرد خزان شبها گذشته
داستان باده و مینا گذشته
روزگاری بر من تنها گذشته...
باز هم ایرج بسطامی
-
ای خطّه ی ایران مهین ای وطن من
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من
دور از تو گل و لاله و سرو چمنم نیست
تو ای باغ و گل و لاله و سر و چمن من
دردا و دریغا که چنان گشتی ویران
کز بافته خویش نداری کفن من
امروز همی گویم با محنت بسیار
دردا و دریغا وطن من وطن من
*************************
منوچهر سخایی
-
چون چند ماه گذشت و کسی جواب نداد خودم جواب می دم! با اجازه!
یادت میاد به من گفتی چکار کن؟
گفتی از مدرسه امروز فرار کن
فرار کردم من اون روز زنگ آخر
نرفتم مدرسه تا سال دیگر
عجب غافل بودم من
اسیر دل بودم من
اسیر دل نبودم
اگه عاقل بودم من
*****************
ایرج بسطامی
-
چو تو دادی بر بادم همه بردند از یادم
به شرار غمم تو نشاندی به جهان جنون تو کشاندی
چو از دیار آشنایی راندی دگر مرا به بر نخواندی
منم اکنون در این صحرا
منو این شام جانفرسا...
*** *** *** *** ***
هوشمند عقیلی
-
رفتم کتار دریا
کنار موج و ساحل
اونجایی که دوتا دل
عشقی خدایی داشتن از غم رهایی داشتن
با شن داغ ساحل نقش تنت رو ساختم
نشستم با انگشتام اون ساخنه رو پرداختن
یه موج سنگین اومد به سر تا پای تو خورد
پیکرت در هم شکست
موج سرکش ترا برد
دربا همون دریا بود
شنها همون شنها بود
صبح و غروب دریا
مثل گذشته ها بود
اما
فقط یاد تو به جای تو اونجا بود
به جای تو اونجا بود
***************
هوشمتد عقیلی
-
سر تا به پا ویرونم ،مجنون تر از مجنونم
پریشونم پریشونم تو کردی
دیدی چقدر آسونه آتش زدن بر خونه
پشیمونم پشیمونم تو کردی
برم پیوسته پیوسته تاسف بر دقایق عمر
شکستم من شکستم من ،شکستم با حقایق عمر
زدم آتش زدم آتش،زدم آتش به هستی خویش
سراب آرزومندی ،حقیقت های مستی خویش...
*** *** *** *** ***
فریدون فرخزاد
-
اگه ماه از آسمون پايين بياد در بزنه
اگه مرغ بخت و اقبال رو سرم پر بزنه
اگه رعد آسمون داد بزنه،تو سرم هزارتا فرياد بزنه
چون تو مهمون منی ،در رو وا نمی کنم
مونس جون منی ، در رو وا نمی کنم
در رو وا نمی کنم ، نه در رو وا نمی کنم
***********************************
هایده
-
به چشمای تو سوگند که عشقت واسه من رنگ جنونه
به چشمای تو سوگند که عشقت مثه آتیشه تو قلبم مثه خونه
اگه یار تو باشم با این دستای خستم
واسه تو لونه می سازم تو همین قلب شکستم
به چشمای تو سوگند ،به چشمای تو سوگند
من اونقدر پره عشقم ،من اونقدر پره دردم
که عاشقای دنیا نمی رسن به گردم
دیگه خواب تو چشام ،امیدی تو نگام نیست
پر از دردم و ای وای که یه درمون سر رام نیست
یه درمون سر رام نیست ...
*** *** *** *** ***
فرهاد
-
کوچه ها باریکند، دکانها بستست
خونه ها تاریکند، تاقها شکستست
از صدا افتاده تار و کمونچه
مرده میبرند کوچه به کوچه
نگاه کن مرده ها به مرده نمیرن
حتی به شمع جون سپرده نمیرن
شکل فانوسین که اگه خاموشه
واسه نفت نیست که یه عالم نفت توشه
جماعت من دیگه حوصله ندارم
به خوب و امید و از بد گله ندارم
گرچه از دیگرون فاصله ندارم
کاری با کار این قافله ندارم
کوچه ها باریکند، دکانها بستست
خونه ها تاریکند، تاقها شکستست
از صدا افتاده تار و کمونچه
مرده میبرند کوچه به کوچه
**************
هایده