تو را با غیر می بینم صدایم در نمی آید
دلم می شوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
نشستم باده خوردم خون گریستم کنجی افتادم
تحمل می رد اما شب غم سر نمی اید
نمایش نسخه قابل چاپ
تو را با غیر می بینم صدایم در نمی آید
دلم می شوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
نشستم باده خوردم خون گریستم کنجی افتادم
تحمل می رد اما شب غم سر نمی اید
دراین دنیاتک وتنهاشدم من *** گیاهی دردل صحراشدم من
نمیکنی ای گل یکدم یادم،
که همچو اشک از چشمت افتادم.
مست و مغرورم نمود آن عشق آتشگون تو
زان سر خود در جهان با افتخار افراختم
من از پشت شبهاي بي خاطره
من از پشت زندان غم آمدم
مرا با نگاهی به رویا ببر
مرا تا تماشای فردا ببر
رسم عاشق کشی وشیوه ی شهرآشوبی *** جامه یی بود که برقامت اودوخته بود
در اين چمن چو در آيد خزان يغمايي
رهش به سرو سهي قامت بلند مباد
دست دردامن مولازددر *** که علی بگذروازمامگذر
رو سر بنه به بالين تنها مرا رها كن
ترك من خراب شبگرد مبتلا كن
نی حدیث راه پر خون میکند
قصه های عشق مجنون می کند
با لب دمساز خود گر جفتمی
همچو نی من گفتنیها گفتمی
یادبادآنکه زماوقت سفریادنکرد*** بوداعی دل غم دیده ی ماشادنکرد
گارفیلدجان توی یک صفحه نبایدبیت تکراری گفته بشه اگه قبلا"بیتی توی صفحات قبل باشه اشکالی نداره.
یارب سببی سازکه یارم به سلامت *** بازآیدوبرهاندم ازبندملامت
در طلبت ندیده ای سخت تر از اراده ام
جان به تو داده ام ولی دل به کسی نداده ام
مردم شهربه یک چینه چنان می نگرند***که به یک شعله به یک خواب لطیف
_____________
گارفیلدمطمئنا"کسی اگه بخوادواقعا"مشاعره کنه همچین کاری رونمی کنه ولی اگه یک نفریک شعروچندبارپشت هم تکرارکردحتما"تذکرمیدم .
مرسی.
فرهاددگر،در ین بن غارم
مجنون دگر درین بیابانم