[quote=Kamanche;76165]سلام مجدد
خب من باید چند تا توضیح در مورد سوالام بدم که سو تفاهمی ایجاد نکنه .
در مورد سوال دوم ، ( که بیشتر طنز بود) سوالم رو باید کامل تر مینوشتم . فرض می گیریم تمامی عوامل ممکن ، دست به دست هم میداد که این چنین جریانات هنری شکل نمی گرفت . موسیقی در ایران الان چه وضعیتی داشت ؟
ويشتاسب خان سلام ، پاسخ دادن به سئوالات شما به اندازه ي كافي سخت هست . در مورد پيش بيني ها ، جناب لئون هم تقريبا مشابه چنين سئوالي فرموده بودند كه انجا هم بنده عرض كردم واقعا نميدونم .
به نظر من وقايعي كه دور و بر ما ميافته ناشي از يك تصادف نيست ، ناشي از جبر زمانه است ، وقايع بي شماري دست به دست هم ميدهند و در طي يك پروسه ي طولاني عواملي ذره ذره بر روي هم انباشته ميشوند تا باعث بوجود اومدن واقعه اي ميشوند كه بتونه تاثير گذار باشه ، يك اصل مهم ديگه كه ما نبايد ازش بگذريم همين اصل تاثير متقابله ، به عنوان مثال مكتب وزيري كه تونست با وضع تئوري و عملكرد خودش به يك مكتب تبديل بشه ،يا نيما قطعا نميتونه منحصر به يك فرد باشه ، بلكه يك پروسه است از دارالفنون و مين باشي ها و محمودها بگيريد تا درويش خان و سعدي حسني و مهرتاش ها و ... يعني برآيند اين نيروها در جايي بنام وزيري ايجاد حرف نويي ميكنه كه چون داراي انرژي بيشتري است و تئوريزه و كاناليزه ميشه ايشون را به عنوان تاثير گذارترين يا مبدع اين مكتب معرفي ميكنه و البته به ايشون هم ختم نميشه ، چون اگر به ايشون ختم بشه ، اصل پويايي و دايناميك را از دست خواهد داد و بسيار سريع گذرا و فاني خواهد شد . همانطوري كه نميتونيم بگيم انيشتين بدون داشته هاي قبل از خود تونست افق هاي جديدي بر روي بشر باز كنه و يا نيوتون و غيره . از همين جاست تئوري استرينگ ها مطرح شه ، همان تئوري كه مطرح ميكنه اگر سنجاقكي بر روي بركه اي بال بزنه ، هزاران كيلومتر ان طرف تر در اقيانوس سونامي اتفاق ميافته .
خوب به هر صورت فرض محال كه محال نيست ( البته به نظر ما ). اگر چنان سيستمي وجود نداشت باز هم همان هنرمندان و همان آثار و همان نگرش ها با تغييراتي چند درصدي وجود ميداشت چون هر كدام از اين هنرمندان به سمت انچه كه علاقه داشتند جذب ميشدند و اين هنرمندان به اين مسير علاقه داشتند همانطوري كه اگر جناب شكارچي نبود بازهم ويشتاسب كمانچه ميزد ولي با درصد كمي تغيير احتمالي كه ناشي از تاثيرگذاري جناب شكارچي است ولي همه ي احساس و الهامات جناب ويشتاسب از جناب شكارچي نيست . بسياري از اين تاثيرات و الهامات و احساسات از بال زدن همون سنجاقك كوچك يا گل دقيقه 80 فلان بازيكن پرسپوليس است . ما ادم هاي آهني نيستيم كه يك مجموعه اي ما را برنامه ريزي كنه و به همان صورت برنامه ريزي شده عمل كنيم ما علاقه هاي ذهني خود را داريم كه شكل گرفته از بسياري از بايدها و نبايدها در طول عمرمون هست ( از ماني كه بدنيا مياييم و سركوچه فوتبال بازي ميكنيم تا صداي پرنده اي كه روي شاخه ي درخت برامون ميخونه ) پس انها را جذب ميكنيم . به خاطر همين بر فرض شما جذب جناب برديا ميشيد و ايشون جذب شما . اينجاست كه قطبهاي همنام همديگر را جذب ميكنند .
حالا باز هم اگر فرض كنيم كه نه ان استادان وجود داشتند و نه آن شاگردها . يعني نه اقاي برومند و صفوت و نه بهاري بودند و نه شاگردان اين مركز . به نظر من باز هم نياز جامعه،افرادي مشابه اين افراد را بوجود مياورد. همونطوري كه اقاي بهاري نوازنده ويولن بنا به ضرورت و نياز مجددا كمانچه را در دست ميگيره .
باز هم فرض كنيم بر فرض محال نه استادان و اين شاگردان بدنيا ميامدند و نه نياز و شرايط جامعه چنين درخواستي داشت ، بخشي از خلاقيت ها و آثار كه زاده ي اين بزرگان است وجود نمي داشت ولي ان موقع استادان بزرگ و هنرمندان بسيار ديگري بودند كه در همين مسير موسيقي سنتي فعاليت داشتند . ولي اگر نياز و شرايط جامعه به انها هم وجود نداشت يعني ما موجوداتي بوديم كه بر فرض از كره مريخ اومده اند و اصلا با اين فرهنگ ارتباطي ندارند پس نيازي به موسيقي سنتي هم وجود نميداشت و شايد استادان و هنرمندان به شغل ديگري روي مياوردند و يا به خلق موسيقي مريخي ميپرداختند كه باز هم رنگ و بويي از موسيقي سنتي در خودش داشت .
یه نکته ی کوچیک دیگه هم در مورد سوال سوم ، نه اصلا منظور خاصی نبود از این سوال . توی بخش کمانچه ، بحث های خوبی در باره اصالت و اصالت در کمانچه نوازی کردیم . دوست داشتم نظر شما رو هم بدونم
توضيح كوچكي هم من ميدم (كه با توجه به مطالب بالا و تئوري هاي موجود) اينكه فرض كنيم چيزي فاقد اصالت است تقريبا همون فرض محاله و بيشتر از طرف كساني استفاده ميشه كه تمايل زيادي براي حذف ديگران دارند و شايد بهتر باشه اگر ميخواهيم موضوع آن تاپيك را پيگيري كنيم موضوع را با عنوان سنت و مدرنيته مطرح كنيم و اينكه ايا واقعا در تعريف هنر ما ميتونيم فقط به اجراي كامل سنت اعتقاد داشته باشيم ؟ يا اينكه آيا اين سنت ها خود روزي بدعت نبوده اند ؟ اگر بخواهيم چنين تفكري داشته باشيم نبايد همه ي ما سازهامون را بشكنيم و برگرديم به بشر موسيقيدان ايراني اوليه ؟! تا سنت ها به شكل اصولي تر و با اصالت تري حفظ بشه ؟ چون همه ميدونيم اين موسيقي ما نيست ، اعراب بر ان دخالت داشته اند ، عثماني بر ان دخالت داشته ، افغاني ها و مغول و هند و اندلس و غيره همه بر اون تاثير داشته اند و اصلا خالص و اصيل و ناب نيست .
راستی دو تا سوال آخر منم گویا از قلم افتادند .
ببخشيد جناب ويشتاسب ، در مورد دو سئوال آخر عبارت درپيت تر را استفاده نموده بوديد كه هر چند من و شما ميدانيم كه براي شكسته نفسي و يا شكستن جو استفاده شده بود ولي چون نه در شان شما بود و نه در شان بنده و نه در شان ساير خواننده ها از جواب دادن خودداري كردم . دانسته هاي بنده قطعا خيلي كم است ولي به هر صورت وقتي كه همه ي ما داريم ميگذاريم بسيار ارزشمند است و اين قبيل كلمات خيلي ناگهاني تمام مجموعه ي تاپيك را زير سئوال ميبرد.
راه درستش اين بود كه مجموعه سئوالات را جواب ندهم ولي فكر كردم اگر جواب ندم ايجاد سوء تفاهمات ديگري خواهد شد . پس اجازه بديد به خاطر تنبيه اون دو سئوال آخر كماكان بدون پاسخ بمونند .
بازم ممنون از جناب آرین عزیز .[/quote]
بنده بايد تشكر كنم از اينكه من را قابل دونستيد .