نه دوست خوب چرا باید ناراحت بشم شما نظرتون رو گفتین و برای من محترمهنقل قول:
ممنون که بر اشعار من تفکری کردین و ایراداشو دیدین
باز هم ممنون دوست خوب .:am
نمایش نسخه قابل چاپ
نه دوست خوب چرا باید ناراحت بشم شما نظرتون رو گفتین و برای من محترمهنقل قول:
ممنون که بر اشعار من تفکری کردین و ایراداشو دیدین
باز هم ممنون دوست خوب .:am
در ساعت سنگ
که به قلب شیشه ایم می کوبد
من اینجا کنار یک نفر ایستاده ام
او خفته است مثال خرس
از دور دست کسی می آید
چه خوش تیپ و قشنگ
با رویی سفید و قدی بلند
بر اسب سپید سوی من می آید
سلام ای ره گذر جاده من تو کیستی ؟
علیکم منم عزرائیل
ا نه بابا پس منم ابلیسم
چه زود دوست شدیم
من تو را قبلنا دیده ام ؟
توی شرکت یا دانشگاه !
عزرائیل : نه من را ندیده ای .آمده ام تا تو را با خود ببرم
به کجا ؟
از چرا ؟
عزرائیل : نوبت تو شده اینک هیچ مگو
نوبت من !
بکدامین صف نوبت من است ؟
عزرائیل : صف عمر که به اول رسید
ادامه دارد ...
با سلام خدمت دوستان عزیز باید یه توضیح راجع به شعر بالا بدم .این شعر بر گرفته از یک خواب است که سعی نمودم به صورت شعر بگم هر چند که زیاد جالب نشد و در نیمه کار از خواب بیدار شدم .اگه مشکلی داشت به بزرگی خودتون ببخشید چون در این زمینه شعری زیاد تبحری ندارم.
از دوستانی که از کوچه تنهایی ما گذری میکنن پوزش می طلبم چون به علت شروع امتحانات ترم تابستانی از شنبه به مدت دوهفته حداقل نیستم وبه سایت سر نمیزنم به بزرگواری خودتون مرا ببخشید.
امیدوارم که همواره شاد و سربلند باشید. الیاس
یا حق
نقل قول:
با آرزوی قلبی موفقیت واسه تون...
انشالله با معدل بالا همه رو پاس می کنید. :am
راستی همیشه شعراتونو می خونم...
ببخشید اگر نظر نمی دم حقیقتش زیبا می نویسید خجالت می کشم :9:
در وادی عشق سخنهای فراوان شنیدیم
در جمع یاران رفیقان بی غش ندیدیم
چه کردیم که بر دامن چرخ گردون
چو اشک زگلبرگ گلهای بهاری چکیدیم
یک تار بر دوستی پروانه و گل نماندست
چون دست بر هر چه دوستی بدادیم بریدیم
بارالاها چرا این همه غصه و غم برایم
بی دل نبودیم چو چنگ بر دامن عشق کشیدیم
الیاس برو قفل بزن بر در قصر هارون
چون قفل بر هر دلی تو زدی عشق بدیدیم
چه خوش است گرد یار گردیدنپروانه شدن،گرد شمع چرخیدنچون عمر گلی بود عشق بر دل ماپروانه صفت هر گلی بوییدن
از گرمی لبهای تو بیمار شدم
در آتش عشقت سوختم و انکار شدم
دستی بکشان بر سر این زلف سیاه
چون بوی تنت بشنیده و عطار شدم
هر چند که چون ماه به شب ناز کنی
چون ناز کشیدی و خریدار شدم
یک کام گرفتم از آن نرگس ناب
چون کار چنین شد چه دلدار شدم
الیاس چرا پیشه تو درویش گریست
درویش تو را کیست که بی کار شدم
خوش بود سخنی بر لب آن باد صبا
چون حرف شنیدم شه دربار شدم
سلام
خيلي زيباست.نسبت به شعرهاي قبليتون پيشرفت كرديد!
اميدوارم هميشه موفق باشيد.
خم گیسوی تو در خواب بدارم افکند
به سحر گه که شدم دیده ببارم افکند
تو چه کردی که چنان میل بدیدن افتد
طپش قلب تو چو صید بدامم افکند
:41::41::41::41::41:
آفرییییییییین......... چند وقتی بود نیومده بودم تو این تاپیک! پیشرفت خیلی زیادی کردین استاد!
خوشحال شدم از خوندن اشعار زیبای شما، که روز به روز زیباتر میشن!
اولا که استاد خودتی و من شاگرد شما هستم .
دوما که خسته شدیم اینقدر چشم به راه یه غزل غمگین از شما ماندیم .
سوما امیدوارم که همیشه از شما درس یاد بگیرم پس چشم ما را روشن کن به یک غزل زیبا .
گرفت جانی زمن دلدار و خود خام که شد
ابرها بارید و اینک عشق در کام که شد
بر دروغ گفتا که من افتاد ام در کار تو
این سخن را هیچ انگاشت و سپس رام که شد
هر قولی که بر من داد چون برگ خزان
از درخت خشک او ریخت و بد نام که شد
از شراب معرفت هرگز لبم را تر نکرد
زین شراب تلخ او هر دم در جام که شد
آه الیاس تو که در عشق غوغا می کنی
آن غزال عاشق نبود و لیک در دام که شد
wow
اين شعر آخري رو خيليييييييييييي دوست دارم...
(;
زین رنج که بر مردم بازار می رود
از کرده خویش است، به آزار می رود
یک جرم که بود چیدن گل زان گلعزار
چون گل به خوش بویی ز گلزار می رود
صد ضربه شلاق بدهکار همی زنند
چو زاهد و درویش به میگسار می رود
گر بر سر هر کوی هنر دود عیان شد
بس نی زن خوش صوت زنی زار می رود
این شعر که رندانه ز الیاس بیان گشت
چو تومردانه بخوانی رنگ رخسار می رود
الياس عزيز خواننده هميشگي اشعار بكر تو هستم
ممنون هومن جان که همیشه به من لطف داری :9:نقل قول: