یه روزی رفتم که رفتم رو واست خونده بودم
اون زمان هم به خدا تو کار دل مونده بودم
یه دل اینجا، یه دل اونجا،
اشک حسرت توی چشمام
نمایش نسخه قابل چاپ
یه روزی رفتم که رفتم رو واست خونده بودم
اون زمان هم به خدا تو کار دل مونده بودم
یه دل اینجا، یه دل اونجا،
اشک حسرت توی چشمام
مرا به خانه ام ببر
ستاره دلنواز نیست
سکوت نعره میزند
که شب ترانه ساز نیست
مثه عشق ما تو دنیا
عشقی پیدا نمیشه
قصه لیلی و مجنون
قصه عشق شماست
تو مثل خواب گل، لطيف و ساده ای
مثل من عاشقی، به خاک افتاده ای
يه جنگل رمز و راز ، يه دريا ساده ای
اسير عاطفه، ولی آزاده ای
یارم ای یار یار
یارم یار یار یار
دلکم دلبرکم
دلبری با نمکم
چی اوردی سرکمو
شکستی بالو پرکم
مگذار که یاد مارا طعم تلخ این حقیقت ببرد
این حقیقت است که از دل برود هر آنکه از دیده رود
در اين شب يلدا ز پي ات پويم
به خواب و بيداري سخنت گويم
تو اي پري كجايي...
يکی را دوست می دارم
ولي افسوس ، او هرگز نمی داند
نگاهش می کنم
شايد بخواند از نگاهم
که او را دوست می دارم
ولی افسوس
او هرگز نگاهم را نمی خواند
از برم آمد و بنشست برده دين و دلم از دستدوش دوش دوش كه آن مه لقا خوش ادا با صفا با وفا
تو با تن پوشي از گلبرگ و بوسه من به جشن نور و آينه بردي
چرا از سايه هاي شب بترسم؟ تو خورشيد به دست من سپردي
یادتو هرجا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش میزنه
هر كه دلآرام ديد از دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاص هركه درين دام رفت
تن تشنه مثل خورشيد
بي سرزمين تر از باد
كولي تر از ترانه
بي پر ده مثل فرياد
تنها تر از سكوتم
روشن تر از ستاره
عاشق تر از هميشه
با من بخون دوباره
هیچکی عاشقت اینجور که منم
نبود و نشد لاف نمیزنم
من از تویی که بد کردی با من
گله میکنم دل نمیکنم
.........................
ابی
مي سوزم از اشتياقت، در آتشم از فراقت
كانون من سينه من، سوداي من آذر من
نگو نگو نمیام
امید رو پر دادن دیگه سخته برام
حالا که دست گلدون به ساق گل رسیده
حالا که عطر آشتی تو خونمون پیچیده