از میم باید می گفتی [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] عزیز!
تا تو نگاه می کنی، کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
نمایش نسخه قابل چاپ
از میم باید می گفتی [ میهمان گرامی برای مشاهده لینک ها نیاز به ثبت نام دارید] عزیز!
تا تو نگاه می کنی، کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
ما را به چوب و رخت شبانی فریفته است .... این گرگ ! سالهاست که با گله آشناست
چرا سایت قاطی کرده یه دفه صفحه مشاعره زیرو رو شد !
از خون جوانان وطن لاله دمیده وز ماتم سرو قدشان سرو خمیده
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
بعدی از ت بگه لطفا ...
تا داشتیم چون سرو ، یک پیرهن در این باغ
از گرم و سرد عالم ، پروا نبود ما را
از بس که چشم مست در این شهر دیده ام
حقا که می نمی خورم اکنون و سرخوشم
مرا تا زنده ام شاهم تو باشي
ميان برج دل ماهم تو باشي
یا بفرما به سرایم یا بفرما بسر آیم
غرضم دیدن رویت چه بیایی چه بیایم
معاشران گره از زلف یار باز کنید
شبی خوش است بدین قصه اش دراز کنید
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
دعای نیمه شبی رفع صد بلا بکند
دانی که چنگ و عود چه تقریر می کنند
پنهان خورید باده که تعزیر می کنند
دوستان به که ز وی یاد کنند
دل بی دوست دلی غمگین است
تا داده ام عنان توکل ز دست خویش
کارم همیشه درگره از استخاره هاست
******
نادان دلش خوش است به تدبیر ناخدا
غافل که ناخدا هم ازین تخته پاره هاست
تو بدری و خورشید تو را بنده شده ست
تا بنده ی تو شده ست تابنده شده ست
زان روی که از شعاع نور رخ تو
خورشید منیر و ماه تابنده شده ست
تو را اي يوسف مصر ارمغاني***چنين ايينه ي روشن خريدم
ما ز گریه چون نمک بگداختیم
تو ز خنده شکرستانی هنوز