منتظر جان. خوشآمدي. ليکن چرا به بيت بالا جواب ندادي؟ چرا خودت بيت ندادي؟ به هر حال خوش آمدي
اگر آن ترک شيرازي به دست آرد دل ما را بدان عقلش نميارزد به يک ذره، به ي ارزن
دوش ديدم که ملائک گل ميخانه زنند .......
نمایش نسخه قابل چاپ
منتظر جان. خوشآمدي. ليکن چرا به بيت بالا جواب ندادي؟ چرا خودت بيت ندادي؟ به هر حال خوش آمدي
اگر آن ترک شيرازي به دست آرد دل ما را بدان عقلش نميارزد به يک ذره، به ي ارزن
دوش ديدم که ملائک گل ميخانه زنند .......
جناب منتظربه سایت وبخش شعروترانه خیلی خیلی خوش اومدید.لطفا"برای پست زدن توی هرتاپیکی اولین پست رومطالعه کتیدتاازقوانین تاپیک مطلع بشید اینجابایدمصرع بعدی مصرع نفربالایی روبگید (ازخودتون )ویک مصرع هم ازیک شاعربرای اینکه نفربعدی کامل کنه بنویسید.(مثلااگرآن ترک شیرازی به دست آرددل مارا .. جواب شما - مصرع انتخابی شما)ممنون.آقامحسن اگراشتباه نکنم منظورتون باید این باشه :دوش دیدم که ملائک درمیخانه زدند
نايس گرل جان درسته. ببخشيد. دوش ديدم که ملائک در ميخانه زدند / گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند!
تشکر که تذکر دادي
دست آدم بگرفتند و به سلانه زدند
دانی که را سزد صفت پاکی/
دانی که را نام نهند آدمی؟
صبا هر گاه وصف آن پری کرد
دلم غمهاي دنيا را رهي[يعني رها] کرد
اي دوست شکر بهتر، يا آنکه شکر سازد
من گویم قند بهتر است باید قند سازد
از کشتن من زیان چه داری؟
از رفتن من بیان چه داری؟
گر توکل میکنی در کار کن ...
دل همنوع خودت را شاد کن
بیا بریم یه جای دور
بريم پي تنگ بلور
دوست آن باشد که گيرد دست دوست...
نه آنکه زند هر لحظه زیر پای او
خیزیدو خزارید که هنگام خزان است...
ني نيست خزان وقت بهار است
راهي است راه عشق که هيچش کناره نيست .....
دردا که عشق دل من بهانه نیست
بسی دود خوردم در این سال سی
لیک ندیدم زین همه دودهیچ بار
___________
تلقین ودرس اهل نظریک اشارتست ...
بنگر که در آن اشارت هاست
ز روی دوست مرا چون گل مراد شکفت
ولی مراد چرا این را به من نگفت
دلبر برفت و دل شدگان را خبر نکرد