غزل حا?ظ را ميخواندم
مزرع سبز ?لك ديدم وداس مه نو
تا به آنجا كه وصيت ميكرد
گر روي پاك ومجرد چو مسيحا به ?لك
از ?روغ تو به خورشيد رسد صد پرتو
نمایش نسخه قابل چاپ
غزل حا?ظ را ميخواندم
مزرع سبز ?لك ديدم وداس مه نو
تا به آنجا كه وصيت ميكرد
گر روي پاك ومجرد چو مسيحا به ?لك
از ?روغ تو به خورشيد رسد صد پرتو
این همه رنگ برای توست
این همه رنگ
تا سبز ببالی
آبی بیندیشی
و مثل گل سرخ عاشق باشی
این همه رنگ برای تو
پیشکش دل یکرنگت
ای امید ?رداهای من
که میخواهم رنگ همه گلها را در چشمان همیشه نجیبت ببینم
پل رنگارنگ زیباییها سرازیر در قلب تو باد
جو نگیرتتون واسه ما حر? در بیارین ها... واسه اینکه شعر رو تحری? نکنم کامل گ?تم... من هنوز قصد ادامه تحصیل دارم.. باید پله های ترقی هلک هلک طی کنم
مواظب باشیدپله هاش پوسیده نباشه (به خاطرر?ت وآمدزیادی که درش داشتید)(شوخی کردم)
ساده باشیم چه درباجه ی یک بانک
چه درزیردرخت
سارا جان منظور شعرت رو ن?همیدم که چرا برای من این شعر رو گ?تی... یا تو پی ام خصوصی یا همین جا برام بیشتر توضیح بده لط?ا
یک ن?س یاد خدا
یک سبد خاطر آسوده و شاد
یک بغل شبنم آرامش صبح
یک هزار آینه از جنس دعا
همه تقدیم تو باد
منظورخاصی نداشت همینجوری بوددیدم معنیش جالبه نوشتم !
مادری دارم بهترازبرگ درخت و
ودوستانی بهترازآب روان
وخدایی که دراین نزدیکیست
در اين دنياي بي ?رداي ?اني
همش ?ردا و پس ?ردا
خدا مرگت دهد اي زندگاني
بچه ها به عنوان تاپیک یه نگاه بندازین لط?ا
تو شعرتون باید ن?ر بالایی رو خطاب قرار بدین یا چیزی بهش ب?همونین...
شعراتونو بخونین.. خدایی اصلا نمیشه ?همید چی میخواین بگین...
من که نمی?همم
یک روز رسد غمی به اندازه کوه
یک روز رسد نشاط اندازه ی دشت
آری ا?سانه زندگی چنین است عزیز
در سایه ی کوه باید از دشت گذشت
ایشالا هیچ وقت امیدتو از دست ندی
ماجد خدايي نايس گرل خوب اومد اون بيت و (( ساده باشيم چه در باجه بانك ))
تركيدم از خنده
خوب لابد اونم قضيه بانك وميدونه كه اينجوري گ?ته ديگه ...
چرا گر?ته دلت
مثل آنكه تنهايي
چقدر هم تنها
خيال ميكنم
دچار آن رگ پنهان رنگها هستي
دچار يعني عاشق
و ?كر كن چه تنهاست
اگر كه ماهي كوچك دچار ابي درياي بيكران باشد....
یکی بود یکی نبود
زیر این سق? کبود
یه غریبه آشنا
دل و جونم و ربود
این جوری نگام نکن
گل یاس و مهربون
اون غریبه خودتی
همیشه اینجا بمون(نظور نت آهنگه ها:P
ياد من باشد كاري نكنم كه به قانون زمين بر بخورد
ياد من باشد تنها هستم
ماه بالاي سر تنهاييست ...
ماجد جون حالا بالاي سرت ونيگا كن ب..ببين چيه ؟
كوه من غصه چرا ؟؟؟
بر?ها را خورشيد،
دود خاكستريت را يك باد،
چهره ات را باران،
صبر كن تا ?ردا
ن?سي تازه كني!
مرسی نابغه جون خیلی با حال بود
تو که در باور مهتابی عشق رنگ دریا داری
?کر امروزت مباش
به کجا مینگری
زندگی ثانیه است
وسعتش را دریاب....
طبيب بي مروت خلق را رنجور مي خواهد
گدا از بحر طمع ?رزند خود را كور مي خواهد
تمام مرده شوران راضي اند بر مردن مردم
بنازم مطربان را خلق را مسرور مي خواهند
در مرام ما ر?یقان نست رسم ترک دوست
عهد با هر کس ببندیم جانمان در دست اوست
هواست به جونمون باشه ها...
نام تو اگر چه بهترین سرود زندگیست
من تو را به خلوت خدایی خیال خود
بهترین بهترین من خطاب میکنم
بهترین بهترین من ......
هزار جهد بکردم که یار من باشی
مرادبخش دل بیقرار من باشی
چراغ دیده ی شب زنده دار من گردی
انیس خاطر امیدوار من باشی
شبی به کلبه احزان عاشقان آیی
دمی اسیر دل سوگوار من باشی
من این مراد ببینم به خود که نیمه شبی
به جای اشک روان در کنار من باشی