كامكارها با «خورشيد مستان» ميآيند
پادشاهی را شنیدم که به کشتن اسیری اشارت کرد (۱)؛ بیچاره، در آن حالت نومیدی مَلِک را دشنامدادن گرفت و سَقـط - گفتن (۲) ، که گفتهاند: هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد بگوید.
وقت ضرورت چو نماند گریز دست بگیرد سر شمشیر تیـز(۳)
اذا یَئِسالانسانُ طالَ لسانه کسنّورِ مغلوبٍ یصولُ علیالکلب (۴)
مَلِک پرسید: چه مىگوید؟
یکى از وزرای نیکمحضر(۵)، گفت: ای خداوند! همی گوید: «والکاظمین الغیظ و العافین عنّ الناس».(۶)
مَلِک را رحمت آمد و از سر خون او درگذشت. وزیر دیگر که ضد او بود، گفت: ابنای جنس ما (۷) را نشاید در حضرت پادشاهان جز به راستی سخن - گفتن؛ این مَلِک را دشنام داد و ناسزا گفت. مَلِک، روی ازین سخن درهم آمد (۸) و گفت: آن دروغ ِ وی پسندیدهتر آمد مرا زین راست که تو گفتی، که روی آن در مصلحتی بود و بنای ایــن بــر خـُبثی (۹)، و خردمندان گفتهاند: دروغی مصلحتآمیز به که راستی فتنهانگیز.
هر که شاه آن کند که او گوید حیف باشد که جز نکو گوید
بر طاق ایوان «فـریدون»(۱۰)، نبشته بود:
جهان اى برادر نمانـَد به کس دل اندر جهانآفرین بند و بس
مکن تکیه بر مُلک دنیا و پشت که بسیار کس چون تو پرورد و کشت
چو آهنگ ِ رفتن کند جان پاک چه بر تخت مردن چه بر روى خاک (۱۱)
توضیحات:
(۱) اشارت کرد: فرمان داد
(۲) سقط – گفتن: سخن ناهموار گفتن [سقط بر وزن ِ فقط] (فرهنگ فارسی معین)* معنای جمله: اسیر تیرهبخت، چون امید زندهگی را تباه دید، زبان به درشتگویی و دشنام دادن به پادشاه گشود * سعدی در«بوستان» گوید: «نبینی که چون کارد بر سر بُــوَد قلم را زباناش روانتر بُــوَد؟»
(۳) معنای بیت: بههنگام پیکار، چون جنگافزار و دستآویز نماند، انسان از بیم جان عزیز، با دست ضعیف، راه شمشیر بُـران و تیز را سد میکند